نام پژوهشگر: علی درخشان شادمهری
عصمت مرادی علی درخشان شادمهری
تغذیه معدنی یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده عملکرد نهایی گیاهان زراعی می باشد که در این میان کودهای نیتروژنی از مهمترین نهاده هایی هستند که برای افزایش عملکرد به طور وسیع و گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. با توجه به افزایش بیش از حد مصرف کود نیتروژن که نه تنها از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست بلکه کاربرد بیش از لزوم این کود موجب آلودگی خاک و آبهای زیر زمینی بواسطه آبشویی نیتروژن خواهد شد می بایست با استفاده از روشهای مختلف در راستای کاهش کاربرد کودهای شیمیایی گام برداشت. پرایمینگ بذر یک تکنیک آسان و کم هزینه محسوب می شود که با تاثیری که بر بهبود جوانه زنی و استقرار گیاهچه ها دارد می تواند در راستای کاهش مصرف کودهای شیمیایی نقش مهمی داشته باشد. در این روش اجازه جذب آب بصورت کنترل شده به بذر قبل از کشت تا سطحی داده می شود که فعالیت های اولیه جوانه زنی مثل فعال شدن هورمونها ، آنزیم ها و محلول شدن مواد غذا یی ذخیره شده در بذرشروع گردد، اما از خروج ریشه چه جلوگیری شود و سپس بذر خشک می گردد که تا زمان کاشت قابلیت نگهداری را دارا می باشد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر هیدروترمال پرایمینگ بذر و سطوح کود مختلف نیتروژن بر عملکرد و اجزای عملکرد و نیز شاخص های رشد در ذرت انجام گرفت. آزمایش به صورت اسپیلیت پلات و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار با دو عامل، مقادیر کود نیتروژن شامل(0، 100، 200، 300، 400، 500 کیلوگرم در هکتار اوره) به عنوان عامل اصلی و هیدروترمال پرایمینگ بذر در2 سطح (هیدروترمال پرایمینگ و عدم پرایم) به عنوان عامل فرعی اجرا شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که مصرف کود اوره بر ارتفاع بوته، تعداد ردیف دانه در بلال، تعداد دانه در بوته، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک اثر معنی داری گذاشت؛ به طوری که بالاترین مقادیر این صفات متعلق به سطوح کودی 400 و 500 کیلوگرم در هکتار بود. همچنین اعمال هیدروترمال پرایمینگ بذر علاوه بر تأثیر معنی دار بر ارتفاع بوته، وزن صد دانه و تعداد دانه در بوته در مقایسه با شاهد سبب افزایش 9/21% وزن خشک بلال، 5/29% عملکرد دانه و 95/16% عملکرد بیولوژیک نسبت به عدم پرایم شد. اثر متقابل سطوح کود نیتروژن و هیدروترمال پرایمینگ بذر بر طول بلال، تعداد دانه در هر ردیف، تعداد دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت معنی دار بودند. بیشترین مقادیر این صفات از تیمارهای پرایمینگ با 400 و 500 کیلوگرم در هکتار بدست آمد که بین این سطوح اختلاف آماری مشاهده نشد. در این آزمایش میزان تجمع ماده خشک و شاخص های فیزیولوژیک رشد تحت تاثیر کود نیتروژن قرار گرفتند و با افزایش کود اوره مصرفی از صفر به 500 کیلوگرم در هکتار، افزایش قابل ملاحظه ای در میزان این شاخص ها به وجود آمد. همچنین شاخص های رشد cgr، rgr، lai، nar و میزان تجمع ماده خشک نیز با اعمال هیدروترمال پرایمینگ بذر در مقایسه با عدم پرایم افزایش نشان دادند. در کل با اجرای این پژوهش مشخص گردید که با استفاده از پرایمینگ بذر در مقادیر پایین کود نیتروژن می توان عملکرد و اجزای عملکردی برابر و یا بیشتر از میزان آنها در مقادیر بالای کود نیتروژن به دست آورد و صدمات ناشی از کودهای شیمیایی را در محیط کاهش داد.
سید حمید سلسبیلی علی درخشان شادمهری
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر گوگرد، باکتری تیوباسیلوس و ورمی کمپوست بر عملکرد و اجزای عملکرد نخود در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. عوامل مورد آزمایش شامل کود گوگرد در سه سطح: a1، a2 وa3 به ترتیب 0 ، 300 و 600 کیلوگرم در هکتار، باکتری تیوباسیلوس شامل دو سطح : (عدم مصرفb1 و مصرف 14 کیلوگرم درهکتار ( b2 و ورمی کمپوست شامل دو سطح : 0 c1 و مصرف 5 تن در هکتار c2 بودند. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که گوگرد، باکتری تیوباسیلوس و ورمی کمپوست به طور معنی داری عملکرد و اجزای عملکرد را تحت تأثیر قرار دادند. همچنین تأثیر گوگرد، باکتری تیوباسیلوس و اثر متقابل این دو بر میزان گوگرد در دانه معنی دار شناخته شد. افزودن گوگرد، باکتری تیوباسیلوس و ورمی کمپوست در خاک سبب کاهش معنی دار ph خاک گردید. گوگرد و باکتری تیوباسیلوس بر روی تمامی صفات مورد مطالعه اثر معنی داری داشتند. ورمی کمپوست نیز به طور معنی داری باعث افزایش تمامی صفات مورد مطالعه به جز میزان گوگرد در گیاه شد. اثر متقابل گوگرد و باکتری تیوباسیلوس بر روی تمامی صفات مورد مطالعه در این آزمایش معنی دار شناخته شد. اثر متقابل گوگرد و ورمی کمپوست و اثر متقابل باکتری تیوباسیلوس و ورمی کمپوست به جز در صفت گوگرد در دانه در باقی صفات معنی دار شناخته شدند. اثر متقابل سه گانه تنها در عملکرد بیولوژیک و دانه معنی دار شد. شاخص برداشت نیز در این آزمایش معنی دار شناخته نشد. به طور کلی نتایج این تحقیق حاکی از این است که کاربرد گوگرد و باکتری تیوباسیلوس، به تنهایی و یا استفاده توأم از آنها در بهبود ویژگی-های رشدی، عملکرد، ph خاک و میزان گوگرد دانه نخود تاثیر مثبتی داشت. ورمی کمپوست نیز تاثیر مثبتی بر ویژگی های رشدی، عملکرد و ph خاک داشت.
سمیه فرجی علی درخشان شادمهری
افزایش استفاده از آفتکش های شیمیایی منجر به آلودگی های محیط زیست و مقاومت در آفات می شود. عوامل بیمارگر حشرات (entomopathogens) از جمله قارچ ها، میکروارگانیسم هایی هستند که باعث ایجاد بیماری در حشـرات می شوند و استفاده از آنها در مبارزه بیولوژیک در حال گسترش می باشد. بدیهی است هر چه بر تعداد گونه های قارچی بیمارگر حشرات افزوده شود و یا به جدایه های کشنده تری از این قارچ ها دسترسی حاصل گردد تدوین و تکوین برنامه های کنترلی حشرات آفت نیز بهتر و موثرتر خواهد بود. بر همین اساس، در این پژوهش جمع آوری، شناسایی و مطالعه ی برخی از ویژگی های مورفولوژیک و بیو لوژیک (تعیین مقادیر lc50 و lt50) جدایه هایی از گونه های قارچ های بیمارگر حشرات از مزارع سیب زمینی بخش هایی از استان آذربایجان شرقی صورت گرفت و سپس میزان اثرات کشندگی ده جدایه از آنها روی لارو سن سه شب پره ی آرد ephestia kuehniella zeller مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونه های خاک از عمق 15-10 سانتی متری جمع آوری گردید و نقاط نمونه برداری توسط gps تعیین محل شد. جداسازی قارچ ها از نمونه های خاک با استفاده از روش طعمه حشره ای (galleria bait method) انجام شد. از مجموع 160 نمونه خاک جمع آوری شده از 5 منطقه مختلف 120 نمونه (%75) دارای قارچ بیمارگر بود که 80 جدایه متعلق به beauveria bassiana و 35 جدایه متعلق به metarhizium anisopliae بود. 5% نیز متعلق به قارچ های فرصت طلب . fusarium sp, penicillium sp.و sp. aspergillusبودند. تمام آزمایشات زیست سنجی در دمای 1±25 درجه سانتی گراد و در رطوبت نسبی 5±65 درصد انجام شد. آزمایشات با 3 تکرار و 10 حشره در هر تکرار صورت پذیرفت. شمارش تلفات در روز های 1 تا 10 پس از تیمار کردن انجام گرفت. در این میان کمترین مقدار lc50 مربوط به جدایه c-iiia8 متعلق به قارچ b. bassiana بود. نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد که با افزایش غلظت و زمان، میزان مرگ ومیر افزایش می یابد.کمترین مقدار lt50 نیز به جدایه b-vm1 از قارچ m. anisopliae متعلق بود.در راستای بررسی اثر سموم مصرفی در مزرعه روی عملکرد این قارچ ها، یک جدایه از b. bassiana و یک جدایه از m. anisopliae که در آزمایشات زیست سنجی بیشترین بیماریزایی و همچنین بالاترین تعداد جوانه زنی اسپورها را داشتند، انتخاب و اثر آفتکش های مختلف روی ویژگی های زیستی قارچ تست شد. نتایج آزمایشات نشان داد که قارچ کش های مورد استفاده بازدارندگی کامل روی مراحل رشدی، جوانه زنی و اسپورزایی قارچ ها داشتند وبه عنوان آفتکش های ناسازگار معرفی شدند. حشره کش ها و کنه کش ها نیز اغلب ناسازگار بودند و به طور معنی داری بازدارنده از مراحل رشدی قارچ ها بودند. حشره کش اسپسنوسد سازگارترین آفتکش در مقابل هر دو جدایه از قارچ های b. bassiana و m. anisopliae بود. بنابراین می توان توصیه کرد که این فرمولاسیون همراه قارچ های بیمارگر در برنامه های کنترل بیولوژیک مورد استفاده قرار بگیرد. انتظار می رود که نتایج حاصل از این پژوهش بتواند در راستای کاهش استفاده از سموم و اثرات آنها روی محیط زیست گام مهمی بردارد.
یاسر غلامی احمد غلامی
امروزه به علت هزینه های فزاینده کودهای شیمیایی لازم است که جذب و مصرف عناصر غذایی از کارایی بالایی برخوردار باشد. سیلیس به عنوان یک عنصر ضروری برای گیاهان زراعی و یک منبع غذایی مهمی برای رشد و عملکرد برنج به شمار می رود که در صورت عدم جایگزینی کافی این عنصر، گیاه با کمبود سیلیس مواجه شده و باعث بروز اختلال تغذیه ای جدی در گیاه و عدم ثبات در پایداری مقاومت به آفات می گردد. در این راستا پژوهشی به منظور بررسی اثر دو منبع مختلف کود سیلیس در سه مقدار مصرف متفاوت بر رشد، عملکرد و تحمل به کرم ساقه خوار در رقم طارم-هاشمی و لاین 843 گیاه برنج انجام شد. این آزمایش در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات برنج کشور در آمل در سال 1390 به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای مورد آزمایش شامل رقم، در دو نوع لاین 843 (v1) و رقم طارم-هاشمی (v2)، منابع سیلیس در دو نوع 73% sio2 (s1) و بقایای معدن سیلیس سوادکوه 22% (s2) و مقدار مصرف سیلیس شامل سه سطح صفر (d1)، 250 (d2) و 500 (d3) کیلوگرم در هکتار (بر مبنای درصد سیلیس) بودند. نتایج این آزمایش نشان داد که لاین 843 در تمامی صفات به جز ارتفاع بوته، وزن هزار دانه و میزان تحمل به کرم ساقه خوار به طور معنی داری نسبت به رقم طارم-هاشمی دارای برتری بود و بین دو منبع کود سیلیس نیز در تمام صفات از لحاظ آماری اختلاف معنی داری وجود نداشت. نتایج مربوط به مقدار مصرف کود سیلیس نشان داد که تیمار 250 کیلوگرم در هکتار، بهترین تیمار مصرفی کود سیلیس در مزرعه می باشد. مصرف این کود باعث افزایش معنی دار سیلیس ساقه، سیلیس برگ، تعداد پنجه، سطح برگ پرچم، وزن خشک برگ، وزن هزار دانه و عملکرد و همچنین سبب کاهش معنی دار زاویه برگ دوم با ساقه و درصد آلودگی به کرم ساقه خوار شد. به طوری که این کود توانست سطح برگ پرچم را 14%، وزن خشک برگ را 3/15% و عملکرد گیاه را 9/14% افزایش دهد.
حسن شهقلی ابراهیم ایزدی دربندی
به منظور مطالعه تاثیر بعضی از کودهای آلی و زیستی بر رشد و عملکرد گوجه فرنگی و ارزیابی تاثیر آنها بر تجزیه و ماندگاری علف کش متری بیوزین در خاک، آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود در سال 1390 انجام شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل کاربرد مواد آلی در 3 سطح (ورمی کمپوست، کود گاوی و شاهد) و کود های زیستی در 4 سطح (pseudomonas putyda،pseudomonas fluorescens ، azotobacter chrococcum و شاهد) بودند. علاوه بر اندازه گیری برخی صفات رشدی و عملکرد گوجه فرنگی، برای تعیین غلظت متر ی بیوزین در خاک، بلافاصله پس از کاربرد علف کش (2 ساعت)، 3، 8، 32 ، 55 و 90 روز پس از کاربرد متری بیوزین، نمونه گیری از خاک در عمق 0 تا 15 سانتی متری خاک انجام شد. نتایج نشان داد، در بین اثرات ساده کودهای آلی و زیستی، بیشترین تاثیر مربوط به تیمار کود ورمی کمپوست و ازتوباکتر بود. بطوریکه تیمارهای مذکور بترتیب منجر به افزایش 42 و 37 درصدی تعداد کل میوه، 22 و 24 درصدی در وزن خشک ساقه و افزایش 13 و 17 درصدی در وزن کل میوه گوجه فرنگی نسبت به تیمار شاهد گردید. نتایج نشان داد اثر متقابل ورمی کمپوست × ازتوباکتر کروکوم بترتیب سبب افزایش 23، 53 و 46 درصدی محتوای کلروفیل برگ، وزن خشک برگ و قطر ساقه اصلی نسبت به تیمار شاهد گردید. اما در صفات محتوای نسبی آب و تعداد میوه نارس، بیشترین تاثیر در بین اثرات متقابل بترتیب مربوط به تیمار های کود گاوی × ازتو باکتر و ورمی کمپوست × سودوموناس پوتیدا بود، که بترتیب باعث افزایش 28 و 46 درصدی مقادیر صفات مذکور نسبت به تیمار شاهد شدند. در مورد صفت جمعیت باکتری ها، بیشترین تاثیر در بین اثرات متقابل مربوط به تیمار ورمی کمپوست × سودوموناس فلورسنس بود، که سبب افزایش 86 درصدی نسبت به تیمار شاهد گردید. نتایج نشان داد که کمترین تاثیر بر سرعت تجزیه، نیمه عمر و تجزیه 90 درصدی متری بیوزین مربوط به تیمار کاربرد توام کودگاوی و ازتوباکترکروکوم بود درحالیکه بیشترین آن به تیمار کاربرد توام ورمی کمپوست و سودوموناس فلورسنس تعلق داشت. بطوریکه که تیمار کودگاوی × ازتوباکترکروکوم موجب کاهش 23 درصدی سرعت تجزیه، افزایش 26 درصدی نیمه عمر و افزایش 26 درصدی تجزیه 90درصدی نسبت به شاهد گردید. از طرفی کاربرد ورمی کمپوست به همراه سودوموناس فلورسنس موجب افزایش 37 درصدی سرعت تجزیه، کاهش 52 درصدی نیمه عمر و کاهش 54 درصدی تجزیه 90 درصدی متری بیوزین نسبت به تیمار شاهد گردید. بر اساس نتایج این آزمایش، کودهای آلی و زیستی از طریق اثرات هم افزایی علاوه بر افزایش رشد و عملکرد گوجه فرنگی، سبب تغییر سرعت تجزیه و ماندگاری علفکش متری بیوزین در خاک می شود. کلید واژه ها: ازتوباکتر، دوام آفت کش، سودوموناس، ورمی کمپوست، رشد گیاه، تجزیه زیستی
عباس خواجه علی درخشان شادمهری
رشد جمعیت و استفاده بیش از حد از منابع آبی موجب کاهش منابع آبی اختصاص یافته به بخش کشاورزی شده است. لذا دست یابی به راه حل های مناسب برای افزایش بهره وری آب در بخش کشاورزی ضروری به نظر می رسد. از طرف دیگر استفاده از نهاده های آلی نظیر اسید هیومیک با حداقل آسیب به محیط زیست که توانایی فعالیت شبه هورمونی دارند، باعث افزایش جذب آب و مواد معدنی توسط گیاه می شود. به همین منظور، این تحقیق جهت بررسی اثر متقابل اسید هیومیک و تنش خشکی بر رشد و عملکرد سیب زمینی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در دانشکده کشاورزی بسطام انجام پذیرفت. فاکتورهای آزمایش شامل 4 سطح محلول پاشی اسید هیومیک {صفر (شاهد)، 800، 1600 و 2400 میلی لیتر در هکتار} و 3 سطح دور آبیاری {7 روز (شاهد)، 14 روز و 21 روز یکبار} بودند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد که اثرات فاکتور های آزمایش بر صفات اندازه گیری شده معنی دار گردیده است. کاربرد 2400 میلی لیتر در هکتار اسید هیومیک موجب افزایش قطر، وزن خشک و عملکرد غده ها شد. دور آبیاری نیز در هر سطحی موجب کاهش عملکرد غده ها در مقایسه با شاهد شد. اثر متقابل اسید هیومیک و مدار آبیاری نیز بر صفات عملکرد غده معنی دار گردید. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که کاربرد اسید هیومیک در غلظت های مختلف سبب کاهش اثرات تنش خشکی می گردد. همچنین در هر سطحی از دور آبیاری کاربرد غلظت های مختلف اسید هیومیک موجب افزایش سطح برگ و بیوماس کل گیاه شد. اثر متقابل محلول پاشی اسید هیومیک در هر سطحی از دور آبیاری باعث افزایش سطح فتوسنتزی گیاه و بیوماس کل گیاه سیب زمینی شد. نتایج این آزمایش نشان داد که محلول پاشی اسید هیومیک در هر سطحی می توانداثرات تنش خشکی را کاهش دهد. کلمات کلیدی: سیب زمینی، تنش کم آبی، اسید هیومیک، عملکرد و اجزای عملکرد
مهسا جوکار علی درخشان شادمهری
قارچ های بیمارگر حشرات در سلسله قارچ ها به طور گسترده پراکنده شده اند. برخی از این قارچ ها طیف میزبانی محدودی داشته درحالی که برخی دارای طیف میزبانی گسترده ای می باشند. چندین گونه از این قارچ ها پتانسیل کنترل بیولوژیک عوامل بیماری های گیاهی و حشرات را دارند. metarhizium spp. قارچ بیمارگری است که برای کنترل بیولوژیک طیف وسیعی از آفات نظیر راسته های بال پولک داران و سخت بال پوشان استفاده شده است. metarhizium به طور عمده بر پایه ویژگی های مورفولوژیکی و ملکولی شناسایی می گردد. هدف این پایان نامه جداسازی و شناسایی واریته های این قارچ با استفاده از فواصل رونویسی شده داخلی (ناحیه (its می باشد. ما به بررسی 30 جدایه جمع آوری شده از خاک های مناطق گوناگون شاهرود و شمال ایران پرداختیم. این جدایه ها به صورت جزئی با استفاده از صفات مورفولوژیکی مانند نرخ رشد، اسپورزایی، بیماری زایی علیه tribolium castaneum (col, tenebrionidae) شرح داده شدند. آزمایشات مورفولوژیک نشان داد همبستگی میان این 3 پارامتر وجود دارد. تجزیه و تحلیل توالی های its و s8/5 ریبوزومی برای شناسایی گونه ها و سویه های این قارچ به کار برده شد. نواحی its با استفاده از پرایمرهای its1 و its4 قطعه ای به طول تقریبی 530 جفت باز را تکثیر نمود. توالی های به-دست آمده با استفاده از نرم افزار codon code aligner هم ردیف شدند و در کنار توالی 12 گونه شناخته شده metarhizium برای رسم درختچه در نرم افزار مگا (روش ماکسیمم پارسیمونی با بوت استرپ 1000) مورد استفاده قرار گرفتند. در میان 8 کلاستر به وجود آمده، 5 کلاستر حاوی 25 جدایه به دست آمده از اقلیم شاهرود و شهرستان های اطراف، فاقد همتایی از گونه های شناخته شده بودند و احتمال وجود 5 گونه جدید در این مناطق وجود دارد که این امر نیازمند مطالعات ملکولی با نشانگرهای دیگر می باشد. 5 جدایه شناسایی شده نیز به گونه های m. flavoviride، m. anisopliae، m. robertsii، m. guizhouense و m. velutinum تعلق دارند.
امیررضا فکور شرقی علی درخشان شادمهری
تناوب زراعی و راهبرد های مدیریتی به کار رفته در مزارع، پویایی و توزیع مکانی علف های هرز و جمعیت بندپایان را تحت تاثیر قرار می دهند. به منظور ارزیابی الگو های توزیع مکانی تحت تاثیر تناوب زراعی، آزمایشی در سال زراعی 1391-1390 با استفاده از روش زمین آمار، در سطح دو مزرعه تجاری سیب زمینی در منطقه جلگه رخ تربت حیدریه و مجن شاهرود انجام شد. بدین منظور داده های مربوط به جمعیت گیاهچه و بانک بذر و فون بندپایان از طریق نمونه برداری از 550 و 36 نقطه در محل تلاقی شبکه مربعی (گرید) 10×10 متر جمع آوری شد. جهت توصیف توزیع مکانی گیاهچه علف های هرز و بذور بانک بذر خاک و همچنین فون بندپایان خاک از آنالیز مدل های سمی واریوگرام استفاده شد و پس از درونیابی نقاط نمونه برداری شده به وسیله کریجینگ نقشه های توزیع مکانی ترسیم شد. نتایج نشان داد که در جلگه رخ متوسط جمعیت گیاهچه و بانک بذر اکثر گونه های علف هرز و همچنین متوسط جمعیت کل گیاهچه و بانک بذر علف های هرز در واحد سطح تناوب گندم، آیش، سیب زمینی (جلگه رخ)، کمتر از تناوب گندم، سیب زمینی، سیب زمینی (مجن) بود. نتایج آنالیز سمی واریوگرام نشان داد که جمعیت گیاهچه و بانک بذر اکثر گونه های علف هرز و همچنین فون بندپایان در دو منطقه دارای توزیع لکه ای بودند. نتایج نشان داد که در منطقه جلگه رخ لکه های گیاهچه و بانک بذر علف های هرز عمدتا کوچک (دامنه تاثیر کم) و پراکنده بودند، اما در منطقه مجن لکه های بزرگ (دامنه تاثیر گسترده) و پیوسته دیده شدند. آنالیز کراس واریوگرام نشان داد که الگو های توزیع بانک بذر و جمعیت علف های هرز دارای تطابق مکانی هستند. همچنین بین توزیع مکانی بندپایان و گیاهچه علف های هرز رابطه قابل توجهی مشاهده گردید. به طور کلی نتایج نشان داد که نوع سیستم تناوبی به کار رفته در مزارع به میزان زیادی بر تراکم و توزیع فلور بانک بذر و گیاهچه علف های هرز و همچنین پراکنش حشرات تاثیر گذار است و می تواند به عنوان یک راهکار مدیریتی موثر در برنامه های مدیریت تلفیقی علف های هرز و حشرات مورد استفاده قرار گیرد.
علیرضا گیلانی علی درخشان شادمهری
به منظور بررسی اثر تنش کم آبیاری، قارچ مایکوریزا و مقادیر مختلف سوپرجاذب بر عملکرد، اجزای عملکرد و برخی خصوصیات فیزیولوژیکی کنجد(sesamum indicum l.) آزمایشی با استفاده از اسپیلیت پلات فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 91 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود انجام شد. سطوح تیمار آبیاری براساس تبخیر تجمعی از تشت تبخیرشامل (i1)80 میلی متر تبخیر، (i2)160 میلی متر تبخیر و (i3)240 میلی متر تبخیر به عنوان کرت اصلی و فاکتورهای فرعی مقادیر سوپرجاذب با سه سطح صفر، 100 و 200 کیلوگرم در هکتار (z0, z1, z2) و قارچ مایکوریزا در دو سطح بدون تلقیح (m0) و تلقیح (m1) در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد کلیه صفات مربوط به عملکرد و اجزای عملکرد دانه به جز شاخص برداشت، درصد روغن و درصد پروتئین دانه در رژیم های مختلف آبیاری تفاوت معنی داری داشتند، همچنین تمام صفات به جز شاخص برداشت، درصد روغن، کلروفیل a و سرعت رشد در مرحله پنجم نمونه گیری تحت تأثیر سوپرجاذب قرار گرفتند، به طوری که بیشترین مقدار صفات اندازه گیری شده از سطح 200 کیلوگرم سوپرجاذب در هکتار بدست آمد. همچنین صفاتی نظیر شاخص سطح برگ، محتوی نسبی آب، کلروفیل a، کلروفیل b و سرعت رشد مراحل اول تا سوم نمونه گیری گیاه تحت تاثیر تلقیح قارچ مایکوریزا واقع شد؛ تفاوت معنی داری داشتند. اثر متقابل آبیاری و سوپر جاذب تاثیر معنی داری بر روی ارتفاع، بیوماس، محتوی آب نسبی، کلروفیل a و سرعت رشد در مرحله چهارم نمونه گیری گیاه داشت. همچنین بر همکنش آبیاری و سوپرجاذب و مایکوریزا تاثیری معنی دار بر صفات درصد روغن ، کلروفیل a و مرحله سوم نمونه گیری سرعت گیاه داشت. نتایج این تحقیق نشان داد که امکان استفاده از مقادیر مختلف پلیمر سوپرجاذب و قارچ مایکوریزا برای افزایش عملکرد و اجزای عملکرد گیاه و جلوگیری از اثرات سوء تنش های کم آبیاری وجود دارد.
معصومه کردی شاهرخ قرنجیک
قارچ های بیمارگر حشرات، از قبیل beauveriaspp.،در کنترل جمعیت حشرات موثر هستند. قارچ beauveriaspp. علاوه بر اینکه فاز ساپروفیت برروی بقایای گیاهان و حشرات دارد، دارای دامنه میزبانی گسترده ای در بین حشرات و عنکبوت ها است. که نظر به تفاوت ترکیب، بافت و ساختار اپی کوتیکول و پرو کوتیکول حشرات ممکن است، مجموعه های متفاوتی از ژن های قارچی، الگوهای بیان متفاوتی را نشان دهند. این تغییرات با آنالیز کلی بیان ژن یا آنالیز تعدادی از ژن های کاندیدای قارچی، در مواجهه با کوتیکول حشرات مختلف مشخص می شود. در این تحقیق دو جدایه قارچی beauveria با قدرت بیماریزایی متفاوت، ضعیف و قوی استفاده شد. کوتیکول های چهار حشره به نام های tribolium castaneum، galleria mellonella، calliptamus italicus و eurygaster integriceps جدا شدند و در محیط رشد قارچ مورد استفاده قرار گرفتند. بنابراین چهار محیط کشت حداقل عصاره کوتیکولی (القایی) و یک محیط کشت فاقد عصاره کوتیکولی به عنوان کنترل برای رشد دو جدایه قارچی استفاده شد. پرایمرهای اختصاصی برای ژن های مورد مطالعه با نام های پروتئاز باسیاسین i، دای پپتیدیل پپتیداز، سنسور کلسیم، سیتوکروم p450 و پروتئین کیناز طراحی شد و تغییرات بیان این ژن ها از طریق rt-pcrنیمه کمی مطالعه شد. سه ژن اول در مواجهه با محیط های عصاره کوتیکولی به صورت معنی داری القا شدند وبیشترین میزان بیان را در مواجهه با عصاره کوتیکولی ملخ ایتالیایی نشان دادند. در مقابل و به صورت جالب توجهی، کاهش بیان برای دو ژن دیگر در محیط کشت حداقل در مقایسه با محیط کشت کنترل مشاهده شد. علاوه بر این، دو جدایه قارچی نیز در محیط کشت های مختلف، رفتار متفاوتی نشان دادند. واژگان کلیدی: قارچ های بیمارگر حشرات، کوتیکول حشرات، بیان ژن، افزایش بیان، کاهش بیان