نام پژوهشگر: مازیار جفرودی
محمد جعفری رمشتی مازیار جفرودی
قومیت به عنوان عاملی برای هویت یابی افراد ، یک راه حل سهل شناخته شده برای بیان یک هویت ملموس جمعی است که اعضا «ما» را به هم پیوند می دهد ، زیرا بر تفاوت این اعضا از «آنها» تأکید می کند. پژوهش حاضر با عنوان قومیت و هویت اجتماعی سعی دارد که قومیت را از یک دید هویتی صرف بنگرد و تأثیر آن را در هویت یابی افراد مورد بررسی قرار دهد. برای بررسی این موضوع از دیدگاه نمادپردازان قومی که در هویت یابیهای قومی علاوه بر عناصر عینی بر عناصر ذهنی هم تأکید دارند ، استفاده شده است ، و با تأکید بر اینکه ، عناصر عینی تا در میدان ذهنی قرار نگیرند نمی توانند نقشی در ایجاد هویت گروهی و قومی بازی کنند و همچنین اگر توجه شود مشخص می گردد که یک تصمیم ذهنی که به پذیرش یک هویت گروهی معین می انجامد خود از سوی عاملهای گوناگون تاریخی ، اقتصادی ، اجتماعی و غیره که عاملهای عینی هستند تعیین می گردد. با توجه به این مطالب ، این پژوهش به دنبال این است که آیا قومیت می تواند یک هویت اجتماعی باشد؟و اینکه قومیت در میان سایر هویتها از چه جایگاهی برخوردار است؟ برای پاسخ به این سوالات از روش مصاحبه استفاده شده است. برای تعیین جامعه آماری این تحقیق سعی شده که با افراد سرپرست خانوار شهرستان سنندج مصاحبه شود، که مصاحبه ها از بیست نفر به عمل آمد و بعد مورد تجزیه و تحلیل در سه بعد عینی ، احساسی و نگرشی قرار گرفت. بر اساس جهت گیریهای پاسخگویان نسبت به مولفه های هویت قومی این نتایج به دست آمد که قومیت به عنوان یک هویت اجتماعی مطرح است و بر طبق موقعیت برای افراد مختلف از سطح تعیین کنندگی متفاوتی برخوردار است اما در کل می تواند به عنوان یک عامل هویت بخش مطرح باشد.
زهرا حدادی حسن چاوشیان
پس از ظهور پی در پی احزاب اقتدار گرا در قرن بیستم، مباحثات قابل توجهی در خصوص همبستگی های ایدئولوژیک و اقتدارگرایی صورت گرفته است. در همین راستا در این پژوهش نیز تلاش شده است تا گرایشات و تمایلات اقتدار طلبانه در احزاب سیاسی ایران با تمرکز بر نظریات تئودور آدورنو و اریک فروم مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور در پژوهش حاضر که مبتنی بر پژوهش کیفی است با استفاده از نمونه گیری هدفمند، اعضای 10حزب سیاسی مورد مطالعه قرار گرفته اند . یافته های این پژوهش نشان می دهند که در باورها و عقاید اغلب احزاب سیاسی مورد مطالعه، گرایش و تمایل به پیروی از ارزشهای مرسوم، تابعیت از اقتدار در عین تسلط، پیشداوری و تصورات قالبی ،ویرانگری و تخریب و نگرانی در مسائل جنسی دیده می شود. همچنین در بررسی تفاوت ها وشباهت های باورهای احزاب، به جرات می توان گفت که به لحاظ کمی تفاوت معناداری میان گرایشات احزاب چپ گرا(اصلاح طلب)و احزاب راست گرا(اصولگرا) به چشم نمی خورد. اما به لحاظ کیفی انگیزه های دو جریان در تمایل و گرایش به مولفه های اقتدارگرایی تفاوت های ظریف اما قابل توجهی رادر بردارد. در نهایت یافته های این پژوهش حاکی از آن است که در هر دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا نوعی احساس نا امنی وجود دارد که اعضای هر کدام از این دو جریان با توجه به ایدئولوژی و جایگاه سیاسی فعلی شان در جامعه به آن پاسخ می دهند.
معصومه بابایی محمد مهدی رحمتی
چکیده: با توجه به اهمیّت فراوان رنگ ها در زندگی ما، مشاهده ی تناقضات میان دعاوی دینی حکومت با رنگ های موجود در جامعه در بیش از سه دهه ی گذشته – پس از انقلاب اسلامی – موجب شد تا تمرکز پژوهش حاضر بر فهم چرایی وجود این تناقضات، بویژه میان رنگ های مورد استفاده در حوزه های رسمی و غیر رسمی باشد. به منظور پاسخگویی به پرسش چرای پژوهش فرضیه ای از نظریات گیدنز و فوکو اخذ شد. سپس برای بررسی صحّت یا عدم صّت فرضیه ی فوق،ابتدا در قالب روش کیفی، تیپ ایده الی در چهار محور، وبر مبنای دیدگاه افراد صاحب نظر درحوزه ی مسائل فرهنگی – اجتماعی، به عنوان ابزار مطالعاتی ساخته شد.برمبنای تیپ فوق دو گروه برای مطالعه برگزیده شدند. گروهی که بیشترین انطباق را با عناصر تیپ مذکور داشتند-به عنوان ابزار مقایسه-وگروهی که کمترین همسانی را با تیپ ساخته شده دارا بودند- به عنوان هدف مطالعاتی – سپس ،مصاحبه ای عمیق بادو گروه صورت گرفت، تا تفاسیرشان از سازوکار حاکم در حوزه ی رنگ ها، و همچنین واکنششان در قبال مسئله فوق معلوم گردد. برمبنای توصیف فربه ی به دست آمده، آنچه حاصل شد،شکاف عمیق میان نگرش سیاسی دو گروه بود.با توجه به جهت گیری سیاسی گروه هدف مطالعه،که رنگ هایی متفاوت دردوحوزه یرسمی وغیر رسمی به کار می برد، فرضیه ی بر آمده از نظریات ِ"دیالکتیک کنترل"گیدنزو "قدرت /مقاومت "در اندیشه ی فوکو،تائید شد.به عبارتی دیگر رفتارِ رنگی افراد فوق در حوزه های رسمی وغیر رسمی را ،می توان شمایلی ازمقاومت در برابر گفتمان قدرتی دانست که سعی در تحمیل ِقرائت ِویژه ی خود از حقیقت،برابژه های تحت حاکمیتش را دارد.
زهرا اسماعیل زاده حسن چاوشیان
احساس رضایت از بازتاب توازن میان آرزوهای شخصی و وضعیت عینی فردی به وجود می آید ، این پژوهش تلاش دارد که ابتدا توصیف و تصویری از رضایت از زندگی و سرمایه اجتماعی دانشجویان دانشگاه گیلان ارائه بدهد و سپس با تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه ها به بررسی ارتباط میان این دو مقوله پرداخته شود .تحقیق حاضر با تمرکز بر نظریات پیر بوردیو و اریک فروم به بررسی رضایت از زندگی و عوامل دخیل در در رضایتمندی و نارضایتی دانشجویان دانشگاه گیلان و بررسی نظریه هایی که مستقیم یا غیرمستقیم به رضایت از زندگی و سرمایه اجتماعی پرداخته اند ، می پردازد . این تحقیق مبتنی بر پژوهش کیفی و با استفاده از نمونه گیری هدفمند است و دانشجویان دانشگاه گیلان را مورد مطالعه قرار می دهد . یافته های این پزوهش نشان می دهد که دانشجویان دانشگاه گیلان افراد نسبتا شادی هستند و می توان آنها را در در یک طیف که از راضی شروع می شود و به ناراضی ختم می شود قرار داد که عمدتا در بخش میانی این طیف قرار دارند یعنی رضایت از زندگی آنها نسبی است ، در مجموع رضایت فردی دانشجویان بیشتر از رضایت در حوزه ی فرافردی ( در حوزه اجتماعی ) می باشد . در نهایت یافته های این پژوهش حاکی از آن است افرادی که عضو در انجمن ها و شبکه ها هستند( مانند باشگاه های ورزشی ، انجمن های کمک متقابل ، تعاونی ها ، انجمن های فرهنگی و اتحادیه های داوطلبانه ) و از پیوند های اجتماعی بیشتری برخوردارند این افراد در روابط اجتماعی شان اعتماد بیشتری نسبت به اطرافیان دارند از این رو توانش اجتماعی بهتری از خود نشان می دهند و این رضایت فردی و نیز رضایت از حوزه ی اجتماعی افراد را فراهم می کند ، همچنین در این پژوهش به این نتیجه رسیدم که رضایت فردی ریشه در رضایت از اوضاع و شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جامعه نیز دارد . افرادی که با ساختار اجتماعی موجود در جامعه احساس یکی بودن می کنند و چارچوب های موجود را پذیرفته و تایید نیز می کنند و خودشان با این شرایط انطباق دارند از سطح رضایت از زندگی بالایی برخوردار هستند ، احساس رضایت از زندگی رابطه مستقیم با احساس خوشحالی و شاد بودن دارد ، به عبارت دیگر عدم رضایت از اوضاع فردی و بیگانگی با شرایط موجود در جامعه به تداوم کاهش سرمایه اجتماعی افراد دامن می زند و به باز تولید روند حاکم بر سرمایه اجتماعی افراد کمک می کند . کلید واژه ها : رضایت از زندگی ، توانش اجتماعی ، سرمایه اجتماعی ، امید به آینده فردی و اجتماعی ، خوی اجتماعی
معصومه شفیعی فردین علیخواه
چکیده: در نظر گرفتن فضاهای عمومی شهری بعنوان عرصه و تجلیگاه مناسبات و تعاملات اجتماعی که نقشی دوگانه از یکسو در شکل دهی به فرایندهای اجتماعی و از دیگرسو تعین پذیری از سوی آنها بازی می کند پدیده نسبتا جدیدی است، چرا که تا قبل از آن فضا صرفا به مثابه ظرف یا صحنه ای برای پر شدن توسط پدیده های اجتماعی نگریسته می شد،اما در نظریه های اجتماعی جدید، فضا دیگر یک ابژه ایستا که صرفا میزبان فرایندهای اجتماعی باشد نیست بلکه فضا یک تولید اجتماعی است که تمامی ارکان جامعه دست اندرکار تولید این محصول می باشند.بنابراین مثل همه محصولات اجتماعی دیگر دست قدرت در ساخت و اداره آن نقش بسزایی دارد ،در واقع امروزه برای یک محقق اجتماعی فضا آوردگاه قدرت محسوب می شود.در این میان،تفکیک جنسیتی فضاهای عمومی شهری بعنوان یکی از تکنولوژی های سیاسی قدرت مطرح است که به منظور کنترل و اداره فضاهای شهری در کشور ما در حال پی گیری است.بنابراین آنچه که در تحقیق حاضر به آن پرداخته شده است سهمی است که کاربران فضاهای تفکیک شده (در اینجا دانشگاه) در مواجهه و رویارویی با بازنمایی فضا از سوی اداره کنندگان فضای مورد نظر ایفا می کنند.مسئله اصلی این تحقیق به تاسی از دستگاه فوکویی متمرکز شدن بر نقاط مقاومتی است که در برابر قدرت اعمال شده از خلال تفکیک فضاهای عمومی شهری ،شکل گرفته است.به این منظور ،محقق با استفاده از روش تحقیق کیفی و ابزار مشاهده و مصاحبه به بررسی تجربه زیسته 16نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تهران، دانشگاه الزهر و دانشگاه علامه ،پرداخته است.یافته ها حاکی از آنست که اجرای تکنیک انضباطی فضا در سطح دانشگاههای فوق الذکر موفق به ایجاد سوژه ای مطیع و فرمانبر که صرفا مصرف کننده فضاهای بازنمایی شده باشند ،نگردیده است.
زهرا محبی مازیار جفرودی
چکیده عنوان:«بررسی تاثیرنهاد اجتماعی مدرسه در شکل گیری اخلاق کار نوجوانان دانش آموز» زهرا محبی دراین تحقیق نهاد مدرسه به عنوان یکی ازمهمترین پایگاه های اجتماعی شدن افراد درجامعه مورد بررسی قرارگرفته است. متغیر وابسته «اخلاق کار» است که با توجه به شاخص بین المللی «گریگوری سی .پتی » دارای چهار بعد می باشد: دلبستگی و علاقه به کار، پشتکار و جدیت درکار، روابط سالم و انسانی درمحل کار و روح جمعی و مشارکت درکار. متغیر مستقل نیز« نهاد مدرسه» است که با توجه به مدل سیستمی «جین بالنتاین» طراحی شده است . جامعه آماری ،دانش آموزان دختردر مدارس دولتی و غیر دولتی مقطع دبیرستان درمنطقه 12 شهر تهران می باشد که ازمیان 6290 نفر، تعداد 362 نفر به عنوان حجم نمونه و با روش «نمونه گیری تصادفی مطبق» انتخاب شده است. این پژوهش با تکیه بر نظرات «ایوان ایلیچ» مبنی بر «مدرسه زدایی» ازجامعه است. او با انتقاد به جابجایی مفهوم «دانش اندوزی» با مفهوم بی راه «مدرسه اندوزی» دردنیای امروز ، معتقد است که نهاد مدرسه به جای توجه به «خود انسان » وی را به آنچه «باید بشود»سوق می دهد..درتحقیق پیش رو فرصتی فراهم شده است که تأثیر نهاد مدرسه بر شکل گیری خلاقیت، مهارت و استعدادهای انسانی در قالب مقوله «اخلاق کار» مورد تردید و بازبینی مجدد قرار گیرد.البته درابتدا فرض براین است که نهاد مدرسه توانسته نقش تعیین کننده ای در شکل گیری این مهارت ایفا کند.برای بررسی فرضیات از روش «پیمایش»و ازابزار «پرسشنامه» استفاده شده است. دراین آزمون چهار فرضیه ی کلی و سیزده فرضیه ی جزئی مدنظر قرار گرفته است که درنهایت کلیه فرضیات کلی رد شد و تنها دو فرضیه ی جزئی با میزان همبستگی بسیار ضعیف تأیید شد. درنتیجه نظریه ی ایوان ایلیچ درخصوص ضعف نهاد مدرسه درانتقال آموزش هایی که به کمال انسانی درافراد منجر می شود به اثبات رسانید. کلیدواژه:نهاد اجتماعی،نهادمدرسه،اخلاق کار،مدرسه زدایی،دانش اندوزی،مدرسه اندوزی.
زهرا آزادفلاح مازیار جفرودی
در سال های اخیر شاهد تغییراتی در حوزه خصوصی افراد همراه با تغییر در برخی معانی هستیم. مواجه? افراد با سکسوآلیته به عنوان یکی از مهمترین ابعاد حوزه خصوصی شان، مورد توج? جامعه شناسی واقع شده است. این مطالعه با هدف شناسایی ابعاد تغییرات در سکسوآلیت? زنان و مواجه? آنان با این تغییرات صورت گرفته است. در این پژوهش با استفاده از روش کیفی و به طور خاص نظری? مبنایی و تکنیک مصاحب? اپیزودیک بر تعداد اندکی از افراد، سعی در گردآوری داده ها و تدوین نظریه ای متناسب با میدان مورد مطالعه شده است. نمونه ها از دو نسل زنان میانسال که به صورت سنتی ازدواج کرده اند و دختران جوانی که دارای تجربه های جنسی بدون ازدواج هستند به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند تا امکان مشاهده تغییرات بین دو نسل فراهم شود. پس از اتمام مصاحبه ها، و انجامِ کدگذاری باز، محوری و انتخابی، داده ها مورد تحلیل و تفسیر واقع شدند. نتایج تحقیق تغییر در برخی مفاهیم از نسل میانسالان تا نسل دختران جوان را نشان می دهد. دختران جوان همسو با تغییراتی در حوزه تجربه های جنسی شان از برخی تعاریف سنتی مفاهیم فاصله گرفته اند. آنها اغلب در مواجهه با ساختارهایی همچون خانواده، با استفاده از استراتژی هایی مثل پنهان کاری یا حفظ بکارت، سعی در ایجاد تعادل در تجربه های انتخابی شان و ساختارهای موجود دارند. همچنین نقش عاملیت زنان در روند تغییرات با نوساناتی روبروست. آنها در روند برخی از تغییرات، با تغییر شکل ظاهری، همان نقش گذشتگانشان را به عنوان کنشگرانِ منفعل ایفا می کنند.
مینا خوشدل مازیار جفرودی
پدیده تغییر جنسیت از طریق عمل جراحی و رضایت از زندگی مقوله ای مرتبط با تغییر هویت و احساس رضایت از هویت جدید است. لذا در این پژوهش هدف، شناسایی تغییر رضایت از زندگی افراد تغییر جنسیت¬داده در شهر رشت از طریق به کارگیری روش پژوهش کیفی است. جامعه¬ی مورد نظر پژوهش را کلیه افراد تغییر جنسیت داده در شهر رشت تشکیل می¬دهند که در سال¬های 1387-1391 تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفته اند و در مرکز مدیریت بحران بهزیستی شهر رشت دارای پرونده هستند که بر طبق آمار ارائه شده توسط آن 29 نفر می¬باشد. و از این تعداد 5 نفر از افراد تغییر جنسیت¬داده حاضر به شرکت در مصاحبه¬های حضوری و عمیق شدند. داده¬های پژوهش از طریق بررسی اسناد و مدارک ثبتی قبل ار انجام جراحی این افراد و استفاده از مصاحبه عمیق (مصاحبه¬های نیمه¬ساختار یافته) بعد از جراحی تغییر جنسیت گردآوری شده است. برای تحلیل یافته¬های پژوهش، محقق با کنار هم گذاشتن عبارت¬هایی که در سطح اولیه تحلیل با یکدیگر همپوشانی دارند، به طبقه¬بندی، مقوله¬بندی و برجسته¬سازی عبارت¬ها وسپس به بررسی عوامل موثر بر شکل¬گیری هر مقوله و توصیف ساختار منطقی آن¬ها با تعیین پیوستگی بین داده¬ها به تفسیر با استفاده از تحلیل استقرایی از داده¬ها پرداخته است. یافته¬های پژوهش نشان داد که پیام¬های ارسالی حاصل از تغییر جنسیت عبارتنداز: حس هویت اجتماعی، حس زندگی بهتر، حس آزادی، احساس ارزش / اهمیت، حس تنهایی، حس عدم اعتماد / عدم اطمینان، حس عدم امنیت شغلی، و حس تعلق و تمایز است، همچنین یافته ها نشان دادند که خانواده، حمایت و تعاملات اجتماعی و منابع مالی در رضایت از زندگی افراد ترانس سکسوال تاثیر دارند.
مریم علیپور کماچالی مازیار جفرودی
در این پژوهش نگرش دو نسل 18 تا 25 سال و نسل 42 تا 50 سال در مفهوم پردازی رابطه عاشقانه بررسی شد. این پژوهش درصدد پاسخگویی به پرسشهایی از قبیل نگرش افراد به عشق، شناخت برخی مفاهیم مرتبط با حوزه عاشقانه و ترسیم ابعاد مختلف عشق در نگرش دو نسل بود و استراتژی های مورد استفاده ی دو نسل را مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با استفاده از روش کیفی با رویکرد نظریه پردازی داده محور (نظریه مبنایی) و بکارگیری تکنیک مصاحبه ی نیم ساخت یافته انجام شد. همچنین از شیوه ی نمونه گیری هدفمند برای نمونه گیری از میان نسل جوان پس از جنگ 18 تا 25 سال مجرد و نسل انقلاب 42 تا 50 سال که به زعم خویش عشق را تجربه کرده اند، استفاده شد. با استفاده از روش کدگذاری داده ها، مقوله هایی به دست آمد که با تحلیل آنها ازنگرش افراد درباره ی عشق تیپولوژی هایی ارائه گردید. تحقیق نشان می دهد که عواملی نظیر چرخه زندگی، جنسیت، دین، تغییرات اجتماعی، مصرفی شدن و بازاندیشی مهمترین عواملی بوده که نگرش افراد درباره ی عشق را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین یافته ها مبین آن است که نسل جوان بیشتر طرفدار ارزشهای فرامادی هستند و در روابط عاشقانه ی خود در زمینه ی عاطفی و عقلانی خود پیرو بوده اند، .ولی بدلیل گرایش نسل 42 تا 50 سال به ارزشهای مادی، این نسل، بیشتر دچار ارزشهای محاط شدگی هستند. در بین زنان نسل 42 تا 50 سال تبدیل عشق به رویداد غیر قابل تکرار یا مفهومی مربوط به گذشته بدست آمد. به این معنی که زنان با قرارگرفتن در دوره ای از زندگی که با فرزند آوری شان در ارتباط است امکان تجربه رابطه عاشقانه برایشان محدود شده است.ولی این مسئله در بین مردان به ندرت دیده شده است.
فائزه کمالی مازیار جفرودی
تأثیرات عمیق مدرنیته از طریق نهادها و سازمان های گوناگون ابعاد مختلف زندگی انسان عصر مدرن را در برگرفته است. یکی از این ابعاد هویت دینی و یکی از نهادها ی مدرن، نهاد آموزش و پرورش و به ویژه دانشگاه می باشد. جامعه ایران نیز درگیر و تحت تأثیر جریان مدرنیته است. یکی از نظریه های مطرح درباره تأثیرات جامعه مدرن به ویژه از طریق نهادهای آموزشی، نظریه چندگانگی زیست جهان پیتر برگر است. در تحقیق حاضر جهت فهم و درک چگونگی تأثیر دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن بر هویت و عقاید دینی دانشجویان با تکیه بر نظریه پیتر برگر و روش روان شناسی گفتمانی که با روش مراجع محوری تکمیل گشته است با 31 دانشجو و 5 غیر دانشجو مصاحبه عمیق صورت گرفت. جامعه آماری شامل دوستان نزدیک محقق است. پس از تحلیل متن مصاحبه ها و کدبندی سه مرحله ای توصیفی، تفسیری و تبیینی، نتیجه حاکی از این است که دانشگاه موجب گستردگی زیست جهان دانشجویان و تقویت روحیه پرسشگری در آن ها می شود؛ اما چگونگی بهره بردن از این امکان و برداشت از اطلاعات به پیش زمینه های قبل از ورود به دانشگاه و تمایلات درونی دانشجویان بستگی دارد. دانشجویان در مقایسه با غیر دانشجویان نسبت به دین تفکر انتقادی بیش تری داشته و بیش تر به تحلیل و بررسی ابعاد می پردازند.
ناصر حقی محمدامین کنعانی
چکیده ندارد.
ماهرخ حق پرس حمید عباداللهی
چکیده ندارد.
تافکه حسن پور مازیار جفرودی
چکیده ندارد.
منصور موقر نربین مازیار جفرودی
چکیده ندارد.