نام پژوهشگر: یعقوب فتح اللهی
زینب قرایلو یعقوب فتح اللهی
فرا خوانی حافظه، نوعی بازگشت به وضعیت ناپایدار است، یعنی حافظه تثبیت شده طی فرایند به خاطر آوری، مستعدآسیب می باشد و باید دوره ای از پایدارسازی بنام تثبیت مجدد را طی کند. دراثرپنتیلن تترازول فعالیت آدنوزین در هیپوکامپ برای حفاظت ازسلول ها افزایش می یابد. گیرنده های آدنوزینیa1 نقش قابل ملاحظه ای در اکتساب و یا به خاطر آوری اطلاعات فضایی ایفا می کنند. بنابراین احتمال دخالت سیستم نرو ترانسمیتر آدنوزین به عنوان پیک عصبی در فراموشی القاء شده توسط پنتیلن تترازول وجود دارد.از آنجایی که تزریق داخل هیپوکامی آنتاگونیست گیرنده nmda قبل و بعد از آموزش سبب تخریب حافظه می شود. بنابراین احتمال تداخل اثر این دو پیک عصبی وجود دارد. نتایج حاکی از آسیب حافظه ضمن اکتساب و تثبیت در غلظت10 میلی مولار و تثبیت مجدد در غلظت های 3، 10، 50 و 100 میلی مولار پنتیلن تترازول است، تاًثیر ap5 آنتاگونیست گیرنده nmda و cpx آنتاگونیست گیرنده آدنوزینی a1 جداگانه در مراحل اکتساب، تثبیت و تثبیت مجدد ارزیابی شد. نتایج نشان دهنده آسیب اکتساب، تثبیت و تثبیت مجددیادگیری فضایی در اثر مهار گیرنده nmda و عدم تاًثیر آنتاگونیست گیرنده آدنوزینی a1 بر روند یادگیری و حافظه بود. دخالت گیرندهnmda و گیرنده آدنوزینی a1 در اثر پنتیلن تترازول بر روند یادگیری مورد ارزیابی قرار گرفت. آسیب ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول در مرحله تثبیت مجدد در حضور cpx در دوز 5/0 میکروگرم رفع گردید، اما بکارگیری ap5 آنتاگونیست گیرنده nmda در دوز 10 میکروگرم قبل از cpx نتوانست از اثرتعدیلی cpx بر آسیب ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول جلوگیری کند. از طرف دیگر تزریقap5 قبل از پنتیلن تترازول نیز از آسیب ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول جلوگیری می کند. نتایج نشان می دهد که پنتیلن تترازول از طریق گیرنده آدنوزینی a1 سبب آسیب حافظه می شود که به تداخل اثر آدنوزین و گیرنده های nmda ارتباطی ندارد.
پرویز شهابی ایرانق یعقوب فتح اللهی
چکیده مقدمه: مهار منتشر یک واقطبیدگی نوروگلیالی است که نقش مهمی در اختلالات نورولوژیک همچون صرع و میگرن همراه با حمله ناگهانی دارد. شروع و گسترش مهار منتشر، تحریک پذیری شبکه عصبی را تعدیل می کند. در ابتدا یک دوره تحریک پذیری کوتاه مدت وجود دارد که بلافاصله با مهار یاختههای عصبی دنبال می شود و سپس با یک فاز تحریک پذیری ثانویه طولانی مدت همراه است. در این مطالعه خصایص الکتروفیزیولوژیک یاختههای عصبی ناحیه ca1 هیپوکمپ و بادامه جانبی در دوره تحریک پذیری ثانویه بررسی شده است. روشها: این مطالعه روی مقاطع زنده هیپوکمپ-بادامه-قشر نو موش صحرایی انجام شده است که در آن با kcl، مهار منتشر شونده ایجاد می گردید. در این مقاطع با کاربرد آنتاگونیست گیرنده بیکوکولین در غلظت زیر آستانه تشنج (µmol/l 25/1) به مدت 45 دقیقه، مهار منتشر در ثبت برون یاختهای منجر به ایجاد پتانسیلهای میدانی ictal و interictal و در ثبت درون یاخته ای، منجر به إلقاء(paroxysmal depolarization shift) pds می شود. یافتهها: بعد از ایجاد مهار منتشر در هر دو ناحیه ca1 و بادامه جانبی پتانسیل استراحت غشاء در راستای واقطبیدگی بود، آستانه پتانسیل عمل کاهش و بسامد فعالیت خود به خودی به طور معنی داری افزایش یافت. در طول تزریق جریان، دامنه افزایش و فواصل بین اسپایک به طور معنی داری کاهش یافت و بیشتر یاخته های عصبی از سریع به آهسته سازش تبدیل شدند و طول مدت pds و پتانسیل های میدانی صرعی افزایش معنی داری نشان دادند. همچنین نشان داده شد که استفاده از آنتاگونیست گیرندههای گلوتامات(ampa ,nmda) و مهار کننده کانالهای k+ وca2+ به طور معنی داری دامنه پتانسیل های میدانی پس سیناپسی تحریکی بعد از مهار منتشر را کاهش می دهد. نتیجه گیری: نتایج بر نقش احتمالی مهار منتشر به عنوان ساز و کاری برای وقوع صرع لوب گیجگاهی در بافتهای عصبی مستعد با افزایش تحریک یا کاهش مهار دلالت دارد. مطالعه فاز تحریک پذیری ثانویه، فهم ما از ساز و کار عملکرد مهار منتشر در اختلالات نورولوژیک را زیاد می کند. این یافتهها ممکن است راههای درمان صرع را بهبود بخشند.
یدالله رنجبر اسلاملو سعید سمنانیان
تجویز مکرر آگونیست های اوپیاتی به اثر ضد دردی اوپیات ها تحمل ایجاد می کند که کاربرد آن ها را برای تسکین درد محدود می کند. اثرآنتاگونیست گیرنده ی نوع 1 اورکسین (oxr1) بر روند تحمل به مرفین با رویکرد رفتاری و الکتروفیزیولوژی بررسی گردیده است. برای دردسنجی از آزمون tail flick استفاده شد. روزی یک بار مرفین سولفات (10 mg/kg, i.p.) به مدت 7 روز، تزریق می شد و 30 دقیقه بعد از هر تزریق میزان بی دردی به صورت درصد حداکثر اثر ممکن (% mpe) حساب می شد. آنتاگونیست oxr1، sb-334867 (10 ?g/10 ?l, i.c.v.)، قبل از هر بار تزریق مرفین تزریق می شد. برای بررسی تحمل در سطح سلولی، فعالیت نورون های هسته ی لوکوس سرولئوس (lc) با روش ثبت خارج سلولی تک واحدی بررسی شد. برای بروز تحمل، مرفین (10 mg/kg, i.p.) روزی یک بار به مدت 3 و 6 روز تزریق می شد. تزریق روزانه ی مرفین به مدت 7 روز تحمل به اثر ضد دردی مرفین ایجاد می کند. تزریق sb قبل از هر بار تزریق مرفین به مدت هفت روز، تحمل به اثر ضد دردی مرفین را مهار می کند. اما این آنتاگونیست اثر ضد دردی مرفین را بعد از ایجاد تحمل، به سطح بالاتری برنمی گرداند. تزریق مرفین به مدت شش روز کاهش معنی داری در پاسخ دهی نورون های هسته ی lc به مرفین به بار می آورد که بر وقوع تحمل دلالت می کند. تزریق sb قبل از هر بار تزریق مرفین بر پاسخ دهی نورون های lc به مرفین حاد تأثیر معنی داری نداشت. مهار گیرنده ی نوع 1 اورکسین توسط sb از ایجاد تحمل به اثر ضد دردی مرفین جلوگیری می کند. به نظر می رسد هسته ی lc در این پدیده نقش نداشته باشد. با این حال برای تعیین نقش گیرنده ی اورکسین در تغییرات سازشی lc و نقش آن در تحمل، به مطالعات بیشتری نیاز است. واژه های کلیدی: مرفین، تحمل، گیرنده ی نوع 1 اورکسین، sb-334867، هسته ی لوکوس سرولئوس، ثبت تک واحدی، دردسنجی
فرشاد مرادپور ناصر نقدی
چکیده بلوغ مرحله گذر از کودکی به بزرگسالی است که با بلوغ جنسی و افزایش سطح هورمون های جنسی همراه می باشد و به باروری فرد منجر می شود. بسیاری از کارکردهای شناختی و ساز و کار های آنها در این مرحله رشد و نمو پیدا می کنند. همچنین سوء مصرف داروهای حاوی ترکیبات استروئیدی توسط جوانان به تغییر کارکردهای شناختی منجر می شود. لذا به منظور بررسی اثرات حذف منبع اصلی هورمون های جنسی بر یادگیری و حافظه و شکل پذیری سیناپسی ناحیه ca1 حیوانات در سن22روزگی اخته شده، و یادگیری فضایی، انتقال و شکل پذیری سیناپسی در ناحیه ca1 و بیان ژن زیرواحد های nr2a/b، گیرنده های nmda و سیگما در سنین 28، 35، 45 و 60 روزگی بررسی شد. اخته کردن در سن22روزگی یادگیری فضایی را در اوایل بلوغ افزایش می دهد اما این اثر با افزایش سن کاهش پیدا می کند. مهار گیرنده های nmda در اوایل بلوغ یادگیری فضایی را مهار کرد، اما یادگیری گروه اخته در بزرگسالی تخریب نشد. مهار گیرنده های سیگما یادگیری را مهار کرد و اثر آن تحت تاثیر اختگی قرار نگرفت. میزان القاء fepsp-ltp و ps-ltp در اوایل بلوغ به دنبال اخته کردن کاهش پیدا کرد، اما میزان fepsp-ltp در بزرگسالی در گروه اخته و کنترل تفاوت نداشت. اخته کردن تعداد اسپایک های اضافی در بزرگسالی را افزایش داد. fepsp-ltp و ps-ltp در بزرگسالی توسط ap5 مهار شدند و اخته کردن تاثیری نداشت. اما در اوایل بلوغ ltp کاملاً مهار نشد و اخته کردن اثر ap5 بر fepsp-ltp را کاهش داد. در اواخر بلوغ اخته کردن اثر ap5 بر ps-ltp و fepsp-ltp را کاهش داد. اثر اخته کردن بر میزان القاء ps-ltp در اوایل بلوغ در حضور مهار کننده گیرنده های سیگما(bda047) خنثی شد. اخته کردن میزان بیان ژن سیگما در اوایل بلوغ را افزایش و در بزرگسالی کاهش داد، و میزان بیان ژن nr2a/b در بزرگسالی را افزایش داد. این مطالعه بیان می کند که هورمون های جنسی در دوره بلوغ برای فعالیت طبیعی و نمو شبکه عصبی ناحیه ca1 ضروری است، و اختلال در سطح سرمی استروئیدها باعت تغییرات ماندگار در این ناحیه می شود. همچنین سطوح فیزیولوژیک هورمون های گنادی برای رشد و نمو طبیعی یادگیری و حافظه فضایی در دوران بلوغ لازم است. کلمات کلیدی: بلوغ، تستوسترون، گیرنده های سیگما،nr2a ، nr2b، ltp
مهدی صادق یعقوب فتح اللهی
اثرات مصرف مزمن سدیم سالیسیلات (ss) و مرفین (m) بر پاسخ های سیناپسی پایه، شکل پذیری سیناپسی هیپوکمپ، یادگیری و حافظه فضایی در ماز آبی موریس بررسی شده است. تزریق حاد m، اما نه ss، سبب اختلال یادگیری در ماز آبی موریس (mwm) شد. تزریق مزمن ss یا m برای 7 و 6 روز قبل از mwm اثری بر اکتساب و بیادآوری نداشت. تزریق ss، اما نه m، بعد از تمرین روزانه سبب اختلال در تثبیت حافظه در mwm شد، بعلاوه این حیوانات بعد از یک تزریق m در آزمون بیادآوری، در مقایسه با حیوانات کنترل زمان کمتری را در ربع محل سکو بودند. کاربرد حاد m روی برشهای هیپوکمپ سبب افزایش پایدار دامنه پاسخهای ps در گروههای کنترل و تحمل به سالیسیلات (ss-t) شد در حالیکه در گروه تحمل به مرفین (m-t) افزایش دامنه ps پایدار نبود. کاربرد مزمن m روی برشهای ss-t سبب افزایش شیب پاسخ های fepsp و تشدید افزایش دامنه پاسخهای ps شد. همچنین در برشهای تحمل دارویی جابجایی منحنی e/s (fepsp/ps) به سمت چپ، افزایش نسبت زوج پالس ms10 و تشدید ps-ltp، در مقایسه با کنترل بروز کرد. حضور m یا ss در محیط برشها سبب کاهش fepsp-ltp و ps-ltp در گروههای تحمل به سالیسیلات یا مرفین شد، بعلاوه تحریک تتا پالس (tps) 30 دقیقه بعد از pbs سبب زدوده شدن ltp برشهای تحمل به سالیسیلات یا مرفین شد. کاربرد cpx (nm200) برای مهار گیرنده a1 آدنوزین (a1r) اثرات مهاری m و ss بر ltp برشهای تحمل به سالیسیلات یا مرفین را جبران و همچنین زدایش ltp در این برشها را مهار کرد. استفاده از ehna (mµ 10) برای مهار آدنوزین دآمیناز (ada)، اثرات تحریکی ss و m را از بین برد. بعلاوه در حضور ehna برشهای کنترل مانند برشهای تحمل به سالیسیلات یا مرفین قابلیت زدایش ltp را نشان دادند. فعالیت ada هیپوکمپ در گروههای ss-t و m-t کاهش یافت. اگرچه مقدار پروتئین ada هیپوکمپ با استفاده از ایمینوبلاتینگ تغییر معناداری را در مقایسه با کنترل نشان نداد. همچنین در گروه m-t مقدار پروتئین a1r افزایش داشت. نتایج ما نشان می دهد که مصرف مزمن ss یا m سبب ایجاد تغییرات متاپلاستیک پایدار در شبکه نورونی هیپوکمپ و همچنین در مکانیسمهای مغزی دخیل در یادگیری و حافظه فضایی، می شود. این تغییرات به صورت افزایش حساسیت یا حساسیت متقاطع، تغییر شکل پذیری سیناپسی و اختلال حافظه در mwm بروز می کند. به نظر می رسد بدنبال تغییرات ناشی از مصرف مزمن سالیسیلات یا مرفین، اجزاء سیستم آدنوزینی هیپوکمپ بعنوان تعدیل گر عصبی مهم، در جهت افزایش مهار، دستخوش سازش می شود.
سمانه دهقان محمد جوان
مقدمه: محدودیت تعداد سلول¬های بنیادی درون¬زاد از جمله عوامل محدود کننده توان ترمیم در سیستم عصبی مرکزی می¬باشد. در این پژوهش سعی شده است تا محدودیت توان ترمیم در سیستم عصبی مرکزی را با کمک القاگرهای پرتوانی افزایش داده و اثر آن را بر ترمیم میلین در کیاسمای بینایی مشاهده نمود. روش¬ها: به منظور القای پرتوانی، وکتور بیانی oct4 و مولکول¬های شیمیایی کوچک bix01294، bay k8644، rg108 و القاگر oct4 روزانه به درون بطن جانبی مغز موش¬های نر نژاد c57/bl6 ترزیق شدند و مولکول شیمیایی والپروییک اسید نیز به صورت گاواژ به موش تجویز گردید. 7 روز و 14 روز پس از القای وکتور حامل ژن oct4 در حیوانات دریافت کننده ترکیبات مختلف از مولکول¬های شیمیایی فوق، بیان مارکرهای پرتوانی و بنیادی عصبی با استفاده از تکنیک هایreal time pcr و ایمنوفلورسنت بافتی مورد ارزیابی قرار گرفتند . پس از انتخاب بهترین ترکیب موثر بر القای مارکرهای پرتوانی، میزان ترمیم میلین درکیاسمای بینایی دمیلینه شده با لیزولسیتین با استفاده از vep (visual evoked potential) و ایمنوفلورسنت بافتی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته¬ها: تنها ترکیب موثر بر القای فاکتورهای پرتوانی و بنیادی عصبی ترکیب oct4 و والپروییک اسید بود. بیان فاکتورهای پرتوانی endogenousoct4، klf4، c-myc و nanog و دو فاکتور بنیادی عصبی sox1 و pax6 در گروه آزمایشی که والپروییک اسید را به صورت پیش درمان قبل از القای oct4 دریافت کرده بودند دارای افزایش معناداردر مقایسه با گروه کنترل بود. نتایج ایمنوفلورسنت بافتی بیان مارکر پرتوانی oct4، nanog و ssea1 را در جدار بطن مغز موش نشان داد. نتایج ثبت vep و ایمنوفلورسنت بافتی، افزایش ترمیم میلین را به دنبال القای دمیلیناسیون در گروه دریافت کننده پیش تیمار والپروییک اسید و القای oct4 نشان داد. نتیجه¬گیری: پیش¬تیمار با والپروییک اسید و بیان اگزوژن oct4 در مغز موش احتمالا با افزایش بیان مارکرهای پرتوانی و بنیادی عصبی، می تواند ظرفیت ترمیم مغز را در موش تقویت کند.
لیلا عظیمی یعقوب فتح اللهی
چکیده ندارد.
بابک تحویلداری رونالد جی ریسین
پاسخ دستگاه اعصاب به تحریکات در زمانهای مختلف به شکل پذیری سیناپسی کوتاه و طولانی مدت وابسته است . هر دو پدیده در میزان کارایی سیناپسی تغییراتی ایجاد می کنند که البته پایداری آنها بسیار متفاوت است . توجیه دقیق عملکرد هر یک از این پدیده ها بستگی به فهم دقیق چگونگی تداخل این دو پدیده دارد. چگونگی تداخل اثر دو پدیده فوق در قشر حرکتی (لایه دوم - پنجم ) و سلول های گرانولار شکنج دندانه ای هیپوکامپ مطالعه شده است . شکل پذیری کوتاه مدت سیناپسی با استفاده از قطاری از پالسها با فرکانس گاما قبل و بعد از القای تقویت طولانی مدت نرونی مورد آزمایش قرار گرفت . در هر دو منطقه مغزی ، پروتکل مشابه جهت القای تقویت طولانی مدت نرونی مورد استفاده قرار گرفت . در قشر حرکتی ، القای تقویت طولانی مدت تمامی پاسخهای ایجاد شده بر اثر استفاده از قطاری از پالسها را تقویت نمود در حالی که در ناحیه هیپوکامپ اجرای پروتکل مورد نظر فقط پاسخ اول را تقویت کرد. بنابراین دو ناحیه بیان گر روش متفاوتی از تداخل این دو پدیده بودند.
محمد رضا پالیزوان یعقوب فتح اللهی
مشاهدات بالینی نشان داده اند که بیماران صرعی اغلب نارسایی هایی را در حافظه و یادگیری از خود نشان می دهند . کیندلینگ یکی از انواع مدلهای آزمایشگاهی جهت بررسی صرع و عوارض جانبی آن است . در این مدل تحریکات الکتریکی یا شیمیایی ضعیف که در ابتدا تشنج ایجاد نمی کنند، به تدریج سبب ایجاد رفتارهای تشنجی در حیوانات تحت تجربه می گردند . در این تحقیق اثر کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول بر انتقال سیناپسی ، شاخص تحریک دو پالسی و توانایی تحریک تتانیک با الگوی ریتم تتا در ایجاد ltp در سیناپس بین انشعابات جانبی شافر و نورونهای هرمی ناحیه ca1 مورد بررسی قرار گرفته است .
اکبر آنایی گودری جواد میرنجفی زاده
دراین تحقیق اثر محرومیت از خواب rem بر اثرات ضد تشننجی ناشی از فعالیت گیرنده های آدنوزینی a1قشر انتورینال در کیندلینگ آمیگدال مورد بررسی قرار گرفت.