نام پژوهشگر: امید احمدی

تحلیل عملکردی ساختمان های نامتقارن بتن آرمه با سیستم دوگانه قاب خمشی و دیوار برشی تحت اثر زلزله های دو جهته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده عمران 1388
  امید احمدی   امیر مهدی حلبیان

امروزه چالش مهندسی عمران در این جهت است که طراحی سازه ها به نحوی انجام شود که میزان خسارت و پارامتر های تقاضای لرزه ای سازه، در حد قابل قبولی کنترل گردد؛ از اینرو روش های تحلیل و طراحی عملکردی در دو دهه ی اخیر مورد توجه محققان قرارگرفته است. مشاهدات به عمل آمده پس از وقوع زلزله های شدید نشان می دهد که آسیب های شدید سازه ای، اغلب به علت عدم تقارن در سازه ها رخ داده است؛ بنابراین تمرکز اصلی این تحقیق بر بررسی یکی از روش های تحلیل عملکردی، تحت عنوان روش آنالیز مودال پوش آور، به منظور تخمین پاسخ لرزه ای سازه های نامتقارن با سیستم های دوگانه قاب خمشی و دیوار برشی، قرار داده شده است. اگرچه تخمین دقیق تر تقاضای لرزه ای سازه ها تحت اثر یک زلزله خاص، از طریق روش تحلیل غیرخطی تاریخچه زمانی میسر است؛ لیکن استفاده از روش های پوش آور استاتیکی غیرخطی به دلیل صرف هزینه و زمان کمتر، در کاربردهای معمولی مهندسی به جهت حل منطبق بر عملکرد سازه، متداول تر می باشد. روش های مختلف پوش آور، شامل روش های ارائه شده در آیین نامه ها و همین طور روش آنالیز مودال پوش آور که در سال های اخیر مورد توجه محققان قرار گرفته است، همگی با کنترل جابه جایی در محل مرکز جرم طبقات بسط داده شده اند و تغییر مکان نسبی طبقات نیز معمولا در محل مرکز جرم طبقات کنترل می گردد، حال آن که این عمل صرفا در مورد ساختمان های متقارن در پلان و ارتفاع قابل اطمینان است؛ ولی هنگام بررسی مدل های نامتقارن به دلیل ماهیت پیچشی رفتار آن ها، لبه های ساختمان از اهمیت دو چندانی نسبت به مرکز جرم طبقات برخوردار هستند و بایستی مورد توجه قرار گیرند. به همین دلیل در این تحقیق، اگر چه مرکز جرم طبقات معیار کنترل تغییرمکان هدف و اعمال روش آنالیز مودال پوش آور قرار داده شده اند؛ ولی تمرکز اصلی بر روی نتایج به دست آمده بر روی دو لبه مدل های نامتقارن و مقایسه آنها با نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی قرار داده شده است؛ تا کارایی این روش در تخمین پاسخ مدل های نامتقارن تعیین شود. در این تحقیق، ابتدا خروج از مرکزیت سیستم ها، در قالب خروج از مرکزیت جرم و دو نوع متفاوت از خروج از مرکزیت سختی، تقسیم بندی شده است. جهت بسط مدل های سیستم دوگانه، ابتدا با استفاده از روش قاب ژنریک مدل های هشت، چهارده و بیست طبقه قاب خمشی، توسعه داده شده و سپس دیوارهای برشی با نسبت سختی معینی به آن اضافه شده است. برای مدل سازی غیرخطی اعضای تیر از رابطه لنگر- انحنا و برای مدل سازی غیرخطی اندرکنش نیروی محوری و لنگر خمشی در اعضای ستون از المان الیافی استفاده می شود. همچنین برای مدل سازی اعضای دیوار برشی از المان پانل استفاده شده و اندرکنش نیروی محوری و لنگر خمشی در این اعضا، مشابه اعضای ستون، به کمک المان الیافی لحاظ می گردد. این نحوه ی مدل سازی اعضا ستون و دیوار برشی موجب می شود سختی سیستم در هر لحظه از زمان، تابعی از مقاومت آن باشد و نیازی به در نظر گرفتن خروج از مرکزیت های سختی و مقاومت به طور جداگانه، نباشد. در مدل های با خروج از مرکزیت جرم نیز، برای هر سازه نامتقارن دو حالت مختلف در نظر گرفته شده است: (1) مدل های با خروج از مرکزیت یک جهتی تحت تحریکات تک مولفه ای (2) مدل های با خروج از مرکزیت دو جهتی تحت تحریکات دو مولفه ای. نتایج این تحقیق، به صورت مقایسه نتایج آنالیز مودال پوش آور (یک جهته و دوجهته) با نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی ارائه شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که آنالیز مودال پوش آور معمولا تغییرمکان نسبی طبقات در لبه نرم مدل ها را بیشتر ازنتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی برآورد می کند؛ و حداکثر فاصله بین نتایج در خروج از مرکزیت های پایین اتفاق می افتد. حال آن که نتایج به دست آمده در لبه سخت سازه نشان می دهد که آنالیز مودال پوش آور، تغییرمکان نسبی طبقات را در خروج از مرکزیت های بالا بیش از نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی نشان می دهد؛ و حداکثر فاصله بین نتایج در خروج از مرکزیت های بالا اتفاق می افتد. معمولا نتایج حاصل شده در لبه سخت و به ازای خروج از مرکزیت های پایین، کمتر از نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی است؛ و با افزایش تعداد طبقات، به طور کلی فاصله میان نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی و آنالیز مودال پوش آور دو جهته، کاهش می یابد. همچنین مشاهده می شود که در طی انجام آنالیز مودال پوش آور دو جهته، مولفه های متعامد زلزله بعضا نقش بسزایی در پاسخ جهت اصلی مورد بررسی ایفا می کنند. به طور کلی اثرات پیچشی در طبقات پایینی سازه مشهودتر بوده و حداکثر اختلاف میان نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی و نتایج آنالیز مودال پوش آور نیز در این طبقات رخ می دهد؛ البته بیان اختلاف میان نتایج آنالیز دینامیکی غیرخطی و نتایج آنالیز مودال پوش آور، صرفا جنبه ی مقایسه ای داشته و دلیل بر میزان خطای نتایج نسبت به یکدیگر نمی باشد؛ چراکه دو روش آنالیز دینامیکی غیرخطی و آنالیز مودال پوش آور از لحاظ مفهومی، روش های جداگانه ای هستند.

بررسی دورسنجی کانسارهای آهن شمال غرب همدان و پترولوژی آن ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم پایه 1390
  ثریا دادفر   فرهاد آلیانی

منطقه مورد مطالعه در شمال غرب پهنه سنندج-سیرجان و در مرز استان های کردستان، کرمانشاه و همدان و در شمال غرب استان همدان واقع شده است. طی بازدیدهای صحرایی از مناطق بارزسازی شده به کمک داده های ماهواره ای دگرسانی هیدروترمال، به طور گسترده مخصوصاً سنگ هایی که مجاورت بیشتری با توده معدنی دارند، را تحت تأثیر قرار داده است. در مقیاس میکروسکوپی نیز سوسوریتی شدن پلاژیوکلازها، تبدیل پیروکسن به هورنبلند و جایگزینی هورنبلند با اپیدوت و کلریت همگی نشان از تأثیر دگرسانی هیدوترمال در محدوده کانسارهای مورد مطالعه دارد. براساس مطالعات سنگ نگاری، سنگ های آذرین درونی شامل گابرو–دیوریت، هورنبلند گابرو، دیوریت (پگماتیتی تا میکرودیوریت)، مونزودیوریت، کوارتزدیوریت، کوارتز مونزودیوریت، مونزونیت، گرانودیوریت و تونالیت می باشند. سنگ های آذرین خروجی متشکل از تراکی آندزیت، توف ریولیتی-ریوداسیتی و لایه شیست نیز ترمولیت-اکتینولیت کلریت شیست می باشد. در بخش دور سنجی، روش ها و تکنیک های متداول سنجش از دور جهت نقشه-برداری مناطق دگرسانی به کار گرفته رفته اند. با توجه به این که اکثر کانی های شاخص دگرسانی در طول موج های منطبق بر باندهای مادون قرمز کوتاه ((swir سنجنده aster خصوصیات جذب ویژه ای دارند، بنابراین زون های دگرسانی پروپیلیتیک و فیلیک-آرژیلیک را می توان با استفاده از محدوده باندهای مادون قرمز کوتاه (swir) شناسایی کرد. هم چنین جهت آشکارسازی اکسید های آهن (هماتیت، گوتیت و لیمونیت) با توجه به داشتن ویژگی جذب طیفی این کانی ها در محدوده طیف مرئی و مادون قرمز نزدیک (vnir)، این محدوده طیفی نیز مناسب تشخیص داده شد. بنابراین، محدوده طیفی vnir+swir)) سنجنده aster توانایی مناسب را، جهت شناسایی زون های دگرسانی دارا می باشد. با استفاده از تکنیک های ترکیب رنگی کاذب(fcc) ، نسبت باندی (b.r)، ترکیب رنگی نسبت باندی (crc)، شاخص حداقل سهم پارازیت (mnf)، شاخص تفاوت پوشش گیاهی نرمالیز شده (ndvi)، تحلیل شاخص خالصی پیکسل (ppi) و کلاس بندی زاویه ای (sam) محدوده دگرسانی های پروپیلیتیک، فیلیک-آرژیلیک و اکسید های آهن حوالی کانسارهای مورد مطالعه، شناسایی گردیدند. هم چنین مقایسه منحنی های استاندارد usgs با منحنی های منطقه مورد مطالعه نشان دهنده این است، که منحنی کانی های نماینده زون پروپیلیتیک با کانی های کلریت و اپیدوت و زون فیلیک-آرژیلیک با ایلیت و کائولینیت و اکسیدهای آهن با گوتیت و هماتیت مطابقت بیشتری دارد. بررسی های کانی شناسی و ژئوشیمیایی نشان می دهند، که ماگمای تشکیل دهنده این مجموعه از نوع i، کالک آلکالن و متا آلومین می باشند. روند تغییرات در نمودارهای عناصر ناسازگار در برابر یک دیگر نشان دهنده ی عملکرد فرایند تبلور جدایشی است هم چنین با توجه به شواهد موجود در نمودارهای نسبت-نسبت عناصر ناسازگار، می توان گفت که نمونه های مورد مطالعه هم منشأ هستند. پایین بودن نسبت های al2o3)/(feot+mgo+tio2)) و na2o+k2o)/(feot+mgo+tio2)) و شواهد ژئوشیمیای عناصر نادر خاکی و کمیاب نظیر غنی شدگی از عناصر ناسازگار th، rb، la، ce، nd و la و تهی شدگی از ti وeu ، نسبت a/cnk کمتر از 1 و a/nk بیشتر از 1 و نسبت 6/0 >rb/sr نشان می دهند، که خاستگاه ماگمای اولیه از پوسته زیرین است. نمودارهای جدایش محیط تکتونیکی، نسبت th/ta در محدوده (20-6) و غنی شدگی از عناصر lile و lree نسبت به hfse و hree همگی تایید کننده ی نفوذ ماگما در یک محیط مرتبط با فرورانش در حاشیه فعال قاره است، که با توجه به پیشینه زمین شناسی منطقه می توان گفت با فرورانش پوسته اقیانوسی نئوتتیس به زیر ایران مرکزی همراه بوده است.

تحلیل عددی و مدلسازی گسترش جانبی ناشی از روانگرایی با در نظر گرفتن فاز سیال برای لایه روانگرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده فنی 1391
  امید احمدی   یاسر جعفریان

در این تحقیق پدیده گسترش جانبی ناشی از وقوع روانگرایی در خاک های مستعد روانگرایی با نگاه مدلسازی عددی با کد ها کامپیوتری با فرض نوین فاز سیال برای لایه روانگرا مورد بررسی قرار گرفته است . معرفی مدل مورد استفاده در نرم افزار و شکل کاربرد آن در مدلسازی رفتار خاک روانگراشده ارائه شده و در موردپارامتر های اساسی مورد استفاده بحث شده است . از ابتدا سعی بر شکل کاربردی مسئله شده است که این امر در انتخاب پارامتر های عددی نیز مورد توجه بوده است . برای اعتبار سنجی تست مشهور سانتریفیوژ مئرد مطالعه و مدلسازی قرار گرفته است . استفاده از آنالیز های معادل خطی و روش تکرار در یافتن مدول برشی و استفاده از مونوگراف آنالیز برگشتی در تعیین مقاومت پس ماند از دیگر دستاورد های تحقیق می باشد . در ادامه از تست میز لرزه جهت اعتبار سنجی مدلسازی گسترش جانبی در حالت شتاب ثقلی استفاده شده و نتایج با نتایج آزمایش و مدلسازی روش های دیگر مورد بررسی وافع شده است .به عنوان هدف نهایی از یک مدلسازی عددی یک مورد مطالعاتی واقعی با در نظر گرفتن فرضیاتی مورد مطالعه واقه شده و نتایج با مدل های تجربی و نیمه تجربی مشهور مقایسه شده است . با استفاده از یک آنالیز رگرسیون خطی رابطه پارامتریک با استفاده از پارامتر های کرنش کوچک و کرنش بزرگ بدست آمده و نتایج مورد بررسی قرار گرفته است

بررسی کمانش حرارتی نانوصفحات متصل به پی الاستیک براساس تئوری الاستیسیته ی غیرموضعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده فنی 1393
  امید احمدی   سامرند رش احمدی

در این مطالعه تئوری الاستیسیته ی غیر موضعیبرای بررسی رفتار کمانشی وارتعاشی نانو صفحات که به پی الاستیک وصل شده اند وتحت تاثیر دمای یکنواخت قرار دارند به کار برده شده است. این تئوری برای تخمین اثرات مقیاس کوچک بر روی رفتار مکانیکی نانو صفحات بکار می رود. در این پژوهش ابتدا معادله ی حاکم بر کمانش نانو صفحه و ارتعاشات نانو صفحه که تحت تاثیر بار حرارتی است بوسیله ی تئوری الاستیسیته ی غیر موضعی بدست آمده است.در هر یک از معادلات فرض شده است که نانوصفحه ی مورد نظربوسیله ی پی الاستیک به زمین متصل شده است. در این معادله مساله را به صورت دقیق حل می کنیم،وبرای تحلیل مساله از روش های الاستیسته غیرموضعی کیرشهف وصفحه میانی استفاده شده است،همچنین برای حل ریاضی مساله از روش ناویر استفاده شده است. همچنین تاثیر پارامترهای مقیاس کوچک،طول و عرض نانوصفحه،نسبت ضخامت برای دمای بحرانی و فرکانس طبیعی نانوصفحه بررسی شده است. در این مطالعه مشاهده می شود که برای صفحات ضخیم تئوری الاستیسته غیرموضعی با استفاده از روش صفحه میانی نتایج مطلوب تر ودقیق تری می دهد.