نام پژوهشگر: محمد رضا اختصاصی

بررسی برخی از ویژگی های واحد های زمین شناسی و خاک بر پوشش گیاهی در مناطق خشک – مطالعه موردی منطقه مهریز یزد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1388
  محمد طاهر صحتی   اصغر مصلح آرانی

بخش گسترده ایی از پوشش گیاهی مناطق خشک بر روی اراضی کوهستانی واقع شده است. کوهستان های مناطق خشک در اکثر مواقع به صورت توده سنگی، برونزد سنگی و یا دارای قشر بسیار نازکی از خاک می باشند. بخش گسترده ایی از پروژه های بیابانزدایی و جنگلکاری در مناطق خشک بر روی اراضی کوهستانی انجام می شود. در این تحقیق تحت شرایط اقلیمی یکسان بر روی واحدهای سنگ شناسی آهکی، گرانیتی، آندزیتی در منطقه مهریز یزد در دو بخش مطالعات میدانی و آزمایشگاهی اندازه گیری های لازم به منظور بررسی تاثیر خصوصیات سازند های زمین شناسی بر تراکم پوشش گیاهی صورت گرفت. مطالعات میدانی به طورکلی شامل اندازه گیری میزان پوشش گیاهی در شیب و جهات مختلف، شناسایی درجه هوازدگی و اندازه گیری تخلخل سطحی ناشی از درز و شکاف شامل اندازه گیری تعداد درز در سه بعد عرض، عمق و طول در سه مقیاس کوچک، متوسط و بزرگ می باشد. اقدامات لازم جهت تعیین فاکتورهای خاک شناسی شامل رطوبت خاک درزها، کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم، نیتروژن، هدایت الکتریکی، مواد آلی،کربنات کلسیم، بافت خاک و سنگریزه نیز در آزمایشگاه صورت گرفت. سپس داده های حاصل توسط نرم افزار spss 13 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که از نظر تراکم پوشش گیاهی و خصوصیات فیزیکی بین آنها در بین سازندهای مذکور در سطح 5 درصد اختلافات معناداری وجود دارد، همچنین بین تراکم پوشش گیاهی با تعداد درز دارای عرض بزرگ و متوسط، عمق بزرگ و متوسط و طول بزرگ رابطه مستقیم و معناداری در سطح 1 درصد وجود دارد. نتایج حاصل ارتباط معناداری را بین خصوصیات خاکشناسی و پوشش گیاهی نشان ندادند. بنابراین بین افزایش ابعاد درز با افزایش میزان پوشش گیاهی رابطه مستقیم می باشد و هرچه ابعاد درز ها افزایش یابد نوع فرم رویشی از علفی به سمت بوته ایی و درختچه ایی تمایل می یابد. نتایج این تحقیق بیانگر این مطلب بود که سنگ شناسی آهکی بهترین کیفیت را برای رشد درختان و درختچه ها در میان سایر واحدهای سنگی برخوردار است.

بررسی امکان برآورد رسوبات معلق توسط شبکه عصبی مصنوعی (ann) در حوزه آبخیز حیدر آباد کرمانشاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1388
  خداکرم عظیمی فشی   محمد تقی دستورانی

هر ساله هزاران تن خاک مناسب و با ارزش از سطح حوزه های آبخیز فرسایش می یابد و قسمتی از آن به صورت رسوبات معلق وارد شبکه هیدروگرافی می شود و از حوزه خارج می شود. یکی از نیازهای طراحی در پروژه های آبخیزداری و حفاظت آب و خاک، برآورد رسوبات معلق است. برای برآورد رسوبات معلق از مدل های مختلفی استفاده می شود. مدل ارائه شده مدلی برای برآورد رسوبات معلق می باشد. این مدل بر اساس شبکه عصبی مصنوعی ساخته شده و برای حوزه آبخیز حیدرآباد واقع در استان کرمانشاه استفاده شده است. انجام این تحقیق مبتنی بر جمع آوری و استفاده از داده های ایستگاه های هیدرومتری و هواشناسی بوده که ایستگاه هیدرومتری واقع در خروجی می باشد. بعد از بررسی صحت و پالایش داده ها، طول دوره آماری و تعداد داده های انتخاب شده به ترتیب برابر با 21 سال (1385-1364) و 223 داده است. از این میزان داده، 80% آن برای آموزش شبکه عصبی مصنوعی و 20% آن برای آزمون استفاده شده است. متغیر های ورودی مدل شامل دبی آب متناظر (همزمان با برداشت رسوب)، میانگین بارندگی 5 روزه و میانگین دبی 3 روزه می باشد. متغیر خروجی تنها شامل یک عامل یعنی دبی رسوب بوده است. تابع تبدیل متغیرهای ورودی به متغیرهای خروجی توسط روش شبکه عصبی مصنوعی از نوع تغذیه به جلو می باشد. ساختمان شبکه عصبی مورد استفاده شامل یک لایه ورودی، دولایه پنهان و یک لایه خروجی است. میزان عملکرد روش شبکه عصبی مصنوعی به وسیله پنج پارامتر آماری بررسی شده است. ضریب همبستگی که از فاز آزمون مدل شبکه عصبی و منحنی سنجه رسوب بدست آمده به ترتیب برابر با برابر با 91/0 و 82/0 است. مقایسه نتایج مدل شبکه عصبی با مدل سنجه رسوب حاکی از دقت بیشتر این مدل می باشد.

مقایسه روشهای تجربی پهنه بندی خطر زمین لغزش به منظور انتخاب مدل برتر (مطالعه موردی استان قم، حوزه آبخیز فوجرود)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1389
  هادی دهقانی   محمد رضا اختصاصی

یکی از مخاطرات عمده در مناطق کوهستانی ایران وقوع انواع ناپایداری های طبیعی بویژه زمین لغزش ها می باشد. براساس مطالعات قبلی با توجه به شرایط زمین شناسی و توپوگرافی استان قم، نظیر وجود لیتولوژی های حساس به لغزش، شیب تند و اختلاف ارتفاع نسبتا زیاد بیش از 25% از مساحت مناطق کوهستانی این استان دارای استعداد متوسط و بالای زمین لغزش می باشد. با این وجود به علت عدم رخداد پدیده های محرکی چون زلزله و بارندگی های شدید، منطقه مذکور فاقد زمین لغزشهای بزرگ انتقالی گسترش جانبی و جریان می باشد. به منظور تعیین شیوه ای مناسب جهت پهنه بندی خطر زمین لغزش در این بخش از استان قم (حوزه آبخیز فوجرد، زیر حوزه f1124) از بین مجموعه روش های پهنه بندی موجود چهار روش مورا-وارسون، نیلسن، نیلسن اصلاح شده و حائری-سمیعی در حوضه آبخیز f1124 مورد آزمون قرار گرفت که بر اساس نتایج بدست آمده با اندکی اصلاح در نحوه کلاس بندی پهنه ها در روش مورا-وارسون، می توان از دو روش نیلسن اصلاح شده (با ضریب همگنی 0.33) و مورا-وارسون اصلاحی (با ضریب همگنی 0.23) استفاده نمود. با این حال در مناطقی که تعداد قابل توجهی لغزش فعال وجود دارد روش نیلسن اصلاح شده در اولویت بوده و در سایر مناطق سایر روشها در اولویت قرار می گیرند. براساس نتایج بدست آمده، در روش نیلسن اصلاح شده 62 درصد مساحت حوزه دارای استعداد خطر متوسط به بالا و در روش مورا – وارسون اصلاح شده، این میزان به 54 درصد می رسد.

بررسی و تحلیل بادهای فرساینده با استفاده از مدل فضایی گل ماسه (sandrose )(مطالعه موردی دشت سمنان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان 1389
  معصومه صادقی   محمد رضا اختصاصی

چکیده به منظور بررسی و تحلیل بادهای فرساینده در دشت سمنان با روش فرای برگرو دین 1979، توان حمل ماسه در این دشت محاسبه شده است. ابتدا واحدهای ژئومورفولوژی تفکیک، که سه واحد و چندین تیپ از آن حاصل گردیده و در گام بعد 25 رخساره در این تیپ ها شناسایی و نقشه واحدهای کاری منبطق بر نقشه رخساره ها تهیه شده است سپس سه نقطه در این واحدهای کاری جهت برداشت نمونه از خاک سطحی و اندازه گیری سنگ و سنگ ریزه و پوشش گیاهی انتخاب گردید و دانه بندی خاک سطحی و سرعت آستانه بر اساس قطر متوسط غالب ذرات خاک سطحی و زبری تعیین گردید. جهت ترسیم گل باد، گل توفان و گل ماسه از داده های سه ساعته باد (سرعت و جهت) ایستگاه های سینوپتیک استان سمنان استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که توان حمل سالانه بادی ماسه در تمامی ایستگاه ها با سرعت آستانه 6 متر برثانیه نسبتاً زیاد و بیش از 3000 واحدبرداری (vu) است که بیان گر زیاد بودن توان بادها در ایجاد فرسایش بادی و حمل ماسه در منطقه است. مقدار شاخص یک جهتی (ud) در دوره های مختلف زمانی در ایستگاه های سمنان، گرمسار، بیارجمند و دامغان به ترتیب در دامنه 692/0-392/0، 848/0-274/0، 898/0-297/0 و 987/0-877/0 متغییر بوده و شاخص جهت بادهای فرساینده (rdd) در آن ها به ترتیب بیان گر دامنه تغییرات جهت باد از 193-101،131-102، 191-101 و 140-133 درجه می باشد. طبقه جهت احتمالی به جز در ایستگاه دامغان که پهن یا یک جهتی کم پهنا است در سایر ایستگاه ها عمدتا? دوجهتی منفرجه یا دوجهتی حاده است. دو شاخص مذکور نشان دهنده شکل گیری تپه های ماسه ای بارخانی، برخانوئید و یا تپه های طولی سیلک مانند در دشت سمنان -گرمسار است که در امتداد باد های شمال- شمال غرب به سمت جنوب- جنوب شرق شکل می گیرند. این وضعیت با موقیعت کوهستان در شمال و دشت در جنوب که باعث ایجاد بادهای شمالی و شمال غربی از کوهستان به دشت های جنوبی خود می شود انطباق نزدیکی را نشان می دهد. تاثیر گذرگاه توپوگرافی بادهای گرمسار- سمنان و دامغان- سمنان با تغییری که در توان حمل ماسه از ایستگاه سمنان به سمت جنوب غربی و سمت شرق و شمال شرقی برجای می گذارد به خوبی نمایان گردیده و کاهش آن تا 490 واحدبرداری به سمت شرق و شمال شرقی در واحدهای کاری ناشی از تاثیر بافت خاک سطحی و به ویژه زبری آن می باشد. حساس ترین واحدها به فرسایش بادی واحدهای کاری منطبق بر رخساره های کشاورزی آیش و دایر، معدن گچ، جلگه رسی، تپه های ماسه ای و منطقه برداشت است. از نظر زمانی فصل بهار بالاترین توان حمل ماسه را داشته است. دشت سمنان، گل ماسه، گل باد، گل توفان، سرعت آستانه، واحدهای کاری، بادهای فرساینده

بررسی وضعیت بالفعل بیابان زایی با استفاده از مدل imdpa درشهرستان سبزوار با تأکید بر معیارهای کشاورزی، آب و خاک مطالعه موردی اراضی بخش داورزن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  مرتضی کریم آبادی   محمد رضا اختصاصی

نتایج به دست آمده نشان داد که از بین سه معیار مورد بررسی به ترتیب معیارهای آب،کشاورزی و خاک در اولویت تشدید شرایط بیابانی قرار دارند. در این میان شاخص های سیستم های آبیاری و افت آب های زیرزمینی با ارزش عددی 4 و 1/3 بیشترین سهم را در معیار آب و شاخص کاربرد ماشین آلات و نهاده ها با ارزش عددی 3 بیشترین ارزش عددی را در معیار کشاورزی و شاخص بافت خاک با ارزش عددی 8/2 بیشترین سهم را در معیار خاک داشته اند. با توجه به میانگین هندسی معیارها، ارزش کمی وضعیت فعلی بیابان زایی کل منطقه بر اساس سه معیار مورد بررسی 33/2 به دست آمد که بر اساس طبقه بندی مدل مذکور در کلاس متوسط قرار می گیرد. در پایان پیشنهاد می گردد برای کنترل شرایط بیابان زایی در منطقه با نگاه ویژه به مسائل بهره برداری از منابع آب و سیستم آبیاری به صرفه جویی و تغییر در الگوی کشت و نهاده های کشاورزی اقدام شود. همچنین پیشنهاد می شود مدل مذکور برای هر نوع کاربری معیارها و شاخص های جداگانه ای را تعریف نماید تا خطای کارشناسی در امتیاز دهی کاهش یابد.

بررسی کیفیت آبهای زیرزمینی و ارتباط ان با سازندهای زمین شناسی (مطالعه موردی: دشت تربت جام-فریمان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1390
  فاطمه حمیدی   محمد رضا اختصاصی

چکیده دشت تربت جام-فریمان قسمتی از استان خراسان رضوی می باشد که وسعتی در حدود 6378 کیلومترمربع را به خود اختصاص داده است. این دشت یکی از دشت های مهم خراسان رضوی به لحاظ کشاورزی و جمعیتی می باشد. بخش زیادی از نیاز آبی این دشت به لحاظ اقلیم آن از آب های زیرزمینی تأمین می شود، بنابراین بررسی و پهنه بندی کیفی آن اهمیت ویژه ای دارد. هدف از این تحقیق بررسی و پهنه بندی کیفی آب های زیرزمینی دشت مذکور و ارتباط آن با سازندهای زمین شناسی است. ابتدا سازندهای زمین شناسی موجود در منطقه با استفاده از نقشه های زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای گوگل ارث شناسایی و با توجه به توان تولید تیپ های نمک، طبقه بندی بر روی آن ها انجام شد. سپس با استفاده از نرم افزار هیدروشیمیایی chemistry چاه های موجود در منطقه تیپ بندی گردید. جهت بررسی صحت نتایج به دست آمده از روش بافر و منطق بولین همچنین ضریب همبستگی و نسبت یونی استفاده شد. به منظور درون یابی و تهیه ی نقشه های پهنه بندی (از نظر شرب) از روش های کریجینگ، کوکریجینگ، وزن دهی معکوس و ) (rbf استفاده گردید و از بین روش های مورد استفاده روشی که دارای کمترین مجذور میانگین مربعات خطا ((rmse و بالاترین ضریب همبستگی بود انتخاب گردید. نتایج به دست آمده مبین آن است که دشت مذکور دارای سه نوع تیپ آب می باشد، تیپ کربناته در قسمت جنوب غرب حوزه به دلیل وجود ماسه سنگ ها با سیمان آهکی و سنگ های آذرین، تیپ کلره در شمال رودخانه جام رود به دلیل وجود دیاپیر و مارن های نمکی و تیپ سولفاته در جنوب رودخانه و همچنین در شمال شهر فریمان به دلیل وجود مارن-های گچی در منطقه می باشد. به طور کلی در شرق حوزه (حوالی شهر تربت جام) و قسمت هایی از شمال فریمان، به دلیل وجود مارن های گچ و نمک دار، آب از کیفیت پایین تری برخوردار می-باشد. همچنین نتایج به دست آمده از کاربرد منطق بولین نشان داد که تیپ نمک های موجود در چاه های منطقه در بیش از 76 درصد از مناطق با سازندهای مجاور همبستگی نشان می دهد.

بررسی رابطه بین شاخص های خشکسالی هواشناسی، هیدرولوژیکی و رسوب (مطالعه موردی حوزه سد مهاباد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  طوبی دانشی   محمد رضا اختصاصی

خشکسالی پدیده ای جهانی است که می تواند در هر جایی رخ دهد و خسارت های قابل توجهی به انسان و منابع طبیعی وارد آورد. دردهه های اخیر در بین حوادث طبیعی که جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار داده است، فراوانی پدیده خشکسالی از نظر شدت، مدت، وسعت، تلفات جانی، خسارات اقتصادی و اجتماعی دراز مدت بر جامعه، بیشتر از سایر بلایای طبیعی بوده است. این پدیده به تدریج در یک دوره زمانی نسبتا طولانی عمل کرده و اثرات آن ممکن است پس از چند سال و با تاخیر بیشتری نسبت به سایر حوادث طبیعی ظاهر گردد. هدف از این تحقیق، بررسی رابطه بین خشکسالی هواشناسی و هیدولوژیکی و رسوب در حوزه سد مهاباد می باشد. با استفاده از داده های بارش و دبی و رسوب شاخه های کوتر و بیطاس شاخص های بارش استاندارد(spi) ، خشکسالی اجمالی (rdi)، دبی استاندارد (sdi)، رسوب استاندارد (ssi) و سطح تراز آب دریاچه سد مهاباد (lli) به صورت سالانه و سری زمانی ماهه محاسبه و رابطه بین این شاخص ها بررسی گردید. نتایج بدست آمده طی دوره آماری 39 ساله، نشان داد که در دهه اخیر تکرار خشکسالی های هواشناسی و هیدرولوژیکی افزایش، همچنین میزان رسوب تولیدی افزایش و تراز سطح آب دریاچه سد کاهش یافته است. نتایج بررسی بین شاخص ها نشان داد که رابطه معنی دار در سطح 5 درصد بین آنها وجود دارد و اینکه با افزایش پایه زمانی، ضریب همبستگی افزایش می یابد. در بیش از 75% موارد ثبت شده تاخیر خشکسالی هواشناسی نسبت به شاخص های دیگر وجود داشته، به طوری که با روش برازش نموداری سری زمانی ماهانه و مقدار ضریب تعیین شاخص های مورد بررسی و شناسایی نقطه عطف منحنی بدست آمده، تاخیر زمانی حدود 6 ماه برای تاثیرگذاری شاخص ها در منطقه مطالعاتی مشخص گردید.

مکان یابی نواحی مستعد جهت اجرای پروژه های تغذیه مصنوعی آبخوان باکاربرد روش های تحلیل سلسله مراتبی(ahp) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(gis): مطالعه موردی دشت کوهدشت-استان لرستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  یونس امرایی   حسین ملکی نژاد

تعیین مناطق مناسب جهت تغذیه مصنوعی آب های زیرزمینی از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد که لازم است با دقت کافی و در حداقل زمان ممکن انجام شود. مکان یابی تغذیه مصنوعی به خاطر در نظر گرفتن عوامل متعدد کمی و کیفی کار بسیار دشواری می باشد و همچنین استفاده از روش های سنتی بسیار پرهزینه و وقت گیر است. در این تحقیق برای مکان یابی تغذیه مصنوعی در دشت کوهدشت(استان لرستان) از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و سامانه اطلاعات جغرافیایی استفاده گردید. در این تحقیق از میان روش های مختلف تغذیه مصنوعی، دو روش پخش سیلاب و حوضچه های تغذیه که در ایران کاربرد بیشتری دارند مورد بررسی قرار گرفته اند. این بررسی در چهار مرحله انجام شد. در مرحله اول مهمترین معیارها، زیر معیارها و شاخص های موثر در مکان یابی تغذیه مصنوعی تعیین شده و غربال گری آنها صورت پذیرفت. در مرحله دوم برای ارزیابی و اولویت بندی این معیارها،از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد برای این منظور از معیارهای خصوصیات آبرفت، عوامل توپوگرافی، عوامل هیدرولوژی، عوامل اقتصادی- اجتماعی، کیفیت آب آبرفت، کاربری زمین به همراه معیارهای فرعی آن ها استفاده گردید. از جدول تعیین ارزش نظری ساتی و بر مبنای مقایسه زوجی و با توجه به نظرات کارشناسی، اهمیت و ارزش هریک از معیارها و شاخص ها تعیین گردید نتایج نشان داد که در مورد تعیین مناطق مناسب جهت تغذیه مصنوعی آب های زیرزمینی در دشت کوهدشت، معیارهای خصوصیات آبرفت، عوامل هیدرولوژی و عوامل توپوگرافی به ترتیب از بیشترین وزن نسبی برخوردارند. در این راستا هدایت الکتریکی، عوامل اقتصادی-اجتماعی و کاربری اراضی به ترتیب از درجه اهمیت کمتری برخوردارند. در مرحله سوم بر اساس ماتریس اوزان در سطوح مختلف سلسله مراتب، لایه های اطلاعاتی رستری، توسط تابع raster calculator با یکدیگر تلفیق شدند و نقشه اولویت مکانی تغذیه مصنوعی تهیه گردید. نتایج نشان داد که با لحاظ کردن مناطق دارای محدودیت کاربری، 21/12 درصد از کل عرصه کواترنر دشت به عنوان مناطق بسیار مناسب و مناسب جهت اجرای سامانه تغذیه مصنوعی می باشد که مساحتی بالغ بر 4124 هکتار را شامل می شود. در مرحله چهارم به منظور ارزیابی صحت اولویت های مکانی سامانه تغذیه مصنوعی تعیین شده توسط مدل ahp، صحت نقشه نهائی بر اساس سه سناریو مورد بررسی قرار گرفت و بر این اساس صحت نقشه نهائی نیز مورد تایید قرار گرفت.

بررسی تأثیر خشکسالی هیدرولوژیکی و هواشناسی بر کمیت و کیفیت منابع آب زیرزمینی (مطالعه موردی: دشت جیرفت)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  سمیرا بیگنه   محمد رضا اختصاصی

با توجه به اهمیت زیاد منابع آب زیرزمینی در کشور، بررسی خشکسالی های هیدروژئولوژیکی و رفتارسنجی افت سطح آب های زیرزمینی در راستای ارائه راهکارهای حفاظت و مدیریت مناسب منابع حیاتی آب ضروری است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر خشکسالی هیدرولوژیکی و هواشناسی بر کمیت و کیفیت آب های زیرزمینی دشت جیرفت در دوره آماری 22 ساله(1390-1369) است. در این تحقیق با استفاده از داده های بارش، دبی رودخانه، سطح ایستابی و شوری آب های زیرزمینی شاخص های spi، rdi، sdi، gri و seci به صورت سالانه و سری زمانی ماهانه محاسبه و رابطه بین این شاخص ها بررسی گردید. نتایج نشان داد که با افزایش دوره مورد بررسی به صورت سری زمانی، ماهانه تداوم دوره های ترسالی و خشکسالی واضح تر و در عوض تعداد آنها کمتر شده است. همچنین قدر مطلق ترسالی ها در دوره های زمانی مختلف بیش تر است، که نشان می دهد در منطقه جیرفت حاکمیت ترسالی ها بیشتر بوده است. مقایسه شاخص ها نشان داد تأخیر زمانی خشکسالی اقلیمی (spi) بر خشکسالی هیدرولوژیکی (sdi) بیانگر تأخیر زمانی شش تا نه ماه می باشد. خشکسالی هیدرولوژیکی با میزان همبستگی 78/0 در سطح یک درصد بیشترین همبستگی را با شاخص خشکسالی آب های زیرزمینی دارد. خشکسالی های اقلیمی اخیر نیز بر روی شاخص های خشکسالی آب های زیرزمینی و همچنین شاخص استاندارد شده هدایت الکتریکی اثر داشته به نحوی که در طی دوره آماری مذکور بطور متوسط حدود 14 متر افت سطح آب در کل دشت جیرفت اتفاق افتاده و شوری(ec) در حدود 511 میکروموس بر سانتی متر افزایش یافته که ضرورت مدیریت صحیح و بحرانی را ایجاب می کند. با مقایسه شاخص gri و spi مشاهده می شود که خشکسالی هیدروژئولوژیکی با یک تأخیر 24 ماهه نسبت به خشکسالی هواشناسی اتفاق می افتد که این امری طبیعی است. همچنین با کاهش شاخص gri مقدار شاخص استاندارد شده هدایت الکتریکی افزایش یافته است این امر به این مفهوم است که افت سطح آب زیرزمینی باعث افزایش شوری آب زیرزمینی شده است.

بررسی تغییرات کمی غبار ریزشی و تعیین برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آن از دی ماه 1391 تا خرداد 1392 (مطالعه موردی شهر اصفهان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  صدف سلامتیان   محمد رضا اختصاصی

گردوغبار به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های جوی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و محققان در شاخه های مختلف علوم از جمله علوم جوی است. کشورهای واقع در کمربند خشک و نیمه خشک جهان از جمله ایران، همواره با پدیده گردوغبار مواجه بوده اند. اصطلاح ریزگردها به آئروسل هایی با قطر برابر یا بزرگتر از 10 میکرون گفته می شود که قابلیت ته نشست پس از تعلیق موقت را دارا است. غبار ریزشی برای سلامتی انسان و محیط زیست خطرناک بوده و بر بسیاری از تولیدات و فعالیت های صنعتی اثر منفی دارد. خشک شدن رودخانه زاینده رود، شرایط مساعدی را برای ایجاد ریزگردها به وجود آورده است.فلزات سنگین موجود در ریزگردها به دلیل سمیت و ماندگاری در محیط زیست جزء خطرناک ترین گروه از آلاینده های انسان ساخت طبقه بندی می شود. پایش غلظت این عناصر در ذرات اتمسفر اطلاعات مهمی در خصوص میزان آلودگی هوا و همچنین ارزیابی خطرات بالقوه برای انسان در اختیار می گذارد. هدف از این پژوهش تعیین مقدار و حجم غبار ریزشی بر شهر اصفهان، خصوصیات فیزیکی و غلظت فلزات سنگین از جمله سرب، کادمیوم، کروم، روی و مس و نیکل در نمونه های غبار ریزشی به منظور بررسی آلودگی شهری به این عناصر می باشد.در این مطالعه جمع آوری نمونه های غبار ریزشی به مدت 6 ماه از دی ماه 1391 تا خرداد ماه 1392 انجام و در مجموع 174 نمونه غبار ریزشی از مناطق مختلف شهر جمع آوری شد. نمونه بردای با استفاده از تله رسوب گیر تیله ای انجام شد. نتایج حاصل نشان داد متوسط وزن غبار ریزشی شهر اصفهان در زمستان و بهار به ترتیبgr/m2 12 و gr/m217است. در فصل زمستان ایستگاه امیریهgr/m248و رباط دومgr/m236و در فصل بهار ایستگاه جی 3gr/m2 80 و امیریهgr/m2 40 بیشترین مقدار غبار را به خود اختصاص دادند. در فصل زمستان دی ماه و در فصل بهار خرداد ماه بیشترین میزان غبار را داشت. نمونه ها به روش موسسه تحقیقات آب و خاکاستخراج و غلظت فلزات سنگین توسط دستگاه جذب اتمی شعله ای مدلanalyti jena-951اندازه گیری گردید. میانگین غلظت عناصر سرب، کادمیوم، کروم، روی، مس ونیکل در غبار ریزشی به ترتیب (mg/kg)036/0±247/0،001/0± 005/0،020/0± 013/0،617/2±014/23،548/0± 665/4 و 057/0± 476/0بدست آمد. آزمون تجزیه واریانس یک طرفه نشان داد مقادیر سرب موجود در غبار در مناطق نمونه برداری اختلاف معنی داری وجود دارد. محاسبه شاخص های آلودگی تجمعی، درجه آلودگی اصلاح شده، ریسک اکولوژیک و درجه خطر زیست محیطینشان دهنده سطح آلودگی و خطر زیست محیطی کم از نظر همه عناصر است. کلمات کلیدی :غبار ریزشی، فلزات سنگین، اصفهان، آلودگی ? ?

اندازه گیری توزیع مکانی غبار ریزشی بر شهر بهبهان و بررسی توزیع فصلی آن با استفاده از فناوری زمین آمار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  عاطفه اکبری   حمید رضا عظیم زاده

تأثیر انسان بر محیط زیست یکی از نگرانیهای مهم زیست محیطی در سراسر جهان می باشد. فعالیتهای انسانی به وضوح بر چرخه های جهانی و منطقه ای بسیاری از عناصر کمیاب موثر است. گرد و غبار شهری حاوی بسیاری از فلزات سنگین و سمی بوده که یکی از عناصر اصلی آلودگی محیط زیست به شمار می آیند. این فلزات در گرد و غبار از طریق بلع و تنفس وارد بدن شده و همچنین بواسطه ریزشهای جوی به سطح زمین می رسد سپس منجر به آلودگی منابع آب و خاک شده و به زنجیره غذایی راه پیدا می کند. فلزات سنگین از جمله آلاینده هایی هستند که درصورت تجمع در خاک توسط گیاه به زنجیره غذایی وارد شده و مسمومیت هایی را در حیوان و انسان پدید می آورد. به دلیل سمیت و پایداری این عناصر در محیط زیست از نظر سلامت عمومی حائز اهمیت می باشد. هدف از این مطالعه تعیین مقدار و حجم غبار ریزشی بر شهر بهبهان و غلظت فلزات سنگین سرب، کادمیوم، کروم، روی و نیکل در نمونه های غبار ریزشی و غبار کف خیابان به منظور بررسی آلودگی شهری به این عناصر می باشد. در این مطالعه جمع آوری نمونه های غبارریزشی به مدت یکسال از مرداد ماه 1390 تا تیر ماه 1391 و در چهار فصل صورت گرفت و اندازه گیری غبار کف خیابان در دو فصل پاییز 1390 و بهار 1391 انجام شد. در مجموع 288 نمونه غبار ریزشی و 10 نمونه غبار کف خیابان از مناطق مختلف شهر جمع آوری شد. غلظت عناصر توسط دستگاه جذب اتمی شعله ای مدل analyticjena-951 و هضم شیمیایی این نمونه ها طبق استاندارد بین المللی (iso 11466) اندازه گیری شد. میانگین سالانه غلظت عناصر سرب، کادمیوم، کروم، روی و نیکل در غبار ریزشی به ترتیب 3/98 ، 2/1 ، 5/24 ، 02/213 و 82/40 (mg/kg) بوده اند. این اندازه گیری برای غبار کف خیابان در دو فصل بهار و پاییز به ترتیب 2/91 ، 1/14 ، 22 ، 14/5 و 8/28 (mg/kg) در واحد فوق شده اند. مقایسه مقادیر اندازه گیری شده با استاندارد، نشان داد غلظت همه عناصر غبارریزشی و غبار کف خیابان کمتر از حد استاندارد میباشد. میانگین نرخ ریزش غبار برای فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب 25/15 ، 57/10 ، 27/13 و 41/6 (mt km-2 month-1) به دست آمده است و مقایسه اختلاف میانگین ها از طریق آزمون توکی نشان می دهد که فقط بین بهار و زمستان اختلاف معنی داری وجود دارد. محاسبه شاخصهای igeo ، pi و ri نشان دهنده سطح آلودگی و خطر زیست محیطی کم از نظر همه عناصر است.

بررسی مکانی استعداد طوفان خیزی مناطق جنوب شرقی ایران با استفاده از تصاویر ماهواره ای modis
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  حسین دهقان دهنوی   محمد زارع

طوفان های گرد و غبار از ملموس ترین جنبه های مخرب فرسایش بادی است که هرساله باعث ایجاد مشکلات زیستی، اقتصادی و اجتماعی زیادی برای جوامع گیاهی، انسانی و جانوری می شود. بنا به تعریف سازمان هواشناسی، در صورتی که سرعت باد بیش از 15 متر بر ثانیه برسد و دید افقی به کم تر از یک کیلومتر کاهش دهد، طوفان گرد و غبار رخ می دهد. از طرفی سنجش از دور علم، فن و هنر به دست آوردن اطلاعات در مورد پدیده ها از راه دور است. برای تشخیص طوفان های گرد و غبار، تصاویری با پوشش وسیع و تکرار زیاد نیاز است. از سنجنده modis می توان برای پایش طوفان های گرد و غبار استفاده کرد. هدف اصلی این تحقیق، استفاده از تصاویر ماهواره ای جهت تخمین مناطق مستعد طوفان است. در گام نخست، ایستگاه هواشناسی زابل به عنوان ایستگاهی که تداوم شرایط طوفانی در چند ساعت و در بعضی موارد یک تا چند روز را دارد، انتخاب شد. سپس پنج تصویر از سنجنده مودیس در سال های 2000، 2001، 2002 و 2008 در روزهای طوفانی مورد نظر و پنج تصویر از روز یا روزهای قبل جهت تجزیه و تحلیل و محاسبه شاخص روزهای طوفانی انتخاب شد. پیش پردازش های لازم مانند تصحیح هندسی، تصحیح مربوط به افزایش اندازه پیکسل ها در کناره تصویر (bow-tie correction)، موزاییک نمودن تصاویر و تصحیح هندسی تصاویر صورت پذیرفت. سپس، برای روز قبل از طوفان، شاخص اختلاف نرمال شده پوشش گیاهی (ndvi)، دمای درخشایی در باندهای 31 و32 ((bt، آلبدو (albedo)، انتشار از سطح(emissivity) و در نهایت دمای سطحی(lst)؛ و برای روز طوفان دمای درخشایی در باند های 31 و 32، اختلاف دمای درخشایی بین باندهای 31 و 29، 32 و31btd8–11) ، btd11– 12)، محاسبه شد. سپس، از منطقه با طوفان شدید با استفاده از حد آستانه های تعریف شده برای اختلاف دمای درخشایی بین باندهای 31 و 29، 32 و 31 به سمت عقبه طوفان بر حسب وسعت طوفان بافری تهیه شد. منحنی انعکاس طیفی مربوط به منطقه با طوفان شدید در باندهای 1 تا 5 و 7 ترسیم و بر اساس آن ها، مناطق با بازتاب طیفی یکسان در باندهای متناظر در روز یا روزهای قبل از طوفان تعیین شد. در مرحله بعدی این مناطق با مناطق با پوشش خاک لخت تلفیق و مناطق مستعد برای برداشت طوفان در هر باند تعیین و اطلاعات مربوط به دمای سطحی در این مناطق استخراج شد. سپس از مناطق مستعد برای برداشت طوفان در باندهای مختلف اشتراک گرفته شد. بعد از حذف مناطق کوهستانی، اطلاعات مربوط به دمای سطحی نیز در این مناطق تعیین شد. سپس، محل داده های حاصل از اشتراک نسبت به داده های کل منطقه در منطقه بالای دمای سطحی تعیین شد. نتایج نشان داد که استفاده از داده های حرارتی و شاخص های مذکور قابلیت بالایی در تخمین مناطق مستعد طوفان دارد. در گام بعدی، با استفاده از باندهای حرارتی و سپس باندهای در محدوده نانومتر (1 تا 5 و 7 ) اقدام به شناسایی مناطق مشابه از نظر طیفی با منطقه با طوفان شدید در روز قبل از طوفان شد، باندهای 1،2،3و 5 بیشترین مناطق مشترک مستعد طوفان، را شناسایی نموده و بیشترین مناطق برداشت در باندهای 3 و 7 شناسایی شد. استفاده از شاخص ها و یا توابع ریاضی دیگر جهت بررسی بیشتر قابلیت طول موج های انتخابی این تحقیق، جهت تشخیص مناطق برداشت پیشنهاد می شود. کلمات کلیدی: طوفان های گرد و غبار، مودیس، دمای سطحی، شاخص اختلاف نرمال شده پوشش گیاهی، باندهای حرارتی

بررسی اثر مالچ زیست تخریب پذیر پلیمر-سلولزی بر رشد اسکنبیل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  ملیحه غبرایی   مرتضی ابطحی

جابه¬جایی تپه¬های ماسه¬ای از فرآیندهای بحرانی بیابان¬زایی است. یکی از شیوه¬های کنترل ماسه¬های روان، مالچ پاشی بر سطح آنها است. تخریب محیط زیست به وسیله¬ی مالچ¬های نفتی و همچنین هزینه¬های زیاد استفاده از این نوع مالچ¬ها، باعث فعال شدن مر اکز علمی و پژوهشی کشور زمینه¬ی تحقیق بر روی تغییر در نوع و شیوه¬های مالچ پاشی گردیده است.در این راستا، در تحقیق حاضر از مالچ زیست تخریب¬پذیر پلیمری- سلولزی نانو سولفید به عنوان تثبیت کننده ماسه¬های روان استفاده شد .تحقیق در دو مرحله عملیات صحرایی و آزمایشگاهی انجام شد. در عملیات صحرایی، اثر 3 تیمار شاهد، 5 تن و 10 تن در هکتار مالچ زیست تخریب پذیر پلیمری- سلولزی برروی ارتفاع ، تاج پوشش و زنده¬مانی نهال اسکنبیل، رطوبت و دمای خاک و فرسایش¬پذیری بادی در قالب طرح کاملا تصادفی مطالعه شد. نهال¬ها درزمینی به مساحت 441 متر مربع به فواصل 3*3 در 7 ردیف کشت گردید . در عملیات آزمایشگاهی به منظور آماده¬¬ سازی بستر تیما¬رها از ماسه¬های بادی تپه¬های ماسه¬ای ریگ بلند کاشان استفاده گردید. تیمار¬های آزمایشی با نسبت¬های مختلف مالچ به اضافه یک لیتر آب آماده شد، سپس بر روی ماسه بادی داخل سینی¬های مخصوص دستگاه سنجش فرسایش بادی یا تونل باد به ابعاد 4 × 30 × 100 سانتیمتر تیمارهای مالچ پاشیده شد .سایر عوامل مانند ضخامت، مقاومت فشاری، مقاومت به ضربه و مقاومت سایشی سله¬های ایجاد شده و همچنین فرسایش¬پذیری تیمارها اندازه¬گیری شد. داده¬ها با نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده از بررسی تیمارهای مالچ در عملیات صحرایی، مالچ¬های 5 و 10 تن در هکتار از نظر زنده¬مانی، ارتفاع، تاج پوشش نهال اسکنبیل و دما و رطوبت خاک اختلاف معنی¬داری نداشتند، ولی از نظر کاهش میزان فرسایش پذیری بادی، مالچ 10تن در هکتار بر مالچ 5 تن در هکتار ارجح است. بنابراین می¬توان مالچ 10تن در هکتار را به عنوان تیمار بهتر در عرصه انتخاب نمود، همچنین بررسی تیمارهای مالچ در آزمایشگاه تونل باد نشان داد که از بین تیمارهای مالچ، مالچ 30% با بیش¬ترین مقاومت به ضربه وکم¬ترین شاخص فرسایش-پذیری نسبت به بقیه تیمارها بهترین نسبت شناخته شد، همچنین از لحاظ اقتصادی نسبت به مالچ 50% به صرفه¬تر است. جابه¬جایی تپه¬های ماسه¬ای از فرآیندهای بحرانی بیابان¬زایی است. یکی از شیوه¬های کنترل ماسه¬های روان، مالچ پاشی بر سطح آنها است. تخریب محیط زیست به وسیله¬ی مالچ¬های نفتی و همچنین هزینه¬های زیاد استفاده از این نوع مالچ¬ها، باعث فعال شدن مر اکز علمی و پژوهشی کشور زمینه¬ی تحقیق بر روی تغییر در نوع و شیوه¬های مالچ پاشی گردیده است.در این راستا، در تحقیق حاضر از مالچ زیست تخریب¬پذیر پلیمری- سلولزی نانو سولفید به عنوان تثبیت کننده ماسه¬های روان استفاده شد .تحقیق در دو مرحله عملیات صحرایی و آزمایشگاهی انجام شد. در عملیات صحرایی، اثر 3 تیمار شاهد، 5 تن و 10 تن در هکتار مالچ زیست تخریب پذیر پلیمری- سلولزی برروی ارتفاع ، تاج پوشش و زنده¬مانی نهال اسکنبیل، رطوبت و دمای خاک و فرسایش¬پذیری بادی در قالب طرح کاملا تصادفی مطالعه شد. نهال¬ها درزمینی به مساحت 441 متر مربع به فواصل 3*3 در 7 ردیف کشت گردید . در عملیات آزمایشگاهی به منظور آماده¬¬ سازی بستر تیما¬رها از ماسه¬های بادی تپه¬های ماسه¬ای ریگ بلند کاشان استفاده گردید. تیمار¬های آزمایشی با نسبت¬های مختلف مالچ به اضافه یک لیتر آب آماده شد، سپس بر روی ماسه بادی داخل سینی¬های مخصوص دستگاه سنجش فرسایش بادی یا تونل باد به ابعاد 4 × 30 × 100 سانتیمتر تیمارهای مالچ پاشیده شد .سایر عوامل مانند ضخامت، مقاومت فشاری، مقاومت به ضربه و مقاومت سایشی سله¬های ایجاد شده و همچنین فرسایش¬پذیری تیمارها اندازه¬گیری شد. داده¬ها با نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. با توجه به نتایج بدست آمده از بررسی تیمارهای مالچ در عملیات صحرایی، مالچ¬های 5 و 10 تن در هکتار از نظر زنده¬مانی، ارتفاع، تاج پوشش نهال اسکنبیل و دما و رطوبت خاک اختلاف معنی¬داری نداشتند، ولی از نظر کاهش میزان فرسایش پذیری بادی، مالچ 10تن در هکتار بر مالچ 5 تن در هکتار ارجح است. بنابراین می¬توان مالچ 10تن در هکتار را به عنوان تیمار بهتر در عرصه انتخاب نمود، همچنین بررسی تیمارهای مالچ در آزمایشگاه تونل باد نشان داد که از بین تیمارهای مالچ، مالچ 30% با بیش¬ترین مقاومت به ضربه وکم¬ترین شاخص فرسایش-پذیری نسبت به بقیه تیمارها بهترین نسبت شناخته شد، همچنین از لحاظ اقتصادی نسبت به مالچ 50% به صرفه¬تر است.

بررسی ناهنجاری های اقلیمی موثر بر فرایند بیابان زایی (مطالعه موردی منطقه ی خضرآباد یزد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1387
  حسن فلاحیان فیروزآباد   حسین نگارش

چکیده ندارد.

بررسی مقایسه ای اثرات بادشکن های مختلف روی تغییرات سرعت باد در منطقه جیرفت وکهنوج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده منابع طبیعی 1387
  ایرج امیری   محمد رضا اختصاصی

فرسایش بادی از مهم ترین فرایند های بیابان زایی در اراضی کشاورزی منطقه جیرفت و کهنوج می باشد. که باید با روش های مکانیکی و بیولوژیکی از جمله ایجاد بادشکن متوقف گردد. هدف مطالعه حاضر انتخاب مناسب ترین بادشکن برای منطقه جیرفت و کهنوج بوده است. در این تحقیق تغییرات سرعت باد در اطراف 2 نوع بادشکن زنده و غیرزنده مورد مطالعه قرار گرفته است. در این تحقیق جامعه آماری و تعداد نمونه ها در منطقه مورد مطالعه 2 نوع بادشکن، بادشکن زنده( نخل خرما، گز شاهی و کنار) و بادشکن غیر زنده(دیوار گلی)، می باشند و روش تحقیق حاضر بر اساس مطالعات میدانی و آزمایشگاهی و نیز اسنادی بوده است. تغییرات سرعت باد به کمک12 عدد بادسنج دیجیتال در فوا صل مختلف اطراف هر بادشکن و در ارتفاعات مختلف 0.5.1.2.3 متری از سطح زمین به طور همزمان اندازه گیری گردید و داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار excelمورد پردازش قرار گرفت و نمودار تغییرات سرعت باد در اطراف هر بادشکن به طور جداگانه رسم و با استفاده از نرم افزارwrplot گلباد سالانه و فصلی منطقه جیرفت وکهنوج رسم گردید سپس گرانولومتری خاک منطقه با استفاده از روش الک خشک درآزمایشگاه تعیین گردید و نتایج حاصله به کمک نرم افزار دانه بندی خاک grgraph مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که در اغلب نمونه ها بافت خاک ماسه متوسط بدست آمد. سپس با استفاده از تونل باد، سرعت آستانه فرسایش بادی اندازه گیری گردید، که سرعت باد در داخل تونل باد حدود 5/4-4 متر بر ثانیه شد که با استفاده از معادله وان کارمن به ارتفاع 10 متر تیدیل گردید که معادل 27 کیلومتر بر ساعت بدست آمد و با توجه به سرعت آستانه فرسایش بادی و سرعت ماکزیمم باد منطقه، درصد تقلیل سرعت باد، فاصله مناسب ردیف های گز شاهی با تراکم 45 درصد حدود 3 تا 4 برابر ارتفاع موثر بادشکن و فاصله مناسب ردیف های کنار با تراکم 85 درصد در حدود 6 برابر ارتفاع موثر بادشکن و فاصله مناسب دیوار گلی با تراکم 100 درصد در حدود 8 برابر ارتفاع بادشکن پیشنهاد گردید. نتایج این بررسی نشان داد که دیوار گلی و کنار بیشترین و گز شاهی و نخل خرما کمترین نقش را در کاهش سرعت باد داشته اند.

مطالعه رابطه فرسایش پذیری خاک سطحی توسط باد با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن در منطقه رودشت اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان 1380
  ابوالفضل مروتی شریف آباد   احمد جلالیان

تحقیق حاضر به منظور تعیین آستانه و فرسایش پذیری اراضی منطقه رودشت اصفهان و مطالعه نقش سله و سنگریزه سطحی اراضی منطقه در کاهش فرسایش بادی همچنین بررسی رابطه فرسایش پذیری ذاتی خاک سطحی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن انجام گرفت.