نام پژوهشگر: مرضیه افضلی
مرضیه افضلی طاهره قادری
فقر از جمله پدیده هایی است که در دنیای اندیشه توجه زیادی را به خود جلب کرده است و همین امر دال بر اهمیت آن است. در جامعه شناسی به این مسئله اجتماعی با روشها و رویکردهای مختلفی پرداخته شده است. این تحقیق روش کیفی را برگزیده است تا از طریق مصاحبه عمیق نگاه افراد فقیر به زندگی روزمره-شان، فقر را دریابد. سوالاتی که برای دستیابی به این هدف بررسی شدند این مضامین را دربرداشتند : تعریف، علت، فرآیند فقیر شدن، انطباق با وضعیت فقر، انتقال فقر، راهکارهای رهایی، محرومیتهای اجتماعی و انتظار فقرا از جامعه. نمونه-های مورد بررسی نیز به دو گروه مساوی زن و مرد تقسیم شدند تا یافته ها میان این دو گروه مقایسه شود. مقایسه میان درک زنان و مردان از فقر یکی از سوالات اصلی تحقیق بود. علاوه بر مصاحبه از پرسشنامه برای تعیین ویژگی های جامعه آماری استفاده شد. پرسشنامه شامل سوالاتی درباره ویژگی های جمعیت شناختی، وضع درآمد، وضعیت مواد غذایی، پوشاک، درمان، اوقات فراغت و حمل و نقل بود. یافته های پیمایش حاکی از درآمد پایین، مصرف مواد غذایی در سطح تأمین پروتئین گیاهی، درمان در حد ضرورت، مصرف پوشاک، اوقات فراغت و حمل و نقل در کمترین سطح ممکن در جامعه آماری است. مصاحبه که با هدایت رویکرد سازه گرایانه برگر و لاکمن به واقعیت اجتماعی انجام شد، به این نتایج دست یافت. افراد فقیر، فقر را زندگی سخت تعریف کردند. در علت یابی فقر ترکیبی از خواست خدا و عوامل عینی را در نظر گرفتند. آنها در اثر فرآیندی که در ابتدای آن یکی از سه واقعه بیماری، اعتیاد و ورشکستگی قرار دارد، به موقعیت فعلی رسیدند. کنش فقرا در مقابل فقر، تنوعی از راهکارهای انطباقی را به وجود می آورد، که در 4 زمینه مسکن، درمان، اوقات فراغت و خواسته-های فرزندان بررسی شد. فقر پیامدهایی دارد که محرومیت اجتماعی آشکارترین آنهاست و موجب جهت گیری جامعه پذیری فرزندان به سمتی می شود که آنها را از فقر رهایی بخشد. با توجه به یافته های مصاحبه هدف اصلی یعنی دستیابی به واقعیت زندگی روزمره از دید فقرا، محقق شد. واقعیت در دو جزء ترسیم شد؛ روایت زندگی که بخش عینی واقعیت است و فرآیند ذهنی که جهان پیرامون را تفسیر و معنی می کند. این دو عنصر بر یکدیگر اثرگذارند و ترکیب آنها برساخت فقرا از واقعیت را به دست می دهد.
مرضیه افضلی عبدالمجید رضایی
چکیده این مطالعه به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی خصوصیات زراعی در 16 رقم کنجد در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین ارقام مورد بررسی از نظر کلیه صفات مورد ارزیابی از جمله تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه درکپسول و وزن هزار دانه و همچنین عملکرد دانه در بوته و عملکرد دانه در واحد سطح تفاوت معنی¬دار وجود داشت. برای کلیه صفات ضرایب تنوع فنوتیپی بزرگتر از ضرایب تنوع ژنتیکی بودند و در اکثر موارد این دو نوع ضریب تنوع اختلاف کمی با هم داشتند. بیشترین ضریب تنوع مربوط به تعداد انشعاب در بوته وکمترین آن مربوط به تعداد روز تا گلدهی بود. همچنین وراثت¬پذیری عمومی نسبتاً بالایی برای کلیه صفات مشاهده شد. صفات تعداد روز تا گلدهی، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت همبستگی بالایی را با عملکرد دانه در بوته و عملکرد دانه در واحد سطح نشان دادند. براساس نتایج حاصل از رگرسیون مرحله¬ای برای عملکرد دانه در بوته، سه صفت تعدادکپسول در بوته، وزن هزار دانه و تعداد دانه در کپسول به ترتیب دارای اهمیت بودند ودر مجموع 79 درصد از تغییرات آن را توجیه نمودند. برای عملکرد دانه در واحد سطح نیز سه صفت تعداد کپسول در بوته، وزن هزار دانه و تعداد دانه در کپسول به ترتیب مهمترین عوامل موثر در ایجاد تنوع بودند ودر مجموع 75 درصد از تغییرات آن را توجیه نمودند. نتایج تجزیه مسیر نیز نشان داد که وزن هزار دانه بیشترین اثر ژنتیکی مستقیم و مثبت را بر عملکرد دانه در بوته و عملکرد دانه در واحد سطح داشت. به طورکلی نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که برای کلیه صفات مورد مطالعه تنوع ژنتیکی بالایی بین ارقام وجود داشت و انتخاب برای بهبود آنها می¬تواند موثر واقع شود. در برنامه¬های به¬نژادی کنجد نیز برای دستیابی به عملکرد بالا و مطلوب می¬توان سه صفت تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول و وزن دانه را به ترتیب اهمیت به عنوان معیار های انتخاب در نظر گرفت و یا آنها را در یک شاخص انتخاب ادغام نمود.