نام پژوهشگر: فاطمه کرمی تهرانی

بررسی نقش cgmp در القاء تکثیر/ آپوپتوز از طریق pkg و تعیین الگوی بیان ایزوفرم های آن در دو رده سلولی سرطان سینه،mcf-7 و mda-mb-468
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  فرانک فلاحیان   فاطمه کرمی تهرانی

اخیرا فعالسازی pkg توسط cgmp بعنوان یک مکانیسم مولکولی جدید برای القا آپوپتوز در سلولهای سرطانی مورد توجه قرار گرفته است بر این اساس تحقیق حاضر به منظور بررسی نقش مسیر cgmp/pkg در مهار رشد و القاء آپوپتوز در سلول های سرطان پستان، mcf-7 و mda-mb-468 طراحی گردید. تیمار سلول ها با yc-1 (فعال کننده گوانیلیل سیکلاز محلول) موجب مهار رشد سلولی و القاء آپوپتوز درآن ها گردید. نقش مسیر cgmp/pkg در مهار رشد سلولی با اندازه گیری میزان cgmp درون سلولی و استفاده از مهار کننده پروتئین کیناز g (kt5823) تایید گردید. در این تحقیق همچنین الگوی بیان ایزوفرم های pkg با استفاده از rt-pcr تعیین گردید. نتایج نشان داد که هر سه ایزوفرم pkg در هر دو رده سلولی mcf-7 و mda-mb-468 بیان می شوند. سپس به منظور بررسی نقش ایزوفرم های pkg در مهار رشد سلولی، از فعال کننده ها و مهار کننده های ایزوفرم های pkg استفاده گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که تیمار سلول ها با فعال کننده ایزوفرم pkgi? موجب مهار رشد و القاء آپوپتوز می گردد. نتیجه بدست آمده با استفاده از مهار کننده های ایزوفرم های pkg مورد تایید قرار گرفت. در این تحقیق به منظور بررسی آپوپتوز از تکنیک های فلوسایتومتری( رنگ آمیزی دوگانه سلول ها با annexin v-fitc/pi )، رنگ آمیزی سلول ها با هوخست 33258 ، آنالیز سیکل سلولی و اندازه گیری فعالیت کاسپازهای 3و 9 استفاده گردید. در رده سلولی mda-mb-468 افزایش فعالت کاسپاز-3 و -9 در اثر فعالسازی مسیر cgmp/pkg مشاهده گردید در حالی که در رده mcf-7 تنها افزایش فعالیت کاسپاز-9 مشاهده شد. افزایش فعالیت کاسپاز-9 در هر دو رده سلولی پیشنهاد کننده مسیر میتوکندریایی آپوپتوز می باشد پژوهش حاضر اولین گزارشی است که در مورد نقش pkgi? در تنظیم رشد و القاء آپوپتوز در سلول های سرطان پستان انسانی mcf-7 و mda-mb-468 ارائه گردیده است.

بررسی بیان ایزوآنزیمهای 5و9 فسفودی استراز در بافت توموری سرطان سینه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  مرضیه معینی فرد   فاطمه کرمی تهرانی

فسفودی استراز 5 و 9، آنزیم هایی هستند که مسئول تنظیم متابولیسم پیام رسان ثانویه از طریق عمل هیدرولیزی بر روی باند فسفودی استری 3،5 نوکلئوتید حلقوی گوآنین منوفسفات هستند. میزان بیان ایزوفرم های مختلف فسفودی استراز ها در برخی از سرطان ها تغییر می کند، زیرا نوکلئوتید حلقوی گوانین در تنظیم رشد، تکثیر و تمایز سلولی نقش مهی دارد. سرطان سینه شایع ترین علت مرگ و میر در بین سرطان های زنان است و همچنین بعد از سرطان ریه دارای رتبه دوم در میان تمام سرطان های انسانی را دارا می باشد. مطالعه حاضر به بررسی میزان بیان ایزوآنزیم 5 و 9 فسفودی استراز در سرطان سینه می پردازد. بیست و پنج نمونه بافت سینه شامل پانزده نمونه بدخیم، پنج نمونه خوش خیم و پنج نمونه نرمال سینه از بیمارانی که تحت عمل جراحی تومور سینه قرار گرفته بودند، جمع آوری گردید. میزان بیان این دو ایزوآنزیم با استفاده از تکنیک real-time pcr بر پایه تکنولوژیtaqman probe ، اندازه گیری گردید. ژن بتا اکتین به عنوان کنترل داخلی انتخاب شد و همچنین روشct ?? برای محاسبه میزان بیان نسبی این دو ژن استفاده گردید. نتایج بدست آمده به این صورت بود که میزان بیان نسبی فسفودی استراز 5 و 9 در بافت بدخیم سینه نسبت به بافت خوش خیم ونرمال بالاتر بود (001/0> p). به طوری که در ایزوانزیم 5 حدود 5/5 برابر و در ایزوآنزیم 9 حدود 3/6 برابر افزایش بیان نشان دادند. این در حالی است که میان بیان این دو ایزوآنزیم (5 و9 فسفودی استراز) در بافت خوش خیم با بافت نرمال سینه تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (5/0 < p و 6/0 < p). بر پایه دانش ما، مطالعه حاضر اولین تحقیقی است که افزایش بیان ایزوآنزیم 5 و 9 فسفودی استراز را در نمونه های توموری بدخیم سینه نسبت به نمونه های نرمال و خوش خیم سینه نشان می دهد.

بررسی نقش آنزیم فسفو دی استراز در القاء تکثیر / آپوپتوزو تعیین الگوی بیان ایزوآنزیم های آن در دو رده سلولی سرطان سینه mcf-7 و mda-mb-468
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  رامین سراوانی   فاطمه کرمی تهرانی

فسفو دی استراز ها با هیدرولیز cgmp و camp در تنظیم انتقال پیام سلولی نقش ایفا می کنند. فسفو دی استراز ها به یازده خانواده طبقه بندی می شوند که از بین این خانواده فقط فسفو دی استراز های 5، 6و 9 به طور اختصاصی cgmp را تجزیه می کنند. اخیرا" مهار فسفو دی استراز ها توسط مهار کنند های انتخابی به عنوان یک استراتژی در القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس، تحقیق حاضر به منظور بررسی نقش فسفو دی استراز 5، 6 و 9 در القاء تکثیر / آپوپتوز و تعیین الگوی بیان آن ها در دوره سلول سرطان سینه mcf-7 و mda-mb-468 طراحی گردید.نتایج تیمار سلول ها با سیلدنافیل سیترات ( مهارکننده فسفو دی استراز 5)، zaprinast (مهار کننده فسفو دی استراز 6) و bay 73-6691( مهارکننده فسفو دی استراز 9) نشان داد که مهار کننده ها باعث مهار رشد و القاء آپوپتوز در سلول های سرطان سینه می شوند. به منظور بررسی آپوپتوز از تکنیک های فلو سایتومتری ( رنگ آمیزی دو گانه سلول با annexin v-fitc/pi)و رنگ آمیزی سلول با هوخست 33258 استفاده گردید و الگوی آپوپتوزی در سلول ها مشاهده گردید. هم چنین در این تحقیق الگو و تفاوت بیان آنزیم های فسفو دی استراز 5، 6 و 9 توسط تکنیک real-time taqman pcr بررسی گردید. نتایج نشان دادند که سلول های سرطانی mda-mb-468 آنزیم های فسفو دی استراز 5 و 6 را به ترتیب 3و 17برابر بیشتر از سلول های mcf-7 بیان می کنند و فسفو دی استراز 9 در هر دو رده سلول سرطانی به یک میزان بیان می گردد. پژوهش حاضر اولین گزارشی است که بیان می کند مهار فسفو دی استراز های اختصاصی cgmp می تواند باعث القاء آپوپتوز در سلول های سرطان سینه انسانی mcf-7 و mda-mb-468 شود. نتایج مطالعه حاضر پیشنهاد می کند که استفاده از این مهارکننده ها در درمان سرطان سینه شاید مفید باشند.

بررسی نقش15-لیپواکسیژناز در القا تکثیر سلولی یا آپوپتوز از طریق 13shodeدر دو رده سلولی سرطان سینه mcf-7, mda-mb-468
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1391
  معصومه توکلی یرکی   فاطمه کرمی تهرانی

آنزیم 15-لیپواکسیژناز نوع 1 (15-lox-1) جزء آنزیم های کلیدی برای متابولیسم اسیدهای چرب غیر اشباع بوده که اخیرا فعال سازی آن به عنوان هدف مولکولی جدیدی برای القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی مطرح شده است. از آنجا که سرطان سینه جزء شایع ترین سرطان ها و علل مرگ و میر در بین زنان می باشد و درباره نقش مسیر آنزیمی 15-lox-1 در تنظیم رشد این نوع سرطان تا کنون مطالعه ای انجام نشده است، لذا تحقیق حاضر به منظور بررسی نقش مسیر آنزیمی 15-lox-1 در مهار رشد و القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی سینه، mcf-7 و mda-mb-231 طراحی گردیده است. تیمار سلول ها با فعال کننده آنزیم 15-lox-1 منجر به مهار رشد سلولی، القاء آپوپتوز و توقف سیکل سلولی گردید. نقش آنزیم 15-lox-1 در فرایند های فوق با اندازه گیری میزان هیدروکسی اکتادکادی انوئیک اسید (13(s)hode) درون سلولی به عنوان محصول اصلی آنزیم فوق و نیز استفاده از مهارکننده های اختصاصی آنزیم و میزان بیان آنزیم تائید گردید. در این تحقیق به منظور بررسی آپوپتوز از تکنیک فلوسایتومتری به روش رنگ آمیزی با annexin v-fitc/pi و آنالیز سیکل سلولی استفاده گردید. هم چنین به منظور تعیین مسیر احتمالی پایین دست آنزیم 15-lox-1، نقش 13(s)hode در مهار رشد و القاء آپوپتوز در رده های سلولی سرطانی سینه مطالعه گردید. در آپوپتوز القاء شده توسط آنزیم 15-lox-1 ، نقش 15(s)hete به عنوان محصول 15-lox-2 نیز در مهار رشد سلولی مطالعه گردید. نتایج بدست آمده نشان دادند که تیمار سلول ها با 13(s)hode موجب مهار رشد سلولی، القاء آپوپتوز و توقف سیکل سلولی می گردد و می تواند واسطه اثرات آنزیم 15-lox-1 در این سلول ها باشد. تحقیق حاضر اولین گزارشی است که در مورد نقش فعال شدن آنزیم 15-lox-1 در تنظیم رشد و القاء آپوپتوز در سلول های سرطانی سینه mcf-7 و mda-mb-231 ارائه گردیده است و نتایج مطالعه ما بر اهمیت مسیر 13(s)hode 15-lox-1/ به عنوان مسیر مولکولی جدید برای تنظیم رشد و القاء مرگ سلولی در سرطان سینه تاکید می کند.

بررسی اثر مهار آنزیم های هگزوکیناز و کارنیتین پالمیتویل ترانسفراز-1 بر روند رشد و آپوپتوز رده های سلولی pc3 وlncap
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  روح الله نجارصادقی   فاطمه کرمی تهرانی

مطالعات قبلی نشان داده اند که گلیکولیز برای رشد و تکثیر سلولهای سرطانی ضروری می باشد. با این وجودبر اساس برخی مطالعات، سلولهای سرطانی پروستات برای تامین نیازهای بیوانرژتیک خود به اکسیداسیون اسیدهای چرب متکی می باشند. بنابراین، در مطالعه حاضر اثر مهار آنزیمهای کلیدی مسیر گلیکولیز و β اکسیداسیون، یعنی هگزوکیناز و کارنیتین-پالمیتویل ترانسفراز-1 بر رشد و تکثیر رده های سرطان پروستات (pc3 و lncap) مورد ارزیابی قرار گرفت.ابتدا غلظتی از مهارکننده ها، که سبب حداکثر مهار آنزیمهای مذکور می شد، تعیین گردید. سپس در حضور این غلظت، بقاء سلولهای pc3 وlncap در زمانهای 24،48 و 72 ساعت تعیین و با استفاده از annexin v-fitc، سنجش فعالیت ویژه کاسپاز 3 و رنگ آمیزی هوخست 33258، ابعاد مختلف آپوپتوز ارزیابی شد. همچنین در پاسخ به تیمار با مهارکننده ها، تغییرات سطح atp نیز مورد سنجش قرار گرفت. از طرف دیگر، با افزودن پالمیتات به محیط کشت، اثر اسیدهای چرب برونزاد بر رشد و تکثیر سلولها ارزیابی گردید.لونیدامین و اتوموکسیر به ترتیب در غلظتهای 600 و 100 میکرومولار، حداکثر کاهش فعالیت آنزیمهای هگزوکیناز و کارنیتین-پالمیتویل ترانسفراز-1 را سبب گردیده اند. تیمار سلولها با لونیدامین در غلظت مذکور ، منجر به کاهش معنی دار سطح atp و رشد و تکثیر سلولی، افزایش معنی دار فعالیت کاسپاز-3و بروز ویژگیهای مورفولوژیک آپوپتوز گردیده است، در حالیکه متعاقب تیمار سلولها با اتوموکسیر فقط سطح atp در دو رده کاهش یافت و اثر معنی داری بر رشد و القاء آپوپتوز نداشته است. در حضور پالمیتات، فعّالیت آنزیم کارنیتین-پالمیتویل ترانسفراز-1، بویژه در رده lncap بطور معنی داری افزایش یافت.بر اساس نتایج حاضر می توان نتیجه گرفت که سلولهای سرطانی پروستات از گلوکز برای تامین انرژی واحتمالاً به عنوان پیش ساز متابولیتهای دیگر استفاده می نمایند، در حالیکه پالمیتات فقط به عنوان منبعی برای تامین انرژی می باشد. بعلاوه سلولهای رده lncap از لحاظ متابولیکی از رده pc3 متفاوت می باشند.

بررسی اثر تاموکسیفن بر سطح آزاد هورمونهای تیروئیدی و پروتئین حامل آنها(tbg)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1379
  پونه مکرم   فاطمه کرمی تهرانی

تاموکسیفن یک داروی آنتی استروژنی غیراستیروئیدی است که از طریق مهار گیرنده های استروژن در تومورهای بدخیم از رشد و توسعه آن تومورها جلوگیری می کند. با وجودی که این اثر ضداستروژنی تاموکسیفن در تومورهای بدخیم سینه کاملا"مشخص شده، ولی دیده شده است که در بافتهای دیگر می تواند نقش استروژنی داشته باشد به دنبال مشاهده اثر استروژنی تاموکسیفن بر روی بعضی از بافتها و افزایش غلظت tbgسنتز شده در کبد در شرایط هیپراستروژنیک و همچنین نتایج ضد و نقیضی که از اثر این دارو بر سطح هورمونهای آزاد تیروئیدی و tsh گزارش شده بود، ایده انجام این تحقیق و بررسی نقش احتمالی استروژنی تاموکسیفن بر سطح tbg (thyroxine - bindinf- globulin) کبد و اثر آن بر سطح آزاد هورمونهای تیروئیدی پدید آمد. بعلاوه به دلیل مشاهده اتصال بعضی از داروها به tbg که از لحاظ ساختمانی مشابه تیروکسین بودند و همچنین به علت تشابه ساختمانی تاموکسیفن با تیروکسین، به نظر می رسد که این دارو مستقیما"به tbg متصل گردد.

تغییرات بیوشیمیایی سرم خون و بافت سرطانی ناشی از بعضی درمانهای سیستمیک رایج در درمان سرطان پستان در رات نژاد اسپراک دوالی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1377
  نعمت الله رزمی   فاطمه کرمی تهرانی

سرطان پستان در تمام دنیا به عنوان یک مساله اپیدمیولوژیک مطرح است و از نظر وقوع، یکی از شایع ترین سرطان ها در خانمها می باشد. درمان سیستمیک باعث کاهش ناقص متاستاز در نقاط مختلف بدن می شود و پاسخ کامل به درمان یعنی برطرف شدن تمام تظاهرات بیماری، نادر و همیشه کمتر از 20 درصد است . عدم پاسخ دهی کامل به شیمی درمانی چند داروئی به دلیل ناهمگن بودن سلول های سرطانی در رابطه با چرخه سلولی می باشد. وجود متغیرها و ریسک فاکتورهای متعدد و اجتناب ناپذیر در پروسه کارسیبنوژنز و توموریژنز در سرطان پستان در انسان، مهمترین موانع بر سر راه تحقیقات و درمان این بیماری می باشد. تحقیق حاضر به هدف حذف اثر متغیرها و ریسک فاکتورهای موثر بر کارسیبنوژنز و توموریژنز. با پیشنهاد مدل حیونانی رات اسپراگ داولی که در آن با دو روش گاواژ و کاشت سوسپانسیون سلول سرطانی القاء سرطان نمود و با کاربری از کنترل های لازم اثر پنج نوع درمان سیستمیک را در دو هنگام: بعد از کارسینوژنز، قبل از توموریژنز (prte) و بعد از توموریژنز (pste) بر تغییرات پارامترهای فیزیکی، بیولوژیکی و بیوشیمیائی را در حیوانات مذکور مقایسه و بررسی می نماید. در القاء سرطان غدد پستانی به روش کاشت از کاشت سوسپانسیون سلولی تهیه شده از تومور غده پستانی ایجاد شده در اثر تجویز dmba به روش گاواژ، کاربری می شود. در دو روش القا، تجویز توام پروموتورهای روغن ذرت و پرفنازین در دوره کارسینوژنز بیشترین تاثیر را بر روند کارسینوژنز و توموریژنز دارد. روش القا بر حسب متغیرهای مورد مطالعه انتخاب می گردد. در صورت درمان، در 34 درصد از حیوانات مورد آزمایش و در صورت عدم درمان، در 47/5 درصد از آنها توموریژنز اتفاق می افتد. اگر درمان بعد از کارسینوژنز و قبل از توموریژنز صورت پذیرد، توموریژنز 52 درصد کاهش می یابد. بیشترین توموریژنز در گروه درمانی cmf و کمترین آنها در گروه درمانی تاموکسیفن و یا گروههای درمانی دیگر که استفاده از tam در آنها در نوبت اول و یا همزمان با دیگر داروها باشد، وجود دارد. در گروههای درمانی که در آنها القا به روش گاواژ صورت گرفته است ، میانگین اندازه تومور، درصد بی نظمی در سیکل استروس و زمان تثبیت تومور بیشتر از گروههای متناظر آنها در القا با روش کاشت می باشد. گروه درمانی tam مکزیمم بی نظمی در سیکل استروس را دارد. در گروههای درمانی میانگین زمان تثبیت تومور در prteها بیشتر از psteهاست . در گروههای درمانی که در آنها القا به صورت کاشت صورت گرفته است ، زمان حداکثر کوچک شدن تومور (rt) بزرگتری را در مقایسه با گروه گاواژ دارند و گروه درمانی tam کمترین زمان حداکثر کوچک شدن تومور و مکزیمم میانگین تغییرات غلظت استروژن سرمی را در بین گروههای درمانی به خود اختصاص می دهد. گروه درمانی cmf بیشترین فعالیت آرژیناز سرمی را دارد. شایان ذکر است که کلیه تغییرات از لحاظ آماری معنی دار می باشد. این تحقیق درمان با تاموکسیفن را به عنوان بهترین روش درمانی سیستمیک در سرطان غدد پستانی القا شده به روش های فوق معرفی می نماید.