نام پژوهشگر: یداله مهرعلیزاده
سیدجلال هاشمی مسعود صفایی مقدم
هدف این پژوهش، بررسی همزیستی مسالمت آمیز به مثابه ی هدفی تربیتی و بازتاب آن در کتاب های درسی مقطع متوسطه نظام آموزش و پرورش ایران است که با دو روش تحقیق تحلیلی-انتقادی و تحلیل محتوا انجام گردید. در چند دهه اخیر، از واژه همزیستی، در مباحثی چون روابط بین افراد، گروه ها و کشورها، بیشتر استفاده شده است. دو دیدگاه درباره تلاش برای تحقق همزیستی در اجتماع وجود دارد: دیدگاه نخست، با نگاهی مثبت، دست یابی به همزیستی را وظیفه کلیه سازمان ها و گروه های متفاوت جامعه می داند و آنرا هدفی مشروع و تربیتی در جهت رسیدن به انسجام اجتماعی معرفی می کند؛ دیدگاه دوم، با رویکردی نقادانه، برنامه های آموزش همزیستی را راهی برای دائمی کردن تبعیض، استثمار و خاموش کردن صدای عدالت خواهی گروه ضعیف تر و زمینه سازی برای تسلط گروه قوی تر ارزیابی می کنند. در بخش آغازین این رساله، با روش تحلیلی-انتقادی، ماهیت «همزیستی مسالمت آمیز به مثابه هدفی تربیتی» بررسی و تبیین شده و برای آن، مبانی تجربی، فلسفی-تربیتی و اسلامی تعیین گردیده است و آنگاه در گام بعدی، اجزاء یا چهارچوب همزیستی مسالمت آمیز به مثابه هدفی تربیتی بازسازی و تکمیل گردید و مولفه های جدیدتر و کامل تری به آن افزوده شد. الگوی جدید، «همزیستی مسالمت آمیز عادلانه» به مثابه هدفی تربیتی است. مضامین اصلی این هدف تربیتی عبارتند از: آموزش در راستای همزیستی حداقلی، آموزش برای سازش میان گروه ها، آموزش در راستای همزیستی حداکثری و آموزش در راستای دست یابی به جامعه متعادل؛ در هر چهار مرحله بر اجرای عدالت تأکید می شود و همچنین، در همه مراحل، بر تغییر، اصلاح یا شکل دادن ذهنیت جامعه شناختی-روان شناختی افراد و گروه ها، و آموزش در راستای پذیرش وجود و عقیده دیگران، برقراری رابطه مسالمت آمیز با دیگران، و نهایتاً تلاش برای اجرای عدالت تأکید شده است. در این رساله، برای تحقق همزیستی مسالمت آمیز عادلانه در سطح مدرسه و جامعه، هدف ها، پیش فرض ها، اصول، ملازمه ها و روش هایی ارائه گردیده است؛ در این بخش، بر آموزش روش ها و مهارت هایی مانند گفت وشنود مسالمت آمیز، حل مسأله اجتماعی، تفکر انتقادی و ارزش گذاری به منظور آموزش همزیستی مسالمت آمیز تأکید شده است. همچنین در آموزش همزیستی، طراحان و مجریان برنامه ها باید فرایند درونی سازی ارزش ها، مهارت ها و رفتارهای همزیستی مسالمت آمیز عادلانه را مدّ نظر داشته باشند. نتایج تحقیق تحلیل محتوا نیز نشان داد که کتاب های درسی مقطع متوسطه به میزان مطلوبی در راستای آموزش و تقویت همزیستی مسالمت آمیز به عنوان یک هدف کلان تربیتی در نظام آموزشی کشور ما سامان نیافته اند. این یافته ها نشان دهنده ضرورت آموزش همزیستی مسالمت آمیز عادلانه در مدارس متوسطه است. در نهایت براساس نتایج پژوهش، پیشنهادهایی برای آموزش، ایجاد و تقویت همزیستی مسالمت آمیز در نظام آموزشی و در سطح مدارس متوسطه ارائه شده است.
فرهاد نجاتی یداله مهرعلیزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی آموزشگاه های مقطع راهنمائی دولتی پسرانه (سال سوم) ناحیه چهار اهواز با استفاده از روش تحلیل پوششی داده ها (dea) در سال تحصیلی 1386 -1385 انجام گرفت جامعه آماری، دانش آموزان پایه سوم راهنمائی پسرانه بودند که اطلاعات از 23 مدرسه پسرانه این ناحیه جمع آوری و از مدل پیشرفت تحصیلی مدرسه استفاده شد، برای جمع آوری داده ها پرسش نامه ای تنظیم گردید و داده های مورد نیاز از طریق بانک اطلاعات و آمار مدارس و نواحی جمع آوری شدند. در هر آموزشگاه اطلاعات مربوط به کلیه دانش آموزان پایه سوم راهنمایی، معلمان و همچنین مدیریت آموزشگاه جمع آوری شد. درون دادهای تحقیق شامل، نسبت دانش آموز به کلاس، سابقه معلم، سابقه مدیر، مدرک مدیر، مدرک معلم و نسبت معلم به دانش آموز و خروجی های نمرات درس عربی، املاء فارسی، ریاضی، علوم، معدل کل و قبولی خرداد بوده است که مورد بررسی قرار گرفت. داده های ورودی و خروجی برای محاسبات آماری بصورت نمرات استاندارد t درآمدند و داده های ورودی و خروجی با نرم افزار deap2 تحلیل شدند نتایج نشان داد که طبق مدل بازده ثابت نسبت به مقیاس تعداد کمی از مدارس به مرز کارآیی رسیدند که نشان دهنده این است که ورودی های آموزش و پرورش متناسب نمی باشد ولی طبق مدل بازده متغیر نسبت به مقیاس فقط چند مدرسه به مرز کارآیی نرسید و اکثریت مدارس کارآ بودند که این نشان دهنده عملکرد مناسب مدیران مدارس بوده است.
راضیه ایزدی لای بیدی یداله مهرعلیزاده
این پژوهش با هدف تحلیل نظام پیشنهادها بر اساس مدل سوات در آموزش و پرورش شهر باغ بهادران انجام گردیده است.روش مورد استفاده در این تحقیق روش ترکیبی بر پایه ی انجام مصاحبه،تحلیل اسناد و مدارک و اجرای پرسش نامه می باشد. پرسش نامه بین 171 نفر از دبیران دبیرستان ها و7 نفر از مدیران توزیع گردید. مصاحبه نیز با کلیه ی اعضای شورای پذیرش و بررسی پیشنهادها،رئیس و معاونان آموزش و پرورش،7نفر از مدیران و 9 نفر از دبیران دبیرستان هاانجام گرفت. نتایج آزمون فرضیات حاکی از این است که 1- نظام پیشنهادها در آموزش و پرورش شهر باغ بهادران به طور مطلوب استقرار نیافته است 2- عملکرد نظام پیشنهادها در آموزش و پرورش شهر باغ بهادران مطلوب نبوده است. هم چنین نتایج آزمون فرضیه سوم تحقیق حاکی از آن است که در نظام پیشنهادهای آموزش و پرورش شهر باغ بهادران، در ارزیابی محیط بیرونی فرصت ها بر تهدیدها غلبه داشته و در ارزیابی محیط درونی ضعف ها بر قوت ها غلبه دارند. در آخر نیز استراتژی ها و راهکارهایی برای کاهش ضعف های نظام پیشنهادهای آموزش و پرورش شهر باغ بهادران ارائه شده است.
علی اکبر امیری یداله مهرعلیزاده
هدف این پژوهش "بررسی نظام انگیزشی دبیران و مدیران مدارس مقطع متوسطه ی شهرستان بندرماهشهر" می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه ی دبیران و مدیران رسمی مقطع متوسطه که در سال تحصیلی 89-88 در آموزش و پرورش بندر ماهشهر مشغول به کار بوده اند و تعداد آنان 443 نفر بوده است تشکیل می دهد. به منظور انتخاب نمونه ی تحقیق از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده و تعداد 100 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از روش ترکیبی شامل: ابزارهای کیفی (مصاحبه و اسناد و مدارک) و ابزار کمی (پرسشنامه محقق ساخته) استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه توسط چهار نفر از اساتید رشته ی مدیریت مورد تأیید قرار گرفت. جهت تعیین پایایی آن نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد که پایایی برای کل پرسشنامه 95/0 بدست آمد که بیانگر پایایی مطلوب پرسشنامه می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از نرم افزار رایانه ای «spss» استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که: 1- دبیران و مدیران مدارس مقطع متوسطه ی بندرماهشهر از وضعیت موجود نظام انگیزشی رضایت ندارند. 2- نیازهای پایه و امنیتی در صدر اولویت های نیازهای نظام انگیزشی دبیران و مدیران مدارس مقطع متوسطه ی بندرماهشهر و پس از آن به ترتیب نیازهای روانی و احترام، خودشکوفایی، و نیازهای پایگاه اجتماعی قرار دارند. 3- بین دیدگاه دبیران با مدیران مقطع متوسطه ی شهرستان بندرماهشهر در خصوص عوامل انگیزشی تفاوت معناداری وجود ندارد.
فرزانه شکری قره عورت یداله مهرعلیزاده
هدف اصلی از پژوهش حاضر بررسی میزان تأثیر ادراک از جو مدرسه بر انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی بین دانش آموزان مدارس هوشمند و عادی است. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر سال اول پایه متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر تهران که در سال تحصیلی 90-1389 به تحصیل اشتغال دارند. نمونه پژوهش حاضر شامل 180 دانش آموز که 90 نفر از مدرسه هوشمند و 90 نفر از مدرسه عادی می باشد که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به عنوان نمونه تحقیق مورد پرسش قرار گرفتند. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی است که به شیوه علّی- مقایسه ای انجام شده است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ادراک از جو مدرسه ِامونس و همکارانش از مرکز مطالعه کودک دانشگاه یال (2002)، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس (1970)، معدل دانش آموزان و سیاهه کنترل تهیه شده از طریق آموزش پرورش شهر تهران (1389) برای ارزیابی فناوری مورد استفاده در مدرسه هوشمند است. در این پژوهش آزمون های توصیفی میانگین و انحراف معیار و آزمون های استنباطی تحلیل کوواریانس عاملی چند متغیری (mancova)، آزمون t-test مستقل و رگرسیون خطی استفاده شده است. نتایج پژوهش حاضر به طور کلی بیان کننده این مطلب است که با کنترل عملکرد تحصیلی اولیه و انگیزه پیشرفت اولیه، عملکرد تحصیلی دانش آموزان با توجه به تعامل ادراک از جو مدرسه و نوع مدرسه به طور معنادار متفاوت است اما در انگیزه پیشرفت با توجه به تعامل ادراک از جو مدرسه و نوع مدرسه تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین انگیزه پیشرفت ثانویه با توجه به نوع مدرسه دارای تفاوت معناداری نیست اما معدل نیم سال اول دانش آموزان با توجه به نوع مدرسه دارای تفاوت معنادار است. در نهایت در انگیزه پیشرفت ثانویه و عملکرد تحصیلی نیم سال اول دانش آموزان بر حسب ادراک از جو مدارس تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مرضیه عبدالوهابی یداله مهرعلیزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی آمادگی دبیرستان های دخترانه اهواز برای استقرار مدارس هوشمند، به امکان-سنجی استقرار مدارس هوشمند از دیدگاه معلمان و مدیران در چارچوب مولفه های نگرش، دانش، مهارت معلمان و مدیران و منابع مالی، زیرساخت و تجهیزات، فرهنگ و عملکرد اداری مدرسه پرداخته است. روش انجام این پژوهش از نوع ترکیبی (کمی و کیفی) می باشد. جامعه آماری این تحقیق را معلمان و مدیران دبیرستان های دخترانه شهر اهواز تشکیل می دهد. نمونه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد که 100نفر از دانشجو- معلمان، 100 نفر از معلمان و 8 نفر از مدیران ناحیه یک اهواز را در برمی گیرد. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، دو پرسشنامه، مصاحبه، چک لیست ارزیابی و مشاهده است. روایی محتوایی و صوری این ابزار به تأیید چند نفر از اساتید مجرب رسید. پایایی پرسشنامه معلم پس از اجرای مقدماتی بر روی 30 نفر، از طریق آلفای کرونباخ 89/0، پایایی پرسشنامه مدیر پس از اجرا 94/0، و پایایی پرسشنامه تربیت معلم 84/0 محاسبه شد. نتایج پرسشنامه، مصاحبه و چک لیست ارزیابی در این پژوهش نشان داد که به طور کلی آمادگی دبیرستان های دخترانه اهواز برای استقرار مدارس هوشمند، از دیدگاه معلمان و مدیران در سطح پایین قرار دارد.
مریم دهدشتی یداله مهرعلیزاده
این پژوهش در سطح مدارس راهنمایی شهر بهبهان تحت عنوان بررسی راههای اثربخشی مدیریت تعارض از دیدگاه معلمان مدارس راهنمایی انجام گرفت. اطلاعات با بهره گیری از روش های کمی(پرسشنامه) و کیفی(مصاحبه) جمع آوری گردید. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس راهنمایی شهر بهبهان بوده است که مجموعا 350 نفر می باشند. روش نمونه گیری، تصادفی طبقه ای بود و 135 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید که شامل 120 پرسشنامه و 15 مصاحبه بوده است. بعد از تحلیل نتایج مشخص شد که در مجموع مدیریت تعارض در این شهر به صورت اثربخش بوده است و از دیدگاه این معلمان اختلافات ساختاری اندک، شرایط شغلی مطلوب، استفاده از مدیریت مشارکتی بالا، توجه به تفاوت های فردی زیاد، اختلال های ارتباطی اندک و رسمی سازی پایین بستر لازم را برای اثربخشی مدیریت تعارض فراهم کرده است.
فروغ بیگدلی یداله مهرعلیزاده
هدف از انجام پژوهش حاضر، ارائه الگویی برای مستندسازی تجارب مدیران مدارس دولتی و خاص راهنمایی شهرستان آبادان با رویکرد مدیریت دانش بود. روش پژوهش روش تلفیقی یا همان mix method با ترکیبی از روش پیمایشی و مصاحبه کیفی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مدیران و معلمان سازمان آموزش و پرورش در مدارس دولتی و غیردولتی در مقطع راهنمایی شهرستان آبادان بود. تعداد 222 نفر از معلمان و مدیران این مقطع به صورت تصادفی به عنوان گروه نمونه انتخاب گردیدند. برای جمع آوری اطلاعات در این تحقیق از دو پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که در پرسشنامه اول کل نمونه آماری تحت پوشش قرار گرفتند و پاسخگوی سوالات بودند و 6 مولفه اصلی در این پژوهش یعنی دانش آموزان – معلمان – اداره مدرسه – ارتباط با والدین – ارتباط با جامعه – برنامه ریزی درسی و آموزشی به همراه زیرمولفه های آنها مورد سنجش قرار گرفتند و در پرسشنامه دوم که جنبه کیفی پژوهش را در برداشت از 6 مدیر خواسته شد که به ثبت تجارب مدیریتی خود در 6 حیطه متفاوت با توجه به بالاترین میانگین زیر مولفه ها در هر قسمت از 6 متغیر اصلی بپردازند. روایی و پایایی پرسشنامه اول با استفاده از روش آلفای کرونباخ، برای دانش آموزان 85/0، معلمان 80/0، برنامه ریزی درسی آموزشی 79/0، اداره مدرسه 63/0 ارتباط با والدین 54/0، ارتباط با جامعه 86/0 بدست آمد. داده های حاصل از پرسشنامه اول با استفاده از شاخصهای آماری میانگین، انحراف معیار، تی تست گروههای مستقل با کمک نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. نتایج حاصل از پرسشنامه نوع اول نشان داد که معلمان و دبیران زیرمولفه های زیر را به ترتیب در اولویت کاری مدیران مدارس برای مستندسازی تجارب قرار دادند: معلمان – اداره مدرسه – دانش آموزان – ارتباط با والدین – برنامه ریزی درسی آموزشی – ارتباط با جامعه و در بخش کیفی پژوهش یعنی پرسشنامه دوم از مدیران خواسته شد که با توجه به سابقه خود در خصوص محورهای داده شده به ثبت تجارب خود بپردازند و در نهایت با توجه به پرسشنامه نوع اول ارائه الگویی در خصوص چگونگی مستند نمودن تجارب و ابزار انجام این امر و چگونگی راه زهای ایجاد انگیزه و قدردانی از مدیران تلاشگر در خصوص این امر با توجه به مشکلات و موانع کلی و بومی پرداخته شد.
خلیل محامید عبداله پارسا
این پژوهش با هدف بررسی انگیزش کارکنان آموزش و پرورش نسبت به قانون بازنشستگی پیش از موعد و رابطه آن با عوامل سازمانی و فردی در شهرستان های اهواز و آبادان انجام گردیده است. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش تصادفی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه معلمان و کارکنان سازمان آموزش و پرورش شهرستان های آبادان و اهواز در سال تحصیلی 1390-1389 بود. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش تصادفی می باشد. نمونه جامعه آماری بدست آمده 374 نفر از کارکنان آموزش و پرورش بدست آمد. جهت بررسی متغیرهای تحقیق از پنج پرسش نامه محقق ساخته نگرش نسبت به بازنشستگی پیش از موعد و انتظار از شغل و پرسشنامه های رسمیت، تمرکز و فرسودگی شغلی استفاده گردید. یافته های تحقیق نشان داد که بین نگرش بازنشستگی پیش از موعد با متغیرهای فرسودگی شغلی، انتظار از شغل، رسمیت و تمرکز سازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین در زنان و مردان نیز هیچ گونه تفاوت معناداری بین متغیرهای تحقیق یافت نشد. در یافته های جانبی تحقیق رابطه معناداری بین فرسودگی شغلی، انتظار از شغل و همچنین رابطه منفی بین انتظار از شغل با رسمیت سازمانی بدست آمد.
زهره دهدشت سکینه شاهی
چکیده: هدف این پژوهش بررسی توانمندی مدیران گروه های آموزشی در تصمیم گیری در سه مرحله شناخت موضوع، جستجوی راه ها و انتخاب راه حل مناسب، اجرای تصمیم در سه حوزه ی مهارت های فنی، انسانی و ادراکی بود. روش تحقیق، روش آمیخته بود و اجرای آن، از سه مرحله ی متوالی مصاحبه، پرسشنامه، مصاحبه تشکیل شده بود. در این پژوهش از دو پرسشنامه ی محقق ساخته استفاده شد. روایی پرسشنامه ها از طریق روایی صوری تأیید شد و پایایی آن ها با آلفای کرونباخ در پرسشنامه ی اساتید، 0.98 ، و در پرسشنامه ی دانشجویان، 0.93 ، محاسبه شد. جامعه ی آماری در این پژوهش، اعضای هیأت علمی و دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی 1392-1391 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای و با استفاده از جدول مورگان، 328 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تحلیل داده های کمی، از روش های آماری میانگین، t-test، تحلیل اندازه گیری مکرر و تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شده است. در بخش کیفی، از روش مقوله بندی و کدگذاری یافته ها و تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه شرکت کنندگان در پژوهش، توانمندی مدیران گروه ها در مراحل تصمیم گیری پایین تر از سطح مطلوب می باشد. از دیدگاه اعضای هیأت علمی، مدیران گروه ها در زمینه ی مهارت انسانی و نیز در جستجو و ارائه راه حل های مناسب، توانمندتر از سایر مراحل می باشند. از دیدگاه دانشجویان، مدیران گروه ها در زمینه مهارت فنی و در مرحله شناخت موضوع تواناتر از سایر موارد می باشند. همچنین از دیدگاه اعضای هیأت علمی، مدیران گروه ها در زمینه ی مهارت ادراکی و نیز در مرحله ی شناخت موضوع برای تصمیم گیری کمترین توانمندی را داشته اند. از دیدگاه دانشجویان، مدیران گروه ها در زمینه ی مهارت انسانی و در مرحله ی جستجوی راه های مختلف و انتخاب راه حل مناسب، کمترین توانمندی را داشته اند.
سارا حسینی سکینه شاهی
پژوهش حاضر با هدف بررسی آسیب ها و چالش های ارتباط صنعت و دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفته است. روش پژوهش، مبتنی بر نظریه داده بنیاد بوده، و در آن از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی استفاده شد. بدین گونه که داده های حاصل شده از مصاحبه، کدگذاری و یک مقوله به عنوان محور قرار داده شده است، سپس سایر مقوله ها از درون مصاحبه ها استخراج گردیده و در نهایت الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمده است. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه و اسناد و مدارک صورت گرفته شد. قلمرو تحقیق شامل دانشگاه شهید چمران اهواز، سازمان آب و برق خوزستان و شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب بود. از طریق نمونه گیری نظری با 32 نفر از اعضای هیأت علمی در دانشگاه شهید چمران اهواز که بیشترین تعداد قراردادهای پژوهشی را با سازمان ها و دستگاه های اجرایی منعقد کرده بودند، 6 نفر از صاحب نظران در سازمان آب و برق خوزستان و 34 نفر از صاحب نظران در شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب که بیشترین درگیری را در تصویب و تأیید پروژه های پژوهشی داشته اند مصاحبه صورت گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن بود که وجود عواملی در دانشگاه و صنعت مانع برقراری ارتباط مطلوب میان این دو نهاد می شود، این عوامل که به طور مستقیم بر ارتباط میان آن ها تأثیر گذاشته، در 6 مقوله ی فقدان برنامه ریزی بلندمدت، عدم نوآوری در ارائه پروپوزال، نداشتن ویترین زیبا، عدم تسهیل فرآیند پژوهش، اعتقاد نداشتن به توانایی های دانشگاه و عدم رعایت اخلاق حرفه ای شناسایی و تحلیل گردیده است. در این راستا دانشگاه و صنعت راهبردهایی را به کار گرفته اند؛ این راهبردها در دو محور دانشگاه و صنعت تنظیم شده است. شرایط زمینه ای و مداخله ای که بر راهبردها اثر می گذارند شامل: ویژگی های ساختاری و منطقه ای، زمینه ی کاری مشترک و ... می باشد. در نهایت مشخص شد که راهبردهای متأثر از کمرنگ بودن ارتباط که توسط دانشگاه و صنعت به کارگرفته شده، دارای پیامدهای علمی، پیامدهای صنعتی و پیامدهای کشوری هستند.
فاطمه یزدان شناس عبداله پارسا
توجه به دانش آموزان نخبه و ممتاز یکی از ایده های کانونی نظام تعلیم و تربیت هر جامعه بوده است. بدین ترتیب هدف پژوهش حاضر، آسیب شناسی جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی می باشد. در این پژوهش روش آمیخته از نوع تشریحی به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از دو روش کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه محقق ساخته) جمع-آوری گردید. پرسشنامه های استفاده شده در این پژوهش شامل، مبانی فکری جداسازی با 30 گویه و سه خرده مقیاس با پایایی کل 73/0، پرسشنامه عوامل تسهیل کننده با 21 گویه و پایایی 83/0، عوامل بازدارنده با 12 گویه با پایایی 85% و پرسشنامه سرمایه اجتماعی با 4 خرده مقیاس و 29 گویه و با پایایی کل 84/0 می باشد. جامعه آماری در بخش کمی، کلیه ی مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعداد 4 مدرسه عادی در استان بوشهر در نظر گرفته شد. نمونه ی آماری260 نفر از دانش آموزان، 70 نفر از والدین و 70 نفر از دبیران تعیین گردید. در بخش کیفی با 15 نفر از اعضای هیأت علمی و تعداد 30 نفر از گروه های ذینفع (والدین، دبیران، دانش آموزان، دانش آموختگان) مصاحبه انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد رویکرد جداسازی در ایران عملکرد قابل قبولی را نداشته است، اما حذف این شیوه به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب، امکان پذیر نمی باشد. گروه های ذینفع جداسازی از ابتدای سال های ابتدایی، منزلت اجتماعی بالاتر در سطح جامعه و دستیابی به مشاغل بالاتر را از مهم ترین عوامل تسهیل کننده در مسیر مدارس استعداد درخشان و نمونه دولتی و تعریف موجود از مفهوم سرآمدی، نگرش منفی و بی اعتمادی خانواده ها نسبت به عملکرد این مدارس و شدت امتحانات داخلی را مهم ترین عوامل بازدارنده بر می شمارند. علاوه بر این، نتایج حاصل نشان داد جداسازی دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از دانش آموزان عادی نتوانسته است موجب افزایش سرمایه اجتماعی دانش آموزان شود. همچنین تفاوت معناداری بین گروه های ذینفع نسبت به پرورش مولفه های سرمایه اجتماعی وجود دارد.
نوراله پورسردار یداله مهرعلیزاده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی برگزار شده در مراکز آموزش فنی و حرفه ای شهرستان آبدانان با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع ارزیابی انجام شده است. جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق را کلیه کارآموزان شرکت کننده در این دوره ها تشکیل می دهند که بر اساس آخرین آمار و اطلاعات تعداد این اعضاء 411 نفر کارآموز می باشند، که بر اساس روش نمونه¬گیری طبقه ای ساده، 203 نفر به عنوان نمونه از میان شرکت کنندگان در دوره های آموزشی انتخاب شدند. به منظور سنجش متغیرهای مورد استفاده در پژوهش از پرسش¬نامه محقق ساخته ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی بر اساس مدل کریک پاتریک استفاده شد. روایی محتوایی پرسش¬نامه مورد تأیید متخصصان، استاد راهنما و مشاور قرار گرفته است. پایایی پرسش¬نامه ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ، 91/0 برآورد گردید. برای تجزیه و تحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی(تی تک متغیره، تی مستقل و تحلیل واریانس) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که از نظر کارآموزان دوره های آموزشی برگزار شده در مراکز آموزش فنی و حرفه ای شهرستان آبدانان بر اساس مدل کریک پاتریک اثربخش بوده است. نتایج همچنین نشان داد که این آموزش¬ها در سه سطح واکنش، یادگیری و رفتار از اثربخشی مطلوب برخوردار بوده است. بر اساس یافته های جانبی تحقیق، نتایج تی مستقل نشان داد که بین اثربخشی دوره های آموزشی برگزار شده بر حسب جنسیت و وضعیت اشتغال تفاوت معنی داری وجود دارد، اما بر حسب نوع شغل تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج تحلیل واریانس همچنین نشان داد که بین نظرات افراد در مورد ارزیابی دوره های آموزشی بر اساس مدل کریک پاتریک بر حسب سن و سابقه کار تفاوت معنی داری وجود ندارد. اما بر حسب گروه آموزشی و میزان تحصیلات تفاوت معنی داری وجود دارد.
یوسف حبیب الهی یداله مهرعلیزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی آثار وپیامدهای قانون حذف کنکورسراسری دانشگاه ها مصوب سال 1392ازدیدگاه کادر آموزشی و پرورشی واولیای دانش آموزان (مقطع متوسطه دوم )شهرستان ایذه انجام شده است. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و پیمایشی بوده وروش پژوهش ،تحقیق آمیخته است.داده های پژوهش با استفاده ازدوروش کمی (پرسشنامه محقق ساخته) و کیفی (مصاحبه و بحث گروهی )به دست آمده اند.جامعه آماری پژوهش شامل947نفرکادر آموزشی وپرورشی مقطع متوسطه دوم و3479دانش آموز پایه سوم وچهارم متوسطه (پیش دانشگاهی )برای اخذ داده ها از اولیای آنها می باشند . بعد از انجام 40مصاحبه مقدماتی برای ساخت پرسشنامه،داده ها از 132 نفرکادر آموزشی و پرورشی و 140 نفر اولیای دانش آموزان گردآوری شدند.یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که حدودا 75درصداز دبیران و64.4درصداز اولیا پاسخ دهنده به پرسشنامه ها و62.5درصد مصاحبه شوندگان باپذیرش ترکیبی (سهم نابرابر سوابق تحصیلی و آزمون ورودی درفرایند پذیرش دانشجو) موافق بودند.همچنین میانگین نگرش کادر آموزشی و پرورشی و اولیای دانش آموزان به پیامدهای پنج مولفه آموزشی،اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وتربیتی به ترتیب 3.12و3.23بوده که بیش از حد متوسط می باشند. مولفه فرهنگی حذف کنکوربا 2.9و مولفه تربیتی با 3.4 کمترین و بیشترین میانگین را داشتند. این در حالی است که بین دیدگاه های کادر آموزشی وپرورشی مدارس مورد پژوهش با اولیای مورد بررسی در مولفه های مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
لیلا رسایی حمید فرهادی راد
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی و بررسی موانع بازدارنده و الزامات مورد نیاز و تسهیل کننده روندتجاری سازی دانش از دیدگاه مدیران و اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته طرح همزمان- زاویه بندی استفاده شده است. بدین صورت که داده ها در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته برای توزیع بین 155 نفر از افراد نمونه که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند و مصاحبه نیمه ساختمند به روش نمونه گیری گلوله برفی با شاخص اشباع نظری در بخش کیفی به طور همزمان جمع آوری شده اند. نتایج بخش کیفی با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش قیاسی تجزیه و تحلیل شده و در مقولات از قبل مشخص شده شامل؛ بازدارنده های فردی، سازمانی و محیطی و الزامات فرهنگی، ساختاری و سیاسی- قانونی سازماندهی شدند. نتایج در بخش کمی نشان می دهد، بازدارنده های سازمانی و الزامات ساختاری از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردارند. همچنین، تفاوت معناداری بین دیدگاه های اعضای هیأت علمی و مدیران دانشگاه در ارتباط با بازدارنده های فردی و سازمانی وجود داشته و در دیگر موارد تفاوت معناداری وجود ندارد.
فاطمه اسکندری احمد سعیدی
هدف از انجام این پژوهش، بهینه گزینی و افشای شاخص های سنجش سرمایه ی فکری مرتبط با آموزش در شرکت بهره برداری نفت و گاز مارون اهواز بوده است. به این منظور، در ابتدا با مطالعه ی مبانی نظری و تجربی پژوهش، مدل اولیه تحقیق ارائه شده و سپس با استفاده از تکنیک دلفی شاخص های سنجش سرمایه ی فکری مرتبط با آموزش شناسایی، و پرسشنامه ی حاصل در جامعه ی هدف مورد آزمون قرار گرفت. جامعه ی آماری این پژوهش کارکنان بخش ستادی شرکت مارون است، که تعداد آن ها بالغ بر 700 نفر می باشد. بر اساس فرمول کوکران تعداد 246 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف، فریدمن، کندال، تی تست تک نمونه ای، آزمون t و معادلات ساختاری استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که از نظر اعضای دلفی، شاخص های سنجش سرمایه ی فکری مرتبط با آموزش شاخص هایی هستند که مهارت و شایستگی، دانش و نگرش کارکنان را در بعد سرمایه ی انسانی؛ سرمایه ی سازمانی، سرمایه ی فنی و فرهنگ را در بعد سرمایه ی ساختاری؛ و تصویر سازمان، همکاری های علمی و تفاهم نامه ها را در بعد سرمایه ی رابطه ای، می سنجند؛ که از بین این ابعاد به ترتیب، مولفه ی سرمایه ی انسانی (83/2)، سرمایه ی ساختاری (06/2) و سرمایه ی رابطه ای (11/1) از اهمیت بیشتری برخوردار است. علاوه بر این نتایج نشان داد، میانگین ابعاد سه گانه ی سرمایه ی فکری در جامعه ی هدف از حد متوسط مقیاس بالاتر می باشد؛ و در این بین به ترتیب مولفه ی سرمایه ی رابطه ای، سرمایه ی ساختاری و سرمایه ی انسانی، با بار عاملی 82/0، 74/0 و 66/0سرمایه ی فکری شرکت را بیشتر تبیین می نمایند. بر مبنای یافته های تحقیق نتیجه گیری می شود، وضعیت سرمایه های فکری مرتبط با آموزش شرکت مارون مناسب می باشد و مدیران شرکت باید سعی در حفظ و توسعه ی این سرمایه ی مهّم و استراتژیک سازمانی داشته باشند.
پوران مولایی بیرگانی یداله مهرعلیزاده
هدف کلی این پژوهش آگاهی از هم راستایی نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان بزرگ نفت اهواز در بخش بهداشت و درمان صنعت نفت بود. در مطالعه حاضر با توجه به ماهیت پژوهش که حالت تبیینی دارد از روش آمیخته با الگوی کمی - کیفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز که شامل 800 نفر است و تعدادی از اعضای کمیته راهبردی که شامل رئیس آموزش، مسئول برنامه ریزی، مسوول بهبود کیفیت و مدیر داخلی بیمارستان بود. جهت انتخاب حجم نمونه، با استفاده از روش های نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول مورگان 150 نفر انتخاب شدند و نظرات آنان موردبررسی قرارگرفته شد. برای مصاحبه نیز از نمونه گیری هدفمند و افراد خبره و صاحب اطلاعات استفاده شد. برای نظرسنجی از کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز نیز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. هم چنین در این پژوهش برای انجام مصاحبه از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده شده است. برای جمع آوری داده های موردنیاز در این تحقیق علاوه بر بررسی سوابق و تحقیقات گذشته که به منظور دستیابی به پیشینه تحقیق و مباحث نظری انجام گرفت، ابزار گردآوری داده های میدانی شامل بررسی اسناد و مدارک بخش آموزش بهداشت و درمان شرکت نفت اهواز و نظام مدیریت آموزش و استراتژیک و دو ابزار مصاحبه و پرسش نامه محقق ساخته بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها پرسشنامه با بهره گیری از آمار توصیفی (فراوانی، محاسبه میانگین، انحراف معیار، درصد) و آمار استنباطی (آزمون t، تحلیل واریانس) استفاده شد. در این پژوهش از مدل سنجش بلوغ هم راستایی استراتژیک لوفتمن استفاده شده است. نتایج بررسی سوالات پژوهش نشان داد که نظام آموزشی نتوانسته است بر بلوغ مدیریت، سطح اعمال اختیار و بلوغ مشارکت بلوغ شایستگی و ارزش سازمانی، بلوغ ارتباطات، بلوغ منابع انسانی مهارت ها و بلوغ فناوری-معماری و حیطه تأثیرگذار باشد و تا سطح مطلوب فاصله معناداری دارد. هم چنین ازنظر سطح بلوغ هم راستایی نظام آموزشی با مدیریت استراتژیک بهداشت و درمان نفت اهواز در سطح یک (ابتدایی و موقت) قرار دارد. سطح یک پایین ترین سـطح هم راستایی اسـت کـه در آن نظام مدیریت آموزشی و برنامه راهبردی شرکت، هم راستا نشده اند و تمامی تلاش های انجام گرفته برای تسهیل هم راستایی، موقتی هستند. نتایج تجزیه وتحلیل مصاحبه های پژوهش نیز نشان داد که مدیران در مصاحبه خود هم راستایی و تناسب نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان موردمطالعه را در سطح متوسط ارزیابی کرده اند. یافته های مصاحبه نیز نشان داد که رابطه نظام آموزشی در حال اجرا را با مدیریت استراتژیک بیمارستان خوب ارزیابی کرده اند؛ اما در مرحله اجرا و استفاده از این دوره های آموزشی با مشکلاتی مواجه بوده است.
فرزانه محمودی یداله مهرعلیزاده
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، مطالعه وضعیت اشتراک دانش و عوامل موثر بر آن از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته از نوع متوالی- اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز تشکیل می-دهند. در بخش کمی پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول مورگان، 261 تن شامل (44 نفر از مدیران و 217 نفر از کارکنان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ (85/0) به دست آمد و روایی آن توسط اساتید راهنما و مشاور و کارشناسان شرکت فولاد به شیوه روایی صوری تأیید شد. در بخش کیفی پژوهش، مصاحبه ها در دو مرحله انجام گرفته اند. در مصاحبه های اولیه به روش نمونه گیری هدفمند پس از انجام مصاحبه با 22 تن و در مرحله دوم پس از اجرای مصاحبه با شش تن از مدیران و کارکنان، اشباع اطلاعات حاصل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های بخش کیفی، از روش های پدیدارشناسی از نوع کلایزی و تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. به طور کلی و با تلفیق نتایج کمی و کیفی، یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیرساخت های اشتراک دانش شرکت فولاد در بعد فناوری وضعیت مطلوبی داشته، ولی در ابعاد (سازمانی، فرهنگی، انسانی و دانشی) از وضعیت متوسط رو به پایین برخوردار بوده و از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت لازم است برای رسیدن به وضع مطلوب تمهیداتی اندیشیده شود.
مرضیه ممبنی یداله مهرعلیزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بهره وری در اداره کل فنی و حرفه ای استان اصفهان طی سال-های اخیر انجام گردیده است. روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی و کمی)، از نوع اکتشافی بود که داده ها از طریق مصاحبه و پرسشنامه جمع آوری گردید.در بخش کیفی داده ها از طریق نمونه گیری هدفمند و در دومرحله جمع آوری شد و در بخش کمی نیز با استفاده از نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای از میان 47 مرکز فنی و حرفه ای استان اصفهان،18 مرکز بعنوان نمونه تحقیق انتخاب گردید.که از مراکز انتخابی جمعاً 280نفر برای پاسخ به پرسشنامه برگزیده شدند.پایایی پرسشنامه در این پژوهش 87/0 محاسبه شد. در این پژوهش بهره وری از طریق سه مقیاس: نیروی انسانی، سرمایه، بهبود و ارتقاء جامعه سنجیده شد که در بخش کمی با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای این نتیجه به دست آمد که بین وضع موجود و وضع مطلوب بهره وری در استان اصفهان تفاوت معنادار وجود دارد و در بخش کمی، عوامل مدیریتی، انگیزشی، مالی و کاهش تعداد متقاضیان اصلی ترین عوامل موثر بر بهره وری اداره کل فنی و حرفه ای استان اصفهان شناسایی شدند.
سکینه شاهی یداله مهرعلیزاده
چکیده ندارد.
سکینه شاهی یداله مهرعلیزاده
چکیده ندارد.
محمدحسین حیدری محمدجعفر پاک سرشت
هدف این رساله معرفی خودگردانی فردی به مثابه یک هدف تربیتی و بررسی زمینه ها و جایگاه آن در تعلیم و تربیت ایران بوده که عمدتاً با استفاده از روش تحقیق«تحلیلی- انتقادی» انجام شده است. در بخش اول رساله، مسأله اصلی این است که ایده خودگردانی فردی با دو واکنش متفاوت از سوی صاحبنظران تربیتی روبرو شده است: طرفداران خودگردانی آنرا هدفی مثبت ارزیابی کرده که توانایی انتخاب مستقل را در فرد ایجاد می کند، درحالیکه مخالفان آن بر این باورند که در نظر گرفتن خودگردانی فردی به عنوان هدفی تربیتی می تواند منجر به جدایی فرد از جامعه شود. برای تبیین این مسأله، پس مطالعه روندهای تاریخی موثر بر شکل گیری این ایده و بازشناسی مفاهیم و درجات مختلف آن، چنین نتیجه گیری شده است که منشاء بسیاری از اختلاف نظرها درباره این ایده به تعدد مفاهیم و درجات خودگردانی بر می گردد. در این رساله به منظور ارائه الگویی متناسب از خودگردانی فردی، مدل «خودگردانی عقلانی حداقلی» به مثابه الگویی که با ماهیت تعلیم و تربیت به ویژه تربیت اسلامی سنخیت بیشتری دارد، معرفی گردید. در مبحث راهکارهای عملی تربیت فرد خودگردان، نیز بر این نکته مهم تأکید شد که برای نیل به این هدف، آموزش مستقیم کارساز نیست بلکه با زمینه سازی مناسب، می توان شرایط ایجاد این توانایی را مهیا ساخت. در بخش دوم، پس از مطالعه تاریخ اجمالی تعلیم و تربیت ایران از عهد باستان تا انقلاب مشروطه و بررسی اهداف رسمی تعلیم و تربیت ایران، این نتیجه حاصل شد که در تاریخ تعلیم و تربیت ایران، ایجاد روحیه اطاعت و فرمانبرداری بیش از تربیت افراد مستقل و خودگردان مورد توجه بوده است و گرچه در اهداف رسمی تعلیم و تربیت از زمان مشروطه تا عصر حاضر میزان توجه به هدف خودگردانی فردی رشد یافته است اما با توجه به نتایج تحقیق میدانی انجام شده در این رساله، می توان نتیجه گرفت که در تعلیم و تربیت ایران، هدف خودگردانی فردی چنان که باید در حوزه عمل تحقق نیافته است.