نام پژوهشگر: امیرعباس علی زمانی

معنای زندگی از دیدگاه قران و عترت در اندیشه حکمت متعالیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  فاطمه کوحسنلو   امیرعباس علی زمانی

چکیده پرسش از «معنای زندگی» اگر چه در قالب پرسشهای مشابه بامحتوای مشترک ، پرسش هر انسان صاحب اندیشه در همه ی عصرها و مکان ها بوده است اما به صورت منسجم و نظام مند، امروزه از پرسشهای اساسی بشری است، که در این رساله با عنوان معنای زندگی از دیدگاه قرآن و عترت در اندیشه ی حکمت متعالیه، به روش تحقیق کتابخانه ای سعی شده است تا پرسش مذکور از دیدگاه دین مبین اسلام ( در قرآن و عترت) و اندیشه های حکمت متعالیه پاسخ داده شود. به ضرورت بحث، ابتدا نظریه های طبیعی و فراطبیعی درباره معنای زندگی از دیدگاه نظریه پردازان غربی به طور اجمال بیان گردیده است و سپس ضمن ارائه ی تعریف و معنای زندگی و توضیح و تبیین عوامل و موانع معنا داری زندگی، به این نتیجه دست یافته ایم که معنای زندگی هر موجودی برابر با تحقق آثار مطلوب آن وجود می باشد و ایمان به خدای خالق بالحق و بی نهایت و ایمان به جاودانگی دو عامل اساسی معنای داری زندگی است؛ و اندیشه ی مرگ و نیستی، از دست دادن ها و به دست نیاوردن ها نیز از جمله موانع معنا داری زندگی می باشند که با تحلیل و بررسی این موانع، سعی به رفع آنها شده است.

نقش مفاهیم کلی در معرفت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  غلامرضا ابراهیمی مقدم   امیر دیوانی

چکیده ندارد.

فلسفه اخلاق ترجمه و نقد مقاله برنارد ویلیامز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1381
  زهرا جلالی   محسن جوادی

موضوع این نوشتار ، فلسفه اخلاق است . فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق ، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی ، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت ، توجیه ، عقلانیت ، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد ، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری ، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری ، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند ، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری ، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی ، معرفت شناختی ، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق ، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی ، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی ، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات ، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است ، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است.