نام پژوهشگر: علی اصغر علمدار یزدی
فاطمه قبله علی اصغر علمدار یزدی
این پروژه اثرات جمع شدگی پارچه بر هندسه پارچه های بافت ساده تاری پودی را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. با مشاهده و اندازه گیری ابعادی برش تاری سه نمونه پارچه پشمی (در تراکم پودی متفاوت)، در حالت های روی ماشین، استراحت یافته و شسته شده، شکل سطح مقطع این پارچه ها مقایسه می شود. نتایج نشان می دهد سطح مقطع نخ های پود در پارچه در محل تقاطع با نخ تار، به شکل عدسی (چشمی) در می-آید به طوری که انحنای آن در محل تماس با نخ تار بیشتر از انحنای قسمت دیگر سطح مقطع است که در تماس با نخ تار نیست. همچنین شکل سطح مقطع پارچه همراه با جمع-شدگی پارچه تغییر می کند، به طوری که اگر نسبت ضخامت به پهنای سطح مقطع نخ با عنوان گردی سطح مقطع نخ معرفی شود، این تغییرات هندسی پارچه بعد از رهایی از کشش بافندگی، به صورت افزایش گردی سطح مقطع نخ پود، زاویه بافت نخ تار، تجعد نخ تار و حجم مخصوص نخ پود است. در حالی که جمع شدگی پارچه بعد از شستشو موجب کاهش گردی سطح مقطع نخ پود، تجعد نخ تار و حجم مخصوص نخ پود می شود که در نتیجه پدیده نمدی شدن پارچه است.
جواد دستجردی علی اصغر علمدار یزدی
پوشاک بعنوان یکی از ضروری ترین نیازهای انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و بشر همواره در تلاش بوده تا به پوشاکی با کیفیت، با دوام، راحت و شکیل دست یابد. پوشاک در هنگام تولید و مصرف بطور مداوم در معرض ترکیبی از نیروهای مختلف قرار می گیرد، بنابراین بررسی خواص مکانیکی پارچه کمک زیادی به شناخت رفتار پارچه و در نتیجه تولید پوشاکی با راحتی و کیفیت بیشتر می نماید. از میان خصوصیات مکانیکی پارچه شاید بتوان شکل پذیری را کلیدی تر دانست به دلیل اینکه این خاصیت مهم دربرگیرنده تغییرشکلهای مرکب پارچه می باشد. این خاصیت در سال 1961 توسط اقای لیندبرگ حاصلضرب سختی خمشی در قابلیت فشار پذیری پارچه تعریف گردیده است. این رابطه از همان ابتدا مورد استقبال متخصصین نساجی قرار گرفت آنچنانکه در امر پوشاک بعنوان فاکتوری تعییین کننده برای کنترل محصولات نساجی بکار گرفته شد. محققین بسیاری نیز در طی این سالها به مطالعه شکل پذیری پارچه های مختلف پرداخته اند ولی کارهای انجام شده همگی بر روی رفتار پارچه های تک لایه متمرکز بوده است و علیرغم اهمیت و جایگاه پارچه های دولایه و چند لایه در صنعت نساجی و تولید پوشاک، تحقیق مکتوبی در زمینه بررسی شکل پذیری پارچه های دولایه یافت نگردیده است. بر همین اساس هدف از انجام این پروژه بررسی شکل پذیری پارچه های دولایه می باشد.
محمد اسدی علی اصغر علمدار یزدی
پارچه های تاری - پودی از درگیری نخهای طولی و نخهای عرضی در زوایای 90 درجه شکل می گیرند. به عبارت دیگر پارچه ی تاری - پودی شامل تارها، پودها و مناطق باز مابین آنها بوده،که باعث شده، پارچه مانند توری (شامل مناطق باز مابین نخهای موازی همجوار) شود. بنابراین تخلخل در این حالت باعث آزادی و عبور هوا از داخل پارچه بوده، که تحت عنوان نفوذپذیری هوا ارزیابی و نامیده می شود. شکل پذیری پارچه ی تاری – پودی یک خاصیت مکانیکی کلیدی در پارچه و عملکرد پوشاک است. این خاصیت ماکزیمم فشار قابل تحمل بوسیله پارچه قبل از شروع کمانش می باشد. تعیین کردن این خاصیت، تولیدکنندگان پوشاک را قادر ساخته، معادلات قابل فهمی را برای پیش بینی توانایی خیاطی و توانایی دوخت محصولاتشان ارائه کنند. این خاصیت بوسیله سختی خمشی و قابلیت ازدیاد طول پارچه های تاری – پودی در بار کم محاسبه می شود. هدف این تحقیق، بررسی رابطه ی بین نفوذ پذیری هوا و شکل پذیری پارچه های تاری – پودی می باشد. بدین منظور 64 نمونه ی پارچه های تاری – پودی ( در مواد، ساختار و چگالی مختلف) به طور تصادفی انتخاب و دو صفت نفوذ پذیری هوا و شکل پذیری پارچه محاسبه و رابطه ی بین آنها مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل های آماری نشان داد که رابطه ی بین نفوذ پذیری هوا و شکل پذیری پارچه غیر خطی و معکوس است. به علاوه نوع این رابطه، نمایی است.
مهدیه ملانوری شمسی علی اصغر علمدار یزدی
از آن جا که تاب نخ از جمله عوامل موثر بر خواص نخ و پارچه های حاصل از آن می باشد، در پروژه ی حاضر تأثیر جهت تاب نخ بر مقاومت سایشی پارچه های تاری – پودی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، دو مجموعه نخ (در جهت تاب های z و s و در 6 فاکتور تاب 4، 5/4، 5، 5/5، 6، 5/6) در آزمایشگاه کنترل کیفیت دانشگاه یزد تولید شد. از نخ های تولید شده به عنوان نخ پود روی ماشین بافندگی سولزر استفاده شد و به کمک دو چله نخ تار با نمره های20 و 30 انگلیسی دو گروه پارچه با بافت تافته تولید شد. در ابتدا و قبل از بررسی رفتار سایشی پارچه ها، به بررسی اثر جهت تاب بر نقاط تقاطع نخ ها پرداخته شد و به طرق مختلف نظیر آزمایش هایی چون بیرون کشی نخ از پارچه و اعمال بار کششی متمرکز و همچنین بار گسترده اثر جهت تاب بر نقاط تقاطع نشان داده شد. در نهایت به وسیله آزمایش های سایش و با استفاده از دستگاه مارتیندل ، مقاومت سایشی پارچه ها مورد بررسی قرار گرفت . نتایج آزمایشات نشان داد که مقاومت سایشی پارچه هایی که جهت تاب نخ تار و پود یکسان است، در مقایسه با پارچه هایی که جهت تاب تار و پودشان متفاوت است، کمتر می باشد. علاوه بر آن نتایج حاصل از آزمایشات بیرون کشی نخ از پارچه و اعمال بار متمرکز نشان داد که حرکت در نقطه تماس بین نخ های تار وپود در آن دسته از پارچه هایی که تاب نخ ها یکسان است کمتر بوده که این مهم دلیل سایش بیشتر پارچه های همسو در تاب می باشد.
نجمه دهقان منشادی علی اصغر علمدار یزدی
در این پروژه ارزیابی خواص مکانیکی به روش عبور آنها از نازل مخروطی شکل مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور 87 نمونه پارچه تاری- پودی با دامنه وزنی gr/m2 9/45 تا gr/m2 3/356 تهیه شده که این پارچه ها در یک یا چند مورد از موارد ذیل با هم متفاوت بودند: جنس نخهای تار و پود، سیستم تولیدی نخها، تراکم پودی، تراکم تاری، نوع بافت و فرآیند تکمیل. مقادیر سختی خمشی، سختی برشی و مدول کششی پارچه ها به وسیله دستگاهای مربوطه اندازه گیری شده است. سپس رفتار پارچه ها حین عبور از نازل های مخروطی ساخته شده مورد مطالعه قرار گرفته و با بکارگیری رگرسیون خطی چند متغیره پارامترهایی که می توانند بیانگر خواص خمشی، برشی و کششی باشند شناسایی شده و روابطی نیز برای پیش بینی سختی خمشی، مدول برشی و مدول کششی ارائه گردیده است. در نهایت تجزیه و تحلیل نتایج نشان داده است که منحنی های نیرو- جابجایی بدست آمده از عبور پارچه ها از هر دو نازل تصویری از رفتار مکانیکی پارچه است. همچنین برای اولین بار نازلی با دهانه قطر متغیر ساخته شد که امکان عبور هر نوع پارچه ای از آن وجود دارد.
زهره عاصی حداد علی اصغر علمدار یزدی
یکی از عوامل اصلی در تغییر خواص فیزیکی و مکانیکی پارچه های تاری و پودی، شستشو بوده که انجام آن در طول دوره استفاده از پوشاک تهیه شده با آن اجتناب ناپذیر می باشد. به هر حال پارچه پس از زمان معینی مقداری از خواص ظاهری و مکانیکی و فیزیکی خود را از دست داده و قابلیت استفاده از آن پایان می یابد که در این میان پارچه های جین در صورت مراقبت و شستشوی صحیح بیش از انواع دیگر پارچه ها برای سال ها دوام خواهند داشت. در این تحقیق پارچه جین به دفعات پی در پی مورد شستشوی خانگی قرار گرفت و روند تغییر خواص فیزیکی و مکانیکی آن پس از شستشوهای مکرر مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی های انجام شده نشان داد که افزایش تعداد دفعات شستشو از ??-? بار باعث افزایش ضخامت و وزن متر مربع و کاهش سختی برشی پارچه جین می شود. هم چنین میزان جریان هوای عبوری از سطح پارچه و زاویه بازگشت از چروک پارچه جین پس از شستشو کاهش می یابد. از طرفی عمل شستشو در اولین دفعه باعث کاهش استحکام پارچه می شود ولی شستشوی بیشتر پارچه و افزایش تعداد دفعات شستشو بر استحکام پارچه در دو جهت تار و پود تأثیر قابل ملاحظه ای ندارد. آزمون های مربوط به ارزیابی سختی خمشی پارچه جین بعد از دفعات مختلف شستشو نیز نشان داد که عمل شستشو تأثیری بر تغییر میزان سختی خمشی پارچه جین ندارد. سنگ شور کردن یکی از عملیات تکمیلی به کار گرفته شده بر لباس های جین می باشد که به دلیل ظاهر خاص و به روز شده ای که به جین می دهد کاربرد فراوانی دارد. در این تحقیق هم چنین اثر سنگ شور کردن بر خواص پارچه جین مورد آزمایش قرار گرفت. بررسی های صورت گرفته نشان دهنده کاهش اکثر خواص از جمله نفوذ پذیری هوا، سختی خمشی، سختی برشی و استحکام تا حد پارگی پارچه جین پس از سنگ شور شدن می باشند. از طرفی سنگ شور کردن باعث افزایش ضخامت و وزن متر مربع پارچه جین می شود. عمل سنگ شور کردن بر میزان زاویه بازگشت از چروک پارچه جین تأثیری نداشته است.
معصومه فاضل نجف آبادی علی اصغر علمدار یزدی
در چند دهه ی اخیر ابتلا به بیماری های پوستی به ویژه سرطان پوست ناشی از قرار گرفتن در معرض پرتوی فرابنفش از نوع طبیعی آن یعنی نور خورشید یا نوع مصنوعی آن رشد سریعی داشته است. به منظور حفاظت در برابر نور خورشید به ویژه پرتوی فرابنفش وجلوگیری از ابتلا به بیماری سرطان پوست، استفاده از منسوجات توصیه شده و در ارتقای درجه حفاظت آن تحقیقات بسیاری صورت گرفته است. در این راستا اثر متغیرهای تراکم تاری، تراکم پودی و جنس نمونه پارچه های تولید شده در سیستم بافندگی تاری - پودی و طول موج پرتوی فرابنفش ، برمیزان انعکاس پرتوی فرابنفش از سطح پارچه، مورد مطالعه قرار گرفته است. در دو طرح بافت تافته و سرژه 1/3 صعودی، تراکم تاری در سه مقدار 36، 40و 45 تار در سانتی متر و تراکم پودی در سه مقدار 22، 24 و 26 پود در سانتی متر تعیین شده و جنس پارچه ها با تغییر در نوع پود مصرفی از قبیل نخ پنبه ی صد در صد با ظرافت 24 و 30 انگلیسی، نخ مخلوط پلی استر و ویسکوز با ظرافت 30 انگلیسی و نخ مخلوط پلی استر پنبه با ظرافت 17 انگلیسی، تغییر یافته است. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. در این تحقیق منطق فازی به منظور پیش گویی کردن میزان انعکاس پرتو ی فرابنفش از سطح پارچه، به کار گرفته شده است که با استفاده از نرم افزار متلب (matlab) مدل منطق فازی طراحی و توسعه داده شده است. میزان انعکاس پرتوی فرابنفش، با استفاده از منطق فازی پیش گویی شده و مقایسه ی نتایج حاصل از آزمایشات تجربی و نتایج پیش گویی شده ضریب همبستگی 965/0 را نشان می دهد. میزان قدر مطلق خطای حاصل از مقایسه ی نتایج عملی و پیش گویی شده بسیار کم می باشد.
میلاد صادقی صادق آباد علی اصغر علمدار یزدی
حجمِ نخ ها از اهمیت بالایی برخوردار است. با افزایش حجمِ نخ، ضریب پوشانندگی و قدرت عایق بندیِ گرمایی منسوج حاصله افزایش یافته و زیر دست بهبود می یابد. نخ های هایبالک از جمله نخ هایی می باشد که از حجم بالایی برخوردار است. اساس تولید نخ های هایبالک، تفاوت قدرت جمع شدگی الیاف تشکیل دهنده نخ می باشد. تاکنون مطالعاتی پیرامون تاثیر عوامل مختلف بر روی خصوصیات نخ های هایبالک اکریلیک، توسط افراد مختلف، صورت گرفته که در نوع خود جالب بوده ولی هنوز جای کار فراوان وجود دارد. در این تحقیق، سعی بر آن است تا ابتدا، میزان تاثیر عوامل مختلف بر روی خصوصیات نخ های هایبالک، تعیین گردد. از اهداف مهم دیگر این تحقیق، ارائه شرایط بهینه جهت حصول بهترین صفات در نخ های هایبالک است. در این تحقیق، تاثیرِ درصد مخلوط الیاف جمع شونده و غیر جمع شونده، نمره نخ، فاکتور تاب نخ، دما و زمان هایبالک نمودن نخ ها بر روی خصوصیات نخ های هایبالک اکریلیک، با استفاده از روش طراحی آزمایشات تاگوچی، مورد ارزیابی قرار گرفته است. بدین منظور، 27 نوع نخِ مختلف تولید گردیده و آزمایش هایِ حجم مخصوص، استحکام، ازدیاد طول پارگی و مدول اولیه بر روی این نخ ها انجام شد. پس از آنالیز نتایج، شرایط بهینه جهت بهینه سازیِ هر یک از این خصوصیات تعیین گردید. نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد که آرایش الیاف در نخ، پس از حجیم شدن، تغییر نموده، بنابراین ساختار این نخ ها دچار تغییر و تحول شده لذا خصوصیات آن ها متفاوت از قبل خواهد بود. حجم مخصوص و درصد ازدیاد طول پارگی نخ های هایبالک، پس از حجیم شدن افزایش یافته و مدول اولیه و استحکام این نخ ها، پس از حجیم شدن کاهش می یابد. همچنین نتایج به دست آمده از آزمایشات نشان دهنده این است که، درصد مخلوط الیاف جمع شونده و غیر جمع شونده و ظرافت نخ، بیشترین تاثیر را بر روی خصوصیات نخ های هایبالک دارا بوده، دمای هایبالک نمودن نخ ها تاثیر نسبتا جالبی بر روی خصوصیات نخ های هایبالک داشته و تاب و زمان هایبالک نمودن نخ های هایبالک، کمترین تاثیر را بر روی خصوصیات این نخ ها دارند. با بهینه سازی هر یک از خصوصیات نخ های هایبالک و پیش بینی پاسخ در شرایط بهینه و مقایسه پاسخ پیش بینی شده با مقدار به دست آمده از آزمون تایید، مشخص گردید که خطای موجود بسیار پایین می باشد. در نهایت مشخص گردید که با بیشینه سازی حجم مخصوص نخ های هایبالک اکریلیک، استحکام این گونه نخ ها کاهش می یابد. به همین دلیل با استفاده از روش بهینه سازی همزمان چندین پاسخ، پاسخ های به دست آمده از آزمایشات گوناگون، به یک نوع پاسخ تبدیل شده و بهینه سازی صورت گرفت.
شبنم هادی پور گودرزی علی اصغر علمدار یزدی
نحوه قرارگیری نخ ها (نخ های تار و پود) وابسته به نوع بافت، بر خواص پارچه تاری پودی موثر است. این عامل مهم (نحوه قرارگیری نخ ها) می تواند به دلیل درگیری اریب نخ ها، یک عنصر کلیدی در پارچه سرژه باشد و این بعنوان نتیجه برای مهندسین نساجی و پوشاک بسیار مهم است. برای این کار، چهل و شش پارچه تاری پودی (در تراکم پود، نمره نخ و طرح بافت مختلف) با ماشین سولزر تولید و با استحکام سنج 350-کششی دانشگاه یزد، آزمایش شد. از نمودار حاصل از دستگاه کششی، ازدیادطول پارچه، مدول اولیه و نیروی کشیدن استخراج شد. مقایسه تغییر شکل پارچه (به علت استراحت: رهایی از تنش بافندگی) با بافت ساده و سرژه نشان داد، تجعد پارچه با بافت سرژه سه بعدی و بسته به تراکم نخ متفاوت است. واضح است، این نوع تجعد می تواند بر خواص مکانیکی پارچه موثر باشد و بعنوان نتیجه نشان داده شود. مقایسه نتایج نشان داد در راستای پودی، ازدیادطول بافت سرژه بیشتر از بافت ساده است در حالی که راستای تاری ازدیادطول بافت ساده بیشتر است. با کاهش تراکم پودی، ازدیادطول کاهش می یابد که این امر در بافت ساده بیشتر از بافت سرژه است. میزان تغییر ازدیادطول بافت سرژه بستگی به مجموعه اثرات تجعد دو بعدی و سه بعدی نخ دارد. همچنین مشخص شد مدول اولیه بافت ساده بیشتر از بافت سرژه است. بعلاوه، مدول اولیه بافت ساده به طور مستقیم با افزایش تراکم پودی (در تایید کارهای قبلی) متناسب است، اما این تاثیر از همین روند در پارچه سرژه پیروی نمی کند. افزایش تراکم پودی در ابتدا موجب کاهش مدول اولیه و ادامه تغییرات تراکم پودی در جهت افزایش مدول اولیه است. این به علت تغییر شکل گیری نخ در پارچه سرژه با افزایش تراکم پودی می باشد. در واقع افزایش تراکم پودی فضا را برای کج شدن پود (کاهش طول بعد سوم) کاهش می دهد و در نتیجه نیروی مورد نیاز برای صاف کردن نخ های پود افزایش می یابد. نتایج نیروی بیرون کشیدن همچنین نشان داد که نیروی بیرون کشیدن نخ در بافت سرژه وابسته به زاویه شکل گیری نخ در صفحه پارچه است بطوریکه با افزایش زاویه، نیروی بیرون کشیدن نخ کاهش می یابد. بعلاوه با افزایش تراکم پودی (بسته به تغییر شکل گیری) نیروی بیرون کشیدن نخ افزایش می یابد.
علی باده نوش علی اصغر علمدار یزدی
در این تحقیق نقش نایکنواختی های موجود در نیمچه نخ تغذیه شده به ماشین رینگ به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگزار بر ابعاد مثلث تاب بررسی شده است. برای منظور فوق نمونه های نخ در چهار شرایط مختلف ریسندگی از نظر تاب، ریسیده شده اند و در حین تولید از نیمچه نخ تغذیه شده و ناحیه مثلث ریسندگی توسط دو دوربین دیجیتال به طور همزمان فیلمبرداری شده است. قطر نیمچه نخ و ابعاد مثلث شامل عرض، ارتفاع و مساحت با استفاده از روش پردازش تصویر و توسط نرم افزار تهیه شده اندازه گیری شده اند.
سکینه پورقاسمی ساغند علی اصغر علمدار یزدی
چکیده: تحقیق حاضر با هدف تعیین علت ایجاد پرز بر پارچه های پلی استر/ویسکوز با تمرکز بر مراحل انجام شده در فرآیند تکمیل پارچه به انجام رسیده است. بدین منظور نمونه هایی خام تا تکمیل شده از پارچه مقنعه ای از نقاط مختلف خط تکمیل برداشته شده و مورد آزمونهای مختلف قرار گرفته است. استحکام و ازدیاد طول پارچه و همچنین نخهای تار و پود آن به صورت جدا شده از ساختار پارچه در کنار تغییرات پارامترهای ساختاری مانند تغییر تراکم بافت و تغییرات درجه پرزدهی پارچه در هر مرحله مورد اندازه گیری و ارزیابی قرار گرفت. نتایج آزمونهای اولیه حاکی از آن بود که پارچه بعد از استنتر و شرینک، استحکام تار و پود خود را به مقدار زیادی معادل 80-70 درصد استحکام مشاهده شده در پارچه خام، از دست داده و دقیقاً پس از مراحل فوق، پرزدهی پارچه به شدت افزایش مییابد. لازم به ذکر است که در فرایند استنتر نمودن، پارچه به مواد نرم کننده سیلیکونی نیز جهت افزایش نرمی پارچه نهائی آغشته می شود. به منظور بررسی دقیقتر اثر فرایند استنتر کردن بر مقدار پرزدهی پارچه های مقنعه ای مورد بررسی، نمونه پارچه های بدون مشکل پرزدهی، در شرایط متفاوتی از نظر درجه حرارت، میزان کشش اعمالی و پس از آغشته شدن به مقدار متفاوت نرم کننده سیلیکونی از استنتر عبور داده شده و آزمایشات ارزیابی درجه پرزدهی و میزان استحکام آنها به انجام رسید. نتایج کلیه آزمونها با نرم افزارspss مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گفت. نتایج بدست آمده نشان داد که مراحل تکمیل بر قابلیت پرزدهی پارچه و استحکام تاری وپودی آن تأثیر معنی دار داشته است. اگر چه اثر دما و کشش اعمال شده در استنتر تاثیر چندادنی در پرزدهی پارچه ندارد ولی با افزودن نرم کن، تمایل پارچه به پرزدهی شدیداً افزایش یافته که این امر با افت شدید استحکام پارچه و نخهای تار و پود آن همراه بوده است. برای بررسی اثر نرم کننده های متفاوت بر میزان پرزدهی پارچه، از چهار نمونه نرم کن که شامل سه نوع نرم کن سیلیکونی و یک نمونه نرم کن کاتیونی بود در شرایط عملیاتی یکسان، استفاده شد. مشاهدات و بررسیهای انجام شده حکایت از افزایش تمایل پارچه به پرزدهی در حضور هر چهار نوع نرم کن داشته که با کاهش استحکام تاری و پودی نیز همراه بوده است
معصومه رحمانی منشادی منصور بیدکی
آویزش یکی از خواص پیچیده نساجی است که علی¬رغم اهمیتی که دارد جزء دشوارترین خصوصیات قابل اندازه¬گیری است و روش¬های استاندارد معدودی برای تعیین آن وجود دارد. تحقیقات مهم و قابل توجهی روی اندازه¬گیری واقعی آویزش و تعیین رابطه بین آویزش و خصوصیات مکانیکی پارچه انجام شده است که نتایج آن¬ها نشانگر رابطه تنگاتنگ بین آویزش و خواص مکانیکی پارچه است ولی تعیین این رابطه کار پیچیده¬ای است. 47نمونه پارچه با جنس¬ها و ساختار متفاوت تهیه گردید. سپس کلیه پارچه¬ها به دو روش مورد آزمون قرار گرفت. با استفاده از روش کاواباتا، خواص مکانیکی پارچه شامل کشش، برش و خمش در 9 پارامتر اندازه¬گیری شد و نتایج حاصل به عنوان پایه مقایسه با روش جدید منظور گردید. سپس از هر نمونه، دایره¬ای به قطر 25 سانتی¬متر بریده شد. نمونه¬ها بر روی ستون عمودی وسیله¬ای از پیش ساخته¬شده قرار داده شد. آن چنان که نمونه از مرکز دایره دور تا دور ستون عمودی آویخته شد. سپس فرم آویخته شده نمونه توسط حلقه¬های متناسب با ضخامت پارچه محصور و وضعیت چین¬خوردگی¬ها در فواصل 5، 7، 9، 11 سانتی¬متر علامت-گذاری گردید. در نهایت تعداد 20 پارامتر از وضعیت آویزش پارچه به عنوان پارامترهای اندازه-گیری رفتار مکانیکی پارچه مورد اندازه¬گیری قرار گرفت. در پایان پارامترهای اندازه¬گیری شده جدید با پارامترهای کاواباتا مقایسه و همبستگی عناصر مورد سنجش و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که پارامترهای min_df, ave_x, min_d2ef, min_de, ,sum_s11 ave_h و sum_y11 با خواص خمشی، برشی و کششی همبستگی بالا (73 درصد) دارد. کلمات کلیدی: پارچه¬های تاری_پودی، آویزش، خواص مکانیکی، تجزیه و تحلیل آماری
نادیا طهرانی دهکردی علی اصغر علمدار یزدی
تاب یکی از قدیمی ترین و طبیعی ترین روش های استحکام بخشی به نخ ریسیده شده است که تاثیر بسیار زیادی روی خصوصیات (فیزیکی - مکانیکی) نخ و نهایتاً پارچه دارد. سطح نخ صاف و یکنواخت نیست، با توجه به جهت تاب دارای برآمدگی و فرورفتگی هایی نیز هست. به عبارت ساده تر سطح نخ متاثر از تاب شیاردار است. تراکم و عمق شیارها به کلفتی الیاف لایه بیرونی نخ، تراکم و انسجام الیاف در بدنه نخ، به علاوه مقدار تاب در واحد طول متفاوت است. بی تردید اعمال تاب نخست، موجب انسجام الیاف (نازک شدن قطر نخ) و سپس با صورت گرفتن فعل جمع شدگی، پدیده افزایش کلفتی و نهایتاً حلزونی شدن نخ را در پی دارد. هدف از انجام این پروژه بررسی تاثیر تاب بر ناهمواری سطح نخ (عمق برآمدگی و فرورفتگی ها و فاصله بین آن ها) و متعاقب آن، تاثیر تاب بر میزان درهم روی نخ ها (در حالت عمود بر هم)، مشابه آنچه در بافندگی تاری پودی و بافت قالی دیده می شود، است. برای حصول این دو مهم، نخست تعداد 5 نخ 12 لا با نمره انگلیسی 20/1 ، با تاب های متفاوت (100، 120،200، 285 و 320) تهیه گردید. ناهمواری سطوح نخ ها از دو روش محاسبه شد. بدین منظور ابتدا با استفاده از میکروسکوپ الکترونی پویشی (اس -ای-ام) از سطح نخ ها عکس برداری گردید. با توجه به آنکه در هندسه فرکتالی، ناهمواری های موجود در صفحه دارای بعدی بین 1 تا 2 بوده و تغییرات ناهمواری باعث تغییر در بعد آن در صفحه (بین خط مستقیم با بعد 1 و صفحه کامل به بعد 2) می گردد، لذا در این تحقیق، برای بیان تغییرات ناهمواری سطح نخ های تابیده، با استفاده از پردازش عکس نخ ها در نرم افزار متلب، بعد فرکتالی نخ ها به روش شمارش جعبه ای مورد محاسبه قرار گرفت، نتایج نشان داد که با افزایش تاب نخ ها، بعد فرکتال نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر با شبیه سازی سطوح نخ با رزوه پیچ های سرگرد، مدل ناهمواری سطح رزوه برای محاسبه مقدار ناهمواری نخ های تابیده شده به کار گرفته شد. آنالیز نتایج همبستگی در نرم افزار spss نشان داد که افزایش مقدار ناهمواری متاثر از افزایش تاب است. بررسی نتایج نشان داد که همبستگی بالایی بین "تغییرات ناهمواری" (بعد فرکتال) و "مقدار ناهمواری" سطح نخ ها وجود دارد. جهت ارزیابی تاثیرات" ناهمواری "سطح نخ بر "درهم روی" (در نقاط تقاطع) وسیله ای مشابه آنچه در بافندگی تاری پودی و یا دستگاه بافندگی فرش دستباف به کار برده می شود، تهیه و با نصب روی دستگاه کشش سنج شرلی، نیروی جابه جایی نخ ها در حالت عمود بر یکدیگر (حالت تار و پود) و دورپیچ شدن یکی به دیگری (حالت پایل فرش)، اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تنها افزایش یا کاهش تاب در بافت پارچه تاری پودی و بافت قالی موجب افزایش نیروی جابه-جایی نخ (مثلا نخ پود روی نخ تار) نمی گردد، بلکه زاویه قرارگیری ناهمواری های دو نخ بر روی یکدیگر مهم است. در واقع هر چه زاویه درگیری نخ های تار و پود به صفر نزدیک تر می شود، نیروی جابه جایی نخ های در گیر، بیشتر می شود.
امیر حسین برزگری علی اصغر علمدار یزدی
به نخ هایی که از دو یا چند نخ تشکیل شده باشند، نخ چند لا می گویند. اکثر نخ های چند لای به کار گرفته شده در پوشاک از میزان تاب برابر برخوردار است. دلیل عمده آن استفاده گسترده پارچه ها در زمینه پوشاک و پوشش است که این امر سبب می شود تا جهت استفاده بهینه از نخ ها، اجزاء آن همگن و یکسان در نظر گرفته شود، اما با توجه به تاثیرات مثبت تاب، استفاده از نخ های دولا با با تاب متفاوت نیز گسترش خواهد یافت. متفاوت بودن تاب هر کدام از اجزاء نخ دو لا می تواند عامل بروز تفاوت های بسیار موثری در خواص نخ باشد. این مهم به این دلیل است که در این حالت خاص نقش، سهم و محل قرار گیری هر کدام از نخ ها در ساختار نخ دو لا، متفاوت از حالتی است که نخ هایی با تاب یکسان، دو لا تاب می شوند. این پروژه به بررسی اثر تاب متفاوت در اجزاء نخ دو لا بر روی خواص سایشی و شید رنگی پارچه های تاری-پودی حاصل شده از این نوع نخ ها پرداخته است. بدین منظور از رشته های بدون تاب الیاف ویسکوز با نمره 300 دنیر استفاده گردید و با استفاده از دستگاه رینگ به آنها تاب داده شد. این نخ ها در سه رنگ مختلف انتخاب شدند تا بیان گر سه سطح تاب اولیه (400، 550 و 700) باشند. سپس سه ترکیب دوتایی از نخ های اولیه (z400-s550 و s700-z550 و z700-s400) انتخاب و دو لا تاب شدند. تاب ثانویه اعمال شده در سه سطح (200، 300 و 400) و دو جهت ( sو z) است. در مرحله آخر، 18 نوع نخ دولای متفاوت به دست آمده جهت بافت پارچه های تاری پودی مربع با تار و پود یکسان و تراکم 10 رشته در سانتی متر به کار برده شدند. مقایسه نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که خواص سایشی و رنگی پارچه های تولید شده از این نوع نخ ها (نخ مرکب با تفاوت در تاب اولیه هر جزء) متفاوت از حالت معمول است. زیرا موقعیت نخ ها در دو دسته سطحی و مرکزی قابل کنترل است و می توان به محدوده وسیعی از خصوصیات در نخ و پارچه دست یافت.