نام پژوهشگر: محمد خواجه حسینی
هادی زرقانی محمد خواجه حسینی
به منظور تعیین مناسبترین دوره کنترل علف های هرز کنجد، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1388-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. تیمار های مربوطه شامل ارقام کنجد (توده بومی کلات و رقم اصلاح شده اولتان) به عنوان فاکتور اصلی و دوره های عاری از علف هرز (20،30،40 ، 55 و70 روز پس از سبز شدن) و رقابت با علف های هرز (20،30،40 ، 55 و70 روز پس از سبز شدن) به همراه دو تیمار رقابت تمام فصل علف های هرز با کنجد و عدم رقابت آنها با کنجد به عنوان فاکتور فرعی بودند. صفات مورد مطالعه شامل خصوصیات مورفولوژیکی (ارتفاع بوته، مجموع طول شاخه های فرعی، تعداد شاخه های فرعی)، عملکرد و اجزائ عملکرد کنجد، شاخص برداشت، تراکم و شاخص برداشت وزن خشک علف های هرز و شاخص سطح برگ به تفکیک گونه بود. جهت تعیین دوره بحرانی کنترل، از توابع گامپرتز و لجستیک استفاده شد. علف های هرز غالب در اوایل فصل رشد خرفه (.portulaca oleracea l) ، پیچک صحرایی (.convolvolus arvensis l) و در اواخر فصل رشد تاج خروس (amaranthus retroflexus l.)، سلمه (.chenopodium album l) و سوروف (.echinochloa crus-galli l) بودند. رقابت علف های هرز موجب کاهش معنی دار ارتفاع بوته، تعداد و طول شاخه های فرعی، تعداد کپسول در بوته و عملکرد گردید ولی بر وزن هزار دانه تاثیر نداشت. با افزایش دوره تداخل علف هرز خواه در اول فصل و یا در آخر فصل، عملکرد اقتصادی کاهش یافت در صورتی که با طولانی شدن دوره وجین عملکرد اقتصادی افزایش یافت. دوره بحرانی کنترل علف های هرز برای کاهش قابل قبول عملکرد دانه در حد 10%، 40-30 روز در توده بومی کلات و 58-34 روز پس از سبز شدن در رقم اصلاح شده اولتان تعیین شد. به طور کلی وجین در اوایل فصل رشد، اثر بیشتری بر بهبود عملکرد و اجزائ عملکرد هر دو نمونه کنجد داشت.
شیما عقیلیان محمد خواجه حسینی
بذور چهل گونه گیاه دارویی تولیدی در سال زراعی 1385- 86 از باغ گیاهان دارویی مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد برای ارزیابی جوانه زنی و تاثیر انبارداری بر جوانه زنی آنها تهیه شدند. آزمایشاتی برای تعیین جوانه زنی بذور و اثر تیمارهای پیش سرمادهی مرطوب، اسید جیبرلیک، نیترات پتاسیم، خراش دهی مکانیکی، برداشتن موسیلاژ و حذف پوسته بذر برای شکستن خواب در گونه های دارای جوانه زنی پایین بر اساس قوانین انجمن بین المللی بذر (ista) انجام شد. برای بررسی تأثیر انبارداری بر جوانه زنی بذور آزمایشات جوانه زنی مجددا 9 ماه و 12 ماه بعد از انبارداری روی دو گروه بذرهای نگهداری شده در شرایط کنترل شده و کنترل نشده صورت گرفت. در بعضی گونه هایی که تغییرات معنی داری در جوانه زنی پس از انبارداری نشان دادند، مجددا تیمارهای شکستن خواب ، آزمایش تترازولیوم و نیز ارزیابی بذرهای خالی انجام شد. به طور کلی با توجه به گونه های مختلف گیاهی جوانه زنی های بسیار متفاوتی مشاهده شد و 17 گونه جوانه زنی بالایی (بیش از 70%) داشتند. تیمارهای شکستن خواب در 13 گونه از 23 گونه دارای جوانه زنی متوسط یا کم موثر واقع شد و جوانه زنی را به طور معنی داری افزایش داد. همچنین انبارداری اثرات متفاوتی روی جوانه زنی بذور گونه های مختلف داشت. در 20 گونه پس از دوره انبارداری جوانه زنی تقریبا ثابت ماند. در 6 گونه در طول دوره انبارداری جوانه زنی افزایش یافت. حال آنکه در 9 گونه انبارداری سبب کاهش جوانه زنی در گروه کنترل شده و یا کنترل نشده گشت. به طور کلی اثرات انبارداری بر جوانه زنی و خواب بذور بستگی به این داشت که بذرها در چه شرایطی نگهداری شده بودند. سه گونه نیز تغییرات چرخه ای نشان دادند.
منا زمردی محمد خواجه حسینی
چکیده در این تحقیق، خصوصیات جوانه زنی و بنیه بذر چهار رقم بذر گوجه فرنگی تجاری با نام های سی اچ فلات(falat ch)، کارون فلات(falat karoon)، کالجی ان 3(calj-n3) و ارلی اوربانا وای (early urbana y) مقایسه شد. در ابتدا، هیدروپرایمینگ با آب مقطر به مدت 12 ساعت و تیمارهای اسموپرایمینگ محلول (?kno?_3 + k_2 hpo_4)، peg8000 و اوره به مدت 5 روز در پتانسیل 25/1- مگاپاسکال در کنار شاهد و تیمار پیری از طریق آزمون فرسایش کنترل شده به مدت 6 روز در دمای 50 درجه سانتی گراد و محتوی رطوبت 13 درصدی بذور، مقایسه شد. پس از انتخاب (?kno?_3 + k_2 hpo_4) به عنوان تیمار برتر پرایمینگ، مقایسه بذور این تیمار، با بذور شاهد و تیمار پیری از طریق آزمون های مقایسات جرمی، نشت و تترازولیوم انجام گرفت. رقم karoon نسبت به سایر ارقام، دارای بنیه کمتری بود. در آزمون تترازولیوم، در بیشتر بذور پرایم شده، توسعه جنین نسبت به آندوسپرم اطراف آن به لحاظ اشغال فضای بذر، به وضوح مشخص بود. به نظر می رسد، برتری تیمار پرایمینگ با (?kno?_3+ k_2 hpo_4)، به دلیل نفوذ احتمالی یون های پتاسیم به بذر و بنابراین تقویت واکنش های بیوشیمیایی آن باشد. شاخص های متوسط زمان جوانه زنی و سبز شدن نسبت به شاخص های درصد جوانه زنی و سبز شدن، به منظور مقایسه بنیه بذور گوجه فرنگی برتری داشتند. به نظر می رسد آزمون های مقایسات جرمی و نشت، آزمون های مناسبی به عنوان آزمون های بنیه بذر گوجه فرنگی نبوده، در حالی که آزمون تترازولیوم با انجام تحقیقات بیشتر می تواند به عنوان یک آزمون بنیه مناسب برای بذر گوجه فرنگی مطرح باشد.
لیلا اکرم محمد حسن راشد محصل
به منظور مطالعه بانک جوانه خاک و اثر قطر ریزوم، عمق کاشت و میزان آبیاری بر خصوصیات رشدی پنجه مرغی، آزمایشی در سال 1389-1388 در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. این آزمایش شامل دو مرحله، نمونه برداری از باغ و آزمایشات گلخانه ای بود. نمونه برداری در باغ رضا از مجموعه باغات آستان قدس رضوی انجام شد. آزمایش گلخانه ای در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، بصورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد.تیمار های این آزمایش شامل قطر ریزوم در سه سطح، عمق کاشت در چهار سطح و میزان آبیاری در سه سطح بودند.صفات زمان سبز شدن، تعداد جوانه استولون و ریزوم، وزن خشک اندام های زیرزمینی و هوایی، طول ریزوم و طول میان گره و نسبت وزن خشک اندام های زیرزمینی به اندام های هوایی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند، بزرگی بانک جوانه خاک پنجه مرغی نسبت به بانک بذر خاک در حدود پنج برابر بیشتر بود. ریزوم های نمونه برداری شده به طور متوسط دارای 3/3 میلی متر قطر و طول 5024 سانتی متر بودند. اختلاف سه سطح قطر ریزوم در صفات مختلف معنی دار(p<0.05) بود، به طوری که کلیه صفات ذکر شده با افزایش قطر ریزوم افزایش یافتند. اثر عمق کاشت بر صفات اندازه گیری شده معنی دار (p<0.05) بود، با افزایش عمق کاشت کلیه صفات مذکور کاهش یافتند. میزان آبیاری نیز اثر معنی داری (p<0.05) بر خصوصیات رشدی پنجه مرغی داشت، بالاترین مقادیر صفات در ظرفیت مزرعه ای مشاهده شد و با کاهش میزان آبیاری کلیه صفات کاهش یافتند. به طور کلی، با کاهش قطرریزوم، افزایش عمق کاشت و کاهش میزان آبیاری کلیه صفات کاهش یافتند.
بهناز عظیمی محمد خواجه حسینی
بدون داشتن بذر با بنیه قوی حتی با وجود مدیریت قوی در مزرعه نمی توان به استقرار خوب و در نتیجه عملکرد بالا دست یافت. روش های مختلفی برای تعیین بنیه بذور بسته به نوع گیاه زراعی وجود دارد. پنج توده بذر ذرت برای انجام آزمایشات بنیه بذر انتخاب شدند. آزمون های مختلف بنیه بذر و آزمون جوانه زنی استاندارد بر آن ها صورت گرفت و تاثیر دما بر جوانه زنی و شاخص های جوانه زنی مطالعه شد. سپس دو توده بذر با بنیه قوی و ضعیف برای تعیین منحنی جذب آب بذر و انجام آزمایشات فلوسایتومتری انتخاب شد. آزمون متوسط زمان خروج ریشه چه و متوسط زمان جوانه زنی در 13 و 20 درجه سانتی گراد و آزمون سرما و تسریع پیری همگی با هم همبستگی معنی داری (001/0> p ) داشتند. آزمون متوسط زمان خروج ریشه چه و متوسط زمان جوانه زنی همبستگی منفی (001/0> p ) با درصد جوانه زنی نهایی، درصد گیاهچه های نرمال و طول ساقه چه و همبستگی مثبت با ضریب تغییرات (cv) طول ساقه چه گیاهچه ها در دمای 13 و 20 درجه سانتی گراد داشتند.دما تاثیر معنی دار (001/0> p ) و منفی با درصد جوانه زنی نهایی و گیاهچه های نرمال و مثبت با طول ساقه چه گیاهچه ها و ضریب تغییرات (cv) ساقه چه داشت. نوک ریشه چه (1 میلی متر) دو توده بذر با بنیه قوی و ضعیف که بذرهایشان به مدت 2، 24، 48، 72، 96، 120، 144 و 176 ساعت در دمای 13 درجه سانتی گراد آب جذب کرده بودند، از جنین جدا شد و برای آزمایشات فلوسایتومتری آماده شد. در بذر با بنیه قوی 2 ساعت پس از جذب آب 61، 5 و 34 درصد و در بذر با بنیه ضعیف 63، 15 و 22 درصد از سلول های نوک ریشه چه به ترتیب در فاز 2c (g1)، 3c (s) و 4c (g2) سلولی بودند. در طول فازi جذب آب درصد سلول های g1 افزایش یافت و درصد سلول های s به صفر رسید. در توده با بنیه قوی و ضعیف به ترتیب 72 و 96 ساعت پس از جذب آب درصد سلول های s افزایش داشت که نشان از شروع همانند سازی dna در طول فازii جذب آب در مریستم نوک ریشه چه دارد.درصد سلول های 4c در توده بذر با بنیه قوی و ضعیف به ترتیب پس از 96 و 120 ساعت پس از جذب آب افزایش یافت. در این زمان اکثر بذرها جوانه زده بودند. بنابراین فاز تاخیری برای ترمیم dna (زمان از شروع جذب آب تا قبل از همانند سازی dna) در توده بذر با بنیه قوی، کوتاه تر است و توده های بذر با بنیه ضعیف احتیاج به زمان بیشتری برای ترمیم dna دارند. بنابراین زمان شروع همانند سازی dna احتمالا می تواند به عنوان مارکر مولکولی در تعیین بنیه بذر مورد مطالعات بیشتر قرار گیرد.
زهرا نیکبخت محمد جنگجو
بررسی بانک بذر خاک اطلاعات مفیدی را برای مدیریت و احیاء اکوسیستم های طبیعی فراهم می آورد. در مناطق خشک، برخی گیاهان چند ساله ممکن است سبب تجمع بانک بذر در زیر تاج پوشش خود شده و بذرها را در برابر چرای دام و سایر عوامل محیطی محافظت کنند. این مطالعه با هدف بررسی اثر گیاهان چندساله بر خصوصیات بانک بذر در سطوح مختلف بهره برداری از مرتع، در مراتع کاخک گناباد، انجام شد. سه مرتع مجاور هم با سطوح بهره برداری شدید، متوسط و عدم چرا (قرق) انتخاب و در هر مرتع سه ترانسکت بطور تصادفی مستقر شد. در امتداد هر ترانسکت، نمونه های خاک از عمق صفر تا 5 سانتی متری از زیراشکوب پنج گیاه چندساله و فضای باز مجاور (معادل ابعاد تاج گیاهان پرستار) تهیه شد. برای تعیین تراکم بانک بذر در آزمایشگاه، از روش جداسازی بذرها از خاک استفاده شد. بذرها با استفاده از اطلاعات موجود و منابع معتبر شناسایی گردید، بر این اساس نام جنس، گونه و فرم رویشی گیاهی مربوط به هر بذر، تعیین گردید. خصوصیات مورفولوژیک بذرها شامل اندازه، وزن هزار دانه، رنگ و شکل اندام پراکنش بذرها در آزمایشگاه تعیین گردید. شاخص های تنوع و غنای بانک بذر خاک محاسبه شد. نتایج نشان داد که تراکم بانک بذر در منطقه ی چرای متوسط و چرای شدید بیشتر از منطقه قرق بود. بیشترین و کمترین تراکم بانک بذر به ترتیب در زیراشکوب بوته ورک (rosa persica) و گون (astragalus heratensis) مشاهده شد. تنوع بانک بذر در سایت چرای متوسط و قرق بیشترین مقدار را دارا بود. در هر سه منطقه تراکم و تنوع بانک بذر زیر تاج پوشش گیاهان به طور معنی داری بیشتر از فضای باز بود. افزایش فشار چرا سبب افزایش گیاهان یکساله و کاهش گیاهان چندساله و بوته ای در بانک بذر خاک شد. بذر گندمیان چندساله در همه شدت های چرایی از تراکم بالایی در زیر تاج پوشش گیاهان پرستار برخوردار بود. نتایج نشان داد که بیشترین مکانیسم پراکنش بذرهای مورد مطالعه، مکانیسم پراکنش توسط زوائد بلند بود. به طور کلی این نتایج بیانگر نقش گیاهان چند ساله در حمایت و حفظ غنای گونه ای و پایداری اکوسیستم در شرایط بهره برداری شدید از مراتع استپی است. با وجود این، تحت چرای شدید دام تراکم بانک بذر زیراشکوب افزایش ولی تنوع آن کاهش می یابد که می تواند نشان دهنده تخریب و گسستگی لکه های پوشش گیاهی باشد.
ریحانه عسگرپور رضا قربانی
به منظور بررسی بیولوژی دو گونه تازه وارد فرفیون خوابیده (euphorbia maculata) و فرفیون ناجوربرگ (euphorbia heterophylla) به مزارع سویای (glycine max) استان گلستان، مجموعه ای از مطالعات آزمایشگاهی، گلخانه ای و مزرعه ای در دانشگاه فردوسی مشهد در سال های 91-1390به اجرا در آمد. مطالعات آزمایشگاهی شامل بررسی اثر دماهای ثابت، نور، دماهای متناوب، تنش های شوری و خشکی، پیش تیمار دماهای بالا و ph بر جوانه زنی و همچنین، زنده مانی بذور در آب و اثر عصاره اندام هوایی دو گونه بر جوانه زنی گیاه سویا بود. در مطالعات گلخانه ای، اثر عمق کاشت، تیمار غرقاب بر سبز شدن گیاهچه دو گونه، رقابت درون گونه ای بر خصوصیات رشدی دو گونه فرفیون و اثر بقایای دو گونه علف هرز بر سبز شدن و رشد گیاه سویا بررسی شد. آزمایش های مزرعه ای شامل ارزیابی اثر تراکم های مختلف دو گونه علف هرز بر رشد آنها و مطالعه فنولوژی دو گونه در شرایط آب و هوایی مشهد بود. پایداری بذور در خاک نیز در فضای آزاد بررسی گردید. نتایج نشان داد بالاترین درصد جوانه زنی هردو گونه علف هرز در دمای 35 درجه سانتی گراد در شرایط 14 ساعت روشنایی بدست آمد. دمای پایه، بهینه و بیشینه جوانه زنی برای فرفیون خوابیده به تر تیب 8/19، 8/38 و 7/50 درجه سانتی گراد و برای فرفیون ناجوربرگ به ترتیب7/8، 8/32 و 8/50 درجه سانتی گراد برآورد شد. فرفیون خوابیده در دمای متناوب 20/10 درجه سانتی گراد جوانه نزد و حداکثر جوانه زنی (بالای 90 درصد) در دماهای 35/25، 40/30 و 45/35 درجه سانتی گراد رخ داد. جوانه زنی فرفیون ناجوربرگ در همه دماهای متناوب (به استثنای دمای 45/35) بالای 85 درصد بود. با افزایش تنش خشکی از درصد جوانه زنی فرفیون خوابیده کاهش یافت و در پتانسیل اسمزی 8/0- مگاپاسکال کاملاً متوقف شد. درصد جوانه زنی فرفیون ناجوربرگ در پتانسیل های اسمزی کمتر از 4/0- مگاپاسکال در همه دماها، روند کاهشی داشت. جوانه زنی فرفیون خوابیده و فرفیون ناجوربرگ با افزایش تنش شوری کاهش یافت. درصد جوانه زنی در تمام سطوح شوری در دمای 35 درجه سانتی گراد بیشتر از دماهای دیگر بود. جوانه زنی بذور مرطوب فرفیون خوابیده در معرض پیش تیمار دمای بالای 140 درجه سانتی گراد به مدت 5 دقیقه بازداشته شد. بذور فرفیون ناجوربرگ که برای مدت 5 دقیقه در معرض دماهای 120 و 140 درجه سانتی گراد قرار گرفتند، کاملاً از بین رفتند. گیاهچه های فرفیون خوابیده و فرفیون ناجوربرگ به-ترتیب از عمق 5/0-2/0 و 4-5/0 سانتی متر سبز شدند. زنده مانی بذور فرفیون خوابیده و فرفیون ناجوربرگ به ترتیب 63 و 6 روز پس از غوطه وری در آب از بین رفت. بذور هردو گونه در شرایط غرقاب، قادر به جوانه زنی نبودند و پس از زهکش، درصد سبز شدن فرفیون خوابیده و فرفیون ناجوربرگ در تیمار 12 روز غرقاب به ترتیب 57 و 90 درصد نسبت به شاهد کاهش یافت. بذور فرفیون خوابیده، قوه نامیه خود را به مدت 11 ماه در خاک کاملاً حفظ کردند. رقابت درون-گونه ای باعث کاهش وزن اندام هوایی این دو علف هرز گردید. بقایای دو علف هرز اثر تحریک کننده بر رشد اندام هوایی سویا داشته، اما اثر بازدارنده بر رشد ریشه و میزان کلروفیل داشتند.
طیبه مرادی مرتضی گلدانی
به منظور ارزیابی اثر تنش شوری بر ویژگی¬های جوانه¬زنی و برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 92-1391 به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی درسه تکرار در دو مرحله آزمایشگاهی و گلخانه¬ای انجام شد. تیمار¬های آزمایشی مرحله اول شامل دو رقم کلزا (rgs, hyola)، 7 تیمار دمایی (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه¬سانتی¬گراد) و 5 سطح شوری (0، 1، 2، 3 و 4 بار) در شرایط آزمایشگاهی بود. تیمار¬های آزمایشی مرحله دوم شامل دو رقم کلزا (rgs, hyola) و 5 سطح شوری (0، 1، 2، 3 و 4 بار) در شرایط گلدانی بود. نتایج در مرحله اول نشان داد که بیشترین درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، بنیه بذر، طول ریشه¬چه و وزن خشک ریشه¬چه مربوط به تیمار اثر متقابل رقم rgs و دمای 25 درجه سانتی¬گراد و بیشترین میزان طول ساقه¬چه، وزن تر و خشک ساقه و وزن تر ریشه¬چه مربوط به تیمار اثر متقابل رقم rgs و دمای 30 درجه سانتی¬گراد بود. همچنین نتایج مربوط به جوانه¬زنی نشان داد بیشترین سرعت جوانه¬زنی، یکنواختی جوانه¬زنی، طول ریشه¬چه، وزن تر ریشه¬چه، وزن تر ساقه¬چه، وزن خشک ریشه¬چه، وزن خشک ساقه¬چه مربوط به رقم rgs و سطح شوری صفر و بیشترین میزان متوسط زمان جوانه¬زنی مربوط به رقم hyola و سطح شوری 2 بار وبیشترین میزان طول ساقه¬چه مربوط به رقم hyola و سطح شوری صفر بود. در مرحله دوم نتایج مقایسه ¬میانگین¬ها در مرحله ساقه دهی و گلدهی نشان داد بیشترین وزن تر ،خشک و سطح برگ، حجم ، وزن تر و خشک ریشه، شاخص کلروفیل و هدایت روزنه¬ای مربوط به رقم rgs و سطح شوری صفر بود. بیشترین میزان کلروفیل a، b و میزان آب نسبی برگ در مرحله ساقه¬دهی مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری صفر بود همچنین بیشترین کارتنوئید و نشت الکترولیت مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری 4 بار بودند . بیشترین میزان کلروفیل a و b در مرحله گلدهی مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری 1 بار بود همچنین بیشترین کارتنوئید مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری صفر و بیشترین نشت الکترولیت مربوط به رقم rgs و سطح شوری 4 بار بود. نتایج مقایسه¬میانگین¬ها در مرحله غلاف¬دهی نشان داد بیشترین میزان سطح برگ،وزن تر وخشک برگ، وزن تر و خشک ریشه، وزن تر ساقه ، حجم ریشه، r/s، کارتنوئید، میزان شاخص کلروفیل، ، میزان آب نسبی برگ، هدایت روزنه-ای، تعداد دانه و وزن دانه مربوط به اثرات متقابل رقم rgs و سطح شوری صفربود و بیشترین میزان کلروفیل a، b و شاخص کلروفیل مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری 1 بار بود. همچنین بیشترین تعداد غلاف و نشت الکترولیت مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری 4 بار بودند. نتایج در مرحله رسیدگی کامل نشان داد بیشترین میزان سطح برگ،وزن تر وخشک برگ، وزن تر و خشک ریشه، وزن تر ساقه ، حجم ریشه، r/s، کارتنوئید، میزان شاخص کلروفیل، ، میزان آب نسبی برگ، هدایت روزنه¬ای مربوط به اثرات متقابل رقم rgs و سطح شوری صفربود. بیشترین میزان کلروفیل a و b مربوط به تیمار اثر متقابل رقم rgs و سطح شوری 1 بار بود همچنین بیشترین میزان کارتنوئید و نشت الکترولیت به ترتیب مربوط به تیمار اثر متقابل رقم rgs و سطح شوری صفر و 4 بار بودند. همچنین بیشترین وزن خشک ساقه، تعداد غلاف، تعداد دانه و وزن دانه مربوط به تیمار اثر متقابل رقم hyola و سطح شوری صفر بودند. پرولین در سه مرحله¬ی اول رشد در رقم rgc و سطح شوری چهار بار بیشترین میزان بود.
تکتم مستشارشهیدی محمد خواجه حسینی
موسیلاژها به عنوان بخشی از پوسته دانه، ماکرو مولکول های پلی ساکاریدی کم و بیش محلول در آب هستند که علاوه بر نقش دارویی و صنعتی از دیدگاه اکولوژیکی و زراعی نقش مهمی را در نگهداری از زنده مانی و جوانه زنی بذور ایفا می کنند و نیز منبع ذخیره آب و حفاظت از دانه ها می باشند. به منظور بررسی نقش موسیلاژ در ویژگی های جوانه زنی گیاهان دارویی، آزمون جوانه زنی استاندارد روی بذور 14 گونه گیاه دارویی از خانواده های نعناع (lamiaceae)، شب بو (brassicaceae)، نخود (fabaceae)، کتان (linaceae) و بارهنگ (plantaginaceae) در آزمایشگاه تحقیقات بذر دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1391 انجام شد. برای بذور با درصد جوانه زنی کمتر از 80 درصد تیمارهای شکستن خواب از جمله پیش سرمادهی، خراش دهی مکانیکی، محلول نیترات پتاسیم و اسیدجیبرلیک بر روی بذور موسیلاژدار و بذوری که موسیلاژ آنها حذف شده بود اعمال شد. به منظور بررسی نقش موسیلاژ در تأمین رطوبت بذر تحت شرایط تنش خشکی، تیمارهای تنش خشکی در 4 سطح 0/1- تا 0/4- مگاپاسکال بر روی گونه های مورد آزمایش اعمال شد. نتایج نشان داد جداسازی موسیلاژ منجر به بهبود جوانه زنی در گونه های با درصد جوانه زنی پایین گردید و تیمارهای شکستن خواب به ویژه اسیدجیبرلیک در شکست خواب این گونه ها موثر بود. اعمال تیمارهای تنش خشکی نیز نشان داد سطوح تنش خشکی اثر معنی داری بر درصد جوانه زنی گونه های فوق داشت (p≤0/01). گونه های مورد بررسی بر اساس میزان مقاومت به خشکی در مرحله جوانه زنی به سه گروه مقاوم، نیمه مقاوم و حساس تقسیم بندی شدند. موسیلاژ بر کاهش اثر تنش خشکی در اکثر گونه های مورد بررسی اثر مثبت داشت که می تواند مزایای اکولوژیکی زیادی در شرایط تنش خشکی در حفظ جوانه زنی گیاهان دارویی داشته باشد.
مسعود زرندی محمد خواجه حسینی
هندوانه ¬بذری (citrullus lunatus) از جمله گیاهان صیفی است که به عنوان کشت دوم بعد از محصولات زمستانه در بعضی از مناطق کشور کشت می¬شود. این محصول به دلایل زمان کوتاه کاشت تا رسیدگی، هزینه¬های تولید کم و سودآوری بیشتر نسبت به سایر گیاهان بهاره دارد، امروزه مورد توجه بیشتر کشاورزان قرار گرفته است. بدین منظور ارزیابی اثر پرایمینگ بذور، نشاءکاری وکود بیولوژیک روی عملکرد و اجزای عملکرد هندوانه بذری آزمایشی در قالب کرت¬های خرد شده نواری در پایه¬ی طرح بلوک¬های کامل تصادفی با 3 تکرار در سال 1392 در آزمایشگاه، گلخانه و مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. فاکتور اول شامل پرایمینگ بذور (اسمو پرایمینگ با پلی اتیلن گلایکول6000) با غلظت 5/1- مگاپاسکال در دو سطح (پرایم نشده و پرایم شده)، فاکتور دوم نشاءکاری که به صورت کشت مستقیم و نشائی و فاکتور سوم کود بیولوژیک حاوی باکتری سودوموناسpseudomonas)) و ازتوباکتر(azotobacter) در دو سطح (بدون کود بیولوژیک و با کود بیولوژیک) بود. صفات مورد مطالعه شامل صفات فنولوژیک (تعداد روزهای کاشت تا اوایل گلدهی، اوایل گلدهی تا اوایل میوه دهی، اوایل میوه دهی تا اوایل رسیدگی)، صفات مورفولوژیک (طول بوته، محیط میوه، وزن ترکل و وزن خشک کل)، سطح برگ و اجزای عملکرد (تعداد میوه در بوته، تعداد دانه در هر میوه، وزن هزار دانه) و عملکرد دانه بودند. نتایج حاکی از آن بود که طی مراحل رشدی تیمار نشائی حاصل از پرایمینگ بذور در حضور کود بیولوژیک روی سطح برگ اثر مثبت و معنی¬داری داشت. پرایمینگ بذر روی صفات فنولوژیک (تعداد روزهای کاشت تا گلدهی، گلدهی تا میوه دهی) (p?/01)، تعداد میوه در هر بوته، عملکرد دانه و وزن خشک کل اثر معنی¬داری نشان داد (p?/05). نشاءکاری نیز باعث بهبود صفات تعداد روزهای کاشت تا گلدهی، گلدهی تا میوه دهی و میوه دهی تا رسیدگی، تعداد میوه در هر بوته، تعداد دانه در هر میوه، وزن هزار دانه و عملکرد دانه گردید. همچنین کودهای بیولوژیک بر روی تمامی صفات مورد مطالعه معنی¬دار بود. اثرات متقابل پرایم با کود بر روی صفات (کاشت تا اوایل گلدهی، اوایل گلدهی تا اوایل میوه دهی و تعداد میوه در هر بوته)، اثرات متقابل کود و کشت نشائی بر صفات (کاشت تا گلدهی، تعداد دانه در هر میوه و وزن هزار دانه) و اثرات پرایم و کشت نشائی بر صفات (کاشت تا اوایل گلدهی و اوایل گلدهی تا اوایل میوه دهی) معنی¬دار بود. اثرات سه گانه (پرایم x کود x کشت نشائی) نیز روی کاشت تا اوایل گلدهی، گلدهی تا میوه دهی و عملکرد دانه معنی¬دار شد. در بین اثرات ساده کشت نشائی نسبت به کشت مستقیم و تیمار کودی نسبت به عدم کاربرد کود تقریبا تمامی صفات مورد مطالعه را به طور چشم گیری افزایش داد. کشت نشائی حاصل از پرایمینگ بذور و به همراه کاربرد کود بیولوژیک بیشترین میزان عملکرد دانه با 2300 کیلوگرم در هکتار نسبت به تیمار شاهد بذری 1103 کیلوگرم درهکتار داشت. اثرات کود بیولوژیک و کشت نشائی باعث افزایش صفات وزن هزار دانه و تعداد بذر در هر میوه شد که بیشترین وزن هزار دانه و تعداد دانه در هر میوه به ترتیب با 3/163 گرم و 7/592 عدد در تیمار نشائی در حضور کود و کمترین آن به ترتیب برابر با 7/144 گرم و 7/414 عدد در تیمار کشت مستقیم بدون کود مشاهده شد. با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق نشاءکاری هندوانه -بذری حاصل از پرایمینگ بذور به همراه محلول پاشی کودهای بیولوژیک در شرایط مشابه این آزمایش قابل توصیه است.
فرزین پورامیر دشت میان محمد خواجه حسینی
این پژوهش به منظور بررسی اثر تنش سرما بر خصوصیات جوانه زنی، سبز شدن و همچنین فرآیندهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاهچه ای ارقام مختلف برنج در مراحل اولیه رشد و همچنین بررسی اثر پیش تیمار بذر بر این پارامترها، تحت شرایط کنترل شده انجام گرفت. برای این منظور سه سری آزمایش در آزمایشگاه تحقیقات بذر دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 13?? انجام شدند. در آزمایش اول 12 رقم برنج در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار از نظر تحمل به دماهای پایین مقایسه گردیدند. آزمایش های دوم و سوم به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار اجرا شدند. عامل های رقم (خزر، هاشمی و pr27137-cr153) و دما (8، 12 و 28 درجه سانتی گراد) در هر دو آزمایش یکسان ولی سطوح پیش تیمار متفاوت بودند (شاهد، هیدروپرایم، 20، 50 و 100 میلی گرم بر لیتر سالیسیلیک اسید برای آزمایش دوم و شاهد، هیدروپرایم، 50، 150 و 300 میلی گرم بر لیتر اسپرمیدین برای آزمایش سوم). نتایج آزمایشات نشان داد که تنش سرما منجر به افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانتی، پرولین، قندهای محلول، کاروتنوئیدها، نشت الکترولیت ها و محتوای مالون دی آلدهید برگها در گیاهچه های برنج شده و در مقابل منجر به کاهش مقدار کلروفیل ها، پروتئین و رشد گیاهچه ها گردید. از طرفی پیش تیمار بذور برنج با سالیسیلیک اسید و اسپرمیدین از طریق بهبود فعالیت آنتی اکسیدانتها و رنگدانه های فتوسنتزی و همچنین اسمولیت های سازگاری مثل پرولین، قندهای محلول و پروتئین ها توانست از مقدار نشت الکترولیت های برگ گیاهچه های برنج کاسته و در نتیجه منجر به بهبود مقاومت به تنش سرما در همه ارقام برنج مورد مطالعه گردد. بالاترین رشد گیاهچه های برنج در آزمایش دوم برای رقم pr27137-cr153 در غلظت 20 میلی گرم بر لیتر سالیسیلیک اسید و برای ارقام هاشمی و خزر در غلظت 50 میلی گرم بر لیتر سالیسیلیک اسید به دست آمد. این در حالی بود که در آزمایش سوم بهترین غلظت برای کاهش اثر تنش سرما بر گیاهچه های مورد مطالعه، غلظت 300 میلی گرم بر لیتر اسپرمیدین بود. نتایج آزمون رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که صفاتی مانند نشت الکترولیت ها، فعالیت آنزیم های کاتالاز، پراکسیداز، آسکوربات پراکسیداز و همچنین محتوی کاروتنوئیدها و پروتئین برگ گیاهچه ها دارای بیشترین ارتباط با رشد گیاهچه های برنج تحت تیمارهای مختلف دمایی و پیش تیمار بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که امکان بهبود رشد گیاهچه های برنج تحت شرایط تنش سرما از طریق استفاده از ترکیباتی مانند سالیسیلیک اسید و اسپرمیدین در فرآیند پیش تیمار بذور وجود دارد.
سید محمد سیدی محمد خواجه حسینی
کمبود فسفر در دوره تشکیل و پر شدن دانه می تواند شاخص های کیفی بذرهای تولیدی را تحت تاثیر قرار دهد. به منظور افزایش میزان جذب فسفر سیاهدانه در یک خاک آهکی و تاثیر آن بر تولید، بنیه بذر، ترکیب اسیدهای چرب و رشد هتروتروفیک گیاهچه ها، سری آزمایشاتی با چهار تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 21 تیمار در شرایط گلخانه ای انجام شد. در این آزمایش منابع اصلاح کننده خاک آهکی (شاهد، 10 تن ورمی کمپوست در هکتار (v)، 20 تن گوگرد در هکتار (s)، v+s، v + باکتری تیوباسیلوس (t)، s+t و v+s+t) و سه سطح کاربرد فسفر (صفر، 30 و 60 کیلوگرم در هکتار) به ترتیب عامل اول و دوم آزمایش بودند. گلدان های دارای خاک آهکی و تحت تیمارهای ذکر شده در یک دوره انکوباسیون 63 روزه قرار گرفته و سپس در پایان این دوره بذرهای سیاهدانه در گلدان ها کشت شدند. سری دوم آزمایش به صورت مزرعه ای در دو سال زراعی 92-1391 و 93-1392 اجرا شد. دوازده تیمار انتخاب شده از آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی مورد مطالعه قرار گرفتند. سه منبع کودی انتخاب شده از آزمایش گلخانه ای (v+t، s+t، v+s+t) همراه با شاهد به عنوان عامل اول و سطوح کاربرد فسفر (صفر، 30 و 60 کیلوگرم در هکتار از منبع فسفات دی آمونیوم) عامل دوم این آزمایش بودند. بر اساس نتایج آزمایش گلخانه ای، تیمارهای v و s+t نقش موثری در افزایش فسفر قابل جذب خاک، درصد سبز شدن، میزان فسفر بوته، عملکرد دانه و بنیه بذرهای تولیدی داشتند. بر اساس نتایج آزمایش دوم، بیشترین عملکرد دانه، عملکرد اسانس و عملکرد روغن سیاهدانه در نتیجه کاربرد v+s+t به دست آمد. منابع اصلاح کننده (v+t، s+t و v+s+t) نقش موثری در افزایش غلظت فسفر و نیتروژن در بوته و نیز شاخص برداشت فسفر داشتند. همبستگی مثبتی بین غلظت فسفر و نیتروژن در بوته مشاهده شد (r2=0.52**). با این وجود بین عملکرد دانه و کارایی مصرف فسفر همبستگی منفی وجود داشت. منابع اصلاح کننده (v+t، s+t و v+s+t) نقش موثری در کاهش معنی دار غلظت فسفر در پوسته بذر و متوسط زمان جوانه زنی داشتند. با این وجود، در نتیجه کاربرد منابع کودی ذکر شده، وزن هزار دانه، بنیه بذر، غلظت فسفر در جنین و نیز در بذر حقیقی به طور معنی داری افزایش یافت. افزایش حلالیت فسفر در خاک نقش معنی داری در کاهش درصد اسید لینولنیک داشت. از سوی دیگر، در بین اسیدهای چرب، اسید لینولنیک بالاترین همبستگی را با بنیه بذر داشت (r2=0.74**). از این رو، به نظر می رسد که درصد اسید لینولنیک می تواند به عنوان یک شاخص جهت ارزیابی بنیه بذر سیاهدانه پیشنهاد گردد. در آخرین مرحله از آزمایشات، تیمارهای انتخاب شده از آزمایش دوم یا آزمایش مزرعه ای (با درصد سبز شدن کمتر از 60 درصد) و پرایمینگ بذر (عدم پرایمینگ، هیدرو پرایمینگ، پرایمینگ فسفر با محلول های 100، 300 و 500 میلی مولار فسفات دی هیدروژن پتاسیم) به ترتیب عامل اول و دوم آزمایش بودند. بر اساس نتایج این آزمایش، با افزایش غلظت پرایمینگ فسفر، تخلیه ذخایر بذر، کارایی استفاده از ذخایر بذر و درصد سبز شدن بذرهای تحت تیمار سیاهدانه به طور معنی داری رو به افزایش گذاشت. علاوه بر این، بین میزان فسفر بذر پویا شده و درصد سبز شدن بذرهای سیاهدانه همبستگی مثبت و معنی داری به دست آمد (r2=0.86**).