نام پژوهشگر: احمد عابدی ارانی
سید محمد حسینی نیک علی اله بداشتی
با توجه به اهمیت شناخت قدرت خدا در تقویت اعتقاد ما، این تحقیق با هدف بررسی آن در سه مکتب متفاوت و برمبنای دیدگاه های ابن سینا، ملاصدرا و غزالی انجام گرفت، طبق آیاتی که خداوند متعال خودش را قادر نامیده استآنها قدرت را صفت ثبوتی دانسته اند، هرچند ابن سینا و ملاصدرا ضمن تقسیم صفات، (قدرت) را صفت ثبوتی حقیقی مضاف می دانند که عین ذات است ولی ابن سینا عینیت صفات با یکدیگر را مصداقی و مفهومی دانسته، که هرگاه نسبت به ذات ملاحظه گردند، همگی از نظر مفهوم متحد و عین یکدیگرند.زیرا هیچ نوع تکثر در معنا و تشخص برای واجب الوجود صحیح نمی باشد. و بحث برانگیزترین دیدگاهش، اتحاد مفهومی صفات می باشد.زیرا ملاصدرا با اینکه آن را به عقلاء اهل دقت نسبت داده أما اصرار بر اختلاف مفهومی صفات دارد. ولی نگارنده دیدگاه ابن سینا با بسیط الحقیقه بودن حق را سازگارتر می داند.و غزالی بر خلاف آنها معتقد به صفات هفتگانه ی قدیمه ی زائد بر ذات است. با وجود اختلافشان در ماهیت قدرت، أما در اینکه قدرت، صدور فعل به مشیت است مشترکند. وقدرت الهی را تمام و مطلق می دانند برخلاف قدرت انسان که دارای نقص و عجز می باشد. و با وجود اعتقاد به قدرت مطلقه ی الهی در مواجهه با اشکالات وارده بر آن راه حل های متفاوتی دارند که نگارنده ضمن تطبیق، تلاش در تقریب دیدگاه های آنها متناسب با متون دینی دارد
سید علی اکبر فاطمی احمد عابدی ارانی
شناخت نفس انسان اهمیتی شگرف در تعیین مسیر زندگی فردی و اجتماعی دارد تا ما ندانیم که کیستیم و چرا هستیم و حقیقت ما چیست نمی توانیم مسیر زندگی خویش را پیدا کنیم از این روی در این نوشته خواهان بررسی معرفت نفس از نگاه شیخ بهایی هستیم. البته از آنجا که معرفت نفس رابطه بسیار نزدیکی با خداشناسی داشته و شیخ بهایی عقیده متمایز از حکماء را در خداشناسی مطرح کرده است، ما نیز بر آن شدیم تا علاوه بر معرفت نفس، اشاره ای به خداشناسی ایشان داشته باشیم. لازم به ذکر است برای بیان کردن نظرات شیخ بهایی در معرفت نفس، ابتدا باید معنای کلی نفس مطرح شود و عقیده حکماء اسلامی نیز بیان شود تا به کلیتی درباب معرفت نفس برسیم و بتوانیم معرفت نفس را از نگاه شیخ بهایی مورد ارزیابی و نقد قرار دهیم. از آنجا که میان حکماء اسلام، سه تن از شخصیت های معروف که هر کدام دارای نظرات مخصوص به خود بوده و حکمت های مختلفی را ابداع کرده اند، ابتدا نفس را از منظر آنها بررسی کرده و بعد به آراء شیخ بهایی می پردازیم. ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا بی شک سه تن از افراد شاخص در فلسفه اسلامی بوده اند و تأثیرات بسیار بزرگی در سیر تحولات فکری فلاسفه و متفکران داشته اند. بیان خلاصه ای از دیدگاه آنها، ما را در شناخت کلی نفس و نقد نگاه شیخ بهایی بسیار کمک می کند. شیخ بهایی در باب معرفت نفس با نگاهی متفاوت از حکماء به شناخت نفس پرداخته و عنوان می کند انسان توانایی شناخت خود را نداشته و بالطبع از شناخت خداوند نیز عاجز است. در باب معرفت نفس نظرات گوناگونی وجود دارد و یکی از آنها عدم شناخت نفس می باشد و شیخ بهایی این نظر را پذیرفته است زیرا نفس موجودی الهی بوده و انسان توان شناخت آن را ندارد. در باب معرفت رب نیز شیخ بهایی می گوید اگر بتوان خدا را شناخت فقط از راه الهیات تنزهی بوده و صفات خداوند را فقط از راه سلب می شناسیم. به این صورت که هر آنچه انسان در خود می یابد، به خداوند نسبت می دهد با این تفاوت که تمام نقص و عیب ها را از آن سلب می کند. این نظر کاملاً متغایر با نظر حکماء مسلمان بوده که آنها قائل به الهیات ایجابی هستند نه سلبی.
محسن پیرنیای دزفولی احمد عابدی ارانی
پژوهش پیش رو برآن است که رابطه میان عناصر حکمت اسلامی با صور گوناگون هنر اسلامی را بررسی نماید. میان عناصر این حکمت و اندیشه های شاخص آن همچون جهانشناسی توحیدی، رابطه وحدت و کثرت، سلسله مراتب وجود، قوس صعود و نزول، با صور متعدد هنر اسلامی شباهتها و مناسبتهایی وجود دارد که در این پژوهش مورد تأکید قرار می گیرد و نشان داده می شود آن چه را حکمای اسلامی در قالب برهان و استدلال و اندیشه های انتزاعی بیان داشته اند، هنرمند مسلمان به نقش و رنگ آورده و در قالب های متنوع هنری پدیدار کرده است. در این میان اندیشه جهانشناسی توحیدی و تقدّس واحد، به پدید آمدن هنر قدسی که روشی ویژه در بیان وحدانیّت و الوهیّت واجب تعالی است، منجر می گردد.
حسین مطلبی کربکندی بهروز مینایی
به دنبال پدید آمدن و رشد چشمگیر رایانه ها از اواسط قرن گذشته میلادی، این تصور به وجود آمد که این پیشرفت ها به نقطه ای خواهد انجامید که در آن با همین روش های مطرح در علوم رایانه می توان هوش انسانی را به صورت هوش مصنوعی بازسازی کرد و رایانه ها قادر به انجام اموری خواهند بود که از موجودی هوشمند مانند انسان بر می آید. در میان دانشمندان علوم رایانه ای این پروژه با عنوان «هوش مصنوعی» (ai) شهرت یافت و نظریات گوناگونی پیرامون امکان موفقیت آن مطرح گردید. در این پژوهش در ابتدا با دو رویکرد قوی و ضعیف به هوش مصنوعی آشنا می شویم و خواهیم گفت که رویکرد قوی در صدد ساخت ماشینی است که حقیقت هوش انسانی را داشته باشد، درحالی که در هوش مصنوعی ضعیف به داشتن کارکرد اکتفا می شود. در زمینه ایجاد هوش مصنوعی نیز دو رویکرد اصلی وجود دارد: «نشانه گرایی» و «پیوند گرایی». در مرحل? بعد ضمن تبیین فلسفی رایج ترین دیدگاه ها در زمین? رابط? ذهن و بدن، هم در حوز? فلسفی غربی و هم اسلامی، امکان تحقق هوش مصنوعی قوی را بر مبنای هر کدام از این دیدگاه ها به صورت مجزا و با توجه به دو رویکرد نشانه گرایی و پیوندگرایی بررسی نموده ایم. در ادامه جهت دست یافتن به پاسخ نهایی در زمین? امکان تحقق هوش مصنوعی قوی، به مقایس? این دیدگاه ها پرداخته ایم که در نتیجه دیدگاه صدرایی به عنوان دیدگاه برتر معرفی می گردد. به این ترتیب پاسخ نهایی به مسئل? امکان تحقق هوش مصنوعی قوی بر اساس رویکرد نشانه گرایی، عدم امکان تحقق و بر اساس رویکرد پیوندگرایی امکان تحقق خواهد بود. سپس به سراغ مسئل? کارکرد هوش مصنوعی ضعیف رفته ایم و الگویی جامع را برای آن ارائه نموده ایم که به صورت کلی کارکرد ناقص رایانه در علم را نتیجه می دهد. در پایان پیشنهاداتی جهت پژوهش های آینده در این زمینه ارائه نموده ایم.
علی علوی احمد عابدی ارانی
در این تحقیق ابتدا در ضمن بخش اول که تحت عنوان کلیات نگاشته شده است، به تبیین موضوع، ضرورت موضوع، سوالات تحقیق، اهداف پژوهش و روش تحقیق و پیشینه آن پرداخته شده است و نیز ضمن بررسی معانی لغوی و اصطلاحی واژه های کلیدی، به اهمیت اخلاق اشاره شده است. در این تحقیق، اخلاق به دو قسمت فردی و اجتماعی تقسیم شده است و در اخلاق فردی، جلوه های اخلاق فردی در قیام اباعبدالله الحسین (ع) مورد بحث قرار گرفته و مصادیق رفتاری و گفتاری حضرت در قیام عاشورا، تحلیل و ارزیابی شده است. و همچنین در بعد اجتماعی به نمونه هایی از اخلاق اجتماعی آن حضرت که در این نهضت بزرگ و بی مانند جلوه گری کرده است، پرداخته شده است. و در خاتمه با جمع بندی نتیجه گیری و فهرست منابع رساله خاتمه می یابد.
سید عطا اله ارکیان احمد عابدی ارانی
آنچه این پژوهش بدان می پردازد، تطبیق دو اثر سترگ اخلاقی، یعنی تهذیب الاخلاق و جامع السعادات است که هرکدام ترجمان فکری مرحوم مسکویه و مرحوم نراقی است. مرحوم مسکویه (م 421ق) در کمال اختصار ضمن بیان مبادی و مبانی اخلاق، با رویکرد نظری، آموزه های اخلاقی را با محوریت سعادت آدمی، بیان کرده اند و در هماهنگی اخلاق یونانی با دین حنیف، بسیار موفق بوده اند. ایشان به سبک حکمای یونان، بویژه ارسطو، با تقسم نفس به قوای سه گانه، اعتدال در تمامی قوا را ملاک فضیلت دانسته اند و رذیلت را در انحراف از نقطه اعتدال، خصوصا دو طرف افراط و تفریط دانسته اند. مسکویه بر انس و الفت اجتماعی نیز تاکید بسیار دارند و تا امروز اخلاق نویسان مقهور سبک ایشانند. مرحوم نراقی(م 1209ق) نیز در سبک اخلاقی، مباحث مسکویه را پرورش و تعقیب کرده اند جز آنکه ایشان امتیازات دیگر مکاتب اخلاقی را نیز در جامع السعادات گرد آورده اند و همانسان که مسکویه بنیانگذار اخلاق نویسان صاحب سبک در اسلامند، نراقی نیز آخرین حلقه این سلسله می باشند و نظر به اینکه امتیازات تمام مکاتب و مهمتر از آن راه گشایی های مکتب روایات را به مدد گرفته اند، جامع السعادات، جامع ترین، مفصل ترین و متقن ترین و موثرترین کتابی است که با چاشنی پند و روحیه تقوای مولف، به کام خوانندگان، گوارا می شود. رویکرد مسکویه عقلی و رویکرد نراقی، تلفیقی است و استدلال مسکویه کاملا برهانی است ولی مرحوم نراقی، از شریعت و عرفان و اندرز نیز بهره جسته اند. مباحث مربوط به اخلاق بندگی و دینی و نوع سبک درمان برخی بیماریهای روحی، تقسیم بندی نوین قوای نفس و دیگر مباحث خرد و کلان که از تلفیقی بودن جامع السعادات و عقلی بودن تهذیب سرچشمه می گیرد، از تفاوتهای این دو اثر است. نظر به ایراداتی که بر قانون اعتدال وارد است، بنیان این دو اثر، استحکام خود را از دست داده و باید طرحی نو در انداخت. روش تحقیق در این پژوهش، به صورت کتابخانه ای است.
مهدی دیناروند احمد عابدی ارانی
عارف کامل،حضرت علامه میرزا محمد علی شاه آبادی (سلام الله و رضوانه علیه) که از نوادر دوران و نوابغ زمان است و حقیقتاً ایشان را باید مفسر جدی فطرتِ قرآنی دانست،با نظریه ی فطرت خود،مبنای وثیقی در تبیین ارتباط میان کتاب تکوین(انسان) و کتاب تدوین(قرآن) بنا نهادند؛که هم مبتنی بر آموزه های قرآنی است و هم از پشتوانه ی محکم فلسفی و عقلی برخوردار است،ضمن آن که از صبغه ی عرفانی نیز بی بهره نیست. این که تمام دین با همه ی اصول و فروعش و با فقه و اخلاق و اعتقادیاتش ریشه در فطرت بشری داشته باشد، تنها از نظریه ی فطرت علامه شاه آبادی(ره) قابل اصطیاد است. لذا این رساله به تبیین نظریه فطرت ایشان پرداخته و به دیدگاه سایر متفکران در این راستا نیز اشاره ای داشته است. در ادامه سعی کرده ایم که فطری بودن تمام ارکان و اجزاء دین (توحید، معاد، نبوت و امامت، اخلاق و احکام) را مبتنی بر نظریه فطرت آیت الله شاه آبادی(ره) مورد بحث و بررسی قرار داده و به اثبات برسانیم. همچنین به برخی از نتایج حاصل از این نظریه در حوزه های گوناگون دین و اخلاق،به خصوص عینیت دین و فطرت اشاره شده؛ و نگاه و روش خاص ایشان در سیر و سلوک عرفانی با توجه به داستان حضرت خضر(علیه السلام) و حضرت موسی(علیه السلام) مورد بررسی قرار گرفته است. در انتها می توان گفت، هدف این رساله آشنایی بیشتر محققین با جامعیت علمی این حکیم بزرگوار و نشان دادن گوشه ای از کارکردهای نظریه فطرت ایشان در موضوعات متنوع فلسفه دین و اخلاق بوده است.
جواد احمدی عسگر دیرباز
چکیده ندارد.
مسعود ابوالحسنی احمد عابدی ارانی
در مباحث مربوط به زمان، ملاصدرا به عنوان بزرگترین و مهمترین چهره فلسفه اسلامی، الفاظی به کار می گیرید که ظاهراً با الفاظ آینشتین به عنوان بزرگترین شخصیت در فیزیک مدرن مشابه است. آنچه صدرالمتألهین در این مبحث بدان می پردازد، از مهمترین و جالب ترین دستاوردهای فلسفه اسلامی بشمار می رود و در عین غنا از انسجامی درونی با بقیه ابتکارات و نظریات وی بالاخص نظریه «حرکت جوهری» برخوردار است. ایشان در عین حالی که بر اساس مبنای اسلاف خویش زمان را مقدار حرکت می داند، آنرا «بُعد چهارم» اشیاء معرفی کرده و همانند ابعاد سه گانه، زمان را از ذاتیات جسم می داند. آینیشتن نیز در نظریاتی انقلابی با نام «نسبیت عام» و «نسبیت خاص»، که مبنای فیزیک مدرن و تحولات بعدی آن قرار گرفت، زمان را در کنار مختصات سه گانه، «بعد چهارم» و متحد با آنان معرفی نمود. هر یک از این دو تفکر در حوزه خود سبب ساز تحولات اساسی و دستاوردهای شگرفی شد. این رساله بر آن است که سیر تاریخی هر یک از این دو نظریه در باب زمان را در بستر حوزه خویش بررسی نموده و سپس به مقایسه و تطبیق بین آنان بپردازد.