نام پژوهشگر: سید محمد سید حسینی
حامد مسینه اصل سید محمد سید حسینی
زمینه و هدف: سازمان ها و پروژه هایی که مدل های بلوغ را به کار می برند علاقه مند هستند تا به بلوغ بیشتر برسند یا مسیر خود را به سمت وضعیت کاملتر سوق دهند. مدل های بلوغ نقاط مرجعی برای پروژه ها مهیا می کنند تا خود را در برابر راهکارهای برتر مطابق یک دستورالعمل ویژه یا چند دستورالعمل ارزیابی نماید. این مدل ها معمولا مهارت های یک پروژه را در سطح بلوغ پائین تر نشان می دهند و به پیشرفت ویژگی ها و خصوصیات این پروژه ها برای رسیدن به بلوغ بیشتر کمک می کند. چنانچه یک پروژه مهارت های بیشتری را کسب کند می تواند بالغ تر گردد. تعدادی از مدل های بلوغ، برای بیان چگونگی دستیابی به بلوغ بیشتر، راهنمائی محدودی ارائه می دهند و بیشتر آنها به گونه ای هستند که خود کاربران باید مسیر حرکت به سمت سطوح بالاتر بلوغ را پیدا کند. امروزه با توجه به گسترش فعالیت های پروژه ای در سراسر دنیا و همچنین سرمایه گذاری های هنگفتی که در این زمینه صورت پذیرفته، مدل های فراوانی در زمینه تعالی سازمانی مدیریت پروژه توسط سازمان ها و محققین در سراسر دنیا ابداع شده است که هدف اصلی تمامی آنها بهبود عملکرد سازمان ها و پروژه ها در مواجهه با دنیای رقابتی امروز است. با توجه به اهمیت موضوعات مرتبط با حوزه hse ، نگاه ویژه به تعیین بلوغ برای آن از اهمیت بالائی برخوردار است (به این مفهوم که اگر پروژه ای نسبت به ایجاد واحد hse مجاب گردید و خود را مقید به بکارگیری اصول مدیریت ایمنی، بهداشت و محیط زیست نمود، حال چطور بتوانیم عملکرد این پروژه را ارزیابی و یا اندازه گیری نمائیم). روش بررسی: با توجه به عدم یکپارچگی اهداف استراتژیک سازمان ها با نتایج حاصله از اجرای پروژه ها در حوزه مدیریت hse یکی از مهمترین اهداف این تحقیق برقراری پل ارتباطی میان آنها می-باشد که ضمن بهره مند شدن از مزایای این حوزه در پروژه ها، اهداف استراتژیک سازمان را که می-بایست در راس امور قرار گیرد را برآورده سازد. این مدل درصدد است ضمن شناسایی چالش ها و زمینه های بهبود پروژه ها، آنها را به مرتفع کردن آن چالش ها و مشکلات ترغیب نماید تا از این رهگذر زمینه دستیابی پروژه ها به سطوح متعالی مدیریت hse پروژه ها فراهم شود. یافته ها: در صورتی که پروژه ها مدیریت hse را اجرا کرده باشند می توان پس از تدوین مدل برای بهبود آن، اقدامات لازم از جمله پیاده نمودن آن در پروژه ها به همراه برگزاری دوره های آموزشی مرتبط را به انجام رسانید. نتیجه گیری: تحقق بهبود مستمر در ارزیابی های دوره ای، مطابق با مدل بدست آمده قابل اندازه گیری می-باشد.
فاطمه عادلی کودهی سید محمد سید حسینی
شناسایی ارزش مشتریان، از مولفه های اصلی موفقیت در فروشگاه های مختلف می باشد که امروزه مورد توجه بیش از پیش قرار گرفته است. فروشگاه های زنجیره ای ، با گروه های مختلفی از مشتریان در ارتباط هستند و با توجه به منابع محدود، آنها باید مشتریان را بر اساس ارزششان رتبه بندی کنند تا بخش مناسبی از منابع بازاریابی را به مشتریان با ارزش تر اختصاص دهند و سود بیشتری کسب نمایند. از این رو از تکنیک های داده کاوی برای بخش بندی مشتریان استفاده می نماییم، تحقیقات زیادی در این زمینه ی انجام شده است. بسیاری از این تحقیقات از مدل rfm برای بخش بندی مشتریان استفاده کرده اند. این مدل شامل سه شاخص تاخر، تکرر و ارزش پولی برای تحلیل رفتار خرید مشتریان است و می تواند نمایانگر ارزش رفتاری مشتری باشد. در این پژوهش متدولوژی جامعی شامل سه مدل بخش بندی بر مبنای توسعه مدل rfm و som و k میانگین ارائه شده و همچنین برای شناسایی مشتری، داده های تراکنشی و جمعیت شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. مدل های پیشنهادی در فروشگاه های زنجیره ای مرکز اپل ایران پیاده سازی شدند و تعداد 347 مشتری مورد بررسی قرار گرفتند. برای داده های معاملاتی، تراکنش های ثبت شده در مرکز اطلاعات فروشگاه مورد استفاده قرار گرفت و داده های جمعیت شناختی نیز به صورت تلفنی از تک تک مشتریان پرسیده شد. این مشتریان با هر سه مدل مختلف بخش بندی شدند و در نهایت این مدل ها با شاخص دیویس بولدین و مجموع مربعات خطا مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند. بر اساس شاخص دیویس بولدین مدل اول کارایی بهتری را در این مطالعه موردی از خو نشان داده است، اما بر اساس معیار مجموع مربعات خطا مدل دوم کارایی بهتری دارد و این تفاوت به دلیل ماهیت این دو معیار است.