نام پژوهشگر: علی اکبر مجدی
علی اکبر مجدی رامپور صدر نبوی
سبک زندگی دارای سه بعد ؛ رفتاری ، نگرشی و ترجیحات ، انگیزه مصرف است که بعد رفتاری آن با هشت شاخص ؛ مصرف فرهنگی ، مدیریت بدن ، رفتار سیاسی ،رفتار انحرافی، توجه به آرایش و خودآرایی ،مصرف لباس و کفش ، مصرف خوراک و دینداری و بعد نگرشی و ترجیحات با نه شاخص ؛ ترجیح لباس مارک دار یا بی مارک ، شغل مطلوب ، محله مطلوب زندگی ، اتومبیل مطلوب ، کشور خارجی مطلوب برای سفر ، کشور مطلوب برای زندگی ، فیلم مطلوب از چه کشوری ، ترجیح خوردن فست فود با چه کسانی ، ترجیح خوردن غذا با چه کسانی مورد سنجش قرار گرفت. در مورد بعد سوم سبک زندگی که انگیزه مصرف بود برای حدود 90 درصد پاسخ گویان علاقه و میل شخصی ، انگیزه رفتار . ترجیحات بود و تنها 10 درصد به انگیزه های دیگر اشاره کردند. بنابراین به دلیل تمایز اندک بین پاسخ گویان در این زمینه ، از خوشه بندی در این بعد از سبک زندگی صرف نظر شد. جامعه نمونه 402 تن از جوانان 15 تا 29 ساله ساکن شهر مشهد بودکه به روش نمونه گیری چند مرحله ای و تصادفی و به استناد نقشه ممیزی بلوک بندی شده شهرداری مشهد ، انتخاب شدند.با خوسه بندی پاسخ گویان، در بعد رفتاری پنج سبک (نا همنوایانه با مصرف فرهنگی پایین(9/20 درصد از پاسخ گویان) ، همنوایانه با مصرف فرهنگی بالا(9/23 درصد) ، رنگارنگ با رفتارچندگانه(2/12 درصد) ، متظاهر به پایبندی سیاسی(4/23 درصد) و نا همنوایانه با مصرف فرهنگی بالا(6/19 درصد)) از یکدیگر متمایز شد.مهم ترین عاملی که سبک های زندگی دراین بعد را از یکدیگر جدا می کرد،رفتار سیاسی بود. عاملی که کمترین نقش را در تمایزبخشی بین سبک ها در این بعد داشت ، رفتار انحرافی بود. در بعد نگرشی و ترجیحات نیزپنج سبک (خانواده گرای غربگرا (1/35 درصد از پاسخ گویان)، فرد گرای ایده آل گرا (7/16 درصد) ، سنتی واقع نگر(3/29 درصد)، خانواده گرای وطن دوست(9/10 درصد) و تا حدی ایده آل گرا (7 درصد) ) تشخیص داده شد. مهم ترین عاملی که سبک های زندگی از این بعد را از یکدیگر جدا می کرد،ترجیح فیلم (ایرانی و شرقی یا غربی) بود که ساخت چه کشوری باشد.عاملی که کم ترین نقش را در تمایزبخشی بین سبک ها در این بعدداشت ، ترجیح سطح قیمتی اتومبیل(زیر ده میلیون تومانی ، بالای ده میلیون) بود. این بررسی نشان داد که زنان کمتر از مردان رفتارهای انحرافی مختلف را تجربه کرده اند و هم چنین نگرش زنان به رفتارهای انحرافی منفی تر از مردان است. رابطه بین سبک زندگی از بعد رفتاری با متغیّرهای ؛ سرمایه فرهنگی اقتصادی ، سطح تحصیلات والدین ، ثروت والدین ، منطقه سکونت ، سن پاسخ گو ، جنس ، وضع تأهل و وضع اشتغال معنادار بود و تأیید شد. رابطه بین سبک زندگی از بعد نگرشی و ترجیحات با متغیّرهای ؛ سرمایه اقتصادی فرهنگی ، سرمایه ی تحصیلی ، منطقه سکونت ، سن پاسخ گو ، وضع تأهل ، جنس و دینداری معنادار بود و تأیید شد.
احمد موسمی علی اکبر مجدی
هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه سبک زندگی مردان و رضایت همسران آنها در شهر مشهد بود. سبک زندگی از مفاهیم جدیدی است که در دنیای امروز معنا پیدا کرده است. سبک زندگی دال بر شیوه زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی است. شیوه ای که بدان طریق مصرف کننده خرید می کند و شیوه ای که بدان طریق کالای خریداری شده مصرف می شود بازتاب کننده سبک زندگی مصرف کننده در جامعه است. رضایت از همسر نیز احساس مثبتی است که از میزان انطباق وضعیت موجود در روابط زناشویی (به معنای عام)، با وضعیت مورد انتظار فرد از همسرش به وجود می آید. نمونههای تحقیق را زنان متأهل شهر مشهد ساکن در ناحیه 1 از منطقه 1 به عنوان ناحیه بالا، ناحیه 2 از منطقه 3 به عنوان ناحیه متوسط و ناحیه 3 از منطقه 5 به عنوان ناحیه پایین تشکیل دادند. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته سبک زندگی و رضایت از همسر بود. نتایج نشان داد که بر اساس آزمون تحلیل واریانس (f)، بین خوشه های سبک زندگی مردان و رضایت همسرانشان رابطه وجود دارد. به علاوه نتایج نشان داد که متغیرهای تحصیلات، محل سکونت و رضایت اولیه با ازدواج با رضایت از همسر و متغیرهای تفاوت سنی با همسر، مدت ازدواج و محل سکونت با سبک زندگی همسر ، رابطه معنادار دارد. آزمون f نشان داد که تفاوت سنی بین سبک ها معنادار است. از بین ویژگیهای فردی، تفاوت میانگین تعداد فرزند و مدت ازدواج بین سبکها معنادار بود. همچنین تفاوت بین میانگین رضایت در گروههای نوع شغل، محل سکونت و رضایت اولیه با ازدواج معنادار بود.
سید مهدی موسوی علی اکبر مجدی
هدف اساسی تحقیق حاضر، فهم دلایل عدم اظهار هویت افغانستانی از سوی نسل دوم مهاجرِ ساکن در شهر مشهد بوده است. فراتحلیل کیفیِ تحقیقات پیشین نشان داد که نسل جوان مهاجرِ افغانستانی در ایران، در ابهام و تعارضی هویتی گرفتار آمده و پیوسته در دو زمینه خودی – اجتماعات و فرهنگ افغانستانی – و زمینه دیگری – جامعه و فرهنگ ایرانی – در نوسان است. به لحاظ روشی نیز، با درنظرداشت اقتضائاتِ موضوع تحقیق از جهت نو بودن، ضرورتِ اکتشاف کردن، فقدان نظریه های تبیین کننده پیشینی و نیاز به فهم و بازسازیِ معنایی دلایل انجام کنش کتمان، روش نظریه مبنایی به عنوان مناسب ترین روش کیفی برای تحقیق حاضر برگزیده شد. در ادامه در مجموع با 23 نفر مهاجر نسل دوم افغانستانی که هویت خود را اظهار نمی کردند مصاحبه عمیقِ نیمه ساختاریافته صورت گرفت. هر چند که پس از بررسی داده ها و انجام مصاحبه شانزدهم، فرآیند گردآوریِ داده ها به اِشباع نظری رسید، این فرآیند برای حصول اطمینان تا تعداد 23 مصاحبه ادامه یافت. این مصاحبه نیز پس از تبدیل به فایل متنی بر اساس مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشیِ رایج در نظریه مبنایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان چراییِ عدم اظهار هویت افغانستانی را از سوی نسل دوم مهاجرِ مورد مصاحبه در سه مقوله معنایی عمده مورد بحث قرار داد: جامعه پذیری در ایران، موانع ساختاری و موانع ارتباطی. در نتیجه فرآیند جامعه پذیری در ایران، برخی از سوژه ها خود را دارای هویت ایرانی دانسته و از همین روی هویت افغانستانی خود را اظهار نمی کردند. این مهاجران، پس از مواجهه با موانع ساختاری و عینی که از سوی سطح رسمی و سیاسی جامعه ایران بنا به افغانستانی بودن برای آنها ایجاد شده، هویت افغانیِ خود را پنهان ساخته و استراتژی استتار را برمی گزینند. جدای از این، موانع دیگری نیز در سطح غیر رسمی و ارتباطی، "افغانی بودن" را برای فرد مهاجر به مثابه یک داغِ ننگ جلوه داده و وی را به سوی عمل کتمان هویت به مثابه استراتژی گذر سوق می دهد. در نهایت باید گفت عضویت غیر خودی یا برون گروهی، مقوله هسته ای است که می تواند خط اصلی داستان عدم اظهار هویت افغانستانی را از سوی سوژه های مورد مصاحبه روایت نماید.
عاطفه باقریان علی اکبر مجدی
هدف پژوهش حاضر، فهم چگونگیِ پدیدار شدن عشق بر مشارکت کنندگان مورد بررسی بوده است. برای این منظور با رویکرد پدیدارشناسی به انجام مصاحبه های عمیق با 6 مرد و 5 زن که به روش هدف مند و با رعایت قاعده ی حداکثر تفاوت انتخاب شده بودند، انجام شد. یافته های پژوهش به بازسازیِ دو الگوی متفاوت از عشقِ تجربه شده توسط مشارکت کنندگان انجامید، که عشق مبتنی بر جدابودگی و عشق هم دهشانه نام گذاری شدند. پس از استخراج معنایِ ادراک شده از رابطه ی عاشقانه توسط مشارکت کنندگان و با الهام گیری از جامعه شناسی صوریِ زیمل، صورت بندی انتزاعی از ساختار تعاملاتی هر یک از دوگونه عشقِ تجربه شده ارائه شد. در نهایت برای فهم جامعِ پدیدار اجتماعی عشق، تحلیل های ساختاری در سه سطح خرد، میانه و کلان انجام شد. این تحلیل ها نشان داد که عناصر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ زیادی در جامعه و به واسطه ساختار خانواده، در بازتولید عشق مبتنی بر جدابودگی و به طورکلی، جدایی بین پدیدارهای ذهنی اشخاص دخیلند. در عین حال با معرفی امکاناتی که این ساختارها در اختیار شخص قرار می دهند، نقش فاعلانه ی او را در نحوه ی مواجهه با موقعیت تعاملی اش نشان دادیم.
سید علی کرمی علی اکبر مجدی
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر فرار دختران نگه داری شده در مراکز نگهداری زنان و دختران آسیب دیده در شهر مشهد با تاکید بر آسیب های نظام خانواده می باشد. روش پژوهش روش کیفی بوده و جامعه آماری در این پژوهش کلیهی دختران فرار کرده از منزل که در مراکز فوق الذکر نگهداری می شوند می باشد. روش نمونه گیری، استفاده از نمونه گیری هدفمند می باشد. مصاحبه نامه ها پس از طراحی با کمک چند مددکار اجتماعی تکمیل گردید و تکنیک اصلی، مصاحبه عمیق بوده است. یافته ها نشان داده که، بیشترینموردها بین18 تا 21 سال، دارای تحصیلات در مقطع راهنمایی، دارای والدین با نسبت فامیلیو غیرفامیلی بوده اند. مسأله فرار از واکنش های منفی دفاعی و روانی است که در این دختران و نمونه مورد بررسی وجود دارد. پیگیری والدین بعد از فرار نوجوانان از خانه و نوع برخورد آنان در اولین برخورد پس از بازگشت این نوجوانان به خانه، در ماندگاری آنان در خانه و سازگاری با والدین تأثیر دارد. بیشتر این دختران دارای وضعیت زندگی نامناسب از نظر اقتصادی، آموزشی و فرهنگی می باشند و خانواده عامل اصلی و ریشه اصلی فرارشان بوده است. آنها از محیط ناآرام و خشن خانواده و بی نظمی موجود در آن و آسیب هایی از جمله طلاق، اعتیاد، به زندان رفتن، مرگ و ازدواج والدین، ترک تحصیل رنج می برند. داشتن دوست پسر،آرزوی موقعیتی بهتر از خانه در بیرون نیز از انگیزه های آنها بوده است. برخی از آنان انگیزه فرار خود را معرفی کرده اند از سوی دیگر، تمامی آنها از فرار خود پشیمان شده و بیان کرده اند ار فرارشان نتیجه ی مثبتی نگرفته اند. بسیاری از آنها توانایی برقرار ارتباط با سایر اعضای خانواده بالاخص والدین نداشته اند لذا نظارت پایینتری را نیز داشته اند و والدین نظارت خاصی بر روی آنها ندارند. بیشتر دختران که یکبار اقدام به فرار کرده اند. اما برخی نیز سابقه چندباره دارند و این فرار گاهی با موفقیت و گاهی با شکست روبرو بوده است. عامل نهانی که می توانست از فرار آنها جلوگیرینماید گرایش های مذهبی بوده است. از سوی دیگر اعتماد و دینداری در بین اعضای خانواده نیز بیشترین تأثیر را بر کاهش انگیزه فرار داشته است. تعدادی از آنها در خانه مورد سواستفاده جنسی اعضای خانواده و یا نزدیکان خود قرار گرفته اند. دختران بعد از فرار با پیامدهایی چون؛ ترک تحصیل، رابطه با جنس مخالف، سوء استفاده ی جنسی، روسپیگری، عضویت در باندهای خلاف و فساد، افسردگی، خودزنی، خودکشی، مصرف مواد مخدر و الکل و طرد از خانواده در سطح جامعه روبه رو بوده اند و دچار انواع آسیب های عاطفی و اجتماعی گشته اند.
ابوالفضل حسینی علی اکبر مجدی
با بهبود وضعیت اقتصادی، بهداشتی و آموزشی و همچنین تغییر وتحولات اجتماعی وفرهنگی حاکم برجوامع، جمعیت سالمندان در حال افزایش است. باید در نظر داشته باشیم که فقط افزایش طول عمر نشانة توسعه نیست؛ بلکه در این میان کیفیت زندگی از اهمیت شایانی برخوردار است.کیفیت زندگی سالمندان متأثر از عوامل متعددی است که یکی از مهمترین آنها حمایت اجتماعی از سالمندان است. لذا تحقیق حاضر باهدف بررسی نقش حمایت اجتماعی درکیفیت زندگی سالمندان انجام گرفته است. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه آماری کلیه شهروندان سالمند بالای 65سال و حجم نمونه 265 نفر انتخاب شدند. روش نمونه گیری ترکیبی از طبقه ای وخوشه ای چند مرحله ای بوده است که داده ها از 9 محله منتخب در شهر مشهد گردآوری شده است. یافته ها ی توصیفی نشان می دهد که کیفیت زندگی سالمندان اندکی بالاتر از حد متوسط و بالاترین میزان کیفیت زندگی به بعد اجتماعی تعلق دارد. همچنین حمایت اجتماعی از سالمندان در حد متوسط و بیشترین میزان حمایت به بعد عاطفی تعلق داشته است. یافته های استنباطی نیز نشان می دهد که کیفیت زندگی سالمندان برحسب جنسیت و طبقه اقتصادی تفاوت معناداری دارد؛ به طوری که کیفیت زندگی مردان بالاتر از زنان وطبقات بالا بیشتر از سایر طبقات می باشد. در نهایت حمایت اجتماعی و ابعاد آن برکیفیت زندگی تاثیر معناداری دارند؛ وبه طور کلی 35 درصد از تغیرات کیفیت زندگی را تبیین می کنند. در این بین حمایت عاطفی بیشترین تاثیر را برکیفیت زندگی سالمندان دارد.
بابک حسن زاده علی اکبر مجدی
بدن در عصر حاضر به موضوعی مهم و اساسی در مطالعات اجتماعی و فرهنگی بدل شده است. به طور کلی توجه به بدن و مدیریت آن، به ویژه در رابطه با بدن زنانه به نحوی ملموس تر قابل مشاهده و درک است. آمارها نشان می دهند که زنان جامعه ی ایرانی نیز روزبه روز گرایش بیشتری به این کار پیدا می کنند. مدیریت بدن در کنار تحمیل هزینه های گوناگون به فرد، مزایای احتمالی ای نیز دارد که تکرار چنین کنشی را تضمین می کند. پژوهش حاضر با به کارگیری روش هرمنوتیک عینی برای تحلیل داده ها، در پی یافتن دلالت ها و معانی پنهانی است که مدیریت بدن زنانه به همراه دارد. این روش که برای نخستین بار است در یک کار پژوهشی در ایران مورد استفاده قرار می گیرد، با چهار اصل محوری مشخص می شود: (1) چشم پوشی از بستر: یعنی هنگام تفسیر متن باید بستر اصلی آن را نادیده گرفت، (2) اخذ سختگیرانه ی معنای لفظی: یعنی محقق دقیقا به همان چیزی که فرد گفته توجه کند نه به چیزهایی که او احتمالاً می خواسته بگوید، (3) متوالی بودن: به معنای آن است که تحلیل داده ها نباید به صورت منقطع انجام گیرد و (4) گستردگی: یعنی کوچک ترین و بی اهمیت ترین اجزای متن نیز باید مشمول فرایند تحلیل واقع شوند. هرمنوتیک عینی با تبعیت از چهار اصل فوق و با کمک آزمایش های فکری، بسترهای متنوعی را برای متن موردنظر طرح می کند تا سپس با استفاده از معنایی که متن در این بسترها دارد، از سطح متون فراتر رفته و به کشف معانی نهفته در پس آن ها نائل آید. پژوهش حاضر به دلیل زمان بر بودن و عمق بسیار زیاد فرایند تحلیل در روش هرمنوتیک عینی، بر روی یک مورد خاص تمرکز کرده و به تحلیل متن مصاحبه با یک زن 27 ساله ی مشهدی می پردازد که دارای سطوح بالایی از مدیریت بدن (پوشش خاص، آرایش غلیظ و جراحی بینی) بوده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها که با ساختن بسترهای ممکن برای هر بخش از سخنان وی و سپس در تقابل نهادن معنای سخن او در این بسترهای متنوع با معنای آن در بستر واقعی اش به دست آمده اند، حاکی از آن است که در این مورد خاص هرچند کنش مدیریت بدن در بدو امر، تحت تأثیر فشارهای محیطی و ساختاریِ ناشی از حضور در یک موقعیت جدید انجام می گیرد، اما پس از مدتی، فرد با مزایای مترتب بر آن آشنا شده و از آن پس، با اراده و میل خویش این کار را تکرار می کند. مورد تحت بررسی، آرایش کردن را با ورود به دبیرستان و تحت فشار هنجارهای آن محیط آغاز می کند. ولی رفته رفته او در می یابد که می تواند از مدیریت بدن برای پیشبرد برخی از اهدافش استفاده کند. یکی از مهم ترین مزایای این کنش، به چالش کشیدن نظام و قدرت مردانه است. این زن جوان، خودآگاه یا ناخودآگاه، از مدیریت بدن به عنوان یک استراتژی برای اغوا کردن مردان و اضمحلال این نظام استفاده می کند. مفهوم اغوا که به بهترین شکل در آثار ژان بودریار متفکر پست مدرن فرانسوی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، نسبت به سایر مباحث نظری جامعه شناسی بدن قدرت بیشتری در تبیین دلایل کنش این مورد خاص داشت. در واقع او با استفاده ی هوشمندانه از مکانیسم اغوا، به دنبال بازتعریف نظامی جدید به نفع خویش است.
فرزانه حسین زاده علی اکبر مجدی
با پیچیده تر شدن جوامع و رشد و گسترش تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی، سبک های زندگی هم دستخوش تحول و تغییر شده است. نوگرایی که همراه با این تغییرات و تحولات به کشورهای جهان سوم نفوذ پیدا کرده باعث شده تا افراد معتقد به باورها و ارزش هایی شوند که گاهاً با اعتقادات دینی شان در تضاد است. همچنین رسانه های جمعی با به تصویر کشیدن سبک های زندگی متنوع و جذاب، به تدریج عناصری از سبک زندگی غربی را جایگزین سبک زندگی اسلامی می کنند. بنابراین فاصله و شکاف بین اعتقادات و اعمال در این جوامع (به خصوص جامعه ما) بوجود می آید. در مقیاس وسیع می توان گفت جامعه دینی ما از آرمان ها و اهداف خود دور می شود و افراد در جامعه سبک های زندگی دیگری را برمی گزینند که با اهداف و آرمان های جامعه ی دینی مطابقت ندارد. به خاطر اهمیت این مسئله، این تحقیق تلاش می کند میزان پای بندی به سبک زندگی دینی و عوامل اجتماعی موثر بر آن را بررسی کند
فاطمه اسحقی محمد مظلوم خراسانی
گردشگری مذهبی بویژه سفرهای زیارتی فرصت مناسبی را برای برقراری ارتباط میان فرهنگی و تقویت هویت مشترک دینی فراهم آورده است. هرقدر میزان اعتماد اجتماعی در جامعه ای بیشتر باشد، تمایل به سفر و گردشگری نیز بیشتر است، در نقطه مقابل تعصب، تصورات قالبی و انحصارگرایی فرهنگی موجبات کاهش تعداد گردشگر را فراهم می سازد. این تحقیق با روش پیمایش و مصاحبه با 310 نفر از زائرین به عنوان نمونه، بدنبال بررسی و شناخت تصورات قالبی و اعتماد اجتماعی زائرین نسبت به مردم مشهد به عنوان دو مولفه مهم و اثرگذار در روابط و تعاملات اجتماعی میزبان - میهمان می باشد. یافته ها نشان داد زائرین، مشهدی ها را افرادی خونگرم و خوش برخورد، صمیمی، متواضع، مهمان نواز، صبور(تصورات قالبی مثبت) و تاحدی با ایمان و قانون مدار(در حد متوسط و خنثی) و هم چنین افرادی منفعت طلب و سودجو، خسیس و بی انصاف (تصورات قالبی منفی) می دانند. هم چنین اعتماد اجتماعی زائرین نسبت به مردم مشهد در حد متوسط است. نتایج آزمون فرضیات نشان داد تصورات قالبی زائرین با اعتماد اجتماعی آنها نسبت به مردم مشهد رابطه مثبت و معناداری دارد و از بین متغیرهای مورد بررسی بیشترین تأثیر را بر اعتماد اجتماعی دارد. قوم مداری، رضایت، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، جنسیت، وضعیت تأهل و قومیت سایر عوامل تأثیر گذار بر اعتماد اجتماعی زائرین هستند. ضمناً متغیر های جنسیت، محل سکونت، قومیت، رضایت و قوم مداری بر تصورات قالبی زائرین تأثیرگذارند.
عفت امیرفولادی غلامرضا صدیق اورعی
این پژوهش با هدف شناسایی الگوهای رفتار تغذیه و دسته بندیِ مردم از نظر شیوه های غذا خوردن، میزان مصرف مواد غذایی و نیز بررسی رابطه سرمایه اقتصادی و فرهنگی با الگوهای مختلفِ سبک تغذیه، صورت پذیرفته است. تحقیق حاضر به شیوه کیفی و با تکنیک مصاحبه انجام شده است. داده های خام این تحقیق، حاصل مصاحبه عمیق با 50 نفر از زنان خانه دارِ (کدبانویِ) خانوارهای ساکنِ یکی از محلات شهر مشهد در مورد شیوه تغذیه خانواده آنان است. اطلاعات بدست آمده در این تحقیق، سبک های تغذیه را در 7 زمینه (شامل مصرف مواد غذایی، تدارک غذا، زمان، مکان و نحوه صرف غذا، نوع خوردنی ها و میهمانی [صرف غذا]) مورد مطالعه قرار داده است. برخی از نتایج این طرح، بیانگر وجود رابطه معنادار بین متغیرها بوده است. برای مثال میزان مصرف نوشابه در خانواده، با میانگین تحصیلات افراد خانواده و ترکیب جنسیتی در خانواده* میزان سرمایه فرهنگی خانواده با نحوه صرف غذا در منزل(فردی یا جمعی غذا خوردن، عادت افراد خانواده به قرائت ذکر یا دعای خاص)* و میزان استفاده از غذاهای مدرن با سرمایه اقتصادی خانواده رابطه معنادار دارد. همچنین شاخص سبک تغذیه، تنها با میزان سرمایه فرهنگی خانواده رابطه معنا دار دارد.