نام پژوهشگر: سید محمدرضا امام جمعه

نظریه برنامه درسی در آموزش و پرورش انتقادی با تأکید بر آرای پائولو فریره
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1388
  زهرا حاجی آخوندی   سید محمدرضا امام جمعه

آموزش و پرورش انتقادی نظریه ای در حوزه تعلیم و تربیت است که بر پرورش تفکر و آگاهی انتقادی دانش آموزان تأکید فراوانی دارد و عناصر برنامه درسی در آن به گونه ای طراحی می شود که شناخت انتقادی در رابطه با مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ارتقا یابد. در این حوزه اندیشمندان زیادی آرا و عقاید خود را مطرح کرده اند. پائولو فریره یکی از سرشناس ترین آنهاست که در مقام نظر و عمل اندیشه های خود را طرح و پیاده کرده است. او روش آگاهی بخش خود را به ویژه در زمینه سوادآموزی در کشورهایی که تحت سلطه حکومت های استبدادی و استعمارگر بوده اند، اجرا کرده است. تحقیق حاضر درصدد است تا عناصر اصلی برنامه درسی آموزش و پرورش انتقادی را بر مبنای دیدگاه های نظریه پردازان برجسته این حوزه به ویژه اندیشه های پائولو فریره تحلیل و بررسی کند. در این تحقیق به دنبال دستیابی به اهداف زیر می باشیم: بررسی مبانی فلسفی، روان شناختی و اجتماعی در آموزش و پرورش انتقادی با تأکید بر نظریه فریره دستیابی به اهداف تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش انتقادی تحلیل و بررسی عناصر اصلی برنامه درسی در آموزش و پرورش انتقادی خصوصاً درآموزش مسأله طرح کن فریره مانند: نقش مدرسه، معلم، دانش آموز و ارزشیابی و یافتن روش تدریس و محتوای برنامه درسی در آن از آنجاکه خاستگاه آموزش و پرورش انتقادی، نظریه انتقادی پست مدرن و مکتب فرانکفورت دانسته شده، و از سوی دیگر دیدگاه های فریره در تکوین نظریات صاحب نظران آموزش و پرورش انتقادی تأثیر بسزایی داشته است، نخست مبانی و عناصر برنامه درسی در پست مدرنیسم، مکتب فرانکفورت و آموزش و پرورش انتقادی بررسی شده و سپس آرا و اندیشه های فریره در ایت باب تبیین و تحلیل شده است. تحلیل داده ها و یافته های تحقیق حاضر روشن می سازد که فریره در مبانی فلسفی و روان شناختی خود از انسان گرایان تبعیت کرده و رویکردی اجتماعی دارد که در آن تربیت عملی سیاسی و اجتماعی تلقی می شود. او برای دستیابی به هدف تربیتی خویش که ارتقای آگاهی انتقادی است، روش طرح مسأله را پیشنهاد می کند. در این روش گفت وشنود نقشی اساسی ایفا می کند. به علاوه به نظر فریره مدرسه فضایی کاملاً باز و انتقادی است که در آن معلم و شاگردان با بحث های گروهی به مسائل مورد نیاز و علاقه دانش آموزان در زمینه های متنوع فردی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پاسخ می دهند.

تحلیل محتوای کتابهای علوم دوره ابتدایی بر اساس توجه به مهارتهای فرایندی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم انسانی و تربیت بدنی 1390
  رجبعلی اولاد   غلامعلی احمدی

پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توجه به مهارت های فرایندی با عنوان«تحلیل محتوای کتاب های علوم دوره ابتدایی از نظرتوجه به مهارت های فرایندی» انجام شد. شاکله اصلی این تحقیق شامل توصیف وضعیت موجود و تشخیص میزان برخورداری کتاب های مذکوراز مهارت های فرایندی و مولفه های آن و بررسی چگونگی ارائه روند فرایند محوربودن مطالب آن؛درحوزه مهارت های فرایندی دارد.جامعه آماری این تحقیق، شامل تمام کتاب های علوم دوره پنج ساله ابتدایی است که درسال89-1388درمدارس ابتدایی تدریس گردیده اند؛ و ازآنجایی که حجم جامعه و نمونه دراین تحقیق برابر می باشد، محتوای تمام کتاب ها نیز به عنوان نمونه انتخاب، وتحلیل شده اند.روش مورد استفاده دراین پژوهش، تکنیک تحلیل محتواست که از روش ویلیام رومی الهام گرفته شده است ؛ و همچنین ابزار جمع آوری اطلاعات دراین تحقیق شامل استفاده از فرم محقق ساخته است که روایی و پایایی آن توسط صاحب نظران و معلمان مجرب آموزش علوم مــورد تایید قــــرارگرفته شده است؛و ازآمار توصیفی و استنباطی (مجذورکای) درتجزیه و تحلیل اطلاعات نیز استفاده شده است. یافته های حاصله ازاین تحقیق نشان ازآن دارد که توجه به مفاهیم مرتبط با مهارت های فرایندی درکتاب های علوم دوره پنج ساله ابتدایی به صورت متعادل و متوازنی دنبال نشده است.گرچه به مهارت های (مشاهده کردن، برقراری ارتباط وکاربرد ابزار) بیش ازسایرمهارت ها توجه شده است،اما به مهارت های(فرضیه سازی،تفسیرنتایج وطراحی تحقیق)توجه زیادی مبذول نشده و نقش مهارت «پیش بینی کردن» نیز بکلی نادیده گرفته شده است. همچنین،یافته های حاصــل ازمحاسبه ضریب نسبت مهارت های فراینـــدی به غیرفرایندی درکل محتوای کتاب های علوم تجربی دوره ابتدایی،حاکی از آن است که کتاب های علوم تجربی پایه های مختلف دوره ابتدایی همگی فرایند محورند؛ اما، میزان این فرایند محوری درپایه های مختلف متفاوت می باشد.زیرا یافته های حاصله نشانگرآن است که محتوای کتاب های علوم تجربی پایه های اول وسوم ابتدایی با کسب ضرایب ما بین1الی5/1،درحد قابل قبولی فرایند محور بوده؛ وتوانسته اند اطلاعات مناسبی را درمورد مهارت های فرایندی دراختیار دانش آموزان قرار دهند.اما محتوای کتاب های علوم دوم، چهارم و پنجم ابتدایی،با کسب ضرایب بالاتراز5/1،درحد بسیارخوبی فرایند محورمی باشند؛ وتوانسته اند اطلاعات شایسته ودرخورنیازی را درمورد مهارت های فرایندی دراختیار دانش آموزان قرار دهند. تحلیل آماری داده ها نیز نشان داد که رابطه معناداری بین توزیع فراوانی مقوله های مهارت های فرایندی وکتاب های علوم تجربی پایه های مختلف دوره ابتدایی نیز وجود دارد. واژگان کلیدی:تحلیل محتوا، علوم تجربی ، مهارت های فرایندی، مشاهده کردن ، مقایسه کردن، طبقه بندی کردن ، جمع آوری اطلاعات ، برقراری ارتباط، فرضیه سازی ، اندازه گیری کردن ،کاربرد ابزار، پیش بینی کردن، تفسیر نتایج ، طراحی تحقیق ، دوره ابتدایی

تبیین رابطه باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس معلمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم انسانی 1390
  ابوالقاسم بهجت   هاشم فردانش

هدف اصلی این تحقیق شناسایی باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس معلمان دوره متوسطه استان خراسان رضوی (14643=n) شاغل به تدریس در سال تحصیلی90-89، و تبیین رابطه بین این باورها و جهت گیری ها بود. هدف دوم آن بود که بررسی شود آیا بین باورهای معرفت شناختی؛ جهت گیری های تدریس؛ رابطه بین باورها و جهت گیری های معلمان؛ و ویژگی های فردی آنان (جنسیت، رشته تحصیلی و سطح تحصیلات) رابطه ای وجود دارد؟ داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1998) و پرسشنامه اصلاح شده جهت گیری های تدریس ساموئلوویچ (1999) از 403 نفر از معلمان که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، با روش میدانی جمع آوری و با روش های آماری تحلیل واریانس عاملی، آزمون تفاوت معنی دار آماری بین ضرایب همبستگی و آزمون همبستگی پیرسون در نرم افزار spss نسخه 19 تحلیل شد. نتایج نشان داد 53% معلمان دارای باورهای معرفت شناختی خام و 55% دارای جهت گیری تدریس- محور هستند و بین باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس آنها همبستگی معنی دار متوسط منفی وجود دارد. در این دو متغیر بین معلمان برحسب جنسیت تفاوت آماری معنی دار وجود نداشت. معلمانِ دارای سطح تحصیلات فوق دیپلم و پایین تر در رشته فنی و مهندسی نسبت به معلمان رشته های علوم انسانی، و معلمان رشته علوم انسانی نسبت به معلمان رشته های علوم پایه، به ترتیب از باورهای معرفت شناختی خام تری برخوردار بودند. در عوض، معلمانِ دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر در رشته فنی و مهندسی نسبت به معلمان رشته های علوم پایه، و معلمان رشته علوم پایه نسبت به معلمان رشته های علوم انسانی به ترتیب از باورهای معرفت شناختی پیچیده تری برخوردار بودند. به نظر می رسد چارچوب رشته های علوم پایه و علوم انسانی در مقاطع بالاتر چندان شرایط تحول فکری ورودی های خود را تأمین نمی کنند و این وضعیت در رشته های علوم انسانی شدیدتر است. معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر نسبت به معلمان دارای سطح تحصیلات لیسانس گرایش بیشتری به جهت گیری یادگیری- محور داشتند. به نظر می رسد دوره تحصیلات تکمیلی، تأثیر عمده ای بر نوع نگاه معلمان به کارشان در کلاس دارد. معلمان رشته های فنی و مهندسی در مقایسه با معلمان سایر رشته ها، بیشترین گرایش را به جهت گیری تدریس- محور داشتند و معلمان رشته های علوم پایه در مقایسه با معلمان رشته های علوم انسانی گرایش بیشتری را به جهت گیری یادگیری- محور نشان دادند. تفاوت ضرایب همبستگی بین باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس در دو گروه معلمان دارای سطح تحصیلات لیسانس و معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر از نظر آماری معنی دار بود. یعنی معلمان لیسانس از معلمان فوق لیسانس در باورهای معرفت شناختی، خام تر در و جهت گیری به تدریس، تدریس- محورتر بودند. استدلال شد این امر ناشی از تحصیلات پایین تر است. این نتیجه در خصوص معلمان دارای سطح تحصیلات فوق دیپلم و پایین تر و معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر نیز تأیید شد.

تلفیق آموزش علم و فناوری نانو در برنامه درسی شیمی دوره ی دبیرستان با استفاده از تجارب کشورهای پیشرو(استرالیا و امریکا)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم پایه 1390
  الهام امینی تهرانی   باهره عربشاهی

هدف کلی این پژوهش تلفیق آموزش علم و فناوری نانو در برنامه درسی شیمی دوره دبیرستان با استفاده از تجارب کشورهای پیشرو در این زمینه می باشد. بدین منظور برنامه های درسی آموزش علم و فناوری نانو برای دانش آموزان دوره ی ابتدایی تا دبیرستان در ایالات مختلف آمریکا و استرالیا بررسی گردید. با توجه به یافته های حاصل از این بررسی، راهکارهایی به منظور تلفیق آموزش علم و فناوری نانو در برنامه درسی شیمی ارائه گردید و چهار طرح درس تهیه و تدوین شد. به منظور اعتباربخشی، طرح درسهای پیشنهادی مورد نظرخواهی متخصصان و کارشناسان برنامه درسی، شیمی، آموزش شیمی و معلمان باتجربه قرار داده شد و نقطه نظرات آنان در این زمینه به صورت مصاحبه ساختار یافته جمع آوری گردید. مصاحبه شوندگان معتقد بودند که راهکارهای پیشنهادی، مناسب تلفیق برنامه درسی شیمی است و ورود این طرح درسها به برنامه درسی شیمی ضروری و در ارتباط با اهداف برنامه درسی شیمی می باشد. همچنین چگونگی ورود هریک را مشخص کردند. نتیجه این پژوهش می تواند در تهیه برنامه درسی جدید شیمی و یا غنی سازی برنامه درسی فعلی در ارتباط با تلفیق آموزش علم و فناوری نانو مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی وتدوین صلاحیت ها ومهارت های مورد نیاز معلمان در زمینه ict
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم انسانی 1391
  شیرین دوایی   سید محمدرضا امام جمعه

هدف از این پژوهش ، بررسی وتدوین مهارت ها وصلاحیت های مورد نیاز معلمان در زمینه کاربست ict در آموزش ویادگیری می باشد. از آنجایی که تاکنون در ایران مجموعه ای مدون از صلاحیت ها ومهارت هایی که یک معلم در زمینه کاربست ict در آموزش نیاز دارد تدوین و اولویت سنجی نشده است. این پژوهش می تواند بر طرف کننده نیاز های آموزشی معلمان باشد.این مطالعه یک پژوهش توصیفی- پیمایشی می باشد که جمع آوری داده ها ی آن به روش دلفی انجام شده است. بدین منظور از 10 نفر از کارشناسانومتخصصانبرنامهدرسی درحوزهفناوری های نوینازجملهictومدرسانit دربنیادicdl ودست اندرکاران هوشمند سازی مدارس، همچنین 25 معلم منتخب شاغل در مدارس هوشمندباویژگی های،تجربهتولیدمحتوای الکترونیکی وسابقهکاربستictدرکلاسهای درس خودداشتند، دعوت به همکاری ومشارکت در طرح شد. نظرات این متخصصان در یک مرحله مقدماتی جهت تدوین گویه ها، جمع آوری گردید. در مرحله اول متخصصان گویه ها را اولویت بندی کردند وعدد هر گویه را با توجه به مهم بودن وبه ترتیب نیاز واولویت کاربست معلم در کلاس درس مشخص نمودند. در این مرحله با توجه به پاسخ های متخصصان با انجام 2 آزمون (ضریب همبستگی اسپیرمن وآزمون فریدمن) میزان توافق 10 استاد شرکت کننده واعتبار اولویت های تعیین شده کل افراد شرکت کننده در طرح مشخص گردید.در مرحله دوم پس از اعمال اولویت های تعیین شده، جهت کسب حصول حداکثری توافق،گویه ها مجدداً در اختیار مخاطبان طرح قرار گرفت وبا توافق 48/95 درصدی به تأیید رسید.یافته های پژوهش نشان می دهد میانگین نمرات افزایش ومتوسط انحراف معیاردر مرحله دوم نسبت به مرحله اول کاهش یافت که نشان دهنده همگرا شدن نظرات مخاطبان شرکت کننده در طرح بود. میزان توافق اساتید با ضریب همبستگی اسپیرمن سنجیده شد .نتایج نشان داد کلیه ی ضرایب همبستگی در سطح آلفای 1 درصد معنا دار است که نشان از توافق بالاوروایی گویه های هر مولفه بود .نتیجه اینکه در این پژوهش مهارت های کاربست ict به دومولفه مهارت های عمومی وتخصصی وصلاحیت های کاربست ict به سه مولفه شناختی، عملکردی وعاطفی با نظر متخصصان تعیین واولویت بندی گردید.

شناسایی موانع بکارگیری روش تدریس مبتنی بر حل مسئله از دیدگاه معلمان علوم دوره ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 91-1390
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم انسانی 1391
  رویا عباسی   سید محمدرضا امام جمعه

پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع به کارگیری روش تدریس حل مسئله از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهر تهران انجام شد. جامعه اماری این تحقیق شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی مناطق 19 گانه شهر تهران که در سال تحصیلی 91- 1390 مشغول به تدریس درس علوم تجربی در مدارس ابتدایی می باشند است. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی می باشد و همچنین ابزار جمع اوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه محقق ساخته می باشد که روایی و پایایی ان توسط تعدادی از معلمان علوم تجربی و اساتید محترم راهنما و مشاور مورد تایید قرار گرفته است و پایایی ان 83% تک نمونه ای )استفاده شده t) می باشد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از امار توصیفی و استنباطی است. یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد که موانع مدیریتی در حد کم مانع از به کارگیری روش حل مسئله در کلاس درس می شوند ولی موانع مربوط به معلم در حد زیاد مانع از به کارگیری روش حل مسئله در کلاس درس می شوند ویافته های تحقیق نشان می دهد که 44% از معلمان در حد زیاد با روش حل مسئله اشنایی دارند و از ان تا حدودی در کلاس درس استفاده می کنند و این میزان نشان دهنده این است که هنوز56% معلمان در حد مطلوب با این روش اشنایی ندارند و از ان در کلاس درس به میزان کم استفاده می کنند .موانع مربوط به محتوا و امکانات و نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی نیز در حد زیاد مانع از به کارگیری روش حل مسئله در کلاس درس می شوند.با شناسایی این موانع باید مسئولان و دست اندرکاران اموزش و پرورش و تربیت معلم و اموزش ضمن خدمت و برنامه ریزان و مدیران و معلمان با کمک همدیگر در برطرف کردن این موانع و گسترش استفاده از روشهای فعال تدریس به ویژه روش حل مسئله که روش اموزش علوم تجربی در دوره ابتدایی می باشد ،بکوشند.

مطالعه ی تطبیقی برنامه درسی استعدادهای درخشان دوره ی اول متوسطه ایران با کشورهای آمریکا ،انگلستان و ژاپن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده ادبیات 1392
  صدیقه نقدی وند   غلامعلی احمدی

هدف این پژوهش مقایسه برنامه درسی استعدادهای درخشان ایران با برنامه های درسی مشابه در دو کشور آمریکا و نیوزیلند است. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و بر اساس روش تطبیقی بردی، به منظور ارائه راهکارهایی جهت بهبود برنامه درسی استعدادهای درخشان ایران انجام گرفته است. علت انتخاب کشورها، تنوع برنامه های درسی و پیشرفت آن ها در این حوزه، بوده است. نتایج مقایسه نشان داد که، در زمینه¬ی منطقآموزش استعدادهای درخشان،کشورهای مورد مطالعه، از دو رویکرد آموزش در مدارس معمولی با برنامه های جدا (آمریکا و نیوزیلند)، و آموزش جدا(ایران و در بعضی از ایالت¬های آمریکا) استفاده می¬کنند. آمریکا و نیوزیلند دارای اهداف مشخص هستند، اما در ایران اهداف مدارس استعداد درخشان، همان اهداف مدارس معمولی است. برای شناسایی، در ایران از آزمون سراسری و نمره معدل، استفاده می¬شود. در کشورهای آمریکا و نیوزیلند، نحوه ی شناسایی غیرمتمرکز و فرآیند شناسایی از اوایل دوران کودکی در همه ی مقاطع تحصیلی، آغاز می¬گردد. محتوا برنامه های آموزشی استعداد درخشان ایران غنی شده ی محتوای مدارس معمولی است، ولی در آمریکا و نیوزیلند، محتوا به صورت جدا و با توجه به همه¬ی حوزه های استعداد(هنری، ورزشی، موسیقی، علمی و ...) تهیه می¬گردد. در همه¬ی کشورهای مورد مطالعه از روش های غنی سازی، تسریع و تفکیک برای این آموزش استفاده می¬شود، در آمریکا و نیوزیلند علاوه بر این روش ها، از روش های دیگر نیز برای آموزش استعدادهای درخشان بهره گرفته می¬شود. در آمریکا و نیوزیلند، دوره های تخصصی برای آموزش معلمان، تدریس روانشناسی، دوره های ضمن خدمت، ویژه ی آموزش استعدادهای درخشان برگزار می¬گردد، در صورتی که معلمان مدارس استعداد درخشان ایران این دوره¬ها را طی نمی¬کنند. برای ارزشیابی فعالیت های تکمیلی دانش آموزان استعداد درخشان در همه¬ی کشورهای مورد مطالعه از انواع ارزشیابی استفاده می¬شود، علاوه بر این روش¬ها در آمریکا و نیوزیلند از پوشه گزارش کار جهت گزارش وضعیت کامل دانش آموز استفاده، و بر خود ارزیابی دانش آموزان، در انجام فعالیت ها تاکید می¬گردد. در پایان این مطالعه بر اساس یافته¬ها، پیشنهادهایی برای اصلاح آموزش استعدادهای درخشان ایران، ارائه می¬گردد.

تاثیر آموزش ریاضی مبتنی بر الگوی e5 بر توانایی شناختی ریاضی دانش آموزان دختر پایه هشتم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - دانشکده علوم انسانی 1394
  زهرا رضائی   سید محمدرضا امام جمعه

هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش ریاضی مبتنی بر الگوی e 5 بر توانایی شناختی ریاضی دانش آموزان دختر پایه هشتم می باشد. روش تحقیق در این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه هشتم نسیم شهر در سال تحصیلی 94-1393 می باشد. حجم نمونه متشکل از 58 نفر دانش آموز دختر پایه ی هشتم می باشد که 30نفر از آنها گروه گواه و 28 نفر گروه آزمایش هستند و با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، آزمون سنجش توانایی در سطوح حیطه های شناختی ریاضیات تیمز است که از سوالات حیطه دانستن، به کاربستن و استدلال ریاضی آزمون تیمز ریاضی انتخاب شده اند که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 81/. به دست آمد. در ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد سپس متغیر آزمایشی (تدریس ریاضی مبتنی بر الگوی e5) در پنج مرحله ی فعال سازی ، اکتشاف ، توصیف ، شرح و بسط و ارزشیابی با استفاده از پنج اصل راهبردی بروکس و بروکس (1999) در 16 جلسه برای گروه آزمایشی اجرا شد و در گروه گواه نیز همان مباحث به شیوه ی معمول آموزش داده شد. سپس، پس آزمون بر روی دو گروه اجرا شد و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری( مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج، نشان داد آموزش براساس الگوی e5 توانسته بر حیطه ی به کاربستن و استدلال ریاضی دانش آموزان تاثیر گذار باشد و تنها درحیطه دانش ریاضی نتایج نشان داد دو گروه تقریباً توانایی یکسانی دارند و روش تدریس مبتنی بر الگوی e5 سبب ارتقای توانایی دانش ریاضی دانش آموزان گروه آزمایشی نگردیده است. همچنین این شیوه ی آموزشی در توانایی شناختی ریاضی دانش آموزان توانسته است تفاوت معناداری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه ایجاد کند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که تدریس مبتنی بر الگوی e5، که منبعث از نظریه ساخت و سازگرایی است باعث ارتقای درک مفهومی و استدلال ریاضی دانش آموزان و پیشرفت در فرایند آموزش و یادگیری می شود.