نام پژوهشگر: حامد وحدتی نسب

مطالعه ریخت شناسی و فناوری ساخت مصنوعات سنگی محوطه دلازیان (میرک 1) حاشیه شمالی کویر مرکزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  سمیه خاکسارمقدم   حامد وحدتی نسب

محوطه های منتسب به دوران پارینه سنگی فوقانی در ایران تاکنون به طور اندکی شناسایی شده اند. دلازیان در حاشیه شمالی کویر مرکزی و دامنه های جنوبی البرز از جمله محوطه هایی است که در سالهای اخیر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. این محوطه که از لحاظ وسعت و همچنین پراکندگی داده ها در سطح آن قابل توجه است، در تابستان 1388مورد بررسی فشرده واقع شد. مهمترین نتایج حاصل از مطالعه مصنوعات سنگی بدست آمده از محوطه، آن را بصورت یک کمپ اصلی مسکونی معرفی می نمایند که شواهد موجود در مجموعه حاکی از دسترسی محلی ساکنان آن به منابع خام می باشند. چارچوب زمانی محوطه را می توان با توجه به حضور شاخصه هایی از دوران پارینه سنگی فوقانی و همچنین رواج فن آوری های تولید تیغه و ریزتیغه در اوایل پارینه سنگی جدید مطرح نمود که احتمالا در دوره های بعد از جمله در دوران فراپارینه سنگی نیز ادامه یافته است.

دیرینه تغذیه شناسی محوطهگوهر تپه، عصر آهن، بر اساس استخوان های بدست آمده از آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  فهیمه شیخ شعاعی   سید مهدی موسوی کوهپر

هدف از این مطالعه تعیین رژیم غذایی با استفاده از آنالیز ایزوتوپ پایدار کربن و نیتروژن است که از کلاژن دندان 12 اسکلت انسانی از قبرستان عصر آهن گوهر تپه، (شمال ایران) واقع در ساحل جنوبی دریای خزر، شرق مازندران، استخراج شده است. شواهد جغرافیایی و زمین شناسی نشان می دهد که این محوطه در دشتی رسوبی واقع شده است، از طرف دیگرکشف داده های جانور باستان شناختی نظیر گونه های گوسفندی و شواهد گیاه باستان شناختی نظیر جو اهلی و نشانه های مربوط به فعالیت های کشاورزی در این محوطه با استفاده از تیغه ها، که 70% کل ابزار سنگی ها را تشکیل می دهند، نشان می دهد که دامداری و کشاورزی جزء فعالیت های اصلی ساکنان این محوطه بوده است. نتایج حاصل از آنالیز ایزوتوپ کربن 13 و نیتروژن 15 نیز، استفاده از پستانداران خشکی در رژیم غذایی ساکنین این محوطه را تایید می کند. تمرکز سطوح ایزوتوپ کربن 13 درنمونه های مورد آزمایش که در حدود (2/20- در هزار تا 9/19- در هزار) است، حکایت از آن دارد که هیچ نشانی از استفاده از گیاهان c4 دررژیم غذایی مردم ساکن در این محوطه وجود ندارد، و گیاهان c3 مانند امروز پوشش غالب گیاهی منطقه بوده و مورد استفاده قرار می گرفتند. نتایج سطوح ایزوتوپ نیتروژن 15 (در حدود 79/8 در هزار تا 3/11 در هزار ) می باشد که وجود علفخواران خشکی (گونه های گوسفندسانان) و گیاهان c3 (گندم و جو) را در رژیم غذایی نشان می دهد. بنابراین، نتایج آنالیز های ایزوتوپی برای محوطه گوهر تپه، رژیم غذایی ای بر پایه اکوسیستم های گیاهان c3 زمینی را نشان می دهد.

مقایسه تطبیقی سفالهای غار کمیشان با محوطه های مجاور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  مرضیه زارع خلیلی   حمید خطیب شهیدی

پایان نامه حاضر در رابطه با سفال هایی است که در طی کاوش محوطه غار کمیشان در سال 1388 بدست آمده است. محوطه غارکمیشان واقع در استان مازندران و در 10 کیلومتری شهر بهشهر قرار گرفته است. لایه های دارای سفال این محوطه همه به صورت آشفته و مضطرب بوده که شناسایی و دوره بندی این آثار را بسیار مشکل می ساخت. بر اساس فرم شناسی و مقایسه این آثارسفالی با دیگر محوطه ها از جمله گوهر تپه، تپه عباسی، غار هوتو و آق تپه به نظر می رسد محوطه غارکمیشان و محدوده آن پس از دوره نوسنگی بدون سفال، در چندین دوره فرهنگی مورد استفاده قرار گرفته است. پس ازکاوش، علاوه بر بررسی و شناسایی سفالهای مربوط به کاوش، در طی یک بررسی در اطراف محوطه غارتعداد زیادی سفال قرمز مربوط به عصر آهن دربالای غار شناسایی شد که مطالعه و بررسی این داده ها در ادامه انجام گرفته است.

بازبینی مدل کاهش در صنایع سنگی محوطه های پارینه سنگی میانی بیستون با استفاده از متد اندیس ژئومتریک کاهش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  میترا وحیدی الوار   حامد وحدتی نسب

چکیده: ترکیب مجموعه های صنایع سنگی عموماً بر اساس فراوانی نسبی گونه های مجزای ابزارها تعریف شده است. در این تحقیق سعی بر این بوده تا نشان داده شود که آیا حضور انواع متفاوت خراشنده های منتسب به پارینه سنگی میانی در محوطه مرتاریک نشانگر کاربرد یا سبک ویژه ای از ابزار سازی بوده یا اینکه بیانگر مراحل مختلف عمل کاهش و تغییر پیوسته منتج از میزان دسترسی به ماده خام؟ در این پژوهش مدل کاهش خراشنده دیبل که اولین بار با استفاده از مواد فرهنگی محوطه شکارچیان عرضه گردیده بوده در کنار استفاده از متد اندیس ژئومتریک کاهش در خصوص دست سازه های سنگی محوطه مرتاریک مورد استفاده قرار گرفت. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان میدهند که گونه های متفاوت خراشنده های محوطه مرتاریک نشانگر ابزار سازی با سبک خاص و کاربری ویژه نبوده، بلکه منعکس کننده مراحلی در امتداد پروسه کاهش و تغییر پیوسته ناشی از بازیافت لبه های خراشنده ها هستند. واژگان کلیدی: پارینه سنگی میانی، بیستون، مدل کاهش خراشنده، اندیس ژئومتریک کاهش

مراکز و راههای-تجاری-اقتصادی دوره پارت و ساسانی در خلیج فارس: بر اساس داده های باستان شناختی به دست آمده از کاوشها و بررسیهای انجام گرفته در تنگه هرمز و سواحل جنوبی خلیج فارس.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  علیرضا خسروزاده   علیرضا هژبری نوبری

تنگه ی هرمز یکی از مهمترین مکانها در شبکه ارتباطی تجاری در دوره های تاریخی و اسلامی بوده است. وجود شمار زیادی محوطه، با مواد فرهنگی غنی که نشان دهنده ی گردش و داد و ستد کالا در این دوره ها با دیگر مناطق از جمله شرق و جنوب آسیا و جنوب خلیج فارس است، صحت این گفته را تأیید می کند. بررسی ها و کاوشهای باستان شناختی انجام گرفته در دو سوی شمال و جنوب خلیج فارس، محوطه های زیادی در ارتباط با شاهراه تجاری خلیج فارس به اقیانوس هند در طول تمام یا بخشی از دوره اشکانی، ساسانی و اسلامی را معرفی کرده است. بحث در ارتباط با این شبکه ی ارتباطی، آثار و دستاوردهای ناشی از آن و شناسایی و معرفی بنادر واقع در تنگه ی هرمز و چگونگی ارتباط تجاری و اقتصادی آنها با دیگر مناطق موضوع این پایان نامه است. پژوهش حاضر با اتکا به منابع نوشتاری و مطالعه ی مواد و یافته های باستان شناختی به دست آمده از محوطه ها و بنادر ساحلی و پس کرانه ای خلیج فارس انجام گرفته است. مطالعات باستان شناختی بر اساس بررسیها و کاوش محوطه های مهم ساحلی شمال (کهورلنگرچینی، رمچاه، دُفاری، سیراف، و خاراسن) و جنوب (اددور، ملیحا، کوش، سوهار، قلات بحرین، تاج، و فیلکه) خلیج فارس و تجزیه و تحلیل و مقایسه ی یافته های به دست آمده از این محوطه ها با یکدیگر و با دیگر محوطه های هم زمان در دیگر نقاط از جمله شبه قاره ی هند، شرق و جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و سواحل مدیترانه، انجام گرفته است.

مطالعه فن آوری و گونه شناسی مصنوعات سنگی غار کمیشان و مقایسه آنها با منطقه زاگرس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1391
  مژگان جایز   deborah olszewski

سنت های تراشه برداری بخش شمالی رشته کوه های البرز و به خصوص جنوب شرق دریای مازندران تاکنون کمتر مورد توجه بوده و کمتر شناخته شده اند. تنها تعداد محدودی از محوطه های پارینه سنگی، همچون کمربند، هوتو و علی تپه مورد کاوش قرار گرفته اند. در سال 1388 در دهانه غار کمیشان در نزدیکی بهشهر مازندران، اقدام به گمانه زنی شد. در نتیجه این کاوش مقادیر فراوانی مصنوعات سنگی، استخوان های جانوری و یافته های دیگر به دست آمد. نتیجه تاریخ گذاری رادیوکربن نشان می دهد که قدمت لایه ها بین 10628 تا 11771 سال کالیبره شده ق. م. است. مجموعه دست افزارهای سنگی کمیشان از لحاظ ماده خام کاملاً محلی است. شکل گیری تمام مراحل تولید و مصرف مصنوعات، به جز مراحل کاملاً ابتدایی در داخل محوطه صورت گرفته است. تکنیک برداشت مصنوعات به صورت ضربه مستقیم با چکش نرم یا ضربه غیرمستقیم بوده است. ویژگی مجموعه ابزارهای این صنعت فراوانی ابزارهای روی تراشه، فراوانی کولدارها و کنگره-دندانه دارها، کم بودن سوراخ کننده ها و اسکنه ها، کمبود خراشنده های ناخنی و هندسی ها و عدم حضور سرپیکان هاست. همچنین فراوانی چیپ ها نشانگر تولید ابزارها در محل است. صنایع سنگی کمیشان بیشترین شباهت را به لحاظ ترکیب بندی تکنولوژیکی و ابزارها با محوطه های حاشیه جنوب شرق دریای مازندران، به ویژه با مرحله میان سنگی جدید کمربند نشان می دهد. همچنین شباهت فراوانی را با صنایع میان سنگی غارهای حاشیه شرق دریای مازندران در ترکمنستان، همچون غارهای جبل و دم دم چشمه 1 و 2 نشان می دهد، اما متفاوت از میان سنگی کوهستانی آسیای میانه در شمال افغانستان، جنوب تاجیکستان و شرق ازبکستان است. گرچه از دهه 1990 استفان کوزلوفسکی صنایع میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران را جزء صنایع میان سنگی تریالتی لحاظ کرده است، اما در این پژوهش با استفاده از رهیافت اکولوژی فرهنگی، و با استناد به تفاوت در زیست محیط محوطه های تریالتی در گرجستان با زیست محیط محوطه های میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران، که در تفاوت الگوهای استفاده از ماده خام و منابع معیشتی انعکاس یافته، ثابت شد که صنایع میان سنگی حاشیه جنوب شرق و شرق دریای مازندران صنایعی مستقل تحت عنوان میان سنگی کاسپین هستند که ویژگی ها و فرایندهای خاص خود را دارند. شباهت های میان سنگی کاسپین با فراپارینه سنگی زرزی در زاگرس شامل حضور میکرولیت های هندسی، فراوانی خراشنده های انتهایی، سنگ مادرهای ریزتیغه یکسویه و کولدارهاست. تفاوت های این دو صنعت شامل بزرگ بودن ابعاد میکرولیت های هندسی در میان سنگی کاسپین، تفاوت در توالی فازهای دارا و فاقد میکرولیت های هندسی، فقدان خراشنده های ناخنی و عدم حضور سرپیکان های شانه دار در میان سنگی کاسپین است.

همگرایی یا واگرایی بین جوامع فراپارینه سنگی و آغاز نوسنگی؛ ترکیب پژوهش های باستان شناختی زاگرس مرکزی با کوهپایه های زاگرس-توروس.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  حمیدرضا قربانی   حامد وحدتی نسب

براساس شواهد باستان شناختی، زاگرس از مناطق کلیدی در بیان چگونگی و چرایی انتقال از فراپارینه سنگی متاخر به آغاز نوسنگی در شرق هلال حاصلخیزی بطور اخص و در جنوب غرب آسیا، بطور اعم است. بیش از سه دهه از انجام پژوهش های میدانی باستان شناختی دوره نوسنگی در منطقه می گذرد. اما، چنین مواردی- بسیار کم به تحلیل و تبیین در چگونگی و چرایی-مختصرا به بیان و توصیف محوطه های دوره پیش گفته پرداخته شده است. منطقه زاگرس و توروس در قسمت شرقی هلال حاصلخیزی، با دارا بودن محوطه هایی از ادوار مختلف، بخوبی قادر به بیان جایگاه و نقش مهم منطقه در مطالعات باستان شناختی و انسان شناختی ادوار تاریخی-فرهنگی و توالی آنها در جنوب غرب آسیا است. متاسفانه، در پژوهش های باستان شناختی مربوط به دوره فراپارینه سنگی و آغاز نوسنگی زاگرس-توروس در مقایسه با لوانت، سوالات فراوانی بدون پاسخ باقی مانده اند. در این میان زاگرس مرکزی مبهم تر از بقیه نقاط است. در هر صورت کار در شمال عراق و جنوب شرقی آناتولی ادامه پیدا کرده و برخی نتیجه گیری های مبهم مربوط به این دوره در زاگرس مرکزی را کمی روشن ساخته است. تاکنون براساس پژوهش های باستان شناختی انجام شده در زاگرس، برغم تایید وجود ادوار مذکور، هنوز به درستی نمی دانیم که چه ارتباطی بین جوامع شکارگر-گردآورنده یا آذوقه جویان دوره فراپارینه سنگی(زارزی) و فرهنگ (های)شان نسبت به دوره مستقیما پس از آن وجود داشته؛ و اینکه آنها چه بوده و چه شدند؛ و چه ارتباطی با دیگر محوطه های به تقریب همسن در زاگرس و توروس دارند؛ از طرف دیگر، انتقال -و چگونگی آن- از فراپارینه سنگی به قدیمی ترین محوطه های مسکونی منطقه مشخص نیست. این درحالی است که، هنوز دوره زارزی در منطقه بطور کامل تعریف و مشخص نشده، که شواهد و مدارک دوره بعدی، تعدادی محوطه های بسته (غار و پناهگاه های صخره ای) و در فضای باز مربوط به فراپارینه سنگی متاخر/آغاز نوسگی را نشان داده که تاریخ قدیمی ترین آنها تقریبا همزمان با دریاس جوان هستند. با این وجود، از یکسو، مطالعات «قدیمی تر باستان شناختی» در زاگرس و هم دیگر محوطه های مرتبط در توروس تقریبا بیانگر هم پوشانی بین ادوار فراپارینه سنگی متاخر و آغاز نوسنگی بوده؛ در حالی که مطالعات «جدیدتر، بخصوص اقلیمی-محیطی» نشانگر گسیختگی بین آنهاست. براساس چنین ابهاماتی، پژوهشگر برآنست تا محوطه های شاخص و منتخب مربوط به دوره پیش گفته را در قسمت شرقی هلال حاصلخیزی در نواحی زاگرس و توروس را مورد مطالعه و پژوهش روشمند قرار داده و به مطالعات تکنولوژی، راهبردهای اقتصاد معیشتی و سازماندهی اجتماعی و در کل به بیان جایگاه منطقه در طی/از فراپارینه سنگی متاخر به آغاز نوسنگی در منطقه بپردازد.

مطالعه فناوری ساخت و ریخت شناسی دست سازه های سنگی محوطه ی پارینه سنگی میرک، در جنوب شهر سمنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  شیرین ترکمندی   حامد وحدتی نسب

چکیده پارینه سنگی میانی ایران بسیار اندک مورد شناسایی و تحقیق قرار گرفته است و محدود به بررسی هایی است که در پناهگاه های صخره ای و غارهایی که حدود 40 سال گذشته، و چند کاوش دیگر که در ساله ای اخیر انجام شده اند. در این میان سایت های رو باز پارینه سنگی میانی شناسایی شده در ایران نقش بسیار اندکی را ایفا می کنند. محوطه رو باز میرک در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز و در حاشیه شمالی کویر مرکزی ایران قرار دارد. محوطه مذکور در تابستان 2009 مورد بررسی و گمانه زنی آزمایشی قرار گرفت. به جهت وسعت محوطه و پراکنش دست سازه های سنگی جمع آوری کلی نمونه ها عملی نبوده و تنها در محوطه میرک 5 جمع آوری از طریق ایجاد 8 کارگاه به ایجاد نمایه های قابل قبولی برای تعمیم دادن به کل محوطه صورت گرفت. در این مقاله 2 کارگاه از میان 8 کارگاه بطور دلخواه انتخاب گردیده اند. 100% نمونه ها از ترانشه هایی به ابعاد 10 * 4 متر جمع آوری شده اند، و در مجموع دو لوکس c و d 160 متر مربع مساحت دارند. از تجزیه و تحلیل مجموعه سنگی میرک نتایج ذیل ارائه می گردد. (1) دست ساخته های سنگی جمع آوری شده در محوطه میرک منتسب به دوران پارینه سنگی میانی است، (2) محوطه میرک در دوره پارینه سنگی میانی به عنوان یک محوطه اصلی استقراری (base camp) کاربرد داشته است، (3) دسترسی به مواد خام به صورت محلی بوده است.

نقد و بررسی باستان شناختی آخرین دستاوردهای انسان شناسی پیش از تاریخ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  علیرضا ابراهیمی ایده لو   محمد مهدی توسلی

دیرین انسان شناسی از موضوعات بسیار جذاب در باستان شناسی است و این علم به مطالعه انسان از دو منظر زیستی و فرهنگی می پردازد. باستان شناختی پارینه سنگی از موضوعات پر رمز و راز حیطه مطالعات باستان شناسی و به خصوص انسان شناسی است و تا کنون منابع اندکی از آن به زبان فارسی به تألیف در آمده است. از آن جا که انسان موضوع محوری در این مطالعات است، از دیرباز پرسش های گوناگونی در ذهن پرسشگر بشر جای گرفته که انسان از کجا آمده است؛ منشا او در کجاست؛ آغاز و انجام حضور او در جهان چگونه است؛ پیش از او انسانی به این شکل و با این خصوصیات وجود داشته است؛ چگونه فکر می کرده است؛ چگونه زندگی می کرده است؛ و... . برای درک این پرسش ها، دانشمندان از سده گذشته به طور جدی پای در میدان عمل نهادند و با مطالعات پیوسته و استفاده از شیوه های علمی متداول زمان خود برای یافتن پاسخ، راهی سرزمین ها و قاره های مختلف به ویژه آفریقا شدند. در ایران نیز تلاش های اندکی هرچند ناقص صورت گرفت. امروز جهان همچنان در برابر همان پرسش ها قرار دارد و پاسخ های بدست آمده را هربار با تردید می نکرد و ارزیابی می کند، اما ذهن پرسشگر او همچنان در شک و تردید است. در این پایان نامه تلاش شده با در نظر گرفتن آن پرسش ها، و با استفاده از وارسی نتایج مطالعات انجام شده، نگاهی دوباره به انسان شناسی دیرین صورت گیرد. هدف این پژوهش بازبینی آن نتایج با سئوالات جدیدی است که تلاش می کند با پیش فرض پاسخ هایی به نتایج قابل قبول برسد. بنابراین با گردآوری اسناد مکتوب و در دسترس، در اینجا مجددا آن آثار به نقد درآمده و از طریق مطالعه دوباره آن ها این سئوال اصلی مطرح شده است که، چه رابطه ای می توان میان انواع نخستی های پیش از تاریخ و فناوری های ساخت دست افزارهای سنگی موجود یافت و از سوی دیگر عوامل انقراض نخستی ها و پیدایش انسان مدرن و گوناگونی دست افزارهای سنگی تابع چه شرایطی بوده است. هدف نهایی این پژوهش، تلاش برای تدوین مرجعی نسبتا کامل از آخرین دستاوردهای علم دیرین انسان شناسی و بازشناسی نقش اقلیم و تطابق های جسمانی در شکل گیری جوامع انسانی پیش از تاریخ است و در پایان کار در خصوص نحوه تطور انسان و رابطه آن با دست افزارهای پیش از تاریخ و چگونگی پیدایش انسان مدرن پیشنهاداتی در قالب جمع بندی پایان نامه ارئه شده است

بررسی فراگیر محوطه های باستانی قسمت مرکزی کجور مازندران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  مصطفی خزایی کوهپر   حامد وحدتی نسب

با گذشت بیش از یک قرن از شرو ع فعالیتهای باستان شناسی به صورت علمی در ایران، استان های شمالی در آغاز مورد توجه قرار گرفتند، اما پس از کوتاه زمانی این مناطق تا حد زیادی به فراموشی سپرده شدند و اطلاعات پیرامون فرهنگ های پیش از تاریخ این مناطق اندک و ناشناخته مانده است. در دهه 80 شمسی فعالیت های باستان شناسی در غرب مازندران توسط باستان شناسان ایرانی بصورت علمی و هدفمند انجام شد، و مهمترین آن حفاری تپه کلار در کلاردشت بود که نتایج آن اطلاعات اولیه پیرامون فرهنگ های پیش از تاریخ غرب مازندران را فراهم نمود. این نتایج و همچنین حفاری های غار راشک و محوطه رویان کجور و بررسی باستانشناسی کلاردشت موجب ایجاد سوالات مهمی در مورد دیگر مناطق غربی مازندران شد. به منظور جستجوی بهتر فرهنگهای پیش از تاریخی غرب مازندران منطقه کجور واقع در رشته کوههای البرز مازندران برای بررسی به صورت فشرده پیمایشی و بصورت فراگیر انتخاب شد. در طی این بررسی که به مدت بیش از 25 روز انجام شد 47 محوطه شناسایی شدند که از دورانهای پیش از تاریخ تا اسلامی شناسایی شدند. 3 محوطه دارای آثار احتمالی نوسنگی، 2 محوطه با آثار ضعیف مس سنگی، 1 محوطه عصر مفرغ و 8 محوطه متعلق به عصر آهن شناسایی شدند. آثار دوران تاریخی از 22 محوطه و آثار اسلامی از 20محوطه شناسایی شد. این آثار نشان از ارتباط بین مردمان ساکن در نیمه شمالی البرز با مردمان مناطق فلات مرکزی است و ثابت کرد این مناطق برخلاف باورهای سابق برخی باستانشناسان از دوران های قبل از عصر آهن نیز مسکونی بوده است، عامل اصلی در مکان گزینی مردمان ساکن در این منطقه وجود منابع آب و زمین باشیب مناسب و حاصلخیزی مناسب بود.

محاسبه ی آماری فرآیند کاهش در دست افزارهای سنگی یک سویه ی غار کمیشان و زابطه ی آن با کاربری محوطه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  سید میلاد هاشمی   حامد وحدتی نسب

در محوطه های باستانیِ متعلق به دوره های پارینه سنگی، فرا پارینه سنگی و حتی نوسنگی قدیم، گوناگونیِ یافته ها و داده های مادّی معمولاً اندک است؛ در نتیجه، در حال حاضر سیمای نسبتاً تاریکی از این دوره ها (به خصوص در ایران) سراغ داریم. با این وجود، در محوطه های منسوب به این دوره ها، گاهاً با فراوانیِ انواع گوناگونی از دست ساخته های سنگی مواجه می شویم که پژوهش گر را در درکی نسبی از فعالیت های معیشتی، سازمان فناوری، الگوهای استفاده از زمین و شکل بندی استقرار و به طور کلی یک بازسازی نسبیِ محدود از جامعه ی پیش از تاریخی یاری می کند. به همین دلیل، این پژوهش نیز از دسته ای از دست افزارهای سنگی که آن ها را خراشنده های جانبی می نامیم، بهره برده است. این خراشنده های جانبی از لایه های بر جای و مضطرب غار کمیشان بهشهر –با لایه های پایینیِ میان سنگی و نوسنگی- بدست آمدند و مبنای پژوهش ما قرار گرفتند. پژوهش ما در اینجا بر مسأله ی شدت کاهش/روتوش در خراشنده های جانبی استوار خواهد بود. توالی کاهش می گوید که ابعاد و شکل دست افزارهای سنگی و نیز سنگ مادرها -در اثر فعالیت های انسان باستانی- از زمان برداشت ماده ی خام سنگی تا لحظه ی دور ریزیِ آن تغییر می کند و این تغییر همواره رو به کاهش و تقلیل حجم/جرم از سطح و یا لبه ها و حواشیِ سنگ است. مسأله ی کاهش در درک برخی از ابعاد زندگی بشر پیش از تاریخی به ما کمک می کند. این ابعاد چون درجه ی تحرک، نوع محوطه و کاربریِ نسبیِ آن، نحوه ی سازمان دهی فناوری در آن، راهبردهای معیشتی و.. هستند. در اینجا بر آنیم که با درک ابعاد و یافتن شدتِ نسبیِ کاهش/روتوش در خراشنده های جانبی، به درکی از کاربری محوطه ی کمیشان در دوره های میان سنگی و نوسنگی برسیم. روش کار ما براساس محاسبات هندسی و ریاضیاتی است. تحلیل های هندسیِ ما به کمک سه شاخص هندسیِ معرفی شده (ir, ii, erp) انجام می گیرد. سه شاخصی که هرکدام مکمل یکدیگرند و در کنار هم می توانند درکی نسبی از شدت کاهش/روتوش در میان مجموعه دست افزارهای سنگیِ یک محوطه ارایه دهند. بررسی های ما نشان داد که شدت کاهش در غار کمیشان حدود متوسط بوده است و به احتمال، این محوطه از نوع اردوگاه پایه با طول مدت اقامتِ قابل توجه در سال و نیز تحرکِ به نسبت کم است.

تبیین جایگاه باستان شناسی در ایران ( باستان شناسی باستان شناسی یا باستان شناسی انسان شناسی؟)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  لیلا خانی   حامد وحدتی نسب

چکیده باستان شناسی علم جوانی که کار خود را در سراسر کشورهای اروپایی، امریکایی و خاورمیانه، بخصوص ایران با عتیقه جویی آغاز نمود. اما از نیمه های قرن نوزدهم با پیشرفت های مختلف در زمینه های علمی راهش را از عتیقه جویی جدا سپس بین سال های1950تا1920.م وارد دوره ای کاملاً جدید شد و به عنوان یک رشته ی علمی در آمد. البته مطالعات علمی باستان شناسی در هر کشوری مطابق با شرایط حاکم بر آن مکان است. باستان شناسی ایران تحت تأثیر موج فزاینده شرق شناسی و الگو گرفته از مکاتب اروپایی آغازین و به خصوص فرانسوی قرن بیستم و تلفیق آنان با مختصات فرهنگی ایران آغاز شد. پس از یک دوره رکود، در تلاش است تاحدودی هماهنگ با پیشرفت ها پیش رود. با مطالعه ی پایان نامه ها و رساله های رشته ی باستان شناسی در دانشگاه تربیت مدرس تهران طی سال های1390-1380 از آن جهت که این رساله ها و پایان نامه ها در واقع ثمر? کارهای باستان شناسان هستند، روند تغییر و تحولات ایجاد شده در باستان شناسی و کاربرد علوم میان رشته ای مشخص شد. این ثمره ها بسیار متأثر از تغییرات ایجاد شده در جامعه ی باستان شناسی هستند. بنابر این مشخص می شود که باستان شناسان ایرانی چه زمانی از چارچوب انحصار فکری و سنتی خود تا حدودی خارج شده و یاری علوم دیگر را می بپذیرند. با این تغییرات رویکرد جدیدی که به کار برده می شود، رویکرد باستان شناسی انسان شناختی است،که در پی شناخت هر چه بیشتر و بهتر انسان و بازیابی جایگاه آن در ادوار مختلف است. کلیدواژه ها:باستان شناسی-انسان شناسی-ایران- باستان شناسی انسان شناختی.

بازنگری دوره مس و سنگ شمال غرب ایران، مطالعه موردی: تپه لاوین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  علی بیننده   علیرضا هژبری نوبری

شمال غرب ایران با توجه به وجود شاخصهای جغرافیایی و فرهنگی از نظر مطالعات باستان شناسی در دوره مس و سنگ حائز اهمیت است. پژوهش های باستان شناسی مرتبط با این دوره در این منطقه بسیار اندک است. از تپه دالما که معرف فرهنگ مس وسنگ است و بعد از فرهنگ نوسنگی حاجی فیروز قرار می‏گیرد، به جز چند خبرنامه کوتاه اطلاعات زیادی منتشر نشده است. در مساله ورود به شهر نشینی در این حوضه دیدگاه های یکسانی وجود ندارد، بعضی پیزدلی را آغاز شهرنشینی میدانند برخی به نشانه شهرنشینی بیشتر در یانیک اشاره می‏کنند. در بررسیهای اخیر مدارکی از فرهنگ اروک که زمان ورود به تمدن در بین النهرین است،یافت شده است. همچنین در چگونگی انتقال دوره های مختلف ابهامات زیادی وجود دارد. حوضه رودخانه زاب کوچک تا به حال بررسی باستان شناسی نشده است. با بررسی محوطه های پیش از تاریخی این حوضه و کاوش و لایه نگاری تپه لاوین احتمالآ بتوان تا حدودی به این سوالات پاسخ داد. مطالعه ارتباط و تبادلات فرهنگی تپه لاوین با شمال غرب ایران و مناطق همجوار و چگونگی رابطه گاهنگاری این محوطه با محوطه های هم عصر،آگاهی از توالی لایه نگاری تپه لاوین و مطالعه چگونگی رخداد انتقال ادوار پیش از تاریخ در شمال غرب ایران و آغاز شهرنشینی و روابط فرهنگی حوضه زاب کوچک در ایران با بین النهرین از مهمترین اهداف این رساله است.

فرایند نوسنگی گرایی در شمال شرق فلات ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1393
  کوروش روستایی   کامیار عبدی

دوره¬ی نوسنگیِ منطقه¬ی شمال¬شرق فلات ایران در این پایان¬نامه مورد بررسی قرار گرفته است. تا حدود 15 سال پیش آگاهی-های ما از این دوره در منطقه¬ی شمال¬شرق منحصر به یافته¬های به¬دست¬آمده از سه محوطه¬ی یاریم¬تپه، تُرنگ¬تپه و تپه¬های سنگ چخماق بود. فرهنگ نوسنگی شمال¬شرق تا پیش از این در نوشته¬های بین¬المللی به¬عنوان «فرهنگ جیتون» خوانده می-شد، که نخستین فرهنگ یکجانشینیِ نوسنگی در جنوب ترکمنستان است. از حوالی اوایل دهه¬ی 1370 بررسی¬های باستان-شناسی در ناحیه¬ی شاهرود باعثِ به¬دست¬آمدنِ آگاهی¬های نوینی از دوره¬ی نوسنگیِ شمال¬شرق شد. این روند در دهه¬ی 1380 شتاب فزاینده¬ای به خود گرفت و با کاوش محوطه¬های ده¬خیر، کلاته¬خان و تپه¬های سنگ چخماق، بین سال¬های 1383 تا 1388، حجم قابل توجهی از انواع یافته¬ها و داده¬های باستان¬شناختی به دست آمد. به¬موازات این پژوهش¬ها، کارهای میدانی در استان گلستان و خراسان شمالی منجر به انباشت آگاهی¬های بیشتری در این زمینه شد. در این پایان¬نامه روند نوسنگی¬شدن یا نوسنگی¬گراییِ منطقه¬ی شمال¬شرق با توجه به میزان آگاهی¬های موجود بحث شده است. تکیه¬ی اصلی در این پایان¬نامه بر آگاهی¬های به¬دست¬آمده¬ی مبتنی بر کاوش محوطه¬های سه¬گانه¬ی پیش¬گفته است. افزون بر این، از آگاهی¬های منتشرشده¬ی محوطه¬های دیگر، مانند آق¬تپه و پوکردوال در دشت گرگان و قلعه¬خان در خراسان شمالی نیز استفاده شده است. هدف اصلی از این پژوهش بررسی جنبه¬های گوناگونِ نوسنگی¬گرایی در این منطقه است. این جنبه¬ها اساساً شامل نخستین نشانه¬ها از آغاز استقرارهای مجهز به گونه¬های گیاهی و حیوانیِ اهلی¬شده، روند شکل¬گیریِ روستاهای آغازین با معیشت نوسنگی در منطقه¬ی شمال¬شرق و برهم¬کنش¬های موجود بین این فرهنگ و فرهنگ همسایه در جنوب ترکمنستان و فلات مرکزی ایران است. بر اساس آگاهی¬های موجود می¬توان چنین گفت که دوره¬ی نوسنگیِ شمال¬شرق احتمالاً متأثر از روند کلی انتشارگراییِ نوسنگیِ در خاورنزدیک است، هرچند هنوز سازوکار آن دقیقاً در این منطقه دانسته نیست. بر اساس پژوهش حاضر، در شرایط کنونی هیچ نشانه¬ای از اهلی¬سازی¬ها به¬صورت بومی در منطقه وجود ندارد و ممکن است این امر، موضوعی وارداتی (از سوی نواحی غربی¬تر) باشدف هرچند که نمی¬توان در این¬باره با قطعیت نظر داد، زیرا اصلی¬ترین ابزار ما برای ردگیری محوطه¬های آغازینِ اهلی¬سازی، بررسی¬های باستان¬شناسیِ دقیق و پیمایشی است که تا آنجا که می¬دانیم تاکنون در این منطقه تقریباً انجام نشده است. به هر روی، این تصویری است که داده¬های موجود ارائه می¬کنند. این پژوهش، همچنین، به این نتیجه منجر شده که فرهنگ نوسنگیِ جیتون در جنوب ترکمنستان به¬احتمال¬زیاد برخاسته از فرهنگ نوسنگیِ شمال¬شرق ایران است و تا حوالی نیمه¬ی هزاره¬ی ششم ق¬م نیز پیوندهای قوی با آن دارد. در نیمه¬ی دومِ این هزاره، نشانه¬های تماس فرهنگی جوامع نوسنگیِ شمال¬شرق با فلات مرکزی جایگزین این الگو می¬شود و در اواخر این هزاره فرهنگِ چیره¬ی «چشمه¬علی» آخرین نشانه¬های فرهنگ نوسنگیِ «چخماق» را در شمال¬شرق در خود مستحیل می¬کند.

مطالعه ریخت شناسی و فن آوری مصنوعات سنگی به دست آمده از دشت فارسان، استان چهارمحال بختیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1389
  فاطمه جمشیدی   حامد وحدتی نسب

مطالعات پارینه¬سنگی انجام شده در استان چهارمحال و بختیاری در مقایسه با دیگر مناطق زاگرس مرکزی بسیار محدود است. دشت فارسان یکی از دشت¬های میان کوهی این استان و در برگیدنده نشانه¬هایی از دوران پارینه¬سنگی است. دست¬افزارهای سنگی به دست آمده از بررسی 4 غار و پناهگاه و 6 محوطه باز در این دشت اهمیت مطالعات و بررسی های پارینه سنگی در این منطقه را دوچندان نموده است. مطالعه ریخت¬شناسی و فن¬آوری دست¬افزارهای سنگی به دست آمده از دشت فارسان و میزان دسترسی سازندگان آن به مواد خام و تأثیر آن بر دست¬افزارهای سنگی و همچنین مقایسه شباهت¬ها و تفاوت¬های الگوهای استقراری این ناحیه از زاگرس با نواحی مجاور با تمرکز بر انواع گوناگون ابزار سنگی به دست آمده از هر محوطه و همچنین پراکندگی دست ساخت¬های سنگی در 18 محوطه مورد بررسی ، انتساب 5 محوطه به دوره پارینه سنگی میانی را تقریبا به طور متقن ممکن نموده است. همچنین با توجه به مطالعه یافته¬های به دست آمده از 7 محوطه، فرضیه انتساب آن¬ها به پارینه سنگی میانی دور از ذهن نیست. رایج¬ترین فن¬آوری ساخت در محوطه¬های مورد بررسی، فن¬آوری لوالوا بوده است. حضور چشمگیر فن¬آوری لوالوا در این محوطه¬ها نشانگر دسترسی نسبتا وسیع ساکنان آن به ماده خام است. به نظر می¬رسد الگوهای استقرار پارینه¬سنگی میانی در دشت فارسان با هم¬عصران خود در زاگرس مرتفع و به خصوص در نواحی لرستان و کرمانشاه متفاوت بوده است. مهمترین عامل این تفاوت را می¬توان در میزان دسترسی به ماده خام محلی و فراوانی آن در فارسان و کمبود آن در مناطق ذکر شده جستجو نمود.

باستانشناسی کوهپایه مرکزی البرز و مقایسه آن با فلات مرکزی ایران با تکیه بر بررسی روشمند و کاوش محوطه "قبرستان سر" فولادمحله سمنان و تحلیل داده های آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  علی حقیقت   حامد وحدتی نسب

دشت فولاد محله در استان سمنان و در میان کوهپایه های البرز از منظر باستان شناسی حدفاصل دو منطقه بزرگ تمدنی؛ فلات مرکزی و مرزهای جنوبی آسیای مرکزی پیش از تاریخ؛ واقع شده و از شاخص ترین محوطه های موجود در این دشت محوطه (قبرستان سر) است. قبرستان سر با توجه به موقعیت جغرافیایی و زمانی خود می تواند گویای ارتباط فراتمدنی خاصی در پیش از تاریخ ایران و به ویژه در دوره ای که اواخر نوسنگی و اوایل مس سنگی را در بر میگیرد باشد. کاوش در این محوطه که بخشی از آن دستمایه نگارش این رساله و پاسخگوی بخشی از سوالات و اهداف آن بود در سال 1391 انجام شد و آنچه در ادامه می آید تحلیل داده ها و شواهد بدست آمده از آن در راستای شناخت باستانشناسانه زندگی و ارتباطات فرهنگی مردمی است که در فاز (انتقالی نوسنگی به مس سنگی) در این محوطه می زیسته اند. (فاز انتقالی نوسنگی به مس سنگی) محدوده ای زمانی بین 5400 الی 4500پیش از میلاد را در بر میگیرد که در آن روستاها با تمام خصوصیات نوسنگی خود به سوی مرحله مس سنگی و شهرنشینی گام بر می داشته اند. عناصر فرهنگی و نمودهای آن پلی است بین زندگی روستای اولیه و شهر اولیه که در آن معیشت انسان دستخوش تغییراتی شده است. این مرحله در ادبیات باستان شناسی ایران (چشمه علی) نامیده شده است و هم افق با فرهنگ anau ia در جنوب ترکمنستان قلمداد می شود. تکیه بیشتر این رساله بر محوطه های شاخص این دو منطقه تمدنی و مقایسه آن با داده هایی که از کاوش (قبرستان سر) بدست آمده (بخصوص سفال)؛ است که طی آن به نمایی –هرچند محدود- از روابط و بر همکنش های منطقه ای این محوطه میرسد.

بررسی دیرین تغذیه شناسی شهر سوخته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی 1388
  مجید موزون   حامد وحدتی نسب

چکیده ندارد.