نام پژوهشگر: محمدعلی بهدانی

بررسی اثر نسبت های مختلف کشت مخلوط بر عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیات کیفی ارقام سویا در شرایط آب و هوایی قائم شهر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  میثم نامداری   محمدعلی بهدانی

یکی از روش های جدید در کشت مخلوط، کشت ارقام مختلف یک گونه می باشد. یک مخلوط مناسب از ارقام موجب می شود ژنوتیپهای مختلف یکدیگر را کامل کنند و در نتیجه عملکرد افزایش پیدا کند. به منظور بررسی نسبت های مختلف کشت مخلوط ارقام بر عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیات کیفی ارقام سویا آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در سال 1387 در مزرعه ایستگاه تحقیقاتی شهرستان قائم شهر به مرحله اجرا درآمد. ارقام پابلند 032و پاکوتاه ساری به صورت نسبت های دوتایی 1 : 1، 1 : 2، 1 : 3، 2 : 2، 2 : 1، 3 : 1 و کشت خالص هر یک از ارقام به عنوان تیمار شاهد با تراکم 45 بوته در مترمربع و فواصل ردیف 45 سانتی متر کشت شدند. روش مورد استفاده برای تشکیل مخلوط ها بر اساس سیستم جایگزینی بود. نتایج نشان داد ترکیب ارقام در نسبت کاشت 1 : 1 دارای بیشترین قطر ساقه اصلی و تعداد شاخه های فرعی بود. همچنین نسبت کاشت 1 : 1 از بیشترین تعداد شاخه فرعی در فوقانی ساقه اصلی برخوردار بود. رقم ساری و 32 به ترتیب بیشترین تعداد غلاف دو و سه دانه ای را در قسمت 1/3 میانی و فوقانی ساقه اصلی در نسبت کاشت 1 : 1 و 2 : 2 دارا بودند. به نظر می رسد ایجاد فضای مناسب در تولید شاخه های فرعی به خصوص در قسمت 1/3 فوقانی کمک شایانی به افزایش تعداد غلاف در نسبت های کاشت فوق نموده است. نسبت های مختلف کاشت اثر معنی داری بر وزن خشک کل و شاخص سطح برگ داشتند. همچنین کلیه نسبت های کشت مخلوط دارای نسبت برابری زمین بیشتری در مقایسه با کشت خالص بودند. دراین بین نسبت کاشت 1 : 1 با میانگین 45/1 دارای بیشترین نسبت برابری زمین و با تولید 47/5518 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد را دارا بود. نتایج حاصل از بررسی خصوصیات کیفی نیز نشان داد کشت خالص رقم ساری و نسبت کاشت 1 : 1 به ترتیب با میانگین 18/86 و 18/71 درصد بیشترین و نسبت کاشت 1 : 3 و کشت خالص رقم 32 به ترتیب با میانگین 17/91 و 17/42 کمترین میزان روغن را دارا بودند. هر چند از نظر درصد پروتئین کشت خالص رقم 32 با میانگین 36/20 بیشترین مقدار را به خود اختصاص داد ولی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری بین نسبت های مختلف کاشت وجود نداشت. کشت خالص رقم ساری نیز با میانگین 33/62 کمترین درصد پروتئین را دارا بود.

تأثیر کاربرد گلایسین بتائین بر مراحل جوانه زنی و رشد رویشی دو گیاه ذرت و کلزا تحت شرایط تنش های شوری، خشکی و سرما
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  سمیرا علی   وحید اسلامی

به منظور بررسی تأثیر کاربرد گلایسین بتائین بر مراحل جوانه زنی و رشد رویشی ذرت و کلزا در شرایط تنش های شوری، خشکی و سرما سه آزمایش مجزا در سال 1387 در دانشکده کشاورزی بیرجند، انجام گرفت. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار، با هدف تأثیر تیمار بذور با گلایسین بتائین در 5 سطح (صفر، 2، 4، 8 و 16 میلی مولار) بر تخفیف تنش شوری (صفر، 5، 10 و 15 دسی زیمنس بر متر) و تنش خشکی (صفر، 0/1-، 0/2-، 0/4-، 0/8- و 1- مگاپاسکال) در مرحله جوانه زنی انجام شد. نتایج نشان داد که تنش های شوری و خشکی موجب کاهش معنی دار درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و طول و وزن تر و خشک ریشه چه و ساقه چه در کلیه غلظت های گلایسین بتائین شد. اما، واکنش دو گیاه به تیمار بذور با گلایسین بتائین متفاوت بود. تیمار بذور کلزا با گلایسین بتائین اثر منفی بر جوانه زنی و خصوصیات آن داشت؛ به طوری که در غلظت 16 میلی مولار از جوانه زنی کاملاً ممانعت شد. برخلاف انتظار، گلایسین بتائین در کلزا نه تنها نقش تعدیل کننده ای در شرایط تنش نداشت، بلکه موجب اختلال در رشد، متابولیسم و تنظیم اسمزی شد. در مقابل، بذور ذرت واکنش مثبتی به تیمار با گلایسین بتائین نشان دادند، به طوری که غلظت های 2 و 4 میلی مولار گلایسین بتائین به طور معنی داری موجب تخفیف شرایط تنش شد. هر چند با افزایش غلظت گلایسین بتائین به 8 و 16 میلی مولار اثرات منفی مشاهده شد. آزمایش دوم، اثر استعمال برگی گلایسین بتائین در غلظت های (صفر، 5/2، 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) در مرحله رشد رویشی بر کاهش اثرات تنش شوری (صفر، 10 و 20 دسی زیمنس بر متر) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که شوری موجب کاهش معنی داری تمام پارامترهای مورد ارزیابی در تمام سطوح گلایسین بتائین شد. اما پاشش برگی گلایسین بتائین در غلظت های 10 و 25 میلی مولار موجب بهبود شرایط تنش شد، اما با افزایش غلظت گلایسین بتائین به بیش از 50 میلی مولار اثر منفی بر روی گیاهان مشاهده شد. آزمایش سوم، تاثیر پاشش برگی گلایسین بتائین (صفر، 2/5، 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) بر افزایش تحمل به سرما (c4) در گیاه ذرت به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که گیاهان پاشش شده با گلایسین بتائین به لحاظ چشمی در وضعیت بهتری قرار داشتند و صدمات سرمائی را بیشتر تحمل کردند. به علاوه شاخص spad و وزن خشک ریشه و اندام هوائی به طور معنی داری بالاتر از گیاهان بدون پاشش گلایسین بتائین بود. گرچه میزان نشت الکترولیت گیاهان در سطوح 10 تا 50 میلی مولار کاهش یافت اما، با بالا رفتن غلظت گلایسین بتائین میزان نشت افزایش یافت. در کل استمال برگی گلایسین بتائین موجب ثبات کلروفیل و غشاهای سلولی و بهبود تحمل به سرما در گیاهان ذرت شد.

اثرات مقادیر کود گوگرد و زمان کاربرد کود نیتروژن بر صفات کمی و کیفی آفتابگردان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  عباس بناری   محمدعلی بهدانی

به منظور ارزیابی تاثیر مقادیر کود گوگرد آلی و زمان مصرف کود نیتروژن بر روی صفات کمی و کیفی آفتابگردان (.helianthus annuus l ) رقم آذرگل ، آزمایشی در سال 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار به اجرا گذاشته شد . تیمارهای آزمایشی شامل کود گوگرد در چهار سطح ( 0 ، 200 ، 400 و 800 کیلوگرم در هکتار گوگرد آلی گرانوله) و زمان کاربرد کود نیتروژن (تقسیط) در سه سطح شامل (t1- 40 درصد در زمان کاشت ، 60 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، t2- 40 درصد زمان کاشت ، 30 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، 30 درصد در مرحله غنچه دهی و t3- 30 درصد در زمان کاشت ، 30 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، 20 درصد در مرحله غنچه دهی ، 20 درصد در مرحله گلدهی ) . مقایسه میانگین ها نشان داد که افزودن گوگرد آلی گرانوله تا سطح 400 کیلوگرم در هکتار توانست باعث افزایش ارتفاع نهایی گیاه ، تعداد برگ ، قطر طبق، شاخص سطح برگ ، ماده خشک برگ و طبق و عملکرد بیولوژیکی وهمچنین صفات کمی و کیفی دانه شامل عملکرد دانه ، وزن هزار دانه ، تعداد دانه در طبق ،، عملکرد پروتئین ، درصد روغن و عملکرد روغن شود .همچنین درصد پوکی دانه تحت تاثیر تیمار گوگرد کاهش یافت . شاخص برداشت ، درصد پروتئین و نسبت پوسته به مغز تحت تاثیر تیمارهای گوگرد قرار نگرفت . زمان مصرف نیتروژن نیز اثر مثبت و معنی داری بر کلیه صفات اندازه گیری شده بجز درصد روغن و نسبت پوسته به مغز داشت . سطوح دوم و سوم مصرف نیتروژن در کلیه صفات نسبت به سطح اول اختلاف معنی داری داشتند اما در مقایسه با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشتند . کاربرد نیتروژن در سه قسمت ( t2 ) منجر به افزایش عملکرد دانه و اجزاء آن و همچنین درصد پروتئین ، عملکرد پروتئین و عملکرد روغن شد . اثر متقابل بین تیمار گوگرد و زمان کاربرد نیتروژن در هیچ یک از صفات معنی دار نشد .

بررسی رقابت سلمه تره و پنبه در سطوح مختلف کود نیتروژن در منطقه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1388
  مریم وفی   سهراب محمودی

این تحقیق در سال 1387 به منظور بررسی تأثیر تداخل سلمه تره و سطوح مختلف کود نیتروژن بر عملکرد گیاه پنبه در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد و در آن سه سطح کود نیتروژن با مقادیر 25، 125 و 225 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار و پنج تراکم سلمه تره شامل صفر، 2، 4، 8 و 16 بوته در متر مربع به عنوان فاکتورهای آزمایش در نظر گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که کاربرد کود نیتروژن تأثیر معنی داری بر عملکرد پنبه دارد بطوریکه در تیمارهای 125 و 225 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار عملکرد وش پنبه به ترتیب 39 و 100 درصد نسبت به تیمار 25 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار (در میانگین تراکم های علف هرز) افزایش یافت. حضور دو بوته سلمه تره نتوانست تأثیر معنی داری بر عملکرد یا اجزاء عملکرد پنبه بگذارد. تراکم 16 بوته سلمه تره بالاترین کاهش در عملکرد پنبه را سبب شد البته تراکم های بالاتر از 8 بوته سلمه تره تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشت و بر این اساس حضور 16 بوته سلمه تره در متر مربع موجب 87 درصد کاهش در عملکرد وش پنبه گردید. اثر متقابل مقدار کود نیتروژن و تراکم سلمه تره بر عملکرد نیز معنی دار شد؛ به این ترتیب که در تراکم های بالای علف هرز کاربرد سطوح بالاتر کود نیتروژن نتوانست منجر به افزایش عملکرد شود. از طرف دیگر تأثیر تداخل سلمه تره در کاهش عملکرد پنبه در سطح بالای کود بیشتر از سطح متوسط یا پایین کود می باشد. در بررسی اجزاء عملکرد مشاهده شد که تنها جزء عملکرد که تحت تأثیر معنی دار مقادیر کود نیتروژن قرار گرفت تعداد قوزه در بوته پنبه بود که از این طریق توانست بر عملکرد وش نیز اثر بگذارد به این ترتیب که با افزایش میزان کود نیتروژن از 25 به 125 و 225 کیلوگرم در هکتار تعداد قوزه به ترتیب 34 و 79 درصد افزایش نشان داد. تراکم سلمه تره تمام اجزاء عملکرد به جز تعداد برچه در قوزه پنبه را تحت تأثیر قرار داد و در این میان تراکم 16 بوته سلمه تره در متر مربع با 76 درصد کاهش بیشترین تأثیر را بر تعداد قوزه داشت.

بررسی حساسیت به نور با منشاء کبدی در بزهای تغذیه شده با ارزن دم‏روباهی در شهرستان بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  فاطمه ایزدی یزدان آبادی   آرش امیدی

هدف اصلی این تحقیق، مطالعه تجربی یافته‏های بالینی و آزمایشگاهی در بزهای تغذیه‏شده با علوفه خشک‏ شده ارزن دم‏روباهی بود. شش رأس بز نر بومی به ظاهر سالم با سن تقریبی 6-4 ماه در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند. ارزن دم‏روباهی در سه مرحله رویشی، گلدهی و تولید دانه برداشت و سپس در معرض هوا خشک و برای استفاده در آزمایش به دور از نور خورشید انبار شد. دوره آزمایش، 70 روز بود. علوفه و آب به صورت آزاد در اختیار بزها قرار داشت. در روز صفر آزمایش (پایان دوره عادت‏پذیری، روز 14) و سپس به فاصله هر هفته یک‏بارتا پایان آزمایش (روز 70) نمونه‏های خون از سیاهرگ وداج گرفته شد. پارامترهای بیوشیمیایی خون شامل هماتوکریت، هموگلوبین، گاما‏گلوتامیل‏ترانسفراز، آلانین‏آمینوترانسفراز، آسپارتات‏آمینو‏ترانسفراز، آلکالین فسفاتاز، نیتروژن اوره خون، کراتینین، گلوکز، بیلی‏روبین‏تام و کونژوگه، آلبومین، پروتئین‏تام، سدیم، پتاسیم، منیزیم و فسفر اندازه‏گیری شدند. همچنین در طی آزمایش علائم حیاتی هر 7 روز یکبار ثبت ‏گردید. آنالیز آماری داده‏ها با روش آنالیز داده‏های تکراردار (repeated measurement anova) و استفاده از نرم‏افزار spss نسخه 16 انجام شد. در مراحل اولیه آزمایش، افزایش معنی‏داری در دمای رکتال، ضربان قلب و تنفس وجود داشت. سه رأس از بزها نشانه‏های بالینی مسمومیت شامل کاهش وزن، ادم صورت، پرخونی مخاطات، آب‏ریزش بینی، ترشح اشک، اسهال، کاهش اشتها و اندکی زردی در مخاط چشم را نشان دادند. غلظت سرمی آسپارتات‏آمینو‏ترانسفراز، آلکالین فسفاتاز، آلانین‏آمینوترانسفراز، و غلظت‏های سرمی سدیم، منیزیم، پتاسیم، فسفر، آلبومین، پروتئین‏تام، کراتینین، گلوکز، هموگلوبین و درصد هماتوکریت افزایش معنی‏داری (در سطح 5 درصد) به لحاظ آماری داشتند. غلظت نیتروژن اوره خون در طی آزمایش به طور معنی‏داری کاهش یافت. بیلی‏روبین‏کونژوگه سرم در روز 35 آزمایش افزایش معنی‏داری به لحاظ آماری نشان داد. اما هیچ افزایش معنی‏داری در غلظت سرمی گاما‏گلوتامیل‏ترانسفراز و بیلی‏روبین‏تام در طی آزمایش مشاهده نگردید. نتایج حاصله از تحقیق حاضر نشان داد که تغذیه با ارزن دم‏روباهی پس از 4 هفته می‏تواند علائم نارسائی کبدی و کلیوی در بز‏های مورد مطالعه ایجاد کند. کلمات کلیدی: ارزن دم‏روباهی ، علائم بالینی، پارامترهای بیوشیمیایی، بز.

تأثیر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی آفتابگردان (helianthus annuus l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1390
  صادق بهامین   سهراب محمودی

امروزه، با مطرح شدن کشاورزی پایدار و کاهش مصرف کودهای شیمیایی، استفاده از کودهای حیوانی و زیستی در بسیاری از مناطق دنیا گسترش یافته است. به منظور بررسی تأثیر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی آفتابگردان (helianthus annuus l.) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1389 انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل 4 سطح کود اوره (50، 100، 150 و 200 کیلوگرم در هکتار)، 2 سطح کود دامی (0 و 30 تن در هکتار) و 2 سطح کود بیولوژیک نیتروکسین (تلقیح بذر و عدم تلقیح بذر) بود. نتایج نشان داد که مصرف کود های نیتروکسین و کود دامی باعث افزایش معنی دار قطر ساقه، وزن خشک ساقه؛ برگ و طبق، قطر طبق، ارتفاع، سطح برگ، درصد ازت و پروتئین دانه، ماده خشک کل، عملکرد دانه و روغن، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه شدند. با مصرف کود نیتروکسین عملکرد دانه و روغن، به ترتیب به مقدار 3840 و 1715 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 28 و 30 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه، به ترتیب به مقدار 01/4 و 08/25 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 21 درصد افزایش داشت. با مصرف کود دامی عملکرد دانه و روغن، به ترتیب به مقدار 3725 و 1657 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 20 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه، بترتیب به مقدار 82/3 و 9/23 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف 9 درصد افزایش داشت. بین سطوح مختلف کود اوره از لحاظ تأثیر بر قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ و طبق، قطر برگ طبق، سطح ، درصد ازت و پروتئین دانه، ماده خشک کل، عملکرد دانه و روغن، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه اختلاف آماری معنی داری وجود داشت. با مصرف 200 کیلوگرم کود اوره در هکتار عملکرد دانه و روغن بترتیب به مقدار 3690 و 1618 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که نسبت به حالت مصرف 50 کیلوگرم در هکتار، 21 و 18 درصد افزایش داشت و مقدار ازت و پروتئین دانه نیز بترتیب به مقدار 23/3 و 18/20 درصد بدست آمد که نسبت به حالت مصرف 50 کیلوگرم کود اوره 26% افزایش داشت. اثرات متقابل کود اوره و کود دامی بر وزن طبق معنی دار بود. اثرات متقابل کود اوره و کود نیتروکسین نیز بر وزن ساقه، برگ و طبق و سطح برگ معنی دار بود. اثرات متقابل کود دامی و کود نیتروکسین نیز بر قطر ساقه و طبق، وزن ساقه، سطح برگ و درصد پروتئین و ازت دانه معنی دار بود. با مصرف توأم کود دامی و کود نیتروکسین، پروتئین و ازت دانه بترتیب به مقدار 75/26 و 28/4 درصد بدست آمد که نسبت به حالت عدم مصرف هر دو کود 33 درصد افزایش داشت. نتایج همچنین نشان داد که اثرات متقابل تیمارهای آزمایشی نیز بر قطر ساقه و طبق، وزن ساقه و برگ، سطح برگ، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه معنی دار بود و باعث افزایش مقادیر این شاخص ها شدند. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که با بکارگیری کود بیولوژیک نیتروکسین و کود دامی می توان با مصرف کمتر کود اوره، عملکرد دانه و عملکرد روغن بیشتری نسبت به مصرف بالاتر همین کود تولید کرد.

تأثیـر کودهای بیـولـوژیک و شیمیایـی بر خصوصیات کمّـی و کیفـی گیاه دارویـی ریحـان (ocimum basilicum l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  حجت اله آذرپیوند   محمدعلی بهدانی

امروزه برای داشتن یک سیستم کشاورزی پایدار، استفاده از نهاده هایی که جنبه های اکولوژیکی سیستم را بهبود بخشند و مخاطرات محیطی را کاهش دهند ضروری به نظر می رسد. به منظور مطالعه اثر کودهای شیمیایی (npk) و زیستی برخصوصیات کمّی و کیفی گیاه دارویی ریحان آزمایشی در سال 1390 در گلخانه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی بیرجند در قالب آزمایش فاکتوریل بر پای? طرح کاملاً تصادفی با 15 تیمار و 4 تکرار اجرا گردید. فاکتور اول کود بیولوژیک در 3 سطح شامل: شاهد(عدم تلقیح = m0)، کود زیستی مرکب یک (pseudomonas41+ azospirillum+ azotobacter =m1)، و هم چنین کود زیستی مرکب دو (pseudomonas187+ azospirillum+ azotobacter =m2) و فاکتور دوم کود شیمیایی(npk) بر اساس آزمون خاک در 5 سطح با نسبت های (0=npk، %25=npk، %50=npk، %75=npk، %100=npk) بود. صفات اندازه گیری شده شامل شاخص های کمّی (ارتفاع، وزن تر برگ، وزن تر ساقه، وزن تر اندام های هوایی، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، بیوماس، سطح برگ) و کیفی (درجه ی سبزینگی، درصد پروتئین، درصد ازت، درصد فسفر و درصد پتاسیم برگ) ریحان بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده های آزمایش نشان داد اثرات اصلی تیمارهای کود شیمیایی (npk) بر صفات مذکور در سطح احتمال یک درصد معنی دار شد (01/0>p). اثرات اصلی کود بیولوژیک نیز بر صفات کمی و کیفی بجز، درجه سبزینگی و بیوماس کل که در سطح احتمال 5 درصد معنی دار بود(05/0>p)، در سایر صفات اندازه گیری شده، در سطح احتمال یک درصد ایجاد اختلاف معنی داری نمودند(01/0>p). اثرات متقابل تیمارهای کودی فقط بر صفات وزن تر برگ، سطح برگ، درصد ازت و درصد پروتئین در سطح احتمال 5 درصد معنی دار شد. (05/0>p). در بین دو نوع کود زیستی مورد استفاده،کود زیستی مرکب یک(p41aa)، عملکرد بهتری در افزایش صفات مورد بررسی و بهبود تغذیه ای گیاه ریحان داشت. واژه های کلیدی: باکتری های تحریک کننده رشد گیاه، گیاهان دارویی، حاصلخیزی، کشاورزی پایدار

پهنه بندی عملکرد زیره سبز براساس وضعیت خاک و شرایط آب و هوایی در سبزوار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1391
  طیبه فاطمی   محمدعلی بهدانی

یکی ازابزار‏های مناسب که می‏تواند امکانات لازم را در زمینه مدیریت اثرات حاصلخیزی خاک و وضعیت آب و هوا بر عملکرد گیاهان فراهم آورد نقشه‏های پهنه بندی می‏باشند. هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی وضعیت آب و هوا و شرایط خاک بر عملکرد زیره سبز و تهیه نقشه‏های پهنه بندی شده با استفاده از gis و تکنیک آماری می باشد. در این تحقیق تعداد 20 مزرعه زیره سبز با مساحت حداقل 500 متر مربع از بخش خوشاب سبزوار انتخاب و اطلاعات کلی آن‏ها در پرسشنامه ثبت گردید. سپس از هر یک از مزارع 2 نمونه خاک قبل از کاشت گیاه و 2 نمونه بعد از برداشت به صورت نامنظم و کاملاً تصادفی از عمق 30-0سانتی متری تهیه و پس از انتقال به آزمایشگاه خصوصیاتی شامل بافت خاک، هدایت الکتریکی عصاره اشباع (ece)، ph، نیتروژن، پتاسیم و فسفر قابل جذب خاک و همچنین از آب آبیاری شاملec و ph اندازه گیری شد. همزمان با نمونه برداری مختصات جغرافیایی مزارع مذکوربا استفاده از gps ثبت شد. به علت عدم وجود ایستگاه هواشناسی در بخش خوشاب با استفاده از داده‏های آب و هوایی شهر‏های قوچان، سبزوار، کاشمر و نیشابور نقشه پهنه بندی آب و هوایی خوشاب تهیه گردید و سپس با استفاده از روش فازی نقشه‏های پهنه بندی پارامتر‏های موثر را بدون بعد و بین صفر و یک کرده و در نهایت در محیط gis نقشه‏های فازی را روی هم انداخته تا نقشه نهایی که مشخص کننده بهترین مکان برای کشت زیره در منطقه مورد مطالعه می‏باشد بدست آید نتایج نشان داد بهترین منطقه برای کشت زیره سبز مناطق شمالی می‏باشند و نواحی مرکزی و شرق عملکرد متوسط داشته و نواحی غربی، نواحی نامناسب برای کشت زیره سبز است. برا ساس نقشه‏‏های آب و هوا نیز مشخص گردید عملکرد‏های بالاتر مربوط به مناطق شمالی بخش خوشاب است که دارای دمای کمتر و بارش بیشتر در طی فصل رشد زیره سبز می‏باشند.

مطالعه تنوع گیاهی و به کارگیری مدل rothc جهت شبیه سازی ذخیره کربنی خاک تحت سناریوی وقوع تغییر اقلیم در منطقه اجرای پروژه بین المللی ترسیب کربن (استان خراسان جنوبی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1392
  جبار فلاحی   پرویز رضوانی مقدم

تغییرات اقلیمی ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانه ای، منجر به افزایش توجه به مسئله ترسیب کربن از طریق احیاء و حفاظت از پوشش گیاهی شده و در این بین مراتع مناطق خشک از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. از طرفی دیگر، با توجه به صدمات وارده به تنوع زیستی جهانی در دهه های اخیر و با عنایت به نقش تنوع در پایداری اکوسیستم ها، احیاء و حفاظت از منابع طبیعی و حفظ و افزایش تنوع گیاهی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از این رو، در این تحقیق اثرات بازسازی و حفاظت، بر روی ترکیب و تنوع گیاهی و نیز توان ترسیب کربن خاک در منطقه اجرای پروژه بین المللی ترسیب کربن در استان خراسان جنوبی با رویکردی شبیه سازی بررسی و اثرات تغییر اقلیم یعنی افزایش دما و کاهش میزان بارندگی بر وضعیت ترسیب کربن در منطقه مذکور مورد مطالعه قرار گرفت. در سال 1384 با استفاده از گونه های گیاهی تاغ و آتریپلکس عملیات بازسازی ناحیه مورد بررسی آغاز گردید. در بهار سال 1390 تجزیه و تحلیل فلوریستکی منطقه بازسازی شده به همراه تیپ شاهد (عدم اجرای برنامه احیاء و حفاظت) با استفاده از کوادرات و در دو زمان در ابتدای اردیبهشت ماه و اواخر خرداد ماه صورت گرفت. همچنین در فاصله سال های 1390 تا 1391 نمونه برداری خاک به صورت هر دو ماه یکبار، انجام گرفت و پس از جمع آوری ورودی های اقلیمی، خاکی و مدیریتی مورد نیاز برای مدل rothc، مدل مذکور برای منطقه مورد مطالعه، مورد ارزیابی و تعیین اعتبار قرار گرفت. علاوه بر این، وضعیت ترسیب کربن منطقه مورد مطالعه در شرایط تغییر اقلیم نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده ترکیب گونه ای مناسب تر تیپ های گیاهی حفاظت شده در مقایسه با تیپ شاهد بود؛ به طوری که برخی گونه های گیاهی مهاجم و غیر خوش خوراک مراحل اولیه توالی مانند اسپند که از مشخصات جوامع تخریب شده هستند، عمدتا در تیپ شاهد مشاهده شدند و میزان تراکم و درصد پوشش درمنه دشتی به عنوان گونه گیاهی شاخص نواحی استپی در تیپ شاهد به مراتب کمتر از تیپ های حفاظت شده بود. تعداد گونه های گیاهی ثبت شده و درصد پوشش گیاهی در نواحی تحت حفاظت به مراتب بیشتر از ناحیه شاهد بود. مقدار شاخص غنای مارگالف در تیپ های حفاظت شده بیشتر از تیپ شاهد بود، در حالی که مقدار شاخص یکنواختی و شاخص تنوع شانون در تیپ شاهد بیشتر بود. بیش از 65 درصد گونه های گیاهی منطقه مورد مطالعه، دارای بسامد کمتر از 20 درصد و بیش از 45 درصد گونه های گیاهی این منظقه از نوع تروفیت بودند. نتایج حاصل از به کارگیری مدل rothc نشان داد که این مدل با تغییر ضرایب تصحیح دما و رطوبت، قابلیت به کارگیری در مراتع اقلیم های گرم و خشک را داشته و به خوبی می-تواند تغییرات کربن خاک را در طی زمان برآورد نماید؛ به طوری که مقادیر شاخص کارایی مدل و ضریب تبیین به ترتیب برابر 98/0 و 98 درصد بود. میزان کربن ترسیب شده در اندام هوایی گیاهان غالب و نیز خاک نواحی حفاظت شده به مراتب بیشتر از نواحی تحت چرا بود. بر اساس نتایج حاصل از شبیه سازی، روند تغییرات کربن خاک در فاصله سال های 2011 تا 2050 در اکوسیستم مورد بررسی افزایشی بوده و این عامل از اجرای عملیات حفاظت و نیز تغییر اقلیم احتمالی اثر خواهد پذیرفت. به طوری که، برآورد میزان کربن ترسیب شده در سال 2050 حاکی از بالاتر بودن آن در مناطق تحت حفاظت در مقایسه با نواحی تحت چرا می باشد. علاوه بر این، در اثر تغییر اقلیم توان ترسیب کربن خاک با کاهش نسبی مواجه خواهد شد؛ به طوری که افزایش دمای پیش بینی شده برای تغییر اقلیم باعث افزایش 20 درصدی ضریب تجزیه (ضریب تصحیح دما) و کاهش رطوبت خاک موجب کاهش 5/4 درصدی ضریب تجزیه (ضریب تصحیح رطوبت) شد. به طور کلی، نتایج نشان داد که در صورت اعمال مدیریت مناسب، مناطق بیابانی می توانند نقش مهمی در بهبود تنوع زیستی و نیز کاهش اثرات تغییر اقلیم بواسطه ترسیب دی اکسید کربن اتمسفری داشته باشند.

تاثیر کودهای دامی، زیستی و شیمیایی و اندازه بنه، برعملکرد و ویژگی های بنه زعفران (.crocus sativus l)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  زینب علی پور میاندهی   سهراب محمودی

زعفران یکی از مهم ترین گیاهان اقتصادی (برای کشاورزان استان های خراسان رضوی و جنوبی) می باشد. مدیریت مصرف کود بویژه کودهای دامی و زیستی یکی از مهم ترین بخش های مدیریت تولید زعفران است. این تحقیق به منظور ارزیابی تاثیر کودهای زیستی، دامی و شیمیایی و وزن بنه بر عملکرد و اجزای عملکرد زعفران در سال زراعی 91-1390 در شهرستان مه ولات در خراسان رضوی در قالب طرح اسپلیت پلات فاکتوریل با 4 تکرار انجام شد که در آن کود دامی و شیمیایی مرسوم در سه سطح (100%، 50% و عدم مصرف کود دامی و شیمیایی) به عنوان عامل اصلی و عامل فرعی شامل ترکیب فاکتوریل از کود بیولوژیک در سه سطح (کود نیتروکسین، بیوسوپرفسفات و بدون کود) و وزن بنه در سه سطح (بنه های با وزن 4 تا 6 گرم، 8 تا 10 گرم و 12 تا 14 گرم) در نظر گرفته شد. بررسی نتایج آزمایش نشان داد تاثیر مصرف کود دامی و شیمیایی بر تمام صفات مورد مطالعه به جز قطر بنه دختری زعفران معنی دار بود و با افزایش سطوح مصرف کود دامی و شیمیایی مقدار این صفات افزایش یافت. همچنین با افزایش وزن بنه مصرفی مقدار تمامی صفات مورد مطالعه به طور معنی داری افزایش یافت. تاثیر استفاده از کود بیولوژیک بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن تر گل و وزن خشک گل و تعداد بنه دختری و وزن خشک بنه دختری معنی دار بود. بررسی اثرات متقابل آزمایش نشان داد که مصرف توام کود دامی و شیمیایی و کود بیولوژیک تاثیر معنی داری بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن تر گل و وزن بنه دختری داشت. همچنین اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل ، تعداد بنه دختری و وزن بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه نیز بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل، و قطر بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی، مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، وزن تر گل، و تعداد بنه دختری تاثیر معنی داری داشت. نتایج بدست آمده نشان داد بنه های بزرگ و سطوح بالای مصرف کود دامی و شیمیایی تاثیر مثبتی بر صفات مورد مطالعه داشتند. استفاده از کود بیولوژیک نیتروکسین باعث افزایش معنی دار صفات مربوط به گل و برگ زعفران شده و کاربرد کود بیولوژیک بیوسوپرفسفات تاثیر مثبتی بر صفات مربوط به بنه زعفران داشت. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از کودهای بیولوژیک ضمن تاثیر بر افزایش عملکرد و اجزای عملکرد زعفران، می تواند با کاهش مصرف کودهای شیمیایی امکان تولید زعفران به شکل ارگانیک را فراهم آورد. بنه دختری، بیوسوپرفسفات، تعداد برگ، عملکرد کلاله، نیتروکسین

اثر روش کاشت و نحوه کنترل علف های هرز بر خصوصیات رشد و عملکرد پنبه در منطقه بشرویه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  محبوبه سردار   محمدعلی بهدانی

به منظور ارزیابی تاثیر استفاده توام از روش مکانیکی (روش های متفاوت خاکورزی) و کنترل شیمیایی علف های هرز بر عملکرد پنبه، آزمایشی بصورت اسپیلت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 15 تیمار شامل ترکیب 2 فاکتور روش خاکورزی (در 3 سطح) و روش های مختلف کنترل شیمیایی علف های هرز (در 5 سطح) در مزرعه ای در شهرستان بشرویه در سال 1391انجام گرفت. سطوح مربوط به فاکتور خاکورزی به ترتیب شامل خاکورزی مرسوم (شخم با گاوآهن برگرداندار)، خاکورزی مستقیم بدون شخم وخاکورزی حفاظتی در کرت های اصلی آزمایش اعمال شد. جهت اعمال فاکتور کنترل علف های هرز در کرت های فرعی نیز سمپاشی با علفکش تری فلوکسی سولفورون سدیم 75/0 ? wg با سه دز متفاوت 10، 15 و 20 گرم در هکتار با مویان (سیتوگیت 2 در هزار) به صورت پس رویشی و به همراه 2 تیمار شاهد با کنترل علف هرز ( وجین دستی) و عدم کنترل علف هرز در مرحله 5 تا 6 برگی پنبه صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین روشهای مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری وجود داشت به طوری که عملکرد وش، طول شاخه رویا، تعداد شاخه رویا و زایا، ارتفاع بوته و تعداد قوزه در سیستم خاکورزی حفاظتی و سیستم بدون شخم بیشتر از تیمارخاکورزی مرسوم (شخم) بود. بین تیمار های مختلف کنترل علف هرز، تیمار وجین بیشترین ارتفاع بوته، تعداد شاخه رویا، زایا، طول شاخه رویا و عملکرد وش را به خود اختصاص داد. در بین دُز های مختلف علفکش تری فلوکسی سولفورون، استفاده از دُز 20 گرم در هکتار منجر به ایجاد بیشترین مقدار در صفات اندازه گیری شده گردید. اثر متقابل خاکورزی و کنترل علف های هرز بر تعداد شاخه رویا و طول شاخه رویا معنی دار بود. بیشترین تعداد شاخه رویا به ترتیب در خاکورزی حفاظتی و وجین علف های هرز بدست آمد. روش خاکورزی حفاظتی و مرسوم به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد پنبه را دارا بودند. در مورد صفات تراکم و وزن تر و خشک علف های هرز پهن برگ، باریک برگ و کل علف های هرز بعد از 15 و 30 روز پس از سمپاشی از نظر روش های مختلف خاکورزی اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در روش بدون خاکورزی و کم خاکورزی نسبت به خاکورزی مرسوم، تراکم و متعاقبا وزن تر و خشک علف های هرز باریک برگ افزایش و تراکم و وزن خشک و تر علف های پهن برگ کاهش یافت اما از طرفی نیاز به غلظت های بالای علف کش برای تاثیر مطلوب آن بر علف های هرز می باشد. چون حضور بقایای گیاهی موجب جذب مقداری از علفکش شده و از تاثیر مستقیم علف کش روی علف های هرز جلوگیری می کنند.

رابطه اندازه کورم و خصوصیات شیمیایی خاک با عملکرد زعفران در اگرواکوسیستم‏های خراسان جنوبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی 1392
  شیما حسین زاده   محمد حسن سیاری

چکیده زعفران با نام علمی (crocus sativus l.) یکی از مهم ترین محصولات صادراتی کشور محسوب می شود. با توجه به تقاضای روزافزون برای مصرف گیاهان دارویی و به ویژه زعفران، توجه بیشتر به تحقیقات مرتبط با تولید این گیاه از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. از این رو به منظور مطالعه تأثیر اندازه کورم و خصوصیات شیمیایی خاک بر عملکرد زعفران مطالعه‏ای در تعدادی از اگرواکوسیستم‎های خراسان جنوبی در سال 1391 انجام شد. اطلاعات مورد نیاز و جمع‏آوری نمونه‏های کورم و خاک از 45 مزرعه زعفران در سه منطقه بیرجند، خوسف و مهموئی تهیه گردید. تعداد سه تکرار از هر یک از مزارع یک تا پنج ساله به صورت تصادفی انتخاب شد. کورمهای موجود در فضای خاک به مساحت 20×20 سانتی‏متر خارج شده و تعداد، وزن تر، قطر و طول هر یک به طور جداگانه اندازه‏گیری شد. آزمایشات خاک شامل اندازه‏گیری phخاک، هدایت الکتریکی در عصاره گل اشباع (ece)، درصد ماده‏آلی، میزان کلسیم و منیزیم محلول بر روی نمونه‏های خاک انجام شد. نتایج این بررسی نشان داد که بین تعداد کورم، وزن تر کورم، قطر کورم و طول کورم با عملکرد زعفران یک رابطه مثبت و خطی وجود داشت و با افزایش اندازه کورم و تعداد کورم در واحد سطح عملکرد بالاتری به دست آمد. در بررسی خاک مزارع مورد مطالعه این نتایج بدست آمد که عملکرد زعفران با ph ، ec و منیزیم محلول خاک رابطه معکوس داشت اما با میزان کلسیم محلول خاک و مواد آلی خاک یک رابطه مستقیم داشت. کلمات کلیدی: تعداد کورم، شوری، منیزیم، ، ph

اثر کودهای دامی و شیمیایی بر رشد و عملکرد سه رقم گوجه فرنگی(lycopersicon esculentum mill.) در منطقه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1394
  سجاد نصیری   محمدعلی بهدانی

به منظور بررسی تاثیر منابع کودی دامی، شیمیایی و تلفیقی، بر رشد و عملکرد گوجه فرنگی، آزمایشی در سال 1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند صورت گرفت. آزمایش به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی، در 3 تکرار صورت گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل منابع کود شیمیایی (npk)، کودهای آلی (مخلوط گاوی و گوسفندی پوسیده و کود مرغی) و تلفیقی از این دو نوع تیمار به صورت 50-50 بود. همچنین از 3 رقم گوجه فرنگی (اوربانا، سوپر چیف و سوپر مجار) جهت مقایسه اثرات کودی استفاده شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل ارتفاع، تعداد برگ، شاخص سطح برگ، وزن خشک بوته و عملکرد بود. نتایج به دست آمده نشان از اثرات معنی دار کودهای مورد استفاده در بسیاری از شاخص های مورد بررسی از جمله وزن خشک کل و عملکرد داشت. همچنین ارقام نیز با یکدیگر تفاوت های معنی‏داری در خصوصیات مورد بررسی نشان دادند. بالاترین وزن خشک کل در رقم اوربانا و در اثر کودهای تلفیقی به دست آمد و پایین ترین وزن خشک کل در اثر تیمار گیاه با کود دامی و در رقم سوپر چیف بود. همچنین بالاترین عملکرد کل در اثر تیمار با کود شیمیایی با 2/106 تن در هکتار و پایین ترین عملکرد در اثر کود دامی با 7/84 تن در هکتار بود. تیمار تلفیقی نیز با عملکرد 9/ 100 تن در هکتار به لحاظ نزدیکی به تیمار کود شیمیایی اهمیت زیادی داشت. بین ارقام نیز اوربانا بیشترین عملکرد را با 8/109 تن در هکتار به دست آورد. از نتایج این آزمایش، می‏توان به عنوان راهکاری در جهت بهبود عملکرد کمی و کیفی محصولات زراعی وباغی در راستای ترویج مبانی کشاورزی پایدار استفاده کرد.

پهنه بندی آگروکلیماتولوژیکی زعفران در خراسان جنوبی با استفاده از gis
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده کشاورزی 1388
  سعیده کوزه گران   محمد موسوی بایگی

آگاهی از چگونگی تناسب و انطباق فعالیت های کشاورزی هر منطقه با شرایط آب و هوایی آن لازمه هرگونه فعالیت کشاورزی می باشد.زعفران یکی از با ارزش ترین گیاهانی است که در شرایط اقلیمی خاص کشت می شود و مراحل رشد و نمو آن منحصر به فرد است. یکی از پرکاربردترین مطالعات اقلیم شناسی کشاورزی، تعیین هم اقلیمی کشاورزی است. به منظور انجام مطالعات هم اقلیمی زعفران در خراسان جنوبی از آمار و اطلاعات 20 ساله کلیه ایستگاه های هواشناسی منطقه و عملکرد زعفران درمناطق مورد کشت دریک دوره ی ده ساله استفاده شد. آنالیز رگرسیونی و ایجاد معادلات بر روی پارامترهای بارندگی، درجه حرارت های حداقل، میانگین و حداکثر و رطوبت نسبی و رابطه این پارامترها بر عملکرد بوسیله نرم افزار4 jmp انجام گرفت. سپس نقشه های رقومی پهنه بندی با استفاده از نرم افزار arcgis9.2 ترسیم شد. نتایج نشان داد که پارامتر بارندگی در ماه های آذر ، بهمن، اسفند و فروردین تاثیرگذارتر بر عملکرد نسبت به سایر ماه ها می باشد. از نظر درجه حرارت های حداقل و میانگین ماه های مهر، آبان، آذر و دی تاثیرگذارترین ماه ها بر عملکرد هستند. از نظر درجه حرارت حداکثر ماه های تاثیرگذار آبان، آذر، دی و اسفند و ازنظر رطوبت نسبی، آبان، آذر، دی، بهمن و اسفند می باشند. همچنین با بررسی معادلات و نقشه های پهنه بندی ایجاد شده و نقشه پهنه بندی نهایی مشخص شد که اکثر مناطق استان در شرایط مناسب یا نیمه مناسب قرار دارند. مناطق شمال و شمال شرقی استان دارای بهترین موقعیت از لحاظ پارامترهای هواشناسی بررسی شده برای کشت زعفران می باشند. مناطق مرکزی استان موقعیت متوسطی از لحاظ کشت زعفران دارد و قسمت های جنوبی و جنوب غربی استان به عنوان مناطق نامستعد شناسایی شد.

بررسی رقابت بین ژنوتیپ های سویا و اثر آن بر عملکرد و اجزا عملکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1374
  محمدعلی بهدانی   محمدحسن راشدمحصل

به منظور مطالعه رقابت بین ارقام سویا و اثر آن بر عملکرد و اجزا عملکرد آمازیشی در قالب طرح اسپلیت بلوک و با آرایش بلوکهای کامل تصادفی در سال 1373 در ایستگاه تحقیقاتی مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد بمرحله اجرا در آمد. ارقام ویلیامز، سنچوری و هابیت بصورت ترکیب های دوتایی و نسبتهای 4:0، 3:1، 2:2 و 1:3 تراکم 45 بوته در مترمربع با فواصل ردیف 55 سانتی متر کشت شدند. بطور کلی تعداد گره های ساقه اصلی و قطر ساقه اصلی در نسبتهای مختلف کاشت تفاوت معنی داری را نشان ندارند حال آنکه ارتفاع گیاه و تعداد شاخه های فرعی تحت تاثیر نسبتهای مختلف کاشت قرار گرفت . ترکیب هابیت که از ارقام محدود و پا کوتاه است با ویلیامز پا بلند باعث تشکیل کانوپی موجی شده و سبب نفوذ نور بیشتر بداخل کانوپی شد و این امر موجب کاهی ارتفاع رقم ویلیامز گردید. از نظر شاخص برداشت هابیت بالاتر از سایر ارقام بود. تعداد غلاف در ساقه اصلی تحت تاثیر نسبتهای کاشت قرار نگرفت ولی بیشتلین تعداد غلاف در تمامی نسبتها در 1ˆ3 میانی ساقه اصلی مشاهده شد. هابیت دارای بیشترین تعداد غلاف در شاخه های فرعی بود. در مجموع ترکیب ویلیامز با هابیت بیشترین تعداد غلاف در گیاه را دارا بود. درصد غلافهای پوک رقم هابیت در ترکیب با سایر ارقام و در مقایسه با کشت خالص آن بصورت معنی داری افزایش یافت . بطور کلی درصد غلافهای پوک در 1ˆ3 بالایی بوته بیشتر از سایر قسمتها بود. از نظر تعداد دانه در گیاه و وزن صد دانه ویلیامز در ترکیب با هابیت در مرتبه اول قرار داشت بطور کلی در تمام ترکیبهای ارقام وزن صد دانه در 1ˆ3 میانی ساقه اصلی بیشتر از سایر قسمتها بود. رقم هابیت کاملا مقاوم به ورس بود. کشت خالص ویلیامز و ترکیب آن با سنچوری و هابیت به ترتیب بیشترین میزان ورس را دارا بودند ترکیب سنچوری با ویلیامز در نسبت کاشت 2:2 با ler1/11 بالاترین نسبت برابری زمین را نیز دارا بود. ویلیامز در ترکیب با هابیت با شخص غالبیت 0/02 رقمی قوی در رقابت و هابیت در ترکیب با سنچوری با شاخص غالبیت 0/05 از نظر رقابتی ضعیف تر از دو رقم دیگر بود. ترکیب سنچوری با ویلیامز در نسبت کاشت 2:2 و با عملکرد 4162 کیلوگرم در هکتار بالاترین عملکرد و ترکیب هابیت با سنچوری در نسبت کاشت 1:3 با عملکرد 3488 کیلوگرم در هکتار پائین ترین عملکرد را دارا بود. ترکیب سنچوری و ویلیامز باعث جذب بیشتر تشعشع خورشیدی و افزایش مواد فتوسنتزی و اختصاص آنها به غلافها و دانه ها می شود. مدلهای پیشگویی عملکرد نیز برتری ترکیب سنچوری با ویلیامز را نشان می دهد.