نام پژوهشگر: مجید سرمدی

فرهنگ تشبیهات درمثنوی مطلع الانواروهشت بهشت امیر خسرو دهلوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1388
  پریسا بید قداری   مجید سرمدی

موضوع علم بیان،بررسی زیبایی شناسی متون ادبی اززاویه «تصویرگری به وسیله کلمات»است.تشبیه که یکی ازمهمترین شاخه های علم بیان است؛درادعای همانندی بین دوچیزشامل چهار رکن-اصلی(مشبه)(مشبه به)(وجه شبه)(ادات تشبیه)می باشد. فرهنگ تشبیه نیزیک فرهنگ کاربردی است که به کمک آن می توان تشبیه های موجوددرمنبع اصلی رامشاهده نموده وبه وسیله فهرست الفبایی،به آسانی به مشبه ومشبه به موردنظر دسترسی یافت. دراین تحقیق منبع اصلی دومثنوی مطلع الانواروهشت بهشت ازخمسه امیرخسرودهلوی بامقدمه وتصحیح امیراحمداشرفی می باشدکه جمعاًشامل6662 بیت می باشد. پس ازبررسی ابیات مطلع الانواروهشت بهشت جهت فرهنگ تشبیه،این رساله درچهاربخش تنظیم گردیده که اغلب تشبیه ها ساده وازنوع حسی به حسی می باشندودراکثرموارد نیزتشبیه بکاربرده شده است.

تلمیحات واشارات در جلد یک دیوان شهریار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1389
  آرزو امینی   مجید سرمدی

چکیده محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، از ستاره های درخشان شعر و ادب معاصر است که با اندک مطالعه و دقت در اشعار او به عمق آشنایی و انس شاعر با فرهنگ اسلامی، قرآنی پی می بریم. علاوه بر این در شعر او، تاریخ، آداب و رسوم ملت ها، مسایل سیاسی، اجتماعی انعکاس یافته است. که همگی بیانگر وسعت دید واندیشه شاعر است. زبان شعر شاعر ساده و به زبان مردمان روزگارش نزدیک است زیرا شخصیت های منعکس شده در شعر او، کسانی هستند که شاعر روزگارش را با آنان سپری کرده و در میان آنها زیسته است در غم و شادی هایشان همراه و شریک آنان بوده است بطوریکه شعر او آیینه تمام نمای ابعاد گوناگون حیات همان انسانهاست. افکار شاعر با افکار آسمانی حافظ گره خورده و خود شاعر به این موضوع بارها اشاره کرده است. از سوی دیگر در تلمیحات و اشارات خود از عناصر داستانی و اسطوره ای بهره برده است که این مسئله بیانگر وسعت آشنایی شاعر با ادبیات کهن اساطیری است. ضرب المثل ها و باورهای عامیانه را در تلمیحات خود گنجانده است که از حیث توجه به ادبیات فلوکلوریک(شفاهی) حائز اهمیت است.

صورخیال دردیوان حاجی محمدجان قدسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان البرز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  زینب اسدی   مرتضی حاجی مزدرانی

1 نتیجه گیری : تصویر شاعرانه حاصل خیال ونیروی تخیّل می باشد؛ نیروی تخیّلی که از اندیشه نشأت گرفته و همراهی باعنصر عاطفه تأثیرآن را دو چندان کرده است. شعر ارتباط عاطفی شاعر با مخاطب را بر می انگیزد و در این رهگذر صور خیال اهمیّت بسیاری دارد . هر شاعر صور خیال مناسب با عاطفه و اندیشه خود را به کار می برد. صورخیالی که ممکن است از بطن اجتماعی که در آن زندگی می کند برخاسته باشد و تجارب روزمرّه او هم درآن بی تأثیر نیست. این نکته قابل تأمّل است که آیا صورخیالی خشک برخاسته از تجارب روزمرّه دیگران را به کار برده یا در ایجاد هم حسّی بسیار قدرتمند عمل کرده است و تصاویر زنده ساخته است. آنچه که اهمیّت دارداین است که شاعری که حامل اندیشه ای جدید و ابتکاری نو باشد و آن را در صور خیال خویش بیامیزد درردیف شاعران برجسته و ارکان شعر قرار می گیرد. این ذهنیّت نو زمانی حاصل می شود شاعر پدیده ها ومضامین زمان خود را مورد کند و کاو قرار دهد و نیازهای اجتماع خویش را درک کرده باشد . با اندیشه ای موشکافانه همه چیز را مورد مدّاقه قرار دهد و زبده ی افکار خود را به مخاطب خاطر نشان سازد . در این میان شاعران سبک هندی مبدع طرز جدیدی بودند که آن را طرز نو میخواندند و برای آنکه شعر فارسی را از ابتذال مضمون نگه دارند به دنبال خیال های باریک با بیانی موجز رفتند . حاجی محمّد جان قدسی مشهدی یکی ازهمین شاعران است که سبک او هم از سادگی بیان سبک خراسانی برخوردار است و هم از الفاظ و استعارات وتشبیهات و تمثیلات فراوان سبک هندی؛ هم الفاظ روزمرّه که در خراسان کاربرد داشته در شعرش به کار می برد وهم در تشبیهاتش از شکل حروف استفاده می کند و از پیچیده گویی های سبک هندی به جز در مواردی قصیده، ترکیب بند و ترجیع بند، غزل، « بسیار اندک در شعرش خبری نیست. این شاعر در چند قالب شعربه سرودن پرداخته است . برای آنکه صورخیال شاعر مذکور را بررسی کنیم باید میان قالب » رباعی، مثنوی های شعری او تفکیک قائل شویم. عنصر عاطفه به عنوان یک اصل مهم در شعر در قصیده و ترکیب بندها وغزلیات نمود بیشتری دارد. در قصیده قسمت های مقدّماتی قصیده مهم است و اگر این قسمت های مقدّماتی را در نظر نگیریم قصاید شاعر از لحاظ ادبی اهمیّتی نخواهد داشت؛ زیرا نه تنها صور خیال قابل توجّهی به کارنبرده، بلکه در این راه به ابتذال هم گراییده است و تقریباً مدام همان صور خیال اندک را تکرار می کند. استفاده از صنایع حسن تعلیل و استخدام و تشخیص در صورخیال به شکل بارزی نمود می یابد که الحق که شاعر باچیره دستی حسن تعلیل را در موارد بسیاری خوش نشانده است. ز روی سبزه صبا مشت شبنمی برداشت برای زینت گردون به کهکشان افشاند ص 241 گر از میانه مردی نشد کناره گزین چرا چو مردم چشمم همیشه خانه نشین ص 251 جز دل غنچه که از یاد لبت گلگون است نشنیدم که ز می رنگ برآرد مینا 2 ص 66 اسناد کنایه های انسانی به اشیا در تشبیهات باعث ایجاد صنعت تشخیص و استخدام شده است. تشخیص ازویژگیهای عمده ی سبک هندی است تشخیص در این سبک در صورتهای دیگر صور خیال وارد شده است. شمع و غنچه را می توان از کلمات کلیدی شعر او محسوب داشت. شمع را بیشتر در قصاید و غنچه بیشتر درغزل با آنها هنرنمایی کرده است. من که شمع محفل قربم سراپا سوختم حال بیرون ماندگان بزم یارب چون گذشت ص 813 همچو شمعی که پریشان شده باشد تارش بر سر هر مژه در بزم تو چشمی است مرا ص 66 ز بیم شعله از این بزم چون توانم جست چو شمع رفته مرا پای تا به دوش به خواب ص 11 چون شمع کشم بر تن خود سلسله از اشک در عشق سراپای مرا قید به کارست ص 44 پیرهن چون غنچه در بر کرده زندانی مرا تا گریبان غنچه ی این باغ در دلبستگی است ص 811 گمان برد که چو گل رسته در قبا بدنت چو غنچه هر که بیند قبای تنگ ترا ص 814 آگه ز شوق گریه ی بی اختیار نیست هر کس چون غنچه با لب خندان شد آشنا ص 815 عاطفه عنصری که در شعر قدسی موج می زند به خصوص در غزلیاتش و آنجای که در ترکیبات در سوگ فرزند و قرچقای خوان سپهسالار می سراید. دل سوختن، آتش جگر، داغ تداعی کننده ی عاطفه ی شاعر است. ساده گویی شاعر باعث شده تا خواننده صورخیال او را به راحتی بتواند حدس بزند و اکثراستعارات او با توجه به مصراع یا بیت قبل قابل فهمیدن است. صور خیال او خالی از اندیشه های حکیمانه هم نیست: 3 این که گویم دل از عشق برآید غلط است موج هرسو که نهد روی به ساحل دریاست ص 34 کوته نشد ز زلف درازش محبّتم این رشته را زدند به تار بقا ص 242 گر اعتبار جهان رنجه ات کند چه عجب گلوی تشنه خراشد همیشه موج سراب ص 11 از برای خود چراغ اهل دنیا روشن است گل سراپا آتش است امّا ندارد التهاب ص 38 خود را به تخته پاره ی تسلیم واگذار کشتی طبع را ز امل بادبان مخواه ص 216 می گرفتی دیگری جای تو، گر بودی به فرض نقد هستی را عوض یا زندگانی را بدل ص 135 جنس هستی را بقایی نیست چون ایّام گل نقد گیتی را عیاری نیست چون سیم دغل ص 135 بر همّت تو طول امل بار گران بود روزی دو سه تاری تنیدی و گذشتی ص 884 گرداب، موج، طوفان، گوهر و گره از کلماتی است که شاعر مدام با آنها بازی می کند و حتی برخی از آنها را درقصایدی ردیف قرار داده است . خصوصیت دیگری که بر شمردیم استخدام در وجه شبه است که تقریباً شاید بیتی را نتوان یافت که شامل این خصوصیّت نباشد . شاعر مورد بحث اشعار خود را به تجاهل العارف و حس آمیزی آمیخته است و از عهده ی این کار هم به خوبی برآمده است ؛آنچه شاعر از صور خیال به کار برده تقریباً تکرار صورخیال گذشتگان است امّا از آنجا که شاعر آنها را با تجاهل العارف ، حس آمیزی ، تناقض آمیخته زیبا و دلنشین شده اند . در این چمن شفق مغرب است لاله مگر ؟ که پرورده به گریبان خویش شب تار 4 ص 281 آنچنان می رود ایّام جوانی به شتاب که مگر شد طرف موسم گل عهد شباب ص 31 نمونه هایی از حس آمیزی : مرا ز شعله ی آواز خویش کرد کباب بگو به مطرب غم، دایم این چنین می نال ص 214 کشد چو برسر دیوانه شعله پنبه ی داغ عجب مدان که چو پروانه پر برآرد سنگ ص 241 نمونه ایی از تناقض : آن را که گزیده ست دل از شربت دینار همیان درم در نظرش هیئت مار است ص 45 خیال فیض صبا بگذرد گرش به ضمیر چو گل شکفته شود غنچه ی تکلّم لال ص 218 بر کف پای تو مالم دیده چون خاک بهشت زین غم آباد جهانم چون دهد یزدان نجات در این عصر استفاده از شکل حروف در تشبیهات منسوخ شده و جزء ویژگیهای سبکی شمرده نمی شود اما شاعر نام برده با شکل حروف صور خیال می سازد : آنکه از راستی خامه ی عدلش پس از این از فلک شکل مه نو چو الف خیزد راست ص 48 در غزلیات تکرار مداوم داغ، خون دل خوردن، خون دیده غزل را حزن آلود کرده است و همان اصطلاحاتی که از زمان حافظ باب شده بود یعنی: می، خمار، نشأه، شراب، مستی، ایاغ، باده ، ساقی، رندان، خرابات، پروانه،شمع، گل، بلبل و ... را به کار می برد 5 تمثیل که از خصوصیات بارز سبک هندی است در انواع قالبهای شعری شاعر وارد شده امّا تنها رباعیات هست که قالب مسلط بر آن تمثیل می باشد . نداد توبه نجاتم ز قید عالم آب سفینه کم جهد از گردنامه ی گرداب ص 16 تضاد هم در صورخیال او به چشم می خورد : دل را ز خیال می خضر آب کشیدم تا عشق چشانید به من لذّت سم را ص 64 از ادات آسا، وار، به سان علاوه بر چون استفاده می کند : حباب آسا مرا پروای تن نیست به غیر از یک نفس در پیرهن نیست ص 321 شعرهای او خالی از انعکاس وضع اجتماعی نیست : نی در بن ناخن کند اقبال مرا چرخ تا عقده گشایی نکند بخت دژم را ص 18 عناصر طبیعت در مثنوی های قدسی از مهم ترین دست مایه های تصویر آفرینی او به شمار می رود و این مسئله با توجه به زندگی او در کشمیر چندان شگفت نیست. فراوانی بسامد واژگانی چون بلبل، بوستان، گل،گلشن، شکفتن، سنبل، غنچه، سبزه، گلبرگ، باغبان، گلزار، شبنم، بیانگر حدّت و شدّت تأثیری است که این شاعر گران مایه از طبیعت در تصاویر شعری خویش داراست . در این میان مثنوی تعریف کشمیر و وصف کوه پیر پنجال زیباترین توصیف های او هستند؛تصاویر انتزاعی و جامد نیستند و از ذوق و طبع بلند شاعر نشسته ولاجرم بر دل نشسته است. در اواخر مثنوی و به خصوص ساقی نامه بیشتر از استعاره ی مکنیه استفاده کرده وتصاویر خشک و انتزاعی اند. در توصیف باغها تصاویر زنده تر و پویا ترو دلپذیرترند تا توصیفات تخت سلطنتی،کتاب سلطنتی، ... که با غلوهای بی مورد چیزی از زیبایی عاید خواننده نمی شود. اغراق های لطیف بر زیبایی تصاویر باغها افزوده است واستعارات مکنیه به جا و مناسب به کار رفته و موجب رقّت قلب خواننده می شود: زبس هر سو دوید و شمع افروخت چراغ لاله را در دل نفس سوخت ص 134 6 ارم در پشت دیوارش نشسته خجل چون عندلیب پر شکسته ص 135 زهر جانب نسیم از غنچه ی تر گشوده حقّه های بوسه را سر ص 136 شکفتن آشیان بسته بر شاخ که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ ص 136 امّا هرچه در تصاویر مثنوی ها به پیش می رویم از کیفیّت تصاویر کاسته می شود و تقریباً می توان گفت شاعرکاری از پیش نبرده و خواندن این قسم توصیفات بیشتر ملال آور است تا فرح بخش و زیبا . در چند مورد هم در مثنوی ها چیزی را به خودش تشبیه می کند : ز شاخ گلشن تا غنچه ای زاد شکفتن را شکفتن می دهد یاد ص 134 به وفور در شعرش تشبیه ، استعاره و کنایه به کار رفته در این میان تنها مجاز است که از آن می لنگد و در شعربه جز یک سری مجاز خاص که مدام آنها را به کار برده به اندکی مجاز که تکراری نباشد بر می خوریم . کنایه از صفت و فعل بیشترین نوع کنایه ای است که به کار برده است ؛ کنایات فعلی او بجز موارد کمی همه از نوع ایما هستند . تشبیه مفصل و بلیغ و تمثیلی از همه ی موارد تشبیه بیشتر استفاده شده است و در آخر شعرش ازلحاظ استعاره غنی است و تقریباً نمی توان گفت که کدام نوع از همه بیشتر به کار رفته است . ترکیبات جدیدی چون دامن چشم ، دامن مژه ، سینه ی دست ، دامن دل بکر و زیبا و از ابتکارات این شاعر می باشد . شاعر ما شعرش از پرکاربردترین واژگان شعر سبک هندی که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب شاعر آینه ها برمی شمرد پراست اما کمتر با آنها به تصویر سازی پرداخته است : آینه ، شمع ، آب ، برق ، حباب ، شیشه ی ساعت، پریدن رنگ ، ساغر ، سپند ، غبار ، گرداب ، نگین و نام ، موج گوهر ، محیط و گوهر در قصاید او بارها به کاررفته است . و از قول دکتر احمد شاه هندی به طور کل قدسی را نه می توان شاعری کاملاً پیرو سبک هندی بر شمرد و نه می توان او را خارج از سبک هندی مورد تحقیق قرار داد. الفاظش او را جزو شاعران سبک هندی قرار می دهد امّا به ندرت در معانی به پیچیدگی های سبک هندی گراییده است . از لحاظ فکری او کاملاً پیرو شاعران سبک عراقی است ستایش عشق ، غلو و مبالغه ، غم گرائی ، قضا و قدر ، زبونی ، فراق ، ذهنیت یا توجّه به دنیای درون که از مختصات شعری اوست او را به سبک عراقی نزدیک می کند . در سبک عراقی است که توجه به بیان و بدیع زیاد شده است و صور خیال گوناگون به شعر راه می یابند ازاین رو قدسی شاعری مابین سبک عراقی و هندی است .