نام پژوهشگر: محمود شمس شرق
سمیه شربت دار محمود شمس شرق
این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح مختلف عنصر روی بر عملکرد و پاسخ ایمنی همورال در جوجه های گوشتی انجام شد. به هر یک از 5 تیمار آزمایشی تعداد 5 تکرار و به هر تکرار 10 جوجه خروس گوشتی سویه راس 308 اختصاص یافت. پرندگان با جیره بر پایه ذرت – تریتیکاله تغذیه شدند. جیره های آزمایشی شامل: جیره پایه (شاهد) و جیره های حاوی 40، 80، 120 و 160 میلی گرم در کیلوگرم روی بود. داده های آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی تجزیه واریانس شدند. نتایج آزمایش نشان داد که در کل دوره (42- 0 روزگی) پرندگان تغذیه شده با جیره های حاوی 120 میلی گرم در کیلوگرم روی و جیره شاهد به ترتیب دارای بیشترین و کمترین افزایش وزن بودند (05/0p<). در این آزمایش بین تیمارهای مختلف از لحاظ مصرف خوراک تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). نتایج نشان می دهد که بیشترین میانگین مربوط به تیمار حاوی 40 میلی گرم در کیلوگرم و کمترین آن برای تیمار حاوی120 میلی گرم در کیلوگرم روی بدست آمدکه اختلاف این دو گروه معنی دار بود(05/0p<). نتایج تیتر آنتی بادی نیوکاسل نشان می دهد که بین تیمارها در 17 و 23 روزگی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). در رابطه با تیتر آنتی بادی علیه برونشیت در 13 روزگی کمترین تیتر بدست آمده مربوط به تیمار شاهد و بیشترین آن مربوط به تیمار حاوی160 میلی گرم در کیلوگرم روی بود که اختلاف این تیمار با سایر تیمارها معنی دار بود(05/0p<). در 19 روزگی پایین ترین و بالاترین تیتر به ترتیب برای تیمار حاوی40 میلی گرم و تیمار حاوی160 میلی گرم در کیلوگرم روی بدست آمد که این تیمار دارای اختلاف معنی داری با سایر تیمارها بود (05/0p<). در تیتر آنتی بادی srbc اولیه (24 و 30 روزگی) اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نشد (05/0p>). در srbc ثانویه در 36 روزگی بهترین تیتر مربوط به تیمار 40 میلی گرم وکمترین آن برای تیمار حاوی160 میلی گرم در کیلوگرم روی بود که اختلاف بین آن ها معنی دار بود (05/0p<). اما در 42 روزگی بین تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). بیشترین و کمترین میزان روی سرم در 21 روزگی به ترتیب در تیمار شاهد و تیمار حاوی 120 میلی گرم در کیلوگرم روی مشاهده شد. در این حالت بین تیمار حاوی 40 میلی گرم و 120میلی گرم در کیلوگرم روی با سایر تیمارها اختلاف معنی داری وجود داشت(05/0p<). تیمار حاوی 40 میلی گرم در کیلوگرم روی بیشترین میزان روی سرم را در 42 روزگی نشان داد (05/0p<). به طور کلی این نتایج نشان داد که تیمار حاوی 120 میلی گرم در کیلوگرم روی با داشتن افزایش وزن بیشتر، بهترین ضریب تبدیل غذایی را داشت. همچنین تیمارهای حاوی 40 و 160 میلی گرم در کیلوگرم روی، به ترتیب ایمنی بیشتری را در مقابل srbc و برونشیت نشان دادند.
حجت صنوبر کلاتی محمود شمس شرق
به منظور بررسی تأثیر سطوح و منابع مختلف سلنیوم و ویتامین e بر عملکرد، پاسخ ایمنی همورال و کیفیت گوشت بلدرچین ژاپنی، آزمایشی با استفاده از560 قطعه بلدرچین در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو سطح سلنیوم آلی (2/0 و 4/0 پی پی ام) و 3 سطح ویتامین e (18، 90 و 180 میلی گرم در کیلوگرم)روش فاکتوریل انجام شد. تیمار شاهد سطوح 2/0 پی پی ام سلنیوم معدنی و 18 میلی گرم ویتامین e دریافت کردند. برای هر تیمار آزمایشی 4 تکرار در نظر گرفته شد و در هر تکرار 20 قطعه بلدرچین قرار گرفت. بلدرچین ها به مدت 42 روز روی بستر پرورش یافتند. در پایان دوره آزمایش از هر واحد آزمایشی سه قطعه بلدرچین کشتار شدند و پس از تفکیک لاشه، نمونه های ران و سینه به منظور بررسی فراسنجه های کیفی گوشت به فریزر منتقل شدند. نتایج حاصله نشان داد عملکرد (افزایش وزن، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی) و خصوصیات لاشه بلدرچین ها، تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت(0.05<p). وزن زنده بلدرچین و وزن و درصد کبد در جنس ماده، به طور معنی داری بیشتر از جنس نر بود (0.01>p). همچنین وزن سینه، ران و لاشه قابل طبخ، اختلاف معنی داری بین دو جنس نداشت ولی درصد این صفات به طور معنی داری در جنس نر بیشتر بود(0.01>p). تیتر آنتی بادی اولیه علیه srbc در 35 روزگی تحت تاثیر سطوح و منابع سلنیوم و ویتامین e و رابطه متقابل ویتامین e با سلنیوم قرار نگرفت (0.05<p). تیتر آنتی بادی ثانویه علیه srbc در 42 روزگی تحت تأثیر سطوح و منابع سلنیوم قرار نگرفت ولی رابطه متقابل سلنیوم با ویتامین e معنی دار بود (0.05>p). تیمارهای حاوی 2/0 و 4/0 پی پی ام سلنیوم آلی و 18 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین e کمترین تیتر آنتی بادی و تیمار حاوی 90 میلی گرم ویتامین e و 4/0 پی پی ام سلنیوم آلی، بالاترین تیتر آنتی بادی را داشتند. شاخص های رنگ گوشت (قرمزی، زردی و روشنایی) تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (0.05<p).شاخص قرمزی و روشنایی گوشت به طور معنی داری تحت تأثیر زمان قرار گرفت (0.01>p). با افزایش مدت زمان نگهداری گوشت، از مقدار شاخص روشنایی کاسته شده و شاخص قرمزی گوشت افزایش یافت. ظرفیت نگهداری آب به طور معنی داری تحت تأثیر سطوح ویتامین e قرار گرفت. با افزایش مکمل ویتامین e جیره ظرفیت نگهداری آب به طور معنی داری افزایش یافت (0.05>p)ولی اختلاف بین سطح 90 و 180 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین e معنی دار نبود. تأثیر سطوح و منابع مختلف سلنیوم بر ظرفیت نگهداری آب معنی دار نبود(0.05<p).درصد ماده خشک و اسیدیته گوشت تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (0.05<p). مقدار مالون دی آلدهید گوشت سینه تحت تأثیر سطوح ویتامین e قرار گرفت و سطوح 90 و 180 میلی گرم در کیلوگرم به طور معنی داری مقدار مالون دی آلدهید کمتری نسبت به سطح 18 میلی گرم در کیلوگرم داشتند (0.05>p). مقدار مالون دی آلدهید گوشت ران تحت تأثیر رابطه متقابل سلنیوم با ویتامین e قرار گرفت. تیمارهای حاوی 2/0 و 4/0 پی پی ام سلنیوم آلی و 180 میلی گرم در کیلوگرم ویتامین e، کمترین میزان مالون دی آلدهید را داشتند (0.05>p). با افزایش مدت زمان نگهداری گوشت، میزان مالون دی آلدهید تولید شده افزایش یافت. از نتایج این تحقیق چنین استنتاج می شود که افزایش سطوح سلنیوم بر پارامترهای اندازه گیری شده تأثیری نداشت و بین دو منبع سلنیوم اختلاف معنی داری مشاهده نشد ولی افزودن سطوح بالای ویتامین e به جیره ی بلدرچین، باعث افزایش ظرفیت نگهداری آب و کاهش تولید مالون دی آلدهید گوشت سینه شد. همچنین ترکیب سطوح بالای سلنیوم آلی و ویتامین e باعث بهبود پاسخ ایمنی همورال و کاهش اکسیداسیون گوشت ران شد.
محمدرضا شریفی محمود شمس شرق
آزمایشی به منظور بررسی استفاده از سطوح مختلف پروتئین و سینبیوتیک بر عملکرد، برخی فراسنجه های خونی، خصوصیات لاشه و مورفولوژی روده کوچک در بلدرچین ژاپنی انجام گرفت.720 قطعه بلدرچین ژاپنی یکروزه در 9 تیمار، 4 تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار تخصیص داده شدند. جوجه ها به مدت 42 روز در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت آرایش فاکتوریل 3×3 شامل 3 سطح پروتئین جیره (پروتئین متعادل (24 درصد) در کل دوره، کم پروتئین (08/22 درصد) در کل دوره و پروتئین متعادل (24 درصد) در دوره آغازین- کم پروتئین (08/22 درصد) در دوره رشد) و 3 سطح سینبیوتیک (صفر، توصیه شده و 150درصد توصیه شده) پرورش داده شدند. کلیه جیره های آزمایشی به جز پروتئین دارای انرژی قابل سوخت و ساز یکسان و حاوی حداقل مقادیر مواد مغذی توصیه شده انجمن ملی تحقیقات (1994 nrc,) بودند. نتایج نشان داد اثر متقابل سطوح مختلف پروتئین و سینبیوتیک تأثیر برای فراسنجه های افزایش وزن، ضریب تبدیل غذایی و خوراک مصرفی بلدرچین ها در دوره های مختلف پرورش معنی دار نبود (05/0<p). کاهش سطح پروتئین جیره در دوره آغازین در مقایسه با دیگر تیمارها منجر به کاهش عملکرد گردید (05/0>p)، حال آنکه در دوره رشد این اختلافات در تیمارها مشاهده نشد. کاهش سطح پروتئین سبب بهبود نسبت راندمان پروتئین مصرفی (05/0>p) شد، در حالی که سطوح مختلف سینبیوتیک تأثیری بر این فراسنجه ها نداشت. پروتئین و سینبیوتیک تأثیر معنی داری بر درصد اجزای لاشه در بلدرچین ژاپنی نشان نداد. سطح تری گلیسیرید سرم در تیمارهای دریافت کننده سینبیوتیک به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p)، ولی مکمل سینبیوتیک بر سایر فراسنجه های خونی تأثیر معنی داری نداشت. پارامترهای مورفولوژی روده تحت تأثیر پروتئین و سینبیوتیک قرار نگرفت هرچند ارتفاع ویلی در بخش ژژونوم در تیمارها در اثر مکمل سینبیوتیک و پروتئین تفاوت معنی داری نشان داد (05/0>p). نتایج کلی آزمایش نشان داد کاهش سطح پروتئین جیره در دوره آغازین به کمتر از سطح متعادل سبب کاهش عملکرد در بلدرچین ژاپنی می گردد. در حالی که کاهش سطح پروتئین به کمتر از سطح متعادل در دوره رشد تأثیری منفی بر عملکرد بلدرچین ژاپنی ندارد بلکه سبب بهبود راندمان اقتصادی تولید نیز شد. در شرایط این آزمایش، مکمل سینبیوتیک دارای اثر مثبتی بر عملکرد نبوده است ولی بهبودهایی در تری گلیسیرید خون و ارتفاع ویلی مورفولوژی روده قابل مشاهده بود.
سحاب جنابی شلمانی محمود شمس شرق
چکیده به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پرلیت و زئولیت بر عملکرد و فاکتور های استخوانی بلدرچین ژاپنی آزمایشی با استفاده از 340 قطعه جوجه یکروزه انجام گرفت. آزمایش در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار 17 قطعه جوجه ای و به مدت 42 روز انجام شد. تیمار های آزمایشی شامل شاهد، 5/1 و 3 درصد پرلیت یا زئولیت بودند. فراسنجه های عملکردی به صورت هفتگی و دوره ای اندازه گیری شدند. در پایان آزمایش، از هر تکرار 2 قطعه بلدرچین ماده انتخاب و جهت تعیین خصوصیات لاشه، کلسیم، فسفر خون و فراسنجه های مربوط به استخوان ران پا کشتار شدند. داده های بدست آمده از آزمایش توسط نرم افزار sas (2003) و در سطح احتمال 5 درصد آنالیز شدند. نتایج آزمایش نشان داد که جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 5/1 درصد زئولیت، افزایش وزن معنی داری را در مقایسه با سایر تیمار ها بجز تیمار دریافت کننده 5/1 درصد پرلیت در دوره های 42-21 روزگی و 42-0 روزگی داشتند (05/0p<). بیشترین میزان خوراک مصرفی در دوره 42-0 روزگی مربوط به جیره حاوی 5/1 درصد زئولیت بود که با سایر تیمار ها جز تیمار شاهد اختلاف معنی داری را دارا بود (05/0p<). نتایج مربوط به ضریب تبدیل غذایی بهبود معنی داری را در تیمار های حاوی پرلیت و 5/1 درصد زئولیت در مقایسه با تیمار شاهد در دوره 42-0 روزگی نشان داد (05/0p<). بررسی کیفیت لاشه نشان دهنده عدم وجود تفاوت معنی داری بین تیمار های آزمایشی بود (05/0p>). از نظر میزان کلسیم و فسفر خون بین تیمار های مختلف اختلاف معنی دار مشاهده نشد (05/0p>). تغذیه 5/1 درصد پرلیت یا 3 درصد زئولیت سبب افزایش معنی دار درصد خاکستر استخوان در مقایسه با تیمار شاهد و نیز 5/1 درصد زئولیت گردید (05/0p<). همچنین، طول استخوان افزایش معنی داری را در تیمار های شاهد و 5/1 درصد زئولیت در مقایسه با تیمار 3 درصد زئولیت نشان داد (05/0p<). از نظر سایر فراسنجه های مربوط به استخوان تفاوت چشمگیری بین تیمار ها مشاهده نشد (05/0p>).
علی مهماندویی محمود شمس شرق
این آزمایش به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف پروتئین و متیونین بر عملکرد و کیفیت گوشت در بلدرچین ژاپنی به صورت طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل 3×2 اجرا شد. این طرح شامل 2 سطح پروتئین (توصیه شده nrc و 5/8 درصد کمتر از میزان توصیه شده) و 3 سطح متیونین (توصیه شده nrc، 10 و 15 درصد بیشتر از توصیه شده) بود. در این تحقیق هر تیمار شامل 4 تکرار و هر تکرار شامل 15 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی یک روزه بود. طول دوره پرورش برای بررسی عملکرد از 7 تا 42 روزگی بود. تمام جیره های آزمایشی دارای انرژی قابل سوخت و ساز یکسان و به جز پروتئین، حاوی حداقل مواد مغذی توصیه شده بودند. نتایج آزمایش نشان داد افزایش وزن بدن در 21-7 روزگی دارای بهبود معنی داری (05/0>p) در تیمارهای با سطح پروتئین متعادل جیره نسبت به سطح کم پروتئین جیره بود. اثر متیونین بر شاخصهای عملکرد بلدرچین ژاپنی در دورههای مختلف پرورش معنیدار نبود (05/0<p). تیمارهای با سطح پروتئین متعادل نسبت به سطح کم پروتئین جیره سبب بهبود پروتئین مصرفی در کل دوره پرورش شد. سطوح مختلف متیونین در دوره های مختلف پرورش تأثیر معنی داری بر پروتئین مصرفی نداشت. نسبت راندمان پروتئین با کاهش سطح پروتئین جیره در 21-7، 42-21 و 42-7 روزگی به طور معنی داری بهبود یافت (05/0>p). سطوح مختلف پروتئین بر خصوصیات لاشه بلدرچین ها شامل درصد لاشه قابل طبخ، ماهیچه سینه و ران تأثیر معنی داری نداشت (05/0<p). نتایج آزمایش نشان داد چربی محوطه بطنی و وزن زنده بین گروه های دریافت کننده سطح پروتئین متعادل نسبت به سطح کم پروتئین (05/0>p) دارای افزایش معنی داری بود. همچنین خصوصیات لاشه تحت تأثیر سطوح مختلف متیونین جیره قرار نگرفت (05/0<p). همچنین ازت بستر در کل دوره پرورش در تیمارهای دریافت کننده سطح کم پروتئین نسبت به پروتئین متعادل به طور معنی داری پایین تر بود (05/0>p). اثر متقابل پروتئین و متیونین و اثر متیونین بر ازت بستر در کل دوره پرورش معنی دار نبود (05/0<p). نتایج حاصل از کیفیت گوشت سینه و ران برای هر یک از اثرات اصلی (پروتئین و متیونین) و متقابل در بازه های زمانی یک و 90 روز پس از کشتار نشان می دهد که ظرفیت نگهداری آب سینه و ران تحت تأثیر اثرات اصلی پروتئین و متیونین قرار نگرفت. نتایج مربوط به اسیدیته، رطوبت و مالون دی آلدهید سینه و ران نشان داد که هیچ یک از تیمارهای آزمایشی و اثر متقابل آنها روی رطوبت و اسیدیته سینه و ران تأثیر آماری معنی داری را نشان ندادند (05/0<p). اثرات اصلی و متقابل در مورد مالون دی آلدهید سینه و ران معنی دار نشد. واژه های کلیدی: پروتئین، متیونین، عملکرد، کیفیت گوشت، بلدرچین ژاپنی
امیر مهاجرنوعی محمود شمس شرق
این تحقیق با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف سویای پرچرب (صفر، 25/4، 5/8 و 75/12 درصد) و مولتی آنزیم(صفر و 500 میلی گرم در کیلوگرم) بر عملکرد، راندمان لاشه، کیفیت گوشت سینه و برخی از فراسنجه های خونی در بلدرچین ژاپنی انجام شد. برای انجام آزمایش از 480 قطعه جوجه بلدرچین نر و ماده در قالب 8 تیمار با 4 تکرار استفاده شد که در هر تکرار 15 قطعه بلدرچین بطور تصادفی قرار داده شدند. دوره آزمایش از سن 3 تا 45 روزگی بود. دراین تحقیق از آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی استفاده شد و عملکرد بلدرچین ها در 4 سطح سویای پرچرب (صفر، 25/5،4/8و 75/12 درصد) و 2 سطح مولتی آنزیم (صفر و 500 میلی گرم در کیلوگرم) مورد مقایسه قرار گرفتند. جیره ها در تیمارهای مختلف به لحاظ انرژی و پروتئین از نسبت یکسانی برخوردار بودند. نتایج بدست آمده نشان داد که سطوح مختلف سویای پرچرب و مولتی آنزیم تأثیر معنی داری بر افزایش وزن، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در کل دوره نداشت (05/0<p). درصد لاشه قابل طبخ بطور معنی داری در سطح 5/8 درصد سویای پرچرب بیشتر از سایر سطوح بود (05/0>p). طول دئودنوم در نتیجه مصرف سطح 75/12 درصد سویای پرچرب بطور معنی داری بیشتر از سایر تیمارها بدست آمد(05/0>p) . همچنین طول ژژونوم در اثر مصرف 500 میلی گرم در کیلوگرم مولتی آنزیم بطور معنی داری کمتر از جیره فاقد آنزیم بود (05/0>p). تأثیر سویای پرچرب، مولتی آنزیم و اثر متقابل سویای پرچرب و مولتی آنزیم بر سایر فاکتورهای لاشه مثل وزن زنده، درصد سینه، ران، پانکراس، چربی محوطه بطنی و روده کوچک معنی دار نبود (05/0<p). مقادیر کلسترول و ldl خون بطور معنی داری متأثر از سطوح مختلف سویای پرچرب در جیره بودند، بطوریکه کمترین مقادیر مربوط به سطح 25/4 درصد سویای پرچرب و بیشترین مقادیر مربوط به تیمار شاهد بودند. تأثیر سطوح مختلف سویای پرچرب، مولتی آنزیم و اثر متقابل سویای پرچرب و مولتی آنزیم بر غلظت های گلوکز، تری گلیسرید، hdl و vldl معنی دار نبودند (05/0<p).در مورد فراسنجه های کیفیت گوشت در بازه زمانی 30 و 90 روز پس از نگهداری در فریزر اثر سطوح مختلف سویای پرچرب بر ظرفیت نگهداری آب در هر دو زمان معنی دار بود (05/0>p)، در حالیکه در 30روز پس از انجماد میزان مالون دی آلدئید و در زمان 90 روز پس از انجماد میزان اسیدیته گوشت سینه بطور معنی داری متأثر از سطوح مختلف سویای پرچرب قرار گرفتند. مقادیر چربی خام و رطوبت در بین تیمارها در روزهای 30 و 90 روز پس از انجماد معنی دار نبود (05/0<p).
زهرا مقصودلوباباخانی محمود شمس شرق
چکیده هدف از این تحقیق تعیین ارزش غذایی دانه تاج خروس و بررسی تأثیر سطوح مختلف آن( صفر، 10، 20، 30، 40 و 50 درصد) و هفته های مختلف تخم گذاری بر ویژگی های کمی خوراک مصرفی، درصد تخم گذاری، ضریب تبدیل غذایی، وزن تخم و توده تخم و کیفی تخم ضخامت پوسته، مقاومت پوسته، وزن پوسته، ارتفاع آلبومین، واحد هاو و رنگ زرده در مرغ های تخم گذار بود. بدین منظور تعداد 96 قطعه مرغ تخم گذار سویه های لاین w36 به صورت 6 تیمار با 4 تکرار مورد استفاده قرار گرفت. شروع آزمایش از سن 34 هفتگی و مدت آن 11 هفته بود. ویژگی های کمی تخم به صورت هفتگی و ویژگی های کیفی آن از هفته 35 ، هر سه هفته یکبار مورد اندازه گیری قرار گرفت. آزمایش در قالب شش تیمار و بصورت طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تمام جیره ها به لحاظ انرژی و پروتئین از نسبت یکسانی برخوردار بودند. درجه حرارت و نوردهی بر اساس دستورالعمل سویه های لاین w36 انجام شد و مرغ ها در طول آزمایش به صورت آزاد به خوراک و آب آشامیدنی دسترسی داشتند. نتایج مربوط به آنالیز شیمیایی دانه تاج خروس در مورد انرژی قابل متابولیسم ظاهری، حقیقی و تصحیح شده بر مبنای ازت نشان داد که تفاوت معنی داری بدین لحاظ در بین تیمارها با یکدیگر وجود دارد (05/0p<). در این مورد جیره های بدون دانه تاج خروس (جیره شاهد) و سطح 20 درصد دارای انرژی قابل متابولیسم بیشتری در مقایسه با سایر تیمارها بودند. تفاوت آماری معنی داری از این نظر بین تیمارهای حاوی 40 تا 100 درصد دانه تاج خروس مشاهده نشد (05/0p>). همچنین سطح پروتئین خام دانه 5/17 درصد برآورد شد. در مورد عملکرد و ویژگی های کمی تخم نتایج این تحقیق نشان داد که خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی به طور معنی داری متأثر از جیره های غذایی بود (05/0>p). تأثیر جیره های آزمایشی در طول هفته ها بر درصد تخم گذاری معنی دار بود (05/0p<). سایر ویژگی های کمی تخم به طور معنی داری تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار نداشت (05/0p<). به جز وزن پوسته تخم (05/0p<) سایر صفات کیفی تحت تأثیر جیره های آزمایشی نبود (05/0p>). سن دارای تأثیر معنی داری بر تمام صفات کمی و کیفی تخم بود (05/0p<).
گل بهار آق بهروز دستار
این آزمایش به منظور ارزیابی اثر سطوح مختلف سیاه دانه (صفر، 1 و 2 درصد) در دو سطح پروتئین (توصیه nrc و 90 درصد توصیه nrc) بر عملکرد و پایداری اکسیداتیو گوشت جوجههای گوشتی انجام شد. 336 قطعه جوجه یکروزه سویه راس 308 (مخلوط دو جنس) در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل 3×2 با 6 تیمار، 4 تکرار و 14 قطعه جوجه در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفتند. در سن 42 روزگی، 8 جوجه گوشتی (4 مرغ و 4 خروس) از هر تیمار انتخاب و پس از خونگیری، کشتار شدند. نتایج نشان داد که در کل دوره پرورش، مصرف جیرههای با سطح پروتئین متعادل نسبت به جیره کم پروتئین باعث بهبود معنیدار اضافه وزن بدن شد (69/2097 گرم در مقابل 91/1916 گرم) (05/0>p). کاهش سطح پروتئین جیره سبب کاهش معنیدار وزن لاشه قابل طبخ، ران، سینه، سنگدان و طحال شد (05/0>p). غلظت آلبومین سرم با کاهش سطح پروتئین جیره بهطور معنیداری کاهش یافت (05/0>p). با کاهش سطح پروتئین جیره مقدار تیوباربیتوریک اسید و درصد چربی گوشت ران و سینه بهطور معنیداری کاهش یافت (05/0>p). افزودن 2 درصد سیاه دانه به جیره باعث کاهش معنیدار وقوع اکسیداسیون در گوشت شد (05/0>p). نگهداری گوشت ران و سینه در یخچال (تا 10 روز) و در فریزر (تا 180 روز) باعث افزایش مقدار تیوباربیتوریک اسید شد (05/0>p). افزایش مدت ماندگاری گوشت ران در یخچال باعث افزایش معنیدار اسیدیته شد (05/0>p). افزودن سیاه دانه به جیره سبب افزایش روشنایی (l*) و کاهش قرمزی (a*) گوشت ران نگهداری شده در فریزر شد (05/0>p)، درحالیکه تأثیر معنیداری بر شاخص زردی (b*) نداشت. این نتایج نشان میدهد که استفاده از جیرههای با پروتئین متعادل سبب بهبود عملکرد جوجههای گوشتی و افزودن سیاه دانه به جیره سبب افزایش ماندگاری و بهبود کیفیت گوشت میشود.
محمد شمسیه محمود شمس شرق
این آزمایش به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف ضایعات قارچ دکمه ای آگاریکوس بیسپروس بر عملکرد، برخی از فراسنجه های خونی، خصوصیات لاشه و ریخت شناسی روده باریک جوجه های گوشتی در قالب طرح کاملا تصادفی با 256 قطعه جوجه یکروزه در 4 تیمار و 4 تکرار 16 قطعه ای به مدت 42 روز انجام شد. جیره ها حاوی تیمار شاهد (جیره فاقد ضایعات قارچ دکمه ای) و همچنین سطوح 2، 4 و 6 درصد ضایعات قارچ در ترکیب جیره بود. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از ضایعات قارچ دکمه ای در سطوح مورد استفاده در دوره های رشد، پایانی و کل دوره باعث افزایش وزن و بهبود ضریب تبدیل غذایی جوجه های گوشتی گردید (05/0>p). راندمان اجزای لاشه و همچنین اندام های داخلی بدن تحت تاثیر سطوح ضایعات قارچ قرار نگرفت (05/0<p). همچنین افزایش مکمل سازی جیره با ضایعات قارچی منجر به افزایش معنی دار گلوکز و ldl-c گردید (05/0>p). با افزایش سطح ضایعات قارچ، کاهش معنی داری در عرض پرزهای روده در نواحی دئودنوم و ژژنوم مشاهده شد (05/0>p). استفاده از سطوح بالاتر ضایعات قارچی در مقایسه با تیمار شاهد، سبب کاهش معنی دار عمق کریپت در ناحیه ایلئوم گردید (05/0>p). همچنین در مورد نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت در بین تیمارهای آزمایشی در بخش های مختلف روده باریک تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). در بخش دئودنوم و ایلئوم این نسبت با افزایش سطح ضایعات قارچ، بیشتر شد. این نتایج نشان داد که سطوح بالاتر ضایعات قارچی در ترکیب جیره جوجه های گوشتی باعث تاثیر مثبت بر افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی، همچنین بهبود ریخت شناسی روده باریک آنها می گردد.
محمد نیک نظر محمود شمس شرق
چکیده این آزمایش به منظور مقایسه تأثیر سطوح مختلف ضایعات قارچ دکمه ای (آگاریکوس بیسپروس) بر عملکرد، خصوصیات لاشه، کیفیت و پایداری اکسیداتیو گوشت جوجه های گوشتی انجام شد. تعداد 320 قطعه جوجه گوشتی یکروزه نر سویه راس 308 در قالب طرح کاملاً تصادفی به 4 تیمار و 5 تکرار (16 قطعه جوجه در هر تکرار) تقسیم شدند. تیمار شاهد فاقد ضایعات قارچ (جیره پایه) و 3 تیمار دیگر شامل 2 ، 4 و 6 درصد ضایعات قارچ دکمه ای بود که جوجه ها به مدت 6 هفته با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. در پایان دوره پرورش از هر واحد آزمایشی دو قطعه جوجه (10 جوجه از هر تیمار) کشتار شده و پس از تفکیک لاشه، به منظور بررسی فراسنجه های کیفی گوشت نمونه های ران و سینه به فریزر منتقل شدند. نمونه های منجمد شده (در دمای 18- درجه سانتیگراد)، در ماه های اول و دوم پس از کشتار بررسی شدند. داده های حاصل از این آزمایش نشان داد که با افزایش سطح ضایعات قارچ در ترکیب جیره جوجه های گوشتی وزن بدن و مصرف خوراک افزایش یافت (05/0p<). جیره های شاهد و 6 درصد مکمل به ترتیب بیشترین و کمترین ضریب تبدیل غذایی را نشان دادند (05/0p<). افزایش سطح ضایعات قارچ در جیره تأثیر معنی داری روی ترکیب لاشه و اندام های داخلی نداشت (05/0p>). نتایج نشان داد که استفاده از ضایعات قارچ در جیره باعث کاهش اکیسداسیون چربی و میزان مالون دی آلدئید و در نتیجه افزایش ماندگاری گوشت می-شود که این امر بستگی به نسبت استفاده از ضایعات قارچ در جیره دارد (05/0p<). سطوح مختلف مکمل ضایعات قارچ تأثیر معنی داری بر فاکتورهای کیفیت گوشت شامل میزان چربی، اسیدیته و رطوبت نداشت. بیشترین میزان ظرفیت نگهداری آب مربوط به تیمار 6 درصد مکمل بود که این اختلاف بین تیمارها از نظر آماری معنی دار نبود (05/0p>).
بهمن پری زادیان کاوان محمود شمس شرق
چکیده به منظور تعیین تأثیر اندازه فیزیکی کلینوپتیلولیت و سدیم زئولیت a بر شاخصهای رشد جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیرههای آلوده و غیر آلوده به آفلاتوکسین، دو آزمایش انجام شد. آزمایش اول به منظور ارزیابی اثرات تیمارهای مختلف در جیرههای غیرآلوده به آفلاتوکسین و آزمایش دوم به منظور ارزیابی اثرات سطوح و اندازههای مختلف کلینوپتیلولیت و سدیم زئولیت a بر عملکرد جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیرههای آلوده به آفلاتوکسین انجام شد. کلینوپتیلولیت و سدیم زئولیت a در سطوح 5/1 و 3 درصد و سه اندازه فیزیکی مختلف کوچکتر از 250 میکرومتر، 4/0 تا 8/0 میلیمتر و 1 تا 2 میلیمتر مورد استفاده قرار گرفتند. بر اساس نتایج آزمایش اول، بیشترین درصد پروتئین قابل هضم در دوره رشد در جوجههای تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر و کمترین درصد پروتئین قابل هضم در تیمار شاهد حاصل گردید (05/0p<). بیشترین افزایش وزن و بهترین ضریب تبدیل غذایی در جوجههای گوشتی تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر و کمترین افزایش وزن و بدترین ضریب تبدیل غذایی در گروه شاهد مشاهده شد (05/0p<). جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیره شاهد کمترین و جوجههای تغذیه شده با 5/1 درصد سدیم زئولیت a با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر بیشترین مقدار کلسیم خون را نشان دادند (05/0p<). در کل دوره پرورش، جوجههای گوشتی تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر بهترین نسبت راندمان پروتئین و انرژی را نشان دادند. بیشترین سطح فعالیت آنزیمهای تریپسین و کیموتریپسین در جوجههای گوشتی تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر و کمترین سطح فعالیت آنزیمهای تریپسین و کیموتریپسین در جوجههای گوشتی تغذیه شده با شاهد مشاهده شد (05/0p<). بیشترین درصد خاکستر استخوان درشتنی در گروه تیماری دارای 5/1 درصد سدیم زئولیت a با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر و کمترین درصد خاکستر استخوان درشتنی در گروه شاهد مشاهده شد (05/0p<). بیشترین درصد لاشه قابل طبخ متعلق به جوجههای تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر بود. کمترین درصد سنگدان در جوجههای گوشتی تغذیه شده با تیمار شاهد حاصل گردید و بیشترین درصد سنگدان متعلق به جوجههای تغذیه شده با 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر بود (05/0p<). ارتفاع پرز ژژنوم روده کوچک جوجههای گوشتی تغذیه شده با تیمار حاوی 5/1 درصد کلینوپتیلولیت با اندازه ذرات 4/0 تا 8/0 میلیمتر در مقایسه با شاهد بیشتر بود (05/0p<). کمترین مقدار رطوبت بستر در جوجههای گوشتی تغذیه شده با 3 درصد سدیم زئولیت a با اندازه ذرات کوچکتر از 250 میکرومتر و بیشترین مقدار رطوبت بستر در جوجههای گوشتی تغذیه شده با تیمار شاهد مشاهده شد (05/0p<). بهطور کلی میتوان نتیجهگیری کرد که مکملسازی جیره جوجههای گوشتی با کلینوپتیلولیت اثرات مثبتی بر عملکرد، فعالیت آنزیمهای گوارشی، مورفولوژی روده کوچک و ترکیب لاشه دارد. بر اساس نتایج آزمایش دوم در دورههای رشد و کل دوره پرورش، بیشترین افزایش وزن و بهترین ضریب تبدیل غذایی، در جوجههای تغذیه شده با جیرههای غیرآلوده به آفلاتوکسین و کمترین وزن بدن و بدترین ضریب تبدیل غذایی در جوجههای تغذیه شده با جیرههای آلوده به آفلاتوکسین و بدون زئولیت مشاهده گردید و استفاده از کلینوپتیلولیت در سطح 3 درصد با اندازه فیزیکی 1 تا 2 میلیمتر توانست در مقایسه با جیره آلوده و بدون زئولیت، موجب بهبود افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی جوجههای گوشتی شود (05/0p<). در دوره رشد و کل دوره پرورش، پرندگان تغذیه شده با جیرههای غیرآلوده به آفلاتوکسین بیشترین نسبت راندمان پروتئین و انرژی را نشان دادند و کمترین نسبت راندمان پروتئین و انرژی در پرندگان تغذیه شده با جیرههای آلوده به آفلاتوکسین و بدون زئولیت وجود داشت. استفاده از کلینوپتیلولیت به مقدار 3 درصد با اندازه ذرات 1 تا 2 میلیمتر در جیرههای آلوده به آفلاتوکسین، در مقایسه با جیره آلوده به آفلاتوکسین و بدون زئولیت، سبب بهبود نسبت راندمان پروتئین و انرژی شد. آلودگی خوراک به آفلاتوکسین سبب افزایش درصد وزن کبد شد و بیشترین درصد وزن کبد در جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیره آلوده به آفلاتوکسین مشاهده شد و کمترین درصد وزن کبد مربوط به جیره غیرآلوده به آفلاتوکسین بود. بیشترین مقدار آسپارتات ترانسآمیناز و آلکالین فسفاتاز در خون جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیره آلوده به آفلاتوکسین و کمترین مقدار آسپارتات ترانسآمیناز و آلکالین فسفاتاز در خون جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیره غیرآلوده به آفلاتوکسین مشاهده شد. استفاده از کلینوپتیلولیت به مقدار 3 درصد با اندازه ذرات 1 تا 2 میلیمتر از افزایش مقدار آسپارتات ترانسآمیناز و آلکالین فسفاتاز ایجاد شده در اثر آلودگی خوراک به آفلاتوکسین ممانعت کرد (05/0p<). استخوان درشتنی جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیره آلوده به آفلاتوکسین درصد خاکستر کمتری داشت و بیشترین درصد خاکستر در پرندگان تغذیه شده با جیره غیرآلوده مشاهده شد. استفاده از کلینوپتیلولیت به مقدار 3 درصد با اندازه ذرات 1 تا 2 میلیمتر در جیره آلوده موجب افزایش درصد خاکستر درشتنی در مقایسه با جیره آلوده به آفلاتوکسین و بدون زئولیت شد (05/0p<). گوشت ران جوجههای گوشتی تغذیه شده با جیرههای غیرآلوده به آفلاتوکسین کمترین مقدار مالوندیآلدئید را داشت و بیشترین مقدار مالوندیآلدئید در نمونههای گوشت ران پرندگان تغذیه شده با جیرههای آلوده به آفلاتوکسین مشاهده شد. استفاده از کلینوپتیلولیت به مقدار 3 درصد با اندازه ذرات 1 تا 2 میلیمتر، در مقایسه با جیره آلوده، مقدار مالوندیآلدئید نمونههای گوشت ران را کاهش داد (05/0p<). بهطور کلی میتوان نتیجهگیری کرد که مکملسازی جیره آلوده به آفلاتوکسین با کلینوپتیلولیت، اثرات مثبتی بر عملکرد، کیفیت گوشت و خاکستر درشتنی جوجههای گوشتی دارد. کلمات کلیدی: جوجههای گوشتی، کلینوپتیلولیت، سدیم زئولیت a، اندازه فیزیکی، عملکرد، آفلاتوکسین
آیدا مظاهری محمود شمس شرق
این آزمایش به منظور مقایسه تأثیر سطوح مختلف ضایعات قارچ دکمه ای (آگاریکوس بیسپروس) در سه سطح (صفر، 3 و 6 درصد) و پروبیوتیک در دو سطح (بدون پروبیوتیک و مقدار توصیه شده پروبیوتیک) بر عملکرد، خصوصیات لاشه، کیفیت و پایداری اکسیداتیو گوشت جوجه های گوشتی انجام شد. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×3 بر روی 108 قطعه جوجه گوشتی نر انجام گرفت که 6 تیمار و به هر تیمار 3 تکرار اختصاص داده شد. در پایان دوره پرورش از هر واحد آزمایشی دو قطعه جوجه (6 جوجه از هر تیمار) کشتار شده و پس از تفکیک لاشه، به منظور بررسی فراسنجه های کیفی گوشت نمونه های ران و سینه به فریزر منتقل شدند. نمونه های منجمد شده (در دمای 20- درجه سانتیگراد)، در روز اول و ماه اول پس از کشتار بررسی شدند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که افزودن پروبیوتیک به مقدار توصیه شده سبب کاهش مصرف خوراک در دوره آغازین شد (05/0p<). همچنین با افزایش سطوح ضایعات قارچ در جیره مقدار مصرف خوراک در دوره پایانی و کل دوره به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). افزودن پروبیوتیک به مقدار توصیه شده سبب افزایش وزن بدن و بهبود ضریب تبدیل غذایی در دوره آغازین شد (05/0p<). سطوح مختلف ضایعات قارچ تاثیر معنی داری بر اضافه وزن و ضریب تبدیل غذایی نداشت (05/0p>). سطوح ضایعات قارچ و پروبیوتیک در جیره تأثیر معنی داری روی ترکیب لاشه و اندام های داخلی نداشت (05/0p>). استفاده از ضایعات قارچ و پروبیوتیک در جیره باعث کاهش اکیسداسیون چربی و میزان مالون دی آلدئید گوشت شد (05/0p<). سطوح پروبیوتیک تاثیر معنی داری بر میزان اسیدیته گوشت سینه در روز اول و ماه اول پس از کشتار و میزان رطوبت گوشت ران در روز اول پس از کشتارداشت (05/0p<). نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از ضایعات قارچ خوراکی در سطح 6 درصد و پروبیوتیک در ترکیب جیره باعث بهبود نسبی عملکرد و کیفیت گوشت شد .
عماد بیدرنامنی محمود شمس شرق
چکیده به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف ضایعات قارچ دکمه ای آگاریکوس بیسپوروس با و بدون پربیوتیک بر عملکرد و کیفیت گوشت جوجه های گوشتی، آزمایشی با استفاده از126 قطعه جوجه خروس گوشتی از سویه تجاری راس 308 در 18 واحد آزمایشی (هر واحد آزمایشی شامل 7 جوجه) در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو سطح پربیوتیک (صفر و توصیه شده شرکت تولید کننده) و سه سطح ضایعات قارچ (صفر، 3 درصد و 6 درصد) به روش فاکتوریل به مدت 5 هفته با جیره آزمایشی انجام شد. در این آزمایش 6 تیمار و 3 تکرار اعمال شد. در پایان دوره آزمایش از هر واحد آزمایشی دو قطعه کشتار شدند و پس از تفکیک لاشه، نمونه های ران و سینه به منظور بررسی فراسنجه های کیفی گوشت به فریزر منتقل شدند. نتایج حاصله نشان داد جوجه هایی که از پربیوتیک در سطح توصیه شده استفاده کرده بودند نسبت به جوجه هایی که جیره شان فاقد پربیوتیک بود در دوره آغازین، رشد، پایانی و کل دوره سبب افزایش غیر معنی دار مصرف خوراک و افزایش وزن بدن شد (05/0p>). سطوح مختلف ضایعات قارچ خوراکی در دوره پایانی و کل دوره بر مصرف خوراک جوجه هایی که از سطح 6 درصد ضایعات قارچ استفاده کرده بودند نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر بود (05/0p<). تاثیر سطوح مختلف پربیوتیک بر ضریب تبدیل غذایی در دوره آغازین معنی داری بود (05/0p<). سطوح مختلف پربیوتیک و همچنین سطوح مختلف ضایعات قارچ تاثیر معنی داری بر ترکیبات لاشه قابل طبخ، ران، پشت و چربی محوطه بطنی نداشت (05/0p>)، اما در پارامتر های سینه باعث افزایش و در چربی محوطه بطنی باعث کاهش معنی دار شد (05/0>p). سطوح مختلف پربیوتیک تاثیر معنی داری بر اکثر اندام های داخلی بدن نداشت (05/0p>). البته این تاثیرات بر وزن قلب و بورس سبب افزایش و بر وزن سنگدان سبب کاهش معنی دار شد (05/0>p). با افزایش سطوح ضایعات قارچ، میزان مالون دی آلدئید تولید شده در گوشت ران در روز اول پس از کشتار از لحاظ آماری اختلاف معنی داری نداشت (05/0p>). اثرات اصلی و متقابل بین سطوح مختلف ضایعات قارچ و پربیوتیک در روز اول و ماه اول پس از کشتار بر میزان مالون دی آلدهید در گوشت ران تاثیر معنی داری ایجاد نکرد (05/0p>). نتایج حاصل از اثرات اصلی نشان داد که سطوح مختلف ضایعات قارچ در خصوص خروج آب در گوشت سینه با افزایش سطح قارچ کاهش معنی دار دارد (05/0p<). همچنین اثر متقابل سطوح پربیوتیک و ضایعات قارچ تاثیر معنی داری بر هیچ یک از پارامترهای کیفیت گوشت در روز پس از کشتار و ماه اول نداشت (05/0p>). براساس نتایج آزمون t، با افزایش مدت زمان نگهداری گوشت در فریزر، میزان مالون دی آلدهید تولید شده در گوشت ران افزایش یافت، بطوریکه میزان مالون دی آلدهید تولید شده در ران طی ماه اول نگهداری در فریزر افزایش معنی داری را نسبت به روز اول پس از کشتار نشان داد (05/0p<). این نتایج نشان می دهد که استفاده از ضایعات قارچ خوراکی و پربیوتیک در جیره جوجه های گوشتی سبب بهبود عملکرد و کیفیت گوشت آنها می گردد. کلمات کلیدی: ضایعات قارچ، آگاریکوس بیسپروس، پربیوتیک، مالون دی آلدهید، جوجه گوشتی
حمید غلامی مهدی ضرابی
این تحقیق به منظور بررسی اثر سطوح مختلف پودر کرم خاکی بر عملکرد و کیفیت گوشت جوجه-های گوشتی در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. تعداد 96 قطعه جوجه گوشتی در سن 1 روزگی به 16 گروه 6 قطعه ای تقسیم شده و تحت 4 تیمار و 4 تکرار با جیره های هم پروتئین و هم انرژی تا سن 42 روزگی تغذیه شدند. پودر کرم خاکی در سطوح صفر،2، 4 و 6 درصد مورد استفاده قرار گرفت. در پایان دوره آزمایش از هر واحد آزمایشی دو قطعه جوجه کشتار شدند و پس از تفکیک لاشه، نمونه های ران و سینه به منظور بررسی پارامتر های کیفی گوشت به فریزر منتقل شدند. نتایج نشان داد که تفاوت مقدار خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در بین تیمار های آزمایشی معنی دار نبود (05/0p>). این در حالی است که استفاده از 2 درصد پودر کرم خاکی از افزایش وزن معنی داری در مقایسه با تیمار شاهد و تیمار حاوی 6 درصد پودر کرم خاکی برخوردار بود (05/0p<). افزودن پودر کرم خاکی به ترکیب جیره منجر به افزایش درصد سینه در مقایسه با تیمار شاهد گردید(05/0p<). در حالی که اثرسطوح مختلف پودر کرم خاکی بر دیگر خصوصیات لاشه (لاشه قابل طبخ، ران، سینه و چربی محوطه بطنی) معنی دار نبود (05/0p>). اثر زمان های مختلف نگهداری بر مقدار مالون دی آلدئید نمونه های گوشت معنی دار بود (05/0p<). به طوری که با افزایش زمان نگهداری بر مقدار مالون دی آلدئید افزوده شد. کمترین مقدار مالون دی آلدئید در بازه زمانی پس از کشتار و بیشترین در بازه زمانی یک ماه پس از کشتار مشاهده شد. به علاوه، نمونه های گوشت ران جوجه های تغذیه شده با جیره شاهد، مالون دی آلدئید کمتری در مقایسه با سایر گروه ها داشتند (05/0p<). سطوح پودر کرم خاکی تاثیر معنی داری بر میزان ظرفیت نگهداری آب گوشت سینه در روز اول پس از کشتار داشت. به طوری که در سطح 2 درصد کمترین مقدار ظرفیت نگهداری آب گوشت وجود داشت. با توجه به نتایج این آزمایش، می توان گفت که استفاده از پودر کرم خاکی در سطح 2 درصد منجر به افزایش وزن جوجه ها و درصد سینه و بهبود کیفیت گوشت سینه در روز اول پس از کشتار می گردد.
ریحانه ناطقی فیروز صمدی
هدف از این تحقیق بررسی اثر عصاره آبی گیاه کنگرفرنگی به عنوان یک آنتی اکسیدان طبیعی بر فراسنجه های خونی و نیز بر میزان بهبودی آسیب ناشی از تتراکلریدکربن در کبد جوجه های گوشتی بود. در این پژوهش از 40 قطعه جوجه یک روزه از سویه تجاری راس 308 در قالب طرح مشاهدات تکرار در زمان در چهار تیمار آزمایشی استفاده گردید. تیمارها شامل گروه اول به عنوان گروه شاهد، گروه دوم دریافت کننده عصاره آبی کنگرفرنگی به میزان 5/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 14 روز، گروه سوم دریافت کننده یک میلی لیتر تتراکلریدکربن به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت تزریق داخل صفاقی و گروه چهارم دریافت کننده 5/0گرم عصاره آبی کنگرفرنگی به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به همراه یک میلی لیتر تتراکلریدکربن به صورت تزریق داخل صفاقی. دو ساعت پس از تجویز آخرین دوز عصاره در سن 35 روزگی، تتراکلریدکربن به جوجه ها تزریق شد. نمونه های خونی به فاصله 1، 6، 12 و24 ساعت پس از تزریق ccl4 گرفته شدند. 28 ساعت پس از تزریق ccl4 جوجه ها کشتار شده و کبد آن ها به منظور بررسی هیستوپاتولوژی جدا گردید. در این مطالعه، فراسنجه های خونی شامل آلبومین، پروتئین کل، کلسترول، تری گلیسیرید و نیز غلظت آنزیم-های کبدی شامل آلانین آمینوترانسفراز ( (alt، آسپارتات آمینوترانسفراز ((ast و آلکالین فسفاتاز ((alp اندازه گیری شدند. نمونه های کبدی پس از رنگ آمیزی به روش هماتوکسیلین ائوزین برای بررسی بافت شناسی مورد استفاده قرار گرفتند. به طور کلی نتایج این مطالعه افزایش معنی داری را در سطوح آلبومین و پروتئین کل در گروه های دریافت کننده کنگرفرنگی نسبت به گروه تتراکلریدکربن نشان داد. همچنین استفاده از عصاره کنگرفرنگی نسبت به عدم استفاده از آن موجب کاهش معنی داری در سطوح کلسترول سرم گردید اما بر سطوح تری گلیسیرید سرم تاثیر معنی دار نداشت. میزان آنزیم کبدی astدر گروه دریافت کننده کنگرفرنگی در مقایسه با گروه تتراکلریدکربن کاهش معنی داری را نشان داد اما در میزان فعالیت سرمی آنزیم alt و alp در بین گروه ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتایج هیستوپاتولوژی کبد نشان داد که استفاده از عصاره کنگرفرنگی می تواند تا حدودی اثرات ناشی از ccl4 را جبران کند. به طور یکه در گروه دریافت کننده توام عصاره کنگرفرنگی و تتراکلریدکربن (گروه 4) در مقایسه با گروه تتراکلریدکربن (گروه 3) پارانشیم کبد، سیاهرگ مرکزی لوبول و سینوزوئیدها وضعیت بهتری را نشان دادند.
سعید حاجی صادقیان محمود شمس شرق
این تحقیق به منظور بررسی اثرات استفاده از فرم های فیزیکی کربنات کلسیم و اسید آلی بر عملکرد، صفات داخلی و پوسته تخم مرغان تخمگذار در انتهای دوره تولید انجام گردید. به همین منظور، تعداد 144 قطعه مرغ تخمگذار سویه های-لاین w36 در سن 58 هفتگی به صورت تصادفی از یک مزرعه تجاری انتخاب شد. این آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 6 تیمار (با 6 تکرار و 4 پرنده در هر تکرار) و آرایش فاکتوریل 2×3 با 3 فرم فیزیکی کربنات کلسیم (100 درصد آردی، 100 درصد گرانولی یا مخلوط 50 درصد آردی و 50 درصد گرانولی) و 2 سطح اسیدآلی (صفر و 0/2 درصد) انجام شد. صفات عملکردی مرغان تخمگذار به صورت هفتگی مورد بررسی قرار گرفت، فراسنجه های مربوط به کیفیت داخلی و پوسته تخم مرغ و همچنین فراسنجه های خون در انتهای هفته های 3، 6 و 10 آزمایش مورد اندازه گیری قرار گرفت. فراسنجه های استخوانی و وزن نسبی برخی اندامهای داخلی در انتهای دوره آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. اگر چه نتایج به دست آمده نشان داد که تیمارهای مختلف تأثیر معنی داری بر عملکرد مرغان تخمگذار نداشتند، با این وجود استفاده از کربنات کلسیم به صورت مخلوط آردی و گرانول به همراه 0/2 درصد اسیدآلی از لحاظ عددی باعث بهبود تولید تخم مرغ و ضریب تبدیل غذائی در تمامی مراحل آزمایش گردید. تفاوت معنی داری بین فرم های فیزیکی کربنات کلسیم در مورد صفات کیفی پوسته تخم مرغ وجود نداشت، با این وجود استفاده از کربنات کلسیم گرانولی از لحاظ عددی باعث افزایش ضخامت، مقاومت، وزن مخصوص و درصد وزن پوسته تخم مرغ گردید. استفاده از اسیدآلی به صورت معنی داری (0/01>p) باعث افزایش شاخص سفیده، شاخص زرده، واحد هاو، ضخامت پوسته و مقاومت پوسته گردید. اگرچه تیمارهای مختلف تأثیر معنی داری بر کیفیت استخوان مرغان تخمگذار نداشتند، در هر صورت استفاده از اسیدهای آلی از لحاظ عددی باعث افزایش مقاومت و درصد خاکستر استخوان ران و درشت نی گردید. مرغان تخمگذار دریافت کننده اسید¬آلی دارای سطوح کلسیم خون بالاتر (0/05>p) و آلکالین فسفاتاز پایین تری (0/01>p) در مقایسه با سایر تیمارها بودند. استفاده از اسید¬آلی به صورت معنی داری (0/01>p) باعث کاهش ph خوراک و محتویات چینه دان گردید. به طور کلی نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که استفاده از اسیدآلی در جیره باعث کاهش ph خوراک و محتویات گوارشی، افزایش سطح کلسیم و کاهش سطح آنزیم آلکالین فسفاتاز خون و همچنین بهبود کیفیت داخلی و صفات کیفی پوسته تخم مرغ در مرغان تخمگذار می شود.
یحیی درویشی قلی اباد محمود شمس شرق
تحقیق حاضر به منظور بررسی اثرات استفاده از شکل فیزیکی کربنات کلسیم (آردی ،گرانول ومخلوط هردو) به همراه پروبیوتیک بر عملکرد و صفات کیفی تخم مرغ در مرغ های تخمگذار در اواخر تولید انجام شد. تعداد 144 قطعه مرغ تخمگذار سویه (های- لاین) w36در سن 58 تا 68 هفته به طور تصادفی انتخاب شدند . آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×3 شامل سه شکل فیزیکی کربنات کلسیم و دو سطح پروبیوتیک (صفر و 04/0 درصد) با 6 تیمار،6 تکرار و 4 قطعه مرغ در هر تکرار انجام گردید. تمام جیره های آزمایشی دارای انرژی قابل متابولیسم و پروتئین یکسان بودند. جیره غذایی بر اساس احتیاجات این سویه با نرم افزار جیره نویسی wuffda تنظیم گردید. صفات عملکردی به طور هفتگی به مدت 10 هفته، صفات کیفی تخم مرغ و فراسنجه های خونی در 3 دوره آزمایشی ولی شاخص های استخوانی ، ph خوراک و محتویات گوارشی ، تغییرات وزن بدن و وزن اندام های داخلی در پایان 10 هفتگی مورد بررسی قرارگرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد که تیمارهای آزمایشی مختلف تاثیر معنی داری بر عملکرد مرغ های تخمگذار نداشتند( p>0/05).ولی شکل گرانولی کربنات کلسیم به همراه پروبیوتیک در سطح04/0 درصد از لحاظ عددی باعث بهبود وزن تخم مرغ، درصد تخمگذاری و وزن توده تخم مرغ شدند. ولی این اثرات معنی دار نبود (p>0/05). پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد سبب افزایش معنی دار مصرف خوراک گردید(p<0/05). استفاده از شکل مخلوط کربنات کلسیم سبب افزایش معنی دار شاخص سفیده و واحد هاو شد(p<0/01). پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد باعث افزایش معنی دار شاخص رنگ زرده، شاخص سفیده و واحد هاو شد(p<0/01).اثر متقابل شکل آردی کربنات کلسیم به همراه پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد سبب افزایش معنی دار وزن تخم مرغ شدند(p<0/05). در مورد صفات کیفی پوسته تخم مرغ نیز شکل آردی کربنات کلسیم و پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد باعث افزایش معنی دار خاکستر پوسته تخم مرغ شدند(p<0/05). وشکل مخلوط کربنات کلسیم از لحاظ عددی باعث افزایش درصد پوسته، ضخامت پوسته، مقاومت پوسته و وزن مخصوص پوسته شدند ولی این تاثیرات معنی دار نبودند(p>0/05). استفاده از شکل های کربنات کلسیم تاثیر معنی دار برph خوراک و محتویات گوارشی نداشتند (p>0/05) . البته استفاده از پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد باعث کاهش معنی دار ph خوراک و محتویات گوارشی چینه دان و سنگدان شد(p<0/05).و شکل کربنات کلسیم و پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد تاثیر معنی دار بر وزن بدن و وزن اندام های داخلی بدن نداشتند(p>0/05 ).در مورد فراسنجه های خونی نیز شکل کربنات کلسیم و پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد تاثیر معنی داربر کلسیم و فسفر خون نداشتند(p>0/05). ولی استفاده از پروبیوتیک در سطح 04/0 درصد اثر افزایش معنی داری بر کلسیم خون واثر کاهش معنی داری بر کلسترول ، آلکالین فسفاتاز خون و کلسترول زرده تخم مرغ داشت (0/05 p<). تیمارهای مختلف آزمایشی تاثیر معنی داری بر کیفیت استخوان های ران و درشت نی مرغ های تخمگذار نداشتند(p>0/05). البته شکل آردی کربنات کلسیم و پروبیوتیک درسطح 04/0 درصد از لحاظ عددی باعث افزایش وزن و تراکم استخوان ،وزن مخصوص، ماده خشک و خاکستر استخوان بدون چربی شدند(p>0/05). به طور کلی نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از پروبیوتیک درسطح 04/0 درصد در جیره باعث کاهشph دستگاه گوارشی و خوراک، افزایش کلسیم، کاهش کلسترول و آلکالین فسفاتاز خون ، کاهش کلسترول زرده تخم مرغ می شود.
محمدمهدی مهارتی محمود شمس شرق
این آزمایش به منظور بررسی اثرات استفاده از زئولیت و بنتونیت در مقوای بستر بر عملکرد و خصوصیات بستر جوجه های گوشتی در 42 روز انجام گرفت. به این منظور 225 قطعه جوجه گوشتی یک روزه راس 308 به سه تیمار با 5 تکرار 15 مشاهده ای اختصاص یافت. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد و تیمارها شامل شاهد، تیمار دارای کاغذ بستر حاوی 20 درصد زئولیت و همچنین تیمار دارای کاغذ بستر حاوی 20 درصد بنتونیت بودند. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که علیرغم عدم تاثیر تیمارهای آزمایشی بر عملکرد جوجه های گوشتی، ویژگی های بستر در تیمارهای آزمایشی نسبت به گروه شاهد بهبود یافته بود.
فهیمه دشتبانی ورنوسفادرانی یوسف جعفری آهنگری
این آزمایش به منظور مطالعه اثرات سطوح مختلف پودر سنگروویت بر عملکرد و پاسخ سیستم ایمنی جوجه های گوشتی انجام شد. بدین منظور از 300 قطعه جوجه یک روزه (راس، 308) در 4 تیمار با 5 تکرار در هر تکرار 15 قطعه جوجه، در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل تیمار شاهد و همچنین تیمار شاهد مکمل شده با سه سطح مختلف سنگروویت شامل 25/0، 5/0 و75/0 درصد بودند. . به طور کلی این مطالعه نشان داد که افزودن سنگروویت به جیره طیور گوشتی به میزان 50/0 درصد تأثیر مثبتی در سیستم ایمنی جوجه های گوشتی و بهبود عملکرد دارد لذا در پرورش طیور می توان از آن به عنوان بهبود دهنده رشد و سیستم ایمنی استفاده کرد.سنگروویت، سیستم ایمنی ، عملکرد، جوجه های گوشتی.
امین ثابت مقدم محمود شمس شرق
چکیده ندارد.