نام پژوهشگر: حسن بلخاری قهی
زینب چاوشی حسن بلخاری قهی
خواهش دست یابی به نور وجودی و بررسی تجربه معنوی سالک در مراحل سیر و سلوک عارفانه او همواره موضوع مورد بحث اندیشمندان و حکمای ایرانی بوده است. در جهان صنعتی امروز، که جهان بحران معنویت و اخلاق است، معنویت و عرفان اسلامی با شریعتی روشن، زمینه ای جهت وصول انسان به کمال حقیقی و شکوفایی معرفت فطری او می شود. در این میان ضرورت تدوین و پژوهش در باب لطیفه های نور که در طی سیر مینوی سالک توسط وی رویت می شود، احساس می شود. لطیفه های نور در مبحث عرفانی به کالبدهای نورانی یا (پیامبران نور) به جز کالبد فیزیکی و جسمانی اطلاق می شود و از نظر تعداد نامعلوم و در هر منبع و از قول هر فیلسوفی تعداد خاصی به آن نسبت داده شده است. علاءالدوله سمنانی با مدنظر قراردادن هفت معنای باطنی قرآن و با استناد به هفت پیغمبر درونی و هفت مرتبت وجودی آن، کامل ترین اندام شناسی عرفانی را مطرح کرد که البته هر کدام از این اندام ها به توسط هاله های نورانی و رنگین نمایش و به توسط اندام درک تخیل، که همانا حس خیال نه از نوع توهم بلکه خیال فعال به تجسم و تصور رویت می شوند. روش تحقیق در این رساله به صورت تاریخی و توصیفی انجام شده است. بررسی آرای حکما و اندیشمندان ایرانی در رابطه با مراتب نور به ترتیب تقدم و تأخر تاریخی انجام شده است و مبانی حکمی لطیفه هفت گانه نور و پیامبران وجود در آراء علاءالدوله سمنانی و متناظرات آن در فصلی مجزا به صورت مبسوط بررسی شده است. در بخش پایانی این رساله سعی شده پس از بررسی نگاره هایی از پیامبران در کتاب هایی نظیر، معراج نامه ها و حبیب السیر به شیوه تطبیقی و تحلیلی در حوزه نظریه لطایف نور(پیامبران وجود) سمنانی، به این موضوع برسیم که نگارگر با تکیه به فلسفه عمیق خود و هم آمیزی مفاهیم مذهبی و عرفانی و با توسل به زیبایی شناسی حاکم بر نگارگری(مصور سازی عالم مثال) ،... تناظری را چه به صورت خودآگاه و چه به صورت ناخودآگاه در رنگ و نور ترکیب بندی و پوشش پیامبران و رنگِ لطیفه وجودی آن بزرگوران در این نگاره ها به کار برده است.
آرزو پایدارفرد پرویز اسکندرپور خرمی
به تعبیر قرآن، زیبایی طرح، رنگ و نقوش، تجلی حُسن است که ریشه اصیل آن از عالم دیگری بر دل هنرمند پرتو می افکند و همواره او را به سوی نقش های انتزاعی که در آنها سرمشق طبیعی اولیه، غالبا ناپیدا و ناشناخته است، سوق می دهد. این گونه وحدت در کثرت، مظهر توحید الهی ست که به همه آثار هنری عالم اسلامی، مُهر معنویت زده است. هنرمند تذهیب کار با چنین دیدگاه توحیدی، نقش و رنگ را از مبدا الهام و عالم ملکوت (عالم مثال یا خیال منفصل) دریافت می کند. او با پیروی از نمونه های اصلی و نگاره های عرشی که در گذشته ابداع شده (صورت ناب ازلی)، سعی در نزدیکی به حقیقت دارد. هنر صفحه آرایی امروز، در هنر کتابت دوران قدیم ریشه داشته است و به خاطر ارزش و ویژگی های خاص نسخه های دوران پیشین و بالا بردن سطح کیفیت و هویت بخشی به آثار هنری امروز، شناخت و تحلیل آنها به عنوان بخشی از هنر ایرانی- اسلامی ضروری می نماید. خوشنویسی و تذهیب همواره به عنوان دو رکن اصلی در کتاب آرایی به ویژه مزین ساختن قرآن، نقش داشته است و ایرانیان در طول تاریخ خود همواره برای تجسم کمال مطلوب مذهبی و هنری خویش به خط و درکنار آن تذهیب توسل جسته اند. هنر تذهیب و خوشنویسی همواره در خدمت نقاشان، تذهیب کاران و طراحان بوده و عامل اصلی خلق تزیینات زیبا و ماندگاری از این هنرمندان، در هنر ایرانی- اسلامی می باشد. تکامل نقوش و تزیینات وابسته به قرآن در دوره های سلجوقی، ایلخانی و تیموری سیر قابل توجهی یافتند. تذهیب های قرآنی دوره صفویه تا اوایل قاجاریه در امتداد سده های پیشین با تنوع بیشتر ترکیب بندی و پختگی هر چه تمام تر نقوش و رنگ ها شاخص شد. تزیینات نسخه های قرآنی اوایل دوره قاجاریه متاثر از نوع تکنیک، نقوش، ترکیب بندی و آرایه های تزیینی قرآن های دوره صفویه است. از ویژگی های زیباشناسانه تذهیب های قرآنی دوره صفویه تا اوایل قاجاریه قرارگیری نقوش، رنگ ها و تزیینات در عین صلابت و یکتایی، ساده و خالی از حجم گرایی است. تذهیب های قرآنی این دوران، درخشندگی، جلا و تابناکی عمیقا روحانی دارد که نورانیتی تنزیهی به آثار قرآنی این عهد داده است. در این پایان نامه مبانی و ویژگی های زیبایی قرآن های مذهب دوره صفویه تا اوایل قاجاریه، مورد نظر است که با تحلیل های فنی، کاربردی و نمادین تزیینات نسخه های انتخاب شده و منابع معتبر تاریخ هنر، فلسفه و حکمت هنر اسلامی، عرفان و زیبایی شناسی اسلامی بررسی می شود.
فاطمه شفیعی رضا اکبریان
چکیده زیبایی و هنر از دیدگاه سهروردی با آنچه امروزه به عنوان استتیک مطرح است، تفاوت دارد؛ چرا که امروزه، این هنرها برای حظّ نفس و خوشایند حواس خلق شده اند. در حالی که از نظر شیخ اشراق پیوند زیبایی و هنر با معرفت و نیکی ایجاد " جذبه " می کند و هدایت از طریق چنین زیبایی ای خیر مطلق را به دنبال دارد. زیبایی از نظر سهروردی در قالب سه رویکرد مفهوم شناسی، وجود-شناسی و معرفت شناسی قابل بررسی به شرح ذیل می باشد. به لحاظ مفهوم شناسی، واژه زیبایی به حُسن تعبیر می شود که به جمال و کمال، توامان به یک پدید اشاره دارد، پس هر چه در نهایت کمال قرار دارد، زیباست. به لحاظ وجود شناسی، زیبایی امری عینی است که با عالم خارج منطبق می باشد. روابطی از جمله نورها، رنگ ها و شکل های مختلف (نمودهای عینی) منشأ درک و بروز احساس زیبایی می شود و به لحاظ معرفت شناسی، زیبایی، لذت ادراک و وصول کمال است که به واسطه عشق تجلی می کند و سبب حرکت می شود. الگوهای زیبایی شناسانه ای که سهروردی در ساختار حُسن و عشق معرفی می کند، به خیال باز می-گردد. با در نظر گرفتن خیال به عنوان یکی از عوالم چندگانه هستی( رویکرد هستی شناختی) و قوای انسانی( رویکرد معرفت شناختی)، و مظهر دانستن قوه متخیله برای صور خیالی در عالم خیال و وجود رابطه قهر و محبت میان مراتب مختلف هستی، بازتاب صور معلقه آن عالم در روح هنرمند را می تواند معیاری برای کشف ریشه های متعالی هنر اسلامی معرفی کند. بنابراین اگر عالم خیال نبود و یا اگر بود و صرفاً به مثابه حافظه و نیروی بایگانی، نقش ایفا می کرد، هیچ یک از انحاء هنر صورت نمی بست، هیچ اثر هنری شکل نمی گرفت و دیگر زبان دارای رمز و استعاره نبود و ادبیات شعری پدید نمی آمد. با مبنا قراردادن خیال به عنوان عالم هنر و هنرمندی، هنر، قوه خیال و عالم خیال با هم تعامل دارند. یعنی عالم خیال و شئون آن، جرقه های هنر را پدیدار می کند و قوه خیال به عنوان مظهر صور عالم خیالی شاهکارهای هنری را پدید می آورد. این مسئله می تواند تئوری نسبتاً کاملی در ایجاد واسطه میان زیبایی ناشی از شهود عرفانی و تماثیل هنری در جهان اسلام قرار گیرد و حلقه گمشده نقوش، تذهیب، معماری و آثار هنری متعالی و شگفت انگیز هنر اسلامی باشد. هنر متعالی در ساختار زیبایی شناسی سهروردی با هنری که گروهی به نام سنت گرا هنر قدسی تبیین می کنند، سازگار و قابل تطبیق است. کلید واژه ها: سهروردی، مفهوم شناسی، معرفت شناسی، هستی شناسی، قوه خیال، عالم خیال، عالم هنر و هنرمندی، رمز، هنر مقدس
فاطمه بدوی حسن بلخاری قهی
چکیده : سینما یا همان هنر هفتم، تنها هنری است که از تمام هنرهای دیگر استفاده می نماید تا آن چه به عنوان فیلم تولید می شود را به مخاطب عرضه کند. می توان هنر سینما را موثر ترین هنر عصر حاضر دانست. تأثیر جادویی این هنر به اندازه ای است که این هنر را هم چون دیگر رسانه های همگانی ، در تغییرات ایجاد شده در گروه های اجتماعی چون خانواده موثر می دانند. از این رو نگرش های حاکم بر این ابزار تغییر اجتماعی در نوع این تغییرات موثر خواهد بود. هدف تحقیق حاضر، بررسی تصویر ارائه شده از روابط همسران در سینمای دهه اخیر و بررسی مبنای نظری هر فیلم در خصوص این روابط است. روش تحقیق فوق تحلیل محتوای کمی و کیفی است که به عنوان شیوه رایج بررسی متون ادبی و هنری انتخاب شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه فیلم های سینمایی – خانوادگی ( دهه 88-1378) است و جمعیت نمونه بر طبق سه مولفه خانوادگی بودن فیلم ها، سوژه روابط همسری در فیلم ها و پرفروش بودن آن ها انتخاب شده اند. به این ترتیب پس از یافتن و تحلیل تصویر ارائه شده از روابط همسران و الگوی نظری حاکم بر این تصویر و بررسی مسائل زوجین در فیلم ها به الگوی نظری حاکم بر فیلم های سینمایی دست یافتیم. نتیجه تحقیق فوق این است که به روابط همسران از لحاظ کیفی به طور سطحی و از لحاظ کمیت زمانی به طور محدود پرداخته شده است. همچنین در سینمای دهه اخیر افتراق و جدایی عاطفی و جسمی همسران و نزاع و درگیری جسمی و روانی در خانواده به تصویر درآمده است که این تصویر با اندیشه های فمینیسم از مناسبات دو جنس انطباق دارد . ضمنا با سنجش اصول اسلامی در حوزه خانواده در فیلم ها، به این نتیجه رسیدیم روابط همسران در فیلم های سینمایی بر مبنای اصول اسلامی بازنمایی نمی شود.
فاطمه مهین فر کامران افشار مهاجر
چکیده در این پژوهش از سویی کاربرد و جایگاه هویت نظم بصری در آثار ارتباط تصویری معاصر ایران ونیز ادراک نظام بصری آثار تصویری ایران و در نهایت، استفاده آگاهانه از منابع تصویری کهن مورد بررسی قرار می گیرد؛ از سوی دیگر، به سبب بررسی رسانه پوستر و شکل گیری هنر ـ دانش ارتباط تصویری در دوره مدرن ـ بررسی نظام بصری پوسترهای طراحان گرافیک تأثیرگذار آغاز قرن بیستم ضروری بوده و در واقع هدف، شناخت رویکردهای گوناگون نظم به ساخت فرم در فرایند طراحی گرافیک معاصر است. همچنین در تحلیل آثار بصری دوران معاصر ایران، به رویکردهای نوین به مفهوم نظم در دوره مدرن، به سبب آنکه در شکل گیری هنر کاربردی ارتباط تصویری تأثیر داشته است، احساس نیاز می شود. در بستر این پژوهش، مبانی نظری ازدیدگاه حکمای دوران کهن و نیز مفسران معاصر تفسیر شده است، پنج پوستر، از طراحان پیشگامِ دوره مدرن به شیوه مورد پژوهی برگزیده شد و بر اساس تعریف نظم مورد مطالعه قرارگرفت. از آثار طراحان معاصر ایران تعداد نه پوستر، ازآثار سه طراح، انتخاب شد، بر بنیاد مرور متون و تحلیل مبانی نظری، هنرمند دارای پیش آگاهی دانش هندسه، مورد نظر است، پیش فرض این تحقیق در انتخاب طراح گرافیک، آگاهی نسبی به دانش ریاضی است، درتحلیلِ پوسترهای دوران معاصر ایران از روش تفسیر تکمیلی که به دلایل اثبات شده در تشخیص ویژگی های نظم زیبایی شناسی در آثار هنری مورد تأیید می باشد، استفاده شده است. با توجه به بررسی آثار دوره مدرن، مفاهیم فلسفی ریاضی، پویایی های ساختاری متفاوتی در شکل ساختار کل اثر و فرم ایجاد می کنند و نظم برهانی (هندسی) براساس نظریه های شهودگرایی(انتزاع هندسی) ، صورت گرایی و منطق گرایی پتانسیل پردازش به شیوه های متعدد را دارند.این پژوهش، با در نظر گرفتن اینکه نظام بصری ایران نظامی است براساس تعریف نظم زیبایی شناسی که درآن عناصر بصری از پیش تفسیر شده اند.در تحلیل پوسترهای طراحان معاصر ایران به این نتیجه رسیده است که، پتانسیل تعیین شده عناصر ابتدایی ، دستاورد نهایی برای تأثیرگذاری بیشتر به مخاطب، مورد ارزیابی و توجه است که طراح در روند تبدیل ایده به فرم باید به آن توجه داشته باشد.
زهرا عبدالله ابوالقاسم دادور
چکیده ندارد.
نیما ادهم همایون سلیمی
شاید بتوان گفت هیچ دو ملتی در طول تاریخ به اندازه ی دو تمدن کهن سال و با سابقه ی ایران و هند، پیوند ها و روابط نزدیکی با یکدیگر نداشته اند.در باورهای مردم این دو ملت، نکات مشترک فراوانی وجود دارد که از بارزترین آن ها نزدیکی و مشابهت هایی است که میان متون مقدسی چون اوستا و وداهای چهارگانه به خصوص ریگ ودا دیده می شود (بلخاری، 1384، ص ص177-184). از آن جا که مفاهیم موجود در ریگ ودا به عنوان اساس و پایه ی فرهنگ هندو، هر نویسنده ی هندو مسلکی و اثر در خور توجهی را تحت تأثیر خود قرار داده و اوستا نیز به عنوان یکی از دست آویزهای ارزشمند فردوسی برای خلق شاهنامه قلمداد می شود؛ می توان دو حماسه ی شاهنامه و رامایانا را با فرض وجود مضامینی مشترک که ریشه در ریگ ودا و اوستا دارند، در کنار هم مورد مطالعه قرار داد. . این پژوهش نیز، در نظر دارد با مقایسه و بررسی تطبیقی دو حماسه ی ارزشمند ایران و هند یعنی شاهنامه فردوسی و رامایانا، راه را برای شناخت بهتر اسطوره های ایرانی و هندی و بالطبع نگاره های منبعث از آن ها هموارتر ساخت. هدف از این تحقیق، کشف و شناسایی مضامین مشترک میان دو حماسه ی شاهنامه ی فردوسی و رامایانا در قالب بررسی تطبیقی و ریشه یابی آن ها به مدد نگاره هایی است که متأثر از مفاهیم این دو حماسه پدید آمده اند. امروزه به خصوص در چند دهه اخیر، اهمیت مطالعات تطبیقی هنر و لزوم توجه به آن در فضایی که حصار میان هنرها و رشته ها کنار رفته است، بیش از پیش، خود نمایی می کند. چرا که نگاه تطبیقی به هنر موجب می شود ساحت هایی نو در نوردیده شود تا از لابلای آنچه به اسمِ تاریخ، متعلق به دیروز دانسته شده، مفاهیمی نو کشف گردد. در حقیقت با استفاده از ابزار قدرتمند مطالعات تطبیقی، تشابهات و تفاوت های موضوعاتی که پیش از بررسی، تنها در وجوهی اندک با هم اشتراک داشته اند، آشکار می گردد.این رساله نیز، در حد توان خود می کوشد شخصیت های کلیدی شاهنامه و رامایانا را با استفاده از شیوه تطبیق مضمونی و با استفاده از دو روش توصیفی و تحلیلی، در کنار هم و با نگاهی متفاوت مورد بررسی قرار دهد. نکته قابل توجه آن که در پژوهش به شیوه تطبیق مضمونی، محدودیت زمانی و مکانی وجود ندارد و موضوعاتی واحد در یک یا چند بستر فرهنگی با یکدیگر مقایسه می شوند. از سوی دیگر، این تحقیق، به دلیل وارد شدن به حوزه هایی چون ادبیات و اسطوره شناسی در کنار بحث نگارگری، در قالب تطبیق میان رشته ای نیز قرار می گیرد. ضرورت این نوع نگاه، از آن جا آشکار می شود که هنر هر تمدنی در سایه مبانی فکری و اعتقادی مردم و ادبیات آن سرزمین، ظهور و بروز می یابد.این رساله از یک سو، متن اصلی حماسه ها و اسطوره های مرتبط با آن ها را مورد توجه قرار داده است و از سوی دیگر به میزان تأثیر گذاری این مفاهیم بر هنر نگارگری برخاسته از این دو حماسه، پرداخته است. در حقیقت، مضامین مشترک میان حماسه ها در پرتو نگاره های موجود بررسی و مقایسه شده اند.