نام پژوهشگر: شمس الدین هاشمی مقدم
زهرا مسلمی شمس الدین هاشمی مقدم
این پژوهش با عنوان « رابطه مهارتهای تفکر انتقادی و راهبردهای فراشناختی با سواد اطلاعاتی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اراک در سال تحصیلی 92– 91 » انجام شده است. هدف از انجام این پژوهش توجه به اهمیت و نقش مهارتهای تفکر انتقادی و راهبردهای فراشناختی به عنوان عامل پیش بینی کننده ی سواد اطلاعاتی می باشد. روش تحقیق، روش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اراک که در مجموع 955 نفر می باشد، بود. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و جدول مورگان 274 نفر انتخاب شد. به منظور بررسی فرضیه های تحقیق از سه پرسشنامه مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم « ب » و حالت فراشناختی و پرسشنامه محقق ساخته سواد اطلاعاتی استفاده شد. در تحلیل داده ها از روش رگرسیون چندگانه خطی، و همبستگی استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد: فقط بین راهبردهای فراشناختی و سواد اطلاعاتی رابطه معناداری وجود دارد. و بین مهارتهای تفکر انتقادی و سواد اطلاعاتی، همچنین بین مهارتهای تفکر انتقادی و راهبردهای فراشناختی رابطه معناداری وجود ندارد. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که با افزایش راهبردهای فراشناختی دانشجویان میزان سواد اطلاعاتی آنها نیز افزایش می یابد. لذا پیشنهاد می شود آموزش راهبردهای فراشناختی در برنامه های آموزشی آموزش عالی قرار گیرد تا دانشجویان در جریان یادگیری خود بصورت یادگیرندگانی مستقل عمل کنند.
زینب خودآرام شمس الدین هاشمی مقدم
هدف از این تحقیق مقایسه نگرش به عوامل درون مدرسه ای و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر اراک در سال تحصیلی 93-92 است.جامعه آماری این تحقیقرا کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر اراک که در مجموع 2122 نفر می باشند تشکیل می دادند.نمونه آماری در این پژوهش متشکل از 584 نفر است که از این تعداد 292نفر را دانش آموزان مدارس هوشمند و 292نفر را دانش آموزان مدارس عادی تشکیل می داد. ابزار تحقیق در این مطالعه عبارت بودند از پرسشنامه محقق ساخته عوامل درون مدرسه ای و پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس که تحقیقات قبلی برای این ابزارها روایی و پایایی مناسبی ذکر کرده اند. با توجه به موضوع مورد بررسی روش تحقیق از نوع علی-مقایسه ای است و روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون tمستقل استفاده شده است. نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها در خصوص متغیر عوامل درون مدرسه ای نشان می دهد که هیچ تفاوت معنا داری میان نوع نگرش دانش آموزان به جو مدرسه ، محیط مدرسه ، نقش مدیران، نقش معلمان در مدارس هوشمند و عادی وجود ندارد ولی میان نوع نگرش به نقش مشاوران و همسالان در مدارس هوشمند و عادی تفاوت معناداری وجود دارد . همچنین نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بین دانش آموزان مدارس هوشمند و عادی در میزان انگیزه پیشرفت تفاوت معنا داری وجود ندارد . در زمینه آگاهی بخشی معلمان و مدیران برای پیوند میان برنامه های مدارس با شیوه های نوین آموزش و یادگیری مبتنی بر فناوی اطلاعات و ارتبا طات سازمان آموزش و پرورش دوره های آموزشی ضمن خدمت برگزار کند.
محمد رحمتی سعید شاه حسینی
پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر استفاده از چندرسانهای مفاهیم علوم بر یادگیری، یادداری و انتقال یادگیری دانش¬آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان خنداب (سال تحصیلی93-1392) انجام گردید. روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی بوده و جامعه آماری شامل کلیه دانش¬آموزان پایه پنجم ابتدایی مدارس شهرستان خنداب بود که دو کلاس از میان آنها به روش تصادفی انتخاب شدو به دو گروه آزمایش(23 نفر) و گروه کنترل (25 نفر) تقسیم¬بندی شدند. پس از اجرای پیش¬آزمون¬، گروه آزمایش در معرض متغیر مستقل قرار گرفت و از هر دو گروه با هدف تعیین میزان یادگیری پس آزمون به عمل آمد. بعد از گذشت دو هفته، پس¬آزمون دوم با هدف اندازه¬گیری میزان یادداری اجرا گردید. و پس¬آزمون سوم نیز برای سنجش میزان انتقال یادگیری در دو گروه به عمل آمد. پس از تجزیه و تحلیل آماری یافته¬ها نشان داد گروهی که از طریق چند¬رسانه¬ای مفاهیم علوم آموزش دیده بودند در مقایسه با گروه گواه که تحت آموزش سنتی بودند در آزمون یادگیری، یادداری و آزمون انتقال یادگیری عملکرد بهتری نشان دادند. به عبارت دیگر با توجه به نتایج بدست آمده از تحلیل داد¬ه¬ها هر سه فرضیه پژوهش که تأثیر چند¬رسانه¬ای آموزش علوم بر یاد گیری، یادداری و انتقال یادگیری را مورد بررسی قرار می¬داد تأیید شد.
سمیه غلامی شمس الدین هاشمی مقدم
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطۀ سواد اطلاعاتی و تفکر خلاق دانشجویان دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه اراک با تأکید بر استانداردهای سواد اطلاعاتی انجام شده است . در این تحقیق ، سؤالات پژوهشی بر اساس مؤلفه های سواد اطلاعاتی(تعیین و تشخیص نیاز اطلاعاتی، جایابی و دسترسی به اطلاعات، ارزیابی نقادانۀ اطلاعات ، استفادۀ مؤثر و مسئولانۀ اطلاعات )و بررسی رابطۀ هریک از آنها با میزان خلاقیت دانشجویان مطرح شده است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان دانشکدۀ علوم انسانی بوده که در مجموع 2500 نفر می باشند . حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 200 نفر انتخاب گردیده است. به منظور بررسی سؤالات تحقیق از یک پرسشنامۀ محقق ساخته سواد اطلاعاتی و پرسشنامۀ سنجش خلاقیت تورنس استفاده شده است . پرسشنامۀ محقق ساخته شامل 29 سؤال پنج سطحی در قالب مقیاس درجه بندی لیکرت است . پس از تعیین روایی سؤالات پرسشنامه،ضریب پایایی پرسشنامه 90/0 به دست آمد . همچنین از پرسشنامۀ سنجش خلاقیت تورنس شامل 60 سؤال برای تعیین میزان خلاقیت دانشجویان استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل داده ها و پاسخگویی به پرسش های پژوهش با کمک نرم افزار spss، از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل ها نشان می دهد که بین سواد اطلاعاتی دانشجویان و خلاقیت آنها رابطه و همبستگی معنادار وجود دارد . به این معنی که هرچه مهارتهای دانشجویان در زمینۀ سواداطلاعاتی بیشتر باشد آنها خلاقیت بیشتری را هم در این زمینه از خود نشان می دهند و بالعکس. علاوه بر این نتایج نشان می دهد که هر یک از چهار مؤلفه تعیین وتشخیص نیاز اطلاعاتی،جایابی ودسترسی به اطلاعات، ارزیابی نقادانه اطلاعات وتلفیق آن به دانش پایه، و استفاده مؤثر و مسئولانه اطلاعات همبستگی معناداری با میزان خلاقیت دانشجویان دارد . در بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر در سواد اطلاعاتی و خلاقیت نتایج تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نمی دهد. اما در بررسی تفاوت رشته های تحصیلی در سواد اطلاعاتی و خلاقیت نتایج گویای آن است که بین رشته های تحصیلی در دو متغیر سواد اطلاعاتی و خلاقیت تفاوت معناداری وجود دارد. براساس نتایج بدست آمده پیشنهاد می گردد مراکز دانشگاهی به امر آموزش مهارتهای سواداطلاعاتی و پرورش خلاقیت در دانشجویان توجه خاصی داشته باشند . این امر می تواند در قالب همایشها و کارگاههای آموزشی از سوی مسئولان آموزشی دانشگاهها برگزار گردد. همچنین مراکز اطلاع رسانی و کتابخانه ها جهت استفاده دانشجویان به منابع اطلاعاتی غنی مجهز گردند.
محبوبه توکلیان شمس الدین هاشمی مقدم
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (خودگردان) با انگیزه پیشرفت و خودکارآمدی رایانه ای دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه اراک انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. نمونه تحقیق شامل 195 نفر دانشجو دانشکده علوم انسانی دانشگاه اراک می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از بین گروه های مختلف تحصیلی انتخاب گردیده اند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی(خودگردان) زیمرمن و پونز، پرسشنامه انگیزه پیشرفت و مقیاس خودکارآمدی رایانه می باشد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و همچنین آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه (anova) استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (خودگردان) و انگیزه پیشرفت دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه اراک رابطه معناداری وجود دارد. بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (خودگردان) و خودکارآمدی رایانه ای دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین انگیزه پیشرفت و خودکارآمدی رایانه دانشجویان دانشکده علوم انسانی رابطه معناداری مشاهده نشد. در بررسی تفاوت دانشجویان دختر و پسر در استفاده از راهبردهای یادگیری خودگردان و خودکارآمدی رایانه ای، نتایج نشان داد، از لحاظ استفاده از راهبردهای یادگیری خودگردان و خودکارآمدی رایانه ای بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود ندارد اما در انگیزه پیشرفت، بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد و دانشجویان دختر از انگیزه پیشرفت بالاتری برخوردار می باشند. در بررسی تفاوت دانشجویان رشته های مختلف، نتایج نشان داد، در استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و خودکارآمدی رایانه ای بین دانشجویان رشته های مختلف تفاوت وجود دارد اما در انگیزه پیشرفت بین دانشجویان رشته های مختلف تفاوتی وجود ندارد. با توجه به نتیجه پژوهش، توصیه می شود مهارت های خودتنظیمی در مقاطع پایین تر (مدارس) توسط مربیان آموزش داده شود تا افرادی مستقل، باانگیزه و خودکارآمد در زمینه های مختلف تحویل جامعه گردند. همچنین به آموزش و یادگیری مهارت های کامپیوتری در دانشجویان دانشکده های علوم انسانی اهمیت بیشتری قائل گردد.