نام پژوهشگر: مهران غفاری
مهران غفاری شهین نعمت زاده
پیچیدگی زبانی همواره موضوعی بحث انگیز و قابل تأمل تلقی شده و فراوان به آن پرداخته شده است. بندهای موصولی در زبان های مختلف نیز به عنوان یکی از ساختارهای پیچیده زبانی تلقی می شوند و پردازش و بررسی پیچیدگی های آنها در زبان های مختلف نقش عمده ای در تحقیقات زبان شناسی و روانشناسی ایفا کرده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی سطوح پیچیدگی بندهای موصولی فاعل-فاعل، مفعول-مفعول، فاعل-مفعول و مفعول-فاعل بر روی 128 کودک از 5 مهدکودک شهرستان بابل در مقاطع سنی 3 تا 7 سال شامل 32 نفر در هر یک از 4 گروه سنی انجام شده است. بر این اساس ضمن مروری جامع بر ادبیات موضوعی مربوط، با استفاده از مدل ارائه شده، عبارات مرتبط با هر یک از بندهای موصولی استخراج شده و درک آنان از این جملات سنجیده شد. جهت سنجیدن میزان تسلط در درک این نوع بندهای موصولی در زبان فارسی آزمون های موازی شامل جملاتی از انواع بند موصولی به هر گروه سنی ارائه شد تا درک یا عدم درک آنها از این جملات مشخص گردد. به این منظور، به هر کودک جملات شامل بندهای موصولی مورد نظر به دو صورت مجزای خبری و پرسشی با روش های نشان دادن شکل، نشان دادن اشیای واقعی و یا درخواست برای اجرای یک فرمان ارائه شد. در مبحث تجزیه و تحلیل نتیجه های به دست آمده از آزمون های آنوا و آزمون های بررسی دوتایی بندهای موصولی یعنی توکی، شفه و ال.اس.دی استفاده گردید. براساس نتایج آزمون فرضیه اصلی در مورد درک کودکان 3 تا 7 ساله از انواع مختلف بندهای موصولی، نوع سوم کمترین نمره یا به عبارت دیگر کمترین درک را داشته و سپس به ترتیب نوع اول، نوع دوم و نوع چهارم می باشد. بنابراین نتایج تحقیق نشان دادند در تمامی سنین بند موصولی فاعل-مفعول کمترین نمره یا به عبارت دیگر بیشترین پیچیدگی و بند موصولی مفعول-فاعل بیشترین درک یا کمترین پیچیدگی را داشته است. در صورت کلی نتایج این پژوهش، سلسله-مراتب درک بندهای موصولی فارسی به صورت مفعول- فاعل < مفعول- مفعول < فاعل- فاعل < فاعل- مفعول تعیین شد، که این نتیجه با نتایج بدست آمده از پژوهش های رحمانی و دیگران(2011) روی زبان فارسی و دیسل و توماسلو (2005) در فراگیری زبان های انگلیسی و آلمانی، چن و همکاران (2010)، فدرنکو و همکاران(2011)، لین و بیور (b2006) و جیبسون (1998و 2000) همسو است. اما این نتیجه با نتایج بدست آمده از پژوهش های کاریراس و همکاران (2010) روی زبان باسک همسو نیست. ضمن اینکه این تفاوت پیچیدگی از طریق نظریه کونو، سلس مورسیا و لارسن فریمن(1999)، قابل توجیه نیست.
مهران غفاری فرهاد گلستانی فرد
کاربید سیلسیم یکی از مهمترین سرامیکهای مهندسی است. از سوی دیگر وجود پیوند کوالانت در این ماده باعث شده که به دست آوردن بدنه های سیلیکون کاربید و سینتر کردن این ماده منحصر به فرد به راحتی ممکن نباشد. به همین دلیل پژوهشهای زیادی برای سینتر کردن این ماده در دماهای هر چه کمتر صورت میگیرد. در این پژوهش چهار رویکرد برای تهیه بدنه متراکم کاربید سیلیسیم مورد توجه قرار گرفت. در رویکرد اول نظریه تغییر ترکیب فاز مایع مورد آزمون قرار گرفت. در رویکرد دوم تلاش شد تا با کمک فاز بین دانه ای کلسیم آلومینات بدنه متراکم کاربید سیلیسیم تهیه شود. در رویکرد سوم از این فاز بین دانه ای برای سینتر کاربید سیلیسیم در محیط نیتریدی استفاده شد و در رویکر چهارم بدنه کاربید سیلیسیم به روش ریخته گری تحت فشار شکل داده شد و مورد آزمون قرار گرفت. نتایج نشان میدهند که به شرط پیروی سیستم از نمودارهای تعادلی فازی و وجود یک ترکیب واسط دیرگداز در کنار یک یوتکتیک میتوان از ترکیب یوتکتیک برای تامین فاز مایع بهره گرفته و سپس با مهندسی دانه بندی ترکیب فاز مایع را به گونه ای تغییر داد که ترکیب واسط دیرگدازی رسوب کند. نیز نتایج آزمایشگاهی نشان می دهند که می توان در محیط نیتریدی در دمای 1680 درجه سانتی-گراد با 30% افزودنی به بدنه متراکم با تخلخل نزدیک صفر و استحکامی بیش از 430 مگاپاسکال دست یافت. در مورد بدنه هایی که تنها با افزودنی آلومینا و به روش ریخته گری تحت فشار تهیه شدند، نتایج نشان میدهند که مهمترین عامل در تهیه بدنه کاربید سیلیسیم به روش ریخته گری تحت فشار دانه بندی مواد است.
تورج نویزی اسماعیل صلاحی
چکیده ندارد.