نام پژوهشگر: آرش امینی

مقایسه نقشه های پوشش گیاهی مراتع مبتنی بر سنجش از دور و پیمایش زمینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده مرتع و آبخیزداری و شیلات و محیط زیست 1390
  آرش امینی   عادل سپهری

مدیریت اصولی مراتع نیاز به ارزیابی مستمر این منابع دارد. استفاده از نقشه های پوشش گیاهی یکی از ضروریات اعمال این ارزیابی محسوب می شود. روش های مبتنی بر پیمایش صحرایی سال هاست که در تهیه نقشه پوشش گیاهی استفاده می شود. روش های مبتنی بر سنجش از دور در تهیه نقشه پوشش گیاهی نیز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. در رابطه با این روش ها ادعاهای بعضاً متناقضی اظهار می شود. این تحقیق به منظور بررسی و مقایسه صحت، هزینه، زمان و سهولت انجام روش های نام برده شده جهت تهیه نقشه های پوشش گیاهی انجام شده است. بدین منظور در مراتع کوهستانی چهار باغ شهرستان گرگان با در نظر گرفتن پارامترهای فوق4 روش تهیه نقشه های پوشش گیاهی با استفاده از (نقشه توپوگرافی مبتنی بر پیمایش صحرایی، با استفاده از عکس هوایی به همراه کنترل زمینی و با استفاده از روش های طبقه بندی نظارت نشده و نظارت شده تصاویر ماهواره ای) مقایسه شدند. صحت نقشه های به دست آمده با استفاده از جدول توافق ارزیابی گردید. هزینه، سهولت انجام، زمان صرف شده نیز محاسبه و مقایسه شد. و بر اساس نظر کارشناسی از (0 تا 1) وزن دهی شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد روش تهیه نقشه پوشش گیاهی با استفاده از نقشه توپوگرافی مبتنی بر پیمایش صحرایی نسبت به سایر روش ها از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است.

رسوب شناسی و ژئوشیمی رسوبات هولوسن خلیج گرگان در جنوب شرق خزر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم 1391
  آرش امینی   حمید لاهیجانی

خلیج گرگان با مساحت حدود450 کیلومتر مربع درتراز ارتفاعی 5/26- متر از سطح دریا، درجنوب شرقی دریای خزر قرار دارد و با توسعه سیستم سدی ساحلی میانکاله در ابتدای هولوسن تشکیل شده است. مطالعات رسوب شناسی در منطقه مورد مطالعه توسط بررسی422 نمونه از رسوبات سطحی و زیر سطحی ( مغزه و ترانشه) انجام شده است. هدف اصلی از این مطالعه بررسی فرایندهای رسوبگذاری در رسوبات هولوسن خلیج گرگان و مکانیسم شکل گیری سیستم سدی ساحلی میانکاله بوده است. معیار اصلی برای انتخاب محل مغزه ها و ترانشه ها بر اساس نتایج به دست آمده از پیمایش 8 نیمرخ رادار نفوذکننده زمین (gpr) در حاشیه جنوبی و شرقی خلیج گرگان و 12 نیمرخ رادار نفوذ کننده زمین در میانکاله به طول کل 5/4088 متر و در راستای موازی و عمود بر خط ساحلی است. آزمایش های دانه سنجی بر روی 122 نمونه ماسه ای و 300 نمونه گلی به وسیله lazer particle sizer انجام گردید. کلسی متری و اندازه گیری مقدار کربن آلی کل(toc) برای تمام نمونه ها انجام شده در حالیکه آزمایش های ژئوشیمی رسوبی با استفاده از روش xrf و xrdو شناسایی فرم و نحوه ارتباط و جنس دانه ها به وسیله sem مجهز به edx در نمونه های منتخب انجام گردید. ماکروفسیل های اصلی منطقه در قالب 5 گونه گاستروپود و4 گونه دوکفه ای شناسایی شد و سن مطلق توسط 6 عدد نمونه به روش کربن 14تعیین شد. نتایج به دست آمده از بررسی تپه های ماسه ای ساحلی میانکاله نشان می دهد تپه های ماسه ای سهمی شکل بیشترین فراوانی را داشته واز زیرگروه های این نوع تپه های ماسه ای از نظر شکل به ترتیب تپه های ماسه ای هلالی 45 %، تپه های ماسه ای نیم دایره ای 30 %، تپه های ماسه ای شن کش مانند 15 % و هر کدام از تپه های ماسه ای آشیانه ای و تپه های ماسه ای مدل سنجاق مو با 5 % فراوانی گسترش دارند. آنالیز دانه سنجی رسوبات تپه های ماسه ای ساحلی در یال های خلاف جهت باد و جهت باد در مناطق مختلف میانکاله نشان می دهد آنها از جور شدگی بسیار خوب ، کج شدگی مثبت و کشیدگی لپتوکورتیک برخوردار می باشند. معدل شاخص آلتراسیون شیمیایی (cia) در تپه های ماسه ای ساحلی میانکاله 95/63 است که نسبت به سایر تپه های ماسه ای ساحلی در دنیا بالاتر است که این مورد را می توان به اقلیم گرم و مرطوب و محتوای کانی شناسی منطقه مرتبط دانست. درصدfe2o3 ،tio2و mgo در نمونه های تپه های ماسه ای سیستم سدی ساحلی میانکاله از غرب به شرق کاهش می یابد که تاییدی برتاثیر جریان های به موازات ساحل از غرب به شرق و رسوب کانی های سنگین تر در نزدیکی منشاء می باشد. 31 نبکا در 4 ناحیه واقع در سیستم سدی ساحلی میانکاله بر مبنای تمرکز نبکا در واحد سطح، درصد پایداری و استقرار نبکا، ارتفاع نبکا و پوشش گیاهی غالب در آنها طبقه بندی شده است. اندازه گیری پارامترهای بافتی مانند میانگین، جورشدگی، کج شدگی و کشیدگی نبکاهای مورد مطالعه دلالت بر شباهت آنها با تپه های ماسه ای سهمی شکل منطقه دارد. بررسی مورفومتری نبکاهای مورد مطالعه نشان می دهد که همبستگی بین طول محورهای کوتاه و بلند قابل توجه است (78/0 r=). همچنین همبستگی قابل قبولی بین ارتفاع و محور بلند در نبکاهای اندازه گیری شده منطقه وجود دارد(63/0 r=). نیمرخ رادار نفوذ کننده زمین (gpr) شماره های 18 و 19 به طول 370 متر در حاشیه جنوبی و شرقی خلیج گرگان و نیمرخ های شماره 12،13،14، 15،17، 26،29و30 به طول 2361متر در سیستم سدی میانکاله مناسب ترین نیمرخ ها برای تعبیر و تفسیر زمین شناسی و تعیین رخساره های رادار در منطقه هستند. این در حالی است که ریز بودن رسوبات، فراوانی رس و همچنین بالا بودن سطح آب زیر زمینی باعث شده که استفاده مطلوب از برخی نیمرخ ها امکان پذیر نباشد. بررسی طولانی ترین نیمرخ رادار نفوذ کننده زمین در کل محدوده مطالعه ( نیمرخ خادملو) به طول 1480 متر از دریای خزر تا خلیج گرگان و حفاری 6 مغزه کوتاه و 3 ترانشه بر روی آن منجر به شناسایی 8 رخساره و 6 زیر رخساره راداری در منطقه شده است. شیب به سمت ساحل بازتاب ها در بیشتر رخساره های رادار و مشاهده توالی های درشت شونده به طرف بالا در 7 مغزه و ترانشه مورد مطالعه نشانه وجود پیشروی سیستم سدی ساحلی به سمت دریا ( سدهای پیشرونده )دارد. وجود رخساره رادار کنده شدگی و پرشدگی( cut and fill) به همراه رخساره رادار swash bar در مقطع غرب آشوراده و نیمرخ شماره 29 و مشاهده الگوی کلی بازتاب ها به سمت خشکی رخساره راداری و تفاوت آن با الگوی کلی رخساره های رادار در سایر بخش های میانکاله احتمالا به این دلیل است که این بخش در گذشته به صورت یک جزیره منفصل از میانکاله با رژیم هیدرودینامیکی متفاوت و تحت تاثیر شدید امواج بوده است که شکل گیری این جزیره با بررسی نقشه های جغرافیایی دیرینه منطقه تایید می شود. نتایج به دست آمده از تغییرات رخساره ای ( بافت ، ساختمان، رنگ و محتوای فسیلی )رسوبات هولوسن خلیج گرگان در قالب سه مغزه بلند نشانه تناوبی از رسوبگذاری رسوبات دریایی کم عمق، رودخانه ای، دریاچه ای، مردابی و سیستم سدی ساحلی در منطقه است. این در حالی است که مغزه های قره سو و شاه کیله کاملا با یکدیگر قابل انطباق هستند ولی در مغزه جنوب نیروگاه نکا، الگوی رسوبگذاری متفاوت بوده و تعیین سن انجام شده در انتهای مغزه در فاصله 17/19 متر از سطح زمین 2225 سال را نشان می دهد که تنها هولوسن فوقانی را در بر می گیرد و با دو مغزه دیگر قابل انطباق نیست. سیستم سدی ساحلی میانکاله با توجه به وِیژگی های زمین شناسی مانند مشاهده توالی های درشت شونده به طرف بالا، فراوانی ماسه های دانه ریز، وضعیت ژئومورفولوژی و خصوصا رخساره های رادار شناسایی شده براساس طبقه بندی های مختلف جزوگروه سدهای پیشرونده (progradational barriers) ،پشته های ساحلی پیچیده(beach ridge complex) و دماغه سدی پیچیده (( barrier spit complex قابل طبقه بندی هستند. شواهد ژئومورفولوژیکی و زمین شناسی وجود 8 فاز رشد را از ابتدای هولوسن تا به حال برای تکامل سیستم سدی ساحلی میانکاله تاییدمی نمایدکه با فرض ثابت بودن رسوب انتقالی توسط جریان های به موازات ساحل در طول هولوسن ( 58000 متر مکعب در سال )، این سیستم در طی 13071 سال معادل 790944660 مترمکعب رسوب را در خود ذخیره نموده است. از دیدگاه زمین شناسی، بسته شدن خلیج گرگان و تغییرات سریع سطح دریای خزر دو سناریویی است که به شدت آینده خلیج گرگان را تهدید می نماید. همچنین احداث بندر امیر آباد و توسعه موج شکن ها و تاسیسات بندری آن در دهه گذشته باعث فرسایش پذیری و تغییر مکان خط ساحلی شده که نتیجه آن به از بین رفتن بخشی ازتپه های ماسه ای ساحلی شرق بندر امیر آباد منجر شده است که پیشنهاد می شود با ارایه الگوهای مدیریتی به سرعت از گسترش تخریب در مناطق مجاور جلوگیری شود.

تشکیل،طبقه بندی و خصوصیات خاک بر روی ردیف مواد مادری در استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی 1391
  مریم محمودی لموکی   فرهاد خرمالی

خصوصیات ژئو شیمیایی، کانی شناسی و مورفولوژی خاک ها و مواد مادری مربوطه در حوضه آبخیز محمد آبادکتول، استان گلستان ارزیابی گردید. چهار پروفیل با چهار ماده مادری مختلف شامل لس، ایگنمبریت، ماسه سنگ و سنگ آهک از منطقه شمال ایران برای تعیین یکنواختی مواد مادری و درجه تکامل خاک های مختلف انتخاب شدند. خاک ها در گروه های بزرگ xerorthents،haploxerepts ، calcixerolls طبقه بندی شدند. رژیم حرارتی و رطوبتی خاک به ترتیب ترمیک و زریک بوده است. کانی های کلریت، ایلیت، اسمکتیت، کائولینیت، ورمی کولیت و همچنین کانی های مختلط ایلیت ورمی کولیت و ایلیت اسمکتیت در بخش رس خاک های مورد مطالعه، مشاهده گردید. تغییرات کم در نسبت ti/zr در طول هر پروفیل ثابت کرد که خاک های مورد مطالعه هر یک با ماده مادری مربوطه رابطه نزدیکی داشتند. شاخص هوادیدگی شیمیایی (cia)، شاخص میکرومورفولوژی خاک (miseca)، شاخص نسبت اسمکتیت به ایلیت + کلرایت و پذیرفتاری مغناطیسی برای بررسی و مقایسه درجه هوادیدگی خاک ها به کار برده شدند. بیشترین میزان شاخص هوادیدگی شیمیایی (cia) در پروفیل با ماده مادری لسی مشاهده گردید که بیانگر بیشترین میزان هوادیدگی در این پروفیل می باشد. مقایسه درجه تکامل خاک با استفاده از شاخص (miseca) نشان داد که افق bt پروفیل لسی دارای بیشترین درجه تکامل بوده است. نسبت اسمکتیت به ایلیت + کلریت در پروفیل ها از صفر در پروفیل با ماده مادری آهکی تا یک در پروفیل با ماده مادری لسی متغیر بوده است که به ترتیب نشان دهنده کمترین و بیشترین میزان تکامل در این پروفیل هاست. میزان پذیرفتاری مغناطیسی و آهن دیتیونات هم در پروفیل لسی دارای بیشترین مقدار بوده است که با نتایج دیگر مطابقت دارد.

بررسی رسوب شناسی و ژئوشیمی تپه های ماسه ای ساحلی در شرق بابلسر (جنوب دریای خزر، شمال ایران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم 1392
  محبوبه وسو   آرش امینی

منطقه مورد مطالعه در شمال ایران (استان مازندران) در جنوب دریای خزر واقع شده است. در این تحقیق مجموعه ای از تپه-های ماسه ای در 4 زون در محدوده ای با مختصات عرض جغرافیایی´43°36 تا´44 °36 شمالی و طول جغرافیایی´44 °52 تا ´52 °52 شرقی، در 10 کیلومتری شرق شهرستان بابلسر در شمال ایران نمونه برداری و مطالعه شده است. تپه های ماسه ای سهمی شکل فراوان ترین نوع تپه های ماسه ای شناخته شده در شرق بابلسر است، که زیرگروه های تپه های سهمی شکل هلالی، نیم دایره ای، شن کش مانند، سنجاق مو، پنجه ای ، آشیانه ای و مرکب به ترتیب فراوان ترین انواع آن می باشد. نتایج آنالیزهای دانه سنجی تپه های ماسه ای اندازه گیری شده نشان می دهد ماسه ها از نظر اندازه اساسا در حد ماسه ریز با جورشدگی خوب، کج-شدگی مثبت و کشیدگی مزوکورتیک هستند. بررسی کانی شناسی این تپه های ماسه ای نشان می دهد کوارتز بین 20 تا 45 درصد (میانگین 56/29 درصد)، فلدسپات بین 4 تا 10درصد (میانگین 91/7 درصد) و خرده سنگ ها بین 51 تا 72 درصد (میانگین 26/63 درصد) در تغییر است. شاخصی که با توجه به میزان اکسیدهای اصلی می توان بررسی نمود، شاخص دگرسانی شیمیایی´(ciw) است که در تپه های ماسه ای این شاخص از 41/86 درصد تا 64/91 درصد با میانگین 39/89 درصد در نوسان است، که این مقدار به دست آمده بیانگر آب و هوای گرم و مرطوب است. همچنین با توجه به 3 اکسید اصلی mgo+tio2+fe2o3 می توان در رابطه با فراوانی یا عدم فراوانی کانی های سنگین در منطقه نظر داد، که محاسبه برایند آنها در تپه های ماسه ای نشان می دهد کانی های سنگین از غرب به شرق منطقه مورد مطالعه روند کاهشی دارد. همچنین بررسی مهمترین عناصر کمیاب تپه های ماسه ای نشان می دهد، بالا بودن استرانسیم، باریم و زیرکن در محدوده مورد مطالعه در ارتباط با فراوانی کانی ها و اجزای تشکیل دهنده این عناصر از جمله پلاژیوکلازها، کربنات، فلدسپات پتاسیم و غیره در سنگ منشا است.

تأثیر باکتری های سیلیکاتی (sdb) در افزایش جذب پتاسیم توسط کلزا و هوازدگی کانی گلوکونیت، تحت شرایط گلخانه ای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  ندا رحیم زاده   محسن علمایی

میکروارگانیسم ها و ریزوسفر نقش مهمی را در هوازدگی کانی های رسی ایفا می کنند. هوادیدگی کانی های موجود در خاک، منبع اولیه بسیاری از عناصر غذایی ضروری رشد گیاه از جمله پتاسیم هستند. کانی های میکایی به عنوان منبع اصلی تأمین کننده پتاسیم در خاک های کشورمان غالب هستند. مطالعات زیادی در رابطه با سرعت رهاسازی پتاسیم غیرتبادلی و ساختمانی کانی های پتاسیم دار صورت گرفته است. لذا این مطالعه با اهداف بررسی نقش باکتری حل کننده سیلیکات و ریزوسفر گیاه کلزا بر توانائی جذب پتاسیم از گلوکونیت و مطالعه تأثیر باکتری بر تغییر و تحولات کانی شناسی گلوکونیت انجام شد. این مطالعه در شرایط گلخانه ای با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل محلول غذایی (با و بدون پتاسیم)، باکتری (حضور و عدم حضور باکتری) و طول دوره کشت (3 و 6 ماه) بود. در طول دوره کشت گلدان ها به وسیله آب مقطر و محلول غذایی استگنر آبیاری و تغذیه شدند. در پایان دوره 3 ماهه برداشت از اندام هوایی و در پایان دوره 6 ماهه برداشت از اندام هوایی و ریشه انجام و غلظت پتاسیم گیاه با دستگاه فلیم فتومتر قرائت شد. برای مطالعات کانی شناسی در پایان دوره 3 ماهه و 6 ماهه از ریزوسفر نمونه برداری شده و به وسیله دستگاه xrd مطالعه شد. به طورکلی در تیمارهای تغذیه شده با محلول غذایی فاقد پتاسیم، وزن خشک گیاه در هر دو دوره رشد به طور معنی دار تحت تأثیر باکتری حل کننده سیلیکات قرار داشت. در تیمارهای تغذیه شده با محلول فاقد پتاسیم در طول زمان کشت با افزایش نیاز پتاسیمی گیاه و کاهش توانایی رهاسازی پتاسیم ازگلوکونیت، غلظت پتاسیم در دوره 3 ماهه افزایش و بعد از آن کاهش می یابد. در پراشت نگاشت های پرتو ایکس نمونه های اشباع با منیزیم کانی گلوکونیت در تیمارهای مختلف، ورمی کولیتی شدن گلوکونیت را در هر دو شرایط تغذیه ای نشان داد. شدت پیک 14 آنگستروم در شرایط تغذیه ای بدون پتاسیم و حاوی باکتری شدیدتر از شرایط تغذیه ای کامل بود. بنابراین به نظر می رسد که مهم ترین تغییر ایجاد شده، هوادیدگی میکا بوده که طی آن پتاسیم از بین لایه های میکا خارج گردیده و کانی های منسبط شونده مانند اسمکتیت و ورمی کولیت تشکیل شده است.

بررسی شرایط رسوب گذاری سازند آقچه گیل و تاثیر آن بر پتانسیل اقتصادی شمال گنبد کاووس
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده علوم پایه 1393
  مهرداد مقصودلو   آرش امینی

برای بررسی محیط رسوبی سازند آقچه گیل و تاثیر آن بر پتانسیل اقتصادی منطقه به ترتیب از غرب به شرق 4 برش کانسارجویان، آزادگان، غنچه حسن و یلی بدراق از 60 کیلومتری شمال شرق گنبد تا 41 کیلو متری شمال شهرستان کلاله دراستان گلستان مورد مطالعه قرار گرفت. این 4 توالی رسوبی عمدتا شامل آهک های لایه ای همراه بافسیل صدف ریزتا درشت دانه و آهک ریز دانه متراکم به رنگ سفید تا کرم و زرد به همراه میان لایه های مارن به رنگ خاکستری تیره تا زرد رنگ است. مرز زیرین این سازند به صورت ناپیوسته از ماسه سنگ توده ای سازند آیتامیر به رنگ خاکستری تا سبزاست و مرزفوقانی تماما توسط نهشته های لسی پوشیده شده اند.دراین پژوهش براساس مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی 7 رخساره کربناته اویید پل گرینستون، پل اویید گرینستون ، اویید وکستون ، اویید پکستون، باند استون، میکروبیالیت ماداستون و مارن شناسایی گردید. براساس ارتباط رخساره های شنا سایی شده و پراکندگی آنها در طول توالی های مورد مطالعه، عدم وجود نهشته های آواری ورودی به حوضه رسوبی، ساخت های رسوبی لامینا سیون و طبقه بندی مورب الگوی رسوبی پیشنهادی برای سازند آقچه گیل محیط دریاچه ای کربناته می باشد و در بین زیرتقسیمات فرعی تر جزو کربنات های حاشیه ای قابل طبقه بندی می باشد. مطالعات ژئو شیمیایی نمونه های مورد مطالعه نشان می دهدکه محیط تشکیل این نهشته ها مشابه با مناطق معتدله عهد حاضرا ست. ترکیب کانی شنا سی اولیه آراگونیتی و محیط دیاژنتیکی این سنگ های کربناته یک محیط نیمه بسته تابسته که با سازند های مجاور تبادلات شیمیایی کمی داشته است. بهره برداری از آهک صدفی سازند آقچه گیل با شریط رعایت نمودن ملاحظات زیست محیطی و بازاریابی متنوع تر محصولات می تواند در رشد و شکوفایی اقتصادی این مناطق در آینده تاثیر گذار باشد.

زمین شناسی و کانی شناسی معدن فلوریت اراء ، جنوب شرق کیاسر، استان مازندران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گلستان - دانشکده علوم پایه 1393
  سارا سفیدیان   بهنام شفیعی بافتی

معدن اراء واقع در جنوب شرقی کیاسر یکی از معادن فعال فلوریت در استان مازندران است که به صورت چینه کران در سنگ های کربناته بخش بالایی سازند الیکا (تریاس میانی) میزبان شده است. معرفی ویژگی های پایه ای زمین شناسی این معدن از جمله مورفولوژی و نحوه رخداد ماده معدنی، کانی شناسی و ساخت و بافت کانی سازی هدف این مطالعه بوده است که بر پایه مشاهدات صحرایی و مطالعات ماکروسکوپی و میکروسکوپی انجام پذیرفته است. مشاهدات صحرایی در ارتباط با نحوه تظاهر ماده معدنی در معدن اراء نشان داد که بخش های با قابلیت معدنکاری اقتصادی در افق های کربناته سازند الیکا واجد فلوریت و گالن (بدون باریت) بوده که عمدتاً در مناطق گسله و حفرات کارستی و در تماس نزدیک با واحدهای شیلی- ماسه سنگی- مارنی قاعده سازند شمشک واقع شده-اند. ساخت ها و بافت های مشاهده شده در نمونه دستی و مطالعات میکروسکوپی، پیدایش و تکامل کانی سازی فلوریت (±گالن) را در دو مرحله همزاد با دیاژنز و بعد از دیاژنز معرفی می نماید. کانی-سازی دیاژنتیک فلوریت در سه مرحله اولیه، میانی و نهایی دیاژنز رخ داده است. فلوریت در ساخت و بافت های اولیه دیاژنتیکی بصورت افشان و ژئود در مقادیر فرعی ظاهر شده است؛ در حالیکه با پیشرفت دیاژنز و در نتیجه عملکرد فرایندهای وابسته به آن (مانند افزایش دما و فشار ناشی از ژرفای تدفین، واکنش های آبزای دیاژنتیکی و افزایش انحلال پذیری سنگ میزبان) ساخت و بافت های رگه و رگچه ای متداول گردیدند. تبلور مجدد، هسته زایی و پویایی کانه ها از ساخت و بافت های اولیه با پیشرفت دیاژنز عوامل اصلی شکل گیری ساخت و بافت های مراحل میانی و پایانی دیاژنز بوده اند. توسعه و افزایش شدت کانی سازی فلوریت (±گالن) در معدن اراء با ظهور ساخت و بافت های پس از دیاژنز مانند برشی، رگه ای و توده ای داخل حفرات انحلالی-کارستی گرمابی و زون های گسله همراه بوده است که به صورت ناهمشیب در سنگ های کربناته دولومیتی و سیلیسی شده و در تماس نزدیک با شیل های سازند شمشک و با دولومیتی شدن و سیلیسی شدن سنگ میزبان توسعه یافته اند. شکل-گیری ساخت و بافت های پس از دیاژنز به بازپویایی کانه های دیاژنتیک ناشی از عملکرد محلول های گرمابی نسبت داده شده است که در مراحل نهایی تکامل حوضه و در طی کوهزاد سیمرین میانی منشاء گرفته اند. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که پیدایش معدن فلوریت اراء از الگوی چندزادی تبعیت می کند. از نظر اکتشافی، تماس شیل (سازند شمشک)-سنگ کربناته میزبان (سازند الیکا) به عنوان ویژگی مشترک زون های فعال معدن اراء می تواند به عنوان کلید اکتشافی در مقیاس کانسار یا ناحیه ای جهت اکتشاف زون های اقتصادی از کانی سازی فلوریت معرفی شود.

بررسی رسوب شناسی و ژئوشیمی تپه های ماسه ای بادی جنوب سه قلعه، شهرستان سرایان، شرق ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم 1394
  حمزه عبدیان قطب آبادی   آرش امینی

منطقه موردمطالعه، در شرق ایران (استان خراسان جنوبی) واقع شده است. در محدوده موردمطالعه تپه های ماسه ای فراوانی توسعه یافته اند که شاهدی بر فرسایش بادی در منطقه می باشند. در این پژوهش تعداد 27 تپه ی ماسه ای بادی در 4 زون در محدوده ای با مختصات ´28 °33 تا´34 °33 عرض شمالی و ´21 °58 تا ´22 °58 طول شرقی، در فاصله 13 کیلومتری جنوب سه قلعه سرایان در شرق ایران مورد نمونه برداری و مطالعه قرارگرفته اند. تپه های ماسه ای از نوع تپه های برخان عرضی (برخانویید) فراوان ترین نوع تپه ماسه ای موجود در منطقه مورد مطالعه می باشد که در اثر وجود بادهای چند جهته و وجود دو باد اصلی و فرعی تشکیل می شوند. نتایج آنالیزهای دانه سنجی تپه های ماسه ای مورد مطالعه نشان می دهد که ماسه ها از نظر اندازه در حد ماسه ریز با جور شدگی اغلب خوب، کج شدگی مثبت و کشیدگی متوسط تا کشیده هستند. از طریق مطالعات ژئوشیمیایی اکسیدهای مختلف و نمودارهای مربوطه یک منشأ آذرین حد واسط تا فلسیک با میزان کوارتز متوسط و محیط تکتونیکی حاشیه فعال قاره ای را برای تپه های ماسه ای سرایان باید در نظر گرفت. شاخص دگرسانی شیمیایی (ciw) در تپه های ماسه ای موردمطالعه از 81/82 درصد تا 96/84 درصد با میانگین 96/83 درصد در نوسان است که این مقدار بیانگر آب و هوای گرم و خشک می باشد. میزان اکسیدهای اصلی tio2، fe2o3 و mgo می تواند نشانه فراوانی یا فقدان کانی های سنگین باشد که با بررسی این اکسیدها شاهد کاهش این عناصر از غرب به شرق منطقه و در نتیجه شاهد کاهش کانی های سنگین از غرب به شرق منطقه می باشیم. این موضوع باوجود باد شمال غرب که دارای قدرت فرسایندگی و جابجایی زیاد می باشد هم خوانی دارد. بررسی مهم ترین عناصر کمیاب تپه های ماسه ای حاکی از بالا بودن میزان باریم و زیرکانیم و پایین بودن استرانسیوم در محدوده مورد مطالعه دارد که دلیل آن را می توان در ارتباط با فراوانی کانی های تشکیل دهنده آن ها از جمله کربنات، فلدسپات پتاسیم و عدم فراوانی پلاژیوکلاز و غیره در سنگ منشأ دانست. همچنین، استفاده از اندیس ها و نمودارهای مربوط به تعیین هوازدگی منشأ نشان می دهد که پلاژیوکلازهای منطقه دارای هوازدگی بسیار کم بوده و از طریق نمودارهای تعیین هوازدگی می توان دریافت که میزان دگرسانی شیمیایی در منطقه موردمطالعه اندک می باشد و می توان هوازدگی در منطقه مطالعاتی سرایان را بیشتر از نوع هوازدگی فیزیکی دانست.