نام پژوهشگر: سید محمد راستگوفر
محمد مصطفی رسالت پناهی سید محمد راستگوفر
هاتفی جامی (822-927 هجری قمری) خواهرزاده عبدالرّحمان جامی و از شاعران توانای دوره تیموری است که در همه فنون شاعری به ویژه مثنوی های داستانی توانایی و مهارت داشته و به پیروی از نظامی چند منظومه داستانی به نام های لیلی و مجنون، شیرین و خسرو، هفت منظر و تَمُرنامه پدید آورده است. وی اواخر عمر منظومه ای به نام شاهنامه در فتوحات شاه اسماعیل صفوی سرود که ناتمام ماند. علاوه بر مثنوی های یادشده، از هاتفی دیوان شعری در دست است. تَمُرنامه مهم ترین و بهترین اثر اوست که حماسه ای است تاریخی در گزارش زندگی، جنگ ها، دلیری ها، کشورگشایی ها و ویرانگری های تیمور. هاتفی این منظومه را بر بنیاد ظفرنامه شرف الدّین علی یزدی سروده است و چنان که هم خود او گفته و هم مقایسه این دو متن نشان می دهد، به ظفرنامه کاملاً وفادار بوده و جز پاره ای تعبیرهای شاعرانه که لازمه نظم است، چیزی بر بر متن نیفزوده، بلکه گاه چیزهایی از آن کاسته است. هاتفی در ساخت و پرداخت تَمُرنامه از یک سو شاهنامه فردوسی و از دیگر سو اسکندرنامه نظامی را سرمشق ساخته است. کهن گرایی واژگانی و دستوری و پاره ای از شگردهای بیانی آن بیشتر از شاهنامه و استعاره گرایی ها و مضمون سازی ها و نیز ساختار کلّی کتاب از اسکندرنامه اثر پذیرفته است. ترکیب سازی با بسامد بالا، اسم صوت های کم کاربرد و تازه، واژگان ترکی و مغولی، توصیف های گسترده و خرده سنجانه، تصویرهای تشبیهی و استعاری باریک و پربسامد و چه بسا غیر حماسی و به طور کلّی آرایه پردازی از ویژگی های چشمگیر این منظومه است. در این پژوهش افزون بر گزارش گسترده ای همراه با شواهد از نکات یادشده - یعنی سبک شناسی تَمُرنامه - متن کتاب بر پایه 11نسخه خطّی به شیوه سنجشی و التقاطی تصحیح شده است و در بخش تعلیقات، واژگان دشوار، اشارات و نکات ابیات و پاره ای از ابیات دشوار شرح داده شده و سرانجام با افزودن فهرست ها کار به پایان رسیده است.
نسیم امیرنژاد سید محمد راستگوفر
سروده های شاعران جز این که آینه ی ذهن و ذوق هنری و ادبی پدیدآورندگان خودند، آینه ی آموخته ها و دانسته های گوناگون آنان نیز هستند. و بازتاب هرچند فشرده و گذرای همین آموخته ها و دانسته هاست که آثار ادبی را از داده های گوناگون تاریخی، اساطیری، جامعه شناختی و ...سرشار می سازد. این داده ها که در زبان ادب تلمیح و اشاره نام گرفته اند، خاست گاه های گوناگونی دارند که یکی از زاینده ترین آن ها داستان های اساطیری و تاریخی است به ویژه داستان های پیامبران و قهرمانان. از میان داستان های پیامبران نیز داستان آدم و حوا داستانی است که با رویدادهای شگفت و شیرینش همواره الهام بخش شاعران بوده است. این داستان به ویژه در غزل امروز بسیار مورد توجه قرار گرفته و دستمایه ی مضمون آوری ها، نکته پردازی ها و تصویر سازی های بسیاری شده است. نیز همگام با تحولات و دگرگونی هایی که در این روزگار در شعر و ادب پدید آمده، بهره گیری از این داستان نیز رنگ و رویی تازه یافته است. برجسته ترین تازگی آن نیز درباره ی میوه ی ممنوع است که در طول تاریخ ادبی، همواره گندم بوده است و در این شصت هفتاد سال اخیر با اثرپذیری از فرهنگ فرنگ به سیب تبدیل شده است. بر بنیاد همین داستان، سیب در شعر امروز به گونه ی نمادی از عشق، هوس، فریب و گناه نیز درآمده است. در این پژوهش به شیوه ی کتابخانه ای با بررسی بیش از صد دفتر از سروده های شاعران معاصر و بیشتر شاعران دهه های هفتاد و هشتاد و نود، بازتاب این داستان و عناصر گوناگون آن در شعر امروز نشان داده شده است و برای آشنایی با اصل داستان نیز فصل نخست به نقل و تحلیل داستان بر پایه ی متون مذهبی، تفسیری و عرفانی ویژه شده است.
زهرا عامری رضا شجری
شعر ایران همواره در طول حیاتش فراز و نشیب ها و جنبش های بی شماری را دیده است. اگر چه همیشه این تغییرات در راستای محتوای اشعار بوده است، نیما با افسانه اش هم محتوا را دگرگون ساخت و هم قالب را. جسارت نیما در دوره های بعد سبب خلق جریان های تازه ای شد که یکی از آنها جریان شعری پست مدرن است. پست مدرن شعری است که با دیدی جامعه شناسانه، روانشناسانه و فلسفی به اطراف می نگرد و بیشتر مربوط به محتوای اثر است. این جریان دارای ویژگی هایی نظیر: شکست روایت، شگردهای زبانی خاص، چند صدایی بودن، طنز، ایرادهای قافیه ای در خدمت محتوا و ... است امّا آنچه اثری را بیشتر به سمت پست مدرن شدن هدایت می کند نه این ترفندها و مولفه ها بلکه نوع تفکّر حاکم بر آن است، تفکّری که با سنّت و مدرن به مبارزه برمی خیزد و انسان معاصر و دردهایش را با دیدی تازه به تصویر می کشد. در این پژوهش از روش کتابخانه ای استفاده شده و جریان شعری پست مدرن در دهه های هفتاد و هشتاد بر پایه ی شاعران مطرح و پیشروی آن در چهار سطح زبان، آرایه های بدیع و صورخیال، موسیقی و محتوا مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین شاعران پست مدرن به دو گروه افراطی و میانه رو تقسیم شده اند و ویژگی های غالب این جریان در چهار سطحِ مطرح شده ارائه گردیده است. کلمات کلیدی : شعر فارسی، شعر معاصر، شعر پست مدرن ، مولفهها ، شاعران پست مدرن.
سیده نرگس سعادت میرقدیم سید محمد راستگوفر
در دوران اسلامی شعر و مضامین آن تأثیرگذار و الهام بخش بسیاری از هنرها بوده است. هنرهای همچون نقاشی، خوشنویسی، موسیقی، منسوجات، فلزکاری و... در هنر سفالگری این دوره نیز می توان تأثیر و کاربرد شعر را به کرات مشاهده نمود. در این میان پیوند شعر با هنرهای چون خوشنویسی، نقاشی، تریینات معماری که هر کدام، رابطه ای خاص و ویژه با سفال پیدا می کند اهمیت دارد. زیرا آنچه که مسلم است برای حضور شعر و تأثیر آن بر سفال هرگز نمی توان از موجودیت و نقش دو هنر خوشنویسی و نقاشی گذشت از طرفی دیگر قسمت زیادی از سفال های دارای کاربرد شعر کاشی ها می باشند که در بخش تزئینات معماری جای می گیرد. خط و خوشنویسی در تزیین هنرهای همچون، سفال، منسوجات، ظروف فلزی و غیره به طور فراوان بکار گرفته شده است. با مطالعه این آثار در قلمرو سفالگری به ارتباط و پیوند تنگاتنگ خوشنویسی با شعر و سفال پی برده می شود. با توجه به آن که اشعار با استفاده از انواع خطوط بر روی سفال نوشته شده است. آثار متأثر از شعر در هنر سفالگری به صورت تصویرسازی های اشعار نیز بوده است و تعداد متعددی از سفالینه های مینایی و کوباچه تحت تأثیر مصورسازی های کتاب آرایی آن دوره بوده است. البته نباید فراموش کرد که ادبیات کلاسیک فارسی و نقاشی کتاب پدیده ای در ارتباط با هم بنا برخواسته ها و اهداف خاص هنر هر دوره بوده و با توجه به آن پیشرفت کرده است. در کتاب آرایی نقاشی از مضامین اشعار مایه می گیرد؛ اشخاص و صحنه های داستان را می نمایاند و سخن شاعر را به زبان خط و رنگ مجسم می کند و کار او بیشتر مصورسازی است ولی در نقاشی و تصویرسازی سفالینه ها، سفال همچون بوم و صفحه مجزا برای هنرآفرینی سفالگر نقش ایفا می کند. با توجه به اینکه سفال از لحاظ فرم و شکل در دو بخش مجزا 1. ظروف و مجسمه 2. کاشی قرار می گیرد و کاشی خود متریال و ابزاری برای تزئینات معماری می باشد ارتباط بین شعر و معماری هم اهمیت پیدا می کند. کاشی کاری بارزترین نمونه تزیین در معماری اسلامی است و شاخص ترین عنصر تزئینی بوده است که جلوه شعر را به معماری بخشیده است. به صورت کلی باید گفت که ادبیات فارسی و در میان آن شعر فارسی در هنر ایران به عنوان هنر مادر نگریسته می شود اگرچه هنرهایی آن دوره همچون خوشنویسی و کتاب آرایی، منسوجات، موسیقی، سفال، و تذهیب دارای هویت های مستقلی هستند لیکن معمولاً در همراهی با اشعار است و بخش عمده ای از درون مایه خود را در این دوران از شعر فارسی و انواع مضامین آن مایه گرفته اند. انواع تغییرات و تحولاتی که در ساخت و تولید و تزیین سفال در دوره اسلامی به وجود آمده است بر روی هم تأثیر گذاشته و گاه با هم رابطه تنگاتنگ پیدا می کند. شاخصه های هنر سفالگری دوره اسلامی شامل فرم، تکنیک و نقوش می شود که هر کدام در ارتباط با کاربرد شعر نقش ویژه ای در تولید آثار سفالی ایفا می کنند. درباره فرم سفالینه ها و ارتباط آن با کاربرد شعر باید گفت در بعضی از فرم ها مقبولیت بیشتری برای کاربرد شعر وجود داشته است مانند فرم کاسه. شاید بتوان دلیل آن را مناسب بودن فرم آن برای نمایش اشعار یا کاربرد زیاد این فرم نسبت به دیگر فرم ها دانست. شعر بر روی کاشی نیز استفاده می شده است. کاشی های بسیاری از بناهای مذهبی و غیرمذهبی با اشعار شاعران تزیین شده است. از مهم ترین شاخصه های هنر سفالگری دوران اسلامی ابتکار در انواع تکنیک های جدید تزیین و لعاب دادن سفال بوده که در سایه مضامین اشعار شاعران ماندگارترین شاهکارهای تاریخ سفالگری را به وجود آوردند. بعضی از این تکنیک ها با کاربرد شعر بر روی سفال رابطه مستقیم و نزدیک پیدا می کند. انواع تکنیک های سفال با توجه به فضا و امکاناتی که در اختیار سفالگر قرار می دهد در چگونگی کاربرد شعر بر روی سفال موثر است. بعضی از تکنیک ها در تکثیر و گسترش بیشتر اشعار و نقوش آن تأثیری مستقیم ایفا می کند مانند تکنیک قالبی و بعضی مانند تکنیک مشبک از نظر بصری با ایجاد فضاهای منفی با اشعار ارتباط پیدا کرده و به همراهی اشعار در ایجاد فضاهای شاعرانه و خیالی سفال می پیوندد. .....سفالینه های دارای کاربرد شعر به دو شیوه یکی نوشتاری و دیگری تصویرسازی بر روی سفال نقش می بندد که در ارتباط با انواع تکنیک ها با امکانات آنان همراه می شود. در این میان در بخش نوشتاری دو تکنیک زرین فام و زیرلعابی بیشتر از سایر تکنیک ها به کار برده شده است و اشعار آن نیز اغلب رباعیات عاشقانه و عارفانه و حکمی بوده است. البته در سفالینه های زرین فام آثار قابل توجهی از تصویرگری های اشعار نیز موجود می باشد. اما بخش نوشتاری آن بسیار پررنگ تر می باشد. در بخش تصویرسازی اشعار، تکنیک مینایی بیشتر از انواع تکنیک ها مورد استفاده بوده که مضامین اشعار آن بیشتر شامل مجالس شاهنامه و داستان های روایی بوده است. از دیگر شاخصه های هنر سفالگری انواع نقوش استفاده شده بر روی سفال می باشد. نقوش سفال ارتباط تنگاتنگ با کاربرد شعر بر روی سفال داشته است. بدیهی است که در نگاه اول و سطحی به موضوع ما باید تنها بخش نوشتاری را در حوزه این رساله قرار می-دادیم. اما نقوش دیگر نیز متأثر از شعر در تصویرسازی های اشعار و ایجاد فضای شاعرانه برای نوشتن اشعار بر روی سفالینه استفاده شده است. از انواع نقوش بررسی شده در این رساله با توجه به ارتباط کاربرد شعر می توان انواع نقوش 1. انسانی 2. حیوانی 3. گیاهی 4. هندسی 5. نوشتاری را نام برد. از نقوش انسانی و حیوانی برای تصویرسازی مضامین اشعار حماسی و داستانی و گاه برای ایجاد فضای خاص، شاعرانه و خیال انگیز در کنار اشعار نوشتاری بر روی ظرف استفاده می شده است. از نقوش گیاهی، اسلیمی ها و ختائی ها برگرفته از نقوش گیاهی بیشتر به عنوان یکی از عناصر سازنده فضاهای تصویرسازی ها و فضاهای شاعرانه در کنار نوشتار و غالباً به عنوان زمینه ای برای موضوعات دیگر بکار برده می شده است. نقوش هندسی یکی از متداولترین نقوش تزیینی بر روی سفالینه ها و کاشی دوره اسلامی بوده است و به عنوان فضایی برای تصویرسازی و چارچوبی هندسی برای ایجاد فضایی شاعرانه و متناسب برای نقوش و اشعار نوشتاری بکار رفته است. یکی از شیوه های نگارش اشعار بر روی سفال نقوش نوشتاری و استفاده از انواع خطوط بوده است. که هم از نظر وجه تجسمی خود خط و هم وجه محتوایی اهمیت دارد. بین نقوش نوشتاری و شعر ارتباط انکار ناپذیری وجود دارد. در مجموع با نگاه کلی به نقوش سفال های دارای کاربرد شعر خواهیم دید که سفالگر دوره اسلامی از تمام نقوش برای بیان فضایی شاعرانه و مضامین آن استفاده کرده است. از مناطقی که دارای سفالینه های با کابرد شعر بوده است می توان شهرهای چون کاشان، ساوه، سلطان آباد، ری، گرگان، تخت سلیمان، نیشابور را نام برد که در این میان نیشابور به دلیل اینکه زمینه پیدایش را در تولیدات بعدی دیگر شهرها فراهم نموده است و کاشان، ری ، گرگان تخت سلیمان به دلیل حجم آثار زیاد بجا مانده از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اما از دلایل استفاده از سفال به عنوان بوم برای شعر می توان جنبه عمومیت و مردمی بودن سفال دانست که برای گسترش اشعار ملی و فرهنگ بومی مناسب بود. دلیل دیگر بازنمود اشعار بر روی سفال توسط هنرمند سفالگر می باشد به طوری که سفال همچون بومی جاودان نسبت به انواع مصالح دیگر برای ثبت و ظبط اشعار شاعران استفاده شده است. حتی بعضی از این کتیبه ها را می توان به عنوان منابع ادبیات در نظر گرفت. مسلم است که تصاویری که براساس اشعار شاعران بر روی سفالینه ها نقش بسته شده است، در مرتبه اول نوعی بازنمایی می باشد که هنرمندان آن را با خیال و تصور خود آمیخته و بر روی سفال به نمایش گذاشته و همچون تابلوی نقاشی ما را به تماشا می نشاند. از دیگر دلایل بکارگیری شعر بر روی سفال را می-توان فرانمود احساسات سفالگر در اثر هنری خویش دانست که به بهانه و در راستای ادبیات و شعر زمان خود به نمایش می گذارد. احساسات فرانمود شده سفالگر را در تصویرگری نقوش سفالینه های برگرفته از اشعار حماسی و غنایی می توان مشاهده نمود احساساتی از قبیل عشق را در تصویرسازی داستان های بیژن و منیژه، خسرو و شیرین، آزاده و بهرام، همای و همایون و لیلی و مجنون، ... و تحسین دلاوی و شجاعت را در تصویرسازی دیگر داستان های ملی همچون رستم و دیگر صحنه های قهرمانی شاهنامه مشاهده نمود. از دلایل بکارگیری بوم سفال برای شعر می توان به این نتیجه نیز دست یافت که استفاده از شعر و کاربرد آن بر روی سفال نمی توانسته تنها جنبه تزیینی داشته باشد. نحوه کاربرد شعر بر روی سفال به دو صورت نوشتار و تصویرسازی بوده است. در نوشتار از انواع خطوط زیبا استفاده شده که بیشترین نوع خط مورد استفاده خط نسخ و تعلیق بوده است. ترکیب بندی اشعار بر روی سفال همواره در کنار و همراه نقوش دیگر بوده است به طوری که تزیین این نوع سفالینه ها نوعی صفحه آرایی به شمار می آید که ترکیب نوشتار و تصویر است. در همه نمونه ها هیچ گاه تصویر و نوشتار با هم تداخل پیدا نکرده و برای نوشتن اشعار از نواری جدا کننده استفاده شده است. که در بیشتر مواقع رنگ این نوارها با زمینه و نقوش دیگر در تضاد است. طرز قرار گرفتن این نوارها بر روی سفال اهمیت خاصی دارد و دارای تأثیر بصری و زیباشناسی خاصی در اثر شده است. در تصویرسازی ها اشعار حماسی و اشعار غنایی داستانی از مضامین عمده بوده است. با توجه به خصوصیت ذاتی که مضامین داستانی دارند برای نقاشی و تصویرسازی بر روی سفال مناسب بوده است. گاه این تصویرسازی ها برگرفته از میناتور های خطی مصور آن دوران بوده است. تکنیک ساخت سفال های دارای تصویرسازی بیشتر مینایی بوده است. اولین تصویرسازی های موجود برگرفته از اشعار حماسی بوده است. درباره ارتباط شکل ظرف و کاربرد آن نیز باید گفت که در اکثر موارد منظور سفالگر از استفاده از شعر بر روی سفال تلاش برای همگامی اشعار با کاربرد آن نبوده است اما مواردی نیز وجود داشته که اشعار همگام و متناسب با شکل ظرف بکار برده شده است. همگامی و هماهنگی تصاویر با اشعار بکار گرفته شده در اکثریت موارد دیده نمی شود و تصویر و اشعار با هم ظاهراً هیچ ارتباطی ندارند. باید ارتباطشان را نه در یک سطح روایی بلکه در سطح دیگر مانند متن و تصویر یک کارت تبریک که ضرورتاً ربطی بهم ندارند و هر دو بازتاب احساست هستند در نظر گرفت. مضامین اشعار استفاده شده بر روی سفال های این دوره را می توان به دو صورت کلی از انواع ادبی جای داد حماسی و غنایی. اشعار حماسی شامل اشعار و مضامین داستان های شاهنامه از جمله ضحاک مار به دوش، رستم، بیژن و منیژه آزاده و بهرام گور... و شخصیت-های شاهنامه مانند سیمرغ اژدها ... و صحنه های شکار دانست که بر روی بسیاری از سفالینه-ها نقوش آن مشاهده می شود. مضامین غنایی اشعاری هستند که در بر دارنده احساسات و عواطف شخصی می باشند. از انواع اشعار غنایی رباعیات فلسفی، عاشقانه، صوفیانه(عارفانه) بر روی ظروف و کاشی های ایران بسیار استفاده شده است. که در بر دارنده مفاهیمی از جمله شکوئه از روزگار، رندانه، می پرستانه، اظهار شادی ، شکوئه از فراق، وفاداری، ثبات و ... می باشند. اما اشعار غنایی داستانی نیز بر روی سفال استفاده شده است، داستان های غنایی چون خسرو و شیرین لیلی و مجنون نظامی و همای و همایون خواجه کرمانی که به صورت تصویرسازی برروی سفال آمده است. یکی دیگر از مضامین غنایی مورد استفاده بر روی سفال اشعار غنایی وصفی بوده است که با توجه به توصیف های که در اشعار از بهار، باغ، صبح، ماه، خورشید، ادوات موسیقی، مجالس شکار، مجالس بزم و باده خواری... وجود داشته سفالگران نیز تحت تأثیر این اشعار فضاها و نقوشی بر روی سفال انگاشتند. اشعار عرفانی غنایی که در بردارنده احساساتی در برابر معشوق آسمانی است بر روی سفال های این دوره نیز مشاهده می شود که شامل رباعیات و اشعار صوفیانه و عارفانه از شاعرانی چون سنایی، ابوسعید ابوالخیر، مولانا، خواجه عبداله انصاری و... می باشد. تصویرسازی هایی نیز تحت تأثیر اشعار عرفانی این دوره بر روی سفال وجود دارد. مضامین شعری سرشار از مفاهیم رمزی و نمادین است که با پیوند با سفال نمادهای نو و جدید زیادی را به آن می بخشد. از آن جمله می توان نقوش آدمی تحت تأثیر اشعار که گاه به عنوان موضوعی خاص که بشر را در مسیر شناخت شأن ازلی خویش یاری می رساند و نمایش دهنده تیپ و نمونه انسان است نه انسانی خاص و مشخص در تصویرسازی اشعار اشاره کرد. همچنین گاهی تعابیری که شاعران از عناصر طبیعت و اشیاء و انسان ارائه می-کردند نگارگر سفالینه نیز سعی می کرد در نقوش سفالینه ها معادل تجسمی آن را بکار گیرد. در نمادگرایی متأثر از اشعار همچنین می توان نقوش پرندگان مانند کلاغ سیمرغ هود طوطی و کبوتر را نام برد که همواره در شعر شاعرانی چون فردوسی، عطار، خیام، نقش نمادین داشته اند. درباره استفاده از شعر بروی سفال در گذر زمان نیز باید گفت اولین اشعار مورد استفاده را می توان اشعار حضرت علی(ع) و متون برگرفته از اشعار حاتم الطائی دانست. ولی گسترش و شکوفایی استفاده از شعر و تأثیر شعر بر هنر سفالگری را باید مدیون تولد شاهنامه دانست. اوج استفاده از شعر در دوره میانه اسلامی یعنی سلجوقیان خوارزمشاهیان ایلخانیان بوده است. از اوایل دوره صفویه روند کاربرد شعر بر روی سفال و تأثیر آن کاسته و سفالینه ها بیشتر تحت تأثیر عناصر غربی قرار گرفتند اگرچه سفالینه های همچون کوباچه هنور در بر دارنده مضامین شعری و اشعار بودند. در قرن اخیر با از بین رفتن کارگاه مهم سفالگری تأثیر شعر بر روی سفال به شکل و شیوه قدیم از بین رفت و تنها بر روی آثار فردی بعضی هنرمندان معاصر و روی انواع سفالینه ها و نقش برجسته ها استفاده شد.
مژگان محمدی سید محمد راستگوفر
اکسیر از آرایه های ادبی نیز فراوان بهره گرفته، از جمله ایهام و گونه های آن و با این شیوه ادبی، هنرنمایی بسیار کرده است. لفّ و نشر و خلاف آمد و تمثیل (اسلوب المعادله) نیز از دیگر آرایه های چشمگیری هستند که به فراوانی مورد استفاده وی قرار گرفته است. از نظر معنایی غزل او عاشقانه است و رنگ عشق مذکّر در آن آشکار. مضامین عرفانی، اخلاقی، پند و اندرز و... نیز در جای جای شعر او دیده می شود. شرح این نکته ها، معرّفی نسخ خطّی دیوان وی، همراه با تصحیح نیمه نخست دیوان با تعلیقات و توضیحات موضوع این پژوهش است.
هما اللهیاری قمصری سید محمد راستگوفر
اسطوره یکی از مهمترین مباحثی است که بیش از یک قرن است توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده و از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و تعریف های گوناگونی از آن به دست داده شده است. با همه ی اختلاف دیدگاه هایی که در تعریع اسطوره هست، در این که اساطیر از مهم ترین بن مایه های فکر و فرهنگ یک ملت است، اختلافی نیست؛ بن مایه ای که با همه ی دگرگونی هایی که می پذیرد، بازتاب های آن در طول زمان پایدار می ماند و بررسی آن ها می تواند در روشن سازی اضلاع گوناگون هر فرهنگ مفید و موثر باشد. فرهنگ ایرانی یکی از فرهنگ های کهن و ریشه داری است که از نظر اساطیر بسیار غنی است و بازتاب این اسطوره ها در همه ی اضلاع این فرهنگ، به ویژه ادبیات آن کاملاً آشکار است. یکی از برجسته ترین این اسطوره ها، اسطوره ی ضحاک یا آژی دهاک است که در طول زمان، هم دستخوش دگرگونی های فراوانی شده و هم- به ویژه در نیم قرن گذشته- دستمایه ی بحث و برداشت های گوناگون و گاه چالش برانگیز بوده است. نقد و بررسی این بحث و برداشت ها، همراه باگزارش داستان از متون مختلف، موضوع این پژوهش است. در این پژوهش، پس از به دست دادن تصویری کلی از داستان ضحاک، در چند بخش جداگانه، به گزارش و بررسی داستان در متون کهن پرداخته ایم: نخست متون پهلوی مانند بندهشن و اوستا، پس از آن متون تاریخی مانند تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، الکامل فی تاریخ و آثارالباقیه و سپس شاهنامه ی فردوسی که گسترده ترین گزارش را از این اسطوره مانند بسیاری از اساطیر دیگر ایرانی، به دست داده است. آن گاه به سراغ آثار نویسندگان معاصر رفته ایم و داوری کسانی چون علی حصوری، شاملو، حسین زاده، جوادی و سیرجانی را درباره ی ضحاک بررسیده ایم؛ به ویژه دیدگاه تازه ی حصوری و شاملو که شخصیت همیشه منفی و اهریمنی ضحاک را که در اوستا اژدهایی سه سر و سه پوزه و شش چشم است و در شاهنامه و متون تاریخی، ستم پیشه ای مردم خوار،به دیده ی انکار نگریسته و کوشیده اند تا شخصیتی مثبت و قهرمانی مردمی از او بسازند؛ چنان که به عکس، کاوهی هماره انقلابی و مردمی را فتنه گری شورشی پنداشته اند. در بررسی دیدگاه معاصران، دو نمایشنامه ی ساعدی و بیضایی با نام های ضحاک و آژی دهاک را نیز بررسیده ایم و به ویژه در کار بیضایی که هم از نظر زبان و بیان و هم از نظر شخصیت پردازی، محتوا، و پیام، برجستگی های بیشتری دارد، درنگ بیشتری کرده ایم. در پایان نیز تحلیلی روانشناختی از ضحاک بر اساس روایت فردوسی در شاهنامه به دست داده ایم.
فاطمه ره پیما سید محمد راستگوفر
روح الامین شهرستانی اصفهانی (981-1047 هجری قمری) از شاعران توانای سبک هندی است که در هم? فنون شاعری به ویژه مثنوی های داستانی توانایی و مهارت داشته و به پیروی از نظامی، چند منظومه داستانی به نام های خسرو و شیرین، مطمح الانظار، لیلی و مجنون و آسمان هشتم پدید آورده است. افزون بر اینها، مثنوی دیگری به نام جواهرنامه را نیز از آثار او دانسته اند، که تاکنون نسخه ای از آن یافت نشده است. جز مثنوی های یاد شده، از روح-الامین دیوان شعری به نام گلستان ناز در دست است. یکی از بهترین مثنوی های او، آسمان هشتم در گزارش زندگی و احوال بهرام گور است. روح الامین این منظومه را بر بنیاد هفت پیکر نظامی سروده است و چنان که مقایسه این دو متن نشان می دهد، گاهی چیزی بر متن افزوده و گاه چیزهایی از آن کاسته تا کارش صرف تقلید نباشد. ترکیب سازی با بسامد بالا، توصیف های گسترده و خرده سنجانه، تصویرهای تشبیهی، استعاری و کنایی باریک و پر بسامد و بهره گیری از قرآن و حدیث، اساطیر، اشارات گوناگون دینی، نجومی، طبی، فرهنگ عامه و... نیز به صورت چشم گیر در سخن او دیده می شود. نکته سنجی و باریک گویی نیز از ویژگی های دیگر این متن است که به همین دلیل، بسیاری از ابیات آن دشوار و دیریاب شده است. در این پژوهش، افزون بر مقدمه ای گسترده درباره زندگی روح الامین، بررسی سبک شناختی شعر او، مقایسه کتاب او با هفت پیکر نظامی، متن کتاب بر پایه 4 نسخه خطّی به شیوه سنجشی و التقاطی تصحیح شده است و از آنجا که شیوه تصویری و مضمون پردازانه متن، بسیاری از ابیات آن را دشوار و دیریاب ساخته، در بخش تعلیقات، افزون بر یادکرد اشارات، توضیح لغات مشکل، بسی از ابیات دشوار شرح شده؛ واژگان دشوار، ترکیبات نیز جدا آورده شده و سرانجام با افزودن فهرست هایی کار به پایان رسیده است. کلمات کلیدی: 1. تصحیح 2. تعلیق 3. آسمان هشتم 4. روح الامین شهرستانی اصفهانی 5. مثنوی.
زینب قاسمی سید محمد راستگوفر
میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، مورّخ، سیاستمدار، منشی، شاعر و خوشنویس قزوینی است که در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری می زیسته است. وی در دوره چهار شاه صفوی یعنی شاه صفی، شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی، دارای مناصب مختلف دیوانی، اعم از توجیه نویس، منشی، مجلس نویس و اعتمادالدوله بوده است. در زمان شاه عباس، وقایع نگاری دربار را برعهده داشت و کتاب تاریخی «عباس نامه» را در این سال ها نگاشت. دوره طلایی زندگی اش نیز در زمان شاه سلیمان بود که به عنوان وزیر اعظم او برگزیده شد. با سر کار آمدن شاه سلطان حسین، پس از چندی از کار دیوانی کناره گرفت و سال های پایانی زندگی خود را در خلوت و انزوا گذراند. میرزا طاهر وحید قزوینی از شاعران توانمند سبک هندی است. وی افزون بر چند مثنوی، مانند «ناز و نیاز»، «خلوت راز»، «عاشق و معشوق»، «فتح نامه»، «در توصیف نرد» و... دیوان غزل بسیار مفصلی حدود سی هزار بیت دارد. غزل های او که تصحیح بخشی از آن ها موضوع این پژوهش است، به سبک هندی است و کم و بیش همه ویژگی های این سبک را دارد. وحید در قالب غزل با تصویر پردازی های نو و بدیع و سرشار از انواع صور خیال و مضمون سازی های بکر به هنرمندی پرداخته است. او بر زبان نیز تسلّط قابل توجهی دارد و پیامد آن ترکیب سازی های بسیار و برجسته در شعر اوست. او مثل سایر شعرای سبک هندی به واژگان و مضامین عارفانه نیز توجه داشته است. از آنجا که در آن دوره، زبان مردم کوچه و بازار، وارد شعر و ادبیات شده بود، وفور واژگان عامیانه در غزل وحید چشمگیر است. در غزل او مضامین اخلاقی، مدح پیشوایان دین، گاه مضامین عارفانه و از هر مضمونی بیشتر، عشق زمینی به چشم می خورد. این پژوهش، در سه فصل تنظیم شده است: فصل نخست زندگی نامه شاعر و سبک شعری وی (در سه سطح زبانی، ادبی و فکری) و معرفی نسخه های استفاده شده را شامل می شود؛ فصل دوم به تصحیح متن اختصاص داده شده است؛ فصل سوم، تعلیقات این اثر را در خود گنجانده است؛ در پایان نیز فهرست ها آورده شده است
مریم حیدری رضا شجری
سرزمین پهناور ایران در بردارنده ی یک ملت واحد است که با گویش ها و لهجه های گوناگون محلی و منطقه ای در ادبیات غیر رسمی سخن می گویند. یکی از این گویش ها، گویش جوشقان قالی است. این گویش جزء گویش های مرکزی ایران است. گویش جوشقانی از نظر وجوه اشتراک آوایی و دستوری با سایر لهجه ها، جزء دسته ی شمال شرقی شاخه مرکزی است که از حوالی قم تا حوالی یزد و کرمان وشیراز پراکنده اند. این پژوهش کاری است در چهار فصل، فصل اول به معرفی ویژگی های جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی منطقه ی جوشقان قالی در گذشته و حال می پردازد. در فصل دوم به بررسی ویژگی های آوایی گویش جوشقانی از قبیل همخوان ها، واکه ها، هجا، فرآیندهای آوایی و واحدهای زبرزنجیری پرداخته شده است. در این فصل تفاوت های آوایی این گویش با گویش-های اطراف و با فارسی معیار بررسی شده است. از جمله این تفاوت ها می توان به مواردی همچون تفاوت در تعداد واکه ها و نوع آن ها، حفظ صورت های اصیل کلمات در اینگویش و تفاوت جایگاه تکیه در این گویش با جایگاه تکیه در فارسی معیار و ... اشاره نمود. فصل سوم خود مشتمل بر دو مبحث صرف و نحو است. در بخش صرف به مقوله های دستوری از قبیل اسم و ویژگی های آن، صفت، ضمیر، قید، فعل و ... پرداخته شده است.از جمله تفاوت های بخش صرف این گویش با فارسی معیار می توان به ویژگی جنس دستوری در این گویش،تفاوت افعال این گویش با فارسی و ... اشاره نمود.در قسمت نحو، ساختار جمله و انواع جملات بررسی شده اند. در این بخش تفاوت های کمتری با فارسی معیار به چشم می خورد. فصل چهارم، شامل برخی از واژگان، کنایه ها و ضرب المثل های این گویش است. در بخش ضرب المثل ها، سعی شده است از ضرب المثل های اصیل جوشقانی استفاده شود. در این بخش مقایسه ای بین واژگان و ضرب المثل های این گویش و گویش مناطق مجاور انجام گرفته است.
ناهید حیدری رامشه حسین قربان پور آرانی
در اوّلین و قدیمی ترین و معتبرترین منابع تصوّف، بخشی به تعریف و توضیح و ذکر شواهدی از کرامات اولیاء اختصاص داده شده است. کراماتِ منقول در کتب صوفیّه در ادوار مختلف تاریخی، به علل گوناگون با تحوّلات روایی، لفظی و معنایی همراه بوده است؛ چنان که در دوره های اوّلیّه عرفان اسلامی دارای تعبیراتی ساده و محتوایی نسبتاً باورپذیر است، ولیکن با گذر زمان و به موازات تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، این کرامات نیز از سادگی، باورپذیری و حقیقت مانندی و حالت تمثیلی دوره های نخستین، به اغراق، غلوّ، مُحال گویی، استعاره پردازی و حتّی افسانه پردازی در ادوار سپسین می گراید. این گرایش از حدود نیمه دوم قرن پنجم پرنگ تر و برجسته تر می گردد؛ تا این که در قرن ششم به اوج خود می رسد؛ به گونه ای که گاه، جای هیچ توجیهی در آن باقی نمی ماند. در این نوشتار بر آنیم تا با تأکید بر دو متن کلماتُ النّور فی مقامات شیخ أبی طیفور (= دفترِ روشنایی بایزید بسطامی) و اسرارالتّوحید فی مقامات شیخ أبی سعید، به منزله میراث بازمانده از سنّت عرفانی قرن چهارم و پنجم و دو اثرِ طبقات الصّوفیّه انصاری و مقاماتِ ژنده پیل، به مثابه میراث عرفانی قرن ششم و آمیخته به انواع کرامات و «با تکیّه بر وجهِ غالب» ، ضمن ملاحظه تحوّلی که به مرور زمان، در طول چندصدسال، در لفظ و معنی قصّه های کرامت رخ داد، چرایی و چگونگی سیر این تحوّل را ضمن تفصیل علل، اسباب و ریشه های آن بررسیم. بدون تردید تحولات سیاسی و آشفتگی های اجتماعی، حاکمیت چندین ساله ترکان سلجوقی و به تبع آن انحطاط شدید علوم عقلی و رکود خِردگرایی در ایرانِ قرن ششم، با نزول محتوایی و لفظی کرامات منقول در مقامات عرفانی ارتباطی تنگاتنگ و پیوندی ناگسستنی دارد.
مریم کاوش عباس اکبری
پژوهش حاضر کوششی است برای تحلیل واژگان نقاشانه در شعر فارسی . واژه های نقاشانه واژه هایی هستند که مترادف و مرتبط با واژه ی نقاش هستند و در قدیم مورد استفاده قرار می گرفتند و امروزه در زبان فارسی کمتر مورد توجه هستند ، که با توجه به گسترش موضوع از میان این گونه واژگان ، تنها واژه های : 1. رسام 2.صورتگر 3.صورتنگار 4.پیکرنگار 5.نقاش 6.نقشبند7.نگارگر8.نگارنده 9.مصور (اسم) 10.نگارستان11. نگارخانه(اسم مکان)12.رقم زدن13.نقاشی کردن 14.نگارکردن15. نگاریدن (فعل)16 .شاپور 17.مانی 18. کتاب مانی ارژنگ (نام) در میان اشعار این هفت شاعر:1. فردوسی 2. نظامی 3. سعدی4. مولانا 5. حافظ (کلاسیک)6.نیما یوشیج 7 . سهراب سپهری(معاصر) مورد بررسی قرار می گیرد، این پژوهش نشان می دهد که ارتباط مستقیمی میان کاربرد واژه ها و بینش آنها نسبت به هنر نقاشی وجود دارد و اینکه همه ی شاعران نسبت به این هنر خوش بین نبوده اند ، که یکی از دلایل این بدبینی ، روایاتی است که از اسلام راجع به این هنر وجود دارد .
ندا روحانی حسن عزیزی
رساله ی حاضر با عنوان«کاربرد تصویرسازی در آموزش قرآن به کودکان دبستانی» در نظر دارد تا با ارائه ی مفاهیم و نظریات و هم چنین با تحلیل تصویرسازی هایی که در کتاب های مصور قرآن و نیز توسط خود کودکان انجام شده، به این هدف نزدیک می شود که آموزش قران به کودکان پایه ابتدایی به وسلیه تصویر سازی موجب فهم عمیق تر مفاهیم قرآنی می شود.
افسانه جمشیدی مهاجر سید مهدی متولی
آداب و رسوم و فرهنگ عامه ی هر جامعه نمایانگر ریشه و قدمت، نحوه ی زندگی، شیوه ی تفکر و کیفیت نگرش مردم آن جامعه به جهان هستی و پدیده های پیرامون می باشد. به بیان دیگر آیین ها و فرهنگ ها مهمترین عامل شناخت و اصلی ترین ابزار واکاوی همه جانبه ی جوامع به شمار می آیند، لذا واجب است در جهت حفظ این مواریث و ثبت و ماندگاری آن ها در بطن جوامع، بی دریغ و خالصانه تلاش نماییم. در این پژوهش، آداب و رسوم و فرهنگ عامه ی شهرستان دلفان را مورد بررسی قرار داده ایم که این مهم در نه فصل متوالی پیرامون تاریخ و جغرافیا، ادبیات عامیانه، بنیادهای خانوادگی، اعیاد و عزاداری ها، بازی ها و سرگرمی ها، عقاید و باورها، ادعیه و توسلات، طب و درمان و نیز آداب و رسوم فرقه ی اهل حق مسکون در دلفان صورت گرفته است. برای تحقق این هدف سعی کرده ایم به روش تحقیق و بررسی میدانی و پرسش از وارثان فرهنگ اصیل دلفان و نیز با تفحص و استفاده از کتب و مقالات مربوطه اقدام نماییم تا این شهرستان و آیین و سنن موجود در آن را مورد تشریح و ارزیابی قرار دهیم.