نام پژوهشگر: علی دادالهی سهراب
مصطفی اله وردی علی دادالهی سهراب
در مطالعه حاضر، توانایی دو گونه جلبک ماکروسکوپی enteromorpha intestinalis و sargassum angustifolium در تجمع زیستی فلزات سنگین نیکل، کادمیم، مس و سرب و امکان استفاده از محتوای کلروفیل آنها به عنوان شاخص استرس فلزی مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه های جلبک و رسوب از 4 ایستگاه ساحلی در محدوده استان بوشهر و در طی دو فصل سرد (بهمن ماه 1387) و گرم (تیر ماه 1388) جمع آوری گردید. فلزات سنگین با کمک اسیدنیتریک غلیظ و داغ استخراج و به وسیله دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شدند. استخراج و اندازه گیری کلروفیل جلبکها نیز با کمک استون و دستگاه اسپکتروفوتومتر صورت پذیرفت. میانگین غلظت فلزات نیکل، کادمیم، مس و سرب در رسوبات به ترتیب 17/32، 38/6، 90/6 و 96/45 میکروگرم در گرم وزن خشک، در جلبک e. intestinalis به ترتیب 27/29، 08/4، 78/6 و 08/32 میکروگرم در گرم وزن خشک و در جلبک s. angustifolium به ترتیب 00/15، 78/3، 13/5 و 30/18 میکروگرم در گرم وزن خشک به دست آمد. ضرایب همبستگی پیرسون بین غلظت سرب در رسوبات و جلبک e. intestinalis و همچنین بین غلظت سرب و کادمیم در رسوبات و جلبک s. angustifolium معنی دار بود. نتایج نشان داد که در مقایسه با جلبک s. angustifolium، جلبک e. intestinalis توانایی بیشتری برای تجمع زیستی فلزات سنگین و جلبک s. angustifolium حساسیت بیشتری به آلودگی فلزی دارد و غلظت کلروفیل در این جلبک (s. angustifolium )، می تواند تغییرات غلظت فلزات سنگین در محیط را بهتر نشان بدهد.
میترا چراغی علی دادالهی سهراب
فلزات سنگین جزو آلاینده های پایدار می باشند که قابلیت تجزیه بیولوژیکی ندارند و غلظت های بالای آن ها در اکوسیستم به موجودات زنده آسیب می رساند. از این رو پاکسازی اکوسیستم از این آلاینده ها امری ضروری می باشد. مطالعات پیشین انجام شده بر جنگل های مانگرو نشان داده اند که این اکوسیستم ها نقش مهمی در کاهش تحرک فلزات سنگین در محیط داشته اند. این مطالعه به منظور ارزیابی قابلیت رویشگاه های مانگرو در جذب فلزات سنگین (مس، سرب، نیکل ،کادمیوم و روی) از محیط انجام گردید. بدین منظور نمونه برداری از برگ و ریشه ی درخت حرا و رسوبات سه رویشگاه دست کاشت در منطقه-ی بندر امام خمینی در دو فصل تابستان و زمستان صورت گرفت. جهت مقایسه نتایج با یک اکوسیستم طبیعی، از جنگل حرای بردستان در دو فصل مذکور نیز نمونه برداری انجام شد. از هر رویشگاه مجموعاً 9 نمونه ی رسوب، 9 نمونه ی ریشه (هرنمونه حاوی تقریباٌ 6 قطعه ریشه) و 9 نمونه ی برگ (هر نمونه حاوی حدوداً 25 برگ) برداشت گردید. پس از هضم نمونه ها در آزمایشگاه، غلظت فلزات سنگین با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. نتایج این مطالعه نشان داد که غلظت مس، سرب، نیکل، کادمیوم و روی در رسوبات به ترتیب در محدوده ی 55/52-30/10، 88/41-87/1، 26/122-36/66، 25/6-6/0 و 89/116-4/41 میکرو گرم بر گرم بود. غلظت همه ی فلزات سنگین پایین تر از مقادیر پیشنهادی استانداردهای کیفیت رسوب قرار داشت. غلظت مس، سرب، نیکل، کادمیوم و روی در ریشه به ترتیب در محدوده ی 15-17/6، 08/13-61/1، 97/8-08/4، 5/6-37/0 و 47/57-5/26 و غلظت این عناصر در برگ به ترتیب 87/7-76/3، 54/10-89/0، 26/5-97/0، 76/2-09/0 و 13/30-37/15 بدست آمد. به طور کلی روند تجمع فلزات مورد بررسی در رسوب و بافت های درخت حرا به صورت: رسوب > ریشه > برگ بود که مبین این نکته است که جذب فلزات توسط گیاه حرا با غلظت کمتری نسبت به رسوب صورت می گیرد. همچنین میزان تجمع فلزات سنگین در ریشه ی حرا نسبت به برگ آن بیشتر می باشد. نتایج حاصل از آزمون همبستگی بین غلظت همه ی فلزات مورد مطالعه در رسوبات و بافت های گیاه، مستقیم و معنی دار بود (05/0>p) که مبین آن است که این گیاه به ویژه ریشه ی آن پایشگر مناسبی برای فلزات سنگین مس، سرب، نیکل، کادمیوم و روی می باشد. به نظر می رسد گیاه مانگرو توانایی بالایی برای جذب و ذخیره ی فلزات سنگین مطالعه شده در خود نداشته باشد، هر چند تولید مواد آلی بسیار زیاد در منطقه ی مانگرو می تواند فلزات سنگین را به دام انداخته و مانع جابجایی آن ها شوند.
زینب جلیلیان الهه مصدق
سلولز سولفوریک اسید یک بیوپلیمر زیست تخریب پذیر است که به آسانی از طریق واکنش کلرو سولفونیک اسید با سلولز تهیه شد. در این تحقیق امکان حذف یون های فلزی (ni(ii), pb(ii), cu(ii), cd(ii) و mn(ii)) از محلول آبی با استفاده از سلولز سولفوریک اسید در یک سیستم ستون پر شده مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایشات پارامترهای مهمی مانند تأثیر ph، تغییرات سرعت جریان محلول، مقدار جاذب، تغییرات حجم محلول و غلظت های اولیه فلزات بررسی شد. جذب زیستی در ستون قادر به حذف یون های فلزی از محلول چند عنصری بود. بیشترین راندمان حذف برای فلزات نیکل، سرب، مس، کادمیوم و منگنز به ترتیب برابر 9/95، 01/99، 1/98، 6/94 و 5/95 به دست آمد. بهترین شرایط جذب برای سلولز سولفوریک اسید در 5 ph= در حالیکه سرعت جریان محلول ml/min 4 و مقدار جاذب یک گرم استفاده شد، به دست آمد. به منظور بررسی تغییرات غلظت اولیه بر راندمان حذف فلزات مورد آزمایش و همچنین به دست آوردن بیشترین ظرفیت جاذب برای هرکدام از فلزات، محدوده غلظت mg/l 5/2 تا mg/l 50 مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین ظرفیت جذب جاذب برای فلزات نیکل، سرب، مس، کادمیوم و منگنز به ترتیب برابر 44/0، 67/0، 33/0، 27/0 و 29/0 میلی گرم بر گرم به دست آمد. با کاهش غلظت، راندمان حذف فلزات از محلول افزایش می یابد. واجذب فلزات سنگین جذب شده برروی سلولز سولفوریک اسید با استفاده از محلول های نیتریک اسید در غلظت های (mol/l 2 و mol/l 4) و کلریدریک اسید در غلظت های (mol/l 2 و mol/l 4) بررسی شد. نتایج به دست آمده از مطالعات جذب برای فلزات (ni(ii), pb(ii), cu(ii), cd(ii) و mn(ii)) بر اساس دو مدل لانگمویر و فرندلیچ ترسیم شد. این بررسی نشان داد که در محدوده غلظت مورد آزمایش نتایج از مدل لانگمویر تبعیت بهتری دارند. قدرت جذب نسبتاً بالای سلولز سولفوریک اسید، یک جاذب موثر و زیست تخریب پذیر در فرایند حذف فلزات سنگین از محلول های آبی را معرفی کرده همچنین روشی آسان و مطمئن برای تصفیه پساب صنعتی ارائه می دهد
محمد رضا سامانی علی دادالهی سهراب
توانایی آلاینده های فلزی در تغییر ساختار ژنتیک جمعیت ارگانیسم های دریایی در مطالعات بسیاری به ثبت رسیده است. در مطالعه حاضر، به منظور تعیین ارتباط بین پلی مورفیسم آلوزایمی و غلظت فلزات سنگین در مانگرو خاکستری (avicennia marina)، ساختار ژنتیکی و محتوای فلزی این گونه در جمعیت های طبیعی ذخیره گاه حرا قشم و پارک ملی دریایی نایبند مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از الکتروفورز ژل پلی آکریل آمید، بررسی سه سیستم آنزیمی فسفوگلوکوموتاز، گلوکوز-6- فسفات ایزومراز و سوپر اکسید دیسموتاز، پنج لوکوس پلی مورف را نشان داد. سطوح فلزات سنگین سرب، مس، نیکل، کادمیوم و روی در نمونه های رسوب و برگ با دستگاه جذب اتمی سنجیده شد. نتایج آنالیز فلزات نشان داد غلظت فلزات نیکل، سرب و روی در ذخیره گاه حرا تهدیدی جدی برای این اکوسیستم به شمار می رود. شاخص آلودگی فلزی رسوب و برگ در این جمعیت در مقایسه با جمعیت غیر آلوده نایبند بالاتر بود. آنالیز آلوزایم نشان داد میزان هتروزیگوسیتی کمتری در زیر جمعیت های ذخیره گاه حرا وجود دارد. فراوانی آلوزایمی در لوکوس فسفوگلوکوموتاز بین زیر جمعیت های آلوده و غیر الوده متفاوت بود. احتمالاً بازدارندگی رقابتی فسفوگلوکوموتاز توسط فلزات سنگین که سبب جایگزینی این فلزات به جای منیزیم در کمپلکس آنزیم می شود، مکانیسم اصلی در غیر فعال کردن این آنزیم است. دندروگرام ارتباط ژنتیکی شش زیر جمعیت حرا، الگوی کلاستری مشابهی را با دندروگرام شباهت آلودگی فلزی در رسوب و برگ نشان داد. بررسی تمایز ژنتیکی نشان داد دو جمعیت تفاوت ژنتیکی چندانی ندارند (0.0193= fst). نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد آنالیزهای آلوزایمی دوره ای می تواند نیازهای مدیریتی اکوسیستم را نشان دهد. علاوه بر آن نمونه های مقاوم به آلودگی فلزی شناسایی می شوند. در هر صورت، پلی مورفیسم آلوزایمی ابزاری بالقوه در پایش زیستی فلزات سنگین در a. marina می باشد.
مجید عسکری حصنی علی دادالهی سهراب
چکیده در تحقیق حاضر برای مطالعات میدانی شش ایستگاه در شرق بندرعباس در ناحیه تیاب و کلاهی در سال 1388انتخاب گردید. در تمام ایستگاه ها دما، شوری، ph و الکترولیت های آب اندازه گیری شد و همزمان نمونه های رسوب، آب و همچنین خون و بافت آبشش خامه ماهی تهیه گردید. میزان فلزات سنگین و مواد نفتی کل در رسوب، آب و بافت آبشش پس از مراحل آماده سازی، توسط دستگاه جذب اتمی و دستگاه uvf اندازه گیری شدند. برای مطالعات آزمایشگاهی خامه ماهی از تالاب تیاب و زهکش های مزارع پرورش میگو صید و به استخر های بتنی منتقل گردیدند. پس از 45 روز سازگاری، میزان حد کشندگی در مدت 96 ساعت (96h-lc50 ) تعیین شد. برای آزمایش تحت کشنده خامه ماهیان در معرض 5، 10 و 20 درصد غلظت lc50 برای هر آلاینده به مدت 21 روز قرار گرفتند که در زمان های 5/0، 1، 4، 7، 14 و 21 روز از خامه ماهیان خونگیری به عمل آمد و به غیر از زمان 5/0 روز در سایر زمان ها از نمونه ها بافت آبشش تهیه شد. بر اساس نتایج بدست آمده میزان دما بین 9/23 تا 26 درجه سانتیگراد، ph بین 9/7 تا 2/8 و شوری بین 93/36 تا 13/38 بود. متغییرهای سرب، کادمیم و مواد نفتی کل در رسوب و آب در ایستگاه های مختلف با هم اختلاف معنی دار نشان دادند(p<0.05). میزان کادمیم بافت آبشش در شش ایستگاه اختلاف معنی دار نداشتند(p>0.05) . در میزان سلول های خونی قرمز، هموگلوبین، لنفوسیت، نوتروفیل، بازوفیل، گلوکز، کورتیزول، هورمون های تیروئیدی، کلسیم و پتاسیم هیچ اختلاف معنی داری بین ایستگاه ها دیده نشد (p>0.05). اما در میزان سدیم، کلر، سلول های خونی سفید، مونوسیت، ائوزینوفیل و هماتوکریت، اختلاف معنی دار بین ایستگاه ها مشاهده گردید (p<0.05). مقدار غلظت کشندگی حاد برای نیترات سرب، کلرید کادمیم و گازوئیل به ترتیب 49/426 میلی گرم بر لیتر، 79/62 میلی گرم بر لیتر، 12/5 میلی لیتر بر لیتر و برای تیمار ترکیبی 69/142بدست آمد. بر اساس نتایج آزمایش تحت کشندگی، میزان گلوکز، کورتیزول، t4 و پتاسیم در تمام آلاینده ها بالاتر (p<0.05) اما میزان سدیم، کلر و کلسیم t3 در تمام آلاینده ها پایین تر از گروه شاهد بود(p<0.05) . تمام فاکتورهای خونی در تیمارهای فلزی و مواد نفتی نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی دار نشان دادند (p<0.05). بر اساس مطالعات بافت شناسی آبشش تغییراتی از جمله هیپرپلازی و هیپرتروفی سلول های آبششی، ادم ، واکوئله شدن، جدا شدگی، چماقی شدن، سینوس خونی، پیچش، چسبندگی و نکروز رشته های آبششی مشاهده شد. در آبشش نمونه های محیطی تغییرات پاتولوژیک نمونه های نزدیک به ساحل بالاتر از نمونه های دور از ساحل بود و همچنین در شرایط آزمایشگاهی در تیمارهای شماره 3 آلاینده ها و در روز 21 این تغییرات بافتی شدیدتر از سایر تیمارها مشاهده گردید. بطور کلی تغییرات خونی و بافتی در تمام آلاینده ها از لحاظ شدت در تیمار های شماره 3 بالاتر و به ترتیب به صورت ترکیبی> ماده نفتی> کادمیوم> سرب مشاهده گردید و با گذشت زمان تغییرات مشهودتر بود. بر اساس پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آلاینده های فلزی و نفتی تاثیر شاخصی بر فاکتورهای خونی و بیوشیمیایی و همچنین تنظیم اسمزی و ساختار بافت آبشش خامه ماهی دارند.
عمادالدین حبیبی مهدی فلاح مهرجردی
چکیده روش هضم جدیدی بر پایه ی حلال یوتکتیک کولین کلراید/ اگزالیک اسید، برای سنجش آهن و روی با طیف سنجی جذب اتمی شعله ای در نمونه های زیستی ماهی، ابداع شد. پارامترهای کلیدی تأثیرگذار بر روی بازیابی آنالیت، با استفاده از ماده ی مرجع تأیید شده ی پروتئین ماهی، در حین کار، مورد بررسی قرار گرفته و بهینه سازی شد. در این روش، 100 میلی گرم از نمونه، به طور کامل در 5/2 میلی لیتر از حلال مورد مطالعه در 95 به مدت 45 دقیقه، حل شد. سپس 5 میلی لیتر نیتریک اسید (1 مولار) اضافه شد و به مدت 10 دقیقه هم زده شد. پس از سانتریفیوژ، محلول بالایی صاف گردید؛ تا حجم معینی رقیق سازی شد و به وسیله ی اسپکترومتری جذب اتمی شعله ای (faas) اندازه گیری گردید. در شرایط بهینه، تطابقی عالی بین نتایج به دست آمده و مقادیر تأیید شده مشاهده شد. بازیابی استخراج همه ی عناصر بیش از 95% بود. روش پیشنهادی، جهت اندازه گیری آنالیت ها در بافت های مختلف (عضله، کبد و آبشش) یک نمونه ماهی دریایی با محدوده ی غلظتی وسیعی، با موفقیت به کار گرفته شد. انجام پذیری مجدد روش، با آنالیز تمام نمونه ها توسط آن در یک آزمایشگاه متفاوت با استفاده از طیف سنجی نشر اتمی با پلاسمای جفت شده ی القایی (icp-oes) ارزیابی شد. همچنین، یک روش مرسوم هضم با اسید نیز برای اندازه گیری آنالیت ها در تمام نمونه های مورد مطالعه، به منظور مقایسه، استفاده شد. ساده بودن روش آزمایشگاهی، کارایی استخراج بالا، آنالیز کوتاه مدت نمونه، عدم به کارگیری اسیدهای غلیظ و عوامل اکسنده و استفاده از ترکیبات ایمن و ارزان، پتانسیل بالای کولین کلراید/ اگزالیک اسید (2:1) را برای سنجش فلزات کمیاب در نمونه های زیستی، نشان می دهد. کلید واژه ها: حلال یوتکتیک، کولین کلراید/ اگزالیک اسید، فلزات، نمونه ی ماهی، هضم، طیف سنجی جذب اتمی شعله ای (faas)
محمد امین نویدی مهدی فلاح مهرجردی
روش هضم سریع و موثر نمونه های زیستی ماهی در حلال یوتکتیک کلین کلراید/ اگزالیک اسید به کمک امواج ماکروویو برای سنجش فلزات آهن، روی، مس، نیکل و آلومینیم انجام شد. عناصر استخراج شده با روش اسپکتروفتومتری نشر اتمی با پلاسمای جفت شده القایی ( icp-oes) اندازه گیری شدند. پارامترهای کلیدی و موثر بر روی درصد بازیابی آنالیت، با استفاده از ماده مرجع تأیید شده پروتئن ماهی بهینه سازی شد. در این روش 100 میلی گرم از نمونه در 5/2 میلی لیتر از حلال مربوط با نسبت مولی 2:1 ، کلین کلراید/ اگزالیک اسید حل شد؛ و به مدت 20 ثانیه در دستگاه ماکروویو با توان 1500 وات تحت تأثیر امواج ماکروویو قرار گرفت. سپس 7 میلی لیتر اسید نیتریک 1 مولار اضافه شد. پس از سانتریفیوژ، محلول بالایی صاف گردید و تا حجم معینی رقیق سازی شد و به وسیله اسپکتروفتومتری نشر اتمی با پلاسمای جفت شده القایی (icp-oes) اندازه گیری گردید. بازیابی بیشتر عناصر استخراج شده بیش از 96% بود. روش پیشنهادی جهت اندازه گیری آنالیت ها در بافت های کبد و عضله ماهی و همچنین جلبک دریایی با موفقیت انجام شد. ساده بودن روش آزمایشگاهی، کارایی استخراج بالا، آنالیز کوتاه مدت نمونه، عدم به کار گیری اسیدهای غلیظ و عوامل اکسنده قوی و استفاده از ترکیبات ایمن و ارزان، پتانسیل بالای کلین کلراید/ اگزالیک اسید (2:1) را برای سنجش فلزات کمیاب در نمونه های زیستی، نشان می دهد.
علی خبازیان زاده مجتبی علیشاهی
علف کش آترازین یکی از مهمترین آلاینده های اکوسیستم های آبی است. یکی ازبزرگترین مزارع نیشکر خاور میانه در استان خوزستان می باشد که این سم در مراحل کشت این گیاه به وفور مصرف می شود.لذاهدف این تحقیق دروهله اول محاسبه سمیت حادآترازین درماهی شیربت و سپس اثر مسمومیت مزمن این سم بر برخی شاخص های خونی و نیز تجمع زیستی آن در بافت عضلانی این ماهی می باشد. lc50 96 ساعته آترازین در ماهی شیربت با استفاده از نرم افزار probitتعیین شد. سپس180 قطعه ماهی شیربت با وزن15±102گرمی به 4 گروه در سه تکرار تقسیم گردیدند، گروه 1، 2 و 3 به ترتیب با غلظتهای 5% ، 10% و lc5096 20% ساعته آترازین مجاور شدند، گروه 4 نیز بدون مجاورت با سم به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. دورهی مجاورت 21 روز بوده و در روزهای صفر، 7، 14 و 21 از ماهی ها خون گیری انجام شده و شاخص های خونشناسی شامل: هموگلوبین، هماتوکریت، تعداد گلبول های قرمز و اندیس های گلبولی شامل mch، mcv، mchc،تعداد گلبول های سفید خونی و میزان تجمعپذیری آترازین در عضله ی ماهی در مراحل مختلف خون گیری مقایسه گردید.نتایج نشان داد آترازین در ماهی شیربت سبب سمیت شده و این سمیت با افزایش غلظت و نیز مدت مجاورت افزایش مییابد. lc50 96 ساعته این سم در ماهی شیربت65میلی گرم در لیتر محاسبه گردید. همچنین تقریباً تمام فاکتورهای خونی مورد مطالعه تحت تاثیر مسمومیت با سم آترزین قرار گرفت. در مورد اندیس های گلبولی، تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد. میزان تجمع پذیری آترازینبا افزایش طول دوره نمونه گیری افزایش پیدا کرد.درمجموع با توجه به کاهش معنی دار (05/0> p) هموگلوبین، هماتوکریت و تعداد گلبول های قرمزو سفید در اکثر گروه ها و مراحل نمونه-گیری،می توان نتیجه گرفت آترازین تأثیر عمیقی بر روی فاکتورهای خونی ماهی شیربت دارد،و قرارگرفتن طولانی مدت در معرض غلظت بالای این سم منجر به ایجاد تغییرات فیزیولوژیک وتجمع پذیری زیستی آن در ماهی شیربت می گردد.
خسرو فاضل پور هیوا علمی زاده
سنجش دما بر اساس تصاویر ماهواره ای و کالیبره مدل جهانی الگوریتم دما با استفاده از داده های میدانی و سنجش و ترسیم میزان تثبیت کربن در خلیج فارس با استفاده از مدل vgpm
آرزو سلیمانی حسین محمد عسگری
اتمسفر یکی از مهمترین مسیرهای انتقال و پخش مواد مغذی، مواد معدنی، میکروارگانیسم ها و فلزات کمیاب از سطح قاره ها به اقیانوس ها است. ذرات گرد و غبار در اتمسفر از نواحی خشک و نیمه خشک دنیا منشأ گرفته و اصلی ترین منبع ریزگرد های معدنی شناخته شده است. حمل ذرات معلق اتمسفری مواد مغذی از قبیل آهن و آلومینیوم را برای آب های اقیانوسی و دریایی فراهم می کند. موجودات زنده فیتوپلانکتونی با استفاده از آهن زیستی موجود در سطح، سرعت فتوسنتز خود را افزایش می دهند. این تحقیق به منظور درک و بررسی تأثیر ریزگردها بر تولیدات اولیه در خلیج فارس طراحی شده است. تصاویر حسگرهای ماهواره ای مادیس ترا و آکوا برای استخراج میزان غلظت کلروفیل (a chl) و ضخامت نوری ریزگردها aot)) از ژانویه 2004 تا دسامبر 2013 مورد استفاده قرار گرفت. قوی ترین همبستگی بین دو پارامتر کلروفیل (chla) و ضخامت نوری ریزگردها (aot) در سال 2009 مشاهده شد. برای استفاده از داده های اندازه گیری شده کلروفیل a از داده های به دست آمده از گشت های دریایی که طی سال های قبل در منطقه خلیج فارس انجام شده بود، استفاده گردید. داده های ذرات معلق نیز از ایستگاه های محیط زیست جمع آوری شد. داده های کلروفیل a با داده های سنجنده مادیس ترا مقایسه شد. نتایج نشان داد که داده های کلروفیل a تصاویر ماهواره ای مادیس می توانند اطلاعات دقیقی از میزان کلروفیل a منطقه خلیج فارس فراهم نمایند. ضرایب تعیین در سال های 2004، 2007، 2009 و 2013 به ترتیب برابر 81/0، 82/0، 88/0 و 78/0 می باشد. داده های ضخامت نوری ریزگردها (aot) با داده های سنجش از دور مادیس ترا و آکوا برای دو فصل تابستان و زمستان طی سال های 2013- 2008 مقایسه شدند. این نتایج نشان داد که داده های ضخامت نوری ریزگردها حاصل از سنجنده مادیس می توانند اطلاعات دقیقی از میزان aot منطقه مطالعاتی فراهم نمایند. ضرایب تعیین برای دو فصل تابستان و زمستان سنجنده مادیس ترا و آکوا به ترتیب برابر 96/0، 97/0، 84/0، 80/0 به دست آمد. این مطالعه با استفاده از داده های سنجش از دور ماهواره ای مشخص نمود که ارتباط معناداری بین ضخامت نوری ریزگردها و میزان غلظت کلروفیل a در منطقه خلیج فارس وجود دارد.
مونا ثقیلی علی دادالهی سهراب
فلزات سنگین از جمله آلاینده هایی هستند که بوفور در اثر فعالیت های انسانی به محیط زیست دریا وارد میشوند. این آلاینده ها قابلیت تخریب زیستی نداشته و ممکن است ضمن ورود به بدن آبزیان در آنها تجمع نمایند. این مطالعه به منظور ارزیابی استفاده از جلبک ها به عنوان شاخص پایش زیستی فلزات سنگین در سواحل جزر و مدی شهرستان های بندرعباس و بندرلنگه انجام یافته است. بدین منظور نمونه های رسوب و انواع جلبک های غالب سبز ، قهوه ای و قرمز از نه ایستگاه بین جزرومدی سواحل بندر عباس و بندرلنگه از آبان 1386 لغایت مرداد 1387 جمع آوری گردید. نمونه ها پس از انتقال به آزمایشگاه و خشک کردن در اسید غلیظ هضم و محتوای مس، سرب ، کادمیوم و نیکل آنها توسط دستگاه جذب اتمی unicam مدل 919 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که غلظت مس ، سرب ، کادمیوم و نیکل در رسوبات بندرعباس و بندرلنگه به ترتیب 5/42 ، 20/44 ، 5/40 و 33/83 میکروگرم بر گرم وزن خشک بود. توالی غلظت فلزات سنگین بصورت کادمیوم< مس< سرب< نیکل ، بوده است. این روند نشان می دهد که غلظت فلز نیکل در رسوب سواحل مذکور نسبت به فلزات سرب، مس و کادمیوم بیشتر است . دامنه غلظت فلزات سنگین مس , سرب ، کادمیوم و نیکل در جلبک های غالب این مطالعه به ترتیب برای جلبک های سبز 42/53-4/67 ، 37/58-2/14 ، 7/63-2/71 و 95/1-13/42 ، برای جلبک های قهوه ای 30/11-3/14 ، 32/62-8/10 ، 7/62-2/47 و 80/11-4/91 و برای جلبک های قرمز 25/14- 6/14، 35/14-4/22 ، 59/7-2/7 و 100/16-14/90 میکروگرم بر گرم وزن خشک بوده است.میانگین غلظت فلزات مس ، سرب ، کادمیوم و نیکل در تمامی جلبک های سبز ، قهوه ای و قرمز رابطه یکسانی را نشان داده اند و آن عبارت است از : کادمیوم< مس< سرب< نیکل. در سواحل بندر عباس تنها گونه e. compressa (جلبک های سبز) در تمام فصول سال و تمام ایستگاه ها نمونه برداری به عمل آمد. بررسی همبستگی غلظت فلزات مس ، سرب ، کادمیوم و سرب در این جلبک با غلظت فلزات سنگین یاد شده در رسوب نشاندهنده رابطه معنی دار مثبت در مورد فلزات مس و نیکل بود. در سواحل بندرلنگه نیز تنها جلبک قهوه ای p. pavonica در تمام ایستگاه های نمونه برداری در هر چهار فصل موجود بوده است. غلظت فلزات بررسی شده در این جلبک طی فصول مختلف باهم اختلاف معنی داری داشته اند. بررسی رابطه همبستگی غلظت فلزات مس، سرب، کادمیوم و نیکل در این جلبک با غلظت فلزات مذکور در رسوب، تنها رابطه مثبت معنی داری در مورد فلز نیکل مشاهده گردید .با توجه به شواهد و نتایج بدست آمده در این تحقیق گونه های entromorpha compressa و padina pavonica به عنوان شاخص زیستی مناسب جهت پایش آلودگی فلزات سنگین به ترتیب در سواحل بندر عباس و سواحل بندرلنگه معرفی می گردند.