نام پژوهشگر: یوسف مصطفی لو

مطالعه سطوح ذرات نرم موجود در پشیدان کرامبل شده و فرم فیزیکی میاندان و پسدان بر عملکرد جوجه های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1391
  یحیی صابری   یوسف مصطفی لو

آزمایشی برای بررسی اثر میزان ذرات نرم پیشدان و همچنین شکل میاندان و پسدان بر عملکرد جوجه های گوشتی در فصل تابستان انجام شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل 4×2 ( 4 سطح ذرات نرم پیشدان: 0، 10، 20 و 40 درصد خاکه و دو شکل میاندان و پسدان: پلت و آردی) در قالب طرح کاملا تصادفی 4 تکرار و 10 قطعه ای جوجه گوشتی از هر دو جنس در هر تکرار اجرا شد. در این آزمایش از تعداد 320 قطعه جوجه یکروزه کاب 500 استفاده شد. اثر میزان ذرات نرم پیشدان بر وزن بدن وضریب تبدیل خوراک در دوره های اولیه رشد (1-7 و 1-14 روزگی) کاملا معنی دار بود (01/0 >p). بطوریکه جوجه هایی که دارای ذرات نرم بیشتری در پیشدان بودند میزان رشد بهتر و ضریب تبدیل مناسب تری داشتند. میزان مصرف خوراک نیز با افزایش میزان خاکه دان افزایش معنی دار نشان داد (01/0 >p). اثر ذرات نرم پیشدان بر بهبود عملکرد منحصر به دوران اولیه پرورش بود و در سنین بالاتر (1-42 روزگی)، ذرات نرم پیشدان تاثیر معنی داری بر وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک، خصوصیات لاشه و شاخص تولید نداشت (05/0 p>). اثر بافت میاندان و پسدان بر وزن بدن و مصرف خوراک جوجه ها در دوره های پرورشی مختلف تاثیر معنی دار داشت (01/0 >p). بطوریکه جوجه هایی که از دان پلت استفاده کردند دارای وزن بدن و مصرف خوراک بالاتری نسبت به جوجه هایی که با دان مش تغذیه شده بودند، داشتند. دان پلت بغیر از دوره پرورشی 1-42 روزگی ضریب تبدیل خوراک بهتری را نسبت به دان آردی داشت که این برتری در دوره پرورشی 1-21 روزگی معنی دار بود(05/0 >p). با در نظر گرفتن دوره پرورشی 1-42 روزگی، دان مش نسبت به دان پلت شده ضریب تبدیل خوراک بهتری را ایجاد کرد(05/0 >p). فرم دان اثر معنی داری بر درصد اجزای لاشه به وزن زنده نداشت. در دوره های پرورشی کوتاه مدت 1-28 و1-35 روزه استفاده از دان پلت منجر به بالاتر رفتن معنی دار شاخص تولید نسبت به دان آردی شد (01/0 >p) اما در دوره پرورشی بلند مدت تر 1-42 روزه استفاده از دان آردی منجر به بالاتر رفتن شاخص تولید نسبت به دان پلت شد (05/0 >p). اثر متقابل ذرات نرم پیشدان و شکل میاندان و پسدان بر همه صفات اندازه گیری شده غیر از درصد چربی شکمی، معنی دار نبود (05/0 <p). روند دقیقی برای این اثر متقابل مشاهده نشد اما به طور کلی می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که جوجه هایی که میاندان و پسدان را به فرم پلت مصرف کردند با افزایش سطح خاکه پیشدان معمولا درصد چربی حفره شکمی پایین تری داشتند وبرعکس جوجه هایی که میاندان و پسدان را به فرم آردی مصرف کردند با افزایش سطح خاکه پیشدان چربی حفره شکمی بالاتری را از خودنشان دادند هرچند در این روند ها استثنا نیز وجودداشت. کلا نتایج این آزمایش نشان داد که زیاد بودن خاکه پیشدان تاثیر معنی دار منفی بر عملکرد جوجه ها نداشت و فرم پلت دان در سنین پایینتر موجب بهبود عملکرد جوجه های گوشتی نسبت به فرم آردی شد اما در سنین بالاتر منجر به افزایش عددی تلفات وکاهش عمومی عملکرد با توجه به شاخص تولید بعنوان یک معیار شد.

بررسی اثر حرارت و افزودن آنتی بیوتیک به آغوز بر انتقال غیرفعال ایمونوگلوبولین ها و شاخص های رشد و سلامت گوساله
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1391
  فهیمه وکیلی صالح   فرید مسلمی پور

چکیده ایمنی و سلامت گوساله تازه متولد شده به میزان دریافت ایمینوگلوبولین ها از آغوز بستگی دارد، لذا هدف از این مطالعه بررسی اثر حرارت دهی و افزودن آنتی بیوتیک بر انتقال غیر فعال ایمینوگلوبولین های آغوز و شاخص های رشد و سلامت گوساله بوده است . در این پژوهش 16 گوساله هلشتاین از بدو تولد در یکی از چهار گروه تیماری شامل :گروه شاهد (تغذیه شده با آغوز خام)، گروه تغذیه شده با آغوز حرارت دهی شده، گروه تغذیه شده با آغوز دارای آنتی بیوتیک و گروه تغذیه شده با آغوز حرارت دهی شده و دارای آنتی بیوتیک قرار گرفتند . طرح آزمایشی فاکتوریل 2×2 بود . مخزن آغوز از گاوهای شکم چهارم و پنجم گله تهیه و منجمد گردید، سپس آغوزها مورد تیمار (63 درجه سانتیگراد به مدت 30 دقیقه) و یا افزودن آنتی بیوتیک (50 میلی گرم اکسی تترا سایکلین در کیلوگرم آغوز) قرار گرفته ودر بسته های نایلونی دو کیلوگر می منجمد گردیدند . تغذیه آغوز بلافاصله بعد از تولد آغاز و روزانه در دو نوبت به مدت دو روز انجام شد . مصرف آغوز، شیر و استارتر بصورت روزانه اندازه گیری شد . خونگیری در بدو تولد وروزهای صفر، 7، 14 و 28 از ورید وداج انجام گرفت . خون کامل برای آزمایشات خون شناسی و سرم آنها برای اندازه گیری میزان ایمینوگلوبولین g (igg) و پروتئین خام استفاده گردید . نتایج نشان داد که غلظت igg و پروتئین خام خون گوساله هایی که آغوز حرارت دهی شده مصرف کرده اند بطور معنی داری از سایر گروه ها بالاتر بود (01/0>p) . همچنین شاخص ظاهری جذب ایمینوگلوبولین ها (aea) نیز در این گروه بالاترین بود (01/0>p). تفاوت معنی داری بین گروه های تیماری در مصرف خوراک، افزایش وزن، زمان از شیرگیری، وزن از شیرگیری و زمان شروع و میزان مصرف استارتر مشاهده نشد . ضریب تبدیل غذایی با حرارت دهی آغوز نسبت به افزودن آنتی بیوتیکی بهبود نسبی نشان داد. تفاوت معنی داری بین گروه های تیماری در اندازه گیری افتراقی سلول های خون مشاهده نشد . ضریب روانی مدفوع بین گروه ها تفاوتی نداشت ولی وقوع اسهال در با حرارت دهی آغوز کاهش یافت . در مجموع، نتایج این تحقیق نشان داد که حرارت دهی آغوز روشی مناسب و کاربردی برای افزایش جذب ایمینوگلوبولینهای آغوز و بهبود شاخص های سلامت گوساله است . واژه های کلیدی: حرارت دهی آغوز، آنتی بیوتیک، جذب ایمیونوگلوبولین ها، شاخص های سلامت، گوساله

مطالعه اثر سطوح مختلف جایگزینی دانه اکسترود شده سویا با کنجاله سویا و مکمل ویتامین e، بر عملکرد جوجه‏ های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  محمد مرادی   شهریار مقصودلو

چکیده به منظور مطالعه اثرات سطوح مختلف جایگزینی دانه اکسترود شده سویا با کنجاله سویا و سطوح مکمل ویتامین e، بر عملکرد جوجه های گوشتی آزمایشی انجام شد. طرح با استفاده از264 قطعه جوجه گوشتی یکروزه نژاد کاب (cobb 500) ، به صورت آزمایشات فاکتوریل2×4 با 8 تیمار و 3 تکرار و11 جوجه بصورت مخلوط دو جنس در هر تکرار در چارچوب طرح کاملاً تصادفی طراحی گردید. تیمارهای آزمایشی شامل چهار سطح جایگزینی (صفر، 25، 50 و 75 درصد) دانه اکسترود شده سویا با کنجاله سویا و دو سطح (42 و75 میلی گرم بر کیلوگرم) مکمل ویتامینe، بودند. نتایج نشان دادند که سطح مکمل ویتامینe، بطور معنی دار باعث افزایش در مصرف خوراک شد (05/0> p). اثرات متقابل بین تیمارها بر وزن زنده و افزایش وزن تفاوت معنی داری نشان داد (05/0> p)، بطوریکه در سطح بالاتر ویتامینe، با افزایش سطح جایگزینی دانه سویا با کنجاله سویا وزن زنده و افزایش وزن بهبود یافت. اثرات متقابل بین سطوح مختلف جایگزینی دانه سویا با کنجاله سویا و مکمل ویتامینe بر ضریب تبدیل در مرحله استارتر معنی دار بود (05/0> p). مکمل ویتامینe، بطور معنی دار باعث بهبود ضریب تبدیل در پایان دوره شده بود (05/0> p). سطوح جایگزینی دانه اکسترود شده سویا با کنجاله سویا بر وزن پانکراس افزایش معنی دار نشان داد (05/0> p). اثرات تیمارها بر خصوصیات لاشه، درصد چربی ران و شاخص tba ماهیچه ران تفاوت معنی داری نشان نداد (05/0< p). مکمل ویتامینe توانسته بود بطور معنی دار باعث بهبود شاخص تولید گردد (05/0> p). اثرات متقابل بین تیمارها برهزینه خوراک مصرفی معنی دار بود (05/0> p)، همچنین مکمل ویتامینe باعث افزایش معنی دار هزینه خوراک مصرفی در پایان دوره شده بود (05/0> p). بین تیمارهای آزمایشی بر هزینه خوراک به اضافه وزن تفاوت معنی دار وجود داشت (05/0> p). اثرات متقابل بین سطوح جایگزینی دانه اکسترود شده سویا با کنجاله سویا و مکمل ویتامینe بر بازدهی اقتصادی معنی دار بود (05/0> p). بطوریکه در سطح بالاتر ویتامینe، افزایش سطح جایگزینی دانه سویا با کنجاله سویا افزایش در بازدهی اقتصادی را به همراه داشت. بطور کلی بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق استفاده از سطح 25 درصد جایگزینی دانه سویا با کنجاله سویا بدون استفاده از سطوح بالاتر ویتامین e و تا میزان 75 درصد جایگزینی درصورت افزایش سطح ویتامین e به میزان 75 واحد بین المللی به ازای هر کیلوگرم جیره در جیره های جوجه های گوشتی امکان پذیر می باشد. کلمات کلیدی: دانه اکسترود شده سویا، ویتامینe، عملکرد، جوجه گوشتی.

بررسی عوامل ساختمانی سیلو و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی علوفه موثر بر کیفیت سیلاژ ذرت در گاوداری های استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1392
  علی اصغر آیین   یوسف مصطفی لو

به منظور بررسی کیفیت ذرت سیلو شده در گاوداری های صنعتی استان گلستان تعداد 36 واحد گاوداری، با توجه به تراکم جمعیت گاو در هر شهرستان به صورت تصادفی انتخاب شد. نمونه های علوفه ذرت قبل و بعد از سیلو شدن بر طبق روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک، جمع آوری شد. نمونه ها به روش های استاندارد آماده سازی و آنالیز شیمیایی شدند. ماده خشک، پروتئین خام و کربوهیدرات های محلول در آب در علوفه ذرت به ترتیب 28، 7.9 و 2/66 درصد وph آن 5/44 بود. ph در 30 روزگی، کل اسید های چرب، نیتروژن غیرپروتئینی و اسید های چرب فرار به تفکیک، اسید استیک، اسید پروپیونیک و اسید بوتریک سیلاژ ذرت به ترتیب 4/13 ، 6/76، 1/19، 60/14، 16/05 و 7 درصد بود. میانگینph در 60 و 90 روزگی بعد از سیلو کردن به ترتیب 4/2 و 4/63 بود. خصوصیات ظاهری (بو، ساختمان و رنگ سیلاژ) اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که 94/5 درصد از سیلاژ ذرت در استان گلستان دارای نمره ارزشیابی ظاهری 15/96 هستند. در ارزیابی سیلاژ بر اساس ph و ماده خشک، 88/88 درصد از سیلو های گاوداری ها نمره قابل قبول دریافت کردند. همچنین عوامل فیزیکی شامل حضور کارشناس، نوع ساختمان سیلو، بروز توقف در بارگیری، فاصله مزرعه ذرت تا گاوداری، مدت زمان پرشدن سیلو، وسیله کوبیدن، امکان ورود خاک به سیلو، وجود شیب در دیواره جانبی، تکمیل بودن ظرفیت سیلو، نوع پوشش سیلو و امکان نفوذ باران مورد ارزیابی قرار گرفت. اثر فاصله مزرعه ذرت تا گاوداری بر کل اسید های چرب و اثر حضور کارشناس، توقف در پر کردن سیلو، ورود خاک به سیلو و شیب دیواره جانبی روی میزان نیتروژن غیر پروتئینی و اثر پوشش سیلو بر میزان ph سیلاژ معنی دار بود.

اثر سطوح مختلف اسیدآمینه های گوگرددار، لیزین و ترئونین جیره بر عملکرد جوجه‎های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1392
  رضا اکبری   شهریار مقصودلو

آزمایشی به منظور مطالعه اثر سطوح مختلف اسیدآمینه های گوگرددار (متیونین + سیستئین)، لیزین و ترئونین جیره بر عملکرد جوجه های گوشتی با استفاده از240 قطعه جوجه گوشتی یکروزه نژاد آربوراکرز، به صورت یک آزمایش فاکتوریل 4×2 (چهار سطح اسیدهای آمینه گوگرد دار × دو سطح اسیدهای آمینه لیزین و ترئونین) با 8 تیمار و 3 تکرار با 10 جوجه (مخلوط دو جنس) در هر تکرار و در قالب طرح کاملاً تصادفی طراحی گردید. در این آزمایش از دو سطح اسیدهای آمینه لیزین وترئونین (nrc، (1994) و 15 درصد بیشتر nrc) و چهارسطح اسیدآمینه گوگرددار (توصیهnrc ، 10، 20 و 30 درصد بالاتر از nrc) در سراسر دوره پرورش جوجه ها استفاده شد. نتایج نشان داد هر چند که افزایش سطح لیزین و ترئونین به میزان 15 درصد بالاتر از nrc، (1994) باعث افزایش خوراک مصرفی، افزایش وزن بدن، کاهش ضریب تبدیل خوراک، کاهش هزینه خوراک به اضافه وزن و افزایش بازده ناخالص اقتصادی و درصد سینه به وزن زنده گردید اما برای صفات خوراک مصرفی، وزن بدن، افزایش وزن، ضریب تبدیل خوراک، هزینه خوراک مصرفی، شاخص تولید هزینه خوراک به اضافه وزن و بازده ناخالص اقتصادی در این آزمایش اثر متقابل معنی داری بین اسیدهای آمینه گوگردار و لیزین ترئونین وجود داشت (05/0>p). به طوریکه زمانی که سطح لیزین و ترئونین 15 درصد بیشتر از nrc بود افزایش سطح اسیدآمینه گوگردار جیره تاثیر معنی داری بر افزایش مصرف خوراک، وزن بدن، شاخص تولید و بازده ناخالص اقتصادی وکاهش ضریب تبدیل خوراک و هزینه خوراک به اضافه وزن ایجاد نکرد(05/0p>). اما هنگامیکه سطح دو اسیدآمینه لیزین وترئونین در حد nrc، (1994) بود، افزایش 30 درصدی اسیدهای آمینه گوگرد دار باعث کاهش معنی دار مصرف خوراک، کاهش وزن بدن، افزایش ضریب تبدیل خوراک، کاهش شاخص تولید، افزایش هزینه خوراک به اضافه وزن و کاهش بازده ناخالص تولید گردید (05/0>p). به‎طور کلی بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق استفاده از سطوح لیزین و ترئونین 15 درصد بیشتر از nrc، (1994) باعث بهبود معنی دار عملکرد تولیدی، اقتصادی و درصد ماهیچه سینه شد اما افزایش 10 و 20 درصدی سطوح اسیدهای آمینه گوگردار نسبت به nrc، (1994) تاثیر معنی داری بر افزایش عملکرد تولیدی و اقتصادی ایجاد نکرد. با سطوح اسیدهای آمینه لیزین و ترئونین در حد nrc، (1994) افزایش 30 در صدی اسیدهای آمینه گوگرد دار باعث کاهش معنی دار عملکرد تولیدی و اقتصادی جوجه های گوشتی گردید.

بررسی اثرات سطوح مختلف کربوهیدرات فیبری و غئر فیبری برقابلیت هضم مواد مغذی و ph مایع شکمبه و متابولیت های خونی در گوسفند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1392
  جواد رضایی   رضا راه چمنی

به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف کربوهیدرات های فیبری و غیرفیبری بر قابلیت هضم مواد مغذی و همبستگی آن با اسیدیته مایع شکمبه و متابولیت های خونی (گلوکز و نیتروژن اوره ای) 3 راس گوسفند نر نژاد دالاق دارای فیستولای شکمبه ای با میانگین وزنی 5/2 ± 50 کیلوگرم در گوسفند داری دانشگاه گنبد کاووس مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از سه جیره کاملا مخلـوط دارای سه سطـح به ترتیب کربوهیدرات های فیـبری و غیـرفیبری : 1) 0/52 و 4/27 درصد، 2) 4/48 و 2/32 3) 5/44 و 37 درصد مورد مقایسه قرار گرفت. آزمایش در سه دوره هر دوره شامل 10 روز دوره عادت پذیری 5 روز به منظور تعیین مصرف خوراک و قابلیت هضم مواد مغذی و نمونه گیری از مایع شکمبه به منظور تعیین اسیدیته مایع شکمبه بود. در آخر هر دوره از ورید وداج در 4 ساعت بعد از خوراک دادن خون گیری و phمایعات شکمبه در ساعات 5/0، 5/4، 6، 9 بعد از تغذیه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح کربوهیدرات های غیر فیبری ph مایع شکمبه در مقایسه با تیمار اول کمتر بود. با افزایش الیاف نامحلول در شوینده خنثی مقدار اسیدیته مایع شکمبه افزایش پیدا کرد. غلظت گلوکز خون در تیمار اول پائین ترین مقدار (33/36 درصد) و در تیمار 3 بالاترین مقدار (33/47) درصد بود. با افزایش کربوهیدرات های غیر فیبری مقدار ph شکمبه کاهش یافت و در نتیجه تفاوت معنی داری در بین قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و پروتئین خام وجود نداشت (05/0p<) ولی قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت (05/0p>). قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی متعاقب کاهش فیبر بطور معنی داری افزایش یافت.

مقایسه ارزش تغذیه ای و فراسنجه های تخمیری و تجزیه پذیری یونجه مناطق کوهستانی و دشتی در چین دوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1393
  ابراهیم ولی   یوسف مصطفی لو

آزمایشی به منظور مقایسه ارزش تغذیه ای و فراسنجه های تخمیری و تجزیه پذیری یونجه مناطق کوهستانی و دشتی در مراحل مختلف رشد (قبل از گلدهی، گلدهی و پس از گلدهی) در چین دوم انجام شد. نتایج نشان داد که بین تیمار ها از نظر چربی خام، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی اختلافات معنی داری وجود داشت (p<0/05). مقدار و نرخ تولید گاز یونجه کوهستانی و دشتی در مراحل مختلف رشد نشان داد که هر دو یونجه (کوهستانی و دشتی) در مرحله قبل از گل دهی پتانسیل تولید گاز بالاتری داشتند (p<0/05). از نظر پارامترهای تخمینی نیز بین هر دو یونجه در مراحل مختلف رشد اختلافات معنی داری وجود داشت (0/05>p). نتایج حاصل از اندازه گیری قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی نشان داد که بین تیمارهای آزمایشی اختلافات معنی داری وجود داشت (0/05>p). با این حال، در میان تیمارهای آزمایشی یونجه کوهستانی در مرحله پس از گل دهی پایین ترین درصد قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی را داشت (0/05>p). نتایج حاصل از تجزیه پذیری نشان داد که یونجه کوهستانی در مرحله گل دهی و نوع دشتی در مرحله پس از گل دهی به ترتیب بالاترین و پایین ترین مقدار بخش سریع تجزیه را دارند. با افزایش مراحل رشد تجزیه پذیری موثر و پتانسیل تجزیه پذیری روند کاهشی داشت. به طور کلی، نتایج نشان داد که ترکیب شیمیایی یونجه کوهستانی و دشتی با هم اختلافات معنی داری دارند که متأثر از شرایط آب و هوایی و نوع خاک و ... می باشد. کلمات کلیدی: یونجه، تجزیه پذیری، تولید گاز، قابلیت هضم، مراحل رشد

بررسی خصوصیات شیمیایی ، تجزیه پذیری و کینتیک تخمیری در شرایط آزمایشگاهی برخی از گیاهان شورزیست در سه مرحله رشد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1392
  علی اصغر بهمنی   یوسف مصطفی لو

مطالعه ای به منظور تعیین ارزش تغذیه ای سه گونه از گیاهان شورزیست شامل هالوگنوما ، پوکسیلینیا و آلوروپوس در سه مرحله رشد انجام شد. نمونه ها در سایه خشک گردیدند و جهت تعیین ترکیب شیمایی و اندازه گیری فراسنجه های تولید گاز و قابلیت هضم در شرایط آزمایشگاهی با آسیاب دارای الک های 1 و 2 میلی متری سپس آسیاب شدند. نتایج نشان داد که سه گونه در مرحله رشد از نظر غلظت الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و الیاف نا محلول در شوینده خنثی اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>p). بیشترین مقدار پروتئین خام مربوط به گیاه آلوروپوس به مقدار 13 درصد و کمترین مقدار پروتئین در گیاه هالوگنوما و مرحله بذ ر دهی 9 درصد بود. مقدار خاکستر خام نیز بین نمونه های مورد مطالعه اختلاف معنی داری داشتند؛ به طوری که بیشترین مقدار در مرحله بذردهی هالوگنما (65/8 درصد) و کمترین مقدار مربوط به مرحله رویشی آلوروپوس (8/6 درصد) بود. نتایج مربوط به آزمایش تولید گاز نشان داد که بین سه گونه از نظر کل حجم گاز تولیدی اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>p). بیشترین تولید گاز مربوط به گونه پوکسیلینیا (5/291 میلی لیتر در گرم ماده خشک) و کمترین تولید گاز مربوط به گونه هالوگنما در مرحله رشد (6/163 میلی لیتر در گرم ماده خشک) بود. روند تولید گاز نشان داد که به طور متوسط سه گونه گیاه شورزیست تا زمان 4 دارای فاز تاخیر می باشند. گونه پوکسیلینیا و گونه هالوگنما در مرحله پس از بلوغ به ترتیب بالاترین و پایین ترین تولید گاز را در زمان های مختلف انکوباسیون داشتند. از نظر قابلیت هضم ماده خشک سه گونه گیاه شورزیست در مرحله رویشی اختلاف معنی داری وجود نداشت؛ اما در گونه گیاه شورزیست هالوگنوما از نظر قابلیت هضم در سه مرحله رشد اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>p). به طور کلی می توان نتیجه گرفت که گیاهان شورزیست دارای ارزش تغذیه ای بوده و تحقیقات بیشتری جهت تعیین پتانسیل تغذیه ای آنها لازم است.

تأثیر افزودن تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات بر ترکیب شیمیایی، خصوصیات تخمیری، تولید گاز و قابلیت هضم سیلاژ تفاله گوجه فرنگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی 1393
  حسین برزمینی   یوسف مصطفی لو

مطالعه¬ای به منظور بررسی ترکیب شیمیایی، خصوصیات تخمیری و تولید گاز سیلاژ تفاله گوجه فرنگی همراه با سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) سیلاژ تفاله گوجه فرنگی فاقد افزودنی(تیمار شاهد)، 2) تیمار شاهد + 5 درصد تفاله چغندرقند، 3) تیمار شاهد + 10 درصد تفاله چغندرقند، 4) تیمار شاهد + 5 درصد تفاله خشک مرکبات و 5) تیمار شاهد + 10 درصد تفاله خشک مرکبات بودند. بدین منظور سیلاژها در 3 تکرار برای زمان¬های 3، 7، 21و 45 روز درون سیلو¬های آزمایشگاهی به وزن 3 کیلوگرم ذخیره شد. نتایج نشان داد که افزودن سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات تأثیر معنی-داری بر درصد ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خاکستر خام داشت ( 05/0p<). با این حال، تیمارهای آزمایشی از نظر پروتئین خام اختلاف معنی¬داری نداشتند ( 05/0<p). در تمامی تیمارها با افزایش زمان پس از سیلو کردن، غلظت پروتئین خام روند کاهشی و غلظت نیتروژن آمونیاکی روند افزایشی نشان داد. در این مطالعه، استفاده از سطوح مختلف تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات به طور معنی¬داری پایداری هوازی سیلاژها را در مقایسه با تیمار شاهد بهبود بخشید ( 05/0p<). سیلاژهای داری سطح 10 درصد در مقایسه با سیلاژهای داری سطح 5 درصد افزودنی، در تمامی زمان¬های پس از سیلو کردن از ph بالاتری برخوردار بودند. در بین تیمارهای آزمایشی از نظر پتانسیل و نرخ تولید گاز و پارامترهای تخمینی (غلظت اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، ماده آلی قابل هضم و انرژی قابل متابولیسم) اختلافات معنی¬داری وجود داشت ( 05/0p<). نتایج حاصل نشان داد که بین تیمارهای آزمایشی از نظر قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی، اختلافات معنی داری وجود دارد (05/0p< ). نتایج نشان داد که افزودن سطح 10 درصد هر دو افزودنی باعث افزایش مقدار تولید توده میکروبی و کاهش بازده تولید گاز در تمامی زمانها پس از سیلو کردن شد. به نظر می¬رسد افزودن تفاله چغندرقند و تفاله خشک مرکبات به سیلاژ تفاله گوجه فرنگی ضمن بهبود کیفیت سیلاژ، پتانسیل تغییر فرآیند تخمیری شکمبه را داشته و می¬تواند موجب بهبود ارزش تغذیه¬ای این فرآورده فرعی شود.

بررسی نوع و سطح آنتی کوکسیدیوزهای یونوفوری (سالینومایسین، مادورامایسین) بر عملکرد جوجه های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1393
  ملیحه حسینی   یوسف مصطفی لو

این تحقیق به منظور مطالعه نوع و روش استفاده از آنتی کوکسیدیوز های تجاری یونوفری بر عملکرد جوجه های گوشتی در قالب طرح کاملاً تصادفی (crd) با 27 واحد آزمایشی (9 تیمار با 3 تکرار و 10 قطعه جوجه گوشتی در هر تکرار) انجام گرفت. جیره های آزمایشی در سه دوره پیشدان، میاندان و پسدان بر اساس رهنمای توصیه تغذیه ای کاب 500 در اختیار پرندگان قرار گرفت. 9 تیمار تغذیه ای، تیمار اول: شاهد (بدون استفاده از داروی ضد کوکسیدیوز)، تیمار دوم: توصیه شده تجاری سالینومایسین 8 تا 42 روزگی، تیمار سوم: 10 درصد کمتر از توصیه تجاری سالینومایسین 8 تا 42 روزگی، تیمار چهارم: توصیه شده تجاری مادورامایسین 8 تا 42 روزگی، تیمار پنجم: 10 درصد کمتر از توصیه شده تجاری مادورامایسین 8 تا 42 روزگی، تیمار ششم: توصیه شده تجاری سالینومایسین 8 تا 28 روزگی، مادورامایسین 29 تا 42 روزگی، تیمار هفتم: 10 درصد کمتر از توصیه شده تجاری سالینومایسین 8 تا 28 روزگی، مادورامایسین 29 تا 42 روزگی، تیمار هشتم: توصیه شده تجاری مادورامایسین 8 تا 28 روزگی، سالینومایسین 29 تا 42 روزگی و تیمار نهم: 10 درصد کمتر از توصیه شده تجاری مادورامایسین 8 تا 28 روزگی، سالینومایسین 29 تا 42 روزگی بر روی 270 قطعه جوجه گوشتی سویه کاب 500 که در بستر پروش یافتند اعمال شد. اثرات تیمار های خوراکی بر مصرف خوراک، وزن و اضافه وزن، درصد پراکندگی وزنی و ضریب تبدیل خوراک در کل دوره پرورش (1-42 روزگی) معنی دار نبود. همچنین اثر تیمار های خوراکی بر درصد وزن بورس ، طحال به وزن زنده و درصد قطعات لاشه به وزن زنده در کل دوره پرورش (1-42 روزگی) معنی دار نشد (05/0<p)، اما این اثر بر درصد وزن کبد به وزن زنده معنی دار شد (05/0>p). اثر تیمار های خوراکی بر تیتر آنتی بادی نیوکاسل و آنفولانزا وتعداد ایمریا در دستگاه گوارش در 42 روزگی معنی دار نشد(05/0> p). تیمار های آزمایشی بر هزینه خوراک به اضافه وزن، بازده ناخالص اقتصادی و شاخص تولید در کل دوره پرورش (1-42 روزگی) اثر معنی دار نداشت (05/0< p). بر اساس نتایج بدست آمده از این آزمایش حذف ضدکوکسیدیوز از جیره و یا استفاده از آنتی کوکسیدیوز ارزانتر مادورا مایسین (8-42 روزگی) و با دوز 10 درصد کمتر از توصیه تجاری احتمالا می تواند برای مرغدار سود بیشتری را ایجاد نماید.

اثر ویتامین e و سلنیوم تزریقی بر جذب ایمونوگلبولین های آغوز، برخی متابولیت های خونی، عملکرد و شاخص های رشد گوساله ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  حلیمه ساسانی   رضا راه چمنی

این مطالعه به منظور بررسی اثر ویتامین e و سلنیوم تزریقی بر جذب ایمونوگلبولین¬های آغوز، برخی متابولیت های خونی، عملکرد و شاخص های رشد گوساله ها انجام شد. در این پژوهش تعداد 15 رأس گوساله ماده هولشتاین با میانگین وزن تولد 8/6± 55/39 کیلوگرم بلافاصله بعد از تولد به-طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. تیمار 1 (شاهد) : تزریق عضلانی14/0 میلی¬لیتر نرمال سالین به ازای هر کیلو¬گرم وزن بدن قبل از خوردن آغوز، تیمار 2 و 3 به ترتیب تزریق عضلانی 07/0 یا 14/0 میلی¬لیتر سلنوفرول (هر میلی¬لیتر حاوی 5/0 میلی¬گرم سلنیوم به شکل سدیم سلنیت و 50 میلی¬گرم ویتامین e) به ازای هر کیلو¬گرم وزن بدن بعد از تولد و قبل از خوردن آغوز. نمونه¬گیری خون بلافاصله بعد از تولد (قبل از خوردن آغوز) و در روزهای3، 14 و 28 از ورید وداج صورت گرفت. غلظت ایمونوگلبولین g (igg) سرم خون با روش الایزا اندازه¬گیری شد. وزن و شاخص-های اسکلتی رشد در زمان تولد و هر هفته تا سن 4 هفتگی اندازه¬گیری شد. ضریب روانی مدفوع به-صورت روزانه بررسی شد. میانگین میزان گلبول¬های سفید و قرمز، هماتوکریت، حجم متوسط گلبولی، هموگلوبین متوسط سلولی، غلظت هموگلوبین متوسط سلولی، هموگلوبین، توتال پروتئین، روزهای درمانی و شاخص¬های اسکلتی رشد بین تیمارها تفاوت معنی¬دار نداشت (05/0<p). میزان آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه شاهد نسبت به تیمار 3 در 14 روزگی به¬طور معنی¬داری بالاتر بود. میانگین ضریب روانی مدفوع در گروه شاهد نسبت به گروه دریافت¬کننده مکمل به¬طور معنی¬داری بالاتر بود (05/0>p). افزایش وزن هفتگی در تیمار 3 نسبت به تیمار شاهد در هفته سوم به¬طور معنی¬داری بالاتر بود. نتایج حاصل از شمارش افتراقی گلبول¬های سفید در تحقیق نشان داد تعداد نوتروفیل¬ها در 14 روزگی به¬طور معنی¬داری در گروه شاهد نسبت به تیمار 2 پایین¬تر بود (05/0>p). براساس نتایج بدست آمده از این تحقیق می¬توان اظهار داشت که تزریق e سلنیوم در روز تولد گوساله¬ها تأثیر معنی¬داری بر جذب igg آغوز نداشت.

اثرات تنش گرمایی بر شاخص های متابولیکی و فیزیولوژیکی گوسفندان نژاد زل، دالاق و رومانف
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1393
  حسن کربلائی   فرید مسلمی پور

چکیده هدف از این آزمایش، بررسی اثر تنش گرمایی محیطی بر شاخص های متابولیکی و فیزیولوژیکی میش های آبستن نژاد زل، دالاق و رومانف بود. بیست و چهار راس میش آبستن 5/2 تا 3 ساله از سه نژاداز گله ای در گنبد کاووس انتخاب شدند. مدت این تحقیق شامل دوازده هفته متوالی از خرداد تا شهریور(سه هفته قبل و نه هفته در زمان تنش گرمایی) بود. نمونه های خون به صورت هفتگی در ساعت 13 جمع آوری و برای اندازه گیری هورمون های تیروکسین، تری یدوتیرونین و کورتیزول و فراسنجه های خون استفاده شد. ضربان قلب، تعداد تنفس و دمای رکتوم سه بار در هفته اندازه گیری شد. میانگین دما و رطوبت نسبیبه صورت روزانه ثبت گردید. نتایج نشان داد که در زمان تنش گرمایی غلظت هورمون های تیروکسین، تری یدوتیرونین و کورتیزول بین سه نژاد تفاوت معنی دار داشت (01/0>p)، به طوری که بالاترین غلظت تیروکسین در نژاد زل، بیشترین غلظت تری یدوتیرونین در نژاد رومانف و بالاترین غلظت کورتیزول در نژادهای زل و رومانف مشاهده شد. اختلاف معنی دار از نظر غلظت گلوکز (05/0>p) و پروتئین تام (01/0 >p)خون بین سه نژاد مشاهده شد، غلظت گلوکز در نژادهای زل و رومانف به صورت معنی داری بیشتر از نژاد دالاق بود، در حالی که غلظت پروتئین تام در نژاد دالاق به طور معنی دار از دو نژاد دیگر بالاتر بود. تفاوت معنی دار بین غلظت تری گلیسریدهای خون سه نژاد گوسفند وجود نداشت. تعداد تنفس بین سه نژاد تفاوت معنی دار داشت (01/0>p)، به طوری که در نژادهای دالاق، زل و رومانف به ترتیب 38/77، 72/104 و 61/96 تنفس در دقیقه بود. ضربان قلب و دمای رکتوم بین سه نژاد تفاوت معنی داری نداشت. نتایج تحقیق نشان دادکه با در نظر گرفتن سطح هورمون های تیروئیدی، کورتیزول، دمای رکتوم و نرخ تنفس، نژاد دالاق نسبت به دو نژاد دیگر کمتر تحت تاثیر تنش گرمایی قرار گرفت.

ارزش تغذیه ای پنبه دانه عمل آوری شده با حرارت و تأثیر آن بر عملکرد، فرآسنجه های خونی و آنزیم های کبدی گوسفندان دالاق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1393
  انیس کریم کشته   یوسف مصطفی لو

این پژوهش به منظور بررسی ارزش تغذیه ای پنبه دانه عمل آوری شده با حرارت و تأثیر آن بر عملکرد، فرآسنجه های خونی و آنزیم های کبدی گوسفند انجام گرفت. پنبه دانه با درجه حرارت های 125 و 115 درجه سانتی گراد به مدت 15 دقیقه حرارت دهی شد. پس از عمل آوری، ترکیب شیمیایی نمونه ها با استفاده از روش های استاندارد تعیین شد. به منظور برآورد فرآسنجه های تولید گاز نمونه ها، از آزمون تولید گاز استفاده شد. قابلیت هضم برون تنی نمونه ها با استفاده از روش کشت بسته انجام شد. مقدار فرآسنجه های تخمینی با استفاده از داده های حاصل از آزمون تولید گاز و روش کشت بسته، بر اساس معادلات مربوط محاسبه شد. آزمایش عملکردی با استفاده از 18 راس گوسفند دالاق انجام شد. دام ها به سه گروه تقسیم شدند. هر گروه یکی از جیره های حاوی پنبه دانه عمل آوری نشده، پنبه دانه حرارت داده شده با 115 درجه سانتی گراد، و یا پنبه دانه حرارت داده شده با 125 درجه سانتی گراد را دریافت کردند. عمل آوری حرارتی با درجه حرارت های 115 و 125 درجه سانتی گراد تأثیری بر ترکیب شیمیایی پنبه دانه نداشت (05/0p >). مقدار تولید گاز پس از 24 ساعت انکوباسیون و ثابت نرخ تولید گاز پنبه دانه در اثر فرآیند حرارتی کاهش پیدا کردند (05/0p <) قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی پنبه دانه در شرایط برون تنی تحت تأثیر عمل آوری با حرارت قرار نگرفت (05/0p >). فرآسنجه های خونی و عملکرد گوسفندان تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0p >). هزینه خوراک به ازاء هر کیلوگرم افزایش وزن زنده در پنبه دانه حرارت داده شده نسبت به شاهد کاهش یافت (05/0p<).

عوامل موثربر بازده تلقیح مصنوعی درگاوداری های شیری شرق استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1394
  عصمت سعادتمند   فریبا فریور

این مطالعه به منظور بررسی برخی عوامل مدیریتی موثر بر بازده تلقیح مصنوعی در گاوداری های شرق استان گلستان انجام شد. بدین منظور اطلاعات تولید مثلی سیصد راس گاو شیری هلشتاین از بیست واحد گاوداری صنعتی شهرستان های شرق استان گلستان از طریق تکمیل پرسشنامه جمع آوری گردید. نتایج نشان دادکه گله های مورد مطالعه از نظر صفات درصد باروری، بازده تلقیح اول، دوم و سوم به بعد، نسبت تلقیح به هر آبستنی و فاصله زایش گاوهاتفاوت معنی داری داشتند (05/0>p). همچنین، اثر فصل و ماه زایمان و تلقیح گاوها بر صفات مذکور معنی دار بود(05/0>p) اما این عوامل بر تعداد روزهای خشک باروری اثر معنی داری نداشت. بیشترین درصد باروری و بازده تلقیح اول و کمترین نسبت تلقیح به هر آبستنی و فاصله زایش در گاوهای زایش کرده در ماه های پاییز و زمستان و در مقابل کمترین درصد باروری و بازده تلقیح اول و بیشترین نسبت تلقیح به هر آبستنی و فاصله زایش در گاوهای زایش کرده در فصل تابستان بدست آمد. اثر تکنسین های تلقیح بر بازده تلقیح اول و دوم و سوم به بعد و درصد باروری گاوهای شیری معنی دار بود (05/0>p) ولی نوع اسپرم مورد استفاده بر بازده تلقیح مصنوعی و بازده تولیدمثل اثر معنی داری نداشت.با توجه به نتایج این تحقیق به نظر می رسد تلقیح در ماه های گرم فصل تابستان به علت تنش گرمایی سبب کاهش بازده تلقیح مصنوعی و تولیدمثل در گاوداری های شیری در شرق استان گلستان می شود. واژه های کلیدی: بازده تلقیح مصنوعی، درصدباروری، فصل زایمان، گاو هلشتاین، شرق استان گلستان،

اثر تراکم پرورش و تنظیم جیره بر اساس اسیدهای آمینه کل و قابل هضم بر عملکرد جوجه های گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1394
  پری زارعی   شهریار مقصودلو

این پژوهش با 324 قطعه جوجه گوشتی نژاد کاپ 500 صورت گرفت. واحدهای آزمایشی شامل 8 تیمار و 3 تکرار از هر تیمار بود. 2 سطح جیره یکی تنظیم شده بر اساس اسیدهای آمینه کل و دیگری تنظیم شده بر اساس اسیدهای آمینه قابل هضم بود و تراکمهای به کار برده شده شامل (15،12،9 و 18) قطعه جوجه در هر متر مربع پرورش بود.

اثر تراکم پرورش و غلظت مواد مغذی جیره بر روی خصوصیات تولیدی و اقتصادی جوجههای گوشتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی گنبد 1394
  عاطفه حبیبی   شهریار مقصودلو

چکیده در این تحقیق اثر سطوح مختلف انرژی و تراکم گله بر عملکرد و خصوصیات تولیدی و اقتصادی جوجههای گوشتی بررسی گردید. تعداد 324 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری کاب 500 (نر و ماده) بهصورت فاکتوریل 2×4 در قالب طرح کاملاً تصادفی با 24 واحد آزمایشی (8 تیمار و 3 تکرار) انجام شد. تیمارهای آزمایشی این طرح شامل دو سطح انرژی: (توصیه شرکت کاب 500 و 5/2 درصد پایینتر از توصیه شرکت کاب 500) × چهار تراکم پرورش 9، 12، 15 و 18 قطعه جوجه گوشتی در هرمترمربع بود که تا سن 42 روزگی استفاده شد. نتایج آزمایش نشان داد اثر سطوح مختلف انرژی بر بازده ناخالص اقتصادی (ریال/ جوجه) معنیدار بود بطوریکه با کاهش سطح انرژی بازده ناخالص اقتصادی افزایش یافت. در هیچ یک از صفات اندازهگیری شده اثرات متقابل سطوح انرژی و تراکم گله معنیدار نشد. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که بالاترین سطح تراکم پرورش (18 قطعه در متر مربع) باعث عملکرد تولیدی کمتری گردید. تیمار دارای سطح انرژی 5/2 درصد انرژی کمتر از توصیه احتیاجات کاب500 و تراکم 9 قطعه در واحد سطح در یک دوره پرورش 42 روزه باعث بالاترین عملکرد تولیدی گردید.