نام پژوهشگر: محمد تقی فعالی
محمدرضا ملایی حسن یوسفیان
دین حقیقتی است انکار ناپذیر که بر همه ابعاد انسانی سایه افکنده و حضور خود را همواره در همه چیز نمایانده است کسانی که با این حقیقت زندگی و آنرا لمس می کنند چونان هوای پیرامون آنرا تجربه می کنند بی آنکه در آن تامل کنند و نظری مستقل به آن بیفکنند در این میان سوال و پرسش از گوهر و صدف دین سوالی بجا و قابل تامل است چرا که فهم صحیح و دقیق که خود زیربنای شناخت صحیح دین است می تواند منشا دینداری و در نتیجه رسیدن به حقیقت باشد
سید مصطفی موسوی محمد تقی فعالی
کلید واژه ها : ذکر، آرامش ، روان ، انسان، یادخدا. انسان دارای نیازهای بسیاری است و از آنها نیاز به آرامش و آسایش خاطر است و به خاطر پیچیدگی روان برای برآورده کردن آن همواره نیاز به الگو و راهنمایی است ، مکتب های فکری هم هر کدام به نوعی در صدد ارائه ی راه حلی برای رسیدن به آرامش روانی بشر بوده اند لکن از آن جا که انسان دارای روح و روان پیچیده ای است و نیازهای گوناگونی در او نهفته است، تنها مکتبی می تواند راه درست را ارا ئه دهد که به روح و جسم انسان آگاهی کامل داشته باشد و به لحاظ آن که خداوند خالق و رب بشر و تمام عالم می باشد، مکاتب توحیدی در این مسیر موفق تر می باشند و از میان آن ها کامل ترین دین توحیدی ،یعنی اسلام، مناسب ترین الگو را در قرآن کریم که کامل ترین راهنما در مسائل روانی است ،ارائه می دهد و ذکر و یاد خداوند متعال را تنها منبع در آرامش معرفی می کند. این پژوهش در پی آن هست که الگوی قرآنی آرامش را در قرآن مورد بررسی قرار دهد، از این رو مباحث این نوشتار در دو فصل تنظیم می شود، در فصل اول؛ دو واژه ? ذکر و آرامش مورد بررسی قرار می گیرد و به دست می آید که ذکر در اصطلاح به معنای یادآوری است که به صورت های فکری، زبانی، قلبی و عملی نمود پیدا می کند و آرامش در اصطلاح قرآنی حالت روحی ویژه ای است که خداوند آن را با رحمت خاص خودش به اهل ایمان، عطا می کند، و در ادامه، عوامل ذکر و آرامش و انواع آرامش هم مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل دوم که مهمترین قسمت این نوشتار می باشد به بررسی رابطه ? ذکر با آرامش در سطح فردی، جامعه و خانواده پرداخته می شود و نتایج پژوهش نشان می دهد که برای رسیدن به آرامش فردی اول باید فکر و ذهن را تصفیه کرد و به یک شناخت صحیح الهی دست یافت و به حالت ذکر فکری رسید. دوم، لازم است رفتار و گفتار هم از دستورات الهی پیروی کنند تا به مقام ذکر رفتاری رسید و سوم، با تصفیه ? قلب از آلودگی ها و کینه ها و گناهان آن را به خوش بینی و واقع بینی و رضایت از حق مزیّن کرد و به ذکر قلبی رسید. برای رسیدن به آرامش در جامعه ، ابتدا ذکر شناختی و بعد برنامه ای در قالب ذکر رفتاری تدوین می شود که افراد جامعه را به انتخاب حاکم صالح و برقراری امنیت اجتماعی و امنیت خارجی و اعتدال اقتصادی برای رسیدن به این آرامش ترغیب می کند و برای آرامش در خانواده هم ذکر زبانی، شناختی و ذکر رفتاری خاصی، مورد توجه قرار می گیرد و برای رسیدن به آن اول، برای تشکیل خانواده، دو ملاک ایمان و اخلاق، ملاک های اصلی برای انتخاب همسر بیان می گردد و دوم، ارتباطات میان فردی بین همسران، نقش های همسران و نیازهای همسران، تربیت دینی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد .
بنت الهدی جغتایی محمد تقی فعالی
امروزه با وجود شیوه های متعدد در دستیابی به آرامش، تشنگی بشر در این زمینه همچنان باقی است و خلأ الگوی جامع آرامش همواره احساس می شود. جریان ها و مکتب های بسیاری در صدد ارائه چنین الگویی بر آمدند. این در حالی است که انواع آرامش های ارائه شده مبتنی بر انسان شناسی برخاسته از تجربه های حسی و شهودی است. اما نگاه اسلام از ماوراءِ انسان به انسان است. که این دو نگاهِ بسیار متفاوت به انسان, سبب ارائه دو الگوی متفاوت از آرامش شده است. از این رو رسال? حاضر بر آن است تا با ارائه الگوی آرامش، مبتنی بر آموزه های اسلام(دینی وحیانی و جامع) و یوگا(از فلسفه های شش گان? هند) به مقایس? این دو الگو بپردازد. بررسی الگوهای ارائه شده، اینگونه می نمایاند که شیو? ارائ? الگوی آرامش همسو با هدف غائی ای است که در هر یک از این مکتب ها برای انسان ترسیم شده است. اما وجه تمایز این دو الگو آن است که متعلَق آرامش حاصله از الگوی اسلامی، بُعد روحی انسان است و از آنجا که روح، بُعد اصیل وجود انسانی است بالطبع بُعد جسمانی انسان نیز تحت تأثیر قرار می گیرد. این در حالی است که متعلَق آرامش در یوگا بُعد جسمانی و غیر اصیل انسان است. این دو نوع آرامش، برآمده از دو دیدگاه متفاوت خدامحورانه و سکولار هستند.که به دنبال آن دستورالعمل ها و راهکارهای ارائه شده نیز از دو منبع با دو سنخ بسیار متفاوت خواهد بود. منبع الگوی اسلامی، آموزه های وحیانی است و ماهیت آن(آرامش) از منظر اسلام امری قدسی است. همچنین سکونی که پس از فائق آمدن انسان بر کشاکِش های درونی(جریان فطرت و شهوت) به دست می آید. اما منبع در الگوی یوگایی تجرب? شخصی، حسی و شهودی است. همچنین آرامش برآمده از یوگا سکونی است که در پی خاموشی تموجات ذهنی و سرکوب سازی تمایلات درونی ایجاد می گردد؛ به بیان دیگر سکونی است که بر خلاف حرکت طبیعت انسانی حاصل می شود. حاصل آنکه در تمامی زوایای آرامش مورد نظر در الگوی اسلامی، حضور خداوند مشهود است و غایت این راه رسیدن به نفس مطمئنه ای است که بی هیچ تزلزلی به قُرب خداوند نائل شده است. در حالی که هیچ گونه رشد و تعالی ای برای نفس انسان در پس الگوی آرامش در یوگا متصور نیست و عملاً اتصال به موجودی برتر حاصل نمی شود.
عمار فوزی محمد تقی فعالی
پژوهش حاضر، دیدگاه های عارفان معاصر در کشف و شهود عرفانی یا همان تجربه عرفانی و مولفه های آن را تجزیه و تحلیل کرده و شیوه های عقلانی و برهانی آنان در تبیین مفهوم مکاشفه عرفانی و شاخصه های آن را شرح می دهد. از نظر نویسنده عرفای متأخر براهمیت علمی و ارزش عملی مکاشفه با روش های خاص خود تأکید می کردند و در زنده نگاه داشتن و پویا ساختن مسایل عرفانی اهتمام می ورزیدند و با این که خود هر کدام به عنوان یک فقیه، متکلم و فیلسوف تمام عیار بودند، اما بر مسأله مکاشفه پای بندی خاصی نشان داده و مقولات جدیدی در این عرصه پدید آوردند؛ به طوری که مسأله تجربه دینی غرب، حاصل برخی از همین تفکرات معقول و مسوول عرفای متأخر مسلمان محسوب می شود. نگارنده در سه فصل روش خاص هر یک از عارفان متأخر به ویژه امام خمینی، آیت الله سیدعلی قاضی، آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی را در تبیین مسایل عرفانی و کشف و شهود عارفانه مطرح و در پایان، روش های بحث عرفانی آن ها را با هم مقایسه کرده است. فصل اول به کلیاتی از بحث تجربه گرایی دینی و زمینه های تاریخی آن اختصاص دارد و دیدگاه های برخی فلاسفه غرب و بعضی از متکلمان مسلمان، مانند اشاعره، معتزله، جهمیه، حنابله، اهل حدیث و... نظریات متصوفه و عرفای مسلمان منعکس می گردد. آن گاه مبانی نظری تجربه دینی و تجربه عرفانی که طبق آن نوع خاصی از معرفت به وسیله کشف و شهود به دست می آید، که از عقل بالاتر بوده و با هیچ زبانی قابل وصف نیست، وصف گردیده و دیدگاه برخی عرفای متأخر در این زمینه بیان شده است. در فصل دوم با عنوان"مکاشفه" دیدگاه های آیت الله سیدعلی قاضی، میرزا محمدعلی شاه آبادی، علامه طباطبایی و امام خمینی در امکان مکاشفه، ارزش مکاشفه، اقسام مکاشفه، کیفیت مکاشفه، رابطه بین ریاضت و مکاشفه، معرفت زا بودن کشف و شهود عرفانی، رابطه فطرت و مکاشفه، رابطه معرفت نفس و مکاشفه، رابطه تهذیب اخلاقی و مکاشفه، نسبت بین عشق و عرفان و تجربه عرفانی و رابطه بین سلوک عرفانی و مکاشفه تبیین می گردد. در فصل سوم نوع نگرش این چهار دانشمند و عارف و روش خاص شان در عرفان نظری و عملی و نگاه ویژه آنان به تجربه عرفانی و مکاشفه با هم مقایسه می گردد.
مجتبی فیضی مسعود آذربایجانی
چکیده یکی از مباحث جدید در عرصه تمدن غرب مساله سبک زندگی است که در دهه های اخیر به عنوان موضوعی میان رشته ای و در عین حال سهل و ممتنع ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است.از یک سو ماهیت غربی این موضوع لوازمی را ایجاب می کند و از سوی دیگر معرفی راه سعادت از سوی جریانهای معنوی نوظهور بعنوان بدیلی بر تعالیم آسمانی ادیان ،دغدغه بررسی سبک زندگی پیشنهادی آنها را به منظور اتخاذ موضع مناسب و رهیافت برتر لازم می آورد.این رساله به هدف ارائه نگاه اساسی در موضوع سبک زندگی به استخراج و تبیین و تشریح دو الگوی ارائه شده از سوی دالایی لاما بعنوان نماینده آیین بودایی و علامه طباطبایی بعنوان نماینده دین اسلام به روش تحلیلی، تطبیقی و مقایسه آراء این دو اندیشمند در سبک زندگی پرداخته است تا از این میان الگوی برتر شناسایی شود. از بررسیهای انجام شده معلوم شد که گستره سبک زندگی از منظر دالایی لاما در چهار حوزه به قرار ذیل است:در ارتباط با خدا،وی سخنی ندارد زیرا اعتقادی به وجود خداوند ندارد.در حوزه ارتباط با خود برخود شناسی ،مراقبه،گیاه خواری، شادمانی و دوری از رنج و تربیت ذهن تاکید دارد.در ارتباط با دیگران به مدارا،هماهنگی میان ادیان ،احترام به تمام زیوندگان و انسانها و احترام به والدین معتقد است.در ارتباط با طبیعت به نقد تکنولوژی و تاثیرات مخرب آن بر محیط زیست می پردازد و به ترحم بر حیوانات تاکید می ورزد.در نقطه مقابل علامه طباطبایی در ارتباط با خدا به دو وظیفه اساسی خداشناسی و خداپرستی می پردازد .در حوزه ارتباط با خود ،معرفت نفس،مراقبه، بهداشت جسمی و روحی،علم اندوزی و تعقل از جمله تاکیدات وی است.گستره سبک زندگی در حیطه ارتباط با دیگران ،احسان به والدین، سنت ازدواج و احترام به همسایگان،عدالت فردی و اجتماعی، تعاون در امور خیر در جامعه مطمح نظر وی است.در تعامل با طبیعت ضمن نقد تکنولوژی و تبیین نگرش اسلام به آن بر بهره برداری صحیح از آن تاکید دارد.جالب توجه آنکه روح حاکم برسبک زندگی هر دو اندیشمند، نیت پاک و صادقانه میباشد اماسبک زندگی دالایی لاما متکی برآموزه های ، سکولاریستی و اومانیستی میباشد در حالی که علامه طباطبایی توحید محوری را سرلوحه سبک زندگی قرار داده و خود نیز در حد اعلی بدان التزام دارد.بنابراین الزامات سبک زندگی در اندیشه دو صاحب نظر واجد وجوه اشتراک و افتراق می باشد و اگرچه در مبانی و اهداف نوعی واگرایی در دیدگاهها مشاهده می شود اما مع الوصف در سبک زندگی پیشنهادی آنها رگه هایی از همگرایی قابل رویت است.