نام پژوهشگر: نبی اله یارعلی
عیسی زارعی نبی اله یارعلی
تجربه نشان داده است که در حفظ و احیای جنگل ها، هر نوع برنامه ریزی، سیاست گذاری و تصمیم گیری متمرکز و بدون حضور و مشارکت مردم ناموفق بوده است. از این رو، پژوهشی با هدف انتخاب مدیریتی بهینه، جهت حفاظت بهتر از جنگل های زاگرس جنوبی با استفاده از مدل ahp ((analytic hierarchy process، در مناطق جنگلی هفت پیران و بالد از شهرستان اردل به اجرا درآمد. روش انجام تحقیق مشاهده مستقیم بود، که در آن از شیوه پیمایشی استفاده گردید. هم چنین برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه همراه با مصاحبه استفاده شد. جامعه آماری شامل دو گروه، یکی مسئولین ادارات منابع طبیعی(اداره منابع طبیعی کل استان چهارمحال و بختیاری، اداره منابع طبیعی شهرستان شهر کرد و اداره منابع طبیعی شهرستان اردل) و دیگری مردم منطقه بودند همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار اکسپرت چویس((expert choice استفاده گردید. بر اثر نتایج حاصله از تحقیق از نظر مسئولین گزینه های: خروج جنگل نشینان از جنگل(1/31%)، خصوصی سازی (2/30%)، شرکت های تعاونی (3/18%)جنگلداری سنتی(5/13%)، و قرق(9/6%) به ترتیب بیشترین امتیاز و کمترین امتیاز را گرفتند. از نظر مردم گزینه های: جنگلداری سنتی(4/33%)، شرکت های تعاونی(4/26%)، خصوصی سازی (6/17%)، خروج جنگل نشینان از جنگل (8/13%) و قرق (7/8%) به ترتیب بیشترین امتیاز و کمترین امتیاز را گرفتند. در نهایت با توجه به ادغام دیدگاه های مردم و مسئولین گزینه های: شرکت های تعاونی(33%)، جنگلداری سنتی(3/22%)، خروج جنگل نشینان از جنگل (3/21%)، خصوصی سازی (15%) و قرق(4/8%) به ترتیب بیشترین امتیاز و کمترین امتیاز را گرفتند. کلمات کلیدی: حفاظت جنگل.مدیریت جنگل.تجزیه وتحلیل سلسله مراتبی، ahp.
سیده زهرا خراسانی نبی اله یارعلی
چکیده امروزه استفاده از اوقات فراغت و تفریح جزیی از زندگی روزمره جوامع پیشرفته بشمار می آید و سیستم های مختلف تفریحی به عنوان یک ضرورت در تمدن های بشری جلوه گر شده اند. بررسی ها بر روی خصوصیات رفتاری، نقش تنوع بخشیدن به زندگی عادی و خارج شدن از محیط بسته زندگی و استفاده از فضاهای سبز را به خوبی نشان می دهد. به همین دلیل اجرای طرح های توسعه فضای سبز، ایجاد مراکز تفریحی و تفرجگاه های طبیعی و پارک ها ضروری به نظر می رسد. اما آنچه که استفاده از تفرجگاه های خارج از شهر و بویژه پارک های جنگلی را ممکن می سازد شبکه حمل و نقل بوده و یا در واقع جاده ها هستند که به عنوان یک شریان حیاتی برای رسیدن به اینگونه مناطق محسوب می شوند. بر این اساس تحقیقی با هدف بررسی مناسب ترین شبکه جاده به منظور تکمیل و یا تصحیح جاده موجود با استفاده از gis در پارک جنگلی مخملکوه واقع در شهرستان خرم آباد صورت پذیرفت و در ابتدا جاده های موجود در پارک و مشخصات آن مورد بررسی قرار گرفت. سپس به منظور پیش بینی مسیر جاده ها اقدام به شناسایی عوامل موثر در مسیریابی جاده ها گردید. در محیط gis نقشه این عوامل تهیه گردید. با تلفیق نقشه های وزن داده شده در محیط gis نقشه قابلیت عبور مناطق بدست آمد. برای پیش بینی مسیر جاده از pegger در محیط arcview استفاده شد و نتیجه آن ارائه 5 مسیر بود. سپس به منظور تعیین مناسبترین شبکه پیشنهادی جاده با استفاده از معیارهایی چون هزینه تمام شده مسیرها، پوشش ایجاد شده، قابلیت عبور مسیر جاده ها و زون بندی تفرجی پارک به رتبه بندی گزینه ها اقدام گردید. به این منظور از مدلahp که یکی از روش های تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی که تصمیم گیری چند معیاره می باشد استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که جاده های موجود از نظر فنی شرایط خوبی دارند اما نتوانسته اند منطقه را بطور مناسب و مطلوب پوشش دهند و امکان دسترسی به نقاط مختلف پارک را فراهم آورند. در نهایت گزینه مسیر شماره 2 بالاترین وزن را در تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی به خود اختصاص داد که بعنوان بهترین مسیر توسعه پیشنهادی ارائه گردیده است. کلمات کلیدی: پارک جنگلی، gis ، جاده، طراحی مسیر، هزینه، ahp
مهدیه سیف الهی نبی اله یارعلی
چکیده مدل تخریب (degradation model) یکی از انواع روش های ارزیابی آثار توسعه بر محیطزیست environmental) assessment(impact،(eia)است.این مدل یکی از انواع مدل های ریاضی و تجلی ارتباط بین کمیت ها و کیفیت های بخشی از جهان هستی به صورت فیزیکی و ریاضی است، به صورتی که نشان دهنده ی هستی، یا پدیده موجود در دنیای واقعی باشد. در این بررسی از مدل تخریببرای مطالعه ی آثار توسعه بر محیط زیست حوزه آبخیز سد زاینده رود در دو نوع واحدهای کاری شامل زیر حوزه های آبخیز و واحدهای شبکه فرضی استفاده شده است. برای دستیابی به این مهم، ابتدا محدوده یحوزه آبخیز سد زاینده رودیک بار بر حسب زیر حوزه های آبخیز(روی نقشه توپوگرافی 50000 :1) به واحدهایی با مساحت میانگین 400 هکتار و یک بار دیگر براساس شبکه فرضی ( براساس کسری از طول و عرض جغرافیایی) با ابعاد 2 کیلومتر در 2 کیلومتر (400 هکتار) به 1065 سلول تقسیم می گردد. آسیب پذیری اکولوژیکی با استفاده از نقشه های شیب، ارتفاع، اقلیم، حساسیت سنگ مادر به فرسایش، خطر زمین لرزه، طبقات آسیب پذیری خاک، حساسیت هیدرولوژیک، پوشش گیاهی و زیستگاه با کمک نرم افزارarcgis در هر دو نوع واحدهای کاری تعیین شده و طبقه بندی می شوند. در مرحله ی بعد با استفاده از نقشه ی توپوگرافی، مشاهدات میدانی و نظرهای کارشناسان و افراد محلی، عوامل تخریب در کل حوزه آبخیز شناسایی و شدت آنها تعیین می گردد. تراکم فیزیولوژیک هم از تقسیم جمعیت موجود در هر واحد کاری بر وسعت زمین های قابل کشت در هر واحد به دست می آید. در نهایت با استفاده از جدول نهایی تخریب و وارد کردن مشخصه های مدل در نرم افزارexcell، ضریب تخریب در هر یک از واحدهای کاری حوزه آبخیز مورد محاسبه و تحلیل قرار خواهد گرفت. ضرایب تخریب به دست آمده برای کلیه واحدها، بر اساس نظریه ی فازی در6 طبقه و3 دسته طبقه بندی می شوند. بدین ترتیب کلیه ی واحدها از نظرشدت و میزان تخریب با یکدیگرمقایسه می شوند وکل حوزه ی آبخیز به سه پهنه با توانایی توسعه بیشتر، نیازمند بازسازی و نیازمند اقدامات حفاظتی تقسیم می شود که در این مطالعه 99.90 درصد منطقه در طبقه ی مستعد توسعه ی بیشتر، 0.067 درصد منطقه در طبقه ی نیازمند بازسازی و 0.024 درصد منطقه در طبقه ی نیازمند اقدامات حفاظتی قرار گرفت. در پایان مقایسه نتایج بر اساس دو نوع واحد کاری صورت گرفت که نوآوری این تحقیق نسبت به موارد مشابه می باشد. بهترین گزینه برای توسعه ی حوزه ی آبخیز زاینده رود به سمت نواحی شمالی و شرقی حوزه ( شهرستان های داران، دامنه) و در مرتبه ی بعدی شهرستان چادگان ( توسعه ی اکوتوریسمی) معرفی شد. همچنین بایستی از پیشرفت توسعه به سوی نواحی جنوبی و غربی ممانعت به عمل آورده و بازسازی واقدامات اصلاحی را در این مناطق در الویت قرار داد. همچنین از این مطالعه این نتیجه حاصل شد که برای ارزیابی اثرات زیست محیطی توسعه در این منطقه روش زیرحوزه در مقایسه با روش شبکه بندی بهتر است چون این روش ارتباط بیشتری با عوامل اکولوژیکی دارد. در پایان راهکارهایی برای رفع و یا کاهش عوامل موثر بر تخریب و یا بهبود روند توسعه در آینده ارائه گردید. کلید واژه ها: مدل تخریب،حوزه ی آبخیز سد زاینده رود، زیرحوزه های آبخیز، شبکه ی فرضی
ناهید جلیلی نبی اله یارعلی
تامین معیشت پایدار جوامع محلی مرتبط با عرصه های جنگلی یکی از عوامل اثر گذار در مدیریت پایدار منابع جنگلی است. برنامه ریزی در جهت ارتقاء و بهبود وضعیت معاش و درآمد خانوارهای روستایی به عنوان یک خط مشی مهم و اثرگذار برای تحقق توسعه پایدار تعریف شده است.این تحقیق به بررسی پتانسیل اقتصادی و اجتماعی راهکارهای پیشنهادی برای ارتقای وضعیت معیشت خانوارهای روستایی در منطقه بازفت شهرستان کوهرنگ استان چهارمحال و بختیاری می پردازد. در این بررسی راهکار های جایگزین و ارتقاء دهنده درآمد، شامل راهکارهای توسعه آگروفارستری، اکوتوریسم، اجرای طرح های جنگلداری چند منظوره و آموزش و ترویج ساکنین محلی است. به این منظور وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساکنین پنج روستا شامل روستاهای طارم، دورک علیا، دورک سفلی، الگی علیا و الگی سفلی از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه در خصوص منابع درآمدی و هزینه ای، میزان اراضی و باغات تحت مالکیت و مقدار تولیدات مختلف اهالی جمع آوری شد. همچنین نظرات ایشان در رابطه با هر یک از روش های پیشنهادی برای جایگزینی در تامین درآمد و اشتغال روستایی و میزان پذیرش این راهکارها از طرف خانوارها اخذ شد. سپس با توجه به نتایج حاصل از پرسشنامه ها و نیز مطالعات وضعیت رابطه اهالی روستا با منابع جنگلی از طریق روش dpsir تحلیل شد. همچنین نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدات شیوه فعلی ارتباط اهالی با جنگل و نیز روش فعلی تامین معاش ایشان با استفاده از روش swot تعیین شد. در مرحله بعد هر یک از راهکارهای ذکر شده برای ارتقاء معیشت خانوارها از لحاظ پتانسیل اقتصادی به منظور برآورد میزان درآمدزایی هر روش بررسی شد. سپس روش های مورد نظر پیشنهادی با استفاده از معیارهای اقتصادی شامل میزان درآمد سرانه و میزان اشتغالزایی مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین میزان پذیرش هر یک از این راهکارها براساس معیارهای اجتماعی شامل سطح آگاهی خانوارها از روش پیشنهادی و نیز میزان تمایل ایشان به اجرای هر روش مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بدست آمده از روش swot و dpsir نشان دهنده استفاده اهالی از منابع جنگلی و مرتعی بوده که با روش های غیراصولی سبب تخریب منابع طبیعی شدند. براساس نتایج حاصل از بررسی هر یک از راهکارها از دو جنبه اقتصادی و اجتماعی در جهت بهبود معیشت خانوارهای روستایی راهکار مناسب در بین راهکارهای پیشنهادی از نظر اقتصادی روش اگروفارستری است اما از نظر پذیرش اجتماعی روش پرورش ماهی از پذیرش بیشتری برخوردار بوده است. کلید واژه ها: راهکارهای تغییر معیشت، مدیریت پایدار جنگل، جوامع روستایی، منطقه بازفت، چهارمحال و بختیاری
سودابه گراوند نبی اله یارعلی
مدیریت منابع طبیعی و به طور خاص مدیریت جنگل، به دلیل نقش مهم جنگل در برقراری تعادل اکولوژیک در کره زمین، جزء مدیریت های مهم و تأثیر گذار در دنیا محسوب می گردد. امروزه میزان سطح جنگل به عنوان شاخصی از توسعه یافتگی از درجه اهمیت بالایی برخوردار است و مدیریت صحیح برای حفظ و ارتقاء کمیت و کیفیت جنگل ها بسیار ضروری است. در لرستان حدود دو میلیون و یکصد هزار هکتار جنگل وجود دارد که این میزان معادل 20 درصد جنگل های زاگرس می باشد اگرچه این جنگل ها از نظر اقتصادی ارزش بالایی ندارند اما تعدیل آب و هوا، حفظ خاک و جنبه های حفاظتی جنگل ها بسیار حیاتی و مهم است. آتش سوزی یکی از مهم ترین عوامل مخرب در مناطق طبیعی محسوب شده و همواره این اکوسیستم حیاتی را مورد تهدید قرار می دهد. پیش بینی احتمال وقوع آتش و تعیین درجه خطر مناطق می تواند ما را در اطفاء حریق و عملیات پیشگیرانه و مدیریت بهتر یاری نماید. در این مطالعه ابتدا مناطق آتش سوزی شده عرصه های طبیعی استان با کمک gps برداشت شدند و سپس به محیط نرم افزار arcgisانتقال و نقشه پراکنش آتش سوزی عرصه های طبیعی استان تهیه گردید. برای تعیین الگوی پراکنش نقاط از سه روش کوادرات، نزدیکترین همسایه و k رایپلی و برای تعیین مناطق پرخطر از روش کرنل استفاده شد. در ادامه فاکتور های تأثیرگذار بر آتش سوزی مانند عامل (پوشش گیاهی، توپوگرافی و عوامل انسانی و اقلیمی) مشخص و هر یک از آن ها به عنوان یک لایه اطلاعاتی در محیط gis رقومی شده و به منظور تحلیل های مربوط به روش های منطق فازی و تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردیدند. تحلیل های مربوط به روش منطق فازی پس از تعیین توابع عضویت لایه ها با استفاده از نرم افزار ilwis انجام شد در این مطالعه از 3 تابع عضویت مثلثی، ذوزنقه ای و s شکل استفاده شد جهت ترکیب کلاسه های لایه های ورودی از عمل and استفاده شد و برای تهیه لایه خروجی از 5 عملگر اشتراک ، اجتماع، جمع فازی، ضرب و گاما استفاده شد. در نهایت با انتخاب شهرستان کوهدشت به عنوان نمونه ارتباط خطر آتش سوزی با عوامل اقتصادی-اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج آنالیز الگوی پراکنش نقاط در هر سه روش، وجود الگوی کپه ای را تأیید می کند. با توجه به اینکه روش k رایپلی تصویر بهتری از الگوی نقاط در مقیاس های مختلف نشان می دهد، نتایج نشان داد که استفاده از این روش نسبت به دو روش دیگر در تعیین الگوی پراکنش نقاط آتش سوزی برتری دارد. نتایج حاصل از پهنه بندی به روش ahp یک نقشه با 4 طبقه خطر کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد می باشد. نتایج حاصل از پهنه بندی با روش فازی نیز نشان داد که عملگر گاما 9/0 نسبت به بقیه عملگرها برای تهیه نقشه خطر آتش سوزی مناسب تر است همچنین نتایج مقایسه دو روش ahp و منطق فازی نشان داد که روش منطق فازی انعطاف پذیری بیش تری در تهیه نقشه خطر دارد
سیمین حبیبی نبی اله یارعلی
حفاظت، توسعه و بهره برداری بهینه از منابع طبیعی نیازمند گسترش سرمایه گذاری در این بخش است. تأمین این سرمایه در عمل از عهده دولت خارج است ضمن اینکه جهت گیری فعالیت های توسعه کشور نیز به سمت واگذاری امور به مردم است. به همین دلیل منابع طبیعی درسال های اخیر با اعمال سیاست های تشویقی و گسترش برنامه های ترویجی و نیز حمایت موسسات اعتباری و بانک ها، مشارکت مردمی در طرح ها به صورت جدی مورد توجه قرارگرفته است. در همین راستا، نیاز صنایع سلولزی کشور به چوب از یک طرف و ضرورت حفظ جنگل ها از طرف دیگر سازمان جنگل ها را بر آن داشته تا زمینه مشارکت بخش خصوصی و کشاورزان را در تولید چوب فراهم آورد و به دلیل ویژگی های خاص گونه های سریع الرشد در تأمین چوب، امروزه توسعه و کشت این درختان با همکاری و مشارکت مردم در صدر برنامه های سازمان جنگل ها و مراتع کشور قرارگرفته است. ولی آنچه مسلم است، مشارکت مردمی در این زمینه همواره با موانع، مشکلات و چالش هایی روبه رو بوده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر نوع (سطح) نگرش صنوبرکاران و همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی شان در پذیرش (به کارگیری) روش ها و شیوه های نوین در استان چهارمحال و بختیاری است. روش تحقیق در این مطالعه از نوع روش های توصیفی پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری شامل صنوبرکاران استان چهارمحال و بختیاری می شود که طی آن 245 صنوبرکار از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای هدف دار و تصادفی (3000n=) از شهرستان های شهرکرد، فارسان، کوهرنگ، اردل، بروجن، لردگان و کیار انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این مطالعه پرسش نامه بود که پس از بررسی روایی ظاهری و محتوایی، آزمون مقدماتی و تعیین اعتبار برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت. یافته های این مطالعه به شرح زیر است: بین سن، سابقه کشت صنوبر و میزان هزینه متوسط در یک هکتار با میزان کاربرد روش ها و تکنیک های نوین در صنوبرکاری رابطه معکوس و معنی دار و بین تحصیلات، درآمد، میزان مالکیت، میزان تولید در هکتار، درآمد متوسط در هکتار با میزان کاربرد روش ها و تکنیک های نوین در صنوبرکاری رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. روابط معنی دار و مستقیمی بین هدف و انگیزه، ارتباطات، خدمات، مشوق ها و نگرش صنوبرکاران با میزان کاربرد و رابطه معنی دار و معکوسی بین موانع کاشت و میزان کاربرد بدست آمد. تحلیل رگرسیون چند متغیره (روش گام به گام) نشان می دهد ارتباطات نسبت به نگرش، مشوق ها، رضایت، خدمات، موانع و مشکلات و هدف و انگیزه تأثیر معنی دارتر و قویتری بر میزان کاربرد روش ها و تکنیک ها اعمال می کند.