نام پژوهشگر: نقی شعبانیان
حامد یداله زاده نقی شعبانیان
چنار از جمله گونه های است که در کشور ما از نظر تولید چوب صنعتی و استفاده در فضای سبز شهری در خیابانها، پارکها و باغها کاربرد فراوانی دارد. برای تکثیر چنار راههای مختلفی وجود دارد که یکی از بهترین روش ها تکثیر غیرجنسی آن از طریق قلمه است. در تولید نهال از طریق قلمه معمولاً شکل قلمه، سن قلمه، ژنوتیپ و تیمارهای هورمونی قلمه از عوامل مهم تاثیرگذار می شوند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر غلظت های مختلف ایندول بوتریک اسید برروی قلمه های چنار یکساله و دوساله و ارائه راه حل مناسب در تکثیر بهتر وکم هزینه تر نهال های چنار می باشد. برای رسیدن به هدف مورد نظر در هر یک از تیمارها تعداد120 قلمه و جمعاً 960 قلمه در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور مقایسه کمی و کیفی تیمارها برخی صفات قلمه ها از قبیل درصد جوانه زنی، درصد زنده مانی، تعداد ریشه هر قلمه، طول طویلترین ریشه هر قلمه، مجموع طول ریشه هر قلمه، وزن تر و خشک ریشه، تعداد برگ هر قلمه، وزن تر و خشک برگ ها و طول شاخه جدید مورد بررسی قرار گرفتند. جهت اندازه گیری پارامترهای کمی و جمع آوری اطلاعات، از قلمه های سبز شده هر تیمار به روش کاملاً تصادفی تعداد 20 عدد (10 قلمه یکساله،10 قلمه دوساله) به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های جمع آوری شده در قالب یک آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی (فاکتور هورمون در 8 سطح و فاکتور سن قلمه در دو سطح) به وسیله نرم افزارآماری spss آنالیز شدند. ابتدا وضعیت نرمال بودن داده ها توسط تست کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت و پس از تجزیه واریانس دوطرفه، در صورت معنی-دار بودن تاثیر فاکتورها، به منظور تشخیص معنی دار بودن اختلاف بین میانگین ها و در نهایت تعیین بهترین تیمار، مقایسه میانگین ها از طریق آزمون duncan در سطح 5% صورت گرفت. برای رسم نمودارها از نرم افزار excel استفاده گردید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که قلمه های دوساله در همه پارامترهای مورد بررسی، با اختلاف معنی داری نسبت به قلمه های یک ساله وضعیت بهتری داشتند. در مورد هورمون، غلظتppm 5000 در بیشتر صفات مورد بررسی- بخصوص در مورد پارامترهای ریشه-زایی- توانست نتایج بهتری را نسبت به بقیه غلظت ها از خود نشان دهد. به عنوان یک نتیجه کلی می توان گفت که طبق یافته های این تحقیق برای تولید و تکثیر نهال چنار بوسیله قلمه، قلمه های دوساله و تیمار با غلظتppm 5000 هورمونiba قابل توصیه است.
سامان فلاح نقی شعبانیان
فلزات سنگین، عناصری با وزن اتمی بالا هستند که مقادیر بالای این فلزات می تواند برای موجودات زنده مضر باشد. فلزات سنگین سرب و روی از جمله آلاینده های زیست محیطی مهم هستند و سمیت بالایی داشته، در عین حال می توانند در گیاهان انباشته شوند. به منظور بررسی زیست پالایی سرب و روی توسط دو گونه بید مشک (salix aegyptiaca ) و سنجد (elaeagnus angustifolia l) نهالهای یکساله آنها مورد آزمایش قرار گرفتند. برای انجام این تحقیق در اواخر خرداد ماه سال 1387 محلول غلظتهای مختلف فلزات سرب و روی (شاهد و غلظتهای 500، 1000، 2000 و 4000 ppm ) در طی سه مرحله با فاصله زمانی 7 روز بر روی نهالهای یک ساله سنجد و بید اسپری شدند. در دو مرحله (اواسط مرداد ماه و اواخر آبان ماه) میزان فلزات در اندامهای مختلف نهالهای مورد مطالعه به روش جذب اتمی اندازه گیری شدند. آنالیز داده ها در قالب یک آزمایش فاکتوریل ترتیبی بر پایه طرح کاملاً تصادفی توسط نرم افزار آماری spss انجام گرفت. مقایسه میانگینهای حاصل بوسیله آزمون چند دامنه دانکن صورت گرفت. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق با اینکه گونه های سنجد و بید جذب قابل ملاحظه ای از فلزات سرب و روی را نشان دادند، ولی بر اساس شاخصهای موجود نمی توان آنها را به عنوان گیاهان ابرجاذب به شمار آورد. از نظر میزان جذب سرب و روی توسط دو گونه سنجد و بید اختلاف معنی داری در سطح 5% بین آنها مشاهده شد. به طور کلی میزان جذب روی توسط هر دو گونه بیشتر از میزان جذب سرب بوده است. علی رغم برتری نسبی سنجد بر بید از نظر انباشت آلاینده ها در یک گرم وزن خشک اندامهای آنها، با توجه به بالاتر بودن میزان بیومس گونه بید، میزان انباشت کلی آلایندها در بیومس کل یک نهال بید به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از سنجد بوده است. در هر دو گونه مورد مطالعه میزان جذب فلزات توسط برگ با اختلاف معنی داری در سطح 5 % بیشتر از ریشه و ساقه بوده است.
فرزانه نظری وحید حسینی
آتش قسمتی جدا نشدنی از بیشتر اکوسیستم ها ست که منطقه مدیترانه و مکان مورد مطالعه که در جنگل های غرب ایران و شهرستان مریوان واقع است، مستثنی از این مهم نیستند. به منظور بررسی تاثیر شدت آتش سوزی بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک، تعداد 56 نمونه از دو عمق 5-0 و 15-5 سانتی متر و از دو منطقه دچار آتش سوزی شده و نشده برداشت شد. سپس نمونه های نسوخته نیز در آزمایشگاه و توسط کوره در پنج دمای 95، 150، 220، 350 و 490 درجه سانتی گراد به مدت نیم ساعت سوزانده شدند. در نمونه های مربوط به طبیعت، درصد کربن آلی و نیتروژن، میزان کلسیم، منیزیم، پتاسیم،فسفر، ph و هدایت الکتریکی در هر دو عمق در خاک سوخته بیشتر از نسوخته بود. value و hue رنگ خاک در هر دو عمق در خاک سوخته کمتر از نسوخته بود. در مورد بافت خاک، درصد رس و لای خاک سوخته کمتر اما درصد شن آن بیشتر از نسوخته بود. در نمونه های سوزانده شده در آزمایشگاه، درصد کربن آلی و نیتروژن کل با افزایش دما کاهش پیدا کردند اما ph، هدایت الکتریکی، فسفر،کلسیم، منیزیم و پتاسیم با افزایش دما افزایش پیدا کردند که در دمای 490 درجه سانتی گراد کلسیم، منیزیم و فسفر به طور معنی داری کاهش یافتند. درصد رس و لای موجود در خاک کاهش و درصد شن موجود در آن افزایش معنی داری پیدا کرد. value رنگ خاک نیز با افزایش دما کاهش و hue آن افزایش پیدا کرد.
فاطمه زرین جویی نقی شعبانیان
لیلکی (gleditsia caspica desf.) به عنوان یکی از گونه های باارزش و در خطر انقراض جنگل های شمال ایران، نقش مهمی در حفظ و پایداری اکوسیستم این جنگل ها ایفا می کند. در این مطالعه، باززایی درون شیشه ای این گونه از طریق القاء کالوس از ریزنمونه های کوتیلدون انجام گرفت. به منظور القاء کالوس، قطعات کوتیلدون در محیط ms حاوی 3% ساکارز، 8/0% آگار و غلظت های مختلف iba، naa و 2,4-d به تنهایی و یا در ترکیب با 5/0 و 1 میلی گرم بر لیتر bap و kin کشت شدند و پس از گذشت 4 تا 5 هفته، مشخص گردید که از میان 75 تیمار هورمونی مختلف، محیط های کشت حاوی 4 میلی گرم بر لیتر naa به تنهایی، و یا در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر bap، 2 میلی گرم بر لیتر 2,4-d در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیترbap، 3 میلی گرم بر لیتر 2,4-d در ترکیب با 1 میلی-گرم بر لیتر bap و 4 میلی گرم بر لیتر 2,4-d به تنهایی، با 100 درصد کالوس زایی، موثرترین محیط های کشت بودند. از بین دو سیتوکنین bap و kin مورد استفاده برای ارگان زایی شاخساره، غلظت 2 میلی گرم بر لیتر bap با میانگین 7/13 شاخساره از هر ریزنمونه موثرترین تیمار بود. حداکثر افزایش طول میانگره شاخساره های تشکیل شده در محیط حاوی 3 میلی گرم بر لیتر ga3 در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر bap (با میانگین 7/2 سانتی متر) حاصل شد. به منظور ریشه زایی، پس از انتقال شاخساره ها به محیط ms نیمه بنیه حاوی iba و naa (5/0، 1، 2 و 4 میلی گرم بر لیتر) به تنهایی و یا در ترکیب با 2/0 میلی گرم بر لیتر kin، مشخص گردید که محیط کشت حاوی 2 میلی گرم بر لیتر iba در ترکیب با 2/0 میلی گرم بر لیتر kin بهترین محیط کشت برای ریشه زایی بود به طوریکه 75/93 درصد شاخساره ها با میانگین تشکیل 75/3 ریشه در هر شاخساره، ریشه دار شدند.
صبا زمانی نقی شعبانیان
با توسعه روزافزون شهر نشینی و بروز معضلات زیست محیطی، فضای سبز شهری نقش مهمی در حفظ و تعادل محیط زیست شهری و تعدیل آلودگی هوا پیدا کرده است. لذا این تحقیق با هدف مکان یابی عرصه هایی که قابلیت احداث جنگل کاری را دارند در محدوده ای با شعاع 10 کیلومتر از شهر سنندج (48145 هکتار) صورت گرفته است. ابتدا معیار های موثر بر هدف تحقیق، شامل عوامل رویشگاهی، شرایط اقتصادی- اجتماعی و کارکرد گردشگری شناسایی شدند. در مرحله بعد با گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها برای هر یک از عوامل مورد مطالعه در محیط arc gis لایه های اطلاعاتی تهیه شد. به منظور ارزیابی هر یک از لایه ها پرسشنامه هایی طراحی گردید که با بکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) معیارهای مورد بررسی به صورت زوجی مقایسه شدند. بر اساس میزان اهمیت هر کدام از معیار ها در مکان یابی عرصه جهت جنگل-کاری به هر یک از عوامل وزن مناسبی اختصاص یافت. در نهایت کلیه ی لایه های اطلاعاتی در محیط arc gis همپوشانی شدند و نقشه قابلیت منطقه جهت جنگل کاری تهیه گردید. بر حسب ارزشی که به هربخش از منطقه مورد مطالعه اختصاص یافته بود نقشه نهایی مورد ارزیابی قرار گرفت و کل منطقه در 5 کلاسه طبقه بندی شد. مناطقی که بالاترین ارزش را به خود اختصاص دادند جهت احداث جنگل کاری در اولویت بالاتر قرار گرفتند.
امیر صفری رضاحسین حیدری
جنگل های زاگرس به لحاظ وسعت، ارزش های زیست محیطی، حفاظت آب و خاک از اهمیت خاصی برخوردار هستند که در طی دهه های گذشته بدلیل قرار گرفتن در یک بستر اقتصادی- اجتماعی و عدم مدیریت جامع تا حد زیادی تخریب شده و می رود تا توان بالقوه خود را از دست بدهد. با توجه به اهمیت این جنگل ها در حفظ حیات ساکنین منطقه، لازم است تا با مطالعه و شناخت کافی از وضعیت این جنگل ها و پتانسیل بالقوه آنها، نسبت به برنامه ریزی و مدیریت مناسب در مورد آن اقدام شود. شناخت الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی از مقدمات شناخت و درک جنگل و راهنمای بسیار مهمی در حل مسائل اکولوژیکی و مدیریتی می باشد. هدف از اجرای این مطالعه بررسی الگوی پراکنش مکانی بنه و بلوط ایرانی به عنوان مهمترین گونه های جنگل های زاگرس است تا با شناخت این موضوع در جهت شناخت و مدیریت مناسب و همه جانبه این مواهب الهی گام برداشت. برای رسیدن به این اهداف قسمتی از جنگل های باینگان که دارای ترکیب مناسبی از هر دو گونه بود، انتخاب شد و برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 50 قطعه نمونه در قالب یک شبکه آماربرداری 100×100 متر به صورت تصادفی منظم برداشت شد. به منظور تحلیل الگوی پراکنش مکانی آنها از دو روش معمول در بررسی الگوی پراکنش مکانی، یعنی قطعه نمونه با مساحت ثابت و نمونه برداری فاصله ای تی و ترکیبی استفاده شد. در روش قطعه نمونه از شاخص های نسبت واریانس به میانگین، خوشه بندی، موری سیتا، استاندارد موری سیتا، نمای k توزیع دو جمله ای منفی، و در روش فاصله ای از شاخص های جانسون و زایمر، ابرهارت، هینز، هاپکینز، c، tf و tn استفاده شد. شاخص های قطعه نمونه همگی الگو را به شکل کپه ای، و شاخص های فاصله ای نیز الگوی کپه ای و در برخی از آنها کپه ای متمایل به تصادفی نشان دادند. نتایج نشان داد که روش های فاصله ای که اجرای آن نسبت به روش قطعه نمونه ساده تر است، اطلاعات مناسبتری از الگوی پراکنش مکانی ارائه می دهند و می تواند جایگزین شاخص های قطعه نمونه گردد. در بین شاخص های فاصله ای شاخص های c برای بلوط، شاخص هینز برای بنه و شاخص های tf و tn برای هر دو گونه مناسب هستند.
روناک صلوانی نقی شعبانیان
شناخت فاکتورهای موثر بر جوانه زنی بذر بلوط ایرانی و همچنین شناخت صحیح از خصوصیات فیزیولوزیکی و ریخت شناسی نهال های آن در مدیریت و احیاء جنگل های زاگرس نقش مهمی را ایفا میکنند. در این تحقیق، به منظور مطالع? اثرات فرم پایه های مادری، ترکیب خاک و عمق کاشت بر رویش بذر و برخی صفات ریخت شناختی و فیزیولوژیکی نونهال های بلوط ایرانی (quercus brantii) بذرهای این گونه از جنگل های کال علیا شهرستان مریوان با ارتفاع (1300-1250 متر) جمع آوری و در یک مطالعه ای گلدانی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی با سه فاکتور فرم پایه های مادری در دو سطح (شاخه زاد و دانه زاد)، عمق کاشت در 4 سطح (2، 4، 6 و 8 سانتیمتر) و ترکیب خاک در3 سطح (نسبت خاک، کود و ماسه در سطوح اول، دوم و سوم به ترتیب 1:1:1 (a)، 1:2:1 (b)، 2:1:1 (c) با 20 تکرار در هر تیمار، در دی ماهِ سال 1388 کاشته شدند. نونهال ها در طول تابستان مرتب آبیاری و وجین شدند. برخی پارامترهای ریخت شناختی فیزیولوژیکی نونهال ها مورد مطالعه قرار گرفت. برای آنالیز داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شد و میانگین های بدست آمده تحت تأثیر تیمارهای مختلف بوسیل? آزمون دانکن با همدیگر مقایسه شدند. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که نهال های حاصل از بذر پایه های دانه زاد نسبت به پایه های شاخه زاد دارای قطر یقه ، طول ساقه، میزان رنگدانه کلروفیل a و وزن خشک بیشتری بودند. بیشترین میزان درصد رطوبت برگ نونهال ها (55%) در ترکیب فرم پایه شاخه زاد و ترکیب خاکی با نسبت کود بیشتر و عمق های کاشت 4 و 6 سانتی متری مشاهده شد. همچنین ترکیب خاکی با کود حیوانی بیشتر تأثیر بهتری بر روی قطر یقه، طول ساقه، میزان ازت برگ، سطح فتوسنتز، رنگدانه کلروفیل a و نسبت وزن خشک اندام های هوایی به زمینی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که بهترین عمق کاشت از نظر زنده مانی، قطر یقه، طول ساقه، طول ریشه، وزن خشک ریشه و ساقه، عمق 4 سانتی متر بود، اما برای اکثر پارامترهای تبادل گازی و فیزیولوژیکی از قبیل سطح فتوسنتز، میزان ازت برگ ها، رنگدانه ها و هدایت روزنه ای عمق کاشت بیشتر یعنی 6 تا 8 سانتی متر مناسب تر بوده است.
نیلوفر مصطفی سلطانی نقی شعبانیان
لیلکی (gleditsia caspica desf.) یکی از گونه های باارزش بومی جنگل های شمال ایران است که از نظر اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی نقش قابل توجه ای را ایفا می نماید. هدف از تحقیق حاضر بهینه کردن برخی فاکتورهای مهم در جنین زایی سوماتیکی با استفاده از برخی تنظیم کننده های رشد گیاهی می باشد. از برگ گیاهچه های درون شیشه ای بدست آمده به عنوان ریزنمونه جهت القاء کالوس در محیط ms نیمه بنیه حاوی ترکیبات مختلف تنظیم-کننده های رشد استفاده شد. سپس به منظور القاء تشکیل جنین سوماتیکی، کالوس حاصله به محیط جنین زایی منتقل گردید. تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از طریق آنالیز واریانس در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی انجام و برای مقایسه میانگین تیمارهای مختلف از آزمون چنددامنه ای دانکن استفاده شد. ترکیب بهینه تنظیم-کننده های رشد برای القاء کالوس از ریزنمونه های برگ لیلکی، محیط کشت ms نیمه بنیه حاوی 1 میلی گرم بر لیتر 2,4-d و 5/0 میلی گرم بر لیتر ba بود. نتایج نشان داد که برای تولید کالوس به ظاهر جنین زا تیمار حاوی 1/0 میلی-گرم بر لیتر naa در ترکیب با 5/0 میلی گرم بر لیتر kin موثرترین تیمار و برای القاء جنین کروی اولیه تیمار حاوی 5/0 میلی گرم بر لیتر naa در ترکیب با 5/0 میلی گرم بر لیتر kin بهترین تیمار بود. بهترین محیط برای بلوغ و نمو جنین سوماتیکی، محیط کشت ms نیمه بنیه حاوی 60 میلی گرم بر لیتر سوربیتول و 5/0 میلی گرم در لیتر 2,4-d و 3/0 میلی گرم در لیتر ba بود. غلظت بالای کربوهیدرات ها در محیط، در این خصوص تأثیر نامطلوبی به دنبال داشت. همچنین نتایج حاکی از آن است که محیط کشت ms نیمه بنیه حاوی 2 میلی گرم بر لیتر kin بدون حضور اکسین برای اندام زایی شاخساره از جنین سوماتیکی لیلکی بهترین محیط بوده است.
فروزان محمدی مهتاب پیر باوقار
براساس آمار فائو سالانه 06/0 درصد از جنگل های ایران در اثر آتش سوزی از بین می رود. جنگل-های استان کردستان به عنوان بخشی از جنگل های زاگرس از این قاعده مستثنی نبوده و آتش-سوزی های زیادی را در سال های اخیر تجربه کرده اند. با توجه به نقش حفاظتی جنگل های زاگرس در جلوگیری از فرسایش آب و خاک و مسائل اقتصادی – اجتماعی این جنگل ها و پیشگیری از بروز بحران لازم بود که در زمینه آتش سوزی و شناسایی مناطق حساس به آتش سوزی مطالعاتی صورت گیرد. هدف تحقیق حاضر تعیین مهم ترین عوامل تاثیرگذار در ایجاد و گسترش آتش سوزی جهت تهیه نقشه خطر آتش سوزی جنگل است. بنابراین عوامل موثر در ایجاد و گسترش آتش-سوزی جنگل در منطقه مورد مطالعه به صورت عوامل فیزیوگرافی (ارتفاع، شیب، جهت جغرافیایی)، عوامل انسانی و دسترسی انسان به جنگل (فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از زمین های کشاورزی، فاصله از باغ ها)، عوامل اقلیمی (دما، بارندگی، سرعت باد، جهت باد) و نوع و تراکم پوشش گیاهی تعیین شدند. جهت بررسی اثرات هر متغیر در ایجاد و گسترش آتش سوزی و مدل سازی نقشه خطر آتش سوزی از روش آماری رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای فاصله از زمین های کشاورزی، فاصله از مناطق مسکونی، ارتفاع از سطح دریا، شیب و بارندگی با ایجاد و گسترش آتش سوزی ارتباط معنی داری دارند. همچنین عوامل انسانی جزء مهم ترین عوامل ایجاد آتش سوزی در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شدند. مدل سازی بر اساس پنج متغیری که ارتباط معنی داری با آتش سوزی داشتند و ضرایب به دست آمده از روش رگرسیون لجستیک انجام شد. نتایج اعتبارسنجی مدل نشان از دقت، برازش و اعتبار خوب مدل به دست آمده داشت. بیش از 65 درصد آتش سوزی های رخ داده در نقشه خطر آتش سوزی در طبقات خطر خطرناک و بحرانی قرار داشتند.
حمدیه کریمی کیا جواد سوسنی
مطالعه الگوی پراکنش مکانی در جوامع گیاهی، به منظور درک و شناخت بهتر این جوامع بوده و از ملزومات ابتدایی برای حل بسیاری از مسائل در اکولوژی و مدیریت جنگل است. یکی از شیوه های اصولی نیل به پایداری، توجه به حفظ و افزایش تنوع گونه ای است. تحقیق حاضر به منظور بررسی و مطالعه الگوی پراکنش مکانی بلوط ایرانی به عنوان مهمترین گونه ی جنگل های زاگرس و مطالعه تنوع زیستی گونه های چوبی در جنگلهای خرم آباد می باشد. این تحقیق در دو سامانه عرفی در ارتفاعات مختلف از سطح دریا شامل قلعه گل(1740تا2520) و شهنشاه(1300تا1600 ) انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات مورد نظر تعداد 86 قطعه نمونه در قلعه گل و 36 قطعه نمونه در شهنشاه در قالب شبکه آماربرداری به ابعاد500×300 برای قلعه گل و 500×200 برای شهنشاه به صورت تصادفی منظم برداشت شد. برای تحلیل الگوی مکانی و تنوع زیستی از روش معمول قطعه نمونه با مساحت ثابت استفاده شد که برای برآورد الگوی پراکنش شاخص های نسبت میانگین به واریانس، خوشه بندی، گرین، موری سیتا، استاندارد شده موری سیتا و نمای k دو جمله ای منفی و برای برآورد تنوع گونه های چوبی، شاخص های تنوع شانون-وینر، سیمپون، n1 و n2 همچنین شاخص های یکنواختی و غنا محاسبه شد. برای مقایسه تنوع گونه ای دو منطقه مورد مطالعه از آزمون t مستقل استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که کلیه شاخص های محاسبه شده الگوی کپه ای را برای گونه بلوط ایرانی نشان دادند. شاخص های n1 مک آرتور بیشترین مقدار را در هر دو رویشگاه مورد مطالعه داشته است. بالاترین یکنواختی در رویشگاه قلعه گل مربوط به شاخص یکنواختی سیمپسون و در رویشگاه شهنشاه مربوط به یکنواختی اسمیت و ویلسون بوده است. میانگین شاخص تنوع شانون- وینر در قلعه گل و شهنشاه به ترتیب 51/0 و 89/0 بدست آمد که نشان می دهد جنگل های مورد نظر در وضعیت مناسبی نیستند و تقریبا به صورت مخروبه درآمده اند. رویشگاه شهنشاه ضمن داشتن شاخص های تنوع گونه ای بیشتر نسبت به رویشگاه قلعه گل دارای شاخص های یکنواختی و غنای بیشتر نیز میباشد، علاوه بر این رویشگاه شهنشاه با وجود داشتن تعداد گونه کمتر، از تنوع زیستی بیشتر برخوردار بود. همچنین نتایج آزمونt نشان می دهد که بین ارتفاع از سطح دریا با شاخص های تنوع شانون- وینر، سیمپسون، n1، شاخص یکنواختی اسمیت ویلسون و شاخص غنای مارگالف ارتباط معنی داری وجود دارد.
چنور چراغی نقی شعبانیان
افزایش شهرنشینی و تمرکز جمعیت و به دنبال آن افزایش حمل و نقل در شهرها آثار ناگوار زیادی بر شرایط زیستی محیط شهری دارد. بخشی از آلودگی که از طریق حمل و نقل و راه ها به محیط وارد می شود، مربوط به فلزات سنگین است. فلزات سنگین، عناصری با وزن اتمی بالا هستند که مقادیر بالای این فلزات می تواند برای موجودات زنده مضر باشد و در عین حال می توانند در گیاهان انباشته شوند. بعضی پارامترهای فیزیولوژیکی گیاهان از قبیل اسید آمینه آزاد پرولین، رنگدانه کلروفیل و غیره، تحت تاثیر آلودگی به فلزات سنگین، دچار تغییراتی می شوند. تحقیق حاضر به منظور بررسی توان زیست پالایی درختان، میزان و روند انباشت برخی فلزات سنگین از قبیل سرب، روی، کادمیم و منگنز در تعدادی از گونه های چوبی کاشته شده در شهر سنندج شامل سرو خمره ای (biota orientalis)، کاج سیاه (pinus nigra)، چنار (platanus orientalis)، زبان گنجشک (fraxinus rotundifolia) و اوجا (ulmus carpinifolia) و همچنین بررسی تاثیر این فلزات بر برخی از صفات فیزیولوژیکی آن ها انجام گرفت. برای انجام این تحقیق دو منطقه یکی در مرکز شهر سنندج با ترافیک بالا به عنوان منطقه آلوده و دیگری در محوطه دانشگاه کردستان با ترافیک ناچیز به عنوان منطقه شاهد انتخاب شدند. در هر دو منطقه از همه گونه های مورد مطالعه از تعداد 10 اصله درخت نمونه های برگ و سرشاخه در دو زمان مختلف سال (مرداد و آبان ماه) تهیه شدند. همچنین در پای هر درخت نمونه برداری خاک جهت تعیین غلظت فلزات سنگین در آن ها، انجام گردید. داده های جمع آوری شده در قالب آزمایش فاکتوریل ترتیبی بر پایه طرح کاملا تصادفی با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که غلظت اکثر فلزات در منطقه آلوده هم در خاک و هم در برگ اکثر گونه های مورد مطالعه به طور معنی داری بیشتر از منطقه شاهد است و در منطقه آلوده نیز میزان انباشت فلزات مختلف در گونه های مختلف، متفاوت بوده است. میزان کلروفیل برگ در تمامی گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده نسبت به شاهد کاهش یافته ولی میزان پرولین برگ اکثر گونه ها در منطقه آلوده بیشتر از شاهد است. روند انباشت فلزات موردنظر در شاخه و برگ نیز در گونه های مورد مطالعه در منطقه آلوده در دو زمان مختلف، متفاوت است.
لیلا علی خانی هدیه بدخشان
پایه ریزی استراتژی های مناسب مدیریتی حفاظت از ذخیره گاه های ژنتیکی و همچنین بهره برداری صحیح از درختان نیازمند درک الگوی جغرافیایی تنوع ژنتیکی جوامع طبیعی آنهاست. در این مطالعه، با استفاده از نشانگرهای ریخت شناختی، و نشانگرهای مولکولی issr و irap تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی 125، 150 و 109 ژنوتیپ برگرفته از به ترتیب 16، 18 و 15 جامعه طبیعی برودار (quercus brantii)، مازودار (q. infectoria)، و وی ول (q. libani) بخش شمالی جنگل های زاگرس (شهرستان های مریوان و بانه) مورد بررسی قرار گرفت. تجزیۀ واریانس چندمتغیره صفات ریخت شناختی نشان داد که علاوه بر وجود تفاوت معنی دار درون جمعیتی، جمعیت ها از لحاظ این صفات نیز از تفاوت ژنتیکی معنی داری با هم برخوردار بودند. در هر سه گونه مورد مطالعه، صفات ریختاری طول پهنک در تبیین مولفه های اصلی و ایجاد واریانس بیشترین نقش را داشتند، به طوریکه در برودار 58/1%، در مازودار 55/1% و در وی ول 69/2% واریانس کل ناشی از این دو مشخصه بود. تجزیه واریانس مولکولی (amova) با استفاده از genalex و تجزیه خوشه ای upgma نشان داد که در هر سه گونه مورد مطالعه تنوع ژنتیکی بین پایه های درون جمعیت ها، بیشتر از تنوع بین جمعیت هاست، به طوریکه ضریب تمایز بین جمعیتی (gst) به دست آمده از نشانگر issr 8/61% از تنوع ژنتیکی کل برودار را به تنوع بین پایه های درون جمعیت ها و 38/2% آن را به تنوع ژنتیکی بین جمعیت ها نسبت داد؛ به طور مشابه در مازودار 61/8% و 38/2% و در وی ول 57/5% و 42/4% تنوع ژنتیکی کل به تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی تفکیک شد. همچنین، این ضریب در نشانگر irap آشکار ساخت که از تنوع ژنتیکی کل برودار، مازودار و وی ول به ترتیب 59/1%، 59/1%، و 65/7% مربوط به تنوع بین پایه های درون جمعیت هاست. بر اساس شاخص تنوع ژنتیکی نی، در برودار، مازودار و وی ول به ترتیب جوامع دست¬خورده گمارلنگ، دست خورده گمارلنگ، و دست خورده تاژان در مقایسه با سایر جوامع از تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بیشتری برخوردارند. دندروگرام های upgma حاصل از هر یک از نشانگرها با هم مقایسه و آزمون ماتریکس مانتل برای بررسی همخوانی آنها استفاده شد. دندروگرام های بدست آمده از نشانگرهای issr، irap و ریخت شناختی در گونه های مورد مطالعه نشان داد که دسته¬بندی مبتنی بر داده های نشانگری جمعیت ها از همخوانی ضعیفی با فواصل جغرافیایی و دوری و نزدیکی آنها برخوردار است. با این وجود، دسته بندی ژنوتیپی حاصل از تجزیه به مختصات اصلی (pcoa)، دندروگرام های بدست آمده از نشانگرها را در هر سه گونه تأیید کرد. علاوه بر این، تجزیۀ خوشه ای داده های مولکولی و ریختاری بر اساس ضریب تشابه ژاکارد، گونه های مورد مطالعه را به خوبی از هم تفکیک کرد. این مطالعه نشان داد که بهره گیری از نشانگرهای ریخت شناختی در کنار استفاده از نشانگرهای مولکولی می تواند به مطالعۀ بهتر تنوع ژنتیکی وابسته به مکان بلوط ها، حفاظت از تنوع ژنتیکی، و شناسایی منشاء جغرافیایی گونه ها و ژنوتیپ های آنها کمک کند.
مونا نصری نقی شعبانیان
ارغوان (cercis griffitii) به دلیل ارزش زیبایی شناختی، برخورداری از خواص متعدد دارویی و اهمیت زیست محیطی در بسیاری از برنامه های جنگل کاری شهری کشت و به حفظ ذخایر ژنتیکی آن در جنگل داری پایدار بسیار اهمیت داده می شود. در این مطالعه به منظور القاء کالوس ریزنمونه های ساقه و کوتیلدون گیاهچه های درون شیشه ای ارغوان در محیط کشت ms حاوی غلظت های مختلف 1، 2، 4 و 5 میلی گرم بر لیتر تو،فور-دی کلروفنوکسی استیک اسید (2,4-d) به تنهایی یا نفتالن استیک اسید (naa) در ترکیب با 1 میلی گرم بر لیتر بنزیل آمینو پورین (bap) کشت شدند. نتایج نشان داد که محیط کشت حاوی 2 میلی گرم بر لیتر 2,4-d با 92% کالوس زایی تیمار هورمونی مناسب برای القاء کالوس از ریزنمونة ساقه بود؛ در مقابل ریزنمونه های کوتیلدون هنگامی که در محیط کشت ms حاوی 5 میلی گرم بر لیتر 2,4-d کشت شدند بیشترین درصد (97%) القاء کالوس را نشان دادند. به منظور تراریزش سویه های اگروباکتریوم با پلاسمید حاوی ژن گاس از روش ذوب – انجماد با استفاده از دو مادة تریس و کلرید کلسیم استفاده شد که بر اساس نتایج به دست آمده، استفاده از تریس در سویة agl1 موفقیت آمیزتر بود. همچنین غلظت بهینة آنتی بیوتیک کانامایسین (100 میلی گرم بر لیتر) برای باززایی جنین های دارای ژن مقاومت به این آنتی بیوتیک تعیین شد. به منظور تراریزش ریزنمونه های جنین زایگوتی اثر شرایط خلاء، سویة اگروباکتریوم و تراکم نوری بر تراریزش جنین ارغوان مورد بررسی قرار گرفت. سپس ساقة جوان و کوتیلدون گیاهچه های تراریختة احتمالی به منظور القاء کالوس در محیط کشت ms حاوی 2 میلی گرم بر لیتر از تنظیم کنندة رشد 2,4-d کشت شدند. از آنالیز هیستوشیمیایی و واکنش زنجیره ای پلیمراز(pcr) کالوس و بافت های مختلف پیکرة گیاهچه های به دست آمده جهت ارزیابی تراریختی آنها استفاده شد؛ بر اساس نتایج به دست آمده بیشترین درصد تراریزش در استفاده از سویة agl1 با تراکم نوری 8/0 در شرایط خلاء حاصل شد.
رسول نادرزاده نقی شعبانیان
آتش به عنوان یکی از فاکتورهای مهم اکولوژیکی در اکثر اکوسیستم های جنگلی می¬تواند زادآوری و ساختار تنوع جوامع گیاهی و پویایی آنها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات تنوع پوشش گیاهی و تجدید حیات گونه های چوبی در مناطق جنگلی زاگرس تحت تأثیر آتش سوزی بوده است. به این منظور منطقه¬ای در اطراف روستای کریم¬آباد واقع در شهرستان بانه که در تابستان سال 1389 در معرض آتش¬سوزی قرار گرفته بود و همچنین در مجاورت آن منطقه دیگری با شرایط فیزیوگرافی تقریبا مشابه به عنوان شاهد انتخاب گردید. داده های مربوط به پوشش گیاهی و زادآوری در اردیبهشت ماه سال 1391 از طریق روش نمونه-برداری تصادفی سیستماتیک جمع¬آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. به¬منظور بررسی زادآوری گونه¬های چوبی تعداد جست¬ها در 30 جست¬گروه و همچنین تعداد ساقه¬جوش¬های حاصل از جوانه¬های خفته در نیم متری اول جست¬ها به تفکیک گونه و طبقات قطری مورد اندازه-گیری قرار گرفتند. آنالیز داده¬های جمع¬آوری شده در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. برای مقایسه تنوع گونه¬ای در دو منطقه از آزمون t مستقل استفاده گردید. نتایج نشان داد که آتش بر میزان تولید جست در جست¬گروه¬ها تاثیر معنی¬داری داشته به¬طوری¬که تعداد جست¬ها بعد از آتش¬سوزی به¬صورت قابل توجه¬¬ای افزایش یافته است. مقایسه میانگین جست¬دهی سه گونه بلوط موجود در منطقه نشان داد که میزان جست¬دهی بلوط ایرانی قبل و بعد از آتش¬سوزی با تفاوت معنی¬داری از گونه¬های ویول و مازودار بیشتر بوده است و بین میزان جست¬دهی این دو گونه تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد. بیشترین میزان تولید ساقه¬جوش در نیم متری اول جست¬ها در طبقه قطری 5 سانتی¬متر در گونه برو مشاهده شد. نتایج بررسی تنوع پوشش گیاهی در دو منطقه آتش¬سوزی شده و شاهد نشان داد که شاخص n1 مک¬آرتور در هر دو منطقه بیشترین مقدار را داشته است. بالاترین یکنواختی در هر دو رویشگاه مربوط به شاخص یکنواختی سیمپسون بوده است. میانگین شاخص تنوع شانون- وینر در منطقه آتش¬سوزی و شاهد به ترتیب 60/2و 50/2 بدست آمد که نشان می¬دهد جنگل¬های مورد نظر از لحاظ پوشش گیاهی در وضعیت مناسبی هستند. نتایج مربوط به بررسی کلاس خوش خوراکی گونه¬ها نیز نشان داد که در منطقه آتش سوزی گیاهان کلاس iii بیشترین و گیاهان کلاسi کمترین مقدار را به خود اختصاص دادند. در منطقه شاهد نیز نتیجه مشابه با منطقه آتش سوزی به دست آمد با این تفاوت که گیاهان کلاس ii کمترین مقدار را داشتند. نتایج حاصل از برداشت پوشش گیاهی بر اساس فرم رویشی نیز نشان داد که در منطقه آتش سوزی تروفیت ها بیشترین و ژئوفیت های پیاز دار کمترین تعداد را به خود اختصاص داده اند. این در حالی است که در منطقه شاهد، همی کریپتوفیت ها بیشترین و ژئوفیت های پیاز دار کمترین میزان پوشش گیاهی را داشتند
افروز هواسی علی اشرف مهرابی
جنس بلوط متعلق به خانواده fagaceae از نظر ساختار کرومزومی دیپلوئید (2n=2x=24) است. بلوط ایرانی اصلی¬ترین گونه درختی تشکیل دهنده جنگل¬های زاگرس است. احیاء و غنی¬سازی این جنگل¬ها با گونه بلوط که مهم¬ترین گونه چوبی تشکیل دهنده آن است امری ضروری است. حدود 508 هزار هکتار از جنگل¬های زاگرس در استان ایلام قرار دارد که عنصر درختی غالب این جنگل-ها را گونه بلوط ایرانی تشکیل می¬دهند. به دلیل فاصله گرفتن این جنگل¬ها از حالت کلیماکس و کاهش قابل توجه گونه¬های جنگلی از جمله بلوط، تعیین تنوع ژنتیکی آنها و حفاظت ذخایر ژنومی ارزشمند آنها ضروری به نظر می¬رسد. در این تحقیق برای ارزیابی تمایز و تنوع ژنتیکی بین و درون هشت جمعیت بلوط ایرانی شامل 104 ژنوتیپ (هر منطقه 13 درخت) با شرایط رویشگاهی متفاوت از جنگل¬های ایلام، dna ژنومی با استفاده از روش ctab با اندکی تغییرات استخراج و نتایج تکثیر با آغازگرهای مختلف روی ژل 5/1 درصد مشاهده شدند. از 22 آغازگر مربوط به نشانگر مولکولی issr، 15 آغازگر نوارهای تکرارپذیر و قابل امتیازدهی تکثیر نمودند. ماتریس تشابه دایس و جاکارد با استفاده از نرم افزارهای(darwin (ver 5,0، mega 3,1 محاسبه و داده-های حاصل با استفاده از نرم افزار genalex (ver 6,4) تجزیه واریانس مولکولی شدند. در مجموع 189 باند تشکیل شد که همه باندها صددرصد چند شکل بودند. تعداد قطعات تکثیر شده دامنه ای از 7 تا 20 آلل داشت. میانگین آلل¬های تولید شده، 6/12 باند برای هر آغازگر بود. اندازه قطعات تکثیر یافته 100 تا 1800 جفت باز بود. بالاترین میزان شاخص تنوع ژنی و شاخص شانون مربوط به جمعیت کوثر و پایین ترین میزان شاخص تنوع ژنی و شاخص شانون به جمعیت چغاسبز اختصاص داشت. میانگین شاخص شانون (i) برای تمام جمعیت¬ها 227/0 و میانگین شاخص تنوع ژنی(he) تمام جمعیت¬ها 147/0 بود. آنالیز واریانس مولکولی نشان داد که سطح بیشتری از تنوع به درون جمعیت¬ها (79 درصد) تعلق داشت، در حالی که تنها 21% تنوع در بین جمعیت¬ها مشاهده گردید. تجزیه خوشه ای داده ها با استفاده از شاخص عدم تشابه دایس و الگوریتم اتصال مجاور(nj) انجام شد. دندروگرام بدست آمده 8 جمعیت بلوط ایرانی را در پنج خوشه گروه¬بندی نمود. جمعیت نخجیر؛ جمعیت¬های کوثر و شلم؛ جمعیت ارغوان، جمعیت¬های چغاسبز و ششدار و در نهایت جمعیت¬های بانگنجاب و قوچعلی از هم متمایز شدند. در کل نتایج این تحقیق نشان دهنده وجود تنوع ژنتیکی بالا در درون جمعیت¬های بلوط ایرانی در رویشگاههای شهر ایلام است
لیلی رحیم زادگان نقی شعبانیان
اهمیت منابع آبی و تأثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. هدف این مطالعه بررسی اثر میزان آبیاری و نور دریافتی به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های دو ساله تایله با نام علمیlam. celtis tournefortii از خانواده ulmaceae و تعیین بهترین تیمار آبیاری و نوری برای رشد و پرورش نهال های تایله در نهالستان بوده است. گونه تایله با نام علمی lam. celtis tournefortii از خانواده ulmaceae در استان کردستان و سایر مناطق خشک و نیمه خشک کشور برای جنگلکاری مورد توجه می-باشد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 5 سطح (هر روز یکبار، دو روز یکبار، شش روز یکبار، هشت روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد، نور 50 درصد یا نیم سایه و سایه کامل) بر روی نهال های گلدانی دو ساله مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها پس از آزمون نرمال بودن آنها، در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی صورت گرفت. میانگین های بدست آمده با توجه به همگنی و یا ناهمگنی واریانس ها، بوسیله آزمون دانکن با همدیگر مقایسه شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای spss و excel استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آنها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع و قطر یقه نهال) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، اسید آمینه آزاد پرولین، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر اندام هوایی، کلروفیل) مورد مطالعه معنی دار بوده است (p? 0.05). در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تأثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمارهای آبیاری بیشتر (هر روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط سایه کامل دچار استرس غرقابی و همچنین کمبود مواد غذایی شدند. در حالی که در آبیاری کمتر (8 و 10 روز یک بار) نهال ها علائم تنش خشکی را به طورقابل توجه ای نشان دادند. در تیمار سایه نیاز آبی نهال کاهش یافت، به طوری که آبیاری هشت و شش روز یکبار برای تیمار سایه کافی می باشد در حالی که این امر در تیمار نیم سایه بین دو تا شش روز بوده است. در تیمار نور کامل مقدار آبیاری از دو روز به بالا باعث تنش خشکی قابل توجه ای در نهال ها می شود. در کل تیمار نیم سایه با میزان آبیاری 2 تا 6 روز مناسب ترین تیمار بوده به طوری که نهال ها در این شرایط از رشد خوبی برخوردار بوده و تنش معنی داری در آنها دیده نشد.
غفار امیدی جواد میرزایی
آتش مهمترین تهدید طبیعی برای جنگل¬های حوزه مدیترانه محسوب می¬شود. جنگل¬های استان ایلام، مخصوصا جنگل¬های حوزه شهرستان شیروان چرداول به تبعیت از اقلیم مدیترانه¬ای بسیار مستعد آتش¬سوزی هستند. از مهمترین گونه¬های جنگل¬های این شهرستان می¬توان به برودار (quercusbrantii) اشاره کرد که جزء گونه¬های نسبتاً مقاوم در برابر آتش¬سوزی محسوب می¬شود. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات تنوع پوشش گیاهی و تجدید حیات گونه های چوبی در مناطق جنگلی بانکول تحت تأثیر آتش سوزی بوده است. به این منظور بعد از جنگل گردشی در منطقه جنگلی بانکول در استان ایلام، مناطقی که به ترتیب یک، دو و سه سال قبل دچار آتش¬سوزی شده بودند و همچنین یک منطقه به عنوان شاهد انتخاب گردید. مناطق انتخاب شده از نظر خصوصیات اقلیمی و فیزیوگرافی تقریبا مشابه و در فاصله کمی از هم واقع شده¬ بودند. پس از تعیین محدوده این مناطق، آماربرداری به روش تصادفی-سیستماتیک انجام گردید. در هر کدام از مناطق آتش¬سوزی شده و شاهد، 10 قطعه نمونه 400 متر مربعی (20×20) به شکل مربع پیاده گردید. برای بررسی تنوع زیستی گونه¬های گیاهی در پلات اصلی درصد پوشش هر یک از گونه¬های درختی و درختچه¬ای تعیین و در فرم¬های مربوطه یاداشت گردید. همچنین برای بررسی گونه¬های علفی زیر اشکوب، از میکرو پلات¬هایی با ابعاد 1×1 متر استفاده ¬شد. به منظور بررسی تنوع گونه¬ای از شاخص¬های سیمپسون و شانون¬-وینر استفاده، و غنا و یکنواختی در آنها مورد مطالعه قرار گرفت. داده های مربوط به پوشش گیاهی و زادآوری در اردیبهشت ماه سال 1392 جمع¬آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. داده¬های مربوط به زادآوری گونه¬های چوبی پس از بررسی نرمال بودن آنها، در قالب یک طرح کاملا تصادفی تجزیه واریانس یک طرفه شدند. میانگین¬های بدست آمده پس از تایید همگنی واریانس¬ها بوسیله آزمون چند دامنه مقایسه میانگین دانکن در سطح 5% با همدیگر مقایسه شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که بین مناطق مختلف از نظر تعداد جست در هکتار اختلاف معنی¬داری وجود دارد و بیشترین تعداد جست در هکتار مربوط به منطقه آتش¬سوزی شده بعد از گذشت سه سال می¬باشد. همچنین نتایج نشان داد که بین مناطق مختلف از نظر تعداد نهال دانه¬زاد در هکتار نیز اختلاف معنی¬داری وجود دارد و بیشترین تعداد در هکتار نهال دانه¬زاد مربوط به منطقه شاهد بوده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده¬های مربوط به تنوع زیستی پوشش گیاهی نشان داد که بین مناطق آتش¬سوزی شده و منطقه شاهد از نظر غنای گونه¬ای، یکنواختی و شاخص تنوع زیستی شانون وینر اختلاف معنی¬داری وجود دارد اما از نظر شاخص سیمپسون اختلاف معنی¬داری مشاهده نشد. بیشترین غنا و یکنواختی در منطقه شاهد مشاهده شد که نشان از تاثیر منفی آتش¬سوزی بر روی تنوع زیستی گونه¬های گیاهی منطقه مورد مطالعه دارد. واژگان کلیدی: تنوع زیستی، زادآوری، آتش سوزی، بلوط ایرانی
پروین حقی جواد میرزایی
این مطالعه به منظور بررسی تاثیر عوامل فیزیوگرافی با ساختار توده و زادآوری طبیعی در جنگل¬های زاگرس انجام شد. بدین منظور منطقه¬ای به مساحت 500 هکتار از این جنگل¬ها در جنوب غرب شهرستان آبدانان واقع در استان ایلام در منطقه حفاظت شده دینارکوه انتخاب شد. سپس به طور تصادفی- سیستماتیک 90 پلات مربعی شکل با ابعاد 10×10 متر مربع پیاده و در داخل هر پلات مشخصه¬های کلیه درختان و درختچه¬ها شامل: نوع گونه¬، فرم رویشی، درصد تاج¬پوشش گونه¬ها، قطر برابرسینه، ارتفاع کل و موقعیت مکانی تک تک گونه¬ها اندازه¬گیری و ثبت گردید. برای بررسی وضعیت زادآوری طبیعی در منطقه در داخل هر پلات مشخصه¬های کلیه نهال¬ها از قبیل نوع گونه، فرم رویشی، تعداد جست هر جست¬گروه، ارتفاع نهال (تا ارتفاع 150 سانتی¬متر)، قطر نهال (تا قطر 3 سانتی-متر)، موقعیت نهال (زیر درخت، زیر سنگ و فضای باز) و تعداد نهال¬ها و جست¬ها اندازه¬گیری و ثبت گردید. همچنین در داخل هر پلات عوامل فیزیوگرافیک (ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت دامنه) نیز ثبت گردید. داده-های جمع¬آوری شده با استفاده از نرم¬افزارهای آماری excel وspss پس از بررسی نرمال بودن آنها، در قالب آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی، تجزیه واریانس شدند. میانگین¬های مشخصه¬های مورد بررسی با توجه به تایید و یا عدم تایید همگنی واریانس¬ها، بوسیله آزمون¬های مقایسه میانگین¬ها با همدیگر مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که ساختار جنگل ناهمسال بوده است و ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی بر اکثر مشخصه¬های (ارتفاع کل، قطر برابر سینه، درصد تاج¬پوشش توده و تعداد در هکتار توده) ساختار توده تأثیر معنی¬داری داشته است. تاثیر شیب دامنه و همچنین اثر متقابل این عوامل بر این مشخصه¬ها قابل توجه نبوده است. همچنین نتایج بدست آمده نشان داد که ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی بر زادآوری طبیعی گونه¬ها اثر معنی¬داری داشته ولی تاثیر شیب دامنه و اثر متقابل دو جانبه و سه جانبه فاکتورهای مورد بررسی بر میزان زادآوری طبیعی گونه¬های چوبی، معنی¬دار نبوده است. بر اساس نتایج بدست آمده بیشترین میزان زادآوری طبیعی مربوط به طبقات ارتفاعی 1850< متر از سطح دریا در جهت¬های شمالی و غربی بوده است. درصد تاج¬پوشش بر زادآوری طبیعی گونه¬ها اثر معنی¬داری داشته، هرچه تاج¬پوشش انبوه¬تر باشد تراکم زادآوری طبیعی بیشتر می¬باشد. واژه¬های کلیدی: جنگل¬های زاگرس، عوامل فیزیوگرافی، زادآوری طبیعی، ساختار توده، گونه¬های جنگلی
بهیه امینی نقی شعبانیان
اهمیت منابع آبی و نحوه توزیع آن و تأثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. این مطالعه اثر میزان آبیاری و نور به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های بنه در سال اول کاشت در شرایط نهالستان را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 4 سطح (بدون آبیاری، دو روز یکبار، پنج روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد یا نورکامل، نور 50 درصد یا نیم سایه و نور 20% یا سایه ) در یک طرح کرت های خرد شده در قالب بلوک های کاملا تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آن ها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع، قطر یقه نهال، تعدادبرگ، تعداد شاخه های فرعی و تعداد جوانه، شادابی، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، ) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر برگ، کلروفیل، نیتروژن،) مورد مطالعه معنی دار بوده است. در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تأثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمار نور کامل و آبیاری صفر کلیه نهال ها خشک شدند و از بین رفتند. در تیمارهای آبیاری بیشتر (دو و پنج روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط نور کامل رشد خوبی داشتند و دچار استرس و کمبود مواد غذایی نشدند. در حالی که در آبیاری کمتر (10 روز یک بار و بدون آبیاری) نهال ها علائم تنش خشکی را به-طورقابل توجه ای نشان دادند. در تیمار سایه نیاز آبی نهال کاهش یافت، به طوری که در نور 20% و تیمار بدون آبیاری زنده مانی نهال ها تفاوت معنی داری با تیمار نور کامل و نیم سایه داشت. در تیمار نور کامل مقدار آبیاری از دو و پنج روز به بالا باعث تنش خشکی قابل توجه ای در نهال ها شد. درنهایت تیمار نور کامل با میزان آبیاری 2 تا 5 روز مناسب ترین تیمار بوده به طوری که نهال ها در این شرایط از رشد خوبی برخوردار بوده و تنش معنی داری در آنها دیده نشد.
شیوا رشیدی نقی شعبانیان
آتش¬سوزی به عنوان یکی از تهدیدهای اساسی در جنگل¬های طبیعی و جنگل¬کاری¬های استان کردستان محسوب می¬شود. با در اختیار داشتن اطلاعات دقیقی از خصوصیات اکولوژیکی و حساسیت گونه¬های مورد استفاده در جنگلکاری¬ها به آتش¬سوزی تا حد زیادی می¬توان در کاهش شدت و دفعات آتش¬سوزی موثر بود و موفقیت استقرار نهال¬کاری¬ها را تضمین کرد. لذا با توجه به اهمیت موضوع، ضرورت پیدا کردن هر گونه راه حلی برای کاهش خسارت آتش¬سوزی جنگل¬های استان به خوبی روشن است. در تحقیق حاضر به منظور مدیریت بهتر آتش¬سوزی¬ها و استقرار بهتر جنگلکاری¬ها در استان کردستان، چند گونه اصلی درختی که عمدتاً در جنگل¬کاری¬ها و احیای جنگل¬های استان بیشتر مورد استفاده قرار می¬گیرند، از قبیل سرو نقره¬ای، سرو خمره-ای، کاج سیاه، کاج تهران، زبان¬گنجشک، اقاقیا، بلوط ایرانی، وی¬ول، مازودار و بنه، از نظر حساسیت و مقاومت به آتش¬سوزی مطالعه، درجه¬بندی و با همدیگر مقایسه شدند. برای تعیین حساسیت به آتش¬سوزی گونه¬های جنگلی مورد مطالعه از شاخص¬هایی از قبیل نقطه اشتعال، نقطه گدازش، دوام شعله، ¬درصد رطوبت، سطح کربونیزه شده، درصد کاهش جرم، جرم مخصوص ظاهری و وزن ماده خشک چوب و پوست و برگ بر اساس استانداردهای علمی استفاده شد. داده¬های جمع¬آوری شده از طریق آزمایش¬های اعمال شده پس از آزمون نرمال بودن آنها، در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه واریانس یک طرفه شدند و میانگین¬های بدست آمده پس از بررسی همگنی و یا عدم همگنی واریانس¬ها، از طریق آزمون¬های مقایسه میانگین¬های پارامتری و غیر پارامتری با همدیگر مقایسه شدند. تجزیه و تحلیل آماری داده¬ها بوسیله نرم افزارهای آماری spss و excel انجام شد. بر اساس نتایج حاصل ازاین تحقیق می¬توان گفت که بین گونه¬های مورد مطالعه، از نظر اکثر شاخص¬های مورد بررسی تفاوت معنی¬داری در سطح یک و پنج درصد وجود دارد. بر اساس تجزیه و تحلیل مجموع این شاخص¬ها، از نظر مقاومت و حساسیت به آتش¬سوزی می¬توان آنها را به سه دسته کلی تقسیم کرد: 1- گونه¬های حساس به آتش¬سوزی شامل کاج تهران، کاج سیاه و اقاقیا. 2- گونه¬هایی با حساسیت متوسط شامل زبان-گنجشک، سرو نقره¬ای و سروخمره¬ای و 3- گونه¬هایی با حساسیت کم (مقاومت بالاتر) در مقابل آتش¬سوزی شامل بنه، مازودار، وی¬ول و برودار. با توجه به مستعد بودن منطقه به آتش¬سوزی، بهتر است در جنگلکاری¬ها و طرح¬های غنی¬سازی و توسعه جنگل، در صورتی که شرایط اکولوژیکی اجازه دهد از گونه¬های مقاومتر در مقابل آتش سوزی همانند بنه(پسته وحشی)، مازودار، وی¬ول و برودار استفاده شود.
لیلا عباسی زاهد شاکری
در پژوهش حاضر، به منظور برآورد میزان شاخص سطح برگ و سطح ویژه برگ درختان بلوط، چهار توده وی¬ول- مازودار شامل توده گلازنی¬نشده و همچنین سه توده که در سنین مختلف پس از گلازنی قرار داشتند، مورد بررسی قرار گرفتند. شاخص سطح برگ درختان به دو روش نمونه¬برداری مستقیم (روش برداشت جزیی) و روش غیرمستقیم (عکس-برداری نیم¬کروی) برآورد شد. برای محاسبه شاخص سطح برگ به روش برداشت جزیی، 36 اصله درخت وی¬ول و 36 اصله مازودار از سه طبقه قطری، با ابعاد تاج متوسط و تقریبا همگن انتخاب شده و از چهار جهت اصلی تاج (شمال، جنوب، شرق و غرب) به صورت تصادفی در قسمت میانی تاج¬پوشش، چهار شاخه انتخاب و قطع گردید. پس از تعیین سطح تک برگ، با استفاده از روابط آلومتریک زی¬توده برگ درخت نیز محاسبه شده و با استفاده از رابطه بین "مساحت برگ" و " وزن خشک برگ" سطح برگ کل درخت و در نهایت شاخص سطح برگ برای هر دو گونه محاسبه شد. در روش غیرمستقیم به¬وسیله دوربین مجهز به عدسی چشم ماهی، عکس¬برداری در دو فصل رویش و خزان صورت گرفت. تصاویر نیم¬کروی ویرایش شده، با استفاده از نرم¬افزار gap light analyzer پردازش شدند. تجزیه و تحلیل داده¬های جمع¬آوری شده پس از آزمون نرمال بودن در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی انجام گرفت. نتایج نشان داد که در هر دو روش، میانگین شاخص سطح برگ در سطح تک درخت و توده در سال اول پس از گلازنی کمترین مقدار است. بین میانگین¬های بدست آمده از دو روش مورد استفاده در سطح درخت تفاوت معنی¬دار در سطح 5% وجود دارد، به طوری که شاخص سطح برگ در روش غیرمستقیم کمتر از روش مستقیم برآورد شده است. شاخص سطح برگ توده¬ وی¬ول - مازودار در روش مستقیم نیز، در توده گلازنی نشده، سال¬های اول، دوم و سوم پس از گلازنی به¬ترتیب 003/2، 3427/0، 7265/0 و 02/1 محاسبه گردید.
زبیده کریمی زاهد شاکری
مهم ترین مشکل در جنگل های زاگرس عدم استقرار زادآوری و خطر عدم استمرار می باشد. با توجه به اینکه بذر درختان برای استقرار زادآوری ضروری هستند، در این پژوهش برآورد کمی و کیفی بذر درخت مازودار در جنگل های روستای کانی برد شهرستان بانه، در استان کردستان مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا به منظور آگاهی از وضعیت عمومی منطقه 20 پلات 400 متر مربعی (20×20 متر) به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب و مشخصه های قطر یقه، قطر برابر سینه، ارتفاع کل، ارتفاع تنه، ارتفاع تاج و دو قطر بزرگ و کوچک تاج درختان به تفکیک گونه برداشت گردید. برای برآورد کمی بذر محدوده ای به مساحت 80 هکتار انتخاب و تعداد 80 اصله درخت در دو طبقه قطری (کمتر از 25 و بیشتر از 25 سانتی متر) و در چهار جهت جغرافیایی (شمال، شرق، جنوب و غرب) انتخاب شد. همه بذرهای روی درخت با استفاده از چوب دستی ریزش و جمع آوری شده و وزن آن ها با استفاده از ترازو در عرصه اندازه گیری شد. از هر درخت به صورت تصادفی150 عدد بذر در پاکت ریخته شده و به آزمایشگاه جهت انجام بررسی های کمی و کیفی منتقل شدند. از هر سطح به طور تصادفی 50 عدد بذر (5 تکرار 10 تایی) انتخاب و طول، عرض و وزن آن ها اندازه گیری شد و در گلدان های پلاستیکی کاشت شدند. نتایج نشان داد که جهت های جغرافیایی تاثیر معنی داری بر مشخصه های کمی درختان و مقدار تولید بذر ندارند، اما درختان موجود در جهت های شمالی و شرقی بذرهای بزرگتر و سنگین تری نسبت به جهت های جنوبی و غربی تولید می نمایند. میانگین تولید بذر 907/1 کیلوگرم برای هر درخت مازودار بود. میزان تولید بذر از صفر تا 870/19 کیلوگرم و صفر تا 3088 دانه بذر برای هر درخت متغییر بود. طبقه قطری درخت تاثیر معنی دار بر تولید بذر داشته و با افزایش قطر درخت، تولید بذر نیز افزایش می یابد. درصد رطوبت بذر در دامنه های شمالی و شرقی بیشتر از دامنه های جنوبی و غربی بود و این اختلاف در سطح 99 درصد معنی دار بود. درصد بذرهای ناسالم در دامنه های شمالی بیشتر بود و دارای اختلاف معنی دار در سطح 95 درصد بود. وزن هزاردانه در دامنه های شمالی بیشتر از سایر دامنه ها و دارای اختلاف معنی دار بود. درصد جوانه زنی در همه جهت های جغرافیایی بالای 90 درصد بود و اختلاف معنی داری بین آن ها وجود نداشت. اختلاف معنی داری در وزن خشک ساقه در جهت های جغرافیایی وجود ندارد. زی توده برگ در دامنه های جنوبی و غربی بیشتر از دامنه های شمالی و شرقی و دارای اختلاف در سطح 99 درصد می باشد. زی توده ریشه در دامنه های شمالی بیشتر و دارای اختلاف معنی دار در سطح 99 درصد می باشد. نسبت زی توده ریشه به ساقه در دامنه های شمالی و شرقی بیشتر از دامنه های جنوبی و غربی است و دارای اختلاف معنی دار در سطح 99 درصد می باشد. نتایج این بررسی نشان از سال بذردهی ضعیف برای توده های مورد بررسی داشته و نتایج حاصله می تواند در مدیریت و برنامه ریزی توده های جنگلی غرب و همچنین ارزیابی توان تولید بذر این جنگل ها مورد استفاده قرار گیرد. کلمات کلیدی: بانه، رطوبت بذر، زی توده، جوانه زنی، زادآوری، میزان بذر.
بهناز مطهری نقی شعبانیان
آگاهی از میزان تنوع ژنتیکی گونه های درختی امری ضروری برای توسعه استراتژی های مدیریت و حفاظت جنگل است. به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی افرا کیکم (acer monspessulanum l.)، 51 ژنوتیپ از روستاهای گمارلنگ، آرمرده، هواره خول و سیوچ توسط 13 آغازگر issr مورد بررسی قرار گرفت. از میان 120 نوار تکثیر شده، 117 باند چندشکلی نشان دادند. شاخص محتوای اطلاعاتی چندشکل آغازگرها در محدوده (45/0-20/0) بود. دندروگرام بدست آمده از نشانگر issr، نشان داد که دسته بندی مبتنی بر داده های نشانگری جمعیت ها از همخوانی نسبتا ضعیفی با مختصات جغرافیایی و دوری و نزدیکی آنها برخوردار است. این نتیجه از طریق آزمون همبستگی منتل نیز تایید شد. نتایج تجزیه واریانس مولکولی نشان داد که عمده تنوع در داخل جمعیت ها است (86 درصد تنوع درون جمعیتی در مقابل 14 درصد تنوع بین جمعیتی). میزان جریان ژنی 94/2 برآورد شد که می تواند توجیه خوبی برای وجود تنوع بالا در داخل جمعیت ها و تنوع کم بین جمعیت ها باشد. تجزیه به مختصات اصلی، گروهبندی بدست آمده در تجزیه خوشه ای را توجیه نمود. میانگین شاخص شانون (i) و شاخص تنوع ژنی (he) به ترتیب 47/0 و 30/0 برآورد شد. ضریب تمایز بین جمعیتی (gst) 14 درصد از کل تنوع را به تنوع ژنتیکی بین جمعیت ها نسبت داد که این نتایج با نتایج بدست آمده از تجزیه واریانس مولکولی همخوانی دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که نشانگر issr می تواند یک سیستم نشانگر مناسب در جهت تشخیص تنوع و روابط ژنتیکی در بین جمعیت های افرا کیکم زاگرس شمالی باشد.
مریم دهقانی مهدی پورهاشمی
جنگل های مانگرو یکی از اکوسیستم های منحصربه فرد نواحی گرمسیری دنیا محسوب می گردند. این جنگل ها به دلیل کارکردهای فراوانی همچون تهیه ی چوب سوخت و ساختمانی، تهیه ی عسل، تهیه ی زغال، ایجاد ناحیه ی مناسب به عنوان زیستگاه بسیاری از آبزیان و غیره همواره مورد بهره برداری جوامع مختلف بوده و هستند و امروزه نیز علاوه بر فوائد اشاره شده، به دلیل وجود مناظر بدیع و بسیار زیبای آن ها که تلفیقی از اکوسیستم دریا و خشکی است، در صنعت اکوتوریسم بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراین حفاظت و توسعه ی جنگل های مانگرو ایران که بدلیل قرار گرفتن در خشک ترین و کم باران ترین نواحی مانگرو دنیا از بارز ترین نوع این جنگل ها می باشند، ضروری به نظر می رسد. این تحقیق در راستای هدف فوق به پتانسیل سنجی منطقه ی هلر با وسعت 300 هکتار که در شمال شرقی جزیره ی قشم واقع شده به منظور توسعه ی جنگل های مانگرو می پردازد. برای این منظور پس از شناسایی منطقه، عوامل موثر بر رشد و توسعه ی مانگروها با توجه به مطالعاتی که در این جنگل ها صورت گرفته بود، شناسایی گردیدند. این عوامل عبارتند از آب و هوا، جزرومد، ساختار ساحل، فاصله از خور، عوامل خاکی و عرض جغرافیایی که از این میان عواملی که در منطقه ی هلر تا ثیرگذار بودند در نظر گرفته شده و سایر عوامل حذف گردیدند. سپس با استفاده از یک شبکه ی آماربرداری منظم تصادفی- سیستماتیک با فواصل 300×300 متر نقاط نمونه گیری مشخص شدند که از آن نواحی و در عمق 20-0 سانتی متری از سطح زمین نمونه های خاک برداشت شدند و برخی از مهم ترین خواص فیزیکوشیمیایی آن ها از جمله اسیدیته، میزان سدیم، میزان منیزیم، هدایت الکتریکی، درصد اشباع، درصد شن، درصد رس، درصد سیلت، نسبت جذب سدیم و میزان سدیم تبادلی مورد آزمایش و اندازه گیری قرار گرفتند و سپس به کمک نرم افزارهای سامانه اطلاعات جغرافیایی gis و با استفاده از تصاویر ماهواره ای irs سال 2003، نقشه های موضوعی مورد نیاز تهیه گردیدند و پس از روی هم گذاری لایه های مختلف اطلاعاتی( نقشه ها)، نقشه ی نهایی استخراج گردید که بیانگر اراضی مناسب توسعه ی حرّا در منطقه می باشد. در نهایت 13/571 هکتار از مساحت منطقه که 4/56 درصد از کل عرصه و حدود 19 درصد از ناحیه ی جزرومدی را شامل می گردد، دارای قابلیت توسعه شناسایی شد.
منیر زینی وندزاده نقی شعبانیان
جنگلهای دست کاشت به دلیل ویژگیهای خود می¬توانند بر روی تنوع پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در یک منطقه تأثیر گذاشته و موجب حذف یا حضور بعضی از گونه¬های گیاهی و تغییر در برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شوند. تحقیق حاظر به منظور بررسی تأثیر جنگلکاری با گونه¬های سوزنی¬برگ و پهن¬برگ بر روی پوشش¬ گیاهی منطقه و برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک انجام گرفت. برای انجام این تحقیق دو منطقه جنگلکاری شده با سوزنی ¬برگان (سرو نقره¬ای و سرو خمره¬ای)، و پهن¬برگان (زبان گنجشک و اقاقیا) و یک منطقه مرتعی به عنوان شاهد در اطراف شهر سنندج (منطقه دوشان) انتخاب شدند. هر سه منطقه از لحاظ فیزیوگرافی و اقلیمی دارای شرایط تقریباَ مشابهی بودند. در هر یک از مناطق مورد مطالعه 20 قطعه نمونه و در مجموع 60 قطعه نمونه 400 متر مربعی بصورت تصادفی – سیستماتیک پیاده شدند. سپس قطعه نمونه اصلی به چهار بخش کوچکتر تقسیم شد و در داخل هر بخش با استفاده از قطعه نمونه 1/5×1/5 متر مربعی، نوع گونه علفی و درصد پوشش آنها ثبت گردید. به منظور بررسی خصوصیات خاک در داخل هر قطعه نمونه، سه نمونه خاک از عمق 15-0 سانتیمتر برداشت شد و جهت تهیه نمونه¬های ترکیبی با هم مخلوط شدند. بافت خاک، وزن مخصوص حقیقی، وزن مخصوص ظاهری، اسیدیته، کربن آلی، منیزیم و کلسیم تبادلی، درصد ازت کل، فسفر قابل جذب و پتاسیم تبادلی عوامل فیزیکی و شیمیایی مورد نظر در این مطالعه بودند. تجزیه و تحلیل داده¬ها در قالب یک طرح کاملاً تصادفی توسط نرم افزارهای spss و excelانجام گرفت و برای مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تنوع گونه¬ای و غنا جنگلکاری پهن¬برگ بیشترین میزان بوده در حالی که از این نظر بین منطقه جنگلکاری شده با گونه¬های سوزنی-برگان و منطقه شاهد تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد. شاخص یکنواختی در جنگلکاری سوزنی¬برگ و منطقه شاهد بیشترین و در منطقه جنگلکاری پهن¬برگ کمترین بوده و از این نظر بین منطقه جنگلکاری سوزنی¬برگ و منطقه شاهد تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد. از نظر خصوصیات فیزیکی خاک تفاوت اکثر پارامترها به غیر از وزن مخصوص حقیقی، در بین مناطق مورد مطالعه معنی¬دار نبوده است. از نظر خصوصیات شیمیایی در بین خاکهای تحت تأثیر دو توده جنگلکاری از نظر اسیدیته٬ کربن آلی٬ درصد ازت کل٬ فسفر قابل جذب٬ کلسیم و منیزیم تبادلی اختلاف معنی¬داری وجود داشت. در حالی که از نظر پتاسیم تبادلی بین دو منطقه جنگلکاری و منطقه شاهد اختلاف معنی¬داری مشاهده نشده است.
فریده محمدی مهدی پورهاشمی
آتش¬سوزی¬ جنگل¬ها چه منشأ طبیعی و چه انسانی داشته باشند، یک خطر اکولوژیکی محسوب می¬شوند که تأثیرات عمیقی بر پوشش زمین، کاربری اراضی، تولیدات، اقتصاد محلی، انتشار گاز و سلامتی دارند. شناسایی عوامل مؤثر در وقوع آتش¬سوزی و پهنه¬بندی خطر آن یکی از ابزارهای اساسی جهت دستیابی به راهکارهای کنترل و مقابله با آتش¬سوزی است. در این تحقیق تهیه¬ی نقشه¬ی نواحی دارای خطر آتش-سوزی جنگل بر پایه¬ی پوشش گیاهی، فاکتورهای توپوگرافی، اقلیمی، انسانی، فاصله از جاده¬ها و رودخانه¬ها، در بخشی از حوزه¬ی پاوه¬رود به وسعت حدود 14880 هکتار صورت پذیرفت. سنجش از دور(rs) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(gis) نقش اساسی در این زمینه داشته و برای بدست آوردن حساسیت و اتصال فاکتورهای مؤثر در آتش¬سوزی جنگل به¬منظور مشخص کردن نقشه¬ی خطر آتش-سوزی جنگل بکار گرفته شدند. ابتدا با انجام عملیات میدانی و استفاده از gps نقشه¬ی پراکنش مناطق آتش¬سوزی تهیه و رقومی گردید. در مرحله بعد با بکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) فاکتورهای مؤثر در بروز و انتشار آتش¬سوزی به صورت زوجی مقایسه و وزن هر یک از عوامل که مبین میزان تأثیر آن¬ها بود، محاسبه گردید. با توجه به مقادیر کمی وزن هر یک از عوامل، نقشه¬ی وزنی هر عامل تهیه و در نهایت اقدام به تهیه¬ی نقشه¬ی پهنه¬بندی خطر آتش¬سوزی با استفاده از لایه¬های وزنی و ضریب وزنی مربوط به هر یک از عوامل گردید. پنج طبقه از دامنه¬ی خطر آتش¬سوزی جنگل از خیلی زیاد تا خیلی کم مشتق شدند. نقشه¬ی بدست آمده تطبیق زیادی با مکان¬های واقعی مورد آتش¬سوزی داشت. نتایج نشان داد حدود 90 درصد از مناطق آتش¬سوزی¬ شده در پهنه¬هایی با خطر زیاد قرار دارند. بنابراین نقشه¬ی نواحی دارای خطر آتش¬سوزی جنگل می¬تواند راهنمای مفیدی برای مدیریت آتش¬سوزی جنگل باشد و استراتژی پیشگیری بسیار مهمی به شمار می¬رود.
بهار کرباسچی نقی شعبانیان
امروزه به خوبی روشن است که توسعه پایدار و همه جانبه هر کشوری در گرو مدیریت صحیح منابع طبیعی آن کشور است که این مسئله خود بر پایه شناخت استعدادها و توان اکولوژیک اکوسیستم های طبیعی و درک همه جنبه های زیست شناسی گیاهان استوار می باشد. جنگل های بلوط غرب از نظر مسائل اقتصادی و اجتماعی و حفاظتی بسیار مهم بوده و حفظ آنها مستلزم اعمال مدیریت صحیح در قالب توسعه پایدار در آنها است. که این خود خود مستلزم شناخت گونه های مختلف تشکیل دهنده آن از نظر نیازها و خواسته های اکولوژیکی و عکس العمل آنها در مقابل تنش های محیطی می باشد. هدف از اجرای این تحقیق، مطالعه برخی صفات اکوفیزیولوژیکی سه گونه اصلی بلوط غرب (بلوط ایرانی q.brantii، دار مازوq.infectoria و ویول q.libani) و مقایسه آنها با همدیگر است که می تواند به عنوان پایه و اساس مطالعات اکولوژیکی جهت اعمال مدیریت صحیح برای رسیدن به توسعه پایدار مورد توجه قرار گیرد. برای رسیدن به اهداف مورد نظر در این تحقیق، منطقه ای در اطراف آرمرده بانه که هر سه گونه در کنار هم بودند و از نظر شرایط فیزیوگرافی حالت تقریباً یکسانی داشت، انتخاب شد و برخی فاکتورهای اکوفیزیولوژیکی از قبیل ساختار برگ، سطح فتوسنتز، میزان تعرق، هدایت روزنه ای، co2 داخل روزنه، میزان اسید آمینه پرولین، میزان کلروفیل، فسفر، نیتروژن، قندهای محلول، وزن تر و خشک برگ در گونه های مورد مطالعه اندازه گیری شدند. برای انتخاب نمونه ها از روش تصادفی سیستماتیک استفاده شد. آنالیز آماری داده ها در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در نرم افزار spss انجام گرفت. برای تشخیص معنی دار بودن اختلاف بین میانگین های حاصل از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد:1) بین ابعاد برگ و سطح آن در همه گونه های مورد مطالعه یک رابطه خطی چند گانه معنی داری وجود دارد. 2)q.libani و q.brantii به ترتیب دارای بیشترین و کمترینsla هستند. 3) از نظر بعضی از پارامترها از قبیل سطح برگ، وزن برگ، سطح فتوسنتز، تعرق، میزان پرولین، فسفر، نیتروژن و قندهای محلول بین سه گونه مورد مطالعه اختلاف معنی داری وجود دارد ولی از نظر مقدار کلروفیل اختلاف معنی داری بین آنها مشاهده نشده است.