نام پژوهشگر: عباس ایزد پناه
میثم ابراهیمی عسگر دیرباز
عقل نقش بارزی در تقویت دین داشته و دین نیز در ترویج تعقل گام های موثری برداشته است، بین این دو رابطه ی تنگاتنگی بر قرار است. به علت مطرح شدن برخی از موضوعات از جانب دین که یا از دسترس عقل خارج است و یا هر کسی ظرفیت فهم آنها را ندارد، به ظاهر نوعی ناسازگاری بین این دو منبع معرفت زا حاصل می شود. حل ناسازگاری ظاهری میان این دو، سبب پیدایش جریان های فکری هم چون «مکتب تفکیک» شده. تفکیکیان بیان می کنند که اساساً میان معارف بشری – از هر قبیل که باشد- و معارف وحیانی تفاوت ماهوی وجود دارد. هماهنگی میان عقل (فلسفی) با دین امری ناشدنی و غیر ممکن است. در مقابل، گروهی قائل به هماهنگی عقل و وحی در طریق کسب معرفت دینی هستند و معتقدند، بدون استفاده ی همگرا از این دو موهبت الهی، امکان رسیدن به شناخت متعالی دین وجود ندارد. دو حکیم متأله یعنی علامه محمد حسین طباطبایی و شاگردانشان و هم چنین استاد جوادی آملی به عنوان دو نماینده یِ تمام عیار گروه اخیر هستند. ضمن بیان دیدگاه مکتب تفکیک در خصوص رابطه ی عقل و دین، به نقد این دیدگاه با تکیه برآراء این دو حکیم می پردازیم. با توجه به اعتبار عقل از نظر دین و استحکام معرفتی بدیهیات عقلی می توان نحوه ای از استقلال برای عقل در حوزه دین قائل شد.
قاسم امجدیان عباس ایزد پناه
چکیده بحث از وجود و اسماء و صفات خداوند متعال و چگونگی پیدایش و خلقت موجودات، أهم مسائل فلسفی است و از جمله بحثهائی است که تمامی فیلسوفان اعم از شرقی و غربی آن را مورد بحث قرار دادهاند. رساله حاضر با ترسیم فضای فکری فیلسوفان یونانی و رومی ماقبل و ما بعد سقراط و همچنین عقاید فلاسفه و متکلمین مسلمان در مسئله خداوند تا ظهور فارابی، نگاه فارابی و سهروردی در وجود و صفات حقتعالی را مورد بررسی قرار میدهد. فارابی بعد از بیان چگونگی شناخت خداوند با دو مقدمه نفی تسلسل ـ با برهان«أسد و أخصر» و «طرف و وسط» ـ و نفی دور، وجود خداوند را با دو برهان « امکان و وجوب» و «برهان نفی ماهیت از خداوند» مستدل ساخته و با بحث صفات ثبوتی و سلبی، صفات خداوند را برمیشمرد فارابی در ضمن صفات سلبی خداوند أحدیت و توحید خداوندی ـ یعنی توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عملی(فردی و اجتماعی) ـ و نفی ضد و ماهیت را مستدل ساخته و در پایان با شرح اسماء ذاتی و صفاتی خداوند، بیان میدارد که خداوند عالم، حکیم، ظاهر و باطن را سزاوار است که چه بنامیم. سهروردی هم که شناخت خداوند را متکی بر خودآگاهیِ اشراقی و شهود میداند علاوه بر برهان «إن شبه لِم» به اقامه شش برهان دیگر در قالب برهان إن با دو مقدمه نفی تسلسل ـ از طریق برهان تطبیق ـ و نفی دور به اثبات وجود خداوند پرداخته است. او جهت دفع شبهه تعدد قدماء تمامی صفات حقیقیه جز علم و حیات را به همراه صفات زاید از خداوند نفی کرده در حالی که صفات اضافی را در حق خداوند پذیرفته و آنها را به اضافه مبدئیت ارجاع میدهد سهروردی ضمن اشاره به أحدیت و توحید با اقسام چهارگانهاش که از صفات سلبیه خداوند هستند، بیان میدارد که مبدأ صفات سلبیه خداوند سلب امکان میباشد. رساله حاضر در پایان جهت تکمیل مطالب و دفع برخی شبهات، أهم مسائلِ مورد بحث را از نگاه فارابی و سهروردی مورد تطبیق قرار میدهد.
علی اصغر افتخاری نژاد عباس ایزد پناه
چکیده: بررسی رابطه عقل و دین یکی از بحث های دیرینه در میان دین پژوهان و فلاسفه بوده است. به همین دلیل مناسبات و ناسازگاری میان عقل و دین جزء دغدغه های اصلی این دوگروه بوده و به آن پرداخته اند. نوشتار حاضرکه در سه فصل تدوین گردیده، بعد از تبیین معانی و تعاریف مختلف عقل و دین و همچنین قلمروهای اختصاصی هر کدام به ذکر ماهیت و حجیّت این دو ابزار مهم معرفت شناسی پرداخته و برای شناخت عمیق تر و دقیق تر این دوحجّت درونی و بیرونی به ذکر اقسام مختلف عقل و دین و شناخت ارکان مهم دین که عبارت اند از(وحی و ایمان) به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در ادامه به بررسی انواع مناسبات میان عقل و دین و همچنین تعارضات احتمالی بوجود آمده میان عقل و دین پرداخته است. تلاش و کوششی که در این تحقیق به انجام رسیده این است که دیدگاه های امام (ره) را درباره نسبت عقل و دین مورد بررسی و ارزیابی قرار داده و آنچه که می توان از دیدگاه حضرت امام استنباط نمود این است که حضرت امام عقل و دین را به منزله دوبال می داند که یکی بدون دیگری ثمره ای به جز گمراهی نخواهد داشت، از اینرو ایشان اولاً به دلیل بهره مندی از سرچشمه زلال قرآن و ثانیاً مشی فلسفی –عرفانی اش میان عقل و دین تعاملی بسیار دقیق و مستحکم می بیند به طوری که که هیچ گونه گسست و تعارضی میان آن دو نیست. حال ذکر این نکته نیز در اینجا لازم است که نگارنده کوشیده تا دیدگاه ها و نظریات ایشان را از مجموعه آثار و نوشته های آنان، به اندازه توان علمی خود درباره نسبت عقل و دین مورد بحث و بررسی قرار دهد. کلید واژه ها: عقل، دین، توازی، تعارض، امام خمینی
محمد دین محمدی عباس ایزد پناه
مسئله اجتماع جایگاه ویژه ای دراندیشه دو فیلسوف بزرگ مسلمان، جناب فارابی و ابن سینا دارد. جناب فارابی انرا تحت عنوان علم المدنی که همان فلسفه عملی ایشان می باشدمورد برسی قرار داده وجناب ابو علی سینا انرادر دو بخش تدبیر منزل و تدبیرشهر که زیر شاخه حکمت عملی ایشان می باشند، مورد توجه قرار می دهند. مسائلی نیز تحت این عناوین بیان شده و مورد بررسی قرار می گیرد که در اندیشه جناب فارابی ، حول مقوله رهبر جامعه بوده و در اندیشه جناب بوعلی حول مسئله قانون قرار دارد . در مقام تطبیق بسیاری از مسائل بیان شده توسط این فیلسوفان بر هم مطابقت دارد الا اینکه به نظر می رسد جناب فارابی اصالت را به اجتماع می دهند ولی جناب ابو علی سینا برای مسئله فرد و اجتماع به طور یکسان اهمیت قائل بوده و هر کدام را به طور جداگانه مورد توجه قرار میدهند وهمچنین به نظر می رسد که توجه به مسئله شریعت در اندیشه جناب ابن سینا ازجایگاه ویژه تری نسبت به اندیشه جناب فارابی برخوردار است و همین امور باعث می شود با وجود تشابه های زیادی که بین این دو اندیشه وجود دارد نتوانیم به همانندی کامل این دو اندیشه در تحلیل مسئله اجتماع و یا تبعیت جناب بوعلی از جناب فارابی حکم کنیم
محسن پیرهادی عباس ایزد پناه
چکیده تکلم یکی از اوصاف خداوند است، در اتصاف خدوند به تکلم همه اتفاق نظر دارند، ولی در کیفیت اتصاف اختلاف وجود دارد، اختلاف نظردر میان معتزله واشاعره وحکماء است، قاضی عبدالجبارمعتزلی قائل است به اینکه کلام خداوند عبارت است از: اصوات و حروف که خداوند ایجاد می کند و قائم به ذات او نیست. این همان کلام لفظی است که مورد اتفاق همگان است. بحث در این است که آیا قسم دیگری وجود دارد؟ فخررازیِ اشعری، معتقد است ورای این الفاظ در ذهن متکلم معانی قرار دارد و حقیقت کلام همین معانی است که آن را کلام نفسی می نامند. در پاسخ گفته شده که در ذهن متکلم ورای الفاظ معانی قرار دارد؛ اما این که به این معانی کلام گفته شود مورد قبول نیست، و دلیلی بر اثبات آن وجود نداردو در عرف به معانی کلام گفته نمی شود، در جملات خبریه غیر از علم و در جملات انشایی غیر از اراده و کراهت چیزی به نام کلام نفسی وجود ندارد و هر چه است همان علم و اراده است. ملاصدرا در معنای کلام، توسعه قائل می شود و بر اساس این توسعه می فرماید: کلام عبارت است از انشاء و ایجاد چیزی که بر درون و ضمیر متکلم دلالت کند. با این تعریف، کلام شامل تمام موجودات وافعال می شود؛ چرا که کشف از نهان وغیب می کنند و همان خصوصیت کلام لفظی داراست. در این نوشتار بعد از تحقیق و دقت و نظر میان انظار سه گانه احراز گردید که از میان این سه نظریه، دیدگاه صدرالمتالهین دارای جامعیت است و از آیات و روایات بر این نظریه موید وجود دارد، وبر اساس آن می توان به روشنی مراد آیات و روایاتی که در آنها کلام بر غیر از کلام لفظی اطلاق شده است را تبیین کرد. واژگان کلیدی: کلام خداوند، قاضی عبدالجبار، فخررازی، ملاصدرا
مرتضی حسین زاده عباس ایزد پناه
معرفت دینی، به کار بردن روش و منطق صحیح برای فهم دین، و استفاده از منابع معتبر برای رسیدن به واقع دین است. منابع شناخت و معرفت دینی ، روش دین شناسی ای که ما را به حقیقت دین برساند و موانع پیش روی معرفت دینی، بحث از چگونگی معرفت دینی است. برای رسیدن به معرفت دینی باید روش دین شناسی داشت که دو مکتب مهم عصر حاضر یعنی مکتب متعالیه و مکتب میرزا مهدی اصفهانی (ره) هر کدام روشی خاص برای رسیدن به معرفت دینی ارائه می-دهند که با آشنایی با منابع شناخت و معرفت، موانع معرفت دینی هم مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین برای رسیدن به معرفت دینی حقیقی باید منابع معرفت دینی و موانع آن مشخص گردد. با بررسی منابع و روش دین شناسی و موانع معرفت دینی هر دو مکتب فکری این نکته مهم به دست می آید که مکتب متعالیه، منطق صحیح فهم دین را ارائه می دهد و اینکه عقل به عنوان مهمترین منبع معرفت دینی، در کنار قرآن و سنت قرار دارد و مانع دانستن آن بستن باب علم و تعطیلی معرفت نسبت به دین خواهد بود.
محمود صابری احمد دیلمی
ارتباط بین انسان شناسی و اخلاق از جمله مباحثی است که کمتر اندیشمندی در حوزه ی اخلاق به آن پرداخته یا دست کم،به صورت روشن در باب آن سخن گفته است.از آنجا که اخلاق و انسان شناسی به عنوان دو دانش بسیار وسیع،مربوط به نفس انسان هستند،طبعا می توان ارتباط زیادی را بین آنها یافت.بررسی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه کانت و علامه طباطبایی،منوط به واکاوی اخلاق و انسان شناسی است.هر دو اندیشمند مورد نظر،ابعاد وجودی انسان؛از آن جهت که مربوط به اخلاق و اخلاقی زیستن می شوند؛را مورد بررسی ویژه قرار داده اند.در این تحقیق،که علاوه بر بررسی جداگانه ی عقاید هر کدام،جهت هایی که هر دو اندیشمند،به صورت همسان و نزدیک به هم،اندیشه کرده اند،ذکر شده است.این جهت ها به طور مشخص؛کرامت انسان،آزادی انسان؛سرشت اخلاقی انسان و جایگاه نیت در عمل اخلاقی هستند.در ضمن تقریر و تحلیل اندیشه ی انسان شناسی اخلاقی در اندیشه ی دو فیلسوف مورد نظر،این ابعاد نیز مورد مقایسه قرار گرفتند.
امین محمدی پارسا عباس ایزد پناه
در این پایان نامه درجات شناخت خدا با محوریت خطبه اول نهج البلاغه و با بهره گیری از فرمایشات امیرالمومنین علی علیه السلام مورد بررسی قرار گرفته به طوری که امکان شناخت و همچنین محدوده شناخت خداوند( اعم از حضوری و حصولی ) مورد بررسی و تبیین واقع شده است.
محمود موسوی درچه عباس ایزد پناه
موضوع این رساله مناسبات دین و علوم انسانی از دیدگاه استاد مطهری می باشد . اکنون در جامعه علمی ما، تفاسیر و تلقی های گوناگونی از «هویت» علوم انسانی اسلامی وجود دارند که حتی گاه، با یکدیگر متعارض هستند. بنابراین، می باید به عنوان یک گام بنیادی در مسیر طراحی و ترسیم «مناسبات دین و علوم انسانی »، بتوانیم به طور دقیق به این مسأله بپردازیم. در این زمینه استاد مطهری از جمله کسانی هستند که با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیات بخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگی کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادی، التقاطی و متحجرانه پرداخت و اسلام را بدور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشی معرفی کرد. این رساله در سه فصل سامان یافته است. در فصل اول از این رساله بعد از بیان سوالات اصلی و فرعی و ضرورت و پیشینه موضوع، به تعریف انسان و دین و علم و علوم انسانی می پردازیم. زیرا نگاه ما به علوم انسانی و مناسبات آن با دین بستگی به نگاه ما و تعریف ما از این موضوعات دارد. در ادامه در بخشی از این فصل به جایگاه ویژه استاد مطهری در اندیشه معاصر و مناسبات مکتب استاد با علوم انسانی اشاره خواهد شد. در فصل دوم به صورت کلی از رابطه علم و دین و رابطه انسان و ایمان دینی و همچنین مسأله فطرت انسان و تکامل انسان و قلمرو دین و پویایی دین از دیدگاه استاد مطهری بحث می کنیم. اما در فصل سوم به صورت جزئی وارد بحث اصلی مناسبات دین و علوم انسانی می شویم و رابطه دین و علوم انسانی فردی (اخلاق، تعلیم و تربیت، روانشناسی) و رابطه دین و علوم انسانی اجتماعی (تاریخ، جامعه شناسی، سیاست، مدیریت، اقتصاد، حقوق) را از دیدگاه استاد مطهری به بحث می گذاریم. رساله حاضر در صدد است تا از دیدگاه استاد مطهری به نزاع و کشمکش دین و علوم انسانی که بعضیها به آن قائلند، پایان دهد.
زین العابدین حاجب عباس ایزد پناه
افلاطون وشیخ اشراق دو متفکر واندیشمند برجسته شرق وغرب، هریک به نوبه خود باعث تحت تأثیر قرار دادن فکر واندیشه زمان خود شده اند. که موجب تحولات بزرگی در عالم فکر واندیشه بشری شده اند. افلاطون که بعد از گروهی به نام سوفسطائیان پا به عرصه هستی گذاشت، در شرق وغرب تحولی عظیم در علم وفلسفه ایجاد کرد، به طوری که تمام فیلسوفان بعد از وی، مستقیم و یا غیر مستقیم تحت تأثیر مبانی فکری وفلسفی او بوده اند. وهمچنین شیخ اشراق نیز در مقدمه حکمه الاشراق ضمن بیان مراتب حکماء بالاترین آنها را حکیم متأله اشراقی مانند والدحکماء هرمس(ادریس نبی) و رئیس حکمای اشراق افلاطون می داند،که با تلفیق حکمت بحثی (استدلالی) و حکمت ذوقی(عرفانی) پیوندی ناگسستنی بین فلسفه استدلالی وعرفان اسلامی ایجاد و راه را برای حل بسیاری از مسائل فلسفی با توجه به شناخت شهودی فراهم کرد، به نحوی که فیلسوفان بعد از وی خصوصاً ملا صدرای شیرازی، او را سرمشق گرفته و تحت تأثیر مبانی اشراقی وی قرار گرفته اند. در این رساله به بررسی تطبیقی فلسفه سیاسی از نگاه دو فیلسوف با توجه به مبانی بنیادین، هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی پرداخته شده، که اصلی ترین مسائل فلسفه سیاسی افلاطون، همچون مدینه فاضله و ویژگی های آن، طبقات جامعه ایده آل افلاطونی، انواع حکومت ها و ویژگی های آنها، قانون، عدالت ، رابطه حکمت و عدالت و همچنین اصلی ترین مسائل فلسفه سیاسی شیخ اشراق، همچون سیاست فاضله، مفهوم دولت وحکومت، ضرورت وجود دولت وحکومت، ضرورت وجود نبی، حکومت حکیم متأله(قطب عالم امکان)و ویژگی های آن مورد بررسی قرار گرفته،که هدف از انجام این تحقیق گسترش مباحث فلسفه تطبیقی و بیان مشابهت ها وتمایزات دو مکتب فلسفی بر مبنای مسائل بنیادین دو مکتب بوده است که نتایج بدست آمده، ضرورت زندگی اجتماعی و رسیدن به سعادت عظمی وکمال انسانی در سایه سیاست فاضله و حاکمیت حکیم دانا (انسان کامل) ممکن است و این سیاست فاضله را از طریق ارتباط با مراتب عالم عقل (عالم ایده ها از نظر افلاطون وعالم انوار از نظر سهروردی)وشناخت شهودبدست می آورد.
کمیل یزدی محمدی عسکر دیرباز
چکیده ندارد.