نام پژوهشگر: محمدعلی کامیابی
هادی کاهه محمدعلی کامیابی
در این پروژه ابتدا یک فیلم پلیمری از الکتروپلیمریزاسیون 4-¬متیل¬-1،2-دی¬آمینو¬بنزن روی سطح الکترود خمیر¬کربن به کمک تکنیک ولتامتری چرخه¬ای در رنج پتانسیل 0/3- تا 1/4+ نسبت به الکترود مرجع ag/agcl سنتز و برای آماده¬سازی آن از محلول سود استفاده شد. اثر پارامترهای مختلف در بهبود عملکرد الکترود اصلاح شده شامل غلظت اولیه¬ی مونومر در محلول اسید سولفوریک 0/1مولار، تعداد چرخه¬های بکار برده شده برای سنتز فیلم پلیمری و همچنین تعداد چرخه¬های ولتامتری برای آماده¬سازی فیلم پلیمری در محلول سود 0/5 مولار نیز مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت پاسخ الکتروشیمیایی الکترود اصلاح شده در اندازه¬گیری و مطالعات سینتیکی تعدادی از ترکیبات زیستی مهم مورد بررسی قرار گرفت که در سه بخش ارائه می¬شود.بخش اول کار حاضر شامل اندازه¬گیری آسکوربیک اسید، دوپامین و اسید اوریک روی الکترود خمیر¬کربن اصلاح شده با فیلم پلی¬4-متیل-1،2-¬دی¬آمینوبنزن است. اکسایش الکتروکاتالیتیکی آسکوربیک اسید، دوپامین و اسید اوریک (در محلول بافری با ph معادل 7) با استفاده از الکترود خمیر¬کربن اصلاح شده، در ولتاژ پایینی به ترتیب در حدود پتانسیل 0/062، 0/190 و 0/337 ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl اتفاق می¬افتد. فعالیت الکتروکاتالیزوری الکترود اصلاح شده باعث شد که پتانسیل اکسایش سه گونه¬ی آسکوربیک اسید، دوپامین و اسید اوریک از یکدیگر جدا شود و امکان اندازه¬گیری همزمان این سه گونه را فراهم کند. الکترود اصلاح شده حساسیت خیلی خوبی در اندازه¬گیری هر کدام از این گونه¬های الکتروفعال با گستره¬ی خطی m 3-10×8/3- 5-10×2/1، 5-10×3/3- 7-10×4/1 و 4-10×1-6-10×1/66 به ترتیب برای آسکوربیک اسید، دوپامین و اسید اوریک از خود نشان می¬دهد. حد تشخیص¬های بدست آمده برای آن¬ها نیز به ترتیب برابر با m 6-10×3/1، 8-10×6/7 و 7-10×1/77 است. اثر بعضی ازگونه¬های مزاحم موجود در سیستم¬های بیولوژیکی بررسی شد. همچنین کارایی سیستم ارائه شده توسط آنالیز نمونه¬های حقیقی بررسی شد. با توجه به نتایج بدست آمده در این بخش، کار انجام شده یک روش ساده و راحت برای انداره-گیری همزمان آسکوربیک اسید و دوپامین و اسید ارویک ارائه می¬دهد. در بخش دوم، اندازه گیری گوانین و آدنین بر روی الکترود خمیر¬کربن اصلاح شده با پلی¬4-متیل1¬،2-¬دی¬آمینوبنزن، بررسی شده است. الکترود خمیرکربن اصلاح شده، فعالیت الکتروکاتالیزوری خوبی روی فرایند اکسایش گوانین و آدنین در محلول بافری با ¬ ph7 نشان داد و جریان اکسایش هر کدام از این گونه¬ها روی الکترود اصلاح شده، با غلظت رابطهء خطی خوبی در گستره غلظتی µg ¬ml-11 -2-10 ×2/49 از گوانین و 0/54 - 2-10 ×4/50 و همچنین µg¬ml-2/100- 0/54 از آدنین دارد. حد تشخیص بدست آمده نیز برای گوانین و آدنین به ترتیب برابر با ng ¬ml-1 4/8 و ng ¬ml-1 9/2 محاسبه شدند. برای بررسی عملکرد الکترود اصلاح شده در اندازه¬گیری نمونه¬های زیستی مقدارگوانین و آدنین در نمونه¬ی dna حقیقی نیز انجام شد. علاوه ¬براین مطالعات سینتیکی مربوطه برای بدست آوردن ضریب انتقال بار نیز بر روی هر کدام از این دو گونه¬ی الکتروفعال صورت گرفت. و در بخش سوم کار حاضر نیز اکسایش الکتروکاتالیزوری یون نیتریت (در محلول بافرفسفات با 4 ph) با الکترود خمیرکربن اصلاح شده (150 میلی¬ولت کاهش اضافه ولتاژ در برابر الکترود مرجع ag/agcl) ارائه می¬شود. نتایج حاصل از ولتامتری چرخه ای نشان داد که این فرایند از نوع کنترل نفوذی بوده و مرحله¬ی تعیین کننده¬ی سرعت واکنش، تک الکترونی می باشد و در مورد نیتریت نیز رابطه¬ی خطی خوبی بین جریان اکسایش نیتریت و غلظت آن در گستره¬ی غلظتی 4-10×4/00- 5-10×1/60 و 3-10×4/00- 4-10×4/00 مولار از آن و با حد تشخیص 6-10×4/16 وجود دارد. با روش ولتامتری چرخه¬ای و الکترود صفحه چرخان و با استفاده از منحنی کاتکی–¬لوویچ مقادیر ضریب انتقال بار ،α ، برای واکنش کاتالیزوری و همچنین ضریب نفوذ یون نیتریت در محلول، d، اندازه¬گیری شد.
نسیم حجاری محمدعلی کامیابی
در این پژوهش، مطالعه ی گسترده ای بر روی تثبیت فیزیکی آنزیم گلوکز اکسیداز بر روی الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله ی کربنی و پلی2،6 دی آمینو پیریدین انجام شد. الکترود کربن شیشه ای/ نانولوله ی کربنی/ پلی2،6 دی آمینو پیریدین/ آنزیم گلوکزاکسیداز/ گلوتارآلدهید به-عنوان حس گر زیستی در دنبال کردن گلوکز به روش ولتامتری چرخه ای استفاده شد. این پژوهش در سه قسمت صورت گرفت. پس از به دست آوردن شرایط بهینه، بررسی های کمی برای به دست آوردن ارقام شایستگی انجام شد. در بخش اول، انتقال الکترون مستقیم آنزیم دنبال شد که در این قسمت یک دماغه ی برگشت پذیر با پتانسیل فرمال 447/0- ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl در بافر فسفات 7ph = مشاهده می شود. با اشباع کردن محلول از هوا به علت اثر الکتروکاتالیزوری آنزیم برای کاهش اکسیژن محلول در این سیستم، دماغه ی کاهشی آنزیم به شدت بزرگ و دماغه ی اکسایش آن کوچک می شود. با افزایش گلوکز و پایش کم شدن جریان دماغه ی کاتدی، رابطه ی خطی خوبی بین غلظت گلوکز و کاهش جریان کاتدی به دست آمد. این روش حساسیت بالای ?a/nm 3/0، محدوده ی خطی 9-10×16/4 تا 8-10× 16/4 مولار و با ضریب هم بستگی 983/0 و حد تشخیص nm 6/1 را داراست. مطالعه های انجام شده نشان دهنده ی کنترل سطحی فرآیند است. ضریب انتقال الکترون 5/0 و ثابت انتقال الکترون s-1 7/3 از دیگر ویژگی های قابل توجه کار حاضر به شمار می روند که نشان دهنده ی انتقال الکترون آسان در این سیستم است. در این بخش، ثابت میکائیلیس-منتن nm 23 محاسبه شد. در بخش دوم، اکسایش الکتروکاتالیتیکی گلوکز بر الکترود اصلاح شده دنبال شد که در پتانسیل 222/0 ولت صورت می گیرد. در این قسمت نیز حساسیت ?a/mm 6/8 ، حدتشخیص 4-10× 45/1 مولار و محدوده ی خطی گستره ی 4-10×66/1 تا 3-10×33/8 الکترود اصلاح شده نسبت به گلوکز پاسخ می دهد (با ضریب هم بستگی 944/0). به دست آمد. و در بخش سوم از نیتریت به عنوان گونه ی حد واسط خارجی برای انتقال الکترون مستقیم آنزیم استفاده شد. این سیستم از حساسیت ?m ?a / 3/0 و حد تشخیص nm 7/4 برخوردار است. رنج خطی 9-10×3/8 تا 7-10×5/8 مولار رابطه ی خطی مناسبی با ضریب هم بستگی 978/0 دارد. الکترود اصلاح شده ی نهایی از تکرارپذیری، تکثیرپذیری و پایداری خوبی برخوردار است. در نهایت، برای بررسی عملکرد الکترود اصلاح شده در اندازه گیری نمونه های زیستی، مقدارگلوکز در نمونه ی سرم خون به عنوان نمونه ی حقیقی اندازه گیری شد
اعظم خدایی محمدعلی کامیابی
کار حاضر شامل مطالعه نورتابی الکتروشیمیایی و اندازه گیری گلوکز و مطالعه الکتروکاتالیزوری و اندازه گیری دو گونه ی دوپامین و اوریک اسید روی سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده می باشد. بخش اول شامل اندازه گیری به روش نورتابی الکتروشیمیایی گلوکز بر روی الکترود کربن شیشه-ای اصلاح شده با نانولوله کربن و نانوذرات نیکل اکسید می باشد. در این قسمت ابتدا نیکل فلزی روی سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله کربن چند دیواره به کمک تکنیک ته-نشست به طریق الکتروشیمیایی در پتانسیل ثابت 8/0- ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl و در زمان 400 ثانیه تهیه و برای تبدیل نیکل فلزی به نیکل اکسید از محلول سدیم هیدروکسید به کمک تکنیک ولتامتری چرخه ای در محدوده ی پتانسیل 0/0 تا 65/0 ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl استفاده شد. اثر پارامترهای مختلف در بهبود عملکرد الکترود اصلاح شده شامل غلظت نیکل نیترات، زمان ته نشست نیکل فلزی روی الکترود اصلاح شده با نانولوله کربنی، غلظت سدیم هیدروکسید و تعداد چرخه های به کار برده شده در محلول سدیم هیدروکسید برای تشکیل نیکل اکسید ، مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین شرایط بهینه برای غلظت لومینول، آنزیم، گلوتارآلدهید، سرعت روبش، ph و مقدار نانولوله ی کربنی بر روی الکترود به دست آمد. اندازه گیری گلوکز با استفاده از این الکترود اصلاح شده در پتانسیل 51/0 ولت نسبت به الکترود مرجع انجام شد و نتایج حاصل از نورتابی الکتروشیمیایی و ولتامتری چرخه ای نشان داد که فرایند اکسایش الکتروکاتالیزوری اندازه گیری گلوکز با استفاده از این الکترود اصلاح شده، کنترل نفوذی است. الکترود اصلاح شده حساسیت خوبی برای اندازه گیری گلوکز در گستره های خطی 5-10×00/3 – 7-10×25/4 و 3-10×80/1 –5-10×00/6 مولار با حد تشخیص 7-10×60/1 مولار دارد. ثابت میکائیلیس-منتن نیز در این کار 141/0 میکرو مولار به دست آمد. بخش دوم کار حاضر نیز شامل اندازه گیری دوپامین و اوریک اسید روی الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله های کربنی و نانوذرات نیکل اکسید است. اکسایش الکتروکاتالیتیکی دوپامین در محلول بافری با ph معادل 7 و اوریک اسید در محلول بافری با ph معادل 4 با استفاده از الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده، در ولتاژ پایینی به ترتیب در حدود پتانسیل 16/0 و 48/0 ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl اتفاق می افتد. الکترود اصلاح شده حساسیت خیلی خوبی در اندازه گیری هر کدام از این گونه های الکتروفعال با گستره ی خطی 5-10×20/3 –8-10×00/2 و 4-10×20/3 –6-10×40/2 مولار با حد-تشخیص 8-10×1/1 و 6-10×3/1 مولار به ترتیب برای دوپامین و اوریک اسید با استفاده از روش ولتامتری چرخه ای و هم چنین با گستره ی خطی 5-10×65/2 –9-10×80/9 و 4-10×25/3 –6-10×10/2 مولار با حد تشخیص 9-10×20/3 و 7-10×7/5 مولار به ترتیب برای دوپامین و اوریک اسید با استفاده از روش ولتامتری پالس تفاضلی از خود نشان می دهد. مزیت این الکترود اصلاح شده، عدم مزاحمت آسکوربیک اسید در اندازه گیری دوپامین می باشد که معمولا در سیستم های حیاتی این دو گونه همزمان وجود دارند.
حامد اکبرلو محمدعلی کامیابی
بیوسنسورها طی سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از مراکز تحقیقاتی قرار گرفته است. بیوسنسورها یا سنسورهای بر پایه مواد بیولوژیکی اکنون گستره ی وسیعی از کاربردها نظیر صنایع دارویی، صنایع خوراکی، علوم محیطی، صنایع نظامی به خصوص شاخه biowar و ... را شامل می شود .[1] توسعه بیوسنسورها از 1950سال با ساخت الکترود اکسیژن توسط لی لند کلارک در سین سیناتی آمریکا برای اندازه گیری غلظت اکسیژن حل شده در خون آغاز شد. این سنسور همچنین بنام سازنده ی آن گاهی الکترود کلارک نیز خوانده می شود. بعداً با پوشاندن سطح الکترود با آنزیمی که به اکسیده شدن گلوکز کمک می کرد از این سنسور برای اندازه گیری قند خون استفاده شد. بطور مشابه با پوشاندن الکترود توسط آنزیمی که قابلیت تبدیل اوره به کربنات آمونیوم را داراست در کنار الکترودی از جنس یون آمونیوم، بیو سنسوری ساخته شده که می توانست میزان اوره در خون یا ادرار را اندازه گیری کند. هر کدام از این دو بیوسنسورهای اولیه از ترنسدیوسر متفاوتی در بخش تبدیل سیگنال خویش استفاده می کردند. در نوع اول میزان قند خون با اندازه گیری جریان الکتریکی تولید شده اندازه گیری می شد (آمپرومتریک) در حالیکه در سنسور اوره اندازه گیری غلظت اوره بر اساس میزان بار الکتریکی ایجاد شده در الکترودهای سنسور صورت می پذیرفت (پتانسیومتریک).امروزه در کاربردهای بسیاری در پزشکی، تحلیل محیطی و صنایع شیمیائی نیاز به روشهایی جهت حس کردن مولکولهای زیستی کوچک وجود دارد [2,3]. بیوسنسورهای گلوکز از موفق ترین بیوسنسورهای موجود در بازار است. بیماران مبتلا به دیابت نیاز به شیوه های مرسوم جهت پایش سطح گلوکز خون دارند. سنسورهای قابل کاشت و غیر تهاجمی در حال توسعه است، اما در حال حاضر در دسترس ترین شیوه ، بیوسنسور دستی است که یک قطره از خون را تحلیل می کند. پیشرفت هایی که در تاریخچه سنسورهای گلوکز آمپرومتریک شده در سه نسل خلاصه می شود سنسور گلوکز نسل اول، که در آن از اکسیژن به عنوان یک حد واسط الکترون، بین گلوکز اکسیداز و سطح الکترود بهره گرفته می شود گلوکز اکسیداز،اکسیژن را در حضور گلوکز به پر اکسید هیدروژن کاهش می دهد سرعت کاهش هیدروژن به غلظت گلوکز موجود در محلول ربط داده می شود که با کاهش غلظت اکسیژن یا افزایش غلظت پر اکسید هیدروژن،مقدار غلظت گلوکز اندازه گیری می شود. در نسل دوم از حد واسط های مصنوعی(سنتزی) برای غلبه بر محدودیت غلظت اکسیژن در فشار پائین استفاده می شودحد واسط، انتقال الکترون را از طریق پرتاب الکترون از آنزیم به سطح الکترود، تسهیل می کند که معمولا از ترکیبات فرو / فروسیانید ، هیدروکینون و فروسن استفاده می شود. سنسورهای گلوکز بر اساس مکانیسم انتقال الکترو ن مستقیم، به نسل سوم از سنسور های گلوکز تعلق دارند در این نوع، الکترون ها به صورت مستقیم از آنزیم به سطح الکترود منتقل می شوند اگر الکترود و جایگاه فعال کاهش آنزیم، از نظر الکتریکی به هم متصل باشند در اینصورت، انتقال الکترون مستقیم، بدون توجه به غلظت سوبسترا مثل اکسیژن و واسط های کاهش، یک سیگنال آمپرومتریک برای گلوکز ایجاد می کند [3,4]. با وجود این، سنسورهای گلوکز با آنزیم، محدودیت هایی از جمله: عدم پایداری در برابر تغییرات ph ،مقاومت پایین در مقابل تغییرات دما، تداخل گونه های موجود در ماتریس نمونه مثل آسکوربیک اسید و اوریک اسید در نتیجه اندازه گیری، دارا می باشند به همین دلیل پژوهش ها به سمت طراحی و ساخت سنسور های بدون آنزیم(enzyme free) سوق پیدا کرده است که نسل چهارم و جدیدترین نوع از این نوع سنسور ها می باشند و در آنها به جای آنزیم ، از نانو تیوب های کربن، آلیاژ های فلزات مختف، نانو ذرات طلا، نقره، پلاتین، نیکل، مس برای اصلاح سطح الکترود(working electrode) و تسهیل فرآیند انتقال الکترون استفاده می شود [5]. هدف ما در این پژوهش طراحی و ساخت حسگر بدون آنزیم برای اندازه گیری گلوکز با استفاده از نانو ذرات فلزی و ترکیبات مزو پوروس می باشد در این روش برای افزایش کارائی و حساسیت، باید سطح الکترود اصلاح گردد بدین صورت که ابتدا با یک ماده پیوند دهنده که معمولا ترکیب آلی می باشد ترکیبات مزو پوروس و نانو ذرات فلزی نظیر مس و یا نقره را به هم متصل می کنند پس از اتصال از آن به عنوان یک الکترود اصلاح شده برای تشخیص غلظت های کم گلوکز در نمونه های مختلف و سرم خون، استفاده می شود که ایده جدیدی بوده و پیش از این در پژوهش دیگری، از این مواد استفاده نشده است.
شهره بانو نصیری محمدعلی کامیابی
پژوهش حاضر شامل دو بخش، مطالعات رفتار الکتروشیمیایی برخی از کمپلکس های جدید روتنیوم(ii) 1و10- فنانترولین و بررسی برهم کنش آنها با dna ماهی سالمون می باشد. از روش ولتامتری چرخه ای برای مطالعه رفتار الکتروشیمیایی این ترکیبات استفاده شده است. بر این اساس، ولتاموگرام های چرخه ای کمپلکس ها ثبت و پیک های مشاهده شده تفسیر شده اند و در نهایت سطوح انرژی homo و lumo کمپلکس ها با استفاده از پتانسیل های پیک اکسایش فلز و کاهش لیگاند محاسبه شد. در بخش دوم از این مطالعه برای اولین بار، برهم کنش برخی کمپلکس های جدید روتنیوم (ii) 1و10- فنانترولین و dna ماهی سالمون با استفاده از دو روش تیتراسیون جذب فرابنفش – مرئی و تیتراسیون اندازه گیری گرانروی مورد بررسی قرار گرفت. در تیتراسیون جذب فرابنفش – مرئی، پیک جذب کمپلکس ها در غیاب و حضور غلظت های مختلف dna ثبت شد. مقادیر ثابت های اتصال ذاتی کمپلکس ها، (kb)، از کاهش شدت جذب در پیک mlct طیف جذب محاسبه شد. مقادیر kb بدست آمده در محدوده 104 و 105 بود که نشان دهنده وجود اینترکلیشن نسبتاً قوی بین این کمپلکس ها و dna ماهی سالمون می باشد. اندازه گیری گرانروی نیز نشان دهند ه این برهم کنش ها می باشد. افزایش ویسکوزیته محلول dna در حضور غلظت های مختلف کمپلکس ها، وجود ا?نترکل?شن نسبتاً قوی را تائ?د م?کند.
سارا نیازی محمدعلی کامیابی
در این پژوهش به تهیه و بررسی رفتار الکتروشیمیایی برخی از کمپلکس¬های بازشیف پرداخته شد. بررسی رفتارالکتروشیمیایی این کمپلکس توسط تکنیک ولتامتری چرخه¬ای صورت گرفت. این نتایج به دست¬یابی به یک الکترود اصلاح شده با فیلم کمپلکس [تریس(1-10 فنانترولین) کبالت(ii)] برای اندازه¬گیری انسولین منجر گردید. این پژوهش در دو قسمت صورت گرفت. در بخش اول، به تهیه دسته ای از لیگاند¬های باز شیف پرداخته¬شد. این لیگاند ها از ترکیب سالیسیل آلدهید با 2-آمینو فنول ، 1،2 دی آمینو فنول و2-آمینو تیول حاصل گردید سپس با نمک مس(ii) ، کبالت(ii) و اکسید وانادیم (v) کمپلکس¬های آن¬ها تهیه شد رفتار الکتروشیمیایی این کمپلکس¬ها توسط تکنیک ولتاموگرام چرخه¬ای با سرعت روبش v/s 1/0 در محدوده¬ی پتانسیل 1 تا 1- بررسی گردید. هم¬چنین از نمک تترابوتیل آمونیوم پرکلرات به¬عنوان الکترولیت محافظ استفاده شد. در بخش دوم، الکترود کربن¬شیشه¬ای با نانو¬لوله¬ کربنی اصلاح گردید این اصلاح الکترود با جذب فیزیکی نانولوله¬ی کربن بر سطح الکترود کربن شیشه¬ای حاصل شد سپس الکترود اصلاح شده را داخل محلول بافر فسفات 05/0 مولار با 4/7= phحاوی 5 میلی¬مولار از کمپلکس [تریس(1-10 فنانترولین) کبالت(ii)] قرار داده و10 ولتاموگرام با سرعت روبش v/s05/0 و محدوده¬ی پتانسیل 3/0- تا 85/0 ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl، اعمال گردید نتیجه حاصل، اصلاح الکترود با فیلم پلیمری کمپلکس [تریس(1-10 فنانترولین) کبالت(ii)] می¬باشد سپس از این الکترود اصلاح شده برای اندازه¬گیری غلظت انسولین در محلول-های مختلف از جمله سرم خون انسان استفاده گردید. در این پژوهش دو گستره¬ای خطی در بازه¬های 0654/ 0تا 0099/0 میکرو¬مولار و 147/0تا 074/0 میکرو مولار ، حدتشخیص معادل با 0083/0میکرومولار و حساسیتa/µm µ 648/6 به¬دست آمد. الکترود اصلاح شده از تکرار¬پذیری و تکثیر¬پذیری خوبی برخوردار است.
شیدا فصیح زاده محمدعلی کامیابی
در این پژوهش، به سنتز و بررسی رفتار الکتروشیمیایی برخی از کمپلکس های باز شیف روی سطح الکترودکربن شیشه ای پرداخته شده است. بررسی رفتار الکتروشیمیایی این کمپلکس ها توسط تکنیک ولتامتری چرخه ای صورت گرفته و الکترود اصلاح شده با فیلم کمپلکس تریس )1و10-فنانترولین) کبالت(ii) برای اندازه گیری آسکوربیک اسید مورد استفاده قرار گرفته است. در بخش اول، به سنتز دسته ای از لیگاند های باز شیف پرداخته شد. سنتز سه نوع لیگاند از این نوع مدنظر قرار گرفت و از این سه لیگاند چند کمپلکس جدید با فلزات کبالت، مس و اکسید وانادیم سنتز گردید و توسط روش های شناسایی ft-ir، aas، h nmr 1 و uv-vis مورد بررسی قرار گرفتند. در ادامه رفتار الکتروشیمیایی این ترکیبات توسط تکنیک ولتامتری چرخه ای در حلال dmf و نمک تترا بوتیل آمونیوم پرکلرات به عنوان الکترولیت پشتیبان مورد بررسی قرار گرفت. در بخش دوم، الکترود اصلاح شده با فیلم کمپلکس تریس)1و10-فنانترولین )کبالت(ii) برای اندازه گیری آسکوربیک اسید ارائه شد، بدین ترتیب که ابتدا الکترود کربن شیشه ای از طریق جذب فیزیکی نانولوله های کربن روی سطح الکترود اصلاح شد. الکترود اصلاح شده را داخل محلول بافر فسفات 05/0 مولار با 7ph= حاوی 5 میلی مولار از کمپلکس [تریس )1و10-فنانترولین )کبالت(ii)] قرار داده و به کمک تکنیک ولتامتری چرخه ای در گستره پتانسیل 3/0- تا 6/0 ولت و سرعت روبش 50 میلی ولت بر ثانیه نسبت به الکترود مرجع ag / agcl پلیمریزاسیون کمپلکس انجام شد. پارامترهای موثر شامل ph الکتروپلیمره کردن، غلظت کمپلکس تریس(1و10-فنانترولین)کبالت (ii)، سرعت روبش و تعداد سیکل الکتروپلیمره کردن بررسی شد و مقدار بهینه هر کدام از فاکتور ها بدست آمد. اکسایش آسکوربیک اسید بر روی این الکترود اصلاح شده در پتانسیل 2/0 ولت نسبت به الکترود مرجع در بافر فسفات 05/0 مولار با 7ph= رخ می دهد. الکترود اصلاح شده از تکرارپذیری و تکثیرپذیری خوبی در رنج خطی( 38/1-196/0میکرو مولار) نسبت به آسکوربیک اسید با حساسیت خوبی (a/µmµ 415/0) و حد تشخیص 1/7 نانومولار برخوردار است.
سارا محمدقلیها محمدعلی کامیابی
در این پروژه، رفتار الکتروشیمیایی تعدادی از کمپلکس های جدید روتنیوم (ii) پلی پیریدین مورد بررسی قرار گرفته و برهم کنش آن ها با dna ماهی سالمون مطالعه شده است. تکنیک ولتامتری چرخه ای به منظور بررسی رفتار الکتروشیمیایی این ترکیبات به کار گرفته شد. ولتاموگرام های چرخه ای کمپلکس ها ثبت و دماغه های مشاهده شده تفسیر گردید. در نهایت با استفاده از پتانسیل های دماغه اکسایش فلز و کاهش لیگاند، سطوح انرژی homo و lumo کمپلکس ها محاسبه گردید. در این پروژه، رفتار الکتروشیمیایی تعدادی از کمپلکس های جدید روتنیوم (ii) پلی پیریدین مورد بررسی قرار گرفته و برهم کنش آن ها با dna ماهی سالمون مطالعه شده است. تکنیک ولتامتری چرخه ای به منظور بررسی رفتار الکتروشیمیایی این ترکیبات به کار گرفته شد. ولتاموگرام های چرخه ای کمپلکس ها ثبت و دماغه های مشاهده شده تفسیر گردید. در نهایت با استفاده از پتانسیل های دماغه اکسایش فلز و کاهش لیگاند، سطوح انرژی homo و lumo کمپلکس ها محاسبه گردید. در بخش دوم این مطالعه برای اولین بار، برهم کنش کمپلکس های روتنیوم (ii) پلی پیریدین دارای لیگاندهای تترازول با dna ماهی سالمون، با استفاده از دو روش تیتراسیون جذب مرئی- فرابنفش و سنجش گرانروی، بررسی شد. در روش تیتراسیون جذب مرئی- فرابنفش، طیف جذب کمپلکس ها در غیاب و در حضور غلظت های مختلف dna ثبت گردید. سپس مقادیر ثابت اتصال ذاتی کمپلکس ها، (kb)، با استفاده از کاهش شدت جذب در دماغه mlct طیف های جذب محاسبه شد. مقادیر kb به دست آمده در محدوده 104 و 105 بودند که نشان دهنده وجود اینترکلیشن (میان کنش) نسبتاً قوی بین این کمپلکس ها و dna ماهی سالمون است. اندازه گیری های گرانروی نیز نشان دهنده افزایش گرانروی محلول dna در حضور غلظت های مختلف کمپلکس ها بود که وجود برهم کنش از نوع اینترکلیشن میان کمپلکس ها و dna را تأیید می کند.
مجید احمدی محمدعلی کامیابی
کار حاضر در سه بخش، شامل الکتروکاتالیز واکنش اکسیداسیون متانول بر روی الکترودهای اصلاح شده مختلف می باشد.بخش اول شامل الکتروکاتالیز اکسیداسیون متانول بر سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله کربن، پلی 1و8 دی آمینو نفتالن و فلز نیکل می باشد. بخش دوم شامل الکتروکاتالیز اکسیداسیون متانول بر سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله کربن، پلی 1و8 دی آمینو نفتالن و ذرات اکسید مس می باشد. بخش سوم شامل الکتروکاتالیز اکسیداسیون متانول بر سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله کربن و ذرات اکسید مس می باشد.
فرزانه امیرخانی محمدعلی کامیابی
در کار حاضر بررسی فرایند الکتروکاتالیز کاهش مولکول های اکسیژن در سطح مشترک دو حلال امتزاج ناپذیر با استفاده از خاصیت کاتالیزوری کمپلکس اکسووانادیم-4-متیل سالوفن بررسی می شود. در بخش اول از کارحاضر، بررسی این واکنش ها به یک سیستم سل چهار الکترودی نیاز دارد. این سیستم از دو فاز آبی و آلی تشکیل شده است. در هر فاز، یک الکترود شناساگر و یک الکترود مرجع وجود دارد. بخش دوم شامل الکتروکاتالیست کاهش بر سطح الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانولوله کربن و کمپلکس اکسووانادیم-4-متیل سالوفن می باشد.
شیرین شهابی محمدعلی کامیابی
چکیده ندارد.
زهرا کلانتری حسن حسینی منفرد
چکیده ندارد.
سمیه صدیقیان حسن حسینی منفرد
چکیده ندارد.
امید نریمانی محمدعلی کامیابی
چکیده ندارد.
سلیمان خواجه حسن حسینی منفرد
چکیده ندارد.