نام پژوهشگر: وحید اسلامی
مهدی مجاب غلامرضا زمانی
وجود بقایای گیاهی بر سطح خاک می¬تواند اثرات معنی¬داری بر رفتار و فعالیت علف¬کش داشته باشد. بدین منظور، آزمایشی در سال زراعی 1387 به¬صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار و دو فاکتور مقادیر مختلف پسماند سطحی گندم (صفر،1250، 2500 و 3750) کیلوگرم در هکتار و غلظت¬های مختلف علف¬کش تریفلورالین (ec %48) که شامل دوز متعارف ( 1200گرم ماده مؤثره در هکتار)، دوز کاهش یافته (720 گرم ماده مؤثره در هکتار) و دوز افزایشی (1680 گرم ماده مؤثره در هکتار) به همراه شاهد (بدون مصرف علف¬کش) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند واقع در عرض جغرافیایی 56َ و ◦32 و ارتفاع 1480متر از سطح دریا انجام شد. به¬طور کلی، نتایج نشان داد که با افزایش مقادیر مختلف پسماند گندم و همچنین غلظت¬های تریفلورالین صفات تراکم، ارتفاع، شاخص سطح برگ و وزن خشک علف¬های¬هرز اُزمک، تاج¬خروس ریشه قرمز، سلمه¬تره و سایر گونه¬های علف¬هرز (بذرالبنج، خرفه و آفتاب¬پرست) در طول فصل رشد نسبت به شاهد کاهش یافت ولی تراکم و وزن خشک خارشتر تحت تأثیر فاکتورهای مورد بررسی و اثرات متقابل آن¬ها قرار نگرفت. همچنین، اثر هم¬افزایی بین غلظت¬های مختلف تریفلورالین در سطح پسماند 1250 و دوز متعارف با مقدار بقایای 2500 کیلوگرم در هکتار در کاهش تراکم و وزن خشک علف¬های¬هرز دیده شد و مقدار پسماند 3750 کیلوگرم در هکتار کاهش کارایی علف¬کش را به¬دنبال داشت. مقدار بقایای 2500 کیلوگرم در هکتار باعث بهبود ویژگی¬های رشدی و رقابتی آفتابگردان در طول فصل رشد و همچنین، در زمان برداشت افزایش معنی¬داری بر صفات قطر طبق، درصد روغن، عملکرد و اجزای عملکرد آفتابگردان به استثناء شاخص برداشت شده بود؛ این¬ در حالی¬است¬که، در مقدار بقایای 3750 کیلوگرم در هکتار شاخص¬های اندازه¬گیری شده کاهش یافته بود. با این وجود کاربرد غلظت¬های مختلف علف-کش با مقدار بقایای 2500 کیلوگرم در هکتار تأثیری در بهبود ویژگی¬های رشدی آفتابگردان در طول فصل رشد نداشت ولی در زمان برداشت بیشترین عملکرد دانه در دوز متعارف علف¬کش و مقدار پسماند 2500 کیلوگرم در هکتار دیده شد.
سمیرا علی وحید اسلامی
به منظور بررسی تأثیر کاربرد گلایسین بتائین بر مراحل جوانه زنی و رشد رویشی ذرت و کلزا در شرایط تنش های شوری، خشکی و سرما سه آزمایش مجزا در سال 1387 در دانشکده کشاورزی بیرجند، انجام گرفت. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار، با هدف تأثیر تیمار بذور با گلایسین بتائین در 5 سطح (صفر، 2، 4، 8 و 16 میلی مولار) بر تخفیف تنش شوری (صفر، 5، 10 و 15 دسی زیمنس بر متر) و تنش خشکی (صفر، 0/1-، 0/2-، 0/4-، 0/8- و 1- مگاپاسکال) در مرحله جوانه زنی انجام شد. نتایج نشان داد که تنش های شوری و خشکی موجب کاهش معنی دار درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و طول و وزن تر و خشک ریشه چه و ساقه چه در کلیه غلظت های گلایسین بتائین شد. اما، واکنش دو گیاه به تیمار بذور با گلایسین بتائین متفاوت بود. تیمار بذور کلزا با گلایسین بتائین اثر منفی بر جوانه زنی و خصوصیات آن داشت؛ به طوری که در غلظت 16 میلی مولار از جوانه زنی کاملاً ممانعت شد. برخلاف انتظار، گلایسین بتائین در کلزا نه تنها نقش تعدیل کننده ای در شرایط تنش نداشت، بلکه موجب اختلال در رشد، متابولیسم و تنظیم اسمزی شد. در مقابل، بذور ذرت واکنش مثبتی به تیمار با گلایسین بتائین نشان دادند، به طوری که غلظت های 2 و 4 میلی مولار گلایسین بتائین به طور معنی داری موجب تخفیف شرایط تنش شد. هر چند با افزایش غلظت گلایسین بتائین به 8 و 16 میلی مولار اثرات منفی مشاهده شد. آزمایش دوم، اثر استعمال برگی گلایسین بتائین در غلظت های (صفر، 5/2، 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) در مرحله رشد رویشی بر کاهش اثرات تنش شوری (صفر، 10 و 20 دسی زیمنس بر متر) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که شوری موجب کاهش معنی داری تمام پارامترهای مورد ارزیابی در تمام سطوح گلایسین بتائین شد. اما پاشش برگی گلایسین بتائین در غلظت های 10 و 25 میلی مولار موجب بهبود شرایط تنش شد، اما با افزایش غلظت گلایسین بتائین به بیش از 50 میلی مولار اثر منفی بر روی گیاهان مشاهده شد. آزمایش سوم، تاثیر پاشش برگی گلایسین بتائین (صفر، 2/5، 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) بر افزایش تحمل به سرما (c4) در گیاه ذرت به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که گیاهان پاشش شده با گلایسین بتائین به لحاظ چشمی در وضعیت بهتری قرار داشتند و صدمات سرمائی را بیشتر تحمل کردند. به علاوه شاخص spad و وزن خشک ریشه و اندام هوائی به طور معنی داری بالاتر از گیاهان بدون پاشش گلایسین بتائین بود. گرچه میزان نشت الکترولیت گیاهان در سطوح 10 تا 50 میلی مولار کاهش یافت اما، با بالا رفتن غلظت گلایسین بتائین میزان نشت افزایش یافت. در کل استمال برگی گلایسین بتائین موجب ثبات کلروفیل و غشاهای سلولی و بهبود تحمل به سرما در گیاهان ذرت شد.
وحید اسلامی مسعود ستاری
جهت تعیین مقدار آلودگی در ماهی سوف حاجی طرخان(perca fluviatilis) و لای ماهی(tinca tinca)در تالاب انزلی تجمع فلزات سرب و کادمیوم در بافت کبد و عضله ماهیان اندازه گیری شد و رابطه آن با پارامترهای رشد(طول و سن )، شاخص های فیزیولوژیک(ضریب چاقی، شاخص وزن کبد)و همچنین اثرات متقابل فلزات مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 16 نمونه ماهی سوف حاجی طرخان و 23 نمونه لای ماهی در طول فصل صید از تالاب انزلی تهیه شدند.اندازه گیری فلزات با استفاده از دستگاهicp-massانجام گرفت. دامنه غلظت فلزات در بافت لای ماهیان عبارت بود از:در بافت کبد، غلظت سرب:66/2-7/0 و غلظت کادمیوم:16/0-06/0 و در بافت عضله غلظت سرب:8/1-7/0و غلظت کادمیوم:08/0-0 و دامنه غلظت فلزات در نمونه های سوف حاجی طرخان عبارت بود از:در بافت کبد، غلظت سرب:79/1- 7/0و غلظت کادمیوم:15/0- 05/0 و در بافت عضله غلظت سرب:89/0-38/0 و غلظت کادمیوم:006/0-0 میکروگرم بر گرم وزن خشک. بیشترین تجمع فلزات در بافت کبد مشاهده شد. بررسی رابطه تجمع فلزات با پارامترهای رشد طول و سن نشان داد که این رابطه در بافت کبد سوف حاجی طرخان در مورد سرب و کادمیوم و در لای ماهی در مورد فلز کادمیوم معنی دار و یک رابطه منفی می باشد(p<0.05). رابطه مقدار فلزات با ضریب چاقی در لای ماهی نشان داد که این رابطه در مورد فلز کادمیوم در عضله و سرب در بافت کبد منفی و معنی دار بود(p<0.05).در سوف حاجی طرخان قوی ترین ارتباط معنی دار بین فلزات در بافت ها در مورد فلز سرب و کادمیوم در بافت کبد بدست آمد (r = 0.78, p<0.05). و در لای ماهی قوی ترین ارتباط معنی دار بین فلز سرب در کبد و کادمیوم در عضله مشاهده شد(r= 0.53, p<0.05). بمنظورارزیابی سلامت ماهیان جهت مصرف انسانی مقایسه ای بین تجمع فلزات در بافت عضله با برخی استانداردهای تغذیه ای(maff,eec)صورت گرفت که نشان دهنده سلامت ماهیان جهت مصرف انسانی می باشد.
مهران صفایی غلام رضا زمانی
چکیده در کشاورزی و باغبانی که بذرها نقطه شروع تولید گیاه هستند ضروری است که بهترین کارایی ممکن را نشان دهند تا از استقرار مطلوب گیاه اطمینان حاصل شود. با توجه به وضعیت اقلیمی منطقه و زمان کاشت بنفشه (تیرماه) که شرایط بسیار سختی از نظر خشکی و کمبود رطوبت هوا و کمبود آب بر منطقه حاکم است معمولاً کاهش شدید تعداد بذور جوانه زده و پس از ان کاهش تعداد گیاهچه ها جهت تولید نشاء اتفاق می افتد که این موارد با توجه به طولانی شدن مدت زمان خزانه گیری باعث افزایش هزینه های تولید نشاء می شود. به منظور برسی واکنش جوانه زنی گیاه زینتی بنفشه نسبت به پرایمینگ توسط تعدادی از مواد مورد استفاده معمول در پرایمینگ بذور گیاهان، تحقیق حاضر در سال1389 در دو آزمایش مجزا به اجرا در آمد. آزمایش اول شامل بررسی تأثیر تیمارهای پرایمینگ بر جوانه زنی گیاه بنفشه زینتی بود که در آن سه روش اسمو ، هیدرو و هورموپرایمینگ مورد ارزیابی قرار گرفت . تمامی این آزمایشات به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی اجرا شدند . آزمایش اسموپرایمینگ با مواد کلرید کلسیم، نیترات پتاسیم ، کلرید سدیم و پلی اتیلن گلایکول 6000، با سطوح پتانسیل اسمزی 1- و 2- مگاپاسکال و آزمایش هورموپرایمینگ با اسید جیبرلیک در غلظت های 20 ،40 و 80 ppmانجام شد . کلیه آزمایشات پرایمینگ در مدت زمان ثابت 72 ساعت بر روی جمعیت های بذور گیاه زینتی بنفشه بیرجند یک (پایه مادری تحت شرایط بدون تنش) و بیرجند دو (پایه مادری تحت شرایط تنش شوری) اجرا گردید . آزمایش دوم به منظور مقایسه تیمارهای مختلف بکار رفته در آزمایشات پرایمینگ با شاهد در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد که در آن کلیه 12تیمار بکار رفته در پرایمینگ با شاهد که بذور خشک و تیمار نشده بود از نظر شاخص های جوانه زنی مقایسه گردید . نتایج آزمایش اول نشان داد که محلول نمکی cacl2 در پتانسیل های اسمزی 1- و 2- بیشترین تأثیر را بر شاخص های جوانه زنی بذور هر دو جمعیت بیرجند یک و دو داشت و هورموپرایمینگ با اسید جیبرلیک در هیچیک از غلظت های بکار برده شده نتوانست تأثیر معنی داری بر شاخص های جوانه زنی (بجز طول ساقه جه) بذور بنفشه بگذارد. نتایج بدست آمده در آزمایش دوم نشان داد که شاخص های جوانه زنی جمعیت بیرجند یک (بجز سرعت جوانه زنی و طول ساقه چه) تحت تأثیر تیمارهای آزمایش قرار گرفتند و اختلاف آنها با شاهد معنی دار شد. در بذور جمعیت بیرجند دو نیز شاخص های جوانه زنی (بجز طول ریشه چه) تحت تأثیر تیمارهای آزمایش قرار گرفتند و اختلاف آنها با شاهد معنی دار شد. واژگان کلیدی: بنفشه، پرایمینگ ، جوانه زنی ، پتانسیل اسمزی، جمعیت بذر.
راهیل پژوهان وحید اسلامی
توزیع گیاهان در سطح زمین بیش از هر عامل دیگری با موجودیت آب کنترل می شود. تنها راهی که یک عامل محیطی مثل آب بتواند اثری بر روی رشد گیاه داشته باشد این است که فرآیندها و شرایط فیزیولوژیکی داخل گیاه را تحت تاثیر خود قرار دهد. فهمیدن اثرات کمبود رطوبت روی رشد و توسعه ی گیاهچه می تواند اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت علف های هرز مهاجم را بدست دهد. بدین منظور این تحقیق در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت گلدانی با استفاده از گلدان هایی به وزن نیم کیلوگرم در دو بخش خشکی پیش رونده و بازیابی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. این آزمایشات بطور جداگانه برای 4 گونه علف هرز علف پشمکی، جو موشی، ازمک و شببوی صحرایی انجام گرفت. تیمارهای اعمال شده در بخش خشکی پیش رونده شامل سه سطح آبیاری روزانه، بازیابی و عدم آبیاری و در بخش بازیابی شامل پنج سطح تنش (0، 3، 6، 9 و 12 روز قطع آبیاری) بود. فاکتورهای مورد اندازهگیری شامل ارتفاع، تعداد برگ، سطح برگ، محتوای نسبی آب، هدایت روزنهای، وزن خشک، شاخص سبزینگی و غلظت کلروفیل بود. نتایج تجزیه واریانس دادهها نشان داد در آزمایش تنش خشکی پیشرونده در تیمار بازیابی نسبت به شاهد بیشترین میزان کاهش در صفات مورد اندازهگیری به ترتیب 23 درصد در ارتفاع گیاه علف پشمکی، 55 درصد در تعداد برگ جو موشی، 67 درصد در rwc جو موشی، 33 درصد در هدایت روزنهای ازمک، 81 درصد در وزن خشک شببوی صحرایی و 50 درصد در غلظت کلروفیل کل شببوی صحرایی بود. از بین گیاهان تحت تنش علف پشمکی نسبت به تنش تحمل نشان داد و گیاهان در تیمار عدم آبیاری تنش خشکی پیش رونده زنده باقی ماندند. در آزمایش بازیابی نیز بیشترین میزان قدرت بازیابی در سطوح قطع آبیاری کوتاه مدت مشاهده شد و کاهش محتوای نسبی آب در گیاه جو موشی و هدایت روزنهای در علف پشمکی و ازمک در سطوح قطع آبیاری کوتاه مدت پس از رفع تنش جبران شد.
شیرین نجیبی محمدحسن سیاری زهان
مدیریت تغذیه ای گیاهان زراعی یکی از مهم ترین اجزاء مدیریت تلفیقی علف های هرز می باشد که عملکرد محصول را حفظ کرده و در طول زمان عملکرد علف های هرز را کاهش می دهد. کود نیتروژن یکی از عوامل زراعی مهم می باشد که اثر قابل توجهی بر شاخص های رشد دارد به نحوی که با انتخاب نوع و میزان مناسب کود نیتروژن می توان به ترکیب متعادلی از شاخص های رشد در سایه انداز گیاهی دست یافت و زمینه بهبود عملکرد را فراهم آورد. در این راستا به منظور بررسی تأثیر منابع آمونیومی و نیتراتی کود نیتروژن و سطوح مختلف آن و تأثیر این عوامل بر برخی ویژگی های رشدی گندم، یولاف-وحشی و سلمه تره، آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1391 انجام گرفت. فاکتورهای آزمایش شامل سه نوع کود نیتروژن (نیترات کلسیم، سولفات آمونیوم و اوره) و شش سطح مختلف نیتروژن از کودهای مورد نظر (صفر، 40، 80، 120، 180 و 240 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) بود. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که بیشترین ارتفاع در گندم، یولاف وحشی و سلمه تره به ترتیب در اثر مصرف سطح 180 میلی گرم با منبع آمونیومی، 240 میلی گرم با منبع نیتراتی و 40 میلی گرم با منبع نیتراتی بدست آمد. حداکثر مقدار وزن خشک ریشه برای گیاهان مزبور نیز به ترتیب در سطح 80 و 40 میلی گرم منبع آمونیومی و 120 میلی گرم منیع نیتراتی مشاهده شد. همچنین در صفات وزن خشک اندام هوایی و سطح برگ به ترتیب در اثر مصرف 120 میلی گرم منبع آمونیومی، 80 و 240 میلی گرم منبع نیتراتی برای سه گیاه حاصل شد. بیشترین غلظت نیتروژن اندام هوایی در گندم و یولاف وحشی با منابع آمونیومی در اثر مصرف 240 میلی گرم و در سلمه تره با منبع نیتراتی در اثر مصرف 240 میلی گرم بدست آمد. همچنین در همه صفات کمترین اثر مربوط به شاهد بود. در بین صفات مورد بررسی در گندم، نوع کود بر ارتفاع و وزن خشک ریشه و در علف هرز سلمه تره نوع کود و سطوح کودی هیچ کدام بر غلظت نیتروژن اندام هوایی اثر معنی داری نداشتند. بجز برای صفت ارتفاع در گندم، تمام اثرات متقابل نوع کود و سطوح کود بر صفات مورد بررسی معنی دار شدند. بر طبق نتایج این آزمایش، کاربرد 120 میلی گرم کود نیتروژن با منبع آمونیومی (سولفات آمونیوم) می تواند بیشترین رشد رویشی و در نتیجه بیشترین افزایش عملکرد را در پی داشته باشد. همچنین کاربرد 40 میلی گرم کود نیتروژن با منبع آمونیومی برای هر دو علف هرز یولاف وحشی و سلمه تره می تواند حداقل رشد را به دنبال داشته باشد.
نصرت اله کریمی ارپناهی وحید اسلامی
افزایش توان رقابت گیاه زراعی بخش مهمی از مدیریت تلفیقی علف¬های هرز است. در این زمینه، شناخت واکنش علف¬های هرز به سطوح حاصلخیزی خاک برای گسترش روش¬های کوددهی، به عنوان اجزای برنامه¬های مدیریت تلفیقی، ضروری است. به منظور بررسی اثر روش کاشت و سطوح مختلف کود نیتروژن بر رقابت اویارسلام ارغوانی و پیاز خوراکی آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. عوامل مورد بررسی عبارت بودند از سه روش کاشت پیاز (بذر، نشاء و پیازچه (آنیون-ست))، و مقادیر مختلف کود نیتروژن در سه سطح شامل (50، 100 و 150 کیلو¬گرم در هکتار ازت خالص) که برای این منظور از کود اوره با خلوص 46 درصد نیتروژن استفاده شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد روش¬های کاشت پیاز و مقادیر نیتروژن اثرات متفاوتی بر قدرت رقابتی علف هرز اویارسلام داشتند. روش کاشت مستقیم بذر نسبت به سایر روش¬ها بیشتر تحت تاثیر رقابت با اویارسلام قرار گرفت بطوری که بالاترین میزان رشد اویارسلام در این روش حاصل شد. به نظر می¬رسد کاشت پیاز به روش آنیون¬ست در مقایسه با نشاء و بذر توانایی بیشتری در کاهش قدرت رقابتی علف¬هرز اویارسلام دارد. بررسی روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد و در شرایط تداخل با علف هرز اویارسلام نشان داد بیشترین و کمترین میزان رشد پیاز بترتیب مربوط به روش آنیون¬ست و بذر بود. تغییرات خصوصیات رشدی پیاز تحت سطوح مختلف کود نیتروژن در شرایط رقابت نشان داد حداکثر میزان رشد پیاز در سطح 100 و حداقل آنها در سطح 50 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد حاکی از برتری (از لحاظ تاثیر بر خصوصیات رشدی علف¬هرز اویارسلام ارغوانی) روش کاشت آنیون¬ست و سطح 100 کیلو¬گرم در هکتار در تمام صفات رویشی پیاز در حضور علف¬هرز اویارسلام می¬باشد. همچنین نتایج این آزمایش حاکی از واکنش مثبت اویارسلام ارغوانی به سطوح بالای نیتروژن بود. به طور کلی می¬توان برای به حداقل رساندن خسارت علف¬هرز اویارسلام مقدار 100 کیلو¬گرم در هکتار را در روش کشت آنیون¬ست به عنوان مناسب¬ترین تیمار مدیریتی در مزارع پیاز آلوده به اویارسلام ارغوانی توصیه نمود.
فرشته حسنوند وحید اسلامی
با توجه به اینکه استراتژی¬های مختلف کود¬دهی، شاخصی مناسب برای برنامه¬های مدیریتی علف¬های هرز می¬باشند به منظور بررسی رقابت گندم با ازمک تحت سطوح مختلف نیتروژن، مطالعه¬ای در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی در 3 تکرار اجراء شد. فاکتور¬های آزمایش شامل نیتروژن در سه سطح (05/0، 1/0 و 2/0 گرم در کیلو گرم خاک)، تراکم گندم رقم روشن در چهار سطح (0، 4، 8 و 12 بوته در گلدان) و تراکم ازمک در چهار سطح (0، 2، 4 و 6 بوته در گلدان) بود. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح نیتروژن ارتفاع گندم و ازمک افزایش یافت، در حالی که با افزایش تراکم گندم و ازمک، ارتفاع (به ترتیب 1/9 و 1/10 درصد در گندم، 5/48 و 5/23 درصد در ازمک) کاهش یافت. اثرات اصلی نیتروژن، تراکم گندم و تراکم ازمک و اثرات متقابل بین آنها بر عملکرد و اجزاء عملکرد گندم معنی دار بود. با افزایش نیتروژن تا سطح 2/0 گرم در کیلوگرم خاک، تعداد پنجه و تعداد سنبله در بوته گندم به ترتیب به میزان 1/48 و 2/35 درصد افزایش یافت و بیشترین تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد که نسبت به سطح 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به ترتیب به میزان 7/5 و 5/18 درصد افزایش یافت. احتمالا وزن هزار دانه گندم با کاربرد فراتر از حد بهینه نیتروژن، به دلیل رقابت یا به علت افزایش پتانسیل دانه¬های با وزن کمتر کاهش یافت. با افزایش تراکم گندم تعداد پنجه گندم، تعداد سنبله در بوته و تعداد دانه در سنبله به ترتیب به میزان 27، 36 و 8/23 درصدکاهش یافت، اما وزن هزار دانه به میزان 8 درصد افزایش پیدا کرد. بیشترین عملکرد دانه در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد که نسبت به سطح 2/0 گرم به میزان 08/8 درصد افزایش یافت که علت آن می¬تواند کاهش تعداد دانه در سنبله و پایین بودن وزن هزار دانه در سطح 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک باشد. بیشترین عملکرد بیولوژیک ازمک و گندم مربوط به تیمار 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک که به ترتیب به میزان 50 و 6/11 درصد نسبت به سطح 05/0 گرم نیتروژن در کیلو گرم خاک افزایش نشان داد. همچنین بیشترین شاخص برداشت در سطح 1/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک بدست آمد. نتایج حاصل از مدل عکس عملکرد نشان داد رقابت درون گونه¬ای در گندم بیشتر از رقابت برون گونه¬ای بود ولی در ازمک رقابت برون گونه¬ای بیشتر بود. ارزیابی قدرت رقابت نسبی نشان داد که اثر یک بوته گندم در سه سطح 05/0، 1/0 و 2/0 گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به ترتیب برابر با 1/5، 45/4 و 42/4 بوته ازمک بود. و اثر یک بوته ازمک در همان سطوح کودی به ترتیب معادل 94/0، 84/0 و 88/0 بوته گندم بود.
حیدر حمیداوی وحید اسلامی
حلفه ازمهمترین و مشکل¬ساز ترین علف¬های هرز مزارع نیشکر و نخلستان¬های استان خوزستان می¬باشد. بنابراین شناخت بهتر تأثیر شرایط محیطی بر جوانه¬زنی و سبز¬شدن ریزوم¬های این علف¬هرز سمج می¬تواند کمک بسیار زیادی در بهبود مدیریت آن داشته باشد. لذا هدف از اجرای این آزمایشات شناخت تأثیر عوامل محیطی بر جوانه¬زنی و سبز شدن ریزوم¬های حلفه بود. ابتدا جهت بررسی اولیه جوانه¬زنی ریزوم، تعداد 20 عدد ریزوم 5 سانتی¬متری در ظروفی آزمایشی به همراه آب مقطر برای مدت 14 روز در ژرمیناتور با دمای 22/30 شب/روز در دو شرایط نوری مختلف (تاریکی مطلق و نور/تاریکی) قرار داده شدند. جهت اعمال تاریکی کامل، ظروف در سه لایه فویل آلومینیوم پیچیده شدند. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار انجام گرفت. نتایچ نشان داد ریزوم¬های حلفه در شرایط نور/تاریکی دارای درصد جوانه¬زنی بیشتری بودند. جهت بررسی اثرات شوری بر درصد و سرعت جوانه¬زنی ریزوم، شش سطح شوری (صفر، 3، 6، 9، 12 و15 دسی¬زیمنس بر متر) با استفاده از کلرید سدیم اعمال شدند. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی و با 3 تکرار انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده¬های آزمایش نشان داد که بین سطوح مختلف تنش شوری در همه صفات مورد ارزیابی تفاوت معنی¬داری در سطح احتمال 1 درصد وجود داشت. مقایسه میانگین سطوح مختلف شوری نشان داد که بیشترین درصد جوانه¬زنی در بین سطوح مختلف شوری را شاهد داشت. سطوح شوری 3 و 6 دسی¬زیمنس بر متر به ترتیب باعث کاهش 20 و 25/31 درصدی جوانه¬زنی ریزوم در مقایسه با شاهد شدند. سرعت جوانه¬زنی نیز بطور معنیداری تحت تأثیری سطوح مختلف شوری قرار گرفت. تیمار شاهد دارای بیشترین سرعت جوانه¬زنی بود. برای بررسی اثرات خشکی بر درصد و سرعت جوانه¬زنی ریزوم، پنچ سطح تنش خشکی (صفر، 3-، 6-، 9- و 12- بار) با استفاده از پلی¬اتیلن گلایکول 6000 اعمال شدند. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی و با 3 تکرار انجام شد. نتایح حاصل از تجزیه واریانس داده¬های آزمایش نشان داد که بین سطوح مختلف تنش خشکی در همه صفات مورد ارزیابی شده تفاوت معنی¬داری در سطح احتمال 1 درصد وجود داشت. به طوری که با افزایش سطوح تنش خشکی درصد جوانه¬زنی ریزوم¬های حلفه نسبت به شاهد کاهش معنی¬داری پیدا کرد. خشکی سرعت جوانه¬زنی را نیز تحت تأثیر قرار داد (01/0> p). مقایسه میانگین سطوح مختلف تنش خشکی نشان داد که بین شاهد و پتانسیل 3 بار و همچنین بین پتانسیل-های 6، 9 و 12 بار تفاوت معنیداری در سرعت جوانه¬زنی ریزوم¬های حلفه مشاهده نشد. جهت بررسی اثرات دما¬های بالا و زمان در معرض قرار گرفتن بر درصد و سرعت جوانه¬زنی ریزوم، 20 قطعه ریزوم 5 سانتی¬متری در عمق 5 سانتی¬متری خاک دفن شده و در معرض دماهای 40، 80، 120، 160، 200 و 240 درجه سانتی¬گراد به مدت 5/0، 1، 2، 5 ، 10 ، 20 و 40 دقیقه قرار گرفتند. آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و با 3 تکرار انجام گرفت. نتایج مقایسه میانگین¬های اثر اصلی دما¬های آزمایش بر درصد جوانه¬زنی ریزوم¬های حلفه نشان داد که به طور کلی با افزایش دما درصد جوانه¬زنی ریزوم¬ها کاهش پیدا کرد؛ بیشترین و کمترین درصد جوانه¬زنی ریزوم¬ها بترتیب در دمای 40 و 240 درجه سانتی¬گراد مشاهده شد. هر دو آزمایشی که در گلخانه انجام گرفت در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شدند. تعداد گیاهچه¬های سبز شده بطور روزانه برای مدت 60 روز شمارش شد. در پایان خاک جعبه¬ها غربال شده و تعداد ساقه¬ها و ریزوم¬ها و وزن تر و خشک اندام¬های هوایی و زیرزمینی تعیین شد. جهت تعیین اثرات عمق¬های مختلف دفن ریزوم بر خصوصیات رشدی حلفه، قطعه¬های 10 سانتی¬متری ریزوم، که از قبل جوانه¬دار شده بودند در اعماق 5/2، 5، 10، 20، 30 و 40 سانتی¬متر در در گلدانهای 25 x 35 سانتیمتری گلخانه کشت شدند. نتایج تجزیه واریانس داده¬ها نشان که اثر عمق دفن ریزوم بر روی تمام صفات مورد بررسی بسیار معنی¬دار بود. بیشترین مقدار تمام صفات در عمق 5/2 سانتیمتر بدست آمد و کمترین مقادیر در اعماق 30 و 40 (صفر) سانتی¬متر مشاهده شد. برای بررسی اثرات دور¬های مختلف آبیاری، ریزوم¬ها در عمق 5/2 سانتیمتری کشت و در فواصل 3، 6، 12 و 24 روز آبیاری گردیدند. نتایج تجزیه واریانس داده¬ها نشان داد که اثر دور آبیاری بر تمام صفات مورد بررسی بسیار معنی¬دار بود.
رحمت اله دهقان خلیی وحید اسلامی
جو دره (hordeum spontaneum koch) علف هرز یک ساله زمستانه، از خانواده گرامینه است که جد جو زراعی بوده و یکی از علف های هرز بسیار مهم و مهاجم مزارع غلات و تهدیدی برای پایداری تولید غلات در ایران محسوب می شود. لذا پژوهشی باهدف بررسی واکنش جوانه زنی، سبز شدن و رشد سه توده مختلف این علف هرز (توده های مرودشت، داراب و کرمانشاه) به شرایط محیطی مختلف، در آزمایشگاه و گلخانه دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 1392 باهدف شناسایی خصوصیات بیولوژیکی این علف هرز انجام شد. بدین منظور سه مطالعه آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار و در دو شرایط نوری شامل تناوب نوری (16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) و تاریکی مداوم، شامل بررسی اثر دمای متناوب (با چهار سطح 22/5-17/5، 15-25، 27/5-12/5 و 10-30 درجه سانتی گراد (روز/شب)، شوری (با شش سطح صفر، 3، 6، 9، 12 و 15 دسی زیمنس بر متر) و خشکی (با شش سطح صفر، 3-، 6-، 9-، 12- و 15- بار) در ژرمیناتور و دو آزمایش در گلخانه به صورت بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار شامل اثر عمق دفن (با شش سطح صفر، 1، 3، 5، 7 و 9 سانتی متر) و خشکی (با سه سطح آبیاری 25، 50 و 75 درصد ظرفیت نگه داری آب خاک) اجرا شد. نتایج آزمایش های محیط ژرمیناتور نشان داد که بذور جودره در شرایط تاریکی مداوم از جوانه زنی و طول ریشه چه و ساقه چه بیشتری برخوردار بودند، حال آن که در شرایط تناوب نوری از وزن خشک ریشه چه و ساقه چه بیشتری برخوردار بودند. حداکثر و حداقل درصد و سرعت جوانه زنی به ترتیب در توده داراب و مرودشت و در دماهای متناوب 25-15 و 30-10 مشاهده شد. با افزایش سطوح خشکی و شوری درصد و سرعت جوانه زنی و همچنین طول و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه هر سه توده کاهش یافت. در هر دو آزمایش خشکی و شوری، حداکثر درصد جوانه زنی به ترتیب در توده های داراب، کرمانشاه و مرودشت در سطح شاهد (آب مقطر) رخ داد که با سطح 3 بار اختلاف معنی داری نداشت و در سطوح پایین خشکی (0، 3- و 6- بار) و در تمام سطوح شوری درصد جوانه زنی توده داراب و کرمانشاه اختلاف معنی داری نداشت. در هر دو آزمایش خشکی و شوری، حداکثر سرعت جوانه زنی به ترتیب در توده داراب، کرمانشاه و مرودشت و در سطح شاهد مشاهده شد که در آزمایش شوری سطح شاهد با 3 دسی زیمنس بر متر اختلاف معنی داری نداشت. در شرایط خشکی به جز طول ریشه چه که حداکثر آن در توده کرمانشاه مشاهده شد در سایر صفات توده داراب نسبت به دو توده دیگر برتری داشته و حداقل مقادیر صفات نیز در توده مرودشت مشاهده شد. در هر دو آزمایش خشکی و شوری، حداکثر وزن خشک ریشه چه و ساقه چه به ترتیب در توده داراب، کرمانشاه و مرودشت مشاهده شد. در شرایط شوری حداکثر طول ریشه چه و ساقه چه در توده مرودشت مشاهده شد که با توده داراب اختلاف معنی داری نداشت. در آزمایش تنش خشکی در گلخانه نیز با افزایش سطوح خشکی طول ساقه، تعداد پنجه، تعداد برگ، سطح برگ و وزن خشک ریشه و اندام هوایی کاهش یافت. حداکثر و حداقل تعداد پنجه، تعداد برگ و وزن خشک ریشه به ترتیب در توده داراب و کرمانشاه مشاهده شد. بیشترین و کمترین طول ساقه به ترتیب مربوط به توده کرمانشاه و داراب بود. توده مرودشت حداکثر و توده کرمانشاه حداقل سطح برگ را تولید کرد. حداکثر و حداقل وزن خشک اندام هوایی نیز به ترتیب در توده های مرودشت و داراب مشاهده شد. با افزایش عمق دفن بذر درصد و سرعت سبز شدن هر سه توده کاهش یافت ولی توده داراب در عمق 9 سانتی متری خاک قادر به 83% سبز شدن بود حداکثر جوانه زنی مرگبار نیز به ترتیب در توده های مرودشت (42% در عمق 5 سانتی متری)، کرمانشاه (30% در عمق 5 سانتی متری) و داراب (16% در عمق 9 سانتی متری) مشاهده شد. به طور کل می توان نتیجه گرفت که تفاوت های جغرافیایی و اقلیمی ممکن است بر روی خصوصیات جوانه زنی این علف هرز تأثیر داشته باشد و همچنین ممکن است شباهت های موجود در بین توده ها به لحاظ صفات مورد بررسی به دلیل شباهت های ژنتیکی باشد که نیاز به پژوهش های دیگری برای بررسی این موضوع می باشد. ارائه راهکارهای کلی و یکسان جهت کنترل این علف هرز در مناطق مختلف، به دلیل عدم تشابه در زمان و به طور کل خصوصیات جوانه زنی و همچنین خصوصیات احتمالی متفاوت ژنتیکی، می تواند دلیل عدم کنترل مناسب آن باشد. بنابراین بهتر است که بر اساس شرایط و خصوصیات منطقه آلوده و همچنین خصوصیات فیزیولوژیک این علف هرز اقدام به کنترل آن نمود.
موسی فرهمند وحید اسلامی
پنبه یکی از محصولات استراتژیک ایران و جهان بوده که محور اقتصادی کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته محسوب می شود. به منظور بررسی تأثیر مدیریت بقایای گیاهی بر رشد و نمو گیاه پنبه و علف های هرز آن آزمایشی در سال 1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در قالب طرح اسپلیت فاکتوریل با سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش، عامل اصلی دو سطح خاک ورزی، شامل خاک ورزی معمول (شخم برگردان دار) و کم خاک ورزی (با دیسک) بود و عامل فرعی شامل ترکیب فاکتوریل دو سطح نیتروژن (50 و 150 کیلوگرم در هکتار) و پنج سطح بقایا (صفر، 77، 154، 231 و 308 گرم در مترمربع) بودند که به صورت فاکتوریل در کرتهای فرعی به صورت تصادفی توزیع گردید. در چهار مرحله نمونه برداری (30، 60، 90 روز پس از کاشت و هنگام برداشت) از گیاه و علفهای هرز انجام گرفت. نتایج نشان داد که نوع شخم و سطوح بقایا و میزان کود نیتروژن اثر معنی داری بر صفات اندازهگیری شده گیاه پنبه و علفهای هرز داشتند به طوری که در مراحل اولیه رشد با افزایش بقایای گیاهی رشد گیاه زراعی و علفهای هرز کاهش یافت و در صورتی رشد افزایش پیدا کرد که نیتروژن قابل دسترس گیاه متناسب با کاربرد بقایا بود. در صورت فراهم نبودن نیتروژن در هر دو سیستم شخم بیشتر صفات گیاه کاهشی را نشان دادند که این کاهش در سیستم شخم دیسک برای گیاه زراعی بیشتر بود، در بین صفات بیشترین درصد سبز شدن مربوط به سامانه خاک ورزی مرسوم و بقایای صفر بود همچنین بیشترین میزان صفات (سطح برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه و وزن خشک کل) در بقایای صفر و نیتروژن 150 کیلوگرم در هکتار در شخم برگرداندار حاصل شد. ولی در مرحله سوم و آخر نمونهبرداری با افزایش تراکم علفهای هرز در تیمارهای دارای بقایای کمتر، رشد گیاه زراعی کاهش پیدا کرد و شرایط رشدی برای گیاه در سامانه شخم برگرداندار در حداکثر بقایا (308 گرم در مترمربع) و نیتروژن 150 کیلوگرم در هکتار نسبت به تیمارهای دیگر افزایش یافت که به نظر میرسد به دلیل کاهش صفات مرتبط با علفهای هرز و فراهمی بهتر رطوبت و نفوذ بهتر ریشه گیاه، نسبت به سامانه خاک ورزی دیسک دارای برتری بود. همچنین بیشترین میزان عملکرد غوزه، عملکرد وش، عملکرد الیاف، عملکرد پنبه دانه و عملکرد بیولوژیک مربوط به بقایای 308 گرم در مترمربع و نیتروژن 150 کیلوگرم در هکتار در سیستم شخم برگرداندار بود. این در حالی است که در تیمار شاهد که وجین علفهای هرز هر دو هفته یک بار انجام میگرفت بهترین شرایط برای رشد گیاه فراهم بود، به طوری که حداکثر میزان صفات از این تیمارها حاصل گردید. همچنین تیمار حداکثر بقایای گیاهی بیش از سایر تیمارها باعث کاهش تراکم کل، سطح برگ کل و وزن خشک کل علفهای هرز شد و بیشترین میزان صفات مربوط به علفهای هرز در سیستم شخم دیسک حاصل شد. به طورکلی نتایج نشان می دهد که سیستم شخم معمول همراه با برگشت بقایا و نیتروژن 150 کیلوگرم در هکتار نسبت به برگشت بقایا در سامانه شخم دیسک از نظر سبز شدن، سطح برگ، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه و وزن خشک کل و عملکرد و اجزای عملکرد در سال اول کشت برتری دارد.
مجتبی حسینی غلامرضا زمانی
چکیده ندارد.
سهیلا پورحیدرغفاربی وحید اسلامی
چکیده ندارد.
مجتبی حسینی حسن محمدعلیزاده
گیاهان پوششی و پسماند آنها در بسیاری از گیاهان زراعی در اوایل فصل برای سرکوب علف¬های-هرز استفاده می¬شود. به منظور بررسی اثر مدیریت پسماندهای گندم و تراکم مختلف آفتابگردان بر رشد علف¬های¬هرز، عملکرد و اجزاء عملکرد آفتابگردان آزمایشی در تابستان سال 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل 5 میزان مختلف پسماند گندم (صفر، 1250،2500، 3750، 5000 کیلوگرم در هکتار) به علاوه سوزاندن پسماند گندم و سه تراکم آفتابگردان که شامل 50، 70 و90 هزار بوته در هر هکتار بودند. نتایج این آزمایش نشان داد اثر پسماند گندم بر فاکتورهای اندازه گیری شده علف¬های¬هرز معنی دار بود و باعث سرکوب علف¬های¬هرز شد. اثر تراکم آفتابگردان نیز بر علف¬های¬هرز معنی دار بود و کاهش رشد آنها را بدنبال داشت. اثر پسماند گندم در طول فصل رشد و عملکرد و اجزاء عملکرد آفتابگردان نیز معنی دار شد و باعث بهبود رشد گیاه زراعی گردید. با افزایش تراکم آفتابگردان، رشد، عملکرد و اجزاء عملکرد گیاه زراعی بهبود یافت هر چند تفاوتی بین تراکم های 70 و 90 هزار بوته در هکتار وجود نداشت. نتایج این آزمایش نشان دادند که حداقل 2500 کیلوگرم در هکتار پسماند گندم و تراکم بیشتر برای کاهش رشد علف¬های¬هرز در طول فصل رشد آفتابگردان مفید می¬باشد. در سالهای اخیر بکارگیری دگرآسیبی در مدیریت گیاهان هرز توجه بسیاری از متخصصان علف¬های هرز را به خود جلب نموده است. در این راستا به منظور بررسی اثر دگرآسیبی عصاره پسماند گندم و مقادیر مختلف آن، بر جوانه زنی و رشد گیاهچه علف¬هرز تاج خروس و سلمه تره چهار آزمایش جداگانه (دو آزمایش بر روی تاج خروس و دو آزمایش بر روی سلمه تره) در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل غلظت¬های مختلف عصاره پسماند گندم در پنج سطح (شاهد، 25%، 50%، 75% و 100% حجمی) و مقادیر مختلف پسماند گندم در پنج سطح (شاهد، 1250، 2500، 3750 و 5000 کیلوگرم در هکتار پسماند) بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که اثر سطوح مختلف عصاره پسماند گندم و مقادیرمختلف آن بر صفات مورد مطالعه در بذور و گیاهچه علف¬هرز تاج خروس خوابیده و سلمه تره تأثیر معنی داری داشت. با افزایش غلظت عصاره و میزان پسماند، درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، وزن تر گیاهچه، وزن تر ریشه چه، وزن تر ساقه چه ، طول ریشه چه همچنین طول ساقه چه در هر دو علف¬هرز به طور معنی داری کاهش یافت و سلمه تره از حساسیت بیشتری در مقایسه با تاج خروس خوابیده بود.
نیره السادات حسینی فرادنبه سهراب محمودی
برای مدیریت صحیح و کنترل اصولی علف های هرز، شناسایی و شناخت عوامل محیطی موثر بر بیولوژی علف هرز اهمیت دارد. به منظور مطالعه بیولوژی علف هرز جودره (hordeum spontaneum) و ارزیابی اثرات تداخلی آن در گندم آزمایشاتی در سال 1387 در آزمایشگاه، گلخانه و مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات بیماری ها و آفات گیاهی استان اصفهان انجام شد. با انجام آزمایش در محیط ژرمیناتور، اثر عوامل مختلف محیطی شامل دما، نور، اسیدیته، خشکی و شوری بر خصوصیات جوانه زنی و رشد گیاهچه-های جودره مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش بررسی اثر دما به صورت فاکتوریل با در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تکرار انجام شد و فاکتور ها شامل دما در پنج سطح (7/5، 12/5، 17/5، 22/5 و 27/5 درجه سانتی گراد)، تناوب دما با دو سطح (ثابت و متناوب) و نور، با دو سطح (تاریکی و روشنایی) بود. سطح متناوب دما با اعمال دماهای 10-5 ، 16-9 ، 22-13 ، 28-17 و 34-21 درجه سانتی گراد روز/شب (12 ساعت روز و 12 ساعت شب) انجام شد. آزمایش بررسی اثر شوری با 6 تیمار (0، 3، 6، 9، 12 و 15 دسی زیمنس بر متر)، آزمایش اثر خشکی با 6 تیمار (0، 3-، 6-، 9-،12- و 15- بار) و آزمایش اثر اسیدیته های سه تا ده در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و هر آزمایش دو بار انجام شد. در آزمایش گلخانه ای بررسی اثر عمق کاشت بر سبز شدن جودره، به صورت بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمار های آزمایش شامل کاشت جودره در عمق های 0، 1، 3، 5، 7، 10 و 15 سانتی متر بود. آزمایش مزرعه ای نیز در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با شش تیمار در سه تکرار اجرا شد. تیمار های آزمایش شامل رقابت جودره در تراکمهای صفر، 25، 50، 75، 100 و 125 بوته در مترمربع با گندم (رقم امید با تراکم ثابت 300 بوته در متر مربع) بود. نتایج آزمایشات در محیط ژرمیناتور نشان داد که بیشترین جوانه زنی جودره در دمای 7/5 درجه سانتی گراد (دمای ثابت و متناوب) و 12/5 درجه سانتی گراد (دمای متناوب) و در تاریکی بود. درصد جوانه زنی بذور جودره با افزایش شوری در محیط به طور معنی داری کاهش یافت و معادله لجستیک سه پارامتری برازش داده شده نشان داد که در شوری 9/85 دسی زیمنس بر متر جوانه زنی این علف هرز 50 درصد کاهش یافت. سرعت و شاخص جوانه زنی، طول و وزن ریشه چه و ساقه چه نیز با افزایش شوری به صورت معنی داری کاهش یافتند. نسبت طول و وزن ریشه چه به ساقه چه جودره در سطوح کم شوری کاهش و در سطوح بالای آن افزایش یافت. افزایش سطوح خشکی نیز باعث کاهش معنی دار درصد جوانه زنی بذور جودره شد، به طوری که در تیمار 12- و 15- بار هیچ بذری جوانه نزد. هم چنین پتانسیل آب مخصوص جودره با توجه به مدل نمایی برازش داده شده 13/93- بار تعیین-شد. سرعت و شاخص جوانه زنی، طول و وزن ریشه چه و ساقه چه نیز با افزایش خشکی کاهش یافتند. نسبت طول و وزن ریشه چه به ساقه چه جودره نیز با افزایش خشکی افزایش یافت. بررسی اثر اسیدیته-های مختلف نشان داد که این علف هرز در محدوده ی اسیدیته ی خنثی بیشترین جوانه زنی را دارد. اسیدیته بر شاخص جوانه زنی و سرعت جوانه زنی و عکس زمان رسیدن به 50 درصد حداکثر جوانه زنی تاثیر معنی داری نداشت. نتایج آزمایش گلخانه ای نشان داد که بیشترین درصد سبز شدن، سرعت سبز شدن و یکنواختی سبز شدن جودره در عمق کاشت صفر تا سه سانتی متر بود و این شاخص ها با افزایش عمق کاشت بیش از سه سانتی متر به صورت معنی داری کاهش یافت. نتایج آزمایش مزرعه نیز نشان داد که با افزایش تراکم جودره عملکرد گندم به طور خطی کاهش یافت و بیشترین تراکم جودره موجب افت 24 درصدی عملکرد گندم گردید. هم چنین کاهش معنی دار وزن هزاردانه، شاخص سطح برگ، سرعت رشد و سرعت رشد نسبی گندم در اثر تداخل با این علف هرز مشاهده شد. ارتفاع، تعداد دانه در خوشه گندم و سرعت جذب خالص گندم نیز تحت تاثیر افزایش تراکم جودره قرار نگرفت.
وحید اسلامی روزبه ربیعی
از نظر جهانی هپاتیت b مهمترین عامل ایجاد کانسرهپاتوسلولر می باشد البته کوفاکتورهائی نیز در این میان نقش دارنده معهذا در نواحی با شیوع کم سایر عوامل در ایجاد کانسر دخالت می کنند مثلا در بریتانیای کبیر 40 درصد افراد مبتلا به کارسینوم هپاتوسلولر هیچگونه شواهدی از عفونت هپاتیت b فعلی یا قبلی نداشتند . مکانیسم های دراین موارد و خصوصا نقش سیروز به تنهائی هنوز ناشناخته است . پاتولوژی : تومور معمولا سفید درست به رنگ صفرا یا هموراژیک می باشد. وریدهای بزرگ کبدی و پورت داخل کبد غالبا تورمبوزه شده و محتوی تومور می باشند کانسر هپاتوسلولر از نظر مورفولوژی به سه دسته تقسیم می وشد که عبارتند از : -1 اتساع یابنده (expanding) با حواشی مشخص -2 گسترش یابنده (انفیلتران) -3 چند کانونی فرم اتساع یابنده که احتمالا کبد غیر سروتیک را مبتلا نموده است . اشکال کارسینوم هپاتوسلولر : سلولهای تومورال شبیه سلولهای کبدی طبیعی بوده و دارای زوائد انگشتی شکل در هم رفته یا ترابکولهای توپر میباشد تومور شبیه کبد طبیعی با درجات متفاوتی از تکامل می باشد. سلولها گاهی صفرا ترشح کرده و حاوی گلیکوژن می باشد . هیچگونه استرومای بین سلولی وجود نداشته و سلولهای تومورال فضاهای خونی را مفروش میکنند . سلولها معمولا کوچکتر از سلولهای طبیعی کبد می باشند چند زاویه ای بوده و سیتوپلاسم آنها معمولا گرانولر است . گاهی اوقات سلولهای ژانت آتیپیک مشاهده می شوند. سیتوپلاسم ائوژینوفیلیک است و دراثر افزایش بدخیمی به فرم بازوفیلیک در می آید هسته ها هیپرکروم بوده و از نظر اندازه متنوع اند.ممکن است خصوصیات زودرس گرفتاری لنفاتیک اطراف پورت به وسیله سلولهای بدخیم می باشد. انکلیوزن های کروی pas مثبت که نسبت به دیاستاز مقاومند، در 15 درصد بیماران که معمولا میزان آلفا فیتوپروتئین در آنها بالا است مشاهده می شوند.