نام پژوهشگر: نوروز دلیرژ
آرام مکاری زاده احمد مرشدی
انسفالومیلیت تجربی خودایمن (eae)به عنوان مدل حیوانی بیماریاسکلروز متعدد (multiple sclerosis)، محور بسیاری از تحقیقات مربوط یه این بیماری قرار گرفته است. در هر دو بیماری eae و ms، پاسخ-های التهابی سلول های tcd4 خود واکنشگر اختصاصی به آنتی ژن های میلینی (زیررده های th1 و th17) به عنوانعمده ترین مسبب دمیلیناسیون سیستم اعصاب مرکزی و بروز علائم عصبی شناخته می شوند. از این رو هدف قرار دادن اختصاصی پیام رسان های تحمل زا در لنفوسیت های t خود واکنشگر با استفاده از لیگاندهای قرار گرفته بر روی اگزوزوم های مشتق از سلول های بنیادی مزانشیمال می تواند به عنوان یک رهیافت درمانی بالقوه مورد توجه قرار گیرد. هدف از مطالعه حاضر بررسی کارایی درمانی اگزوزوم های مشتق از سلول های بنیادی مزانشیمال در تعدیل پاسخ های التهابی لنفوسیت های t خود واکنشگر فعال شده در طی انسفالومیلیت تجربی خودایمن می باشد. برای این منظور، متعاقب القاء بیماری انسفالومیلیت تجربی خودایمن در موش های c57bl/6 ماده و ظهور علائم بیماری، موش ها با احتساب شرایط فیزیکی و شدت بیماری یکسان در سه گروه مجزا (7 سر موش در هرگروه)، تحت سه تزریق داخل وریدی به فاصله یک هفته با بافر فسفات سالین، سلول های بنیادی مزانشیمال (105×5 سلول) و اگزوزوم های مشتق از آن (gµ50) قرار گرفتند. تغییرات علائم بالینی بیماری بصورت روزانه ثبت گردید. سه هفته پس از بروز علائم بیماری، سرم و لنفوسیت های طحالی موش های درمان شده جهت بررسی تغییرات خصوصیات سایتوکاینی( tgf-?1 ، il-10, ifn-? il-17) و تغییرات فراوانی سلول های t تنظیمی به روش الایزا و فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که اگزوزوم ها از طریق پیشبرد شکل گیری سلول های t تنظیمی(p<0.01) ، اثرات مشابهی با سلول های بنیادی مزانشیمال در کاهش مقادیر سایتوکاین های التهابیifn-? ,il-17، افزایش ترشح سایتوکاین های ضدالتهابیil-10، tgf- ? (p<0.001) و تخفیف شدت علائم درمانگاهی بیماری دارند. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که کاربرد درمانی اگزوزوم های مشتق از سلول های مزانشیمال می تواند به عنوان یک روش درمان غیر سلولی در درمان بیماری های خودایمن مورد توجه قرار گیرد.
رامین محمدی موالو امیر توکمه چی
سلول های بنیادی مزانشیمال به عنوان سلول های پیشساز غیر خونساز و چند توانی معرفی می شوند که در طیف وسیعی از بافت های بالغ بدن یافت می گردند. گیرنده های شبه toll، یکی از گیرنده های ایمنی بیان شده در سطح سلول های بنیادی مزانشیمال می باشند که می توانند طیف وسیعی از عملکردهای سلول را تحت الشعاع قرار دهند. در مطالعه حاضر بعد از ایجاد بیهوشی در 18 سر موش سوری از استخوان های ران و درشت نی به روش فلاشینگ سوسپانسیون سلولی تهیه گردید و سلول های مزانشیمال به روش چسبندگی پلاستیک جداسازی گردیدند. در مرحله بارآمدگی70 – 60 %، پاساژ سوم کشت سلولی، سلول ها با آگونیست های poly: ic و lps در دو زمان مجزای 1 ساعت و 12 ساعت مجاور شدند. پس از گذشت 1 و 12 ساعت مایع روئی برداشت گردید و سطح نیتریک اکساید به شیوه griess سنجیده شد. متعاقباً درصد آپوپتوزیس سلول های t در سیستم هم کشت سلول های طحال–مزانشیمال به روش فلوسایتومتریکachridin/pi اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که تیمار سلول های مزانشیمال با poly: icدر غلظت های 1 و 5 میکروگرم بر میلی-لیتر و lpsدر غلظت های 10 و 20 نانوگرم بر میلی لیتر در دو زمان مجزای 1 و 12 ساعت موجب افزایش معنی دار در درصد سلول های t آپوپتوزیس شده در مقایسه با گروه بدون تیمار کنترل می گردد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که poly: ic بیشترین میزان آپوپتوزیس را در غلظت پایین (1 میکروگرم بر میلی لیتر) و پس از گذشت 12 ساعت اعمال می نماید. در حالی که بیشترین میزان آپوپتوز سلول های t در تیمار با lps در غلظت بالا (20 نانوگرم بر میلی لیتر) و 1 ساعت انکوباسیون به دست می آید (p<0.05). همچنین افزایش میزان آپوپتوزیس سلول های t در ارتباط با تولید نیتریک اکساید می باشد. نتایج حاصل از مطالعه حاضر را می توان جهت موفقیت بیشتر در برنامه های استم سل درمانی مربوط به بیماری های خودایمن به کار گرفت.
علیرضا لقمانی عبدالغفار اونق
عنوان پایا نامه: بررسی تاثیر عصاره قارچ آلترناریا آلترناتا بر بلوغ سلول های دندریتیک مجاور شده با پروتئین بازی میلین (mbp) و پاسخ لنفوسیتهایt حاصل از آن در شرایط آزمایشگاهی اسکلروزیس متعدد یک بیماری خودایمن توام با اختلال در سیتسم اعصاب مرکزی می باشد. در این میان ماکروفاژ ها و سلول های دندریتیک با بیگانه خواری و آزاد کردن واسطه های فعال اکسیژن و عوامل آسیب رسان دیگر به ایجاد التهاب و آسیب اعصاب میلین کمک می کنند. این سلول ها با کسب کردن شرایط بلوغ، از میزان بیگانه خواری و آزاد کردن واسطه های آسیب رسان آنها کاسته می شود. ما تاثیر عصاره قارچ آلترناریا آلترناتا در بلوغ سلول های دندریتیک مشتق از منوسیت و تعدیل پاسخ لنفوست هایt، فدرت بیگانه خواری سلول های دندریتیک مشتق از منوسیت و همچنین میزان تکثیر لنفوست هایt را در حضور پروتئین بازی میلین که به عنوان مدل آزمایشگاهی اسکلروزیس متعدد در نظر گرفته شده بود بررسی شد. در این بررسی منوسیت های خون محیطی بوسیله سایتوکین های gm-csf و il4 به سمت دندریتیک هدایت شد. در گروه کنترل سلول های دندریتیک با پروتئین بازی میلین (mbp) مجاور و با mcm اقدام به بلوغ آنها گردید. سپس با عصاره قارچی آلترناریا آلترناتا اقدام به تیمار سلول های دندریتیک گردید و پاسخ تکثیری و شیفت سلول های لنفوسیت t حاصل از آن مطالعه شد. مشاهده شد که با تاثیر عصاره قارچی بر سلول های دندریتیک مجاور شده با mbp میزان بیان ملکول های سطحی cd14 کاهش، و در مقابل cd83 و hla-dr افزایش پیدا کرد و از میزان خاصیت بیگانه خواری سلول های دندریتیک کاسته شد. همچنین در بررسی پاسخ لنفوسیت هایt، میزان ترشح سیتوکاین il-10بر il-12 غالب شد و در لنفوسیت های t میزان ترشح سایتوکین های il-17 و inf-? کاهش پیدا کرد و در مقابل il-4 افزایش یافت. استفاده از تست mtt نشان داد که این سلول های دندریتیک قادر به تحریک تکثیر لنفوسیتهای tنمی باشد این داده ها از لحاظ آماری معنی دار بوده و این اثرات با افزایش غلظت عصاره قارچی از ((mg)?ml)100-50 تشدید گردید. در نهایت مشخص شد عصاره قارچ آلترناریا آلترناتا با بلوغ و کاهش قدرت بیگانه خواری سلول های دندریتیک، تعویض پاسخ سلول های لنفوستt به سمت th2 و همچنین بیتاثیر بودن بر تحریک تکثیر لنفوسیت های t می تواند اثرات سودمندی را به نفع بهبودی بیمار اسکلروز متعدد ارائه کند. کلمات کلیدی: عصاره قارچی، آلترناریا آلترناتا، پروتئین بازی میلین (mbp)، بلوغ، سلول دندریتیک، لنفوسیت
لیلا سلیمانی نوروز دلیرژ
چکیده فارسی: مقایسه اثرات پماد سیلور سولفادیازین و تزریق زیر جلدی سلولهای مزانشیمی تحریک شده با آگونیست (lps)tlr4 و آگونیست tlr3 (poly i-c) در ترمیم سوختگی در موش اخیرا" سلولهای مزانشیمی به عنوان منبع مهمی از سلولهای تمایز نیافته که می توانند به سلولهای رده مزودرمال تبدیل شوند شناسایی شده اند. در این مطالعه اثرات سلولهای مزانشیمی تحریک شده با لیپو پلی ساکارید (lps) و پلی اینوسینیک پلی سیتیدیلیک اسید (poly i-c) در ترمیم روند سوختگی بیان شد و با گروه شاهد و سیلورسولفادیازین (ssd) مقایسه شد در این مظالعه 54 موش نر در 6 گروه تقسیم بندی شد: 1. گروه شاهد، 2. درمان با پماد سیلورسولفادیازین (گروه ssd) 3. .درمان با سلول مزانشیمی تحریک نشده (گروه مزاتشیم) 4. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده با lps (گروه lps) 5. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده باpoly i-c (گروه poly i-c) و 6. درمان با سلول مزانشیمی تحریک شده با ترکیب lps و poly i-c (گروه lp). سوختگی درجه سه پوست به کمک تماس یک میله ی فلزی داغ شده در آب جوش به مدت 9 ثانیه ایجاد شد. حیوانات در گروه شاهد بدون هیچ گونه مداخله ای درمان شدند. در گروه ssd حیوانات تا روز آخر، هر روز پماد دریافت کردند. در گروههای درمانی سلولی، پس از ایجاد سوختگی یک دز از سلول مزانشیمی بصورت زیر جلدی در ناحیه سوخته تزریق شد. حیوانات در تمام گروهها در روزهای 7، 14 و 21 کشته شدند، نمونه بافتی جمع آوری، فیکس و آماده برای پروتوکل های آزمایشگاهی روتین شد، برشهای 5 میکرو متر تهیه شد و با تکنیک هماتوکسیلین - ائوزین و ماسون تری کروم رنگامیزی شد. نتایج: انقباض بافت جوانه ای در گروه مزانشیم، lps، poly i-c و lp با 50%، 67%، 29% و 7% در مقاییسه با 22.6% و 15% در گروه ssd و شاهد نشان داده شد. نتایج رنگامیزی ماسون تری کروم نشست بیشتر کلاژن در گروه lps را در مقایسه با سایر گروهها نشان داد. از آنجایی که کلاژن یک فاکتور اساسی در جمع شدگی آسیب می باشد، گروه lps جمع شدگی بهتر و در نتیجه ترمیم بهتری را در این مطالعه نشان داد. کلمات کلیدی: سلول بنیادی مزانشیمی، lps، poly i-c، کلاژن.
الهام دارابی امیر توکمه چی
سلول های بنیادی مزانشیمال، سلولهای بنیادی بالغی هستندکه به بعنوان سلول های پیش ساز غیر خون ساز وچند توانی معرفی می شوند که در طیف وسیعی از بافتهای بالغ بدن یافت می شوند. toll like receptor(tlr) یکی از گیرنده های ها ایمنی بیان شده در سطح سلول های بنیادی مزانشیمال می باشد که می تواند طیف وسیعی از عملکرد های سلول را تحت الشعاع قراردهند.اخیراً مشخص شده است تحریک ویژه tlrدر سطح سلول های بنیادی مزانشیمال می تواند پاسخ های ایمنی ناشی از این سلول ها را به سمت فنوتیپ های پیش التهابی(msc-1) یا ضدالتهابی (msc-2)جهت دهی کند.بنابراین در مطالعه حاضر اقدام به تیمار سلولهای بنیادی مزانشیمال با آگونیست های tlr در برنامه زمانی و دوز متفاوت گردید تا تاثیر دوز و زمان تحریک با آگونیست tlr را بر پاسخ های سلول های بنیادی مزانشیمال بررسی شود. در این مطالعه از 40سر موش سوری استفاده گردید. بعد از بیهوشی از استخوان فمور و تیبیا سوسپانسیون سلولی تهیه شد. پس از 24 ساعت از اولین انکوبه کردن سلول های بنیادی مزانشیمی مایع رویی دور ریخته شدو سلول های بنیادی مزانشیمی به کف فلاسک چسبیده باقی ماندند. پس از رسیدن سلول ها به تراکم 70%، با آگونیست tlr، شامل پپتیدوگلیکان-لیپوپلی ساکارید در دو دوز بالا و پایین ودر دو زمان 1و12 ساعت تیمار شدند. سپس مایع رویی سلول ها جهت اندازه گیری نیتریک اکساید جمع آوری شد.آپوپتوز در سلول های tمجاور شده باسلول های بنیادی مزانشیمی به روش فلو سایتومتری و با رنگ آکریدین – اورنج pi اندازه گیری شد. یافته ها افزایش معنی داری (p?0.05)در آپوپتوز سلولهایt مجاور شده با سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار شده با پپتیدو گلیکان – لیپوپلی ساکارید در دوز پایین و مدت زمان 12 ساعت در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند. و همجنین افزایش معنی داری(p?0.05) در میزان نیتریک اکساید تولید شده در دوز بالا و زمان 1ساعت نسبت به گروه کنترل نشان دادند. کلمات کلیدی: آگونیست ، سلولهای بنیادی مزانشیمال،tlr، آپوپتوز
سید میثم ابطحی فروشانی رحیم حب نقی
از جمله رهیافت های مناسب جهت بهبود فرآیند درمانی ms، ترکیب فراورده های دارویی موجود جهت حصول به نتایج مطلوب تر می باشد. در بررسی های گذشته به اثرات ایمونومودولاتوری آتورواستاتین و آل-ترانس رتینوئیک اسید (atra)اشاره شده است. در مطالعه حاضر به بررسی امکان مفید بودن استفاده ترکیبی از عوامل فوق در مدل موشی بیماری ms (آنسفالومیلیت تجربی خود ایمن) eae پرداخته شده است. بیماری eae با استفاده از پپتید mog35-55 و ادجوانت کامل فروند در موش های ماده c57bl/6 القا شد. موش ها در 4 گروه درمانی (هر گروه 7 رأس) دریافت کننده آتورواستاتین (mg/kg10-روزانه)، atra (mg/kg25-یک روز در میان)، ترکیب دو دارو (نصف دوز هر یک از داروها) و یا دارونما قرار داده شدند. کلیه درمان ها پس از بروز ناتوانی نورولوژیک در همه موش های گروه درمانی (روز 12 پس از ایمن سازی) آغاز شد و تا زمان کشتار موش ها (روز 33 پس از ایمن سازی) ادامه یافت. سپس میزان تکثیر سلولی به وسیله آزمون mtt، میزان تولید سایتوکاین ها به وسیله elisa و فراوانی سلول های foxp3+treg به وسیله فلوسایتومتری در بین سلول های طحالی سنجیده شد. علاوه بر این بافت های مغز و نخاع نیز به منظور ارزیابی های هیستوپاتولوژی برداشت گردید. بر اساس نتایج بدست آمده ترکیب دو داروی آتورواستاتین و atra در نصف دوزهای خود دارای اثرات سینرژیستی بوده و منجر به بروز پیامدهای بالینی و آسیب شناختی مناسبت تری نسبت به تجویز انفرادی دوز کامل هر یک از این داروها می گردد. درمان ترکیبی در قیاس با درمان انفرادی با هر یک از داروها، بدون آنکه اثرات ضد تکثیری بیشتری را ایجاد نماید، منجر به کاهش بیشتر در تولید سایتوکاین التهاب آور 17-il و افزایش هم زمان سطح سایتوکاین ضد التهابی il-10 گردید. به علاوه تنها در گروه درمان ترکیبی سطح لنفوسیت های foxp3+treg افزایش معنی داری را نشان می دهد. در مجموع ممکن است که این رهیافت دارویی به عنوان یک استراتژی سودمند در درمان اسکلروز متعدد مطرح گردد.
بابک بیک زاده نوروز دلیرژ
چکیده فارسی: پایان نامه شماره 503-2-ک کارشناسی ارشد ایمنی شناسی دانشگاه ارومیه سال تحصیلی: 92-91 نگارنده: بابک بیک زاده عنوان پایان نامه: مقایسه فنوتیپ و عملکرد سلول های دندریتیک تولید شده از مونوسیت های تمایز زدائی شده و مونوسیت های تازه جدا شده مطالعات نشان می دهد که مونوسیت ها دارای خصوصیت شبه بنیادی هستند. از آنجا که سلول های دندریتیک به واسطه القاء پاسخ های ایمنی سلولی و پولاریزاسیون آن ها نقش مهمی را در ایمونوتراپی دارا هستند، هدف از این مطالعه برنامه ریزی مجدد مونوسیت ها جهت تمایززدایی و برگرداندن توانایی تکثیر به آن ها و نیز توانایی تمایز به سلول های دندریتیک و مقایسه آن ها با سلول های دندرتیکی که مستقیما از مونوسیت ها مشتق شده-اند می باشد. بدین منظور مونوسیت ها تحت تاثیر il-3 و m-csf جهت تمایززدایی قرار گرفتند. سپس یک گروه از سلول ها تحت تاثیر il-3، il-4 و گروه دیگر تحت تاثیر gm-csf، tnf?، il-4جهت تولید سلول دندریتیک قرار گرفتند. به عنوان گروه شاهد، مونوسیت های خون محیطی تحت تاثیر il-4 و gm-csf برای تولید سلول دندریتیک قرار گرفتند. به منظور القاء بلوغ از آنتی ژن توموری پستان و mcm، tnf?، polyi-c استفاده گردید. سپس سلول های تمایززدایی شده از نظر مورفولوژی، میزان تکثیر و فنوتیپ مورد بررسی و هر سه گروه از سلول های دندریتیک تولید شده نیز از نظر میزان محصول، مورفولوژی، فنوتیپ، بیگانه خواری، تحریک تکثیرلنفوسیت ها و نوع پاسخ القائی در لنفوسیت ها مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان می دهند مونوسیت ها تحت تاثیر il-3 و m-csf تقسیمات سلولی خود را آغاز کرده و به سلول های قابل برنامه ریزی با منشاء مونوسیت (pcmo) تبدیل شدند. سلول های دندریتیک تولید شده از این سلول ها (pcmo) از نظر میزان محصول افزایش، از نظر مورفولوژی مشابه با گروه شاهد و از نظر بیان شاخص های فنوتیپی تفاوت هایی با گروه شاهد داشتند. بررسی توانایی بیگانه خواری نشان داد که درصد سلول های بیگانه خواری کننده در نوع بالغ بین سلول های دندریتیک مشتق شده و شاهد تفاوتی دیده نمی شود اما در نوع نابالغ این درصد در گروه il-3 کمتر از بقیه است و قدرت تحریک لنفوسیت ها در هر دو گروه مشتق شده از سلول های دندریتیک نسبت به شاهد کاهش نشان داد. همچنین ترشح سایتوکاین های مرتبط با th2 در گروه il-3 بیشتر از دو گروه دیگر بود. در بررسی با میکروسکوپ الکترونی سلول های دندریتیک گروه شاهد و tnf? تفاوت چندانی نداشتند. اما سلول های دندریتیک گروه il-3 دارای اندازه بزرگتر و زواید کمتری بود. بررسی نتایج این مطالعه نشان می دهد که اثر سینرژیک il-3 و m-csf باعث تمایززدایی مونوسیت ها می شود و این سلول های قابلیت تبدیل شدن به سلول های دندریتیک را داشته. سلول-های مشتق شده از نظر میزان محصول، مورفولوژی، فنوتیپ وعملکرد با سلول های دندریتیک شاهد تفاوت-هایی دارند. این تحقیق نشان دهندهء روش هایی جدید در تولید سلول های دندریتیک در شرایط آزمایشگاهی می باشد. واژگان کلیدی: مونوسیت، تمایززدایی، سلول دندریتیک، لنفوسیت.
سودابه ایران پور نوروز دلیرژ
سلول های دندریتیک سلول های فعال در عرضه ی آنتی ژن بوده که قادر به شروع پاسخ ایمنی اولیه و فعال سازی سلول t و درپی آن، فعال سازی دیگر سطوح ایمنی می باشند. این سلول ها پل رابط ایمنی ذاتی و اکتسابی بوده که در فعال سازی ایمنی علیه بسیاری از بیماری ها از جمله سرطان و بیماری های خود ایمن نقش دارند. از آنجا که انتقال آنتی ژن محلول دارای محدودیت بوده انکپسولاسیون آنتی ژن درون نانوذرات زمینه ای برای حفاظت از آن ها را فراهم می کند. در این تحقیق چگونگی محصورسازی آنتی ژن های کل عصاره ی توموری درون نانوذرات، plga (poly lactide co glycolide acid) کیفیت انکپسولاسیون، کارایی عرضه، پاسخ سلول های دندریتیک و توانایی این سلول ها در فعال سازی سلول t صورت گرفته است. مجاور سازی خارجی سلول های دندریتیک با پپتیدها، به علت نیمه عمر کوتاه mhc-i، سبب تحریک مختصر سلول t می گردد همچنین توانایی اندوسیتوز آن ها کم است. ازتومورهای تازه ی جراحی شده برای استخراج آنتی ژن های توموری استفاده شد، سپس به روش تبخیر فاز حلال دوگانه (w/o/w) انکپسوله گردید. درصد انکپسولاسیون به روش برادفورد محاسبه گردید. رهایش پروتئین از نانوکپسول ها طی هفت روز کشت به عنوان نیمه عمر فعال سلول دندریتیک به روش جذب برآورد گردید .نانوکپسول های حاوی عصاره ی توموری بانانوذرات حاوی her-2/neu و آنتی ژن محلول توموری به سلول های دندریتیک مشتق از مونوسیت ارائه شده، سپس توانایی آن در بلوغ و فعال سازی سلول t سنجیده شد. توانایی دندریتیک و پاسخ ایمنی ایجاد شده به ترتیب توسط فلوسایتومتری و الایزا تعیین گردید. کارایی انکپسولاسیون با افزایش غلظت پروتئین لود شده کاهش می یابد. رهایش دو مرحله ای بوده و با غلظت پروتئین انکپسوله شده نسبت مستقیم دارد. افزایش تحریک کننده های ایمنی ifn-?، il-12 و کاهش بیان مهارکننده ی ایمنی ( il-4، il-10) مشاهده گردید. درصد انکپسولاسیون با غلظت رابطه ی عکس دارد. از آنجا که پلی مر plga چند برابر غلظت کمتری از آنتی ژن داراست انتقال مبتنی بر پلیمر بسیار مقرون به صرفه تر است. این سیستم توانایی بلوغ سلول دندریتیک ،فعال سازی th1 و بدین ترتیب فعال سازی ایمنی ضد توموری است
چیا کهنه پوشی نوروز دلیرژ
سرطان یکی از علل اصلی مرگ و میر در جهان است و سرطان معده یکی از رایج ترین سرطان ها در ایران می باشد. علی رغم تلاش های زیادی که برای درمان صورت گرفته، کنترل آن در مراحل پیشرفته مشکل است. درمان سرطان برپایه سلول های دندریتیک، روشی مطلوب برای تحریک پاسخ سلول های t ضد توموری می باشد. متاسفانه، تحمل به آنتی ژن های توموری، برای غلبه بر آن مشکل است. نانو مواد و نانوتکنولوژی می تواند راهکارهای بالقوه ای را برای فاوق آمدن بر این مشکلات فراهم کند. کپسوله شدن در درون نانوذرات از تجزیه آنتی ژن توسط آنزیم های پروتئولیتیک جلوگیری کرده و نیمه عمر آنتی ژن ها را افزایش می دهند. یکی از رایج ترین نانوذرات زیست تخریب پذیر و زیست سازگار برای انتقال آنتی ژن، پلی-لاکتیک کو گلیکولیک اسید (plga) می باشد. پلیمر plga برای طراحی نانوذراتی با ویژگی های دلخواه از قبیل اندازه ذرات، زیست سازگاری با سیستم های زیستی و محتوی رهایش پایدار، مورد توجه قرار می گیرد. هدف از این مطالعه، استفاده از plga به عنوان سیستم انتقال آنتی ژن می باشد. کپسوله کردن عصاره توموری درون نانوذرات plga، راهکاری امیدوارکننده به منظور افزایش کارایی انتقال آنتی ژن از طریق واکسن های سرطانی می باشد. در تحقیق حاضر، نانوذرات با روش سیستم دوگانه آب/روغن/آب و تبخیر حلال ساخته شد. نانوذرات لیوفیلیز شده و خصوصیات مورفولوژیکی آن، توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره (sem) بررسی گردید. سلول های دندریتیک (dc) انسانی از مونوسیت های خون محیطی در شرایط آزمایشگاهی تولید شد و با عصاره توموری محلول و همچنین عصاره کپسوله شده درون نانوذره لود شد. dc های مجاور شده با این آنتی ژن ها برای تحریک سلول هایtcd3 مورد استفاده قرار گرفتند. تولید سایتوکاین ها در سلول های -tcd3 ارزیابی گردید. باتوجه به عکس sem، اندازه و مورفولوژی نانوذرات مشخص شد. براساس آن، اندازه متوسط نانوذرات در حدود 98±308 نانومتر به دست آمد. اندازه موثر نانوذرات در سیستم های زیستی کمتر از 500 نانومتر می باشد. سلول های دندریتیک در حضور نانوذرات حاوی آنتی ژن، افزایش معنی داری را در بیان مولکول های سطحی (cd80، cd83، cd86، hla-dr) نسبت به dc های پالس شده با عصاره توموری نشان دادند. علاوه بر این نتایج ما نشان داد که سلول های دندریتیک لود شده با آنتی ژن-نانوذره باعث افزایش نسبت il-12:il-10 و ifn-?:il-4، به ترتیب در سلول-های دندریتیک و مایع رویی سلول های t می شود. dc لودشده با نانوکپسول ها، با القای بیان مولکول های هم تحریکی و تولید سایتوکاین ها از طریق تحریک سلول های tcd3، پاسخ های ایمنی ضدتوموری را باعث می شود. با استفاده از آنتی ژن کپسوله شده، پاسخ ایمنی می تواند به سمت مسیر th1 (مسیری که برای درمان ایمنولوژیکی تومور موردنطر است) هدایت شود.
هادی محب علیان احمد مرشدی
در این بررسی سلول هایpbmc را افراد به ظاهر سالم گرفته و در محیط کشت با کمک سایتوکاین های il-4 و gm-csf (به مدت 4 روز ) ضمن تبدیل کردن آنها به سلول های دندرتیک ، 2 روز هم با آنتی ژنmbp مجاور کرده و در روز 5 کشت در گرو ه های تیمار با ترکیبات فوق به صورت مجزا و توأمان به همراه mcm و در گروه کنترل فقط با mcm مجاور شدند. درروز 7 کشت سلول های دندریتیک برداشت شده و آزمون های ارزیابی فنوتیپی انجام گرفت . میزان تولید سایتوکاین های il-10 و il-12 در کشت سلول های دندریتیک و il-4 و ifn-? در کشت همزمان با سلول های t اتولوگ سنجیده شد. در این بررسی مشخص گردید که هیستامین بیشتر بر روی پروفایل سایتوکاین سلول های دندرتیک تأثیر گذار بوده و در مقایسه با اینترفرون بتا تأثیر کمتری بر روی فنوتیپ این سلول ها دارد ، و در بین این سه ترکیب ، dmnqکم ترین تغییر را هم در پروفایل سایتوکاین های مترشحه از dcs و هم در فنوتیپ این سلول ها سبب شده است. در بین تیمارهایی که فقط از یک ترکیب استفاده شد ، اینترفرون بتا بیشترین اثر را بر روی فنوتیپ و سایتوکاین های مترشحه از سلول های دندرتیک بر جا گذاشته است.il-10 در تمامی گروه هابه استثنای تیمار dmnq نسبت به گروه کنترل افزایش و در مقابل il-12 در تمامی گروه ها به استثنای dmnqکاهش را نشانمی دهد. نسبت بین il-10 به il-12 در تمامی تیمارها به استثنای تیمار dmnq،افزایش رانشان می دهد.در کشت توأمانdc وt اتولوگ آن؛ نسبت il-4/ifn-?در تمامی تیمارها در مقایسه با گروه کنترل افزایش را نشان می دهد،که نشان دهنده ی هدایت پاسخ لنفوسیت هایtcd4+naive به سمت th2می باشد. شاخص بلوغ cd83 در گروه حاوی سه ترکیب هیستامین، اینترفرون بتا و dmnqبیشترین افزایش را نشان داد و این افزایش در گروه هیستامین به صورت نسبی بود ، در گروه dmnqاین شاخص نسبت به گروه کنترل کاهش را نشان می دهد..شاخص hla-dr در تمامی گروه ها به جز گروه هایdmnq و هیستامین افزایش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان دادند. در مجموع نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که حضور اینترفرون بتا و هیستامین در محیط کشت حاوی سلول های دندرتیک پالس شده با mbp باعث تغییر پروفایل سایتوکاین های مترشحه آن از il-12 به سمت il-10 شد و در کشت هم زمان با سلول هایt بکر اتولوگ آن، زمینه را جهت هدایت پاسخ هایلنفوسیت هایt به سمت th2 فراهم کردند که این خود به خوبی از طریق افزایش نسبت il-10/ il-12 در مایع رویی کشت سلول های دندریتیک در روز هفت و نسبت il-4/ifn-? سنجیده شده در مایع رویی کشت هم زمانdcو لنفوسیت هایt آن به اثبات رسید. با توجه به نتایج به نظر می رسد که اینترفرون بتا در تولید سایتوکاین il-10 به عنوان یک سایتوکاین مهم در سرکوب واکنش های التهابی و خود التهابی کارامد تر عمل کرده و اثر بیشتری را بر روی خصوصیات عملکردی dc نظیر تحریک لنفوسیت هایt و میزان بلوغ آن ها برجا می گذارد.
ناهیده افضل آهنگران ملاحت احمدی
هدف از انجام این مطالعه بررسی فعالیت بیگانه خواری نوتروفیل ها و منوسیت ها و همچنین اثر عوامل مترشحه باکتری استافیلوکوکوس اورئوس atcc29213 بر زنده مانی نوتروفیل ها و منوسیت های به دست آمده از گاوان شیری اطراف ارومیه می باشد. در این مطالعه 5 جدایه استافیلوکوکوس اورئوس از 160 نمونه شیر حاصل از تورم پستان بالینی و تحت بالینی جدا شد. جدایه ها بر اساس خواص کشت بیوشیمیایی و آزمایش های کاتالاز و کوآگولاز و نیز تکثیر ژن nuc و coa تائید شدند. برای جداسازی نوتروفیل ها و منوسیت ها، نمونه های خون هپارینه از 5 گاو سالم و 5 گاو مبتلا اخذ گردید. جداسازی نوتروفیل ها و منوسیت ها با استفاده از مگلومین کامپاند 76% و هیستوپکت به ترتیب انجام شد. بعد از تهیه عوامل مترشحه از باکتری استافیلوکوکوس اورئوس atcc29213 غلظت آن با استفاده از کیت بیورد 400 ?g/ml اندازه گیری شد. اثر غلظت های مختلف عوامل مترشحه باکتری استافیلوکوکوس اورئوس atcc29213 بر زنده مانی و قابلیت بیگانه خواری نوتروفیل ها و منوسیت ها به روش های فلوسایتومتری و ایمونوفلورسانس به ترتیب ارزیابی شد. همچنین، میزان انفجار تنفسی سلول های منوسیت و نوتروفیل به دنبال مجاور سازی عوامل مترشحه و باکتری به روش nbt سنجیده شد. در گروه گاوان سالم عوامل مترشحه استافیلوکوکوس اورئوس تاثیر خاصی بر روی میزان بیگانه خواری و قابلیت انفجار تنفسی منوسیت ها نداشته است. در گروه گاوان بیمار میزان بیگانه خواری منوسیت ها به شدت کاهش یافته است، با این وجود تغییر خاصی در قابلیت انفجار تنفسی سلول های مذکور ایجاد نشده است. در حالی که در گاوان سالم حضور هم زمان باکتری و عوامل مترشحه منجر به افزایش قابلیت انفجار تنفسی نوتروفیل ها شده است، معهذا قابلیت بیگانه خواری در حضور عوامل مترشحه کاهش می یابد. البته از آنجایی که انهدام عوامل بیماری زا وابسته به بیگانه خواری آن ها می باشد، بنابر این در مجموع می توان بیان کرد که حضور عوامل مترشحه مانع پاک سازی موثر باکتری استافیلوکوکوس اورئوس می شود. در گاوان مبتلا هم زمان هر دو قابلیت بیگانه خواری و انفجار تنفسی کاهش می یابد که نشان دهنده نقص بیشتر در پاک سازی باکتری استافیلوکوکوس اورئوس می باشد. ترشحات استافیلوکوکوس اورئوس باعث القا آپوپتوز و تا حدودی نکروز، هم در نوتروفیلها و هم در مونوسیت های گاوان سالم و بیمار می شود، ولی این سلول ها در گاوان بیمار نسبت به مرگ سلولی حساستر از گاوان سالم هستند. از طرفی در گاوان سالم نوتروفیل ها و در گاوان بیمار منوسیت ها نسبت به مرگ سلولی حساسترند. وقتی گاوان به بیماری ورم پستان استافیلوکوکوس اروئوس مبتلا می شوند، عوامل مترشحه از این باکتری تأثیر بیشتری روی منوسیت ها نسبت به نوتروفیلها دارند. آنچه مسلم است، تعیین دقیق محتویات ترشحات باکتری و نیز مکانیسم عمل آنها به روشن شدن مطلب کمک خواهد کرد.
زینب شاکرمی علی شیخیان
نظر به نقش موثر سلول های 17th- در بروز بیماری های التهابی مزمن و خودایمن و اثرات اینترلوکین-23 به عنوان القا کننده اصلی تکثیر سلول های 17th- این مطالعه صورت گرفت تا اثر عصاره برگ زیتون حاوی اولئوروپئین بر سطح سرمی اینترلوکین-23 در موش صحرایی نر آزمایش گردد. به طور خلاصه عصاره برگ زیتون حاوی اولئوروپئین به میزان 25% با روش های کروماتوگرافی خالص گردید و درصد خلوص اولئوروپئین با hplc تعیین گردید. آنگاه 32 عدد موش صحرایی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان کنترل سرم فیزیولوژی دریافت کرد. گروه های دوم ، سوم و چهارم به ترتیب به مدت 10 روز پیوسته اولئوروپئین با دوز 5 ،10 و 15mg/kg دریافت کردند در روز یازدهم پس از بیهوشی با اتر خونگیری از قلب به عمل آمد. و سرم تهیه شده در زمان انجام آزمایشات در 70- درجه سانتی گراد نگهداری گردید. میزان اینترلوکین 23 در سرم تمام گروه ها با استفاده از الیزا اندازه گیری شد و اختلاف آماری بین گروهها با استفاده از نرم افزار آماریspss بررسی گردید تست آماری آنالیز واریانس یکطرفه انجام گرفت در حالی که سطح معنی داری 05/0 p<در نظر گرفته شد. اگرچه اختلاف آماری معنی داری بین گروه ها مشاهده نشد اما با افزایش دوز اولئوروپئین غلظت اینترلوکین 23 در سرم افزایش یافت. این مطالعه نشان داد که مصرف عصاره برگ زیتون حاوی اولئوروپئین 25% نمی تواند اثر قابل توجهی بر اینترلوکین 23 در سرم بگذارد و نمی تواند روی بیماری التهابی اثر بگذارد. به هرحال لازم است که عصاره برگ زیتون با درصد خلوص بالاتری از اولئوروپئین در مطالعات آینده مورد بررسی قرار گیرد تا اثرات دقیق آن مشخص گردد.
اصغر مرواریدی نوروز دلیرژ
القاء بیماری eae از طریق ایمن سازی با پپتید mog وادجوانت کامل فروند در موشهای ماده c57bl/6 انجام شد.درمان با atra در گروه درمانی پس از بروز علائم درمانگاهی آغاز گشت.علائم تا زمان کشتار ثبت شد.سپس میزان تولید نیتریک اکساید در محیط کشت سلولهای طحالی و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم موشها سنجیده شد.تولید no در گروه تحت درمان با atra بطور معنی داری کاهش یافت.همچنین درمان با atra از کاهش ظرفیت آنتی اکسیدانی سرم در گروه مبتلا ممانعت به عمل آورد.
یاسر جعفری خطایلو شهرام شهابی
چکیده پایان نامه شماره 100-1 دکترای تخصصی ph.d دامپزشکی دانشگاه ارومیه سال تحصیلی: 92-1391 نگارنده: یاسر جعفری خطایلو اثرات ال-گلوتامین، القاء کننده پروتئین شوک حرارتی 70، روی مدل حیوانی دیابت خود ایمن در موش نر نژاد c57bl/6 بسیاری از مطالعات از ال-گلوتامین به عنوان یک القاء کننده ی غیرسمی پروتئین های شوک حرارتی نام برده اند و نشان داده اند که این اسید آمینه دارای اثرات تعدیل کننده ی سیستم ایمنی در بسیاری از بیماریهای خود ایمن می باشد. هدف از مطالعه حاضر، مشخص کردن این است که آیا ال-گلوتامین از طریق تأثیراتش در القاء سایتوکاین های مثل il-17 ، il-10 و ifn-? و همچنین فرکانس سلولهای cd4+ cd25+ foxp3+ ، می تواند در بیماری دیابت خود ایمن اثراتی داشته باشد. دیابت نوع 1 از طریق استرایتوزوتوسین در موشها القاء شده موشها بطور تصادفی در 4 گروه تقسیم بندی شدند(هر گروه 5 موش) که شامل گروه درمانی، گروه پیشگیری و گروهمنترل مثبت و گروه نرمال بود. 14 روز پس از آخرین دز تجویزی استرپتوزوتوسین موشها تخاعی شدند و آزمایش سنجش فعالیت آنزیم کاسپاز-3 ، تولید سایتوکاین ها و اندازه گیری فرکانس سلولهای cd4+ cd25+ foxp3+ انجام شد. همچنین در این روز پانکراس موشها جمع آوری شد و توسط روش h&e رنگ آمیزی شدند و اسلایدها از نظر فیلتراسیون کلوسیتی، ادم، پرخونی، دژنراسیون و ضخیم شدن دیواره ی عروق در جزایر لانگرهانس پانکراس مورد ارزیابی قرار گرفتند. اندازه گیری قند خون ناشتا هم در7 و 14 روز پس از آخرین دز تجویزی استرپتوزوتوسین انجام شد. نتایج ما نشان داد که در گروههای دریافت کننده ی دارو سطح قند خون ناشتا نسبت به سایر گروهها پایین تر بود (05/0p<). از طرف دیگر میزان hsp70 سرم این موشها نسبت به موشهای درمان نشده در سطح بالاتری قرار داشت (05/0p<). همچنین در گروههای دریافت کننده ی دارو میزان il-10 و فرکانس سلولهای cd4+ cd25+ foxp3+ بطور برجسته بالاتر از سایرین بوده و بالعکس میزان il-17 پایین تر بود (05/0p<). و به علاوه ضایعات پاتولوژیک هم در گروههایی که دارو را دریافت کرده بودند نسبت به گروههای درمان نشده، کاهش یافته بود و فعالیت آنزیم کاسپاز-3 در سلولهای b جزایر لانگرهانس پانکگراس هم در این گروه ها کاهش یافته بود (05/0p<). نتایج ما نشان داد که داروی ال-گلوتامین بصورت درمانی و پیشگیری کننده ممکن است اثرات مفیدی در بیمارذی دیابت خودایمن نوع یک داشته باشد که این کار را احتمالاً از طریق القاء پروتئین های شوک حرارتی از جمله پروتئین شوک حرارتی 70 انجام می دهد. کلمات کلیدی: ال-گلوتامین، دیابت خود ایمن، پروتئین شوک حرارتی 70، موش c57bl/6
سید احسان حسینی نوروز دلیرژ
ژل رویال که توسط زنبورهای کارگر ترشح می شود، دارای فعالیت های زیستی مختلفی در سلول ها و بافت های مختلف بدن می باشد. در این مطالعه تأثیر ژل رویال برسلول های تک هسته ای خون محیطی و سلول سرطانی رده k562و تاثیر آن بر سلولهای تک هسته ای خون محیطی و سپس مواجه این سلولها با سلول سرطانی k562مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه تجربی که بر روی سه نفر داوطلب به طور جداگانه و با سه بار تکرار صورت گرفت، سلول سرطانی k562(104سلول) و سلول pbmc (105سلول) باغلظت های متفاوت از ژل رویال (mg/ml100، mg/ml50، mg/ml25، mg/ml10، mg/ml5) به طور جداگانه و درشرایط استاندارد برای مدت زمان های 48و72 ساعت کشت داده شد. سپس اثر تکثیری آن برسلولهای pbmcو سلول سرطانی k562 با روش (mtt tetrazolium dye-reduction assay) بررسی شد. همچنین تعداد سلولهای زنده pbmc که به مدت 48 ساعت با ژل رویال مواجه شده بودند، با رنگ آمیزی تریپان بلو (tb) مورد بررسی قرار گرفت. از طرفی در تستanexin pi (فلوسایتومتری) تاثیر ژل رویال بر میزان سلول کشی سلولهای pbmc بر علیه سلولهای سرطانی k562 مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفت. نتایج تست mttبه ما نشان داد که ژل رویال بر روی سلول هایpbmc در دو بازه زمانی 48 و 72 ساعت فاقد تاثیر خاصی از نظر میزان تکثیر سلولی بوده در صورتی که در همین بازه های زمانی روی سلولهای سرطانی k562 در غلظتهای 50 و 100 میلی گرم اثرات سیتوتوکسیک از خود نشان داد. همچنین در تستtb در مواجه این ژل با pbmc ما شاهد افزایش درصد سلولهای زنده نسبت به سلولهای مرده بودیم. در تست anexin pi(فلوسایتومتری) و مجاور سازی رقتهای مشخصی از این ژل، با سلولهای pbmc و مواجه این سلولها با سلولهای سرطانی ما شاهد افزایش میزان آپوپتوز و سلول کشی سلولهای سرطانی، نسبت به گروه کنترل نیز بودیم. با توجه به افزایش میزان آپوپتوز سلولهای سرطانی مواجه شده با سلولهای pbmc که با ژل رویال مواجه شده اند می توان نتیجه گرفت که ژل رویال می تواند در تقویت سیستم ایمنی بر علیه سلولهای سرطانی در جهت نابودی بیشتر آن موثر واقع شود. کلید واژه: ژل رویال، سلول سرطانی ، سلول های تک هسته ای خون محیطی
سحر هامون نورد نوروز دلیرژ
سلول های بنیادی مزانشیمی به دلیل توانایی چندگانه، خالص سازی، کاربرد راحت و نقش تنظیمی سیستم ایمنی، جهت اهداف درمانی مناسب می باشند. مطالعه حاضر با هدف تاثیر سلول مزانشیمال رت و فاکتورهای محلول ناشی از آن بر عملکرد نوتروفیل انجام شده است. سلول های مزانشیم از مغز استخوان فمور و تیبیا رت 8-6 هفته استحصال و در محیط کشت dmem کشت داده شد. پس از بلوغ، سلول مزانشیمال و مایع رویی آن (با نسبت های 1:4، 1:2 و 3:4) با نوتروفیل خون محیطی رت مجاور شده و سپس عملکرد فاگوسیتوز و انفجار تنفسی نوتروفیل با فاگوسیتوز مخمر و تست احیا نیتروبلوتترازولیوم (nbt) مورد سنجش قرار گرفت. زنده مانی نوتروفیل در انکوباسیون های 6 و 24ساعته با mscs و مایع رویی آن به روش فلوسیتومتریک an/pi اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss ، آزمون t-test و one-way anova تست tukey در سطح معنی داری (05/0?p) آنالیز گردید. درصد بیگانه خواری در نوتروفیل مجاور شده با mscs نسبت به گروه کنترل کاهش داشت که این کاهش معنی دار نبود (05/0?p). میزان فاگوسیتوز در گروه تیمار با مایع رویی سلولی نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری در هر سه نسبت 1:4، 1:2، 3:4 افزایش یافت (05/0?p). میزان انفجار تنفسی در نوتروفیل تیمار شده با mscs، به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش یافت. اما در گروه های تیمار با مایع رویی سلول افزایش داشت که این تاثیر فقط در نسبت 1:2 معنی دار بود (05/0?p). در انکوباسیون 6ساعته نوتروفیل با mscs، به طور معنی داری درصد سلول سالم کاهش و میزان آپوپتوز نسبت به گروه کنترل افزایش یافت و افزایش نکروز سلولی نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود. انکوباسیون 6ساعته نوتروفیل با مایع رویی سلول درصد سلول سالم را در سطح معنی-داری افزایش و میزان نکروز را کاهش داد اما کاهش آپوپتوز نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود (05/0?p). در انکوباسیون 24ساعته نوتروفیل با mscs و مایع رویی سلولی، به طور معنی داری درصد سلول سالم افزایش و میزان آپوپتوز نسبت به گروه کنترل کاهش داشت و کاهش نکروز سلولی در گروه های تیمار نسبت به کنترل معنی دار نبود (05/0?p). برهمکنش سلول مزانشیمال با سلول نوتروفیل می تواند از نظر استراتژی های درمانی در بیماری های مرتبط با عملکرد نوتروفیل و در پاسخ فیزیولوژیک و حتی پاتولوژیک در سلول درمانی با استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی قابل توجه باشد. کلمات کلیدی: سلول مزانشیم، مایع رویی، بیگانه خواری، نوتروفیل، زنده مانی
آیت اله بابادی عکاشه نوروز دلیرژ
مقدمه و هدف : سلول های بنیادی مزانشیمی سلول های پیش ساز چند توان، غیرخون ساز ساکن در مغز استخوان و سایر بافت ها می باشند. پتانسیل تعدیل ایمنی و چند توانی، سلول های بنیادی مزانشیمی را ابزار بسیار مناسبی برای درمان بعضی از بیماری ها ساخته است. به نظر می رسد که تحریک پذیرنده های شبه تول بیان شده در سطح این سلول ها ممکن است، پتانسیل تعدیل ایمنی این سلول ها را تقویت کند. در این تحقیق اثر سلول-های بنیادی مزانشیمی پلاریزه شده مشتق از مغز استخوان موش و مایع رویی آنها برتکثیر pbmc و فعالیت سلول های کشنده طبیعی بررسی شد. موادو روش ها : دراین تحقیق سلول های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان ران و درشت نی موش سوری جداسازی گردید. سلول های پاساژ سوم، با lps (ng/ml10) و poly i:c (?g/ml1) به مدت یک ساعت تیمار شدند، سپس تاثیر سلول های بنیادی مزانشیمی و مایع رویی آنها بر تکثیر سلول های تک هسته ای خون محیطی و فعالیت سلول کشی سلول های کشنده طبیعی بر سلول های سرطانی لنفوئیدی yac-1 (به عنوان سلول هدف )به ترتیب به روش mtt و سنجش آپوپتوز بررسی شد. یافته ها: سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار شده با lps و poly i:c ، موجب افزایش در سطح سلول های زنده و کاهش در درصد سلول های مرده ( آپوپتوز و نکروز ) لاین سلولی yac-1 ، در مقایسه با سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار نشده شدند، که توسط فلوسایتومتری تعیین شد. در مورد pbmc ، سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار شده با lps باعث کاهش، در حالیکه سلول های بنیادی مزانشیمی تیمار شده با poly i:c باعث افزایش معنی دارمیزان آپوپتوز شدند.(p?0.05) نتیجه گیری: تیمار سلول های بنیادی مزانشیمی با poly i:c و poly i:c ، می تواند اثرات مهاری سلول های بنیادی مزانشیمی بر فعالیت سلول کشی سلول های کشنده طبیعی بر علیه لاین سلولی yac-1 را تقویت کند.
مریم شفق نوروز دلیرژ
لوسمی میلوئیدی مزمن(cml) یک ناهنجاری تکثیر شونده میلوئیدی است که در نتیجه گسترش کلونال سلول های بنیادی چند توان ترانسفورم شده ناشی میشود. امروزه نانومواد معدنی از جمله اکسید فلزات کاربردهای زیادی در زندگی روزانه ما در پزشکی از جمله، داروسازی، تحویل دارو و ژن، درمان سرطان وتصویرسازی سلولی دارند .در این مطالعه، سیتوتوکسیسیتی نانوذرات اکسید مس در سلولهای سرطانیk562 (سلول لوسمی میلوئیدی مزمن انسان رده (k562 و سلولهای نرمال pbmcs (سلولهای تک هسته ای خون محیطی) آزمایش شده است . مکانیسم های احتمالی سمیت سلولی در سلولهای k562 پس از 24 ساعت تیمار با استفاده از تعدادی از پارامترهای جایگزین مانند استرس اکسیداتیو و مرگ سلولی بررسی شد. بعلاوه، سطوحmrna ژنهای آپوپتوتیک p53، bax، caspase3 و ژن آنتی آپوپتوتیک bcl-2 توسط آنالیز rt-pcr بررسی گردید. نتایج تاثیرات مشخص نانوذرات اکسید مس را روی زنده مانی سلولی از طریق کشتن سلولهای سرطانی k562 در یک روش وابسته به غلظت نشان داد، در حالیکه هیچ سمیتی روی سلولهای نرمال با استفاده از سنجش mtt نشان داده نشد. نتایج فلوسیتومتری، سلول کشی وابسته به غلظت نانوذرات اکسید مس علیه سلولهای k562 را از طریق تولید گونه های واکنشگر اکسیژن ros تأئید کرد. القاء آپوپتوز نیز در سلولهایk562 توسط نانوذرات اکسید مس توسط رنگ آمیزی اکریدین اورنج و پروپیدیوم آیداید تأئید شد. سطوح mrna ژن مهار کننده تومور p53 و نسبتbax/bcl-2 در سلولهای تیمار شده با نانوذرات اکسید مس را در مقایسه با سلولهای کنترل افزایش یافته بود. .همچنین در بررسی ها مشاهده شد، سطح mrna ژن کاسپاز 3 زیاد تغییر نکرد. افزایش سطح mrna نسبت bax/bcl-2 پیشنهاد میکند، میتوکندری مسیر درگیر در آپوپتوز القاء شده توسط نانوذرات اکسید مس را میانجگری کرده است. در نتیجه، پژوهش حاضر نانوذرات اکسید مس را کاندیدای خوبی بعنوان مواد ضدسرطانی جدید با توجه به پاسخ آپوپتوزی بواسطه p53 سلولهای سرطانی k562 معرفی میکند.