نام پژوهشگر: عبدالعلی کرمشاهی
زهرا پرهیزکار جواد میرزایی
پوشش گیاهی مهم ترین عامل تأثیر گذار بر پایداری وتعادل اکوسیستم هاست، بنابراین شناخت عواملی که باعث رشد و توسعه جوامع گیاهی می شوند، ضروری است .هدف از این تحقیق بررسی تغییرات فاکتورهای پوشش گیاهی (ترکیب، تنوع) در ارتباط با عوامل و متغیرهای محیطی (خاک و توپوگرافی) و در نهایت تعیین مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش گیاهان در بخشی ازمنطقه ی اسماعیل آباد، در فاصله 36 کیلومتری شرق شهرستان مرودشت در استان فارس می باشد. برای این منظور از روش نمونه برداری تصادفی استفاده شد، که در آن از 25 ترانسکت 30 متری استفاده گردید. گونه های گیاهی و درصد پوشش آن ها و همچنین درصد خاک لخت، سنگ و سنگ ریزه، صخره نیز یادداشت گردید. به منظور بررسی تنوع زیستی در منطقه، پس از برداشت نمونه ها از شاخص های تنوع زیستی شامل سیمپسون، شانون- وینر، فیشر- آلفا و غنای منهینیک و مارگالف و شاخص یکنواختی پایلو و شلدون استفاده گردید. در نهایت از آنالیز واریانس یک طرفه برای بررسی اختلاف های کلی تنوع زیستی در نقاط مختلف منطقه و برای مقایسات چند گانه از آزمون دانکن استفاده گردید. علاوه بر این، به منظور تعیین اثر عوامل محیطی بر استقرار پوشش گیاهی از روش رسته بندیcca استفاده شد. در مجموع تعداد 2 گونه درختچه ای، 10 گونه بوته ای و 9 گونه علفی متعلق به 21 جنس و 10 خانواده در منطقه مورد مطالعه شناسایی شدند. نتایج آنالیز واریانس یک طرفه نشان می دهد که، ارتفاع از سطح دریا و شیب بر شاخص های تنوع و غنای گونه ای اثر معنی داری داشته-اند، در حالی که بر یکنواختی اثر معنی داری ندارند و جهت های جغرافیایی بر تنوع و غنا و یکنواختی گونه ای اثر معنی داری ندارند. نتایج مقایسه میانگین ها نیز نشان داد که، دامنه ارتفاعی 1700-1600 متر بیشترین تنوع و غنای گونه ای را داشته است. همچنین طبقه شیب بیشتر از 30 درصد تنوع و غنای گونه ای بیشتری نسبت به شیب های کم دارند. از نظر یکنواختی طبقات مختلف ارتفاع از سطح دریا و شیب اختلاف معنی داری با یکدیگر ندارند. آنالیز همبستگی پیرسون نیز نشان داد که شاخص های تنوع و غنای گونه ای با عوامل فیزیوگرافی (ارتفاع از سطح دریا، شیب) همبستگی معنی داری دارند. اما شاخص های پایلو و شلدون یا یکنواختی رابطه معنی داری نداشتند. همچنین شاخص های تنوع و غنای گونه ای و یکنواختی با عامل فیزیوگرافی جهت جغرافیایی همبستگی معنی داری نداشتند. بر اساس نتایج آنالیز چند متغیره در منطقه مورد مطالعه، دو رویشگاه تفکیک شد و مهم ترین عوامل موثر در این تفکیک، بافت، هدایت الکتریکی، سدیم، ارتفاع از سطح دریا و شیب بودند. رویشگاه اول که در ارتفاعات و شیب بالاتر مشاهده شد و تعداد گونه و در نتیجه تنوع و غنای گونه ای بیشتری نسبت به رویشگاه دیگر داشت. رویشگاه دوم در ارتفاعات پایین تر و با سدیم و هدایت الکتریکی بیشتر مشاهده شد و در این رویشگاه بیشتر گونه های مقاوم به شوری می باشند که تنوع و غنای گونه ای کمتری دارد.
الهام کرمی عبدالعلی کرمشاهی
اجرای طرح های انتقال آب از حوضه های مجاور به منظور جبران کمبود آب و حفظ کیفیت منابع آب و خاک و مقابله با عواقب زیست محیطی، نظیر شور شدن و بیابان زایی یک منطقه از راهکارهای مدیریتی رایج در دنیاست. هدف از این پژوهش ارزیابی روند بیابانی شدن دشت عباس دهلران در استان ایلام ناشی از انتقال آب کرخه به منطقه مذکور می باشد. در این تحقیق مشاهده گردید با توجه به فقدان آب سطحی منطقه ی دشت عباس ایلام و استفاده ی بی رویه از منابع زیرزمینی دشت فوق، سطح آب دشت مذکور دچار نقصان شدید گردیده به طوری که میانگین افت سالانه آبخوان در طول سال های 64 تا 84 برابر 26/0 متر و با کسری مخزن 1/2 میلیون مترمکعب در سال بوده است که به منظور رفع این نقیصه موضوع سامانه انتقال آب از سد کرخه به دشت عباس به عنوان مطلوب ترین گزینه ممکن مطالعه و اجرا گردیده است. برای این منظور به بررسی وضعیت کمّی آب زیرزمینی منطقه با انجام مطالعات هیدروژئولوژیکی و بیلان شامل تهیه نقشه ی تغییرات تراز آب زیرزمینی قبل از آغاز بهره برداری از شبکه آبیاری و زهکشی (سال های 64 تا 84) و بعد از بهره برداری از شبکه (سال های 84 تا 91)، نقشه ی هم عمق سال آبی 91- 90، تهیه هیدروگراف واحد درازمدت سال های آبی (65-64 تا 91-90 ) و... به منظور ارزیابی نوسانات سطح آب زیرزمینی پرداخته شده و خیز سالانه از اسفند 84 تا پایان سال 91-90 معادل 13/1 متر برآورد گردید. مطالعات هیدروژئوشیمیایی شامل تهیه کموگراف واحد دشت و تهیه نمودارهای ویلکاکس و شولر نیز برای بررسی وضعیت کیفی آب سطحی و زیرزمینی منطقه و با استفاده از نرم افزار های arc gis و excel و ... انجام شد. سپس به منظور بررسی تغییرات کاربری اراضی ناشی از اجرای طرح انتقال آب و با استفاده از سامانه های rs و gis نسبت به تهیه نقشه های کاربری اراضی در پریودهای زمانی 1379، 1386 و 1392 مبادرت گردید. نتایج حاصل از محاسبه سطوح اراضی با کاربری های مختلف در سه دوره زمانی بررسی شده نشان می دهد که علاوه بر تشکیل کاربری های جدید مانند نیزارها (مناطق زه دار) و توسعه کاربری مسکونی، وسعت اراضی کشاورزی نیز بعد از اجرای طرح روند افزایشی داشته است. در مرحله بعد ضمن برداشت نمونه های خاک، پارامترهای شیمیایی نمونه ها از قبیل ec، ph و ماده آلی و ... در محل های اجرای طرح و مناطق شاهد در آزمایشگاه تعیین گردید. نتایج پژوهش نشان داد که انتقال آب کرخه به دشت عباس به دلیل عدم اجرای شبکه های فرعی 3 و 4 آبیاری و زهکشی، بالا بودن حجم آب برگشتی کشاورزی ناشی از آبیاری غرقابی و عدم توسعه ی کافی بهره برداری از آب زیرزمینی موجب تخریب کیفیت شیمیایی خاک در مناطق زه دار و در سطوح اراضی غرقابی و تشکیل نوارهایی با پوشش نیزار و به طور کلی موجب بیابان زایی در محدوده مورد مطالعه شده است.
مریم ممبنی عبدالعلی کرمشاهی
در حال حاضر بیابان زایی به عنوان یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه می باشد و به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب است که از عوامل مختلفی از جمله تغییرات آب و هوا و فعالیت های انسانی سرچشمه می گیرد. مدل imdpa که جدیدترین روش ارزیابی بیابانزایی در ایران میباشد، در سال 1383 ارائه شد. هدف اصلی از ارائه مدل imdpa، شناخت و معرفی معیارها و شاخص های تاثیرگذار بر روند بیابان زایی در زیست بوم های کشور و ارائه متدولوژی ارزیابی کمی و کیفی آنها متناسب با شرایط ایران است به گونه ای که بتوان تصویری روشن از وضعیت موجود بیابان زایی در سطح کشور را با اجرای این روش ارائه نمود. . در این تحقیق چهار معیار آب، خاک، اقلیم و پوشش گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تعیین شدت بیابان زایی منطقه دشت عباس و با استفاده از مدل ایرانیimdpa و نرم افزار arcgis بدین گونه عمل گردید: با وزن دهی به لایه های اطلاعاتی ارزش هر لایه را در شاخص مورد نظر دخالت داده و تاثیر آن در بیابان زایی بررسی شد. به هر لایه بر اساس تاثیر آن در بیابان زایی با توجه به بررسی منابع و استناد به کار سایر محققین و با توجه به شرایط منطقه مورد نظر، وزنی بین 1 تا 4 داده شد در نهایت برای هر شاخص و با توجه به وزن دهی انجام شده یک نقشه تهیه گردید، سپس با تلفیق لایه ها در یکدیگر و گرفتن ریشه nام نقشه نهایی شدت بیابان زایی به دست آمد در نهایت نتایج بدست آمده نشان می دهد که 5/42 درصد از کل مساحت منطقه(38/7661 هکتار) در کلاس متوسط بیابان زایی و 5/57 درصد از کل مساحت منطقه( 42/10367هکتار) در کلاس شدید بیابان زایی قراردارد. از بین معیارهای بیابانزایی در منطقه مورد مطالعه (دشت عباس)، اقلیم و پوشش گیاهی غالب میباشند به طوری که با متوسط وزنی 61/2 و 60/2 در کلاس شدید بیابان زایی طبقهبندی میشوند و پس از آن معیار آب با متوسط وزنی 62/1 در رتبه بعدی قرار دارد. نتایج حاصل گویای آن است که مهمترین شاخص های بیابان زایی در منطقه دشت عباس به ترتیب شاخص تداوم خشکسالی، شاخص خشکی، شاخص خشکسالی، هدایت الکتریکی آب، بهره برداری از پوشش گیاهی، وضعیت پوشش گیاهی و تجدید حیات پوشش و بافت خاک همگی در کلاس بیابان زایی شدید قرار دارند. بر اساس ارزیابیها و بررسیهای انجام شده متوسط وزنی ارزش کمی شدت بیابانزایی (وضعیت فعلی بیابانزایی) برای کل منطقه بر اساس چهار معیار مورد بررسی 51/2 = ds تعیین گردیده است که کلاس بیابان زایی شدید برآورد می گردد.
فروغ فرخ زاد دارابی عبدالعلی کرمشاهی
در چند دهه گذشته استفاده از روش های زمین آماری و دور سنجی برای تهیه نقشه شوری خاک و پایش تغییرات آن توسعه پیدا کرده است. هدف از این مطالعه مقایسه قابلیت روش های زمین آمار و سنجش از دور برای تهیه نقشه شوری در منطقه شادگان در استان خوزستان می باشد. تعداد 65 نقطه برداشت شدو پارامترهای شوری، اسیدیته و درجه حلالیت نمونه ها اندازه گیری شد.پس از تعیین پارامترهای واریوگرام، نقشه های شوری با روش کوکریجینگ جهانی با مدل کروی و با مربع میانگین ریشه خطا (rmse)، میانگین خطا (me) به ترتیب برابر با12/1 و26/0 تهیه شد. برای تهیه نقشه شوری به روش دورسنجی از تصاویر ماهواره etm+ استفاده شد. پس از انجام عملیات پیش پردازش، شاخص های شوری تهیه و سپس ارزش روشنایی مربوط به نقاط نمونه برداری استخراج گردید. با بررسی همبستگی بین داده ها و ارزش روشنایی تصاویر باند 4 که دارای بالاترین ضریب همبستگی بود، گزینش و نقشه شوری خاک سطحی با me ,rmse برابر با 1/1 و05/0تهیه گردید. مقایسه بین دو روش نشان داد که به منظور افزایش دقت در نقشه های به دست آمده از روش زمین آمار باید تعداد نقاط زیادتری برداشت نمود، در صورتی که در روش دور سنجی می توان با تعداد نقاط کمتر، صرفه جویی در وقت و هزینه به نقشه های دقیق تری دست یافت.
اشرف برماس مرزبان فرامرزی
چکیده تغییرات اقلیمی یکی از بزرگترین چالش های محیطی است که جهان امروز با آن روبرو است و بطور چشمگیری بر پوشش گیاهی تاثیر گذاشته است، ادامه این روند باعث بروز تغییرات قابل ملاحظه ای در فرآیند های رشد و نمو گیاهان در مقیاس منطقه ای شده است. با توجه به این مهم هدف این تحقیق بررسی روند تغییرات اقلیمی و فاکتورهای محیطی و تاثیر آن بر پوشش گیاهی در دوره های زمانی 2000، 2002، 2010 در منطقه رزین کرمانشاه می باشد. برای دستیابی به این هدف از داده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک کرمانشاه و تصاویر etm وirsسالهای 2000، 2002 و 2010 و داده های دوره 40 ساله(1390-1350) حداقل و حداکثر درجه حرارت استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روشهای؛ من کندال در محیط excel و همچنین spss، gisو envi صورت گرفت.نتایج تحقیق نشان داد که روند تغییر اقلیم برای حداکثر دما با سطح اطمینان 95% معنی دار و در جهت مثبت و برای دمای حداقل روند تغییرات از نوع ناگهانی می باشد، ارزیابی و اثر عامل بارش بر شاخص گیاهی ndvi نسبت به عامل دما بیشتر می باشد. همچنین از بین شاخصهایdvi,gndvi,rvi,savi,ipvi,mndvi,ndvi,nli,pd321,pd322دو شاخص ndvi وrviبا ضریب 83/0بالاترین همبستگی را با داده های زمینی(پوشش) دارند.در نهایت از بررسی رابطه بین فاکتورهای محیطی(ارتفاع و جهت شیب) با شاخص گیاهی ndvi مشاهده گردید که در طبقه ارتفاعی1700-1500 متر و در شیب های شمال غربی بالاترین شاخص ndvi وجود دارد. واژگان کلیدی: تغییر اقلیم، من کندال،فاکتورهای محیطی، شاخص گیاهی،rs،gis.
وحید میرزایی زاده علی مهدوی
مدل سازی الگوی مکانی-زمانی تغییرات پوشش جنگلی اطلاعات ارزشمندی را جهت ادراک بهتر فرآیند تغییر، تعیین عوامل موثر و پیش بینی مناطق در معرض تغییر فراهم می آورد. در این مطالعه، به منظور بررسی کاهش پوشش جنگلی شهرستان ملکشاهی در استان ایلام، از تصاویر سنجنده mss، etm+ و oli ماهواره لندست مربوط به سال های 1355، 1380 و 1393 استفاده شد. تصاویر مذکور مورد پردازش قرارگرفته و به دو طبقه جنگل و غیرجنگل طبقه بندی شدند. به منظور بررسی ارتباط مکانی کاهش پوشش جنگل با عوامل فیزیوگرافی و انسانی از روش آماری رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج نشان می دهد که در طول 38 سال حدود 9/26491 هکتار از سطح جنگل های شهرستان ملکشاهی کاسته شده است. با توجه به نتایج مدل سازی مشخص شد که با افزایش ارتفاع از سطح دریا و در خاک های نیمه عمیق تا کم عمق و نیز در مناطق حاشیه جنگل و جهت های جنوبی و شرقی تخریب بیشتری صورت گرفته است علاوه بر این در اطراف مناطق مسکونی پرجمعیت نرخ کاهش پوشش جنگل افزایش می یابد. همچنین متغیرهای شیب، فاصله تا آبراهه، فاصله تا جاده و فاصله تا مناطق مسکونی با مقدار تخریب رابطه عکس دارند. در تحقیق حاضر از مدل تلفیقی ca-markov برای پیش بینی کاهش پوشش جنگلی شهرستان ملکشاهی استفاده شد. این مدل تلفیقی از سلول های خودکار و زنجیره مارکوف است، با افزودن مشخصه مجاورت مکانی به مدل تصادفی زنجیره مارکوف، پوشش جنگلی را برای سال های آینده پیش بینی می کند. به منظور تهیه نقشه شایستگی تبدیل اراضی، رابطه رگرسیون لجستیک بین نقشه کاهش پوشش جنگلی سال های 1355 تا 1380 و عوامل موثر بر آن، برقرار گردید. سپس پوشش زمین سال 1393 با استفاده از مدل ca-markov پیش بینی شد. اعتبارسنجی مدل با نقشه شبیه سازی شده با نقشه واقعی حاصل از طبقه بندی تصویر ماهواره ای سال 1393 انجام شد. ضریب صحت استخراج شده، نشان دهنده قابلیت مناسب این مدل برای شبیه سازی تغییرات پوشش جنگلی در شهرستان ملکشاهی می باشد (شاخص کاپا = 7869/0). درنهایت با فرض ادامه روند کنونی، نقشه پوشش جنگلی منطقه موردمطالعه برای سال 1403 پیش بینی گردید که نتایج بیانگر کاهش 69/8194 هکتاری مناطق جنگلی است. نتایج این تحقیق می تواند در برنامه ریزی های آتی منطقه که با تغییرات پوشش گیاهی/ کاربری اراضی مرتبط است مدنظر قرار گیرد.