نام پژوهشگر: محمد رضا تمنایی فر
مهشاد معتقدی فرد محمد رضا تمنایی فر
توجه به احساس بهزیستی دانشجویان و ارتباط آن با خلاقیت و خودکارآمدی ضروری است و نقش تعیین کنندهای در موفقیت آنان دارد. هدف این پژوهش بررسی رابطه خلاقیت و خودکارآمدی با بهزیستی ذهنی در میان دانشجویان دانشگاه کاشان بود. نمونه پژوهش شامل 355 نفر از دانشجویان ( 176 زن و 179 مرد) بود که بر اساس نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم جامعه انتخاب گردیدند. طرح پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی بود. برای سنجش خلاقیت از پرسشنامه خلاقیت عابدی، برای سنجش خودکارآمدی از مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر و مادوکس و برای سنجش بهزیستی ذهنی و زیر مقیاسهای آن از پرسشنامه بهزیستی ذهنی کییز و مگیارمو استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها و آزمونهای آماری از طریق نرم افزار انجام شد. نتایج نشان داد میان خلاقیت با بهزیستی ذهنی، هیجانی، روانشناختی و اجتماعی رابطه spss 18 معناداری وجود داشت. همچنین خودکارآمدی نیز با بهزیستی ذهنی، هیجانی، روانشناختی و اجتماعی رابطه معناداری برقرار کرد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد خلاقیت به همراه خودکارآمدی 14 درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین کرد. نقش خلاقیت در پیش بینی بهزیستی ذهنی بیشتر از خودکارآمدی بود. با توجه به ارتباط معنادار میان بهزیستی ذهنی با خلاقیت و خودکارآمدی، یافتهها تلویحات مهمی برای بهبود بهزیستی ذهنی دانشجویان از طریق تقویت خودکارآمدی و بهینه سازی شرایط بروز خلاقیت در نظر دارد.
زینب کمال آرانی محمد رضا تمنایی فر
این پژوهش به بررسی تاثیر شیوه های فرزند پروری والدین بر هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان متوسطه شهر کاشان پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دوره متوسطه شهر کاشان و حجم نمونه این پژوهش برابر با 300 نفر دانش آموز دختر و پسر بود که از ده مدرسه در سطح شهر کاشان به صورت خوشه ای چند مرحله ای از بین کل دانش آموزان دوره متوسطه شهر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش ،پرسشنامه شیوه های فرزند پروری رابینسون و همکاران (1995)،پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ و پرسشنامه مهارتهای اجتماعی ایندر بیتزن و فوستر بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری توصیفی و استنباطی(میانگین ، انحراف معیار ، هبستگی ، رگرسیون، تحلیل واریانس یک سویه و آزمونt)استفاده گردید.نتایج حاصله نشان داد که بین شیوه فرزند پروری اقتداری و میزان هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی فرزندان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد،بین دو شیوه فرزند پروری استبدادی وسهل گیرانه و دو متغیر هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی رابطه منفی و معنادار است.از یافته های دیگر این پژوهش، عدم وجود تفاوت معنادار بین دختران و پسران در دو متغیرهوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی بود.
محبوبه منصوری فریبرز صدیقی ارفعی
شاید امروزه کمتر بچه ای به سراغ بازی های سنتی و علمی برود و یا برای گذراندن وقت خود با دوستان به کوچه برود و با آنها بازی کند، اکثر آنها ترجیح می دهند وقت خود را در دنیای فن آوری و دیجیتال بگذرانند و به بازی های رایانه ای سرگرم شوند. جاذبه بازی های رایانه ای امروزه بسیار شگفت انگیزتر از بازی های سنتی و قدیمی است و اینکه کودکان، نوجوانان، جوانان و گاهی بزرگترها جذب اینگونه بازی ها می شوند بی دلیل نیست . همان گونه که تاریخ فن آوریها حکایت می کند؛ بازی های رایانه ای نیز همانند فن آوری های ارتباطی پیشین، در هر دو بعد استفاده بهینه و بهره گیری نامناسب، مورد استفاده قرار گرفته اند. به عنوان نمونه برخی از بازیها در جهت افزایش مهارت های هماهنگی دست و چشم، خلاقیت وحل مسأله به کار می رود (منطقی،1386). در این میان تا کنون بیشتر به اثرات منفی این بازی ها پرداخته شده است در صورتی که بازی های تصویری-رایانه ای در برگیرنده مجموعه ای از فرصت ها و تهدیدها هستند، یکی از مهمترین فرصت های بازی ها، اثرات شناختی بازی های تصویری- رایانه ای است. در این تحقیق سعی بر آن است که بیشتر بر این جنبه های مثبت تأکید شود، تحقیق حاضر به بررسی تأثیر این بازی ها بررشد خلاقیت و ارتقاء مهارت های حل مسأله بر روی دانش آموزان مقطع سنی 15-10 سال شهر اصفهان می پردازد وسعی دارد موارد مثبت این بازی ها را شناسایی و در اختیار دانش آموزان، اولیاء و همچنین محیط های آموزشی قرار داده تا بتوان با توجه به هجمه این بازی ها، مناسب ترین را در اختیار دانش آموزان قرار داد، در طی تحقیق دو بازی تدریس و عصر خدایان در اختیار دانش آموزان در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفته و قبل و بعد از بازی نیز پرسشنامه ها توسط آنان تکمیل شده است .
فاطمه خبازی راوندی فریبرز صدیقی ارفعی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطة هوش معنوی و شادکامی با مشارکت فرهنگی در بین دانشجویان دانشگاه کاشان انجام شده است. بدین منظور نمونه¬ای به حجم 400 نفر، به روش نمونه¬گیری طبقه¬ای از جامعة آماری مورد پژوهش (دانشجویان دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 92-91 به تعداد 5434 نفر) انتخاب گردید. این پژوهش از نوع پیمایشی بوده و برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه استفاده شده است. به منظور جمع آوری داده¬ها از پرسشنامه¬ هوش معنوی عبدالله زاده و همکاران، پرسشنامه¬ شادکامی آکسفورد و پرسشنامه¬ مشارکت فرهنگی که توسط محقق و با نظر اساتید ساخته شد، استفاده گردید. داده¬ها با شاخص¬های آماری چون تحلیل واریانس و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که بین هوش معنوی و شادکامی رابطه مثبت و معنادار (0.56) وجود دارد. همچنین بین هوش معنوی و مشارکت فرهنگی نیز رابطه¬ی مثبت و معنادار (0.28) دیده می¬شود. از سوی دیگر بین شادکامی و مشارکت فرهنگی نیز رابطه مثبت و معنادار (0.32) مشاهده شد. نتایج رگرسیون نشان می¬دهد که متغیرهای مستقل (هوش معنوی و شادکامی)، حدود 0.13 از واریانس تغییرات متغیر وابسته (مشارکت فرهنگی) را پیش¬بینی می¬کنند. به طوری که میزان اثرگذاری شادکامی حدود 0.23 و هوش معنوی 0.18 است. بنابراین شادکامی اثر بیشتری نسبت به هوش معنوی دارد. یافته¬های پژوهش با نتایج پژوهش منظری توکلی و همکاران (1390)، گنجی (1388)، آقابابایی و همکاران (1390)، مرعشی و همکاران (1391)، آزموده و همکاران (1385)، به طور تلویحی و با پژوهش¬های یعقوبی (1389)، باب الحوائجی و همکاران (1390)، باقری و همکاران (1390)، رئیسی و همکاران (1392) هم¬خوانی دارد.
الهام قیاسی محمد رضا تمنایی فر
هدف پژوهش حاضر مقایسه سازگاری، سبک های مقابله و بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی و مادران دارای فرزندان عادی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان کم توان ذهنی و مادران دارای فرزندان عادی پایه اول تا ششم ابتدایی شهر کاشان ( سال تحصیلی93-92 ) بود.