نام پژوهشگر: ناصر علی اصغرزاد

بررسی تحمل القائی ناشی از آلودگی در جمعیت میکروبی در انکوباسیون خاک با سطوح مختلف سرب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1388
  علی مولایی   ناصر علی اصغرزاد

عوامل متعددی مانند فلزات سنگین، آنتی بیوتیک ها و آفت کش ها بر میکروارگانیسم های خاک تأثیر می گذارند. امروزه موادآلی مختلف مانند لجن فاضلاب، کمپوست و ورمی کمپوست برای اصلاح ساختمان خاک و تقویت حاصلخیزی آن بکار می روند ولی این مواد حاوی فلزات سنگین مانند pb، cd، zn، ni و cu هستند که برای میکروارگانیسم های خاک سمی می باشند. در بین این فلزات، pb بیشترین تأثیر منفی را بر میکروارگانیسم ها دارد. اگر مواد آلی مذکور بطور مستمر در خاک مصرف شوند، در دراز مدت pb در خاک تجمع یافته و به این ترتیب سلامت خاک و به تبع آن سلامت گیاه، حیوان و انسان به خطر خواهد افتاد. برای ارزیابی این خطرات، روش های مختلفی وجود دارد. یکی از این روش ها، آزمون تحمل القائی ناشی از آلودگی در جمعیت میکروبی (pict) است. در این تحقیق تأثیر سطوح مختلف pb بر فعالیت، تحمل و ساختار جمعیتی میکروارگانیسم های خاک با استفاده از آزمون pict در یک نمونه خاک زراعی منطقه خلعت پوشان تبریز بررسی شد. برای این منظور سطوح مختلف pb (از منبع نیترات سرب) با غلظت های 0، 100، 200، 300، 400 و 500 میلی گرم بر کیلوگرم خاک به گلدان های حاوی دو کیلوگرم خاک در دو تکرار اضافه شده و در طول شش ماه انکوباسیون در دمای 25 درجه سانتیگراد و رطوبت معادل با 10- کیلوپاسکال، فعالیت آنزیم دهیدروژناز به عنوان معیاری از فعالیت میکروبی در محیط کشت مایع حاوی سطوح مختلف pb (مقادیر قابل استخراج با dtpa) در حضور تری فنیل تترازولیوم کلراید (ttc) توسط دستگاه اسپکتروفتومتر اندازه گیری شد. میزان تحمل میکروارگانیسم ها با اندازه گیری مقادیر ic50 و ساختار جمعیتی با کشت پلیت و شمارش کلنی در 15، 30، 90 و 180 روز پس از انکوباسیون تعیین شد.

بررسی فعالیت acc دآمیناز در ازتوباکترهای بومی و انتقال ژن acds از سودوموناس فلورسنس به ازتوباکتر منتخب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1388
  داود فرج زاده   ناصر علی اصغرزاد

یکی از مکانیسم های باکتری های ریزوسفری محرک رشد گیاه (pgprs) برای تحریک رشد گیاهان از طریق فعالیت آنزیم 1-آمینو سیکلوپروپان-1-کربوکسیلیک اسید (acc) دآمیناز می باشد. باکتری های حاوی این آنزیم، با تجزیه پیش ماده اتیلن گیاهی (acc)، غلظت آن را در گیاه در حال رشد و یا تحت تنش کاهش داده و در نتیجه گیاه را در مقابل اثرات مضر ناشی از سطوح بالای اتیلن (اتیلن تنشی) حفظ می کنند. اگر چه بسیاری از گونه های ازتوباکتر رشد گیاهان را تحریک می کنند، اما با وجود این، تاکنون گزارشی دال بر تولید آنزیم acc دآمیناز توسط اعضای این جنس وجود ندارد. بنابراین، برای اثبات این موضوع در وهله اول، تعدادی از ایزوله های ازتوباکتر بومی از خاک های تحت کشت گندم و جو مناطق مختلف (محیط های تحت تنش خشکی و شوری) اطراف تبریز، جداسازی، خالص سازی و شناسایی شدند و از نظر acc دآمیناز بطریق بیوشیمیایی و مولکولی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصله حاکی از عدم وجود و فعالیت آنزیم acc دآمیناز در سویه های مورد مطالعه بود. بنابراین در وهله بعدی، به منظور ارتقا خصوصیات pgprی ازتوباکتر، اقدام به انتقال ژن کد کننده acc دآمیناز (acds) به سویه بومی منتخب ازتوباکتر گردید. برای انجام اینکار، ابتدا چندین سویه باکتری سودوموناس بومی با فعالیت acc دآمینازی جداسازی و خالص سازی گردید. سپس با استفاده از تکنیک pcr، ژن acds از یک سویه سودوموناس بومی با فعالیت acc دآمینازی بالا (pseudomonas fluorescens strain fy32) تکثیر گردید. بررسی های بیشتر نشان داد که این ژن جایگاه پلاسمیدی داشته و در یک پلاسمید حدود kbp50(pfy32) قرار دارد. یکسانی در الگوی برش آنزیمی ژن acds حاصل از pcrی dnaکل و پلاسمیدی این باکتری و نیز با انتقال pfy32 به سویه dh5? باکتری escherichia coli این موضوع اثبات گردید. سپس ژن acds تکثیر شده در یک وکتور مناسب (pbluescript ii ks-) کلون (pbkacc1) و توالی یابی گردید. آنالیز ژنی به ترتیب 94 و 98 درصد شباهت در سطح اسید نوکلئیک و پروتئین با توالی acds باکتری pseudomonas sp. 6g5 نشان داد. همچنین، رسم درخت فیلوژنی توالی های acds موجود و مقایسه آن با درخت فیلوژنی توالی های 16s rrna متناظر، حاکی از انتقال افقی ژن در داخل اعضای یک رده بود. سپس با استفاده از جفت آغازگرهای اختصاصی biac f, azbacr و نیز biac f, r و pbkacc1 بعنوان الگو، دو واکنش pcr دیگر انجام، و محصولات آن بترتیب در وکتورهای pbluescript ii ks- و pbr322 کلون شده (بترتیب pbkacc2 و pbracc) و سپس در پلاسمیدهای(+)pet28a و pbi121 بترتیب تحت کنترل پروموترهای t7 و camv 35s ساب کلون گردیدند و نهایتاً پلاسمیدهای نوترکیب pet28acc و pbiacc که قابلیت بیان ژن acds را دارا بودند، ساخته شدند. به منظور بیان سیتوپلاسمی ژن acds، انتقال پلاسمید pbiacc به باکتری azotobacter vinelandii fy10 بومی منتخب از طریق الکتروپوریشن انجام شد. در ترانسفورمانت حاصله، بیان و فعالیت آنزیم acc دآمیناز با روش اندازه گیری کمی تائید شد. همچنین پایداری پلاسمید انتقالی در باکتری نوترکیب حاصله طی 10 کشت متوالی با کشت های مکرر در محیط کشت های بدون آنتی بیوتیک حاکی از پایداری بسیار بالای این پلاسمید بود. ارزیابی تاثیر تلقیح سویه باکتری تراریخت روی گیاه گندم حاکی از اثر مثبت و معنی دار آن بر وزن تر ریشه و بخش هوایی بترتیب در مقایسه با سویه وحشی و شاهد بدون تلقیح بود. این اولین گزارش در مورد انتقال و بیان آنزیم acc دآمیناز بعنوان یک خصوصیت pgprای دیگر ازتوباکتر می باشد.

بررسی مکانیسم رها سازی فسفات از سطوح هیدروکسید آهن توسط سه ایزوله سودوموناس با استفاده از اسپکتروسکوپی atr-ftir
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1389
  فاطمه اکبرپور سراسکانرود   ناصر علی اصغرزاد

شناخت مکانیسم های رها سازی فسفات در خاک توسط میکروارگانیسم ها سبب بهره گیری مناسب از این موجودات مفید خاکزی به منظور بهبود وضعیت حاصلخیزی خاک افزایش قابلیت جذب عناصر غذایی وتأمین سلامتی گیاه، از مهم ترین شیوه های علمی برای کمک به پایداری تعادل سیستم زنده خاک وجلوگیری از خطر تراکم آلاینده های شیمیایی در محیط زیست محسوب می گردد. در این تحقیق مکانیسم های رها سازی فسفات از سطح هیدروکسید آهن توسط سه ایزوله سودوموناس(pseudomonas putida pseudomonas fluorescence ایزوله تبریز و pseudomonas fluorescence cha0 ) با استفاده از اسپکتروسکوپی atr-ftir مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور هیدروکسید آهن به صورت مصنوعی بر روی کاغذ صافی قرار داده شده و فسفات بر روی آن بارگذاری شد. سپس سه ایزوله سودوموناس مذکور با حجمی از سوسپانسیون باکتری معادل107×5 باکتری و دو شاهد (شاهد i با حجمی از سوسپانسیون معادل107×5 سلول باکتری و در محیط کشت و شاهد ii فقط محیط کشت استریل) درون محیط کشت king ?s b بدون فسفر به مدت دو هفته درون شیکر انکوباتور در دمای 26 درجه سانتی گراد و با سرعت 140 دور در دقیقه قرار گرفتند. در پایان آزمایش نمونه ها به مدت 20 دقیقه با سرعت 6000 دور در دقیقه سا نتریفوژ شدند. سپس فسفات رها سازی شده توسط ایزوله های باکتریایی اندازه گیری شد. بخشی از فسفات رها سازی شده در بیوماس باکتری و بخشی دیگر در عصاره روئی (به شکل آلی ومعدنی) وجود داشت که مورد اندازه گیری قرار گرفتند. به منظور تعیین مکانیسم های رها سازی فسفات از سطوح هیدروکسید آهن قرص های استانداردی از کاغذ صافی پودرشده و پودر kbr تهیه شد و با دستگاه atr-ftirمورد طیف بینی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تیمار باکتری سودوموناس پیوتیدا دارای بیشترین درصد فسفر معدنی(02/49%) در عصاره روئی بود. بیشترین درصد فسفر در بیوماس باکتری ( 49/55%) و کمترین درصد رها سازی فسفر کل از سطح هیدروکسید آهن(74/35%) مربوط به سودوموناس فلورسنس چااو و همچنین بیشترین درصد فسفر رها سازی شده از کاغذ صافی(34/55%) ، کمترین درصد فسفر معدنی(4%) و بیشترین درصد فسفر آلی (69/55%) در عصاره روئی مربوط به سودوموناس فلورسنس ایزوله تبریز بود. تفسیر طیف های atr-ftir و ftirحاصله نشان داد که تولید و رها سازی پروتون یکی از مکانیسم های مهم در رها سازی فسفر توسط هر سه ایزوله باکتری می باشد. بعلاوه تولید سیدروفور پایووردین و تبادل آنیونی کربوکسیلات با فسفات نیز به عنوان دیگر مکانیسم های احتمالی رها سازی فسفر توسط هر سه ایزوله باکتری مطرح می باشد .

بررسی اثر سلنیم در تشکیل زندگی همزیستی با باکتری های تثبیت کننده نیتروژن در دو گونه یونجه (medicago sativa l.) و نخود (cicer arietinum l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1390
  سمیه رحمت   ناصر علی اصغرزاد

: سلنیم به عنوان یک عنصر ضروری برای انسان و جانوران محسوب می شود ولی برای گیاهان عالی به عنوان یک عنصر مفید شناخته شده است. هدف از این پژوهش بررسی اثر سلنیم بر روی تشکیل زندگی همزیستی با باکتری-های تثبیت کننده ی نیتروژن در دو گونه ی یونجه (medicago sativa l.) و نخود (cicer arietinum l.) بود با اینحال به دلیل مشکل در تلقیح، از مطالعه روی گیاه نخود صرف نظر شد. گیاهان یونجه به مدت 10 هفته در محیط پرلیت و شرایط اتاق رشد کشت شده و در طی این مدت مجموعاً 200 میکروگرم به ازای هر گلدان سلنیم دریافت کردند. سپس گیاهان برداشت شده و سنجش های مورد نظر شامل پارامترهای رشد، پارامترهای تبادل گاز، رنگیزه-های فتوسنتزی، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت، مقدار متابولیت های اکسیدانت و آنتی اکسیدانت، مقدار پروتئین و آمینواسید کل، و فعالیت آنزیم نیتروژناز بر روی آنها انجام یافت. تحریک رشد گیاهان تا 43 درصد، افزایش تثبیت co2 تا 47 درصد، افزایش غلظت کلروفیل و کاروتنوئید به ترتیب 41 (کلروفیل a) و 31 درصد، کاهش غلظت رادیکال سوپراکسید تا 45 درصد و افزایش درصد گلدهی و میوه دهی در حضور سلنیم از جمله یافته های این کار پژوهشی است. همچنین مطالعه ما نشان داد که سلنیم فعالیت نیتروژناز را تنها به صورت مختصر تحت تأثیر قرار می دهد و احتمالاً اثر خود را از طریق انتقال از متابولیسم نیتروژن به متابولیسم کربن اعمال می کند.

تغییرات فعالیت آنزیمی و برخی شاخص های اکوفیزیولوژیک ریزجانداران خاک پس از انکوباسیون با سطوح مختلف سرب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  ناصر شیرزاده محمدجانلو   ناصر علی اصغرزاد

فلزات سنگین از راههای مختلف وارد خاک شده و می توانند تأثیر منفی بر موجودات زنده خاکزی مخصوصاً ریزجانداران بگذارند. سرب یکی از فلزات سنگین است که از طریق احتراق موتورهای بنزینی، آلاینده های صنعتی و کمپوست حاصل از زباله های شهری وارد خاکها می شود و می تواند سلامت خاک را به مخاطره اندازد. روشهای متنوعی برای سنجش اثرات منفی فلزات سنگین بر اکولوژی میکروبی و سلامت خاک وجود دارد. در این بین، اندازه گیری فعالیت میکروبی و تعیین تنوع و تعدد میکروبی حائز اهمیت هستند که در تحقیقات قبلی با سرب، مورد اندازه گیری قرار گرفته اند. در تحقیق حاضر، از برخی شاخص های آنزیمی و اکوفیزیولوژیک برای بررسی اثرات سوء سرب بر سلامت خاک استفاده شد. ابتدا سطوح مختلف سرب شامل 0، 100، 200، 300، 400 و 500 میلی گرم سرب بر کیلوگرم خاک از منبع نیترات سرب به خاک اضافه شد و در دوره های انکوباسیون 3، 15، 30، 90 و 180 روز فعالیت آنزیم های فسفومونواستراز اسیدی و قلیایی، اوره آز و نیترات رداکتاز که در چرخه های میکروبی فسفر و نیتروژن خاک دخیل هستند، مورد سنجش قرار گرفت. همچنین، کربن بیوماس میکروبی، تنفس پایه، تنفس تحریک شده با بستره و شاخص های اکوفیزیولوژیک (سهم میکروبی و سهم متابولیک) به عنوان شاخص های بسیار حساس بیولوژیک در مقابل آلاینده ها مورد اندازه گیری قرار گرفتند. در روزهای اول و در غلظت های پایین سرب برخی از شاخص ها (فعالیت آنزیم نیترات رداکتاز و تنفس ناشی از بستره) افزایش نشان دادند ولی با افزایش غلظت سرب، این شاخص ها نیز کاهش یافتند. با گذشت زمان غلظت های پایین تر سرب نیز باعث کاهش معنی دار شاخص های میکروبی مورد اندازه گیری شدند. در انتهای انکوباسیون، در نتیجه القای تحمل در جمعیت میکروبی، بعضی از شاخص ها مانند فعالیت آنزیم های نیترات رداکتاز و فسفومنواستراز اسیدی و قلیایی و تنفس ناشی از بستره، به طور معنی داری نسبت به روز 90 افزایش نشان دادند. در غلظت های بالای 200 میلی گرم سرب بر کیلوگرم خاک اکثر شاخص های مورد اندازه گیری، کاهش معنی داری یافتند. در واقع غلظت های 100 تا 300 میلی گرم سرب اضافه شده بر کیلوگرم خاک، به عنوان محدوده غلظت بحرانی برای خاک مورد مطالعه مطرح است، به طوری که در غلظت های بالاتر از آنها آثار منفی سرب به طور معنی داری قابل مشاهده بود.

تاثیر قارچ میکوریز آربوسکولار و کود زیستی بارور-2 بر جذب فسفر، رشد و عملکرد پیاز خوراکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  مسلم رنجبر   صاحبعلی بلند نظر

قارچ های میکوریز به عنوان قارچ همزیست اجباری، نقش مهمی در چرخه عناصر غذایی به ویژه فسفر و برخی عناصر کم مصرف در اکوسیستم ها و حفاظت گیاهان در مقابل تنش های محیطی دارند. کودهای زیستی از موثرترین یاری کنندگان گیاه برای تامین نیاز عناصر غذایی در سطح مطلوب به شمار می روند که بر مبنای گزینش انواعی از ریز موجودات مفید خاک تهیه می شوند. به منظور بررسی اثر کارایی قارچ میکوریز آربوسکولار (amf) و کودهای بیولوژیک بارور-2 بر صفات کمی و کیفی پیاز خوراکی رقم قرمز آذر شهر آزمایشی بصورت مزرعه ای و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با شش تیمار و سه تکرار در مزرعه به اجرا در آمد. در این آزمایش بذر پیاز خوراکی رقم قرمز آذرشهر را به دو صورت کشت مستقیم و نشا در مزرعه کاشته شد. گیاهان شاهد به همراه گیاهان تلقیح شده با قارچ میکوریزا آربوسکولار و کود زیستی فسفات بارور-2 کاشته شد. برای تهیه نشا میکوریزی در خزانه از ماسه ضد عفونی شده به همراه قارچ glomus versiforme استفاده شد. همچنین برای تلقیح بذرها با کود زیستی فسفات بارور-2 ، 24 ساعت قبل از کاشت بذرها را با محلول کود زیستی فسفات بارور-2 خیس کرده و پس از خشک شدن کشت شد. در مزرعه مایه تلقیح قارچ میکوریز با بذر پیاز مخلوط شده و کشت گردید. در مراحل مختلف رشد پیاز خوراکی، وزن تر گیاه، وزن خشک گیاه، طول بوته، قطر سوخ و گردن سوخ و نسبت پیازدهی اندازه گیری گردید. هم چنین بعد از برداشت فاکتورهای کیفی شامل، درصد مواد جامد محلول، درصد ماده خشک، نیترات و چند مرکزه بودن سوخ ارزیابی گردید. میزان فسفر، نیتروژن کل، پتاسیم و عملکرد، طول و قطر سوخ، قطر گلو و تعداد فلس خوراکی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین میزان وزن تر، وزن خشک و ارتفاع بوته در گیاهان میکوریزی در هر دو روش کشت وکمترین میزان آن ها در گیاهان شاهد مشاهده شد. پیازدهی در گیاهان تلقیح شده با قارچ میکوریز زودتر شروع گردید. بیشترین میزان عملکرد، در گیاهان میکوریزی مشاهده شد و از این نظر گیاهان تلقیح شده با فسفات بارور-2 نیز برتر از گیاهان شاهد عمل نمودند. گیاهان میکوریز کارآیی بسیار بالایی در جذب عناصر از خود نشان دادند و بیشترین میزان فسفر، پتاسیم و نیتروژن در گیاهان میکوریزی و کمترین آن در گیاهان شاهد مشاهده شد. از لحاظ صفات کیفی، گیاهان میکوریزی در هر دو روش کشت درصد مواد جامد محلول و مادهعناص خشک بیشتری در مقایسه با گیاهان شاهد داشتند. همچنین میزان نیترات سوخ در گیاهان میکوریزی کمتر از گیاهان شاهد و گیاهان تلقیح با کود فسفات بارور-2 بود.

تأثیر گونه های باکتری azospirillum بر جذب نیتروژن و فعالیت آنزیم نیترات رداکتاز در گندم تحت تنش کمبود آب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  زهرا حیدریان باروق   ناصر علی اصغرزاد

تنش کمبود آب در مناطق خشک و نیمه خشک، جذب نیتروژن و فعالیت آنزیم نیترات رداکتاز در گیاهان را کاهش می دهد تحقیقات اخیر نشان می دهد که باکتری azospirillum علاوه بر دارا بودن نقش تثبیت نیتروژن، با داشتن خصوصیات pgps، باعث افزایش جذب نیتروژن، فعالیت نیترات رداکتاز و احیای نیترات در گندم می شود. چهار ایزوله باکتری azospirillum شامل ایزوله های ac46-i، ac45-ii، ac51-vi و ac49-vii که توانایی تولید اکسین و تثبیت نیتروژن آنها در آزمایشات قبلی تعیین شده بود، از دانشگاه علوم کشاورزی گرگان دریافت گردید. این پژوهش در قالب سه آزمایش به انجام رسید. در آزمایش اول، فعالیت آنزیم نیترات رداکتاز ایزوله ها اندازه گیری شد. هر چهار ایزوله در تست نیترات رداکتاز مثبت بوده و برای آزمایشات بعدی مورد استفاده قرار گرفتند. در آزمایش دوم، اثر چهار ایزوله باکتری بر جوانه زنی بذر گندم رقم سرداری به صورت کشت درون شیشه ای و در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. در آزمایش سوم، تأثیر تنش کمبود آب بر جذب نیتروژن و فعالیت نیترات رداکتاز در گیاه گندم رقم سرداری تلقیح شده با چهار ایزوله فوق الذکر بصورت گلدانی و آزمایش فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی، بررسی شد. تنش های کمبود آب در محدوده پتانسیل های ماتریک kpa20- تا10- ، kpa50- تا 40- و kpa75- تا 65- اعمال شدند. نتایج آزمایش دوم نشان داد که درصد و سرعت جوانه زنی تحت تأثیر ایزوله ها قرار نمی گیرد ولی رشد ریشه چه و ساقه چه در حضور هر چهار ایزوله بطور معنی داری افزایش یافت. نتایج آزمایش سوم نشان داد که با افزایش سطح تنش، فعالیت نیترات رداکتازی ریشه و برگ گندم، نیتروژن ریشه و بخش هوایی و وزن خشک ریشه و بخش هوایی کاهش می یابد. در شرایط تنش kpa75 - تا 65- فقط ایزوله ac49-vii فعالیت نیترات رداکتازی برگ را افزایش داد. فعالیت نیترات رداکتازی ریشه گندم در هر سه سطح تنش، در حضور هر چهار ایزوله افزایش یافت و بیشترین میزان در هر سه سطح تنش در دو ایزوله ac49-vii و ac46-i بود. میزان افزایش فعالیت نیترات رداکتازی ریشه گندم در حضور ایزوله ها نسبت به تیمار شاهد، بطور متوسط 171 درصد بود. غلظت نیتروژن و همچنین وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه نیز در سطح تنش kpa75- تا 65- در حضور ایزوله ها نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت و در این موارد نیز ac49-vii و ac46-i موثرترین ایزوله ها بودند. فعالیت آنزیم نیترات رداکتاز در خاک گلدان ها نیز در حضور هر چهار ایزوله افزایش یافت و این افزایش با فعالیت نیترات رداکتازی ایزوله ها همبستگی معنی داری (886/0=2r) داشت. میزان افزایش فعالیت نیترات رداکتازی خاک در حضور ایزوله ها نسبت به تیمار شاهد، بطور متوسط 294 درصد بود. با افزایش سطح تنش کمبود آب، فعالیت نیترات رداکتازی خاک گلدان ها نیز کاهش یافت.

تأثیر تغییر کاربری اراضی بر شاخص های کیفیت و سلامت خاک در جلگه سلدوز ‏‏(نقده - آذربایجان غربی)‏
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  سید علی ابراهیم زاد   ناصر علی اصغرزاد

‏ یکی از اجزای مهم محیط زیست، منابع خاکی است که برای حفظ آن باید کیفیت و سلامت خاک مد نظر قرار گیرد. از ‏عوامل مهم اثرگذار بر کیفیت و سلامت خاک ها، تغییر کاربری آنها است. ریزجانداران توانایی ویژه ای در سنجش کیفیت و ‏سلامت خاک دارند و سریعاً به تغییرات محیطی واکنش نشان می دهند. این مطالعه به صورت فاکتوریل و در قالب طرح ‏بلوکهای کامل تصادفی با دو فاکتور ‏a‏: کاربری اراضی در سه سطح (سه نوع کاربری اراضی) و ‏b‏: عمق خاک در دو سطح ‏‏(30-0 و 60-30 سانتی متر) در دشت سلدوز نقده استان آذربایجان غربی در منطقه میرآباد در پهنه ای به مساحت 200 ‏هکتار انجام گردید. کاربری های مورد مطالعه عبارت بودند از باغ سیب توأم با زراعت یونجه (کشت مخلوط) با قدمت بیش از ‏‏10 سال، زمین زراعی با تناوب (گندم ـ چغندر قند ـ ذرت ـ کلزا) و مرتع درجه یک با تراکم بالای 90% پوشش گیاهان ‏مرتعی (به عنوان اکوسیستم شاهد). در بهار سال 1389 از هر کاربری داخل هر بلوک دو نمونه مرکب از عمق های 30 – 0 ‏و 60 – 30 سانتی متر برداشته شد و شاخص های بیولوژیک کیفیت خاک شامل تنفس پایه، تنفس ناشی از بستره، کربن ‏بیوماس میکروبی، نیتروژن بیوماس میکروبی، فسفر بیوماس میکروبی، کربو هیدراتهای خاک و فعالیت آنزیم های دهیدروژناز، ‏سلولاز، اوره آز، فسفو منواستراز اسیدی و قلیایی و شاخص های اکوفیزیولوژیک شامل سهم متابولیک، سهم میکروبی و ‏شاخص های شیمیایی شامل کربن آلی، ‏ph، ‏ec، درصد آهک و شاخص های فیزیکی شامل بافت خاک و پایداری ‏خاکدانه ها در آب (‏‎(was‏ اندازه گیری شد. تحلیل آماری داده های حاصل از آزمایش با استفاده از نرم افزارهای ‏spss،mstatc ‎‏ و رسم نمودارها با استفاده از نرم افزار ‏excel‏ انجام گردید. مقایسه میانگین ها با آزمون دانکن در ‏سطح احتمال یک درصد انجام گرفت. شاخص های کیفیت و سلامت خاک در کاربری های زراعت و باغ سیب نسبت به مرتع ‏دست نخورده (شاهد) کاهش معنی داری نشان داد. کاهش تنفس پایه در کاربری باغ سیب و زراعت نسبت به کاربری مرتع ‏در عمق 30 – 0 به ترتیب 29/49، 97/43 درصد و در عمق 60 – 30 به ترتیب 1/67، 79/65 درصد بود. کاهش معنی دار ‏تنفس پایه با افزایش عمق خاک به ترتیب در کاربری های مرتع، باغ سیب و زراعت 79/54، 98/49، 95/52 درصد به دست ‏آمد. فسفر بیوماس میکروبی و فعالیت آنزیم اوره آز در کاربری باغ و زراعت نسبت به کاربری مرتع در عمق 30 – 0 سانتی ‏متری به ترتیب 22/76 و 62/70، 48/65 و 74/72 درصد کاهش یافته است. از میان شاخص های اندازه گیری شده، سهم ‏میکروبی خاک و واکنش خاک متأثر از کاربری ها نبودند، سهم میکروبی خاک، واکنش خاک، درصد آهک، درصد شن، ‏پایداری خاک دانه ها در حالت مرطوب، کربن بیوماس میکروبی، نسبت تنفس ناشی از بستره بر تنفس پایه، فعالیت آنزیم های ‏فسفاتاز قلیایی و اوره آز متأثر از عمق خاک نبودند. نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون چند متغیره میان شاخص های اندازه ‏گیری شده با کربن آلی خاک و فسفاتاز اسیدی به ترتیب دارای بیشترین ضریب تبیین معنی دار **985/0=2‏r‏ و ‏‏**97/0=2‏r‏ بود. در این مدت مصرف انواع سموم دفع آفات و علف کش ها و کودهای شیمیایی و انجام عملیات خاکورزی ‏‏(کشاورزی سنتی) باعث کاهش کیفیت و سلامت خاک گردیده است. کاربری زراعت بیشتر از دیگر کاربری ها باعث افت ‏کیفیت و سلامت خاک شده است. شاخص های بیولوژیک کیفیت خاک شامل تنفس پایه خاک، فسفر بیوماس میکروبی و ‏فعالیت آنزیم اوره آز خاک دچار بیشترین درصد تغییرات شده اند که نشانگر حساسیت این شاخص ها به تنش های وارده بر ‏اکوسیستم است و این شاخص ها به عنوان حسگر عمل کرده و سریعاً به تنش ها واکنش نشان داده اند.‏

تاثیر اوره بر فراهمی عناصر غذایی، رشد و ترکیب شیمیایی گندم و برنج در شرایط مختلف در دو خاک شن لومی و لوم رسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1390
  نگار ایرانی سرند   نصرت اله نجفی

در این تحقیق، سه آزمایش جداگانه انجام شد. در آزمایش اول، تأثیر کود اوره بر رشد و ترکیب شیمیایی برنج و گندم مطالعه گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در شرایط گلخانه ای با فاکتورهای اوره در سه سطح (0، 100 و 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، نوع خاک در دو سطح (شن لومی و لوم رسی) و نوع گیاه در دو سطح (برنج و گندم) انجام شد. قبل از برداشت گیاهان، برخی ویژگی های رشد گیاه از جمله تعداد برگ و پنجه در بوته، قطر و ارتفاع ساقه و شاخص کلروفیل برگها اندازه گیری شد. پس از 102 روز رشد، بخش هوایی و ریشه گیاهان برداشت و وزن تر، ماده خشک، کارایی مصرف نیتروژن، غلظت و مقدار n، p، k، na، fe، mn، zn و cu در ریشه و بخش هوایی برنج و گندم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اثر نوع خاک بر وزن تر و حجم ریشه، غلظت و مقدار na، mn و fe بخش هوایی، غلظت zn بخش هوایی، غلظت fe، mn و cu ریشه و مقدار mn و zn ریشه برنج معنی دار بود. همچنین، اثر نوع خاک بر تعداد برگ، شاخص کلروفیل، غلظت n، k، na، mn، fe و zn بخش هوایی، غلظت k، fe و cu ریشه، مقدار n، na و mn بخش هوایی و مقدار na و mn ریشه گندم معنی دار بود. با مصرف اوره قطر و ارتفاع ساقه، وزن تر و خشک بخش هوایی، نسبت وزن تر و خشک بخش هوایی به ریشه، شاخص کلروفیل، مقدار n، p، k، na، mn، fe، zn و cu بخش هوایی برنج و گندم، غلظت nو cu بخش هوایی برنج، غلظت n ریشه برنج و غلظت k و na ریشه گندم افزایش یافت. با افزایش سطح اوره کارایی مصرف نیتروژن در برنج در هر دو خاک کاهش یافت. در آزمایش دوم، تأثیر سطوح اوره (0 و 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، کشت (با و بدون کشت) و نوع گیاه (برنج و گندم) بر تغییرات ph و ec محلول دو خاک مختلف (شن لومی و لوم رسی) در شرایط گلخانه ای بررسی شد. نتایج نشان داد که اثر مصرف اوره بر ph محلول خاک گلدان های با و بدون کشت برنج و گندم بسته به نوع خاک، شرایط آب خاک (غرقاب و غیرغرقاب)، نوع گیاه و روزهای پس از مصرف اوره متفاوت بود. با مصرف کود اوره ph محلول خاک گلدان های با کشت برنج و گندم (رایزوسفر) کاهش وec محلول خاک گلدان های با و بدون کشت گندم و برنج افزایش یافت. در طول دوره رشد گیاه، ph و ec محلول خاک گلدان های با و بدون کشت گندم بیشتر از گلدان های با و بدون کشت برنج بود. در آزمایش سوم، تأثیر اوره و سطوح رطوبت خاک (غرقاب و غیرغرقاب با 50 درصد رطوبت اشباع) بر فراهمی عناصر غذایی p، k، na، fe، mn، zn و cu در دو خاک شن لومی و لوم رسی در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با دو تکرار انجام شد. فاکتورها شامل شرایط رطوبتی خاک در دو سطح (غرقاب و غیرغرقاب با 50 درصد رطوبت اشباع)، مقدار اوره در سه سطح (0، 200 و 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، نوع خاک در دو سطح (شن لومی و لوم رسی) و زمان در چهار سطح (1، 5، 15 و 45 روز) انجام شد. نتایج نشان داد که در هر دو خاک غلظت fe، mn و p قابل-استخراج در شرایط غرقاب بیشتر از شرایط غیرغرقاب بود ولی غلظت cu، zn، k و na قابل استخراج در شرایط غیرغرقاب بیشتر از شرایط غرقاب بود. با مصرف اوره غلظت fe قابل استخراج هر دو خاک کاهش ولی غلظت mn، cu، k و na قابل استخراج افزایش یافت. با مصرف اوره غلظت fe و mn محلول کاهش ولی غلظت cu، k و na محلول افزایش یافت.

جداسازی میکروارگانیسم های خاکزی تجزیه کننده پاراکوات و بنومیل و توان آنها در تجزیه این آفت کش ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  سیده شمسی هاشمی   رضا خاکور

مصرف آفت کش ها علاوه بر کنترل آفات، بیماری ها و علف های هرز، باعث آلودگی های خاک، آب و هوا می-شود. از بین سموم مصرفی، قارچ کش بنومیل و علف کش پاراکوات از پرمصرف‏ترین آفت کش های شیمیایی در دنیا و ایران می باشند. بنومیل و پاراکوات سموم نسبتاً پایدار با نیمه عمر بالا بوده که ماندگاری و انباشتگی بسیار زیادی در خاک ها دارند و آلودگی های خطرناک زیست محیطی را به دنبال دارند. روش های متفاوتی جهت پاک سازی آنها وجود دارد. اما در این میان، استفاده از روش زیست پالایی بسیار مورد توجه بوده است. این پژوهش با هدف جداسازی و شناسایی میکروارگانیسم های خاکزی توانا در تجزیه زیستی بنومیل و پاراکوات انجام شد. آزمایش برای هر آفت کش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی انجام شد. در آزمایش اول به منظور جداسازی میکروراگانیسم های تجزیه کننده آفت کش های فوق از محیط کشت معدنی فاقد هرگونه ماده آلی و غنی شده با آفت کش های بنومیل و پاراکوات به غلظت mg/l 50 (محیط کشت مایع با 4 تکرار) و mg/l 100 (در محیط کشت جامد با 4 تکرار) استفاده شد. بدین صورت که بعد از تهیه سری-های رقت از نمونه های خاک مورد آزمایش، از رقت مناسب یک میلی لیتر به محیط کشت معدنی مایع انتقال داده شد و پس از سپری شدن زمان انکوباسیون لازم از سوسپانسیون میکروبی به دست آمده، حجم مشخصی به محیط کشت معدنی جامد برده شد و غربالگری اولیه باکتری ها دراین محیط انجام پذیرفت. در مرحله بعد، از سوسپانسیون میکروبی کلنی های رشد یافته به محیط کشت معدنی مایع با غلظت mg/l60 از هر آفت کش در حضور و عدم حضور گلوکز w/v)1%( (با پنج تکرار) اضافه شدند. سپس بنومیل و پاراکوات باقی مانده با استفاده از روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. در آزمایش دوم جهت تعیین کمّی پتانسیل ایزوله های جداسازی شده، غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از بنومیل و پاراکوات و شاهد ها (بدون باکتری) در محیط کشت معدنی مایع در حضور و عدم حضور گلوکز (با سه تکرار) انجام شد. در نهایت با روش های بیوشیمایی و مولکولی (16s rrna) دو باکتری sh1 streptomyces sp. و bacillus endophyticus sh2 برای بنومیل و دو باکتری sh1 streptomyces sp. و achromobacter xylosoxidans sh4 برای پاراکوات شناسایی شدند. نتایج آماری نشان داد که درصد تجزیه در غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از بنومیل در عدم حضور گلوکز در نمونه های بدون باکتری (شاهد) به ترتیب0%، 28/4%، 827/7%، 567/8% و 75/11% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 827/1%، 013/4%، 287/5% و 933/7% که شامل تجزیه شیمیایی می باشد. مقدار های تجزیه در غلظت های فوق الذکر در باکتری sh1 s. sp. در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 133/60%، 527/47%، 263/39% و 36/30% بوده و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 973/90%، 533/74%، 63% و 323/49% بود. به همین ترتیب در باکتری b. endophyticus sh2 در عدم حضور گلوکز درصد تجزیه به-ترتیب0%، 293/49%، 733/41%، 343/33% و 013/25% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 827/80%، 273/69%، 207/51% و 573/40% بود، که حضور گلوکز باعث افزایش معنی دار در درصد تجزیه بنومیل توسط sh1 s. sp. و b. endophyticus sh2 شده است. درصد تجزیه در غلظت های mg/l0، 25، 50، 75، 100 از پاراکوات در عدم حضور گلوکز در نمونه های بدون باکتری (شاهد) به ترتیب0%، 4%، 867/3%، 33/1% و 1% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 867/1%، 067/2%، 527/0% و 3/0% به دست آمد. مقدار تجزیه پاراکوات در همین غلظت ها در باکتری sh1 s. sp. در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 333/51%، 47%، 7/40% و 1/29% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 533/90%، 333/74%، 33/57% و 2/45% بود. در باکتریa. xylosoxidans sh4 نیز در عدم حضور گلوکز به ترتیب0%، 4/47%، 667/40%، 2/31% و 833/24% و در حضور گلوکز به ترتیب 0%، 533/81%، 267/70%، 22/50% و 667/39% تجزیه حاصل شد که در این موذد نیز حضور گلوکز باعث افزایش معنی دار درصد تجزیه پاراکوات توسط sh1 s. sp. و a. xylosoxidans sh4شده است. برطبق نتایج آزمایش باکتری sh1 s. sp. نسبت به باکتری b. endophyticus sh2 در حضور و عدم حضور گلوکز درصد بیشتری از بنومیل را تجزیه کرده است و باکتری sh1 s. sp. نسبت به باکتری a. xylosoxydans sh4 درصد بیشتری از پاراکوات در حضور و عدم حضور گلوکز تجزیه می کند (01/0 >p).

تاثیر دو گونه قارچ میکوریس آربوسکولار و سطوح مختلف ورمی کمپوست بر رشذ و اسانس ریحان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  یاور خیری   ناصر علی اصغرزاد

چکیده قارچ مایکًریشا دارای َمشیستی تا اغله گیاَان تًدٌ ی دارای وقش مُمی در اوتقال ?یاصز غذایی خاک تٍ ییژٌ فسفز تٍ گیاَان تًدٌ ی در مقاتل گیاَان قیذ مًرد ویاس قارچ را تامیه می کییذ. یرمی کمپًست یکی اس تُتزیه میاتغ کًدی ی غذایی آلی خاک تٍ حساب می آیذ ی مزاحل ساخت ایه کًد را کًمپستییگ می وامیذ. ریحان (ocimum bacilicum) گیاَی ?لفی، یک سالٍ، م?طز ی مت?لق تٍ تیزٌ و?یا?یان (lamiacea) است اس مًاد مًثزٌ ایه گیاٌ در صیایغ داریساسی، آرایشی ی تُذاشتی استفادٌ می شًد. اساوس ریحان خاصیت ضذ تاکتزیایی ی قارچی دارد. تٍ میظًر تزرسی تاثیز َمشیستی قارچ مایکًریشا آرتًسکًلار تا سٍ سطح یرمیکمپًست ( یک دصذ، دی درصذ یسوی ی فاقذ یرمیکمپًست) ریی رشذ، ?ملکزد، میشان ?یاصز غذایی تزگ َا، درصذ کلًویشاسیًن، درصذ ی ?ملکزد اساوس گیاٌ ریحان یک آسمایش گلذاوی تٍ صًرت فاکتًریل در قاله طزح تلًک کامل تصادفی ی در چُار تکزار مًرد تزرسی قزار گزفت. تیمار َای آسمایشی شامل سٍ سطح یرمی کمپًست یک ، دی ی فاقذ یرمی کمپًست ی َمچییه کارتزد دی گًوٍ قارچی مایکًریشا glomus. intraradices ی glomus. etunicatum ی ?ذم کارتزد قارچ (شاَذ) تًدوذ. وتایج وشان داد کٍ کارتزد یرمی کمپًست تاثیز م?یی داری تز پارامتز َای اوذاسٌ گیزی شذٌ دارد تٍ طًری کٍ تا کاَش میشان یرمیکمپًست ارتفاع تًتٍ، قطزساقٍ، ت?ذاد شاخٍ َای جاوثی، ت?ذاد تزگ، سطح تزگ، غلظت ?یاصز در تزگ، درصذ کلًویشاسیًن، محتًا ی ?ملکزد اساوس کاَش یافت ی میشان لییالًل اساوس افشایش یافتٍ است. َمچییه تاثیز قارچ مایکًریشا تز پارمتزَای اوذاسٌ گیزی شذ م?یی دار تًد.

تأثیر سیلیسیوم و شوری بر رشد، ترکیب شیمیایی و برخی ویژگی های فیزیولوژیکی گندم و برنج در یک خاک لوم شنی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  جهانشاه صالح   شاهین اوستان

شوری خاک کاهش قابل ملاحظه عملکرد و کیفیت محصول برنج و گندم را به دنبال دارد اما سیلیسیوم می تواند این پیامدهای نامطلوب را در دو گیاه مذکور تا حد زیادی تعدیل نماید. این پژوهش در قالب یک مطالعه آزمایشگاهی و دو آزمایش گلخانه ای با هدف بررسی اثر سطوح سیلیسیوم و سطوح و منبع شوری بر میزان سیلیسیوم قابل استخراج با اسید استیک 5/0 مولار در خاک و همچنین بررسی اثر کاربرد سیلیسیوم بر افزایش تحمل شوری در برنج و گندم به اجرا درآمد. مطالعه آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و چهار فاکتور شامل شرایط آب خاک (غرقاب، غیرغرقاب با رطوبت معادل مکش 2/0 بار)، شوری (شاهد، 8 دسی زیمنس بر متر از منبع کلرید سدیم، 8 دسی زیمنس بر متر از منبع ترکیب نمک های کلرید سدیم، سولفات سدیم، کلرید کلسیم و سولفات منیزیم)، سیلیسیوم (شاهد و 200 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و زمان (بلافاصله پس از اعمال تیمارها، یک هفته، 30 و 45 روز پس از اعمال تیمارها) انجام شد. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و با دو گیاه گندم و برنج انجام شد. برای گندم فاکتورها شامل سیلیسیوم در چهار سطح (شاهد، 50، 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم خاک)، شوری در چهار سطح (شاهد، 4، 8 و 12 دسی زیمنس بر متر در عصاره اشباع خاک) و منبع شوری در دو سطح (کلرید سدیم و ترکیب نمک ها) و برای برنج شامل سیلیسیوم در چهار سطح (شاهد ، 100، 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم خاک از منبع اسید سیلیسیک)، شوری در چهار سطح (شاهد، 2، 4 و 8 دسی زیمنس بر متر در عصاره اشباع خاک) و منبع شوری در دو سطح (کلرید سدیم و ترکیب نمک ها) بود. شوری کلرید سدیم سبب کاهش سیلیسیوم قابل استفاده خاک شد اما شوری ترکیب نمک ها تغییر معنی داری در غلظت این عنصر ایجاد نکرد. پس از مصرف سیلیسیوم، مقدار سیلیسیوم قابل استخراج خاک در شرایط غیرغرقاب کاهش و در شرایط غرقاب افزایش نشان داد. شرایط غرقاب نیز منجر به افزایش میزان سیلیسیوم قابل استخراج از خاک شد. افزایش شوری خاک منجر به کاهش معنی دار وزن خشک ریشه و بخش هوایی، سطح برگ، تعداد کل پنجه ها، فعالیت کاتالاز، غلظت کلروفیل، قندهای احیاکننده، سیلیسیوم، پتاسیم، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن، منگنز، روی، مس و سولفات در هر دو گیاه شد. از سوی دیگر، میزان فعالیت سوپراکسید دیسموتاز و غلظت پرولین، گلیسین بتائین، سدیم و کلرید در گیاهان برنج و گندم تحت تنش شوری افزایش یافت. مصرف سیلیسیوم سبب تحریک فعالیت سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز و افزایش وزن خشک بخش هوایی و ریشه، سطح برگ، تعداد کل پنجه ها، غلظت کلروفیل، قندهای احیاکننده، گلیسین بتائین، فسفر، پتاسیم و منیزیم در برنج و گندم گردید. کاربرد سیلیسیوم همچنین موجب کاهش چشمگیر غلظت سدیم و کلرید در بخش هوایی هر دو گیاه شد. مقایسه میانگین ها نشان داد بهترین میزان مصرف سیلیسیوم برای تعدیل اثرهای نامطلوب شوری در برنج و گندم به ترتیب 300 و 150 میلی گرم در کیلوگرم خاک می باشد.

تأثیر نوع کاربری اراضی بر جمعیت میکروبی و ویژگیهای بیولوژیک خاک و تغییرپذیری مکانی آنها در اراضی میرآباد، نقده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  شیدا کبودی   ناصر علی اصغرزاد

هرگونه تغییرات در شرایط اکوسیستم و مدیریت اراضی بر جوامع میکروبی، بیوماس و نیتروژن معدنی خاک تأثیر می گذارد. کاربری های مختلف کشاورزی نیز به عنوان یکی از تغییرات فوق مطرح می باشد. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرپذیری مکانی و پهنه بندی جمعیت میکروبی و برخی ویژگی های بیولوژیک خاک متأثر از کاربری های اراضی شامل باغ سیب، مرتع و زراعت می باشد. بدین منظور، از منطقه میرآباد واقع در بخش غربی جلگه سلدوز مابین شهرهای نقده و اشنویه (استان آذربایجان غربی) تعداد 65 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتی متری) برداشته شد. جمعیت میکروبی، نیتروژن بیوماس به روش تدخین- استخراج، نیتروژن معدنی (آمونیوم و نیترات) حاصل از نیتروژن آلی توسط دستگاه اسپکتروفتومتری، تنفس پایه و همچنین برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک ها اندازه گیری شدند. آزمون نرمال بودن توزیع داده ها و همبستگی بین عامل ها توسط برنامه آماری spss انجام گرفت. در صورت نرمال نبودن داده ها، با استفاده از تبدیل مناسب، آن ها نرمال شده و سپس در مدل سازی زمین آماری مورد استفاده قرار گرفتند. مقادیر نقاط نمونه برداری نشده با استفاده از روش های کریجینگ و وزن دهی معکوس فاصله ها در نرم افزار gs+ میان یابی شده و برای بررسی دقت میان یابی از روش ارزیابی متقابل جک نایف استفاده شد. نتایج نشان داد که روش کریجینگ بهترین روش میان یابی نقاط نمونه برداری نشده برای ویژگی های بیولوژیک، ظرفیت تبادل کاتیونی، سیلت، رطوبت جرمی، قابلیت هدایت الکتریکی و کربن آلی می باشد. روش وزن دهی معکوس فاصله نیز به عنوان روش کارآمدتر برای میان یابی مقادیر ph، کربنات کلسیم معادل و درصد رس می باشد. دقت بالا (r2) و خطای کمتر (rss) معیار انتخاب بهترین مدل زمین آماری می باشد لذا مدل کروی برای میان یابی مقادیر تنفس پایه، آمونیوم و جمعیت میکروبی و همچنین مدل نمایی برای میان یابی مقادیر نیترات و نیتروژن بیوماس به عنوان بهترین مدل ها تعیین شدند. نسبت اثر قطعه ای به سقف کمتر از 25 درصد گردد نشاندهنده وابستگی مکانی قوی می باشد و اگر این نسبت بین 25 و 75 درصد قرار گیرد بیانگر وابستگی مکانی متوسط و چنانچه این نسبت بزرگتر از 75درصد گردد نشاندهنده وابستگی مکانی ضعیف خواهد بود. این نسبت برای تمامی ویژگی های بیولوژیک مطالعه شده در منطقه بین 25 تا 75 درصد می باشد لذا وابستگی مکانی آن ها متوسط بوده و این امر نشان دهنده تأثیر کاربری بر توزیع مکانی ویژگی های مذکور می باشد. نقشه های توزیع مکانی ویژگی های بیولوژیک، فیزیکی و شیمیایی خاک با تلفیق نتایج حاصل از زمین آمار وgis تهیه شدند. نتایج به دست آمده از تجزیه آماری توسط برنامه mstatc نیز نشان داد که ویژگی ها بیولوژیک بیشتر از ویژگی ها فیزیکی و شیمیایی خاک متأثر از کاربری های مختلف می باشند.

تولید گلومالین توسط دو گونه قارچ گلومرال همزیست با ذرت تحت تأثیر سطوح مس و سرب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  وحیده شعبانی زنوزق   ناصر علی اصغرزاد

گلومالین یک ترکیب گلیکوپروتئینی ویژه است که توسط قارچهای راسته گلومرال از رده گلومرومایکوتا تولید میشود. با توجه به همزیستی گسترده این قارچها با تعداد زیادی از گیاهان، سالانه مقادیر قابل توجهی از گلومالین توسط این قارچها وارد اکوسیستم خاک میشود. شواهد موجود نشان میدهند که این مادّه گاهی به تنهایی یک سوم از کل کربن آلی خاک را به خود اختصاص میدهد. بنابراین نقش کلیدی در ذخیره کربن آلی خاک دارد. همچنین تحقیقات نشان داده اند که گلومالین در تشکیل خاکدانه های پایدار و استقرار جوامع غنی میکروبی در خاک نقش بسزایی دارد. فلزات سنگین میتوانند با تأثیر بر رابطه همزیستی این قارچها با ریشه گیاهان، تولید گلومالین را تحت تأثیر قرار دهند. در این مطالعه گیاه ذرت (zea mays l.) با دو گونه قارچ glomus mosseae و g.intraradices تلقیح و در گلدانهای پلاستیکی با خاک استریل کشت شدند. سه سطح سرب شامل صفر، 500 و 1000 میلی-گرم سرب بر کیلوگرم (به ترتیب pb0، pb1 و pb2) از منبع نیترات سرب و سه سطح مس شامل صفر، 250 و 500 میلی گرم مس بر کیلوگرم (به ترتیب cu0، cu1 و cu2) از منبع سولفات مس به خاک اضافه شد. آزمایشات مربوط به مس و سرب بصورت جداگانه اجرا شدند. نتایج نشان داد کلونیزاسیون ریشه با قارچ های میکوریزی سبب افزایش معنی دار در گلومالین ساده استخراج (eeg) و کل (tg) گردید و از این نظر بین دو گونه قارچ اختلاف معنی داری مشاهده شد. قارچ g.intraradices از نظر تولید گلومالین به طور معنی داری کاراتر از قارچ g.mosseae بود. با افزایش غلظت سرب و مس خاک، مقادیر eeg و tg به طور معنیداری کاهش یافتند، به طوریکه در سطح mgkg-1250 و 500 مس در خاک به ترتیب 9/7 و 06/22 درصد کاهش در غلظت eeg و 01/11 و 76/27 درصد کاهش در غلظت tg نسبت به تیمار شاهد بدون مس مشاهده گردید. در سطوح mgkg-1 500 و 1000 سرب در خاک نیز به ترتیب 64/17 و 19/38 درصد کاهش در غلظت eeg و 48/24 و 38/48 درصد کاهش در غلظت tg نسبت به تیمار شاهد بدون سرب مشاهده گردید. با افزایش غلظت مس و سرب خاک، وزن تر و خشک، ارتفاع، حجم ریشه و درصد کلونیزاسیون ریشه کاهش و غلظت پرولین برگ افزایش یافت. همچنین در سطوح زیاد مس و سرب، وزن تر و خشک ، ارتفاع، حجم ریشه گیاهان تلقیح شده با g.intraradices و g.mosseae به طور معنی داری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی بیشتر بود. گیاهان میکوریزی غلظت فسفر بیشتر و غلظت سرب و مس کمتری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی داشتند. گیاهان میکوریزی مقدار پرولین کمتری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی تولید کردند.

اثر سطوح شوری کلرید سدیم بر تولید گلیکوپروتئین گلومالین توسط قارچ های گلومرال همزیست با گیاه ذرت (رقم سینگل کراس704)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  سمانه احمدی قشلاقی   ناصر علی اصغرزاد

گلومالین یک گلیکوپروتئین تولید شده توسط هیف های قارچ میکوریز آربوسکولاراست، که علاوه بر خاکدانه سازی و بهبود شرایط فیزیکی خاک، یک منبع مهم کربن و نیتروژن در خاک به شمار می رود.شوری خاک که از عوامل محدودکننده رشد گیاهان و کاهش توان بیولوژیکی خاک می باشد، منجر به کاهش پوشش گیاهی و توسعه ی بیابان می شود. این تنش محیطی می تواند بر توسعه ی قارچ میکوریز و تولید گلومالین نیز تاثیرگذار باشد.هدف این مطالعه بررسی تاثیر نمک nacl بر تولید گلومالین توسط قارچ های گلومرال همزیست با گیاه ذرت (رقم سینگل کراس704) بود. طرح آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی و با چهار تکرار انجام شد که فاکتورها شامل شوری کلرید سدیم در سه سطح (34/1:s0، 4 :s1 و 8 :s2 دسی-زیمنس بر متر) و چهار سطح قارچ میکوریز (بدون قارچ، glomus versiforme،g. intraradices وg. etunicatum) بودند. در این آزمایش وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، نسبت وزن تر و خشک ریشه به بخش هوایی (r/s)،غلظت پرولین برگ، درصد کلونیزاسیون ریشه، غلظت گلومالین ساده استخراج (eeg) و کل (tg) خاک، غلظت و مقدار فسفر، پتاسیم، سدیم، کلسیم، منیزیم، کلر، نسبت k/na و ca/naگیاه اندازه گیری شدو رابطه ی بین تولید گلومالین و درصد کلونیزاسیون و تولید گلومالین در واحد درصد کلونیزاسیون بررسی شد. تاثیر شوری و قارچ بر وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، نسبت وزن خشک r/s، غلظت پرولین برگ، tg، eeg، درصد کلونیزاسیون، مقدار فسفر، پتاسیم، کلسیم و منیزیم ریشه و بخش هوایی معنی دار شد. تاثیر شوری بر مقدار کلر بخش هوایی، نسبت وزن تر r/s معنی دار و تاثیر قارچ غیرمعنی دار بود. نتایج آنالیز آماری افزایش معنی دار وزن تر و خشک بخش هوایی و ریشه، نسبت وزن خشک r/s، پرولین،eeg، tg، مقدار فسفر، پتاسیم، کلسیم و منیزیم ریشه و بخش هوایی را در گیاهان میکوریزی نسبت به گیاهان غیرمیکوریزی نشان داد. غلظت عناصر سدیم و کلر نیز در حضور قارچ میکوریز در بخش هوایی کاهش و در ریشه افزایش یافته بود. در غلظت عناصر پتاسیم، کلسیم، منیزیم و فسفر اثر رقت مشاهده شد. به صورتی که با کاهش ماده خشک غلظت عناصر افزایش یافته بود. از نظر وزن تر و خشک گیاه، مقدارو غلظت عناصر،بین سه گونه قارچی اختلاف معنی داری وجود نداشت. آزمایش نشان داد که غلظت پرولین و درصد کلونیزاسیون در دو قارچ g. versiforme و g. etunicatum بیش از g. intraradicesبود. این در صورتی است که بیشترین غلظت eeg و tg مربوط به قارچ g. intraradices می باشد.نتایج نشان داد که با افزایش شوری مقدار تولید گلومالین توسط قارچ های میکوریزی افزایش می یابد و بین درصد کلونیزاسیون و گلومالین (eeg و tg) رابطه منفی وجود دارد. همچنین مشاهده شد که با کاهش درصد کلونیزاسیون مقدار تولید گلومالین در واحد درصد کلونیزاسیون افزایش می یابد. به طوری که در سطح شوری s2 با کاهش معنی دار درصد کلونیزاسیون مقدار تولید eeg در واحد درصد کلونیزاسیون برای سه قارچ g. versiforme، g. intraradices و g. etunicatum به ترتیب 05/80، 37/89 و 03/91 درصد نسبت به تیمار بدون شوری افزایش یافته بود.

برآورد میزان تولید گاز co2 با استفاده از ضریب انتشار آن و گذرپذیری هوا در خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1391
  شبنم هادی   ناصر علی اصغرزاد

جریان گاز co2 از خاک به اتمسفر حاصل تنفس میکروبی در خاک است که اساساً وابسته به دمای محیط، ضریب انتشار گازی و تخلخل تهویه ای خاک می باشد. گذرپذیری هوا (ka) و ضریب پخشیدگی گاز (d) از پارامترهایی هستند که از تخلخل تهویه (یا رطوبت) و از اندازه منافذ خاک متأثر می شوند. بنابراین انتظار می رود یک رابطه بین این دو و شدت تنفس خاک وجود داشته باشد. هدف این تحقیق بررسی تأثیر فاکتورهای مختلف بر شدت تنفس، ka و d و بررسی همبستگی آن ها بود. دو نوع خاک با بافت لوم شنی و لوم رسی تحت تأثیر چهار فاکتور تراکم، رطوبت، ورمی کمپوست و زمان مورد آزمایش قرار گرفتند. به همین منظور میزان انتشار co2، نفوذپذیری و ضریب انتشار نسبی گاز اکسیژن در 3، 21، 42 و 60 روز پس از انکوباسیون در دمای c?3±25 در تمامی تیمارها در استوانه های خاک با ارتفاع و قطر به ترتیب 4 و 6 سانتی متر اندازه گیری گردید. بهترین مدل در تخمین شدت تنفس، مدل رگرسیونی حاصل از متغیرهای تراکم و ورمی کمپوست با 73/0 = r بود. در برآورد گذرپدیری هوا، مدل رگرسیونی با ترکیبی از رطوبت، تراکم و زمان انکوباسیون (77/0 = r) و در برآوردضریب پخشیدگی با ترکیبی از درصد شن، رطوبت و زمان انکوباسیون (92/0 = r) بدست آمد. همبستگی بین انتشار co2 و d، معنی دار (30/0 = r) ولی پایین بود. بین co2 و ka فقط در خاک لوم شنی همبستگی معنی دار ولی ضعیف (36/0 = r) مشاهده گردید. مدل رگرسیونی که برای پیش بینی co2 از خصوصیات دیگر حاصل شد، ترکیبی از کربن بیوماس میکروبی و ضریب پخشیدگی بود که با 57/0 =r حاصل شد. همبستگی بین ka و d معنی دار و نسبتاً قوی بود (73/0 = r).

واکنش سویا به کودهای شیمیایی و بیولوژیکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1392
  منوچهر شیری جناقرد   یعقوب راعی

چالش کشاورزی در دهه های پیش رو تامین نیازهای فزاینده جهانی به غذا به طریق پایدار است. کاهش باروری خاک و سوء مدیریت عناصر غذایی این وظیفه را سخت تر کرده است. مدیریت تلفیقی کود روشی برای حفظ و افزایش باروری خاک از طریق استفاده از منابع صنعتی و طبیعی است. بر این اساس، آزمایش دو ساله ای در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز با مشخصات 5?38 عرض جغرافیایی شمالی،17?46 طول جغرافیایی غربی و 1362 متر ارتفاع از سطح دریا در طی سال های1-1390 در یک خاک شنی-لومی پیاده گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول سطوح کودهای بیولوژیکی شامل عدم تلقیح بذور (ni)، تلقیح بذور با باکتری bradyrhizobium japonicum (bj)، تلقیح بذور با کود زیستی فسفاته بارور-2 (psb) و bj + psb بودند. سطوح مختلف کودهای شیمیایی شامل شاهد (بدون کودهای نیتروژنی و فسفری) 5/16 کیلوگرم در هکتار اوره + 5/49 کیلوگرم در هکتار سوپر فسفات تریپل (33%)، 3/33 کیلوگرم در هکتار اوره + 99 کیلوگرم در هکتار سوپر فسفات تریپل (66%)، 50 کیلوگرم در هکتار اوره + 150 کیلوگرم در هکتار سوپر فسفات تریپل (100%) بودند. نتایج نشان داد که افزایش کاربرد کود های شیمیایی بر تعداد دانه در نیام، وزن هزار دانه و شاخص برداشت اثر معنی داری نداشت. اما، درصد روغن را کاهش و شاخص کلروفیل، ارتفاع ساقه، وزن خشک ساقه، وزن خشک نیام در بوته، وزن خشک کل بوته، تعداد نیام در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد دانه، عملکرد پروتئین و روغن در واحد سطح، درصد نیتروژن و فسفر اندام هوایی، درصد پروتئین و شاخص های رشد را افزایش داد. تلقیح بذرها با psb برتری قابل توجهی نسبت به بذور تلقیح نیافته نداشتند. در اکثر صفات بررسی شده، بذور تلقیح یافته با bj و psb + bj به طور معنی-دار، مقادیر بیشتری از بذور تلقیح نشده و تلقیح شده با psb داشتند، اما درصد روغن و مقدار فسفر کمی داشتند. استفاده از مایه تلقیح bj و psb + bj بدون مصرف کودهای شیمیایی نسبت به 100 درصد کود شیمیایی در اکثر صفات از جمله عملکرد دانه و روغن در واحد سطح مقادیر بیشتری داشتند. گره ها ی ریشه فقط زمانی تشکیل شدند که بذور با bj و psb + bj تلقیح یافته بودند. تلقیح با psb + bj منجر به تولید تعداد دانه بیشتر و شاخص برداشت بیشتری گردید. وقتی بذور با bj و psb + bj تلقیح یافتند، اکثر صفات با کاربرد 33 درصد کودهای شیمیایی بهبود یافتند و افزایش بیشتر این کودها هیچ گونه اثرات سودمندی نداشتند. نتیجه کلی که از این تحقیق حاصل شد این بود که کاربرد کودهای شیمیایی معدنی نیتروژنی و فسفری در مقادیر توصیه شده یا 100 درصد و کودهای بیولوژیکی bj و psb + bj در مقایسه با شاهد آنها اثرات مثبت و معنی داری بخصوص در سطح 33 درصد کودهای شیمیایی بر اکثر صفات مورد بررسی داشتند.

تاثیر تیمارهای فسفر، سلنیم و تلقیح با قارچ میکوریز آربوسکول دار در دو گیاه پیاز (allium cepa) و سیر(allium sativum)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم طبیعی 1391
  معصومه حامددفر   ناصر علی اصغرزاد

چکیده: فسفر یکی از محدود کننده ترین عناصر غذایی پرمصرف برای رشد گیاهان می باشد. قارچهای میکوریزی آربوسکول دار نقش مهمی در چرخه عناصر غذایی به ویژه فسفر در طبیعت بازی می کنند. سلنیم برای گیاهان عالی بعنوان یک عنصر مفید شناخته شده است که موجب افزایش رشد و تخفیف اثر تنش های مختلف می گردد. دو گونه پیاز و سیر دومین محصولات باغبانی مهم پس از گوجه فرنگی می باشند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تیمار سلنیم بر روی دو گیاه پیاز و سیر در شرایط تلقیح با قارچ های میکوریزی آربوسکول دار و تغذیه شده با مقادیر کافی و یا کم فسفر بود. هر دو آزمایش تحت شرایط گلخانه ای و در بستر جامد (پرلیت) انجام شد و سلنیم در دو سطح 50 و 200 میکروگرم به ازای گلدان (5/1 لیتر) اعمال گردید. اثر کمبود فسفر بر روی گیاه پیاز بصورت کاهش رشد مشاهده گردید ولی در گیاه سیر این تاثیر مشاهده نشد. مهم ترین تاثیر سلنیم در افزایش تثبیت خالص دی اکسید کربن و افزایش قندهای محلول و نیز فعالیت فسفاتاز ریشه بود. تلقیح با قارچ های میکوریزی در شرایط کمبود فسفر مخصوصا در گیاه پیاز موجب افزایش رشد و فتوسنتز شد. در مجموع نتایج نشان دهنده اثر هم افزائی تلقیح با قارچ میکوریزی آربوسکول دار با سلنیم بود که می تواند در کشت این دو گونه بویژه به دلیل غنی سازی بخش های خوراکی آنها با سلنیم که عنصری ضروری برای انسان است، کاربرد داشته باشد.

ارزیابی ساختار جوامع میکروبی متأثر از شوری و پوشش گیاهی با استفاده از بیومارکرهای لیپیدی در خاکهای زراعی و شورزارهای دشت تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1392
  محسن برین   ناصر علی اصغرزاد

تاکنون مطالعات مختلفی در مورد پیامدهای افزایش شوری در اکوسیستم سطح زمین در حوضه دریاچه ارومیه صورت گرفته است، اما به ندرت مطالعه ای در مورد اثر شوری بر اکوسیستم زیر سطح زمین در این حوزه انجام شده-است تا تصویر واقعی از اکوسیستم متأثر از تنش شوری و یا اثرات طولانی مدت فرایندهایی که باعث تغییر در جامعه میکروبی شده اند، بدست آید. با توجه به نقش حیاتی و محوری جوامع میکروبی خاک، تعادل اکولوژیک جوامع میکروبی به عنوان شاخص سلامت اکوسیستم خاک، از اهمیت بالایی برخوردار است. به این منظور تحقیقی جهت بررسی ترکیب جوامع میکروبی خاک در دشت تبریز انجام شد. همچنین همزیستی قارچ ریشه ای، در شرایط شوری بررسی شد. در این تحقیق سه نوع گیاه با تحمل متفاوت به شوری شامل: تحمل کم تا متوسط (پیاز)، تحمل متوسط تا زیاد (یونجه) و گیاه شور پسند (سالیکورنیا)، از مزارع و نیز شورزارهای دشت تبریز با شوریهای مختلف انتخاب شد. قبل از نمونه برداری اصلی، از محلهای مختلف در منطقه مورد نظر نمونه برداری خاک انجام و با ec سنج دستی میزان شوری آنها تعیین شد. بعد از پیدا کردن محدوده نسبتاً وسیعی از ec خاک در هر گیاه، موقعیت محل با gps تعیین و در دفعات بعدی اقدام به نمونه برداری اصلی شد. بعد از حذف نمونه های تقریباً مشابه در نهایت 39 نمونه مرکب خاک و ریشه از مزارع پیاز و 29 نمونه مرکب از مزارع یونجه و همچنین 26 نمونه مرکب خاک و ریشه سالیکورنیا از شورزارهای دشت تبریز از عمق حدود 30 سانتیمتر سطح خاک برداشت شد و سپس برای تجزیه فیزیکی و شیمیایی، اسید چرب فسفولیپید (plfa)، اسید چرب خنثی (nlfa) و تعیین فراوانی اندامهای قارچ ریشه به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج نشان داد که با افزایش ec، در گیاهان قارچ ریشه ای (یونجه و پیاز) درصد وزیکول افزایش ولی درصد هیف کاهش یافت. همچنین با بررسی میکروسکوپی و آنالیز اسید چرب مشخص شد که سالیکورنیا همزیستی قارچ ریشه ای برقرار نمی کند. از طرف دیگر ملاحظه شد که به علت وابستگی بالای (16:1?5) plfa (نشانگر قارچ ریشه) به مواد آلی، این معیار خوبی برای ارزیابی قارچ ریشه در خاک نیست در صورتی که نسبت nlfa (16:1?5)/plfa (16:1?5) در خاک و نیز nlfa (16:1?5) در ریشه، می تواند به عنوان یک شاخص بهتر برای ارزیابی قارچ ریشه در نظر گرفت. بررسی ترکیب جوامع میکروبی خاک های مورد مطالعه نشان داد که در نمونه های خاک لجن دریاچه با شوری بسیار بالا، بیشترین مقدار plfa کل وجود دارد که حتی بیشتر از نمونه های خاک اطراف ریشه یونجه بود. کمترین میانگین plfa در خاک اطراف ریشه گیاه پیاز به دست آمد. جمعیت کل میکروبی خاک (plfa) با افزایش ec همبستگی خوبی نشان نداد زیرا این جمعیت شدیداً وابسته به کربن آلی خاک بوده و کربن آلی نمونه های خاک نیز متفاوت بود. همچنین نتایج نشان داد که ترکیب جمعیت میکروبی در نمونه های خاک اطراف ریشه گیاهان مختلف به صورت زیر است: اکتینومیستها < قارچهای ساپروفیت < باکتریهای گرم مثبت < باکتریهای گرم منفی بررسی میانگین شاخص های تنشی، نشان داد که مقدار این صفات در نمونه های خاک اطراف ریشه سالیکورنیا به طور معنی دار بیشتر از دو گیاه دیگر است. نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای و تجزیه به عامل ها حاکی از آن بود که کل نمونه های خاک با توجه به متغیرهای فیزیکی- شیمیایی و بیوشیمیایی اندازه گیری شده، در دو گروه قرار گرفتند. یک گروه شامل نمونه های پیاز و یونجه و گروه دیگر شامل نمونه های سالیکورنیا بود. همچنین براساس تجزیه به عاملها متغیرهای اندازه گیری شده در مورد ساختار جوامع میکروبی خاک نشان داد که متغیرهای شوری و نسبت های گرم منفی به گرم مثبت، قارچ ساپروفیت به گرم مثبت، اسیدهای چرب اشباع به اسید چرب با یک پیوند دوگانه و اسید چرب سیکلو به اسید چربهای پیش ماده در یک گروه قرار داشته و کربن آلی و گروههای میکروبی (plfa کل، plfa قارچ ساپروفیت، plfa باکتریها، plfa اکتینومیست، plfa باکتریهای گرم منفی و plfa باکتریهای گرم مثبت) در گروه دیگر قرار گرفتند. سهم اسیدهای چرب اشباع شاخه ای در خاک اطراف ریشه سالیکورنیا، نسبت به اشباع و غیر اشباع و همچنین نسبت به دو گیاه دیگر، کمتر بود. همچنین در بین اسیدهای چرب مختلف، پایین ترین مقدار اسیدهای چرب 10me16:0، 10me17:0 و10me18:0 (به عنوان نشانگرهای اسید چرب اکتینومیست) و اسید چرب 16:1?5 (به عنوان نشانگر قارچ ریشه آربوسکولار) در خاک اطراف ریشه سالیکورنیا از پایین ترین مقدار برخوردار بودند.

تاثیر قارچهای میکوریز بر رشد خصوصیات فیزیولوژیکی و متابولیتهای ثانویه در ارقام مختلف پیاز خوراکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  مهنا ملاولی   حسین ناظمیه

چکیده: به منظور مطالعه اثر قارچهای میکوریز آربوسکولار بر رشد، خصوصیات فیزیولوژیکی و برخی متابولیتهای ثانویه در ارقام مختلف پیاز خوراکی آزمایشی در سال زراعی 1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز واقع در خلعت پوشان به اجرا درآمد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به اجرا در آمد. فاکتور اول دارای چهار سطح، شامل سه گونه قارچ میکوریز آربوسکولار (¬glomus versiforme، g. intraradices، g. mosseae) و شاهد بدون میکوریز و فاکتور دوم، 5 رقم پیاز خوراکی (4 رقم بومی قرمز آذر شهر، هوراند، قولی قصه زنجان، سفید کاشان و رقم تجاری رزیتا) با 3 تکرار بود. نتایج بدست آمده نشان داد که بین توده¬¬های مورد مطالعه از نظر رشد، عملکرد، صفات کیفی و ارزش تغذیه¬ای تنوع زیادی وجود دارد. به طور کلی، ارقام دارای پوست قرمز شامل، آذرشهر و رزیتا، ارزش تغذیه¬ای بالاتری نسبت به سایر ارقام دارا بوده و از نظر صفات کیفی، بین ارقام مورد مطالعه چنین روندی برقرار بود: قرمز آذرشهر? قرمز رزیتا> قولی قصه> صورتی هوراند> سفید کاشان. تلقیح با قارچ میکوریز سبب افزایش رشد، عملکرد و صفات کیفی در تمامی ارقام مورد مطالعه شد و گونه¬های میکوریز بکار رفته نیز از نظر افزایش رشد و صفات کیفی تنوع قابل ملاحظه¬ای را نشان دادند. از نظر رشد و عملکرد گونه g. mosseae بیشترین پاسخ را نشان داد و از نظر جذب عناصر غذایی و افزایش سنتز متابولیتهای ثانویه در گونه¬های g. versiforme و g. intraradices بهترین پاسخ مشاهده شد. از نظر محتوای فلاونوئیدی ، رقم قرمز آذرشهر بعنوان رقم دارای بالاترین محتوای کوئرستین شناخته شده و با توجه به اثر مثبت کوئرستین در جلوگیری از بسیاری بیماریها، بعنوان رقم دارای بالاترین ارزش تغذیه¬ای در بین ارقام مورد مطالعه، معرفی ¬گردید.

پیامد کاربرد گلومرالهای جداسازی شده از خاک معدن سرب آهنگران، بر برداشت سرب و بردباری برخی گیاهان روغنی در یک خاک آلوده به سرب
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  رویا زلقی   علی اکبر صفری سنجانی

امروزه آلودگی فلزهای سنگینی که در زیستگاه¬ها رها میشوند، یکی از مهمترین نگرانی¬های زیستی است. برای زیستگاههای آلوده به عناصر کمیاب، برداشت عناصر از خاک در گیاهان بیشاندوز را گیاه بهسازی میگویند. همچنین تیمار گیاه با قارچهای میکوریزی راسته گلومرال مایه افزایش رشد گیاه و توانایی آن در برابر آلودگی¬ها و تنش های خاک میشود و بر برداشت فلز به گیاه نیز تاثیرگذار است. این پژوهش با هدف بررسی پیامد کاربرد قارچهای میکوریزی در افزایش پایداری گیاهان روغنی و بهبود گیاه بهسازی در یک خاک آلوده به سرب در سه گام پایهریزی شده است. در گام نخست قارچهای میکوریزی glomus constrictum (g.c.)، glomus mosseae (g.m.) و glomus etunicatum (g.e.) که به ترتیب از خاک کانسار سرب و روی آهنگران، کانسار سرب و روی زنجان و دشت شور تبریز جدا شده بودند، در بستر شن استریل با کمک گیاه ذرت تکثیر شدند و زادمایه به اندازه 70 گرم برای هر گلدان چهارکیلوگرمی آماده شد. در گام دوم یک خاک کشاورزی با نمک نیترات سرب با اندازههای صفر (کنترل)، 600، 1200 و 1800 میلی گرم بر کیلوگرم به سرب آلوده شد و در زمانهای گوناگون تا 90 روز پس از آلودگی خاک، ریختهای گوناگون سرب و فراسنجههای بیولوژیکی خاک اندازهگیری شد. در این گام دیده شد که افزایش آلودگی سرب مایه کاهش فراوانی ریزجانداران خاک، تنفس خاک، فعالیت آنزیم فسفاتاز اسیدی و قلیایی و کربن زیتوده میکروبی شد. با گذشت زمان ریختهای تبادلی (قابل عصارهگیری با kno3) و فراهم (dtpa) سرب کاهش یافته و ریختهای کربناته (edta) و باقیمانده (hno3) افزایش یافته و همزمان فراسنجههای بیولوژیکی نیز افزایش یافتند. در گام سوم گلدانهای دو بخشی با خاک آلوده به سرب سترون شده پر شدند و با توری گالوانیزه با سوراخهای 25 میکرون دو بخش گلدان جدا شد و در بخش بالایی گلدان مایهزنی با قارچهای تکثیر شده و کشت گیاهان شاهدانه، آفتابگردان و گلگاوزبان انجام شد. برای تیمار نامیکوریزی نیز 70 گرم زادمایه سترون شد و به کار برده شد. در یک گلدان خاک بخشهای چسبیده به ریشه (خاک بخش بالای گلدان)، ریزوسفری (1 سانتیمتر خاک زیر توری) و ناریزوسفری (خاک پایین گلدان) بررسی شد. پس از رشد و برداشت گیاهان، ریشه و بخش هوایی جدا شده و وزن خشک هر بخش و غلظت سرب، روی و کادمیم در آنها و نیز کلروفیل برگ و درصد کلونیزاسیون ریشه گیاه با قارچ بررسی گردید. همچنین خاک هر بخش گلدان جداگانه آنالیز شده و ریختهای گوناگون عناصر یاد شده و فراسنجههای شیمیایی و بیولوژیکی بررسی گردید. توزیع ریختهای سرب در خاک به گونه hno3>edta>naoh>kno3، روی به گونه hno3>edta>kno3≥naoh و کادمیم به گونه kno3>hno3=edta>naoh بود. از بالا به پایین گلدان اندازه تنفس خاک، فعالیت فسفاتاز و فسفر اولسن کاهش یافت که نشاندهنده پیامد مثبت ریشه گیاه و قارچ میکوریزا بر این فراسنجهها میباشد. با افزایش آلودگی سرب کلروفیل برگ، وزن خشک زیتوده هوایی و ریشه، فسفر اولسن خاک، تنفس خاک و فعالیت فسفاتاز کاهش و غلظت سرب در زیتوده هوایی و ریشه افزایش یافت. میکوریزی شدن گیاهان مایه افزایش کلروفیل برگ، وزن خشک و افزایش برداشت فلزها از خاک شده و به گیاه بهسازی کمک مینماید. گیاهان بررسی شده بیشاندوز سرب نبودند اما در غلظتهای بالای سرب نیز رشد کردند که نشاندهنده مقاومت آنها به آلودگی سرب میباشد. در این پژوهش شاهدانه برای سرب انباشتگر بهتری بود درحالیکه آفتابگردان بیشترین غلظت روی زیتوده هوایی و گلگاوزبان بیشترین غلظت کادمیم زیتوده هوایی را داشتند. همچنین با افزایش آلودگی سرب، درصد کلونیزاسیون ریشه با قارچ تا سطح آلودگی 1200 میلی گرم بر کیلوگرم افزایش یافته ولی درصد وزیکول کاهش یافته که میتواند نشاندهنده پیامد سودمند قارچ در شرایط تنش فلز سنگین برای کمک به گیاه باشد. قارچها از نظر کمک به گیاه بهسازی ناهمانند بودند و با توجه به همه برداشت فلزها از خاک و نیز درصد کلونیزاسیون ریشه، قارچهایg.e. و g.c. برتر از g.m. بودند.

تأثیر دو گونه قارچ میکوریز آربوسکولار و فسفر بر رشد، تولید اسانس و مقدار تیمول گیاه دارویی مرزه (satureja hortensis l.)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1392
  مهسا قانعی   ناصر علی اصغرزاد

مرزه با نام علمی (satureja hortensis l.) یکی از گیاهان دارویی اسانس دار است که از آن در صنایع داروسازی، غذایی و بهداشتی استفاده¬های فراوانی می¬شود. تیمول یکی از مهم¬ترین مواد تشکیل دهنده اسانس مرزه می¬باشد که یک مونوترپن فنولی است و خاصیت قارچ¬کشی وکرم¬کشی دارد و در دندان-پزشکی نیز به عنوان ضدعفونی¬کننده به¬کار می¬رود. همچنین مناسب¬ترین ماده برای سنتز منتول است که در تهیه عطر کاربرد دارد. استفاده از میکروارگانیسم¬های مفید در پرورش گیاهان دارویی علاوه بر تأمین عناصر غذایی و کاهش نیاز به کود¬های شیمیایی، از طریق اثرات غیر تغدیه¬ای می¬توانند کمّیت و کیفیت مواد موثره در آن¬ها را ارتقاء دهند. قارچ¬های میکوریزی رابطه همزیستی با ریشه اغلب گیاهان زراعی دارند و سبب بهبود رشد، نمو و عملکرد گیاهان میزبان می¬شوند. به منظور بررسی اثر دو گونه از این قارچ¬ها و کود فسفره بر رشد گیاه، تولید اسانس و درصد تیمول، آزمایشی به صورت فاکتوریل با استفاده از فاکتور قارچ در سه سطح (nm: عدم تلقیح با قارچ، g.i: تلقیح با glomus intraradices ، g.e: تلقیح با glomus etunicatum) و کود فسفر در سه سطح (عدم مصرف(p1)، نصف توصیه (mgp/kg 21p2: ) و توصیه کامل (mgp/kg 42 p3:)) از منبع سوپر فسفات تریپل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. در این پژوهش صفاتی نظیر ارتفاع بوته، وزن خشک و تر بخش هوایی و ریشه، درصد اسانس، میزان تیمول، درصد کلونیزاسیون، و غلظت و مقدار عناصر غذایی n ، p،k ca و mgاندازه¬گیری شدند. استفاده از گونه¬های قارچ میکوریزی g.i و g.e به ترتیب 98/15 و 97/20 درصد، وزن خشک بخش هوایی را نسبت به شاهد غیرمیکوریزی افزایش دادند و اعمال سطوح p2 و p3 به ترتیب 69/8 و 14/40 درصد وزن خشک بخش هوایی را نسبت به شاهد p1 افزایش دادند. همچنین درصد کلونیزاسیون میکوریزی به طور معنی داری تحت تأثیر سطوح فسفر و گونه¬های قارچی قرار گرفتند و بیش¬ترین درصد کلونیزاسیون ریشه مربوط به سطح p2 با 014/35 درصد بود. نتایج این پژوهش نشان داد که اثر اصلی سطوح فسفر و گونه¬های قارچی بر درصد اسانس و مقدار تیمول معنی دار می¬باشد. گونه¬های قارچی g.i و g.e درصد اسانس را به ترتیب 15/13 و 84/43 درصد نسبت به شاهد غیر میکوریزی افزایش دادند. مقدار تیمول نیز به طور معنی داری تحت تأثیر سطوح فسفر و گونه¬های قارچی قرار گرفت و گونه¬های g.i و g.e به ترتیب مقدار تیمول را 25/19 و 14/18 درصد نسبت به شاهد غیر میکوریزی افزایش داد و اعمال سطوح فسفر p2 و p3 به ترتیب 19/3 و 53/14 درصد مقدار تیمول را نسبت به شاهد p1 افزایش دادند. اعمال سطوح فسفر و گونه¬های قارچی بر درصد نیتروژن بخش هوایی، درصد فسفر بخش هوایی و ریشه و درصد پتاسیم بخش هوایی و ریشه در سطح احتمال پنج درصد معنی دار بودند. حضور قارچ میکوریزی بر میزان کلسیم و منیزیم بخش هوایی و ریشه معنی دار بود اما اعمال سطوح فسفر بر غلظت کلسیم ریشه و بخش هوایی در سطح احتمال پنج درصد معنی دار نبود.

تأثیر سطوح رطوبت و آمونیوم بر نیترات سازی در دو خاک متفاوت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  رویا دارابی کندلجی   ناصر علی اصغرزاد

نیترات سازی یکی از فعال ترین فرآیندهای زیستی در خاک هایی است که کود نیتروژن آمونیومی دریافت کرده‎اند. سرعت این فرآیند تحت تأثیر غلظت آمونیوم، دما، رطوبت خاک، غلظت o2، ph، ec و اثرات متقابل این عوامل قرار دارد. در تحقیق حاضر تاثیر غلظت آمونیوم و رطوبت بر میزان نیترات سازی و نیز سینتیک این فرآیند در دو نمونه خاک a و b به ترتیب از دو منطق مرند و اهر مورد مطالعه قرار گرفت. در مرحله اول، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار در پنج سطح نیتروژن از منبع اوره (0، 50، 100، 200، 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک) و در سه سطح رطوبتی (60-55، 80-75 و 100-95 درصد fc) در مدت دو هفته انجام گردید و در پایان آزمایش غلظت های آمونیوم و نیترات و مقادیر ph و ec اندازه گیری گردید. در مرحله دوم، سینتیک نیترات سازی در غلظت 200 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک از منبع اوره و در دو سطح رطوبتی (60-55 و 100-95 درصد fc) در مدت 10 روز با اندازه گیری غلظت های آمونیوم و نیترات و مقادیر ph و ec در زمان های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش مرحله اول نشان داد که رابطه غلظت نیتروژن نیتراتی و غلظت نیتروژن آمونیومی افزوده شده به صورت یک معادله توانی (997/0=r2) 563/0x 69/13=y بود. نیترات سازی فقط در تیمار 400 میلی گرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک و 60-55 درصد fc به طور معنی داری کاهش یافت. به علاوه، نیترات سازی به طور معنی داری سبب افزایش ec و کاهش ph خاکها گردید. نتایج آزمایش مرحله دوم نشان داد که شدت آمونیفیکاسیون در خاک a بیشتر از خاک b بوده و برعکس، شدت ایموبیلیزاسیون در خاک b بیشتر از خاک a بود. همچنین، در خاک a شدت آمونیفیکاسیون در رطوبت 60-55 درصد fc بیشتر از رطوبت 100-95 درصد fc بود. در خاک b نیز شدت ایموبیلیزاسیون در رطوبت 60-55 درصد fc بیشتر از رطوبت 100-95 درصد fc بود. معادلات سینتیکی مرتبه صفر و مرتبه اول برازش خوبی به داده ها یافتند. ثابت سرعت معادله مرتبه اول (k1) در سطح رطوبتی 60-55 درصد fc (به طور متوسطday-1 109/0) کوچکتر از سطح رطوبتی 100-95 درصد fc (به طور متوسطday-1 172/0) بود. معادلات مرتبه دوم و دیفیوژن پارابولیکی برازش نسبتاً خوبی به داده ها نشان دادند. معادلات مرتبه اول و مرتبه دوم مقادیر نیترات سازی بالقوه را بیشتر از مقدار واقعی برآورد کردند. با این حال، مدل دیفیوژن پارابولیکی برآورد واقعی تری از نیترات سازی بالقوه را ارائه کرد.

فعالیت آنزیم نیترات ریداکتاز و جذب نیتروژن، آهن و روی در اسفناج مایه زنی شده با دو گونه سودوموناس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  افسانه کلانتری   ناصر علی اصغرزاد

اسفناج یکی از سبزیجات بسیار مفید محسوب می شود که غنی از آهن و ویتامین های a، گروه b، c و d می باشد. با توجه به اینکه این گیاه یکی از تجمع دهندگان نیترات است و کشت آن عموماً در اراضی پایین دست شهرها و در محیط های سرشار از نیتروژن صورت می گیرد بنابراین تجمع بیش از حد نیترات در این گیاه صورت می گیرد که از کیفیت و ارزش غذایی آن می کاهد. به نظر می رسد با به کارگیری برخی از باکتری ها به واسطه القا فعالیت نیترات ریداکتازی بتوانیم غلظت نیترات را در گیاه کاهش دهیم و همچنین به واسطه تولید سیدروفور توسط باکتری، آهن گیاه را افزایش دهیم. گیاه اسفناج (spinacia oleracea l) با دو گونه باکتری (pseudomonas fluorescens و p. putida) تلقیح و در گلدان های پلاستیکی با خاک استریل کشت شد. سه سطح نیتروژن شامل (صفر، 125 و 250) میلی گرم بر کیلوگرم معادل (صفر، 275 و 550) کیلوگرم در هکتار، از منبع اوره به خاک اضافه شد.

بررسی و بهینه سازی راه های کنترل بیولوژیک و شیمیایی بیماری پوسیدگی نرم در سیب زمینی و هویج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  بهاره داغستانی   نسرین صبور مقدم

غده‏ی سیب‏زمینی و هویج بشدت در معرض حمله‏ی بیماریهای مختلف بخصوص بیماری پوسیدگی نرم (soft rot) باکتریایی قرار دارند. در حال حاضر گزارشات متعددی از شیوع این نوع بیماری در مناطق مختلف استان آذربایجان‏شرقی وجود دارد که تاکنون راه کار موثری برای کنترل آن ارائه نشده است. با توجه به گسترش روزافزون این بیماری در سطح مزارع منطقه، استفاده از سموم کشاورزی و آنتی¬بیوتیک¬های جدید و ترکیبات ضد میکروبی بی¬خطر مثل اسانس¬ها و عصاره¬های گیاهی بی¬خطر امری ضروری به نظر است. تحقیق حاضر در راستای مطالعه اثر ضد باکتریایی 3 آنتی¬بیوتیک¬ اکسی¬وت، دی¬استرپ 3 و کلرامفنیکل و سموم مسی بردو، زینب و اکسی¬کلرورمس و اسانس¬های آویشن و نعنا و نیز عصاره آبی و الکلی چریش بر روی باکتری¬ عامل بیماری می¬باشد، تا در صورت موفقیت، بصورت تجاری و در سطح مزرعه به کشاورزان توصیه گردد. برای انجام تحقیق حاضر از جدایه pectobacterium carotovorum subsp. carotovorum ‏ که از مزارع منطقه جداسازی شده و قدرت بیماریزای آنها قبلا اثبات گردیده بود استفاده گردید. اسانس گیاهان به روش تقطیر با آب با استفاده از دستگاه میکروکلونجر استخراج شد. اثرات ضد باکتریایی به روش نشت در چاهک و استفاده از دیسک کاغذی در سه تکرار در قالب طرح¬های کاملا تصادفی روی باکتری ذکر شده بررسی و نتایج با نرم¬افزار spss تحلیل شد. نتایج نشان دادند که در بین آنتی¬بیوتیک¬ها بیشترین بازدارندگی مربوط به غلظت 50000 میلی¬گرم بر لیتر اکسی¬وت می‏باشد که قطر هاله بازدارنده آن 43 میلی¬متر و درصد مهارکنندگی آن 47/77 درصد محاسبه شد. بین سموم مورد استفاده تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد و سم اکسی¬کلرورمس در غلظت 5000 میلی¬گرم بر لیتر بیشترین تاثیر را داشت و درصد بازدارندگی آن 14/77 درصد و قطر هاله بازدارنده آن 13 میلی¬متر اندازه¬گیری شد. اسانس آویشن نیز با 27 میلی¬متر قطر هاله بازدارنده و 30 درصد بازدارندگی بیشترین تاثیر را در بین ترکیبات طبیعی داشت.

نقش گلومالین قارچ glomus intraradices بر غیرمتحرک سازی سرب در خاک و ریشه آفتابگردان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  امیرحسین دانش فر   ناصر علی اصغرزاد

گلومالین یک ترکیب گلیکوپروتئینی ویژه است که توسط قارچ های راسته گلومرال از رده گلومرومایکوتا تولید می شود. با توجه به همزیستی گسترده این قارچ ها با تعداد زیادی از گیاهان، سالانه مقادیر قابل توجهی از گلومالین توسط این قارچ ها وارد اکوسیستم خاک می شود که یکی از منابع مهم ترسیب کربن است. شواهد موجود نشان می دهند که گلومالین گاهی به تنهایی یک سوم از کل کربن آلی خاک را به خود اختصاص می دهد، بنابراین نقش کلیدی در ذخیره کربن آلی خاک دارد. همچنین تحقیقات نشان داده اند که گلومالین در تشکیل خاکدانه های پایدار و استقرار جوامع غنی میکروبی در خاک نقش بسزایی دارد. فلزات سنگین می توانند با تأثیر بر رابطه همزیستی این قارچ ها با ریشه گیاهان، تولید گلومالین را تحت تأثیر قرار دهند. به نظر می رسد گلومالین در تثبیت فلزات سنگین در خاک و جلوگیری از انتقال آن ها به بخش هوایی برخی گیاهان نقش عمده ای داشته باشد به طوری که این عناصر، کم تر به بخش هوایی وارد شوند. در این تحقیق، میزان تولید گلومالین و مقدار سرب غیرمتحرک شده با این گلیکوپروتئین در سطوح سرب، در گیاه آفتابگردان (هیبرید فرخ) تلقیح شده با قارچ glomus intraradices بررسی شد. بذور آفتابگردان (helianthus annuus l.) با قارچg. intraradices تلقیح و در گلدان های پلاستیکی با خاک استریل کشت شدند. سه سطح سرب شامل صفر، 500 و 1000 میلی گرم سرب بر کیلوگرم (به ترتیب pb0، pb1 و pb2) از منبع نیترات سرب به خاک اضافه شد.

تاثیر نوع کاربری اراضی بر شاخصهای کیفی سلامت خاک در ایستگاه تحقیقاتی کرکج دانشکده کشاورزی تبریز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1387
  لیلا علی پورآبدار   ناصر علی اصغرزاد

چکیده ندارد.