نام پژوهشگر: اکبر رحیمی

رتبه بندی و مقایسه عوامل انگیزشی تاثیرگذار بر اشتراک دانش در یک محیط تحقیقاتی و یک محیط تولیدی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده مدیریت 1391
  اکبر رحیمی   پیمان اخوان

امروزه نقش دانش در کسب مزیت رقابتی بر کسی پوشیده نیست. بنابراین سازمان ها دریافته اند که دانش را باید مانند سایر دارایی های ارزشمند سازمان مدیریت کرد. مدیریت دانش دارای فرایندی است که اشتراک دانش به عنوان یکی از کلیدی ترین فرایندهای آن معرفی شده است. مدیران همواره با این سوال روبرو هستند که برای رفتار اشتراک دانش کارکنان چه اقدامی باید انجام دهند. تحقیق حاضر با معرفی دو عامل "انگیزه" و "علاقه به روش های اشتراک دانش" و همچنین با اندازه گیری تاثیر آنها بر رفتار اشتراک دانش نشان داد که بکارگیری این متغیرها نقش عمده ای در رفتار واقعی اشتراک دانش دارند. این تحقیق با استفاده از پرسشنامه و در دو محیط تحقیقاتی و تولیدی انجام شد. در ابتدا عوامل انگیزشی و همچنین روش های مورد علاقه اشتراک دانش در محیط های تحقیقاتی شناسایی شدند. این عوامل و روش ها با استفاده از تکنیک های madm رتبه بندی گردیدند. با توجه به اینکه روش های مختلف رتبه بندی در برخی موارد با یکدیگر همخوانی نداشت جهت رسیدن به رتبه بندی نهایی از تکنیک های ادغامی میانگین و بردا استفاده گردید. جهت تست فرضیه ها و برازش مدل تحقیق، مدلسازی معادلات ساختاری (sem) بکار گرفته شد. نتایج تحقیق نشان دادکه در هر دو محیط مدل از برازش مناسبی برخوردار بوده و عوامل انگیزشی درونی، علاقه به روش های اشتراک دانش و عوامل انگیزشی بیرونی به ترتیب مهمترین نقش ها را در بروز رفتار اشتراک دانش ایفا می کنند.

ارزیابی و مدلسازی توسعه فضایی-کالبدی با تاکید بر توسعه میان افزا: نمونه موردی کلانشهر تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده جغرافیا 1392
  اکبر رحیمی   میرستار صدر موسوی

زمین، اساسی ترین عامل توسعه و نحوه استفاده از آن، از مهم ترین مباحث برنامه ریزی شهری است. افزایش جمعیت و توسعه و گسترش شهرنشینی، فشار فزاینده ای را بر زمین شهری و نتیجتا تخریب زمینهای پیرامون شهرها را موجب شده است. بطوریکه توسعه پراکنده شهری و تغییرات کاربری اراضی پیرامونی شهرها، از چالشهای اساسی در برنامه ریزی شهری در دهه های اخیر بوده است. سیاست توسعه میان افزایی از اشکال رشد هوشمند، توسعه پایدار و نوین در شهرسازی، توجه اساسی به این موضوع داشته و با رویکرد توسعه از درون سعی در حفظ آن اراضی پیرامونی شهرها و انتظام بخشی به بافتهای موجود دارد. نتایج بررسی تصاویر ماهواره ای 1368 تا 1384 در تبریز، نشانگر آن است که توسعه شهری در دوره 16 ساله باعث تخریب بیش از 1100 هکتار از فضای سبز و بیش از 3700 هکتار زمین زراعی شده است. نتایج حاصل از مدل هلدرن نیز در این دوره نشانگر آنست که 40 درصد رشد فیزیکی شهر مربوط به افزایش جمعیت شهر و 60 درصد آن مر بوط به رشد افقی و اسپرال شهر تبریز بوده است. همچنین نتایج حاصل از ارزیابی توسعه در تبریز، نمایانگر توسعه لجام گسیخته شهر به پیرامون در دهه های گذشته و عدم توجه به پتانسیلهای درونی شهری بوده است. بررسی پتانسیلهای توسعه میان افزا، شامل کاربریهای ناسازگار، اراضی خالی و رها شده، قطعات با تراکم ساختمانی پایین (یک طبقه) و بافتهای تخریبی شهر نشانگر وجود حدود 4974 هکتار از این بافتها جهت توسعه آتی می باشد. در این پژوهش، مدل تحول زمین، بمنظور بررسی توسعه شهری آتی تبریز، بر پایه شبکه های عصبی مصنوعی و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد استفاده قرار گرفت که نتایج حاصل از مدل بر اساس ادامه روند توسعه گذشته، بیشترین توسعه شهر را در قسمتهای شمالغربی، شرق و جنوب شرق پیش بینی کرده است که این روند تخریب فضاهای سبز، اراضی کشاورزی پیرامون و تهدید محیط زیست شهری را به بار خواهد آورد. براین اساس و با ادامه روند کنونی، 8437 هکتار از فضاهای سبز و اراضی پیرامون شهر تبریز به زیر ساخت و ساز خواهد رفت. این در حالیست که با پیش بینی توسعه احتمالی توسعه شهر برپایه رویکرد توسعه میان افزا، فشار توسعه به پیرامون بطور چشمگیری کاهش می یابد. نتایج این نوع مدلسازی، نشانگر اختصاص بیشترین توسعه شهر در اراضی رها شده و بایر در بافت موجود، بافتهای فرسوده و کاربریهای نامناسب بوده است. بطوریکه در مقایسه با توسعه برپایه ادامه توسعه گذشته، 3279 هکتار از اراضی کشاورزی و 1367 هکتار از فضاهای سبز موجود در توسعه احتمالی حفظ می گردد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که با اعمال سیاست توسعه میان افزای شهری در توسعه آتی تبریز، نه تنها از تخریب اراضی زراعی و باغات پیرامون شهر کاسته خواهد شد، بلکه کاهش هزینه های اقتصادی همچون هزینه های آماده سازی اراضی شهری، هزینه توسعه زیرساختهای شهری به پیرامون را به دنبال خواهد داشت و انتظام فضایی شهری از طریق خروج کاربریهای ناسازگار و بهسازی و نوسازی بافتهای قدیمی و غیر رسمی شکل خواهد گرفت.

ارتباط ناهجاریهای وضعیتی و قدرت عضلات اکستنسور ستون فقرات با تعادل و ترس از سقوط در سالمندان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده تربیت بدنی علوم ورزشی 1392
  اکبر رحیمی   رامین بلوچی

هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات قدرت عضلات اکستنسور ستون فقرات با تعادل و ترس از سقوط در سالمندان بود.روش تحقیق :بدین منظور با استفاده روش در دسترس، 68 سالمند بالای 65 سال(32 مرد و 36 زن) بامیانگین قدی 95/ 8 ± 29/157 سانتیمتر و میانگین وزنی 63/9 ± 46 /7 از کانون جهاندیدگان شیراز که معیارهای ورود را دارا بودند، انتخاب شدند.کایفوز و لوردوز بوسیله خط کش منعطف ،سر به جلو بوسیله دوربین دیجیتال وتحلیل بوسیله نرم افزار اتوکد ،تعادل پویا بوسیله سیستم ثباتی بایودکس، و ترس از سقوط بوسیله پرسشنامه mfes اندازه گیری شد . داده های بدست آمده بوسیله نرم افزار spssنسخه 16 تجزیه و تحلیل شد. .جهت آزمون نرمال بودن داده ها از آزمون آماری کلوموگروف اسمیرنف استفاده شد و جهت آزمون همبستگی بین متغیر های پیش بین و ملاک از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد.یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که بین کایفوز، لوردوز، سر به جلو و قدرت عضلات اکستنسور ستون فقرات با تعادل قدامی خلفی همبستگی معنی دار وجود دارد.ارزشp به ترتیب: (008/0=p) و (001/0=p) و(004/0=p) و(001/0=p). بین سر به جلو با تعادل داخلی-خارجی همبستگی معنی دار وجود دارد (001/0= p). بین کایفوز، لوردز و قدرت عضلات اکستنسور ستون فقرات با تعادل داخلی خارجی همبستگی معنی دار وجود ندارد. ارزشp به ترتیب: (479/0=p) و(647=p) و(295/0=p) است. بین کایفوز ، لوردوز و قدرت عضلات اکستنسور ستون فقرات با ترس از سقوط همبستگی معنی دار وجود دارد.ارزشp به ترتیب: (019/0=p) و (001/0=p) و (019/0=p) است . بین سر به جلو با ترس از سقوط همبستگی معنی دار وجود ندارد(46/0=p). نتیجه گیری : فاکتورهای موثر بر سطح اجیتال با تعادل در سطح قدامی خلفی و ترس از سقوط ارتباط دارند. سر به جلو علاوه برتعادل سطح قدامی خلفی ،با تعادل در سطح داخلی-خارجی ارتباط دارد.