نام پژوهشگر: محمود کمالی زارچ
اکرم مصوری منش حسین زارع
پژوهش حاضر پیرامون تعیین اثربخشی آموزش حل مساله ابداعی در بهبود خلاقیت، نوآوری و تفکر علمی اعضای هیات علمی دانشگاه صنعت آب و برق شهید عباسپور در سال تحصیلی 1391-92 است. تعداد 14 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه در دامنه سنی 32 تا 56 ساله (با میانگین 46) و با سطوح تحصیلات کارشناسی ارشد و دکترا برای شرکت در پژوهش داوطلب شدند، و سه پرسشنامه خلاقیت، نوآوری و تفکر علمی را در مرحله پیش آزمون تکمیل نمودند. این مطالعه از نوع تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون گروهی بود، به این ترتیب که در ادامه کلیه اعضا در قالب 5 جلسه آموزشی 8 ساعته تحت آموزش حل مسئله ابداعی قرار گرفتند و در پایان، مجددا سه پرسشنامه مذکور را در مرحله پس آزمون تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس درون آزمودنی با اندازه گیری مکرر نشان داد که نمرات در هر سه متغیر خلاقیت، نوآوری و تفکر علمی پس از آموزش حل مساله ابداعی تفاوت معناداری با نمرات این سه متغیر در مرحله پیش آزمون دارند. همچنین، نتایج حاصل از آزمون تی جفت شده نشان داد که تغییرات نمرات قبل و بعد از آموزش حل مساله ابداعی برای دو مولفه ابتکار و بسط از میان چهار مولفه خلاقیت، دو مولفه سبک طرحریزی و سبک آفرینش از میان سه مولفه نوآوری و سه مولفه مشاهده و استنباط، استفاده از نظریه ها و قوانین علمی و بسترسازی اجتماعی و فرهنگی از میان شش مولفه تفکر علمی، معنادار است. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه به نظر می رسد که آموزش حل مساله ابداعی می تواند به گونه معناداری بر بخش هایی از خلاقیت، نوآوری و تفکر علمی اعضای هیات علمی دانشگاه که بیشتر تحت تاثیر یادگیری هستند، موثر باشد
عظیمه سیف الدینی آنوسا کلانتر هرمزی
یافته های تحقیق: فرض 1) بین تمایز یافتگی و کیفیت روابط زناشویی همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی آزمون (397/0) محاسبه شده در سطح 05/0 از ضریب همبستگی جدول (195/0) بزرگتر است بنابراین فرض صفر رد می شود یعنی ضریب همبستگی محاسبه شده معنادار بوده و بین دو متغیر مورد نظر همبستگی وجود دارد. فرض2- بین کیفیت روابط زناشویی و واکنش پذیری عاطفی همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی آزمون (325/-) محاسبه شده در سطح 05/0 از ضریب همبستگی جدول (195/0) بزرگتر است فرض صفر رد می شود. یعنی بین دو متغیر مورد نظر همبستگی معکوس وجود دارد فرض 3- بین کیفیت روابط زناشویی و جایگاه من همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی آزمون (259/.) محاسبه شده در سطح 05/0 از ضریب همبستگی جدول(195/0) بزرگ تر است فرض صفر رد می شود . یعنی بین دو متغیر مورد نظر همبستگی وجود دارد.فرض4- بین کیفیت روابط زناشویی و گسلش عاطفی همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی آزمون (626/.) محاسبه شده در سطح 05/0 از ضریب همبستگی جدول (195/0) بزرگ تر است فرض صفر رد می شود . یعنی بین دو متغیر مورد نظر همبستگی وجود دارد. فرض 5- بین کیفیت روابط زناشویی و آمیختگی با دیگران همبستگی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی آزمون (218/0) محاسبه شده در سطح 05/0 از ضریب همبستگی جدول (195/0) بزرگ تر است فرض صفر رد می شود . یعنی بین دو متغیر مورد نظر همبستگی وجود دارد.
سمیه السادات علوی لنگرودی محمود کمالی زارچ
پژوهش حاضر با هدفِ بررسی اثر بخشی آموزش تفکر انتقادی بر باور های معرفت شناختی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه یزد انجام گرفت که از لحاظ هدف در طبقه تحقیقات کاربردی و از لحاظ روش گردآوری داده ها در قالب تحقیقات آزمایشی قرار می گیرد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دوره ی کارشناسی دانشگاه یزد در سال تحصیلی 91-1390 به تعداد 11052 نفر بوده است. جهت انتخاب گروههای نمونه تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایِ مرحله ای از بین 14 دانشکده ، دانشکده علوم انسانی ، از بین پنج گروه موجود در این دانشکده ، گروه علوم تربیتی و روانشناسی ،از بین رشته های مختلف تحصیلی این گروه ، رشته ی علوم تربیتی ، از بین دروس ، درس مقدمات روش تحقیق در علوم تربیتی و از بین کلاس های تشکیل شده برای این درس ، دو کلاس به عنوان نمونه انتخاب شد که درمراحل بعد به صورت تصادفی یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل تعیین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی معرفت شناختی شومر (1992) با 63 گویه بود که پایایی کل توسط دوئل ، شومر و آیکنز (2001) بررسی وبرابر با 74/ گزارش شده است.همچنین روایی توسط پنگ و جرالد (2006) تأیید شده است. برای توصیف داده ها وتحلیل فرضیه های تحقیق از شاخص های آمار توصیفی و روش آماری تحلیل کوواریانس(پس ازبررسی پیش فرض های آن) استفاده شد. مهمترین نتایج به دست آمده نشان دادآموزش تفکر انتقادی باعث بهبود باورهای معرفت شناختی دانشجویان گروه آزمایش در مقایسه با دانشجویان گروه کنترل شده است.درتحلیل خرده مقیاس های باورهای معرفت شناختی نیزمشخص شدآموزش تفکر انتقادی باعث افزایش باورهای معرفت شناختی افراد در ابعاد توانایی ذاتی یادگیری، ساده بودن دانش، قطعیت دانش، منبع دانش و یادگیری سریع دانش شده است، امااین آموزش تأثیرمتفاوتی بر باور های معرفت شناختی دانشجویان دختر و پسر نداشته است. درپایان گزارش، محدودیت های تحقیق وپیشنهادهای عملی و موضوعی برای تحقیقات آینده ارائه شده است .
محسن ملا صادقی رکن آبادی محمود کمالی زارچ
هدف از انجام این پژوهش تعیین اثربخشی مطالعه ی آموزشِِِ نقاشی درمانی در کاهشِِِِ رفتارهای پرخاشگرانه ی دانش آموزان آهسته گام آموزش پذیر دوره ی راهنمایی در استان یزد بود. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و آزمون پی گیری بود. جامعه ی مورد مطالعه را، دانش آموزان دختر و پسر آهسته گام دوره ی راهنمایی استان یزد در سال تحصیلی 92-91 تشکیل می دادند که 201 نفر بودند ( 117 پسر و84 دختر). با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای تعداد 48 دانش آموز(24 پسر و 24 دختر) انتخاب و به صورت تصادفی ساده و با رعایت شرط همتا سازی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند(12 نفر آزمایش و12نفر کنترل). گروه آزمایش تحت نقاشی درمانی در 12 جلسه قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسش نامه ی سنجش پرخاشگری زاهدی فر، ماتریس های پیش رونده ی ریون برای کنترل هوش و آزمون نقّاشی آدمک گودایناف جهت بررسی توانایی نقاشی دانش آموزان بود. نتایج تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد(05/0>p ). همچنین میزان این تأثیر در بین دختران و پسران متفاوت است ولی در میزان این تأثیر در پایه های مختلف تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه: نتیجه ی پژوهش حاکی از تأثیر نقاشی درمانی در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه ی دانش آموزانِ آهسته گامِ دوره ی راهنمایی استان یزد بود که این نتیجه همسو با نتایج پژوهشگران در مورد تأثیر این رویکرد بر دانش آموزان آهسته گام دوره ابتدایی است.
لیلا پورحسینی محمدابادی تقی جباری فر
چکیده هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین مهارت های ارتباطی مدیران با توانمندسازی روانشناختی و عملکرد شغلی دبیران شهر یزد در سال تحصیلی 92-1391 می باشد. این پژوهش یک پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مدیران و دبیران دبیرستان های دخترانه ناحیه یک و دو شهر یزد می باشد. 60 مدیر به روش تمام شماری و 242 نفر دبیر به صورت تصادفی بر اساس تعیین حجم نمونه جدول کرجسی و مورگان (1970) انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه مهارت ارتباطی بارتون (1990)، پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر (1995) و پرسشنامه عملکرد شغلی پترسون (1963) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه همزمان و آزمون t دو نمونه مستقل تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان دادند: بین عملکرد شغلی دبیران با بعد کلامی، شنود و بازخورد رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین مولفه های مهارت های ارتباطی مدیران و مولفه های توانمند سازی روانشناختی دبیران و بین مولفه های توانمندسازی روانشناختی با عملکرد شغلی دبیران رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. هم چنین، بین عملکرد شغلی دبیران با توجه به آموزش های ضمن خدمت تفاوت معناداری وجود ندارد ولی بین توانمندسازی روانشناختی آنان تفاوت معناداری وجود دارد. هم چنین آشکار شد سابقه مدیریت و بعد کلامی پیش بینی کننده معناداری برای توانمندسازی روانشناختی و متغیرهای بازخورد و شنود پیش بینی کننده معناداری برای عملکرد شغلی است. در نتیجه زمانی که مدیران مدارس توجه خود را به جنبه های انسانی مسائل معلمان و برقراری روابط متقابل معطوف کنند به تبع، معلمان احساس توانمندی کرده و عملکرد بهتری دارند.