نام پژوهشگر: معصومه پور محمد رضای تجریشی
محبوب بخشی بارزیلی معصومه پور محمد رضای تجریشی
هدف: هدف کلی این پژوهش، تعیین تاثیر آموزش " نظریه ذهن" بر "بهبود مهارتهای اجتماعی " دانش آموزان پسر کم توان ذهنی 8- 12 ساله بود. روش: طرح پژوهش از نوع مطالعات شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. ابتدا بر روی تمامی دانش آموزان کم توان ذهنی 8 تا 12 ساله شاغل به تحصیل در مدرسه استثنایی «آرمان» مشکین شهر (که جمعاً 43 دانش آموز بودند) پیش آزمون باور کاذب شامل دو تکلیف "انتقال غیر منتظره"، "محتوای غیر منتظره"، و آزمون "نمود- واقعیت" اجرا شد و پس از اعمالِ ملاکهای ورودی پژوهش تعداد 39 دانش آموز شرایط ورود به مطالعه را داشتند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (19n=) و آزمایش (20n=) تقسیم شدند. سپس پرسشنامه مهارتهای اجتماعی توسط معلمان دانش آموزان منتخب تکمیل گردید. در طول پژوهش تعداد 9 نفر (4 نفر گروه کنترل، 5 نفر گروه آزمایش) از ادامه همکاری سر باز زدند و 30 نفر باقیمانده مورد پژوهش قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه در جریان آموزش قرار گرفت. پس آزمون نظریه ذهن و مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی بلافاصله بعد از اجرای آموزش برای هر دو گروه مجدداً اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی و آزمون های آماری کولموگروف- اسمیرنف، آزمون t مستقل و تحلیل کوواریانس به کار گرفته شد. یافته ها: گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل عملکرد بهتری در پس آزمون مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی (001/0>p) داشت. همچنین، تفاوت دو گروه مورد مطالعه در مولفه همکاری و خویشتنداری از نظر آماری معنی دار بود (001/0 >p). اماتفاوت دو گروه مورد مطالعه در مولفه ابراز وجود از نظر آماری معنی دار نبود (143/0>p). نتیجه گیری: آموزش نظریه ذهن به دانش آموزان کم توان ذهنی موجب بهبود مهارتهای اجتماعی، افزایش همکاری و خویشتنداری در آنها شده ولی در ابراز وجود آنها تغییری ایجاد نکرده است. در مجموع، می توان گفت که آموزش نظریه ذهن می تواند موفقیت دانش آموزان کم توان ذهنی را در مهارتهای اجتماعی در سالهای آتی افزایش دهد. واژه های کلیدی: نظریه ذهن، مهارتهای اجتماعی، کم توانی ذهنی
اسماعیل اسماعیلی معصومه پور محمد رضای تجریشی
چکیده تحقیق حاضر به منظور تعیین کارآمدی راهبرد مرور ذهنی بر حافظه فعال کودکان 5 تا 8 سال با سندرم داون انجام شد. در این پژوهش شبه آزمایشی، 24 کودک (14 پسر و 10 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس از کانون خیریه سندرم داون ایران انتخاب و به طور مساوی و تصادف در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. تمامی آزمودنی ها با استفاده از ماتریس های پیشرونده ریون رنگی (ریون، 1947) و آزمون حافظه دیداری کیم کاراد (1945) و آزمون تشخیص توالی حافظه شنیداری-بیانی (نادری و سیف نراقی، 1371) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه (هفته ای 2 جلسه؛ هر جلسه 30 دقیقه) آموزش راهبرد مرور ذهنی شرکت کردند ولی گروه کنترل برنامه های عادی کانون را دنبال نمودند. پس از پایان جلسات آموزشی، مجدداً آزمون های حافظه دیداری کیم کاراد و تشخیص توالی حافظه شنوایی-بیانی بر تمامی کودکان اجرا شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری تحلیل شدند. نتایج حاکی از این بود که راهبرد مرور ذهنی موجب افزایش نمره های گروه آزمایش در حافظه دیداری (001/0 p<) فراخنای عدد (003/0p<)، فراخنای کلمه (001/0p<)، حافظه شنیداری (001/0p<) و حافظه فعال کل (001/0p<) در مقایسه با گروه کنترل شده است. در مجموع، می توان نتیجه گرفت که راهبرد مرور ذهنی عملکرد حافظه فعال دیداری را بیشتر از حافظه فعال شنیداری در کودکان سندرم داون بهبود بخشیده است. واژه های کلیدی: راهبرد مرور ذهنی، حافظه فعال، کودک با سندرم داون
سید مصطفی میرزایی معصومه پور محمد رضای تجریشی
چکیده: مهارت های زندگی به معنای توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت در نظر گرفته می شوند به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و مشکلات زندگی کنار بیاید. مهارت های زندگی سازه ای است که به لحاظ نظری و علت شناسی مشابهت هایی با بلوغ هیجانی دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر بلوغ هیجانی نوجوانان با سندرم داون می باشد. از جامعه آماری نوجوانان 12 تا 18 سال با سندرم داون عضو کانون خیریه داون تهران 25 نفر با توجه به معیارهای ورودی انتخاب شدند و پرسشنامه بلوغ هیجانی را پاسخ دادند و پس از آن 14 جلسه، هفته ای 2 جلسه در طول 2 ماه، مهارت های زندگی را آموزش دیدند. پس از یک هفته از اتمام آموزش دوباره پرسشنامه بلوغ هیجانی را تکمیل کردند. میانگین های بدست آمده در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از طریق آزمون() وابسته مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان دادند که آموزش مهارت های زندگی بر بلوغ هیجانی به طور کلی و بر تمامی مولفه های بلوغ هیجانی نیز تاثیر مثبت دارد. نتایج این پژوهش نقش آموزش مهارت های زندگی در بهبود بلوغ هیجانی کودکان با سندرم داون را تایید می کند. آموزش این مهارت ها به نوجوانان با سندرم داون که در زمینه بلوغ هیجانی مشکل دارند می تواند آنها را از این مشکلات رهایی بخشد. با توجه به اینکه بلوغ هیجانی عبارت از خصوصیات شخصی است که قابلیت مقاومت در برابر تاخیر در ارضاء نیازها را ایجاد می کند و فردی که دارای این مولفه روانشناختی می باشد ویژگی هایی چون سازگاری موثر با خود، خانواده، همسالان، جامعه و فرهنگ خویش را دارا است. می توان گفت تا حد زیادی بلوغ هیجانی در تعاملات بین فرد و جامعه (خانواده، دوستان و ...) شکل می گیرد. نشانه های بلوغ هیجانی اکثرا در ارتباط با دیگران مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. فرد توانایی سازگاری موثر را زمانی به دست می آورد که روابط بین فردی و اجتماعی متعددی را به درستی تجربه کند. خود و انتظارات خود را به خوبی بشناسد و از همین طریق بتواند سایر افراد را مورد بررسی قرار دهد و انتظارات دیگران را نیز بشناسد و بتواند خود را جای آنها بگذارد. با توجه به آنچه بیان شد اینگونه می توان نتیجه گرفت که در طول زندگی همراه با کسب تجربه ها و تعاملات با دیگران بلوغ هیجانی به صورت خودکار و بدون نیاز به آموزش شکل می گیرد. هر فرد به مرور زمان توانایی ها، تکنیک ها و روش های لازم برای تعامل با دیگران را به دست می آورد و به بلوغ مطلوب در این زمینه می رسد. اما افرادی که به هر دلیل نتوانند روابط بین فردی و تعاملات سالم و بدون مشکل را با دیگران برقرار کنند در معرض خطر عدم دستیابی به بلوغ هیجانی مطلوب قرار می گیرند. نوجوانان با سندرم داون به دلیل عدم بهره مندی از هوشبهر مطلوب و نشانگان فیزیولوژیکی خاصی که روابط و تعاملات آنها را با دیگران تحت تاثیر قرار می دهد، در این دسته از افراد جای می گیرد. در چنین شرایطی آموزش مهارت های زندگی می تواند به عنوان یک عملکرد و فعالیت جبرانی برای به دست آوردن توانایی ها و تکنیک های ارتباط بین فردی عمل کند. در طول آموزش مهارت های زندگی این نوجوانان توانایی همدلی، تصمیم گیری، شناخت شرایط و ویژگی های خود، حل مسئله، برقراری ارتباط و ... را تمرین می کند و زمینه های برقراری ارتباط و تعامل صحیح را بدست می آورند و به تبع آن در زمینه بلوغ هیجانی پیشرفت می کنند؛ چرا که بیان شد بلوغ هیجانی حاصل برقراری ارتباط موثر و سالم با اطرافیان است. با این توضیحات می توان به این نتیجه رسید که آموزش مهارت های زندگی شرایط رسیدن به بلوغ هیجانی را در نوجوانان با سندرم داون فراهم می کند. مراکزی که در امر آموزش نوجوانان با سندرم داون متولی هستند باید آموزش مهارت های زندگی را به عنوان یک دوره ای از فعالیت های اجتماعی جبرانی، با هدف ارتقاء بلوغ هیجانی به کار بگیرند.