نام پژوهشگر: عطاالله ابراهیمی
جهانبخش پای رنج ابوالفضل رنجبر فردوئی
ارزیابی تولید علوفه یکی از مسائل مهم در تعیین ظرفیت چرای مراتع محسوب می شود، پس از تعیین میزان علوفه تولیدی، آگاهی از اینکه چه مقداری از آن برای دام چرا کننده قابل دسترس می باشد نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. شکی نیست که تمامی علوفه تولید شده در مراتع به طور یکسان قابل دسترس نمی¬باشد و عوامل مختلفی میزان در دسترس بودن علوفه را تحت تاثیر قرار داده و آن را محدود می نمایند. اما در طرح های مرتعداری هیچ از یک این فاکتورها را در نظر نمی گیرند. در این تحقیق که در منطقه کرسنک که ناحیه¬ای کوهستانی و مرتفع با ارتفاع متوسط 2603.1 متر از سطح دریا، وسعتی معادل 576 هکتار و بین مختصات جغرافیایی ˝4 ´26 °56 تا ˝33 ´27 °56 طول شرقی، و ˝30 ´30 °32 تا ˝33 ´32 °32 عرض شمالی در استان چهار محال و بختیاری واقع شده، عوامل تاثیر گذار بر دسترسی به علوفه مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی منابع متعددی فاکتورهایی همچون فاصله از منابع آبی، تراکم گیاهان بوته¬ای، شیب و دیگر استفاده¬های از اراضی از عمده¬ترین عوامل کاهش دهنده دسترسی به منابع علوفه¬ای تشخیص داده شد. در این تحقیق در ابتدا، با مطالعه ویژگیهای پدیده¬های سطح زمین بر روی عکسهای هوائی، تیپ بندی اولیه انجام شد. سپس با کنترل میدانی، مرز و نوع تیپ های گیاهی تعیین گردید. پس از تعیین مناطق معرف، اندازه و تعداد کوادرات، به ترتیب 2*1 و30 کوادرات در هر تیپ تعیین شد. تولید با استفاده از روش قطع و توزین وتراکم با استفاده از روش فاصله ای اندازه¬گیری گردید. در داخل هر تیپ گیاهی محل کوادراتهای نمونه برداری با استفاده از سیستمgps درمحل مرکز پلات، تعیین شد.با استفاده از قابلیت داده¬های سنجش از دور در بالابردن دقت داده¬های حاصله از برآورد¬های زمینی تولید اقدام گردید. داده¬های ماهواره¬ای مورد استفاده در این تحقیق مربوط به 22می 2008 مطابق با 2 خرداد 1387 همزمان با برداشت اطلاعات میدانی می باشد. در این مطالعه از 26 شاخص گیاهی و نسبت باندی مختلف استفاده شد تا بهترین شاخص تعیین و استفاده گردد. در ابتدا تولید به عنوان متغیر مستقل (x) و شاخص¬های گیاهی به عنوان متغیر وابسته (y) وارد نرم افزار آماری spss (ver. 15.0) گردیدند. سپس بهترین روابط رگرسیونی خطی، دو جمله ای، سه جمله ای و نمایی که تولید را از شاخص های گیاهی برآورد می نمودند مشخص گردید. نقشه تولید براساس برازش بهترین مدل رگرسیونی ایجاد گردید. نقشه عوامل محدود کننده شامل کاربری اراضی، فاصله از منابع آبی، شیب و تراکم گیاهان بوته ای نیز ایجاد گردید. آنگاه با تعدیل همه عوامل محدودکننده در تولید براساس جداول مربوطه، نقشه تولید قابل دسترس ایجاد گردید و میزان علوفه قابل دسترس از این تعدیلات محاسبه گردید. نتایج آماری نشان داد که تولید با در نظرگرفتن شیب و تراکم گیاهان بوته¬ای و درختچه ای و همچنین تولید با در نظرگرفتن کلیه عوامل محدود کنننده قابلیت دسترسی، با تولید در حالت معمولی تفاوت معنی¬داری (p<0.05) را داشته¬اند. در حالی که فاصله از منابع آبی و دیگر کاربری اراضی تفاوت معنی¬داری را با روش معمول انداز¬گیری تولید نشان ندادند. فاصله منابع آبی مناسب و نسبت کم دیگر کاربری اراضی را میتوان دلیل عدم معنی داری تفاوت حاصله از به کار گیری این عوامل دانست. با توجه به تاثیر این فاکتورها در محاسبه علوفه قابل دسترس توصیه می شود که این عوامل در تعدیل میزان علوفه قابل دسترس مد نظر قرار گیرند.
شهربانو رحمانی عطاالله ابراهیمی
چکیده امروزه تهیه ی نقشه پوشش گیاهی دقیق و به هنگام به عنوان ابزار مدیریتی مراتع اهمیت خاصی یافته و نقشه های پوشش گیاهی به عنوان اولین مبنای تصمیم گیری در مدیریت مراتع محسوب می شوند. هر گونه اندازه گیری و ارزیابی، عملیات احیاء و اصلاحی و توصیه های مدیریتی معمولاً بر اساس نقشه های پوشش گیاهی انجام می گیرد. روشهای متعددی برای تهیه نقشه پوشش گیاهی یک منطقه توسعه یافته است که از آن جمله می توان به روش های پیمایش صحرایی، روش سنجش از دور، روش مبتنی بر واحدهای فیزیوگرافی و نهایتاً روش ژئومورفولوژی اشاره کرد. هدف مطالعه حاضر معرفی بهترین روش تیپ بندی گیاهی از بین روش های مذکور و تعیین قابلیت ها و محدودیت های هر یک از آنها در منطقه حفاظت شده سبزکوه است. در این مطالعه جهت انجام روش سنجش از دورعلاوه بر تصاویر irsسنجنده lissiii از نقشه ی مدل رقومی ارتفاعی زمین digital elevation model–dem)) و شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده (normalized differences vegetation index-ndvi) به عنوان داده های کمکی جهت تولید نمونه های معرف برای چهارده کلاس تیپ گیاهی و پوشش زمینی استفاده که برای طبقه بندی آنها از روش نظارت شده ی حداکثر احتمال بهره گرفته شد. پس از بررسی دقت نقشه های تولیدی، مشخص شد زمانی که تنها از داده های سنجش از دور استفاده شود میزان دقت و ضریب کاپای حاصل به ترتیب 082/0 و 7943/0و دقت و ضریب کاپای حاصل از تصویر به همراه داده های کمکی به ترتیب 093/0و 9063/0 به دست آمد. در روش فیزیوگرافی، پس از بررسی های دقیقی در مورد عوامل موسوم به فیزیوگرافی، مهمترین آنان شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، میانگین سالانه بارش، درجه حرارت و میزان تابش خورشیدی به عنوان عوامل اصلی تعیین کننده پوشش گیاهی محسوب و رابطه این عوامل با پوشش گیاهی مورد آزمون قرار گرفت. برای نیل به این هدف، در ابتدا ارتباط بین متغیر های محیطی با پوشش گیاهی (همبستگی) با استفاده از آنالیز pca به دست آمد و سپس با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک چند جمله ای نقشه پوشش گیاهی با دقت 08/47 درصد پیش بینی شد. در روش ژئومورفولوژی نیز پس از تهیه نقشه های سنگ شناسی، شکل پستی و بلندی و رخساره های ژئومورفولوژی ارتباط بین این عوامل با پوشش گیاهی با استفاده از آنالیز pca به دست آمد و سپس جهت پیش بینی نقشه پوشش گیاهی از روش شبکه عصبی مصنوعی استفاده گردید. این روش دقتی برابر با 1/39 درصد را نشان داد. تفاوت فاحشی که در دقت تصاویر حاصل از دو روش فیزیوگرافیکی و ژئومرفولوژیکی با روش سنجش از دور مشاهده می گردد گویای این واقعیت است که روش سنجش از دوری دقت قابل توجه بیشتری برای پیش بینی پوشش گیاهی در مقایسه با دو روش دیگر حتی در صورت استفاده نکردن از لایه های کمکی دارد. کلمات کلیدی: نقشه پوشش اراضی؛ نقشه پوشش گیاهی؛ تیپ بندی گیاهی؛ مراتع؛ سنجش از دور؛ ژئومورفولوژی، فیزیوگرافی؛ شبکه عصبی مصنوعی؛ زاگرس؛ سبزکوه
مریم محمدی عطاالله ابراهیمی
ارزیابی پراکنش چرایی دام یکی از مسائل مهم در مدیریت مراتع می باشد. پراکنش یکنواخت دام به منظور بهره برداری بهینه از منابع علوفه ای و جلوگیری از تخریب مرتع، مستلزم آگاهی از چگونگی پراکنش دام و عوامل موثر بر آن می باشد. عوامل مختلفی پراکنش دام را تحت تاثیر قرار داده و آن را محدود می نمایند. اما در طرح های مرتعداری هیچ یک از این فاکتورها را در نظر نمی گیرند. در این تحقیق که در منطقه کرسنک ا ستان چهارمحال و بختیاری که ناحیه ای کوهستانی و مرتفع (ارتفاع متوسط 1/2603 متر از سطح دریا، وسعت 576 هکتار و بین مختصات جغرافیایی ?4 ´26 °56 تا ?33 ´27 °56 طول شرقی، و ?30 ´30 °32 تا ?33 ´32 °32 عرض شمالی) می باشد، عوامل تاثیر گذار بر پراکنش گوسفند و بز مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام مطالعه، از بین نژادهای دامی موجود در منطقه کرسنک (گوسفند نژاد افشاری-قمی و بز از نژاد افغانی) به شکل تصادفی یک رأس گوسفند و یک رأس بز را که از نظر سن، جثه و ... نماینده گله بودند، انتخاب و برای ردیابی دام های مشخص شده با استفاده از gps و تنظیم آن بر روی مدtrack با فاصله زمانی 7 ثانیه موقعیت دام ها در طول چرای روزانه ثبت شد. این عمل از ساعت اولیه چرا به هنگام خروج دام از آغل (معمولا 5 صبح) تا به هنگام بازگشت به آغل در شب هنگام (8 عصر) و در 8 روز در ماه های خرداد، تیر، مرداد و شهریور ادامه یافت. فاکتورهای موثر بر پراکنش دام نظیر فاصله منابع آبی، تولید، شیب، جهت، ارتفاع و تیپ گیاهی به عنوان عمده ترین عوامل موثر بر پراکنش دام بررسی شد. در ابتدا، با مطالعه ویژگی های پدیده های سطح زمین بر روی عکسهای هوائی، تیپ بندی اولیه انجام شد. سپس با کنترل میدانی، مرز و نوع و در نهایت نقشه تیپ های گیاهی تعیین گردید. پس از تعیین مناطق معرف، اندازه و تعداد کوادرات، تولید با استفاده از روش قطع و توزین اندازه گیری و سپس به کمک تصاویر ماهواره irs همزمان، نقشه تولید منطقه تهیه گردید. پس از تهیه نقشه عوامل تاثیر گذار(شیب، جهت، اتفاع، فاصله از منابع آب و تولید)، منطقه به شبکه های با ابعاد 98/23*98/23 متری (اندازه پیکسل های تصاویر ماهواره) تقسیم شد و سپس اطلاعات نقاطی که دام در طول روز چرا نموده بود (پس از کسر نقاط اطراق کرده) مشخص و مقادیر عوامل تأثیر گذار در هر سلول شبکه استخراج شد. در نرم افزار spss این اطلاعات فراخوانی و با در نظر گرفتن زمان حضور دام در هرسلول به عنوان متغیر وابسته و عوامل تاثیر گذار (شیب، جهت، ارتفاع، تولید، فاصله از منابع آب) به عنوان متغیرهای مستقل، رگرسیون چند متغیره اعمال شد . نتایج آماری نشان داد که در طول کل فصل چرا، شیب و تولید عوامل موثر بر پراکنش دام (05/0sig ?، 21/0r2=، 18/0r2=) در منطقه مورد مطالعه بودند. هر چند در ماه های مختلف فصل و با تغییر شرایط، فاکتور ارتفاع و فاصله از منابع آب نیز معنی دار شد. با توجه به نتایج حاصل می توان گفت هر دو نوع دام در این منطقه بیشتر به دنبال مناطق با تولید بالا هستند و برای رسیدن به آن شیب و ارتفاعات بالا را نیز طی مسیر می کنند، و این در حالی است این دو فاکتور بازدهی و عملکرد تولید دام را کاهش خواهد داد.
بتول قایدی وانانی عطاالله ابراهیمی
مارنها اراضی با فرسایش پذیری بالایی هستند که استقرار پوشش گیاهی بر روی آنها با پیچیدگی های خاصی روبروست؛ از اینرو شناخت پهنه گسترش آنها از اولویت های اساسی مدیریت صحیح حوضه های آبخیز محسوب می گردد. هدف این پایان نامه بررسی امکان شناسایی پهنه های ریزدانه مارنی از طریق پردازش تصاویر ماهواره ای است. منطقه مورد مطالعه، استان چهارمحال وبختیاری با مختصات جغرافیایی?? درجه و ? دقیقه تا ?? درجه و ?? دقیقه عرض شمالی و ?? درجه و?? دقیقه تا ?? درجه و?? دقیقه طول شرقی می باشد. برای انجام این تحقیق ابتدا نقشه ها و اطلاعات پایه همچون توپوگرافی و اطلاعات رقومی ماهواره ای گردآوری شد، سپس اطلاعات اولیه ای همچون مدل رقومی ارتفاع، شیب، جهت و ... از نقشه های رقومی توپوگرافی استخراج و پیش پردازش داده های سنجش از دوری برای اجتناب از خطاهای احتمالی انجام گرفت و نهایتاً پردازش کامپیوتری تصاویر ماهواره ای انجام تا با طبقه بندی این تصاویر پهنه های گسترش مارنها استخراج گردد. بدین منظور، با ایجاد تصویر رنگی کاذب از باندهای ?، ?، ?، و افزایش وضوح خطی آن ها بهترین ترکیب رنگی به منظور شناسایی و تفکیک اراضی مارنی حاصل گردید. سپس با تشکیل ماتریس خطا، بهترین میزان دقت طبقه بندی انتخاب گردید. دقت تولید کننده ??درصد، دقت کاربر ??درصد و دقت کل??? (کاپا?,??درصد) نشان داد که این اراضی به وسیله تصاویر ماهواره ای قابل شناسایی اند. با توجه به نتایج کسب شده از این تحقیق توصیه می شود که از تصاویر ماهواره ای به عنوان ابزاری کم هزینه، تکرار پذیر و با امکان کسب اطلاعاتی از گذشته (در صورت وجود داده) برای تفکیک و پهنه بندی اراضی مارنی استفاده شود.
پگاه بهنام عطاالله ابراهیمی
کاربری اراضی از جمله عواملی است که بر چرخه طبیعی آب در اکوسیستم اثر می گذارد. تحقیق حاضر با هدف تعیین اثر تغییر کاربری اراضی بر هیدروگراف سیل رودخانه زاینده رود در محدوده شهری اصفهان انجام شده است. حوضه مطالعاتی با مساحت 2286 کیلو متربع واقع در غرب اصفهان دارای چهار زیر حوضه میباشد. برای انجام تحقیق، ابتدا حدود مرزهای حوضه و زیر حوضههای آن تعیین گردید. نقشه کاربری اراضی حوضه با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست (tm+) 1990، تصویر irs سال 2008 و بازدیدهای صحرائی و به کمک نرم افزا enviتعیین گردید. در مرحله بعد شبیه سازی وقایع بارش-رواناب به کمک روش scs انجام گرفت و پارامترهای هیدرولوژیکی زیر حوضه ها واسنجی گردید. نتایج نشان داد که متوسط تلفات اولیه درحوضه مطالعاتی s21/0 است. پس از آن اثر تغییرات کاربری در دورههای مطالعاتی برهیدروگراف بارش های طرح با تلفیق gis و مدل hec-hms شبیه سازی شد و حد تغییرات دبی اوج و حجم رواناب مستقیم مورد بررسی قرار گرفته است. تغییر کاربری اراضی در حوضه مورد مطالعه باعث افزایش دبی اوج وحجم حوضه شده است. اما با افزایش دوره بازگشت سیل، اثر تغییر کاربری اراضی کاهش مییابد به طوری که در دوره بازگشت 5 ساله، دبی اوج کل حوضه در محل خروجی از سال 1369 تا 1387، 9/39 دردصد افزایش یافته ولی در دوره بازگشت 200 ساله تنها 3/10 درصد افزایش نشان میدهد. . سپس نقشه کاربری اراضی برای سناریو آینده (افزایش 20 درصدی توسعه شهری) تهیه شد و واکنش هیدرولوژیک حوضه نسبت به این تغییرات در مدل hec-hmsشبیه سازی گردید. نتایج حاصل از شبیه سازی سیل در سناریو آینده نشان میدهد که دبی اوج سیل به میزان 5/4 و 8/1 درصد افزایش خواهد یافت.
محسن فعال فیض آبادی عطاالله ابراهیمی
منابع طبیعی کشور طی قرن ها، بستر زیست، تولید و معاش و حضور اقوام کوچنده این سرزمین بوده و به رغم خشکی طبیعی به مدد وجود پستی و بلندی و تنوع اقلیم امکان استفاه های متنوع و متناسب را برای بهره برداران فراهم کرده است. موضوع مدیریت سامان های عرفی در طول چند دهه اخیر به یکی از مهمترین معضلات مراتع کشور تبدیل گردیده است. در این تحقیق با معرفی شکل های مختلف مالکیت در نظام بهره برداری از مرتع و نیز تاثیر هر یک از آنها بر تخریب مرتع تعیین می شود. این تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی بوده و به روش پیمایشی انجام شده است. بدین منظور پرسشنامه ای تهیه و تدوین گردید و روایی آن در سطح 85 درصد تایید شد. جامعه آماری تحقیق حاضر 120 مرتع شهرستان شهرکرد بود. با استفاده از فرمول کوکران 30 مرتع به روش تصادفی – طبقه بندی شده انتخاب شد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین به منظور مقایسه اطلاعات پرسشنامه با داده های زمینی از فن آوری سنجش دور نیز جهت تعیین نقشه تغییرات استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد وضعیت مرتع در مالکیت افرازی نسبت به گروه های دیگر بهتر بوده است. با این حال نتایج حاصل از انجام کار سنجش از دور اختلاف معنی داری را در تغییرات پوشش گیاهی در انواع مالکیت ها نشان نداد. شیوه بهره برداری به شکل شورایی به علت وضعیت ضعیف بهره برداری در مراتع این شهرستان توصیه نمی شود. اما به نظر می رسد ارتقاء مدیریت در این واحد ها چه به شکل افرازی و چه به شیوه مشاعی بهترین راه گریز از مشکلات و مسائل خاص در منابع طبیعی است.
رضوان اسماعیلی وردنجانی علی سلطانی
مدل سازی رویشگاه گونه های گیاهی، به عنوان یکی از مباحث اکولوژیکی مهم در اکوسیستم های جنگلی و مرتعی در طی دهه های اخیر کاربرد زیادی یافته است. این امر در شناسایی اراضی جنگلی یا مرتعی تخریب یافته برای احیا، می تواند از جنبه های مدیریتی حائز اهمیت فراوانی باشد. عوامل توپوگرافی و اقلیم به عنوان نماینده سایر عوامل تأثیرگذار بر پیدایش گونه ها و جوامع گیاهی و تعیین کننده گستره رویشگاهی آنها هستند. شناخت و تعمیم این عوامل تعیین کننده در رویشگاه های جنگلی و مرتعی بالفعل، منجر به شناسایی رویشگاه های بالقوه در مناطق دیگر با هدف توسعه اراضی جنگلی و مرتعی خواهد شد. در این مطالعه به منظور تعیین مناطق مستعد توسعه جنگل بلوط غرب (quercus brantii lindl.) در بخش های غربی، جنوب غربی و مرکزی استان چهارمحال و بختیاری به مساحت 377903 هکتار، نقشه رقومی 9 متغیر اقلیمی و توپوگرافی شامل متوسط بارش سالیانه، متوسط دمای سالیانه، حداقل مطلق دما، حداکثر مطلق دما، ارتفاع، شیب جهت شیب، تابش خورشیدی و انحنای زمین تهیه شد. با استفاده از طبقه بندی تصویر سنجنده oli-tirs لندست 8، (12 ژوئن 2013 میلادی)، موقعیت عرصه های جنگلی فعلی (109838 هکتار) و کاربری های مرتع، بوته زار و مناطق عاری از پوشش گیاهی (مناطق مورد انتظار توسعه جنگل با مساحت برابر با 7/244893 هکتار) از سایر کاربری های موجود در منطقه تفکیک شدند. نقشه متشکل از طبقات جنگل فعلی و سه طبقه مورد انتظار به عنوان متغیر وابسته (پاسخ) و نقشه های رقومی متغیرهای محیطی به عنوان متغیر مستقل (پیشگو) به مدل رگرسیون لجستیک چندجمله ای معرفی شدند تا مناطق مستعد با شرایط اقلیمی و توپوگرافی مشابه جنگل بلوط کنونی پیش بینی شود. نتایج نشان داد که در بین عوامل اقلیمی، حداقل مطلق دما و از میان عوامل توپوگرافی، ارتفاع از عمده عوامل تأثیرگذار بر پیش بینی مناطق مستعد توسعه جنگل بلوط هستند. مجموع مساحت منطقه پیش بینی شده دارای قابلیت توسعه جنگل در منطقه مورد مطالعه، برابر 37063 هکتار است که عمدتاً 88/69 درصد آن در اراضی تخریب یافته، 9/19 درصد و 21/10 درصد در اراضی مرتعی و بوته زارهای کنونی واقع هستند. با توجه به تلاقی حدود 06/31 درصد اراضی مستعد توسعه جنگل با مستثنیات، این اراضی نیز حذف و نهایتاً عرصه ای معادل 25551 هکتار (94/68 درصد از کل سطح پیش بینی شده) به عنوان اراضی مستعد توسعه جنگل معرفی شد. حضور تک پایه هایی از درختان بلوط غرب، زبان گنجشک و زالزالک در اراضی پیش بینی شده گویای پوشش این مناطق در گذشته عمدتاً با جنگل بلوط و احتمال موفقیت جنگل کاری است. با توجه به میزان پیش بینی نسبتاً مناسب این مدل (35/81 درصد)، توصیه می شود از این روش برای پیش بینی مناطق مستعد سایر گونه های گیاهی و یا پوشش اراضی استفاده شود. ضمناً توصیه می شود که مناطق پیش بینی شده مستعد توسعه جنگل بلوط، با توجه به عدم پوشش فعلی و تخریب زیاد خاک، با لحاظ سایر شرایط اکولوژیکی و مدیریتی به عنوان اولویت در برنامه های احیا و توسعه اراضی جنگلی استان در نظر گرفته شود.
آتوسا مجیری عطاالله ابراهیمی
وضعیت مرتع نشان دهنده تاریخچه تأثیر عوامل زنده و غیر زنده بر روی پوشش گیاهی و خاک مرتع در گذشته و حال است و ارزیابی صحیح آن می تواند موفقیت و یا عدم موفقیت مدیریت اعمال شده در مراتع را مشخص نماید. در این تحقیق سه روش ارزیابی وضعیت مرتع شامل شش فاکتوره، مقایسه با مرجع و ارزیابی پایداری در سه مدیریت چرای خوب، متوسط و ضعیف در مراتع نیمه استپی منطقه کرسنک و بارده استان چهار محال و بختیاری مورد مقایسه قرار گرفت. در واقع روش شش فاکتوره به عنوان یکی از روش های قدیمی و رایج در ارزیابی وضعیت مراتع نیمه استپی با دو روش ذکر شده مورد مقایسه قرار گرفت تا بهترین و کارامدترین روش در ارزیابی وضعیت مرتع در مدیریت های چرایی مختلف در شرایط منطقه مورد مطالعه انتخاب گردد. بدین منظور بر اساس داده ها و اطلاعات بدست آمده از نمونه برداری ها و دستورالعمل های مربوط به روش ها، درجه وضعیت مرتع برای هریک از مدیریت ها در سه تکرار تعیین گردید. سپس با توجه به نتایج بدست آمده، میزان صحت و دقت روش ها محاسبه و با یکدیگر مقایسه شد. صحت از میزان فاصله درجه وضعیت ارزیابی شده در هر یک از مدیریت ها، نسبت به وضعیت واقعی آن ها محاسبه شد. دقت بر اساس میزان شباهت درجه وضعیت های ارزیابی شده در تکرار های سه گانه در هر مدیریت مشخص گردید. در مرحله بعد نیز معیار های ارزیابی کارایی روش های تعیین وضعیت با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) مورد مقایسه قرار گرفت. این معیار ها به ترتیب اهمیت شامل صحت، دقت و سهولت کاربری است. جهت انجام تحلیل سلسله مراتبی از نرم افزار expert choice استفاده گردید. نتایج نشان داد که روش مقایسه با مرجع و روش ارزیابی پایداری از صحت بالایی در تعیین وضعیت مراتع تحت مدیریت های چرایی مختلف برخوردار می باشند و این دو روش توانستند به طور صحیح وضعیت را در این مدیریت ها از یکدیگر تفکیک نمایند اما روش شش فاکتوره دارای صحت پایینی در ارزیابی وضعیت ها بود و نتوانست وضعیت دو مدیریت خوب و ضعیف را به طور صحیح ارزیابی نماید. دقت هر سه روش با یکدیگر برابر بوده و هر سه روش از دقت خوبی در تعیین وضعیت ها برخوردار بودند. با بررسی های انجام شده و نتایج بدست آمده در این تحقیق مشخص شد که روش های مقایسه با مرجع و ارزیابی پایداری به عنوان بهترین روش ها به لحاظ صحت و دقت و روش شش فاکتوره به عنوان بهترین روش به لحاظ سهولت می باشند. با بررسی کلیه معیار های در نظر گرفته شده، روش مقایسه با مرجع به عنوان مناسب ترین روش در این تحقیق انتخاب گردید.
اکرم سبحانی کرسگانی مهدی فرحپور
از آنجا که مراتع نقشی حیاتی در امر حفاظت خاک و آبخیزداری دارند، بهره برداری منطبق با توان عرصه های مرتعی که شایستگی مرتع نامیده می¬شود و متضمن بهره¬برداری متناسب با توان عرصه که همزمان حفظ آب، خاک و پوشش گیاهی و بهره¬برداری اقتصادی را به دنبال خواهد داشت از مبانی اولیه مدیریت عرصه¬های مرتعی محسوب می¬گردد. شایستگی مرتع از موارد مهم در مباحث اندازه گیری و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل موثر بر آن، حائز اهمیت فراوانی است. با این وجود، مدل مناسب و قطعی که امکان استفاده از آن برای تعیین شایستگی مراتع مناطق نیمه خشک وجود داشته باشد، توسعه نیافته است. در برخی از مدل¬هایی که اخیراً نیز توسعه یافته آزمون¬های حساسیت سنجی عوامل تاثیر گذار انجام نشده و معمولاً مدل¬های پیچیده ای را مشتمل بر عوامل زیادی ارائه داده¬اند که به دلیل تعدد ورودی¬های مدل، پیچیدگی زیادی یافته که با اصل parasimony در طراحی مدل¬ها تناقض داشته و عملاً امکان استفاده از آنها در تعیین شایستگی مرتع وجود ندارد. عوامل بسیار زیادی در تعیین شایستگی مراتع بیان شده که برخی از آنها همچون مقدار، کیفیت و فواصل منابع آبی، شیب، میزان تولید علوفه به قطعیت در منابع مختلف ذکر شده¬اند، اما به نظر می¬رسد عوامل زیاد دیگری هنوز وجود دارند که نیازمند تحقیق و تدبر بیشتری بوده تا بتوان قضاوت کرد که آیا در تعیین شایستگی لازمند یا خیر. در این تحقیق با بررسی منابع علمی مختلف پیشینه تحقیق بررسی، کلیه عوامل تعیین کننده شایستگی مشخص شد، با توجه به اصول علمی مورد توافق این عوامل در قالب مدلی ارائه گردید. سپس در حوضه آبخیز توف سفید کوهرنگ این عوامل مطالعه و در مدل مفهومی تهیه شده شایستگی مرتع ¬قرار داده شد و نهایتاً میزان تاثیر گذاری هر عامل تعیین و عوامل اصلی در مدل قرار گرفت و صحت مدل مورد ارزیابی و مدل نهایی ایجاد شد. در مدل ساخته شده در منطقه مورد مطالعه، حدود 986.95 هکتار (معادل8.12درصد) منطقه در کلاس شایستگی خوب (s1)، 3443.49 هکتار (معادل28.32درصد) در کلاس شایستگی متوسط (s2)، 3152.83 هکتار (معادل25.93درصد) درکلاس شایستگی کم (s3) و 2541.77 هکتار (معادل20.91درصد) در کلاس غیر شایسته (n) قرار گرفت. همچنین با انجام آنالیز حساسیت برای ورودی¬های مدل از قبیل شیب، فاصله از منابع آبی، میزان حساسیت خاک به فرسایش و میزان علوفه قابل دسترس مشخص شد که عامل شیب با میزان حساسیت 2.15 نقش تعیین کننده ای در شایستگی مرتع داشته و قرار دادن آن در مدل به عنوان یک زیر مدل مجزا کاری بس شایسته است. همچنین پارامترهای علوفه قابل دسترس، فاصله از منابع آب و حساسیت خاک به فرسایش با مقدار 1.85، 1.37 و 1.14 به ترتیب در رده¬های بعدی حساسیت قرار گرفتند
عاطفه بزرگمهر عطاالله ابراهیمی
ذخیره گاه جنگلی چهارطاق یکی از ذخیره گاه های مهم کشور، محل تلاقی چند رویشگاه و به عبارتی یک مجموعه ای از گونه های ارزشمند جنگل های زاگرس است که با احداث قرق طی حدود 30 سال، تنوع گونه ای آن حفظ شده است. علیرغم اهمیت این رویشگاه، متأسفانه در سال های اخیر شاهد بروز خشکیدگی قابل توجه درختان زبان گنجشک که از عناصر اصلی و غالب جنگل های زاگرس و این منطقه است، می باشیم. در این راستا و با هدف بررسی امکان تشخیص سرخشکیدگی درختان با استفاده از تصاویر ماهواره ای این مطالعه صورت گرفت. از اهداف دیگر این پژوهش تعیین مناسب ترین شاخص های گیاهی در تعیین خشکیدگی، بررسی تأثیر عوامل محیطی و خشکسالی بر وقوع خشکیدگی درختان و در نهایت پیش بینی مکانی نقاط خشکیده ای که امکان آماربرداری نبوده است، می باشد. به این منظور با مراجعه به منطقه مورد مطالعه در تیرماه 1392، پارامترهای مورد نیاز شامل درصد خشکیدگی تاج، قطر کوچک و بزرگ تاج همراه با ثبت موقعیت مکانی درختان خشکیده در 60 درصد از مساحت محدوده مطالعاتی طی آماربرداری صد در صد گردآوری گردید. با انجام طبقه بندی نظارت شده، قابلیت باندهای چند طیفی تصویر لندست 8 در تشخیص مناطق خشکیده بررسی شد، اگرچه این داده قابلیت متوسطی در تفکیک درختان خشکیده از درختان سالم را نشان داد ولی با انجام این طبقه بندی باندهای مناسب در طبقه بندی شامل باند مادون قرمز نزدیک، مادون قرمز موج کوتاه و شاخص رطوبتی ndwi تعیین شدند. نتایج آنالیز آماری به منظور تعیین مناسب ترین شاخص های گیاهی حاصل از لندست 8 در بررسی خشکیدگی نشان داد که شاخصndwi ، wdvi و msavi1 بیشترین رابطه معنی داری را با خشکیدگی داشته است (35/0و 34/0، 47/0 =r2). نتایج حاصل از بررسی رابطه شاخص های گیاهی با خشکیدگی با استفاده از تصاویر تفریق شده etm+ که مربوط به قبل و پس از وقوع خشکسالی سال 1387 می باشد، بیانگر این است علاوه بر شاخص ndwi، شاخص های نسبتی مادون قرمز b5/b4 و b4/b5 نیز همبستگی بیشتری با خشکیدگی نشان داده است. برای تعیین تأثیر عوامل محیطی بر روی خشکیدگی آنالیز اثر متقابل انجام شد که نتایج بیانگر اثر گذاری ارتفاع از سطح دریا بر خشکیدگی است به طوری که بیشتر خشکیدگی ها در ارتفاعات پایین تر اتفاق افتاده اند. در نهایت با استفاده از روابط رگرسیونی حاصل از داده ماهواره ای لندست 8، نقشه پیش بینی مکانی نقاط خشکیده ای که آماربرداری نشده بودند، تهیه شد.
زینب فولادی عطاالله ابراهیمی
حدود 106 تیپ گیاهی عمده با بیش از 1200گونه گیاهی در سطح مراتع استان چهارمحال و بختیاری شناسایی، که گونه¬های مختلف جنس گون (astragalus) در 52 تیپ گیاهی به عنوان گونه اصلی و در سایر تیپ¬ها به عنوان گونه همراه با گیاهانی از خانواده گندمیان، لگوم ها، مرکبیان، چتریان و نعناعیان حضور دارد. گزارش¬ها، حکایت از آن دارد که بخش وسیعی از مراتع استان در حال تخریب و گونه¬های مختلفی از جنس گون و دافنه درگیر با پدیده خشکیدگی شده¬اند که تاکنون در هیچ کجای کشور چنین گزارشی نشده است. علاوه بر خشکسالی¬های اخیر، افزایش دما در زمستان، گرد و غبار، آفات، حشرات چوبخوار، بخشی از مراتع استان که به ویژه گونه گون گزی (astragalus adscendens) در آن غالب است را در سالیان اخیر مورد تهدید قرار داده و منجر به خشکیدگی بخشی از مراتع استان شده است. لیکن به دلیل عدم اطلاع از زمان دقیق و پراکنش جغرافیایی این خشکیدگی، دلایل آن نیز تا حدودی نامعلوم است. با توجه به اهمیتی که مراتع از لحاظ اقتصادی دارند و همچنین نقش آنها در حفاظت از خاک و جلوگیری از روان شدن سیلاب¬ها بررسی این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است. با در نظر گرفتن این موضوع که این استان دارای متوسط شیب 42 درصدی است؛ خشکیدن گوَن¬¬زارها، خطر جاری شدن سیل از کوه¬ها و وقوع آتش¬سوزی در مراتع را تشدید می¬کند. این تحقیق به منظور پهنه¬بندی خشکیدگی گونه گون از سطح شمال غربی استان برای کمک به مدیریت آسان¬تر و شناخت بیشتر این مناطق صورت گرفته است. در این مطالعه از تصاویر لندست (etm+) سالهای 1384 و 1388 استفاده گردیده است تا تغییرات حاصل از خشکیدگی این گونه غالب از مراتع یا به عبارتی مراتع شمال غربی استان که عمدتاً پوشیده از این گونه گیاهی است مورد مطالعه قرار گیرد. برای این منظور، پس از انجام پیش¬پردازش های لازم بر روی تصاویر، شاخص¬های گیاهی؛pvi، pvi1، dvi، msavi2، rvi، pvi2، nrvi، ndvi، tvi، ctvi، ttvi، pvi3، tsavi1، tsavi2و wdvi برای هر دو سال از روی اطلاعات باند¬های تصاویر ماهواره¬ای استخراج شد. سپس با استفاده از روش تفاضل تصاویر پوشش گیاهی، تفاضل شاخص¬ها بین دو سال 1384 و 1388 بدست آمد. همبستگی بین داده¬های حاصل از نمونه¬برداری مناطق خشکیده و ارزش عددی حاصل از تفاضل شاخص¬های مشابه نشان داد که تفاضل شاخص dvi همبستگی بیشتری را با درصد خشکیدگی مراتع دارد. با توجه به معادله رگرسیونی حاصله که در آن میزان خشکیدگی متغیر وابسته و میزان شاخص تفاضلی متغیر مستقل در نظر گرفته شد (مناسب ترین مدل)؛ نقشه پهنه¬بندی خشکیدگی برای این منطقه ترسیم گردید، سپس نقشه حاصله طبقه¬بندی شد. نتایج نشان داد که مساحت مراتع دچار خشکیدگی برابر با 8834 هکتار از کل مساحت 388961 هکتار¬ی منطقه می¬باشد. با توجه به نتایج تحقیق حاضر می توان گفت داده¬های ماهواره¬ای لندست 7 دارای قابلیت تشخیص پوشش گیاهی مرتعی خشک شده در مناطق نیمه استپی است و می تواند برآوردی از خشکیدگی مراتع ارائه دهدکه این نتیجه فرضیه تحقیق را نیز تایید می¬کند.