نام پژوهشگر: غلامرضا وطن دوست

گفتمان شرق و غرب درباره رابطه اسلام و مردمسالاری از آغاز جنگ سرد تا اشغال عراق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  حسین رعیتی   غلامرضا وطن دوست

چکیده ندارد.

نقش بصره در روابط ایران و عثمانی از معاهده زهاب تا معاهده دوم ارزروم 1049-1263 ه-قˆ1639-1847 (م)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1379
  غلامحسین نظامی   غلامرضا وطن دوست

توسعه روابط خارجی ایران از دوره صفویه یکی از موضوعات مهم تاریخ ایران است . در این میان روابط ایران و عثمانی جایگاه ویژه ای دارد که تقریبا با جنگ و جدل همراه بود و منطقه بین النهرین به ویژه بندر بصره یکی از موارد اختلاف دو کشور به شمر می رفت . موقعیت مهم بندر بصره به عنوان بندر تجاری بین النهرین و واسطه تجارت اروپا با شرق همچنین عواید چشمگیر اقتصادی آن باعث توجه حکومت عثمانی به آن شهر شد. از طرفی بصره همواره رقیب اقتصادی بنادر ایران به شمار می رفت از این رو پادشاهان ایران با زوال تجارت و بازرگانی بنادر جنوب کشور به نفع بصره، این شهر را مورد حمله قرار می دادند. با عقد معاهده زهاب (1049 ه-قˆ1639م) بین ایران و عثمانی، بصره به طور رسمی در قلمرو عثمانی قرار گرفت ولی اندیشه باز پس گیری آن نزد ایرانیان همواره زنده ماند. ورود کمپانی های تجاری کشورهای اروپایی به خلیج فارس ، اختلاف ایران و عثمانی را تشدید کرد که تجارت بصره یا بنادر جنوب ایران موضوع این اختلاف بود. تازش های پی درپی سپاه ایران به بصره در طول حکومت های صفوی، افشار و زندیه بیانگر عزم ملی ایرانیان برای بازپس گیری بصره بود که سرانجام در اواخر حکومت کریم خان زند به نتیجه رسید. بعد از این رویداد، بصره اهمیت اقتصادی خود را به نفع بنادر جنوب ایران به ویژه بوشهر از دست داد. در دوره قاجار اختلافات ایران و عثمانی به عقد معاهده اول ارزروم (1238 ه-قˆ1823م) و معاهده دوم ارزروم (1263ه-قˆ1847م) انجامید و تا حد زیادی اختلافات ایران و عثمانی درباره بصره و به طور کلی بین النهرین به پایان رسید. این رساله شامل یک مقدمه و پنج فصل با روش کتابخانه ای و استفاده از منابع فارسی، عربی و انگلیسی تدوین شده که امید است روشنگر بخشی از مجموعه روابط دو کشور باشد. بی شک آگاهی کامل از روابط ایران و عثمانی مستلزم تدوین چنین مجموعه ای در آینده می باشد که تاکنون تحقق نیافته است .

شیخ خزعل در مقابله با دولت مرکزی (1925-1911 مˆ1304-1290 ه.ش )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1380
  فضل الله براقی   غلامرضا وطن دوست

این رساله در هفت فصل نگاشته شده است : فصل اول، مقدمه است که به تبیین و بررسی اهداف و پرسشهای تحقیق، شیوه تحقیق و بررسی منابع و ماخذ تحقیق می پردازد. فصل دوم ، خوزستان در عهد حاکمیت آل محیسن تا روی کار آمدن شیخ خزعل، به عنوان پیش زمینه و مدخل بحث برای آشنایی بهتر خواننده با مبحث اصلی به بررسی موقعیت جغرافیایی و تاریخی خوزستان، وجه تسمیه خوزستان و محمره، ساختار اجتماعی و اقتصادی خوزستان و محمره، پیشینه تاریخی خاندان آل محیسن، چگونگی به قدرت رسیدن شیخ خزعل می پردازد. فصل سوم، سیاست داخلی شیخ خزعل که به بررسی روابط شیخ خزعل با دولت مرکزی تا کودتای سوم اسفند 1299 ه . ش و روابط شیخ خزعل با طوایف عرب منطقه و ایلات جنوب ایران شامل بختیاریها، پشتکوه، قشقائیها، ایلات کهکیلویه به ویژه بهمئی گرمسیر، لرهای لرستان، خوانین دشتستان با هدف نشان دادن مراحل تحکیم قدرت شیخ خزعل نگاشته شده است . فصل چهارم ، روابط خارجی شیخ خزعل در دو بخش روابط شیخ با دول همسایه(عثمانی ، کویت ، نجد) و روابط شیخ با بریتانیا. فصل پنجم ، سیاست تمرکزگرایی رضاخان. فصل ششم، تقابل ناسیونالیسم و تمرکززدایی ایلات جنوب در چهار بخش به بررسی اختلافات شیخ خزعل با دولت مرکزی ایران، اهداف و مقاصد شیخ از تاسیس کمیته سعادت ، علل سقوط شیخ خزعل ، شیخ خزعل در اسارت پرداخته شده است .

بررسی و نقد اندیشه های برخی از روشنفکران سیاسی و مذهبی عصر ناصری و مظفری (1324-1264 قˆ1906-1848 م)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1380
  زیور فرهادی   غلامرضا وطن دوست

هدف از رساله حاضر روشن کردن نظریات دو دسته از رهبران عمده جریان اصلاح طلبی عصر ناصری و مظفری یعنی اندیشمندان سیاسی(میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی و ملک المتکلمین) و اندیشمندان مذهبی(سید محمدطباطبائی ، سیدجمال واعظ اصفهانی و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی) در خصوص مفاهیم عدالت طلبی، حضور ملت در صحنه سیاست و استبداد گریزی می باشد. آنچه که در این رساله می توان به آن دست یافت این است که اگر چه روشنفکران سیاسی و مذهبی از دو طبقه متفاوت بوده اند و به دو صورت مختلف فکر می کردند ولی هر دو در یک مورد اشتراک رای داشتند و آن نیز محدود کردن قدرت سلطنت ، تدوین قانون اساسی، اجرای عدالت و دخالت دادن مردم در امور سرنوشت خویش بود. اما بهرحال این دو گروه برای اداره کشور و نوع حکومت هم رای نبودند. روشنفکران مذهبی می خواستند قوانین شرعی و اسلامی بر اجتماع حاکم باشد، هر چند که آن قوانین در کلیه موارد موردپسند روشنفکران نبود، روشنفکران سیاسی نیز خواهان اجرای قوانین ملی - مدنی بودند، هر چند که احتمال می رفت که این هم مورد قبول مذهبیون واقع نگردد.