نام پژوهشگر: حامد قادرزاده
علی اصغر ستاره حامد قادرزاده
کشاورزی یکی از پر مخاطره ترین فعالیت های اقتصادی است. کشاورزانی که در این بخش به فعالیت مشغولند با انواع گوناگونی از ریسک ها از جمله ریسک بلایای طبیعی، ریسک بازار، ریسک تکنیکی،و ریسک مالی مواجه هستند. بیمه کشاورزی را می توان یکی از اهرم های توسعه کشاورزی دانست؛زیرا با استفاده از این ساز وکار، هم می توان ریسک طبیعی را انتقال داد و هم باعث افزایش تولید و بهبود رفاه و مطلوبیت خانوارهای روستایی شد. در این تحقیق تلاش شده است تا با استفاده از مدل لاجیت عوامل موثر بر پذیرش بیمه گندم در شهرستان بیجار تعیین شود. داده های لازم برای این پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده تصادفی از گندم کاران بیمه شده و بیمه نشده با تکمیل پرسشنامه به روش مصاحبه حضوری در سال زراعی89-88 جمع آوری گردید. از دو روش آمار توصیفی و استنباطی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل لاجیت نشان داد، متغیرهای سطح زیر کشت، تحصیلات و سن رابطه ایی مستقیم و متغیرهای سابقه کار، تعداد افراد خانوار، مالکیت و تسهیلات رابطه معکوس با پذیرش بیمه دارد.
الهام پورمختار حامد قادرزاده
مطالعه حاضر به بررسی ساختار ریاضی تابع هزینه و تولید محصول گندم(آبی و دیم)، در استان کردستان می پردازد و اساس متدولوژی آن بر فرضیه دوگانگی استوار است. لذا ضمن اشاره به مزایای استفاده از تابع هزینه به جای تابع تولید درتجزیه و تحلیل تکنولوژی تولید، انواع توابع هزینه معرفی شده و با انتخاب تابع هزینه ترانسلوگ، طبق قضیه شفارد توابع تقاضای شرطی نهاده های گندم (آبی-ودیم)درچارچوب معادلات سیستمی به روش رگرسیون های به ظاهر نامرتبط تکراری به صورت، مقید برآورد شدند. با استفاده از ضرایب به دست آمده، وضعیت تابع هزینه، کشش های جزئی خودی و متقاطع آلن، کشش های موریشیما و کشش های قیمتی خودی و متقاطع تقاضای نهاده ها و چگونگی صرفه های حاصل از مقیاس بررسی گردید. اندازه نمونه بالغ بر 554 بهره بردار ( 257 بهره بردار گندم آبی و 297 بهره بردار گندم دیم) است. داده ها برای سال زراعی90-89 به صورت، پیمایشی و از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده است. نمونه ها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله انتخاب گردیدند. نتایج به دست آمده نشان می دهند که تابع هزینه ترانسلوگ برازش خوبی نسبت به داده های مورد تحقیق داشته است و فرضیه های ساختاری از جمله بازدهی ثابت نسبت به مقیاس، همگن بودن و هموتتیک بودن تکنولوژی تولید گندم(آبی و دیم)، هیچکدام از نظر آماری معنی دار نیستند. نهاده های زمین وسم به ترتیب، بیشترین و کمترین سهم از هزینه تولیدگندم (آبی و دیم) را به خود اختصاص می دهند. با توجه به نتایج حاصل از کشش های آلن و موریشیما، به جز نهاده های نیروی کار با سم و آب با کود (گندم آبی) وبذر با سم و بذر با کود (گندم دیم) بقیه از نوع جانشینی می-باشد. همچنین برآورد معیار بازدهی نسبت به مقیاس بیانگرآن است که بازدهی نسبت به مقیاس فزاینده درمزارع گندم (آبی و دیم) مورد مطالعه، وجود دارد. بر این اساس خرد شدن زمین ها باعث افزایش قیمت تمام شده محصول خواهد. همه کشش های قیمتی خودی تقاضا،کوچکتراز یک بوده وهمچنین اکثرکشش های قیمتی متقاطع تقاضا مقادیرکوچکی هستند،که نشان دهنده این است که اولاً بطورکلی گندم کاران نمی توانند در برابر افرایش قیمت نهاده ها عکس العمل قابل توجهی نشان دهند و از تقاضای خود بکاهند و خود مجبور به تحمل هزینه های اضافی می شوند، بویژه اگر شرایط بازار به-گونه ای باشد که امکان انتقال آن به مصرف کنندگان وجود نداشته باشد. ثانیاً فشار هزینه ای بر تولیدکنندگان از بابت افزایش قیمت نهاده سم که کمترین کشش پذیری را دارد از سایر نهاده ها بیشتر می باشد.
عبداله عبدل قوزلوجه محمود حاجی رحیمی
با رشد روز افزون جمعیت کره زمین و پیامدهای ناشی از آن، تقاضای آب در حال افزایش است. مدیریت تقاضای آب یکی از راهکارهای مهم در متعادل سازی عرضه و تقاضای آب شناخته می شود و مهم ترین عامل در مدیریت تقاضای آب قیمت گذاری آن است. قیمت گذاری مناسب آب آبیاری در هر منطقه، نیازمند تعیین ارزش اقتصادی آب با توجه به شرایط و محصولات زراعی منطقه مورد نظر می باشد. در این تحقیق با هدف تعیین ارزش اقتصادی آب آبیاری در دشت همدان– بهار، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 119 پرسشنامه برای سال زراعی 90-1389 تکمیل شد. با کاربرد روش های تخمین تابع تولید و مدل برنامه ریزی خطی ساده، ارزش تولید نهایی و قیمت سایه ای هر متر مکعب آب آبیاری در محدوده مورد مطالعه تعیین شد. در روش تخمین تابع تولید توابع انعطاف پذیر ترانسلوگ، درجه دوم تعمیم یافته و لئونتیف تعمیم یافته و همچنین توابع انعطاف ناپذیر کاب- داگلاس و ترانسندنتال تخمین زده شدند. جهت انتخاب تابع برتر، توابع تخمینی مورد آزمون قرار گرفتند که در نهایت دو تابع کاب- داگلاس و ترانسندنتال به عنوان توابع برتر انتخاب شدند. مطابق نتایج به دست آمده از تخمین توابع تولید، ارزش تولید نهایی هر متر مکعب آب بر مبنای تابع تولید کاب- داگلاس و ترانسندنتال به ترتیب برابر با 4486 و 3558 ریال می باشد. همچنین نتایج حاصل از مدل های برنامه ریزی خطی نشان می دهد که قیمت سایه ای هر متر مکعب آب آبیاری در ماه های سال و گروه های تولیدی کشاورزان متغیر و در محدوده 816 تا 10060 ریال قرار دارد.
مهرنوش اسدی حامد قادرزاده
مطالعه حاضر با هدف تخمین منافع اقتصادی شامل حفاظتی- زیستگاهی و تفریحی تالاب زریبار با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط انجام شد. از آن جایی که بیشتر کالا ها و خدماتی که توسط تالاب زریبار ارائه می شود غیربازاری است، روش انتخاب دوتایی تک بعدی برای تخمین ارزش های غیربازاری تالاب زریبار مورد استفاده قرار گرفت. یک بازار فرضی برای به دست آوردن جواب های بله و خیر با توجه به تمایل آن ها از طریق روش اهدا و روش ورودیه به منظور برآورد تمایل به پرداخت برای ارزش حفاظتی-زیستگاهی و تفریحی ایجاد شد. 477 پرسشنامه برای برآورد ارزش حفاظتی- زیستگاهی و 176 پرسشنامه به منظور برآورد ارزش تفریحی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد 18/69 و 5/54 درصد از افراد مورد مطالعه تمایل به پرداخت برای هر دو کارکرد داشتند. مقدارمیانگین wtp برای ارزش حفاظتی-زیستگاهی و تفریحی به ترتیب برابر 75/275010 و 5/17550 ریال محاسبه شد. ارزش حفاظتی- زیستگاهی و تفریحی سالانه این دریاچه بیشتر از 28/12 و 23/45 میلیارد ریال می باشد، که نشان دهنده اهمیت قابل توجه افراد منطقه و بازدیدکنندگان از دریاچه زریبار میباشد. نتایج نشان میدهد که متغیرهای میزان پیشنهاد و درآمد بازدیدکنندگان و افراد منطقه که از نظر آماری معنیدار شدهاند، مهمترین عوامل موثر در میزان wtp افراد منطقه و بازدیدکنندگان برای استفاده و بازدید از دریاچه زریبار می باشند. سن، عضویت در ngo و تعداد اعضای خانوار عوامل بعدی در تأثیرگذاری بر میزانwtp افراد منطقه و بازدیدکنندگان میباشد. از نظر مدیریتی، این مطالعه به نتایج امیدوار کنندهای دست یافتهاست. اول اینکه نشان میدهد مردم منطقه و بازدیدکنندگان تالاب زریبار چه مقدار به این اکوسیستم آبی توجه دارند. دوم اینکه یک wtp قابل توجهی جهت حمایت برای بهبود و توسعه تالاب ها وجود دارد.
غزال شالودگی محمود حاجی رحیمی
مطالعه حاضر به بررسی و ارزیابی اثرات بیمه بر مزارع کشاورزی استان کردستان، با توجه به نقش بیمه در کاهش ریسک در بخش کشاورزی و افزایش ثبات درآمد کشاورزان می پردازد. تأثیر بیمه بر کارایی تولید بهره برداران کشاورزی مورد بررسی قرار گرفت، برای این منظور از تابع تولید مرزی تصادفی برای تعیین کارایی فنی بهره برداران بیمه شده و بیمه نشده استفاده شد. وجود مسائلی از جمله انتخاب زیان آور و مخاطرات اخلاقی می تواند موجب کارایی نامناسب نظام بیمه گردد، از این رو، وجود این پدیده ها با استفاده از سیستمی از معادلات همزمان بررسی گردید. تابع تقاضای بیمه بهره برداران با استفاده از روش گودوین برآورد شد و عوامل موثر بر آن نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده های مقطعی از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه از 128 بهره بردار گندمکار و سیب زمینی کار بیمه شده و بیمه نشده در سال زراعی 90-1389 جمع آوری شد. نمونه ها به روش نمونه گیری طبقه بندی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین کارایی های فنی در گروه بیمه شده گندمکاران، به طور قابل ملاحظه ای، بیشتر از گروه بیمه نشده است، اما بیمه بر کارایی فنی سیب زمینی کاران اثر مثبت معنی دار نداشت. نتایج حاصل از توابع تولید و توابع تقاضای نهاده ها (نسبت نهاده ها) نشان داد که مزارع سیب زمینی با پدیده انتخاب زیان آور مواجه اند، ولی در مورد گندمکاران این پدیده دیده نشد. همچنین، نتیجه مثبت عملکرد بیمه گندم و سیب زمینی را می توان ناشی از عدم وجود پدیده مخاطره اخلاقی دانست. تخمین تابع تقاضای گندم نشان دهنده تأثیر مثبت درجه ریسک گریزی، سطح زیر کشت گندم، نوع کشاورزی و تنوع محصولات کشاورزی بر تقاضای بیمه می باشد. همچنین، تخمین تابع تقاضای سیب زمینی نشان دهنده تأثیر مثبت درجه ریسک گریزی، سطح زیر کشت، تنوع محصولات، سن بهره بردار و تحصیلات بر تقاضای بیمه می باشد. واژه های کلیدی: بیمه، تابع تقاضا، تابع تولید، مخاطره اخلاقی، انتخاب زیان آور، ضریب ریسک گریزی، کارایی فنی
سمیه جعفری خروسه حامد قادرزاده
محاسبه قیمت تمام شده شیر، برآورد تابع هزینه، تعیین صرفه های حاصل از مقیاس، محاسبه کشش جانشینی نهاده ها،محاسبه کشش های قیمتی و متقاطع نهاده ها اهداف مورد بررسی در این مطالعه بودند.برای رسیدن به اهداف ذکر شده و به منظور بررسی ساختار تولیدی محصول شیر از تابع هزینه ترانسلوگ استفاده شد.برای برآورد تابع هزینه و معادلات سهم هزینه نهاده ها از رگرسیون های به ظاهر نامرتبط استفاده شده است.همچنین از کشش های خودی و جانشینی آلن-اوزاوا،کشش های خود قیمتی و متقاطع تقاضای نهاده ها و کشش جانشینی موریشیما جهت بررسی وضعیت نهاده ها نسبت به یکدیگر و کشش مقیاس و کشش هزینه برای تعیین صرفه های حاصل از مقیاس استفاده شد.برای محاسبه قیمت تمام شده هر کیلو شیر، تنها هزینه های متغیر مورد نظر قرار گرفتند و از در نظر گرفتن هزینه ثابت گاوداری ها خودداری شد و هزینه متوسط متغیر ملاک بود.علت این امر تعیین قیمت تمام شده کوتاه مدت هر کیلو شیر و مقایسه با قیمت موجود در بازار بود. بنابراین قیمت تمام نهاده ها را در متوسط تابع هزینه برآورد شده قرار داده و هزینه تمام شده یک کیلو شیر محاسبه و سپس با قیمت موجود در بازار مقایسه شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در واحدهای مورد بررسی صرفه های حاصل از مقیاس وجود ندارد.مقدار کشش مقیاس به دست آمده دارای میانگین 469/0 می باشد.براساس کشش خود قیمتی، نهاده های کنسانتره و سایر علوفه بیشترین کشش قیمتی را دارندو تولید کننده در مورد نهاه های یونجه، بهداشت دام و محیط و انرژی نسبت به تغییر قیمت عکس العمل چندانی از خود نشان نمی دهد.کشش های جزیی خودی آلن به دست آمده علامت مورد انتظار منفی را دارا می باشند و رابطه معکوس بین قیمت و مقدار مورد تقاضا در آن ها مشهود است. کشش جانشنین آلن برای نهاده های نیروی کار-کنسانتره،یونجه-کنسانتره، بهداشت-کنسانتره،یونجه-انرژی،بهداشت-انرژی با علامت منفی ظاهر شده است، پس می توان گفت که این نهاده ها مکمل یکدیگر هستند.نتایج به دست آمده برای قیمت تمام شده شیر حاکی از آن است که هزینه های تمام شده هر کیلو شیر از میانگین قیمتی که در بازار برای این محصول تعیین شده است بیشتر بوده و عملا تولیدکنندگان در کوتاه مدت حتی از عهده جبران هزینه های متغیر نیز برنمی آیند.
فاطمه کنعانی حامد قادرزاده
مطالعه حاضر به بررسی ساختار اقتصادی مجتمع های پرورش ماهی قزل آلا در استان کردستان بر اساس متدولوژی فرضیه دوگانگی می پردازد. اهداف کلی مطالعه شامل: محاسبه متوسط هزینه تمام شده هر کیلو، برآورد تابع هزینه، وضعیت صرفه های حاصل از مقیاس، محاسبه کشش جانشینی خودی و جزئی آلن، محاسبه کشش های قیمتی و متقاطع نهاده ها و کشش های جانشینی موریشیما. لذا ضمن اشاره به مزایای استفاده از تابع هزینه به جای تابع تولید در تجزیه و تحلیل تکنولوژی تولید، انواع توابع تولید و هزینه معرفی شده و با انتخاب تابع هزینه ترانسلوگ، طبق قضیه شفارد توابع تقاضای شرطی نهاده های تولیدی درچارچوب معادلات سیستمی به روش رگرسیون های به ظاهر نامرتبط تکراری برآورد شدند. اطلاعات و آمار مورد نیاز برای سال 1391 از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده است. نمونه ها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی دو مرحله ای انتخاب گردیدند و اندازه نمونه 125 واحد است. نتایج نشان می دهد، تابع هزینه ترانسلوگ برازش خوبی نسبت به داده های مورد تحقیق داشته است و فرضیه های ساختاری از جمله بازدهی ثابت نسبت به مقیاسو هموتتیک بودن تکنولوژی تولید، هیچ کدام از نظر آماری معنی دار نیستند. گرایش حاصل از تغییر مقیاس تولید، در استفاده از نهاده های نیروی کار، دارو، مواد ضدعفونی و انرژی به صورت نهاده اندوز و در جهت استفاده از نهاده بچه ماهی و غذای ماهی به صورت نهاده بر می باشد. نهاده های غذا و مواد ضدعفونی به ترتیب، بیشترین و کمترین سهم از کل هزینه های تولیدی را به خود اختصاص می دهند، لذا قیمت غذای ماهی موثرترین فاکتور در تعیین قیمت این محصول است.براساس مقدار کشش مقیاس، در واحد-های مورد بررسی صرفه های حاصل از مقیاس وجود دارد و تولیدکنندگان با سود مثبت مواجه می-باشند. کشش های جزیی خودی آلن و کشش های قیمتی خودی تقاضا رابطه معکوس قیمت و مقدار تقاضا را تائید کردند. براساس کشش های قیمتی خودی تقاضا، نهاده های نیروی کار، خوراک، بچه ماهی، دارو و انرژی جزء نهاده های بی کشش هستند و مدیران در مقابل تغییرات قیمتی بین نهاده ها واکنش چندانی از خود نشان نمی دهند چرا که جزء نهاده های ضروری و حائز اهمیت می-باشند. مطابق کشش های جانشینی آلن و متقاطع تقاضا رابطه بین نهاده های دارو با موادغذایی و مواد ضدعفونی با نیروی کار، بچه ماهی، خوراک، دارو و انرژی از نوع جانشینی می باشد و دیگر نهاده ها با هم مکمل اند.
مرضیه احمدی جلالی مقدم محمود حاجی رحیمی
مطالعه حاضر، زنجیره ارزش تولید کیوی در سال 92-91 در استان گیلان را با هدف تحلیل حلقه-های زنجیره ارزش در راستای معرفی حلقه ها، برآورد هزینه های هر حلقه و مشخص کردن سهم هر حلقه در روند تولید محصول و تبدیل آن به محصول نهایی، بررسی می کند. از این رو این فرآیند به سه حلقه اصلی نهالستان، باغ (تولید) و بازاررسانی تقسیم شده است و نقش و سهم هر یک مورد ارزیابی قرار گرفته است. با توجه به بررسی های صورت گرفته، حلقه باغ (تولید) به عنوان قوی ترین حلقه زنجیره و حلقه بازاررسانی به عنوان ضعیف ترین حلقه زنجیره ارزش تولید کیوی مشخص شدند. بر اساس محاسبات، حاشیه کل بازاریابی کیوی 54/12835 ریال و حاشیه های عمده فروشی و خرده فروشی به ترتیب 54/9835 و 3000 ریال محاسبه شده اند. همچنین نتایجی در مورد ضریب هزینه بازاریابی و سهم عوامل بازاریابی بدست آمده است. ضریب هزینه بازاریابی 12/61 درصدی برای محصول کیوی در سال 91 بیانگر این است که هزینه های بازاریابی بیش از نیمی از قیمت خرده فروشی کیوی را تشکیل می دهند. این مطالعه بر رقابت پذیری حلقه تولید زنجیره ارزش کیوی، متمرکز شده و مزیت نسبی تولید را با استفاده از شاخص های هزینه منابع داخلی (drc) ، نسبت هزینه به منفعت اجتماعی (scb) ، سودآوری خالص اجتماعی (nsp) در قالب ماتریس تحلیل سیاستی (pam) محاسبه می کند. سپس وضعیت صادرات و مزیت های نسبی صادراتی آشکارشده (rca) و آشکارشده متقارن (rsca) مورد ارزیابی قرار می دهد. نتایج سودآوری اقتصادی از طریق محاسبه شاخص drc و scb نشان می دهد که گیلان در تولید کیوی دارای مزیت نسبی می باشد یعنی تولید محصول در داخل نسبت به واردات آن، به صرفه است. شاخص nsp نیز مثبت برآورد شده که نشان دهنده وجود مزیت نسبی در تولید کیوی می باشد که به معنی کمتر بودن هزینه تمام شده کیوی در ایران نسبت به واردات این محصول است ولی این محصول دارای مزیت نسبی صادراتی آشکارشده و آشکارشده متقارن نمی باشد بدین معنا که سهمش در صادرات کیوی نسبت به سایر کشورها کم بوده و از توانمندی های تولید داخلی به صورت بهینه استفاده نگردیده است.
فرهاد فعله گری فخرالدین معروفی
در این تحقیق به منظور بررسی تابع تولید سیب¬زمینی و گندم آبی ابتدا 150 پرسشنامه برای محصول گندم و110 پرسشنامه برای محصول سیب¬زمینی که با استفاده از روش کوکران بدست آمد، بصورت مصاحبه حضوری با کشاورزان شهرستان¬های قروه و دهگلان با روش نمونه¬گیری تصادفی طبقاتی جمع¬آوری گردید. سپس برای تعین الگوی بهینه تولید، توابع تولید متداول در کشاورزی از جمله کاب¬داگلاس، ترانسندنتال، درجه دوم تعمیم یافته و ترانسلوگ به وسیله نرم¬افزار spss , eviews5 برآورد گردید و برای تعین مناسب¬ترین تابع که بتواند ساختار تولید را بهتر تبیین نماید از آزمون دوربین¬واتسون برای آزمون خودهمبستگی، آزمون تورم واریانس برای بررسی هم¬خطی، آزمون جراک برا برای بررسی نرمال بودن جملات اختلال و آزمون آرچ برای بررسی واریانس ناهمسانی استفاده شد. نتایج نشان داد که برای هر دو محصول گندم و سیب¬زمینی تابع تولید درجه دوم تعمیم¬یافته می¬تواند برازش بهتری داشته باشد. بعد از تعیین الگوی مناسب تولید کشش¬های جزیی هر نهاده برای هر دو محصول محاسبه گردید که در تولید گندم نهاده کود شیمیایی در ناحیه اول قرار دارد و پر کشش می¬باشد یعنی باید مصرف این نهاده افزایش یابد و نهاده¬های ماشین¬آلات و سم در ناحیه سوم تولید که دارای کشش منفی هستند قرار دارند و کاهش مصرف این نهاده¬ها منطقی می¬باشد و همچنین نهاده¬های کود حیوانی، کار و آب در ناحیه دوم اقتصادی قرار دارند و در تولید سیب¬زمینی نهاده کود حیوانی در ناحیه اول قرار دارد و نهاده¬های کود شیمیایی و ماشین¬آلات در ناحیه سوم تولید قرار دارند و باید مصرف این دو نهاده کاهش یابد . همچنین نهاده¬های سم و نیروی کار در ناحیه دوم تولید قرار دارند. بعداز مشخص شدن نواحی تولید هر نهاده در تولید هر دو محصول با استفاده از تولید نهایی، قیمت محصول ارزش اقتصادی هر نهاده محاسبه شد که از نهاده¬های کود حیوانی، کار و آب که در تولید گندم درناحیه دوم قرار دارند باید نهاده کودحیوانی افزایش یابد زیرا ارزش اقتصادی آن بیشتر از قیمت نهاده می¬باشد و نهاده¬های کار و آب کاهش یابند زیرا ارزش اقتصادی این نهاده¬ها کمتر از قیمت آن نهاده¬هاست، و همچنین از دو نهاده کار و سم که در ناحیه دوم تولید سیب¬زمینی قرار دارند نیروی کار کاهش و سم افزایش یابد چون ارزش اقتصادی نیروی کار از قیمت نیروی کار کمتر و ارزش اقتصادی سم از قیمت نهاده سم بیشتر می¬باشد. با توزیع مناسب و به¬موقع نهاده¬ها و با ایجاد جلساتی برای کشاورزان با حضور کارشناسان کشاورزی، می¬توان استفاده از نهاده¬ها را تا حدودی بهینه نمود و همان مقدار محصول را با کمترین نهاده تولید نمود.
اکرم زنگنه حامد قادرزاده
مطالعه حاضر به بررسی تولید و بازاریابی محصول سیب زمینی در استان های کردستان و همدان می پردازد. داده های مورد نیاز با استفاده از روش نمونه گیری نسبتی تصادفی طبقه بندی شده از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه جمع آوری گردید. اندازه نمونه تولیدکنندگان، عمده فروشی و خرده-فروشی به ترتیب بالغ بر 214، 65و 40 است. معیارهای حاشیه های بازاریابی، کارایی بازاریابی، توابع حاشیه و ضریب هزینه ی بازاریابی بررسی و برای تعیین رابطه تولید و تحلیل نحوه استفاده از نهاده های تولید در شهرستان بهار، تابع تولید ترانسلوگ و در قروه تابع تولید ترانسندنتال برآورد گردید. نتایج بدست آمده نشان می دهد، در شهرستان قروه، سیب زمینی کاران نهاده های کود مرغی و آب را در حد منطقی تولید استفاده می کنند. میزان استفاده از عوامل تولیدی بذر مصرفی، کودشیمیایی و سموم از میزان بهینه بیشتر و در مورد نهاده ی نیروی کار کمتر از میزان بهینه می باشد. در شهرستان بهار سیب زمینی کاران نمونه که به صورت منطقی و بهینه از نهاده های تولید استفاده می کنند به ترتیب نهاده های بذر مصرفی 19/40 درصد، کود شیمیایی 88/58 درصد، کود مرغی 86/44 درصد، سموم 50/21 درصد، ساعات کار ماشین آلات 1/27 درصد، نیروی کار 90/65 درصد، آب 45/36 درصد می باشد. ضریب هزینه بازاریابی برای مسیری که انتخاب شد در شهرستان قروه 59/26 تومان و در شهرستان بهار 65/20 تومان بدست آمد. کارائی فنی در هر دو منطقه از کارائی قیمتی بالاتر بدست آمد. تابع حاشیه بازاریابی الگوی اضافه بهاء، وجود رابطه ای مثبت و معنادار را بین قیمت خرده فروشی با حاشیه بازاریابی نشان داد. در نهایت، به منظور بهبود وضعیت بازاریابی محصول سیب زمینی ارائه خدمات بیشتر از سوی تعاونی های سیب زمینی کاران، ایجاد صنایع تبدیلی در این مناطق، اعطای تسهیلات و حمایت دولت از صادرکنندگان این محصول توصیه می شود.
جمیل محمدی علی حسینی یکانی
تقاضا برای شیر به عنوان یکی از فرآورده¬های مهم و اقتصادی صنعت دامپروری با افزایش جمعیت جهان، سطح درآمد و آگاهی مردم از فایده¬های شیر و فرآورده¬های وابسته به آن به طور روز افزونی افزایش می¬یابد. یکی از راه های موثر جهت تداوم تولید شیر، پاسخ تقاضا در کشور و بهبود وضعیت اقتصادی واحدهای صنعتی تولید شیر، افزایش کارایی این واحدها و شناخت عوامل موثر بر آن می¬باشد. مطالعه حاضر تلاش می¬کند، با استفاده از رویکرد تحلیل فراگیر داده¬ها و تحت فرض بازده متغیر نسبت به مقیاس، ابتدا به برآورد نمرات کارایی با استفاده از روش معمولی و ابرکارایی و سپس رتبه¬بندی واحدهای صنعتی پرورش گاو شیری در شهرستان¬های سقز و دیواندره بپردازد. همچنین به منظور اطمینان از نااُریب بودن نمرات ابرکارایی به دست آمده، با استفاده از مدل اصلاح شده ی بنکر و گیفورد، با نرمال سازی و حذف برخی از واحدهای پرت، اقدام به محاسبه مجدد نمرات کارایی به روش معمولی شده و نتایج به دست آمده با هم مقایسه شدند. بدین منظور، اطلاعات موردنیاز جهت محاسبه¬ی کارایی، به صورت میدانی و با مصاحبه و تکمیل پرسشنامه از کل 19 واحد فعال برای سال 1392 جمع¬آوری شده¬اند. نتایج نشان داد، در مجموع حدود 58 درصد از گاوداری¬های شیری منطقه¬ی مورد مطالعه، ناکارا می¬باشند. حدود 42 درصد از کل واحدها ابرکارایی کمتر از سطح میانگین را کسب کرده¬اند، که 7 واحد سهم شهرستان دیواندره و 4 واحد نیز سهم شهرستان سقز می باشد. به منظور بررسی معنی داری اختلافات بین نمرات کارایی به روش¬های معمولی و ابرکارایی، از آزمون حداقل اختلاف معنی¬دار استفاده شد، که نتایج به دست آمده نشان داد، میانگین کارایی محاسبه شده در سطح احتمال 95 درصد، برای هر یک از حالت¬های نهاده محور و ستاده محور تفاوت معنی¬داری با همدیگر دارند. همچنین برای بررسی درجه¬ی همبستگی میان این دو روش در ارائه¬ی نتایج کارایی، شاخص ضریب همبستگی برای آن¬ها محاسبه شد و نتایج به دست آمده به طور کلی نشان داد که ترتیب ارائه شده برای واحدهای پرورش گاو شیری بر اساس میزان کارایی محاسبه شده، مستقل از روش انتخاب شده برای محاسبه¬ی مقدار کارایی می باشد. به منظور تعیین حساسیت نتایج نسبت به حذف واحدهای پرت، چهار سطح مختلف به عنوان مبنا برای شناسایی واحدهای پرت در نظر گرفته شد. نتایج مورد بررسی نشان داد که ضریب همبستگی در سطح 1 برای هر دو حالت و سطح 1/1 برای حالت ستاده محور پایین بوده که نشان می دهد، وجود واحدهای پرت بر روی نمرات کارایی تأثیرگذار می¬باشد. در پایان عوامل موثر بر ابرکارایی واحدهای پرورش گاو شیری بررسی و تحلیل شد و نتایج نشان داد که تکنولوژی مهارت محور، تحصیلات، سن و تعداد نیروی کار با لحاظ کردن جملات متقابل در مدل، اثر مثبت و معنی داری بر روی ابرکارایی داشته، در حالی که جملات متقابل بین تکنولوژی - تحصیلات و تکنولوژی – سن به طور منفی با ابرکارایی ارتباط دارند.
صابر رستمی محمود حاجی رحیمی
گوشت قرمز یکی از مهمترین منابع تأمین¬کننده پروتئین می¬باشدکه حدود 15 تا 20 درصد گوشت قرمز را پروتئین تشکیل می¬دهد از این رو این کالا اهمیت ویژ¬ه¬ای در سبد غذایی خانوار دارد. این پژوهش قصد دارد نحوه تولید و ویژگی¬های بازاریابی گوشت قرمز را در سطح استان مورد بررسی قرار دهد. اهداف کلی مطالعه شامل برآورد تابع تولید برای گوشت قرمز (گاو) ، محاسبه حاشیه¬های عمده¬فروشی، خرده¬فروشی وکل بازار، محاسبه کشش و تعیین ناحیه تولید است. داده¬های تحقیق از 35 واحد دامداری پرورش گاو گوشتی در استان کردستان جمع¬آوری گردید و با استفاده از آنها تابع تولید گوشت گاو در دو فرم تابع تولید ترانسندنتال و کاپ داگلاس براورد گردیدکه نهایتا با توجه به معیارهای گزینش تابع برتر و آزمون های آماری از دو تابع بدست آمده مشخص گردید که الگوی کاپ داگلاس برازش بهتری را نسبت به الگوی ترانسندنتال ارائه می دهد. به منظور بررسی عوامل موثر بر حاشیه بازاریابی گوشت قرمز نیز از الگوی مارک آپ استفاده شده است. بررسی وضعیت بازاررسانی و هزینه¬های مراکز توزیع گوشت و کشتارگاه¬ها طی سال¬ 91-1360 نشان می دهد هر سه متغیر میزان عرضه¬ی گوشت به قصابی¬ها، متوسط هزینه¬ی کشتارگاه برای یک کیلوگرم گوشت و متوسط هزینه¬ی قصابی برای عرضه¬ی یک کیلوگرم گوشت بر میزان حاشیه¬ی بازاریابی تأثیر مثبت دارد. همچنین یافته¬های پژوهش نشان می¬دهند که نهاده¬های نیروی¬کار و جو در ناحیه¬ دوم و نهاده کنستانتره در ناحیه¬ی سوم تولیدی قرار دارند. بنابراین دو متغیر اول در ناحیه اقتصادی تولید قرار دارند و مصرف متغیر سوم، جهت افزایش میزان تولید و رسیدن به مرحله¬ی اقتصادی باید کاهش یابد.
میثم جمادی حامد قادرزاده
مطالعه ی حاضر به بررسی ساختار تولید و هزینه، کشش های تولید و هزینه، نوع بازده نسبت به مقیاس و کارایی واحدهای پرواربندی صنعتی و نیمه صنعتی گوساله در استان کردستان می پردازد. جامعه آماری شامل کل واحدهای پرواربندیگوساله استان کردستان است. شهرستان های سنندج، بیجار، قروه، دهگلان و دیواندره به عنوان محل مطالعه انتخاب گردید. داده ای لازم از طریق مصاحبه حضوری و نکمیل پرسشنامه برای سال 92-93جمع آوری گردید.کلیه ی واحدهای فعال شهرستان های انتخابی که بالغ بر 78 واحدند، شامل 50 واحد نیمه صنعتی و 28 واحدصنعتی، مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی وضعیت تولید، از توابع کاب-داگلاس و ترانسندنتال استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد، در واحدهای صنعتی متغیرهای یونجه مصرفی، وام استفاده شده، سطح تحصیلات نیروی کار، سابقه پرواربندیو متوسط سن اولیه گوساله دارای تأثیر مثبت بر روی تولید و متغیرهای کاه مصرفی و طول دوره ی پرواربندی دارای اثر منفی بر روی تولید می باشند. در واحدهای نیمه صنعتی نیزمتغیرهای کنسانتره، آرد جو، سبوس، یونجه، ذرت دانه ای، سابقه فعالیت و سطح تحصیلات دارای تأثیر مثبت بر تولید و متغیرهای نیروی کار، طول دوره پروار، کاه و متوسط سن اولیه گوساله ها دارای اثر منفی بر تولید می باشند.برای محاسبه کارایی فنی واحدها از روش پارامتریک تحلیل مرزی تصادفی استفاده شد. میانگین کارایی فنی در واحدهای صنعتی و نیمه صنعتی به ترتیب برابر با 83 و 78 درصد به دست آمد.جهت بررسی اثر عوامل اقتصادی- اجتماعی بر عدم کارایی واحدهای مزبور از فرم تابعی کاب-داگلاس استفاده شد. در واحدهای صنعتی، سن پرواربند، سابقه پرواربندی، ظرفیت فعال واحد و وام استفاده شده دارای تأثیر منفی بر عدم کارایی این واحدها می باشند. در واحدهای نیمه صنعتی نیز سن پرواربند و ظرفیت فعال واحد دارای اثر منفی و سابقه پرواربندی دارای اثر مثبت بر عدم کارایی این واحدها بود که شاید بتوان علت آن را عدم سرمایه گذاری کافی در این واحدها دانست.برای تحلیل ساختار هزینه و محاسبه کارایی اقتصادی نیز از تابع هزینه ترانسلوگ استفاده شد. میانگین کارایی اقتصادی در واحدهای صنعتی 75 درصد، و در واحدهای نیمه صنعتی 6/67 درصد به دست آمد. همچنین، هزینه خرید گوساله و تهیه خوراک به ترتیب بیشترین سهم را از کل هزینه واحدهای تحت بررسی دارا هستند. واحدهای نیمه صنعتی دارای بازدهی فزاینده و واحدهای صنعتی نیز دارای بازدهی ثابت نسبت به مقیاس هستند.
داود امین پور محمود حاجی رحیمی
چکیده پراکندگی اراضی کشاورزی یکی از مهمترین موانع موجود در راه پیشرفت و توسعه کشاورزی کشور می-باشد. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی عوامل موثر بر پراکندگی اراضی کشاورزی و اثرات آن بر عملکرد، هزینه و درآمد محصول عمده گندم در منطقه زیویه واقع در شهرستان سقز می پردازد. جامعه آماری مطالعه شامل تمام کشاورزانی است که در تقسیمات اراضی کشاورزی قبل و بعد از انقلاب در منطقه زیویه مالک زمین شده اند. تعداد 151 زارع به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب و داده های مطالعه از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمع آوری گردید. جهت تحلیل داده ها، از تحلیل عاملی، تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. متغیرهای مورد مطالعه در پژوهش، با استفاده از تحلیل عاملی به چهار گروه اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی، زراعی و فیزیکی- طبیعی تقسیم و سپس اثرات آن پراکندگی اراضی با استفاده از تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی تأثیر عامل ارث بر پراکندگی اراضی کشاورزی، زارعینی که از طریق ارث مالک شدند، به طور جداگانه نیز مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل همبستگی نشان دهنده ی وجود رابطه ی معنی دار و مثبت بین سن، سابقه کشاورزی، تعداد نیروی کار خانوادگی کشاورز، تعداد فرزندان ذکور و اٌناث زارع، هزینه تولید، بذر گندم مصرفی، تعداد قطعات، تعداد محصولات مورد کشت، مدت زمان شخم زنی در هر هکتار، میزان اراضی پرشیب و نوع منبع آب با پراکندگی اراضی می باشد. همچنین نتایج حاکی از وجود رابطه منفی و معنی دار بین پراکندگی اراضی با میزان سرمایه گذاری، درآمد سالانه کشاورزی، عملکرد محصول، فاصله از چشمه اصلی و فاصله از مرکز روستا می باشد. در تحلیل رگرسیون نیز، متغیرهای سن، فاصله از چشمه اصلی، تعداد قطعات و تعداد نیروی کار خانوادگی کشاورز معنی دار شده اند. به غیر از متغیر فاصله از چشمه اصلی، سه متغیر دیگر رابطه مثبت و مستقیمی با پراکندگی اراضی دارند.
آزاده جزایری حامد قادرزاده
مطالعه ی حاضر به برآورد ارزش اقتصادی آب با استفاده از برآورد تابع تولید در محصول یونحه می پردازد. اطلاعات لازم از طریق مصاحبه و تکمیل پرسش نامه از 110 یونجه کار دشت دهگلان در سال زراعی 93-1392 جمع آوری شده است. نتایج نشان می دهد، پس از تخمین توابع تولید با توجه به معیارها و آزمون های اقتصاد سنجی دو تابع کاب- داگلاس و ترانسندنتال به عنوان توابع برتر شناخته شد. ارزش تولید نهایی هر متر مکعب آب بر مبنای تابع تولید کاب- داگلاس و ترانسندنتال به ترتیب برابر با 1689 و 1093 ریال می باشد. هزینه تمام شده هر متر مکعب آب آبیاری نیز 625 ریال می باشد. اختلاف موجود بین ارزش اقتصادی و هزینه تمام شده آب می تواند یکی از دلایل مصرف بیش از حد و عدم صرفه جویی آب در تولید محصول یونجه باشد. کشش خود قیمتی تقاضای آب نیز برابر با 72/2- است که مبین کشش پذیری تقاضای این نهاده نسبت به تغییرات قیمت آب است.
زانیار پیرمحمدیانی حامد قادرزاده
مطالعه حاضر به بررسی کارایی انرژی و تحلیل رابطه تولید محصول سیب زمینی در استان¬های کردستان و همدان می¬پردازد. داده¬ها با استفاده از روش نمونه گیری نسبتی تصادفی طبقه¬بندی شده از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه جمع آوری گردید. اندازه نمونه بالغ بر253 مزرعه است. برای تحلیل کارایی انرژی ابتدا کل انرژی ورودی و خروجی محاسبه و سپس شاخص¬های انرژی شامل نسبت انرژی، بهره¬وری انرژی، انرژی ویژه و انرژی خالص محاسبه شد. کارایی¬های فنی، فنی خالص و مقیاس با استفاده از روش تحلیل پوششی داده¬ها و دو مدل bcc و ccr محاسبه گردید. برای تعیین رابطه تولید و نحوه استفاده از نهاده¬ها در شهرستان دهگلان تابع تولید ترانسلوگ برآورد و نتایج به دست آمده نشان داد، 40/19 درصد سیب زمینی کاران نمونه از نهاده¬های بذر مصرفی، 58/88 درصد از کود شیمیایی، 44/86 درصد از کود مرغی، 21/50درصد از سموم، 27/1 درصد از ساعات کار ماشین¬های کشاورزی، 65/90 درصد از نیروی¬کار و 36/45 درصد از نهاده آب به طور منطقی و بهینه استفاده می¬کنند. مجموع انرژی¬های ورودی در تولید سیب¬زمینی برای سطح یک هکتار در شهرستان های بهار و دهگلان به ترتیب 69249/0224 و 66295/13 مگاژول به دست آمد. در شهرستان بهار انرژی کود شیمیایی با 38/78 درصد و در شهرستان دهگلان انرژی آب¬ آبیاری با 13/24 درصد از کل انرژی مصرفی بیشترین سهم را در میان انرژی¬های ورودی را به خود اختصاص داده¬اند. نسبت انرژی، بهره¬وری انرژی و افزوده خالص انرژی برای سیب زمینی کاران شهرستان بهار به ترتیب برابر، 2/224 و 0/671 کیلوگرم بر مگاژول و 84751/885 مگاژول بر هکتار و برای سیب زمینی کاران دشت دهگلان 2/03 و 0/563کیلوگرم بر مگاژول و 68266/39 مگاژول بر هکتار محاسبه گردید. میانگین کارایی های فنی، فنی خالص و مقیاس در شهرستان بهار به ترتیب 0/748، 0/941 و 0/904برآورد شدند. میانگین کارایی های فنی، فنی خالص و مقیاس در شهرستان دهگلان نیز به ترتیب 0/967، 0/779 و 0/80برآورد شدند. در شهرستان بهار بیشترین مصرف نادرست مربوط به نهاده¬های کود شیمیایی و بذر بوده و در دشت دهگلان نیز بیشترین مصرف نادرست مربوط به نهاده¬های آب آبیاری و کود شیمیایی می¬باشد. مقدار مناسب کود، با استفاده از آزمون خاک و نظر کارشناسان منطقه تعیین و نیز برنامه¬های آموزشی برای سیب زمینی کاران در مورد چگونگی مصرف کودهای شیمیایی ارائه شده به دلیل این که کودهای شیمیایی سهم قابل توجهی از انرژی مصرفی را در تولید دارند و با این کار امکان صرفه جویی در مصرف انرژی و بالا بردن کارایی انرژی فراهم می آید.
سیده اسرا حسینی حامد قادرزاده
مطالعه ی حاضر به بررسی اثر تغییرات اقلیمی بر روی عملکرد محصولات عمده زراعی استان کردستان شامل گندم، جو، نخود و عدس با بهره گیری از رهیافت تابع تولید تصادفی جاست و پاپ توابع تولید و ریسک تولید این محصولات و با در نظرگرفتن فاکتورهای اقلیمی و غیر اقلیمی با استفاده از تکنیک برآورد داده های سری زمانی می پردازد. ابتدا توابع عملکرد وریسک برای کل استان و سپس برای شهرستان های سنندج، سقز، بانه، قروه، بیجار و مریوان فقط توابع عملکرد تخمین زده خواهد شد.
سوما پروا صادق خلیلیان
چکیده ندارد.
هانیه احمدی لشکناری حامد قادرزاده
مطالعه ی حاضر به منظور بررسی اقتصادی محصولات غیرچوبی جنگل بخش 2 حوزه ی آرمرده شهرستان بانه انجام شد. روش تحقیق، میدانی و از روش تمام شماری (سر شماری) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. داده ها در سال زراعی 87-1386 جمع آوری گردید. تعداد کل کخ های بررسی شده بالغ بر 10 کخ و 44 خانوار می باشد. عمده محصولات غیرچوبی منطقه مورد بررسی عبارتند از: گه لا، علوفه پای جنگل، چوب سوخت، گزو، مازو و شیره سقز. نتایج بدست آمده نشان می دهد، از مجموع 1557000 هزارریال، درآمد یکساله ی 44 خانوار تحت بررسی، 9/57 درصد به محصولات غیر چوبی جنگل و 1/42 درصد باقی مانده به سایر فعالیت های رایج مانند دامداری، کشاورزی و غیره تعلق دارد. مطالعات نشان داد، سهم درآمد هر خانوار از محل محصولات غیرچوبی جنگل، به طور متوسط بالغ بر 35386 هزار ریال و سرانه ی هر نفر معادل 5121 هزار ریال است. به عبارت دیگر درآمد ماهیانه یک خانوار بالغ بر 2948 هزار ریال، معادل 294800 تومان می گردد. با بررسی وضعیت بازار فروش محصولات غیر چوبی جنگل مشخص گردید، این محصولات از بازار مناسبی برخوردار نمی باشند.