نام پژوهشگر: راضیه نوری
راضیه نوری امیر حسین مهدوی
از آنجایی که تاثیر جایگاه t4crbr2 پروتئین حاصل از ژن tlr4 بر روی تولید شیر به اثبات رسیده است، این مطالعه به ارزیابی فراوانی این چند شکلی در گاوهای هلشتاین پرداخت. بعلاوه هدف دیگر در این مطالعه تخمین ارتباط بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 با عملکرد صفات تولید شیر و همچنین امتیاز سلول های بدنی شیر در این جمعیت بود. ژن tlr4 روی کروموزوم 8 گاوی، نقشه یابی شده است و گیرنده tlr4 را کد می کند که در دفاع ذاتی در مقابل میکروب ها نقش دارد. چند شکلی مورد نظر از جایگزین شدن نوکلئوتید c بجای t در اگزون 3 ژن tlr4 ایجاد می شود. بنابراین باعث تغییر اسیدآمینه ترئونین به ایزولوسین در محصول پروتئینی ژن می شود. ژن tlr4 در جمعیت مورد نظر (400 گاو) توسط تکنیک pcr-rflp مورد مطالعه قرار گرفت. یک قطعه 382 جفت بازی دارای چند شکلی مورد نظر تکثیر شد و با آنزیم alu1 هضم گردید. هر دو آلل a و b در جمعیت مشاهده شد. سه نوع ژنوتیپ aa، ab و bb پس از هضم با آنزیم برشی تشخیص داده شد. افراد aa آلل جهش یافته نداشتند، افراد ab دارای یک آلل جهش یافته و افراد bb دارای دو آلل جهش یافته بودند. فراوانی ژنوتیپی aa، ab و bb به ترتیب 1/0، 55/0 و 35/0 و فراوانی آللی a و b به ترتیب 37/0 و 63/0 بود. بمنظور آنالیز آماری بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4با صفات تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی شیر در هر دو دوره از نرم افزار sas، رویه glm استفاده شد. در مدل مورد استفاده برای آنالیز داده ها اثر ژنوتیپ و اثر تصادفی گله، سال و فصل زایش به عنوان اثرات ثابت و روزهای باز، طول دوره شیردهی و تولید شیر به عنوان واریانس مشترک در نظر گرفته شد. آنالیز آماری اثر معنی دار ژنوتیپ را بر صفت درصد چربی شیر در هر دو دوره، پروتئین شیر در دوره دوم، ارزش اصلاحی تولید شیر، صفت تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی در سطح احتمال 5 درصد(05/0>p) نشان داد. ولی ژنوتیپ اثر معنی داری بر ارزش اصلاحی تولید چربی شیر نشان نداد. اثر متوسط جایگزینی ایزولوسین بجای ترئونین برای رکورد تولید شیر تصحیح شده، میانگین تولید شیر روزانه، درصد چربی شیر، درصد پروتئین و امتیاز سلول های بدنی و همچنین ارزش اصلاحی تولید شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر تخمین زده شد. این نتایج نشان می داد که آلل b در افزایش تولید شیر و آلل a در افزایش چربی شیر اثر دارد. در نتیجه فراوانی بالاتر آلل b نسبت به آلل a در این پژوهش احتمالاً ناشی از روند انتخاب گاوها برای تولید شیر در سال های اخیر می باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 می تواند بیانگر پیوستگی با qtl شناسایی شده بر صفت تولید شیر روی کروموزوم 8 باشد.
راضیه نوری محمدرضا شاهرودی
بحث شناخت صفات مشترک خدا و انسان از دیرباز در بین متفکران دینی رایج بوده است و پیشینه آن به دوره افلاطون می رسد؛ اما اینکه سه مقوله زمان، زبان و فرهنگ را در شناخت این صفات دخیل بدانیم بحث ن و وجدیدی است و از آنجا که خداوند در سوره (بقره / 30) انسان را خلیفه خود بر روی زمین معرفی کرده، لازم است با توجه به گذر زمان، رشد زبان و فرهنگ به این سوالات پاسخ داده شود؛ چگونه انسان امروزی با خالق خویش ارتباط برقرار می کند؟ چگونه انسان می تواند خد را متخلق به خلق الهی کند؟ به همین منظور لازم است تا پژوهشی به عمل آید و در آن به نقش زمان، زبان و فرهنگ در شناخت اینگونه صفات پرداخته شود و راه برای شناخت عموم مردم عصر حاضر هموار گردد. بر همین اساس، پژوهش در پیش روی، به سه موضوع کلی پرداخته است؛ اول اینکه آیا قرآن بر فرهنگ و زبان مردم عرب تاثیر گذاشت؟ آیا مردم جوامع غیر عرب توانستند با قران ارتباط برقرار کنند؟ نهایت اینکه نقش زمان، زبان و فرهنگ در شناخت صفات مشترک خدا و انسان چیست؟ بررسی های به عمل آمده ما را به این نتیاج رهنمون کرد که: قرآن بر زبان و فرهنگ مردم عرب تاثیر گذاشته و آنها را اصلاح کرد، شناخت خدا و صفات مشترک خدا و انسان بر هر فرد عرب و غیر عرب توسط سه عامل شناخت عقل، دل و فطرت که عمومی هستند، مسیر است و نهایت اینکه زمان ظرف تغییر است و در کنار زبان و فرهنگ و به عنوان مکمل هم موجبات فهم بهتر جوامع امروزی را فراهم می آورند.
راضیه نوری سعید امانپور
تجربه کشورهای تمرکزگرا نشان داده، نگاه یکسونگر و از بالا به شهر، مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد که تنها راه برای رفع آن، ایجاد الگویی انعطاف پذیر می باشد که بتواند همه ی ارکان تأثیر گذار بر شهر را مورد توجه قرار دهد. امروزه مشارکت یکی از مفاهیم عمده و اصلی توسعه پایدار به شمار می رود. در واقع مشارکت شهروندان یکی از عوامل اساسی موفقیت هر برنامه شهری تلقی می گردد. بنابراین گام نخست در هر طرح و برنامه ای شناخت و ارزیابی میزان تمایل شهروندان به مشارکت می باشد. در این راستا تدوین فرضیات مناسب با توجه به موضوع و جامعه مورد مطالعه ضرورت دارد. پس از مشخص شدن و تعیین میزان مشارکت و شاخص های تأثیرگذار بایستی با استفاده از روش های علمی و معتبر موانع مشارکت تا حد ممکن مرتفع گردند و زمینه های مشارکت شهروندان فراهم شود. تحقیق حاضر در راستای شناخت میزان مشارکت شهروندان ساکن در شهر باغملک اقدام به تدوین فرضیه های مرتبط نموده است. روش جمع آوری اطلاعات بر مبنای کتابخانه ای، اسنادی و نیز میدانی، و نوع تحقیق کاربردی ـ توسعه ای و روش مطالعه اسنادی ـ تحلیلی بوده است. لـذا پس از محاسبه حجم نمونـه با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 316 نفر(برای رسیدن به سطح اطمینان بالاتر تحقیق، نگارنده حجم نمونه را به 400 نفر افزایش داده است). در این پژوهش سعی شده، ضمن مطالعه آثار کتابخانه ای و استفاده از آمار نامه ها (سالنامه های آماری، سرشماری های عمومی نفوس مسکن) از طریق ارائه پرسشنامه، نظرات شهروندان در ارتباط با مشارکت مورد تحلیل قرار گیرد. در ادامه با بررسی اطلاعات و همچنین تجزیه و تحلیل آن ها با استفاده از نرم افزار spss و همچنین نرم افزار excel سعی در تبیین مناسب داده ها شده است. در نهایت بعد از تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های اسپیرمن و کندال نتیجه گیری تحقیق نشان می دهد، بین متغیرهای میزان شناخت مردم از نتایج مشارکت و مشارکت آنها رابطه معنی داری وجود دارد ضریب همبستگی نسبتا بالای751/0 نیز موید این مطلب است. یعنی هر چه افراد از نتایج مشارکت شناخت بیشتری داشته باشند، میزان مشارکت آنها در مدریت بالاتر است. در نهایت باید گفت میزان شناخت مردم عامل موثری در مشارکت آنها در مدیریت بافت فرسوده شهری محسوب می شود. مطالعات به دست آمده نشان می دهد که بین میزان رضایت شهروندان در حدود 445/0 با مشارکت پذیری آنها در مدیریت بافت های فرسوده شهری رابطه متوسطی دارد بنابراین میزان رضایت شهروندان در مشارکت پذیری آنها در این مدیریت نقش دارد اما نه به اندازه میزان شناخت مردم. نتایج به دست آمده نشان می دهد بین میزان تحصیلات و میزان مشارکت شهروندان در مدیریت بافت های فرسوده شهری رابطه معنی داری وجود دارد و در حد 256/0 است در واقع این رابطه قوی نیست در حد کمی می باشد. سرانجام اینکه رابطه معنی داری بین دو متغیر مورد آزمون یعنی نوع شغل و میزان مشارکت شهروندان در مدیریت بافت های فرسوده شهری وجود دارد اما این رابطه نسبتا ضعیف و برابر170/0- است یعنی این دو متغیر رابطه ضعیفی نسبت به هم دارند. در نهایت ارزیابی مشارکت شهروندان در مدیریت بافت های فرسوده شهری نشان می دهد میزان شناخت و رضایت مردم از نتایج مشارکت از عوامل موثر بر مشارکت آنها در مدیریت بافت های فرسوده شهری می باشند. سرانجام با توجه به ارزیابی میزان مشارکت شهروندان در مدیریت بافت های فرسوده شهری، برای بهبود وضعیت، نسبت به ارائه راهکار مناسب تلاش شده است.
راضیه نوری شعبانعلی مافی پاشاکلایی
مگس میوهی مدیترانه ای، ceratitis capitata (wiedemann)، یکی از مخربترین آفات درختان میوه در دنیا به شمار میرود که در سالهای اخیر، طغیان آن در بیشتر باغهای میوهی شمال کشور گزارش شده است. در این تحقیق، مقادیر تعدادی از فراسنجههای مهم نشو و نمایی و تولیدمثلی این مگس شامل طول دورهی لاروی و شفیرگی، درصد تفریخ تخمها، درصد خروج حشرات کامل، درصد افراد ماده، طول دورهی پیش از تخمگذاری، میانگین روزانهی تخمگذاری (در دو آزمون انتخابی و غیرانتخابی) و مجموع تخمهای گذاشته شده طی ده روز روی شش میزبان گیاهی مختلف (شامل خرمالو، نارنگی اُنشو، پرتقال تامسون، سیب زرد لبنانی، سیب قرمز و هلو) در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±26 درجهی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد و دورهی نوری 12 ساعت روشنایی به مدت 12 ساعت تاریکی) بررسی شدند. تمام آزمایشها در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا گردیدند، دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار sas تجزیهی واریانس شدند و میانگین فراسنجهها با استفاده از آزمون چنددامنهای دانکن مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که تمام فراسنجههای مورد بررسی (به جز درصد ظهور حشرات کامل و درصد افراد ماده) به طور معنیدار تحت تاثیر نوع میزبان گیاهی قرار گرفتند. طولانیترین و کوتاهترین دورهی لاروی به ترتیب در میوههای سیب قرمز (1/68±24/08 روز) و پرتقال تامسون (0/33±8/92 روز) مشاهده شدند، در حالی که طولانیترین و کوتاهترین دورهی شفیرگی به ترتیب به میوههای خرمالو (0/59±13/84 روز) و هلو (0/29±7/76 روز) تعلق داشتند. بر اساس نتایج آزمون غیرانتخابی، بیشترین و کمترین میانگین تخمگذاری به ترتیب روی میوههای خرمالو (0/68±6/94 عدد تخم به ازای هر فرد ماده در روز) و پرتقال تامسون (بدون تخمگذاری) مشاهده شدند. در آزمون انتخابی، میانگین روزانهی تخمگذاری مگسهای ماده روی میوههای هلو، سیب قرمز و سیب زرد لبنانی به ترتیب 0/74±4/74 ،0/32±1/52 و 0/21±0/56عدد تخم به ازای هر فرد ماده محاسبه گردید که از این نظر، دو میزبان سیب زرد لبنانی و سیب قرمز با یکدیگر اختلاف معنیدار نداشتند اما اختلاف آنها با هلو معنیدار بود. بیشترین درصد تفریخ تخمها در میوههای نارنگی اُنشو (5/04±93/65 درصد) مشاهده شد که با میوههای سیب زرد و قرمز اختلاف معنیدار نداشت. در مقابل، کمترین میزان تفریخ تخمها (10/72±67/49 درصد) به میوههای پرتقال تامسون تعلق داشت که اختلاف آن با میوههای خرمالو و هلو معنیدار نبود. به طور کلی، از میان شش میوهی مورد بررسی در این پژوهش، میوههای هلو به دلیل بالا بودن میانگین تخمگذاری روزانه و درصد تفریخ تخمها و نیز کوتاه بودن دورهی نشو و نمای لاروی و شفیرگی، مناسبترین میزبان برای مگس میوهی مدیترانهای تشخیص داده شد. در مقابل، میانگین تخمگذاری روزانه و درصد تفریخ تخمها در میوههای پرتقال تامسون نسبت به میزبانهای دیگر بسیار پایینتر بودند، بنابراین با وجود کوتاه بودن طول دورهی لاروی، میوههای این گیاه برای این مگس میزبان مناسبی محسوب نمیشوند. میوههای سیب زرد لبنانی و سیب قرمز نیز به دلیل کمبودن میانگین روزانهی تخمگذاری و طولانی بودن دورهی نشو و نمای لاروی روی آنها برای این حشره میزبانهای مناسبی به شمار نمیروند. نتایج به دست آمده از این پژوهش میتوانند در مدیریت تلفیقی مگس میوهی مدیترانهای در باغهای میوه مورد استفاده قرار گیرند.