نام پژوهشگر: سید جواد مولی
ریحانه محمدخانی رضا قراخانلو
نوروتروفین های مشتق از عضله در سازگاری عضلات اسکلتی به ورزش نقش دارند، اما اثرات تمرین مقاومتی بر آنها بررسی نشده است. nt-4/5 یکی از اعضای خانواده نوروتروفین ها می باشد که ناشناخته تر از دیگر اعضا باقی مانده است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر یک جلسه تمرین مقامتی بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضلات تند انقباض fhlو کند انقباض نعلی در دو نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین در رت های نر نژاد ویستار می باشد. تعداد 24 رت نر نژاد ویستار در سن 5 هفتگی با میانگین وزنی 230 گرم انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه کنترل (8 موش صحرایی) و یک جلسه تمرین( 16موش صحرایی) تقسیم شدند. در جلسه تمرین، حیوانات 3 ست و در هر ست 5 بار از نردبان با 30% وزن بدن بالا رفتند و بین تکرارها 1 دقیقه و بین هر ست 2 دقیقه استراحت داشتند. بعد از جلسه تمرینی رت های گروه تمرین در دو نوبت 24 و 48 ساعت بعد از تمرین قربانی شدند. سطوح پروتئین nt-4/5 با استفاده از کیت الایزا اندازه گیری شد. یافته های تحقیق افزایش معناداری را در سطوح پروتئین nt-4/5 عضله نعلی در نقطه زمانی 24 و 48 ساعت بعد از تمرین نشان داد و مشخص کرد که یک جلسه تمرین مقاومتی تاثیری بر سطوح پروتئین nt-4/5 عضله fhl ندارد. همچنین در این مطالعه مقادیر پایه nt-4/5 در عضله تند انقباض نسبت به کند انقباض بیشتر بود. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند مدل مناسبی برای تحریک پاسخ نروتروفین های مشتق از عضله مخصوصاً در کند انقباض باشد.
محمودرضا رفیعی سید جواد مولی
کاربردهای بالینی سلول های بنیادی جنینی از یک سو با مشکل پس زدن بافت و از سوی دیگر با محدودیت های اخلاقی روبروست. راه کاری که به تازگی ابداع گردیده القای بازبرنامه ریزی در سلول های بالغ به کمک فاکتورهای رونویسی معین می باشد. این کار اولین بار به واسطه بیان چهار فاکتور رونویسی به نام های oct4، sox2، c-myc و klf4 انجام شد و سلول های بنیادی حاصل را سلول های القا شده پرتوان (ips) نامیدند. تاکنون به منظور بهینه سازی و نزدیک کردن این فن آوری به کاربرد های بالینی تلاش های بسیاری صورت گرفته است، اما همچنان نیاز به مطالعات پایه ای بیشتری بر روی آن وجود دارد. از سوی دیگر، القای بازبرنامه ریزی مدل جالبی برای مطالعه مسیرهای سیگنال دهی، اپی ژنتیک و سرطان می باشد. در این تحقیق، ابتدا انتقال ژن با استفاده از رتروویروس به کمک فلوسایتومتری و absolute real-time pcr بهینه سازی شد. همچنین روشی ساده برای تولیدleukemia inhibitory factor (lif) مورد نیاز سلول های پرتوان موشی ابداع گردید. علاوه بر آن، با استفاده از پروموتر mir-302s ، وکتوری ساخته شد که می تواند به عنوان نشانگری برای شناسایی سلول های پرتوان مورد استفاده قرار گیرد. پس از آن سلول های ips با استفاده از وکتور های ویروسی القاپذیر تولید شده و از نظر بیان مارکر های جنینی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج ترانسداکشن سلول ها با چهار فاکتور رونویسی oct4, sox2, klf4 و c-myc نشان داد، سلول های بالغ در یک فرآیند تدریجی و در طول 2 تا 3 هفته بازبرنامه ریزی می شوند. به نحوی که در نهایت مارکر های سلول های پرتوان در آنها بیان می شوند. در نهایت بیان واریانت های oct4-a و oct4-b قبل و بعد از بازبرنامه ریزی در سلول ها بررسی شد. نتایج این آزمایش نشاندهنده وقوع splicing های دور از انتظار، در مورد oct4-b در سلول های ips بود. دودمان های ips تولید شده با استفاده از وکتور های ویروسی القا پذیر در این تحقیق، می توانند ابزار ارزشمندی برای مطالعه بر روی سلول های ips و مکانیسم بازبرنامه ریزی باشند. این مطالعات می تواند درنهایت از یک سو شناخت ما را از چگونگی کنترل ژنوم و تمایز سلولی گسترش دهد؛ و از سوی دیگر راهگشای کاربرد های بالینیِ ایمنِ سلول های ips باشد.
ملک حسین اسدی سید جواد مولی
سال هاست که دو مدل متضاد برای منشا سرطان مطرح شده است. در یک فرضیه چنین استنباط می شود که سلولهای بنیادی بالغ برای شروع فرایند توموزایی ضروری می باشند در حالیکه در فرضیه دیگر چنین ادعا می شود که سلولهای تمایز یافته تمایز خود را از دست داده، باز برنامه نویسی و تبدیل به سلولهای سرطانی می شوند. هدف اصلی در این مطالعه، بررسی فرضیه های مذکور در سرطان معده بود. به همین منظور بیان تعدادی از ژن های دخیل در خودبازسازی سلولهای بنیادی و علاوه بر آن ژنهای باز برنامه نویسی در سرطان ادنوکارسینومای معده مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت با تو جه به الگوی بیانی ژنهای مذکور در تومورهای معده، بیان رونوشتهای ns و oct4b1 در رده های سلولی سرطانی معده با استفاده از استراتژی rnai سرکوب و اثرات فنوتیپی و مولکولی مهار آنها مورد بررسی قرار گرفت. در بخش اول این تحقیق بیان بالقوه ژنهای خودبازسازی و باز برنامه نویسی در تومورها، بافتهای غیر توموری، رده سلولی سرطانی معده، ags، با استفاده از روش real-time rt-pcr مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان دادند که بیان واریانتهای ژن oct4 در نمونه های سرطانی نسبت به نمونه های غیر توموری معده افزایش می یابد. نتایج مشابه ای در بررسی بیان ژن نوکلئوستمین مشاهده شد. در بررسی بیان ژنهای sox2 و klf4 نتایج متفاوتی به دست آمد به طوری که در بررسی بیان ژنهای nanog و lin28 عدم بیان این ژنها در نمونه های توموری و غیر توموری مشاهده گردید. در بخش دوم تحقیق، برای بررسی نقش ژنهایی که در سرطان افزایش بیان داشتند بیان آنها با استراتژی rnai مهار گردید. بیان ژنnucleostemin در رده سلولی سرطانی معده، ags، در سطح mrna و پروتئین مورد بررسی قرار گرفت، بررسی جایگاه درون سلولی این پروتئین، با استفاده از روش ایمنوسیتوشیمی فلورسنس، در سلول های ags نشان داد که در این سلولها نیز این پروتئین جایگاه درون سلولی هستکی دارد. در بخش بعدی ، بیان ژن nucleostemin با استفاده از روش rnai مهار شد. نتایج نشان داد که مهار nucleostemin بر روی مورفولوژی سلولهای ags تاثیرات بارزی می گذارد و مورفولوژی این سلولها به فرم شبه مرغ ماهیخوار تغییر می یابد. بنظر می رسد عملکرد nucleostemin غیر وابسته به پروتئین p53 و از نظر کنترل توزیع سلول ها در فازهای مختلف چرخه سلولی به حضور پروتئین های عملکردی klf4 و p21 در این رده سلولی بستگی داشته باشد. آزمایش پیری سلولی نشان داد که nucleostemin به عنوان یک فاکتور ضد پیری در سلولهای ags عمل می کند. در بخش آخر تحقیق، بیان و عملکرد واریانت تازه کشف شده oct4 بنام oct4b1 در سرطان معده مورد مطالعه دقیق قرار گرفت و بیان این واریانت با تکنیک rnai مهار شد. پس از مهار این واریانت سلولها تغییرات مورفولوژی خاصی شبیه به سلولهای غول پیکر چند هسته ای را نشان دادند. در بررسی توزیع چرخه سلولی پس از مهار oct4b1 دو فاز سلولی مشاهده گردید یک فاز مربوط به سلولهایی که دچار آپپتوز شده بودند که برای تایید این دسته از سلولها از کیت annexin-v و سنجش فعالیت caspase3,7 استفاده شد که نتایج حاصل از فلوسیتومتری را تایید می کردند. دسته دیگر سلولهای غول پیکر چند هسته ای که دارای واکوئل های متعددی بودند و با رنگ امیزی گیمسا وجود آنها تایید شد. چنین گفته می شود که این سلولها در برابر القای آپپتوز مقاومند و این حالت را نوعی مقاومت در برابر القای آپپتوز می دانند. پس از این بررسی برای اولین بار مشخص شد که به احتمال فراوان oct4b1 به عنوان یک فاکتور آنتی آپپتوزیس در این سلولها عمل می کند. در کل این یافته ها علاوه بر مشخص نمودن بخشی از مکانیسم های مولکولی درگیر در سرطان معده، می تواند منجر به گسترش دانش کنونی در زمینه تومور مارکرها و درمان سرطان معده گردد.
سپیده پارسی بهرام محمد سلطانی
نروتروفین ها دامنه وسیعی از فعالیت ها را در سلول نشان میدهند.p75ntr ، یکی از گیرنده های مهم نوروتروفین هاست که مسیر سیگنالینگ آن بدرستی مشخص نیست. این ژن هم به عنوان تومورساپرسور و هم افزایش دهنده متاستاز در بدخیمی ها معرفی شده است. گر چه دخالت برخی mirna ها در سرطانها معلوم شده است ولی دخالت mirnaها در این مسیر بخصوص که از p75ntr میگذرد مشخص نیست. در این تحقیق با استفاده از روش های بیوانفورماتیکی و روش های تجربی موفق شدیم حضور یک mirna را در اینترون چهارم این ژن را نشان داده و افزایش تولید این mirna را بعد از انتقال پیش ساز مربوطه به سلولهای hela نشان دهیم. ژن p75 برای مدت زمان کوتاهی در سلولهای خاص بیان دارد ولی بیان ان در سلولهای گلیومایی طولانی تر است. در این تحقیق بیان این mirna در سلولهای سرطانی گلیومایی به همراه بیان ژن p75 نیز نشان داده شد که احتمالا بیانگر اشتراک پراموتر انهاست.همچنین به صورت بیوانفورماتیکی نیز ارتباط عملکردی p75 و mir اینترونی آن نشان داده شد. حضور یک mirna اینترونی که تحت پروموتر p75 کد میشود پیچیدگی مسیر سیگنالینگ p75 را افزایش میدهد ولی میتواند یکی از عوامل دخیل در رفتار دوگانه p75 قلمداد شود. از آنجاییکه p75 در نقاط حساسی از نمو سلولهای عصبی بیان میشود، حفظ چنین mirna ای در یک اینترون نسبتا کوتاه بیانگر نقش احتمالا مهم ان در تکامل سیستم عصبی پستانداران است.
سارا رهبان سید جواد مولی
براساس نظریه "سلول های بنیادی سرطانی" تومورها اغلب از سلول های بنیادی و یا سلول های سرطانی باز برنامه نویسی شده به وجود می آیند. یافته های اخیر نشان دهنده این مطلب است که تومورهای با درجه تمایز پایین، ژن های مهم که در سلول های بنیادی جنینی بیان بالایی دارند (همانند oct3/4 ، sox2 ، nanog و اهداف آن ها) را بیان می کنند. بنابراین به نظر می رسد که مسیرهای تنظیمی که عملکرد سلول های بنیادی را کنترل می کنند، در سلول های توموری نیز فعال هستند. با این حال هنوز ماهیت چنین مسیرهای تنظیمی به خوبی شناخته نشده است. از سویی دیگر شواهد فراوانی بر نقش microrna ها در سلول های بنیادی دلالت دارند. خانواده mir-302 از microrna های مخصوص سلول های بنیادی جنینی است که پروموتر آن توسط فاکتورهای رونویسی مخصوص سلول بنیادی نظیر oct3/4 و sox2 تنظیم می شود. این خانواده مسئول تنظیم چرخه سلولی و در نتیجه تسهیل حالت چندتوانی و خود بازسازی سلول های بنیادی است. هدف از این تحقیق بررسی احتمال بیان خانواده mir-302 (به عنوان یک mirna مخصوص سلول های بنیادی جنینی) و یافتن نقش عملکردی آن در رده های توموری مغز بود. بدین منظور بیان اعضای خانواده mir-302 در رده های توموری مغز ( 1321n1 ، daoy ، a172 و u87mg ) توسط تکنیک real-time pcr مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده بیان اعضای این خانواده، به میزان کم در رده های توموری مغز در مقایسه با رده سلولی تراتوکارسینومای انسانی(nt2) به عنوان کنترل مثبت بود. در مرحله بعد وکتور بیانی خانواده mir-302 به نام pegfpc1-mir302 طراحی و ساخته شد. وکتور ساخته شده به رده های سلولی 1321n1 ، daoy ، u-87mg و a172 ترانسفکت شد و پس از آن افزایش بیان mir-302 در این سلول ها به تأیید رسید. به دنبال ترانسفکشن و پس از گذشت حدود یک ماه رشد سلول ها در محیط انتخابی، سلول های 1321n1 ترانسفکت شده با وکتور pegfpc1-mir302 همزمان با تشکیل کلنی هایی، بیان مارکرهای مخصوص سلول های بنیادی نظیر oct4 و sox2 را نشان دادند. این در حالی بود که در سایر رده های سلولی چنین کلنی هایی ایجاد نشده و سطح بیان فاکتورهای مخصوص سلول های بنیادی نیز از حالت پایه تغییری نکرده بود. علاوه بر این، با در نظر گرفتن نقش مسیر پیام رسانی tgf? در حفظ حالت پرتوانی سلول های بنیادی جنینی انسان، دیده شد که سطح بیان مولکول های tgf?1 و tgf?2 در دو رده سلولی 1321n1 و u-87mg پس از ترانسفکشن افزایش قابل ملاحظه ای داشت. همچنین کاهش معنی داری در بیان mir-141 که همراه با مسیر tgf? منجر به گذر اپی تلیالی به مزانشیمی (emt) و مهاجرت سلول های بنیادی سرطانی می شود، در این سلول ها مشاهده شد. تغییرات چرخه سلولی نیز نشان از توقف سلول های 1321n1 ترانسفکت شده در فاز g1 داشت که با در نظر گرفتن سیکلین d1 به عنوان هدف اصلی و شناخته شده mir-302 مطابقت داشت، هرچند که در سلول های دیگر چنین تغییری دیده نشد. به طورکلی نتایج نشان دهنده نقش خانواده mir-302 در القای حالت پرتوانی و خود بازسازی سلول های سرطانی است؛ هرچند که به نظر می رسد عوامل دیگر همچون mir-367 ( که همراه با خانواده mir-302 درون یک کلاستر قرار گرفته است) و فاکتورهای رشد موجود در محیط کشت اختصاصی سلول های بنیادی جنینی، نیز بر این امر تأثیر گذار باشد.
حوری عدالت سید جواد مولی
غالب ضایعات نخاعی موجب از بین رفتن عملکرد اعصاب حسی و حرکتی در بخش تحتانی ناحیه آسیب دیده می گردند. نخاع یک فرد بالغ قادر است با سازماندهی مجدد اتصالات آکسونها و ایجاد سلولهای پیش ساز جدید، به ضایعات ایجاد شده در این اندام پاسخ دهد. پیوند سلولهای بنیادی/اجدادی با تولید سلولهای گلیایی و نورونها، استراتژیهای ترمیمی اندوژن را تشدید کرده و با کاهش عوارض آسیبها کیفیت زندگی بیماران مزمن مبتلا به ضایعات نخاعی را افزایش می دهند. لکن، علی رغم پیشرفتهای عمده در روشهای جراحی و فارماکولوژیکی، تا کنون درمان قطعی برای بیماران مبتلا به ضایعات نخاعی پیشنهاد نشده است. طبیعت این بیماری پیچیده بوده و از این رو درمانهای موثر در آینده می بایست ترکیبی از روشهای مختلف مانند 1) پیوند بافت یا سلول، 2) تامین فاکتورهای تامین کننده رشد از جمله نوروتروفینها، 3) مسدود کردن فاکتورهای ممانعت کننده از باززایی آکسونها و 4) تنظیم پاسخهای التهابی ایجاد شده پس از ضایعات نخاعی را به کار برند. پیوند سلولهای بنیادی مغز استخوان، به دلیل سهل الوصول بودن و قابلیت پیوند اتولوگ، دارا بودن گرایش ذاتی به سمت محل ضایعه، سنتز نوروتروفینها و قابلیت تمایز به سمت سلولهای نورونی و گلیایی، نسبت به پیوند سایر سلولهای بنیادی ارجح می باشد. اما، نتیجه موفقیت آمیز پیوند سلولها به بقا و عملکرد طولانی مدت آنها در محیط جدیدشان بستگی دارد. p75 که به گیرنده مرگ معروف است، به ویژه در زمانی که گیرنده های trk بیان نمی شوند با اتصال به نوروتروفینها موجب القای آپوپتوز در سلولهای عصبی می شود. به علاوه مطابق با نتایج قبلی ما p75 با القای تمایز عصبی در سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان در in vitro شروع به بیان می کند. از سوی دیگر، نوروتروفینها در تنظیم بقا و مرگ نورونها در سیستم عصبی مرکزی نقش اساسی دارند. بر اساس مطالعه قبلی ما، سلولهای استرومایی مغز استخوان ngf و bdnf را قبل و بعد از تمایز عصبی بیان می کنند. در حالی که فاکتور nt-3 و گیرنده مربوط به آن، trkc، قبل و بعد از تمایز در in vitro بیان نمی شوند. از این رو، ما با بیش بیان ژنهای nt3 و trkc و مهار بیان ژن p75 در سلولهای بنیادی مزانشیمی قصد داشتیم با ادغام روشهای پیوند سلول، تامین فاکتورهای رشد و ممانعت از آپوپتوز، میزان بقا و عملکرد سلولهای بنیادی مغز استخوان موش صحرایی را بعد از پیوند افزایش دهیم. بدین منظور ابتدا طی بررسیهای in vitro، رده های سلولی بنیادی مغز استخوان موش صحرایی مهندسی شده با nt3/trkc و p75-sirna تولید گردید. آنگاه بیان ترانس ژن در این رده های سلولی تایید شد. سپس با القای تمایز عصبی در سلولهای تغییر یافته ژنتیکی فوق، بیان برخی ژنهای کلیدی در آنها قبل و بعد از تمایز بررسی گردید. در نهایت تغییرات آپوپتوز در آنها مورد ارزیابی قرار داده شد. سپس در سطح in vivo پس از ایجاد موشهای صحرایی مدل ضایعه نخاعی و پیوند رده های سلولی حاصل شده به آنها، مطالعات بافت شناختی، رفتاری و آنالیزهای آماری در آنها صورت گرفت. نتایج، بیش بیان و مهار بیان ژنهای مذکور و کاهش آپوپتوز را در سلولهای تغییر یافته ژنتیکی تایید نمود. هم چنین بهبودی عملکردی نیز در موشهای مدل پس از پیوند سلولها حاصل گشت. بنابراین، روش مورد استفاده در این پژوهش می تواند به عنوان یک روش درمانی ترکیبی بالقوه مناسب برای درمان ضایعات نخاعی استفاده گردد.
احسان فراشاهی یزد سید جواد مولی
ژن oct4 یکی از ژنهای اصلی و محوری در خصوصیات پرتوانی و خودنوزایی سلولی است و بیان آن علاوه بر سلولهای بنیادی، در نمونه های توموری سرطانهای مختلف تایید گردیده است. این ژن دارای سودوژنهای متعدد و سه واریانت پیرایشی oct4a، oct4b و oct4b1 است. واریانت oct4a نقش اصلی و محوری را در خصوصیت پرتوانی و خودنوزایی سلولهای بنیادی سرطانی ایفا می کند و نقش واریانت oct4b هنوز مبهم است. oct4b1 جدیدترین واریانت پیرایشی oct4 بوده و بسیار شبیه oct4b می باشد. این واریانت جدید دارای رفتار بیانی مشابهی با واریانت oct4a در سلولهای بنیادی و سرطانی رویانی است بطوریکه به مانند oct4a، بیانش در هنگام تمایز به حداقل ممکن کاهش می یابد. به منظور افزایش اطلاعات در مورد نقش زیستی و شکل عملکردی این واریانت بیش بیان و مهار بیان این واریانت جدید در سلولهای 5637، a549 و ussc انجام گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد درصد عمده ای از پیش نسخه های oct4b1 به oct4b پیرایش می شوند اما درصد این پیرایش در سلولهای مختلف و در شرایط مختلف سلولی مثل استرس گرمایی و ژنوتوکسیک ثابت نیست. در شرایط استرس گرمایی از درصد نسخه های oct4b کاسته و به oct4b1 افزوده می شود ولی در استرس ژنوتوکسیک شکل عکس آن اتفاق می افتد. این تغییر نسبت در استرس گرمایی در سطح پروتئینی نیز برقرار است. پروتئین تولیدی واریانت oct4b1، پروتئینی کوتاه شده و پایدار است که از نظر وزن مولکولی با orf پیش بینی شده یعنی 14 کیلودالتون مطابقت می کند. نتایج سلولی بیش بیان oct4b1 در شرایط طبیعی سلول حاکی از افزایش سلولها در فاز g1 و افزایش مقاومت این سلولها به مرگ سلولی ناشی از شوک حرارتی در سلولهای 5637 بود. و نتایج حاصل از مهار این واریانت در سلولهای 5637 و a549، نتایج بدست آمده از مطالعات سلولی قبلی تیم ما در ارتباط با مهار و خصوصیت آنتی آپوپتوتیک این واریانت در دودمان سلولی ags را تایید و حاکی از افزایش مرگ سلولی به ترتیب 31% و 13% بود. اما مطالعات مولکولی جدید نشاندهنده کاهش شدید بیان واریانت دیگر oct4 یعنی oct4b به همراه مهار oct4b1 بود. نتایج حاصل از پژوهش حاضر ارتباط عملکرد زیستی این واریانت را در مقابله با استرس گرمایی و آپوپتوز مطرح می کند اما سئوالات زیادی در ارتباط با مکانیسمهای مولکولی ارتباط دهنده این فعالیتها و واریانت جدید وجود دارد که لازم است در آینده مورد مطالعه قرار بگیرند.
مجتبی تبریزی سید جواد مولی
مقدمه و هدف: سرطان مری یکی از کشنده ترین سرطان ها در سرتاسر جهان می باشد. استان گلستان یکی از بالاترین نرخ های شیوع سرطان سلول های سنگفرشی مری در جهان را دارد. microrna ها یک گروه از rna های غیر کد کننده هستند که بیان تنظیم نشده آن ها با بسیاری از سرطان ها در ارتباط است. خوشه mir-302-367 شامل نه microrna است، که بیان آن ها محدود به سلول های بنیادی جنینی و سلول های کارسینومای جنینی است و از تنظیم کننده های حالت بنیادی می باشند. با توجه به بازبیان برخی از ژن های تکوینی در روند توموری شدن، به دنبال بررسی میزان بیان این mirna در سرطان مری در مقایسه با بافت غیر توموری بودیم. از سوی دیگر، mir-145 نقش مهمی در کنترل وقایع مختلف سلولی از جمله تکثیر، تمایز و آپوپتوز ایفا می کند. این microrna نقش مهار کننده توموری دارد و بیان آن در بسیاری از سرطان ها کاهش می یابد. در این تحقیق به دنبال بررسی تغییرات بیان این microrna در سرطان مری بودیم. مواد و روش ها: از نمونه های پارافینه برش هایی تهیه شد و نواحی توموری و حاشیه توموری در آن ها توسط پاتولوژیست تعیین شد. استخراج rna، سنتز cdna و real-time pcr برای آن ها انجام گرفت. نتایج توسط نرم افزار linregpcr پردازش شد و در نهایت بیان ژن توسط نرم افزار rest 2009 آنالیز شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که میزان بیان mir-302b در کل نمونه ها و در هیچ یک از دسته بندی های تومور، بر اساس میزان تمایز یافتگی، بین نمونه های توموری و حاشیه توموری تفاوت معنی داری نداشت (05/0> p). اما بیان mir-145 در نمونه های توموری نسبت به حاشیه توموری در مجموع نمونه ها کاهش نشان داد (01/0? p). همچنین آنالیز نمونه ها بر اساس میزان تمایزیافتگی، نشان داد این کاهش بیان در نمونه های با تمایز پائین و تمایز خوب از لحاظ آماری معنی دار بود (05/0? p). بحث و نتیجه گیری: این نتایج نشان داد که بیان mir-302b، یک نشانگر اختصاصی سلول های بنیادی، در سرطان مری افزایش نمی یابد. همچنین این یافته ها با فعالیت مهار کننده توموری mir-145 در انطباق است و اهمیت این microrna را به عنوان یک نشانگر برای تشخیص و یک هدف برای درمان سرطان نشان می دهد.
مرضیه ناصری مریم کبیر سلمانی
چکیده کلیدواژه ها oct4b1، سلول های بنیادی جنینی ، موش تراریخت ، پرتوانی ، خودبازسازی oct4 یکی از فاکتورهای رونویسی خانواده pou، با نقش کلیدی در تنظیم حالت خودبازسازی و پرتوانی سلولی در سلول های بنیادی جنینی و سلول های سرطانی جنینی، به عنوان تنظیم کننده کلیدی و مارکر ویژه سلول های پرتوان در in vitro و in vivo شناخته شده است و بیان آن برای رشد و تکوین جنینی پستانداران ضروری است. oct4 انسانی دارای سه واریانت بالقوه oct4a،oct4b و oct4b1می باشد. در بررسی های آزمایشگاهی که تاکنون بر روی واریانت جدید oct4b1 صورت گرفته، کاهش بیان آن در طی تمایز و ارتباط آن با آپوپتوز و تومورزایی گزارش شده است. از آنجائیکه بررسی عملکرد یک ژن در یک موجود کامل (in vivo)، بهترین شیوه مطالعه و نتایج حاصل از آن معتبرتر از روش های آزمایشگاهی (in vitro) است، هدف ما در این تحقیق، تلاش برای تولید موش تراریختی با بیش بیان oct4b1، به عنوان مدلی برای رفع بسیاری از ابهامات موجود در عملکرد oct4b1 در مراحل تکوین و همچنین بررسی نقش این واریانت در سرطانزایی در شرایط in vivo بود. بدین منظور، ابتدا دو سازهpcmv–oct4b1cdna و pmmtv–oct4b1cdna طراحی و تهیه گردید. سپس سازه ها با روش الکتروپوریشن به سلول های بنیادی جنینی انتقال یافت تا از این سلول ها در تولید کایمرا استفاده شود. اما ترانسفکشن سلول های es موشی با هیچ یک از دو سازه مذکور به ایجاد رده سلولی پایداری با بیش بیان oct4b1 منتهی نشد. نتایج qrt-pcrو وسترن بلات حاکی از کاهش چشمگیر بیان oct4 اندوژنوس در این سلول ها بود و این احتمالا به دلیل تداخل بیان oct4b1 با oct4 اندوژنوس بوده است. همچنین پس از میکرواینجکشن سازه ها به پیش هسته نر تخمک لقاح یافته و انتقال آنها به اویداکت موش حامله کاذب، با غربالگری در سطح dna ژنومی و رونویسی، موش های تراریخت جداسازی شدند. به این ترتیب مدل موشی دارای بیش بیان oct4b1 برای مطالعات بعدی در دسترس قرار گرفت.
نسیم قربانمهر سید جواد مولی
امروزه شناسایی مارکرهای تشخیصی سرطان با حساسیت و دقت بالا یکی از زمینه های مورد توجه و علاقه محققان است. مارکرها مولکولهایی هستند که از طریق آنها می توان حضور یک تومور را قبل از آنکه با روشهای دیگر قابل شناسایی باشند تشخیص داد. فوائد تشخیص زود هنگام یک سرطان به وضوح روشن بوده و یک فاکتور کلیدی در افزایش عمر و بقای بیمار است. متاسفانه در حال حاضر اکثر روشهای آزمایشگاهی و تشخیصی سرطان سخت، پر هزینه و وقت گیر می باشند و این موضوع مانع عمده ای برای تشخیص زود هنگام سرطان است. سرطان مثانه و پروستات از جمله سرطان های شایع و با درصد مرگ و میر بالا در مردان است. در این دو نوع سرطان نیز تشخیص بیشتر متکی بر روشهای تهاجمی مانند نمونه برداری می باشد که به دلیل درد و آسیبی که وارد می سازد عموما بیماران تا مراحل پیشرفته تمایلی به انجام آن ندارند. اخیرا و به دنبال کشف mirna ها و شناسایی نقش های متنوع و مهم آنها در فرآیندهای زیستی مانند تمایز، تکثیر و سرطان، گروهی از محققان 20 نوع سرطان مختلف را مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند که هر نوع سرطان الگوی بیان mirna مخصوص به خود را دارا می باشد. با پیشرفت تحقیقات در این زمینه مشخص شد که الگوی بیان mirnaهای مربوط به هر نوع سرطان را می توان در خون مبتلایان نیز ردیابی نمود. براساس این یافته ها mirna ها را می توان در گروه مارکرهای تشخیصی سرطان قرار داد. خون و ادرار نمونه هایی هستند که به دلیل سهولت تهیه در مطالعات تشخصی بسیار مورد توجه هستند. در صورت ردیابی این مارکرهای تشخیصی در خون و ادرار بیماران مبتلا به سرطان مثانه و پروستات می توان امیدوار بود که تشخیص سریع و آسان این سرطانها به کاهش درد و رنج و هزینه ناشی از سرطان کمک کرده و طول عمر بیماران را افزایش دهد. در این مطالعه ابتدا تلاش ما در راه اندازی روشی آسان و تکرارپذیر برای بررسی mirnaهای موجود در ادرار و سرم بیماران مبتلا به سرطان مثانه و پروستات بود. در مرحله بعد حضور چهار mirna mir-205. mir-21 و mir-127 که تغییرات آنها در بافتهای توموری این سرطانها به اثبات رسیده بود به روش qrt-pcr در ادرار و سرم بیماران (27 نمونه سرم سرطان مثانه، 25 نمونه سرم سرطان پروستات، 45 نمونه ادرار سرطان مثانه، 23 نمونه ادرار سرطان پروستات و 34 نمونه ادرار و سرم نرمال) بررسی شد و در بررسی های تکمیلی ارتباط بین سطح بیان این mirna ها با حضور یا عدم حضور تومور با روش کمی real – time مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این بررسی نشان دادند که با استفاده از محلول تریزول ls با اعمال تغییراتی در دستورالعمل کمپانی سازنده و افزودن یک مرحله تمیار با آنزیم پروتئیناز k می توان rna تام حاوی rnaهای کوچک مولکول را استخراج نمود. حضور mir-141- mir 21 و mir-205 در نمونه های ادرار و سرم بیماران و افراد نرمال به اثبات رسید و مشخص شد که mir-127 در هیچ یک از گروههای مورد مطالعه قابل ردیابی نیست. بررسی سطح بیان mirna های مذکور در سرم نشان دهنده اختلاف معنی داری در بین افراد بیمار و نرمال جز در مورد mir-141 نبود. mir-141 در سرم افراد مبتلا به سرطان پروستات کاهش معنی داری را نسبت به افراد نرمال نشان می داد (p<0.05). بررسی بر روی نمونه های ادرار نشان دهنده اختلاف معنی دار در سطح این mirna ها بین افراد مبتلا به سرطان مثانه و پروستات با افراد نرمال بود. آنالیزهای آماری و ترسیم roc curve نشان دهنده دقت، حساسیت و قدرت تشخیص بالای mir-141 در تفکیک بیماران مبتلا به سرطان پروستات و مثانه از افراد نرمال و mir-21 در تفکیک بیماران مبتلا به سرطان پروستات از طریق نمونه ادرار افراد بود (p<0.05) بطور کلی نتایج بیانگر این موضوع اند که سطح mirna های مذکور در نمونه های ادرار مارکر بهتری نسبت به سرم برای تشخیص سرطان می باشد. در ضمن این تغییرات در ادرار بیماران مبتلا به سرطان پروستات واضح تر از سرطان مثانه است.
مطهره رجبی فومشی مرضیه ابراهیمی
ملانوما یک تومور بدخیم از ملانوسیت است که مسئول 75% از مرگ ناشی از سرطان پوست می باشد. cd133 که به عنوان یک شاخص سلول های بنیادی سرطان در نظر گرفته می شود، در این نوع سرطان بیان می شود. همچنین به نظر می رسد این شاخص مسئول تهاجم و متاساز باشد. مطالعات نشان داده اند که پدیده ی گذر از مرحله ی اپیتلیالی به مزانشیمی (emt) نقش اصلی در فرآیند تهاجم و متاستاز دارد. هدف این مطالعه، جداسازی و بررسی سلول های بنیادی سرطان در رده ی سلولی ملانوما و سپس بررسی تنظیم کننده های emt مانند فاکتور های رونویسی و microrna می باشد. به این منظور ابتدا سلول های رده ی سلولیd10 ملانوما بر اساس بیانcd133 به جمعیت های cd133+ و cd133- جدا سازی شد و سپس قدرت تشکیل کلنی و اسفروئید و بیان ژن های بنیادینگی مانند oct4، nanog، klf4، sox2 ، c-myc، abcg2 و nestin بررسی شد. قدرت تهاجم و مهاجرت در این گروه های سلولی توسط تست مهاجرت و تهاجم و بیان ژن های تنظیم کننده ی emt مانند: cdh1، cdh2، snail1، snail2، tgf?1 و twist1 سنجیده شد. علاوه بر این بیان micrornaهای تنظیم کننده ی تهاجم و متاستاز مانند: mir-10، mir-21، mir-200c، mir-335، mir-373 و mir-520c در این دو گروه بررسی شد. نتایج نشان داد که قدرت تشکیل کلنی و اسفروئید به طور معناداری در جمعیت cd133+ بیشتر از cd133- است. ژن nanog در جمعیتcd133+ و ژن sox2، c-myc، nestinدر جمعیت cd133- افزایش بیان داشتند. در بین این دو جمعیت از نظر مهاجرت و تهاجم تفاوتی وجود نداشت. ژن cdh1 در جمعیتcd133+ و ژن های snail1، tgf?1 و cdh2 در جمعیت cd133- افزایش بیان داشت. بیان mir-200c در جمعیت cd133+ نسبت به cd133- کمتر بود و mir-335 در این رده ی سلولی بیان نمی شد. نتیجه گیری: سلول هایcd133+ در رده ی سلولی d10 در شرایط آزمایشگاهی از ویژگی-های شبه بنیادی برخوردارند. با این وجود توان مهاجرت و تهاجم سلول های cd133+مشابه با سلول های cd133- است. در این رده ی سلولی mir-335 که یک مهار کننده ی قوی برای تهاجم ومهاجرت است بیان نمی شود. mir-200c که در بسیاری از سرطان ها به عنوان مهار کننده ی پدیده ی emt و در ملانوما به عنوان القا کننده ی آن عمل می کند در جمعیت cd133+ نسبت به cd133- بیان بالاتری دارد.
بهنوش خالدیان فردین فتحی
ژن oct4 یکی از ژن های اصلی و محوری در خصوصیات پرتوانی و خودنوزایی سلولی است و بیان آن علاوه بر سلول های بنیادی، در نمونه های توموری سرطان های مختلف تایید گردیده است. این ژن دارای سودوژن های متعدد و سه واریانت پیرایشی oct4a، oct4b و oct4b1 است. واریانت oct4a نقش اصلی و محوری را در خصوصیت پرتوانی و خودنوزایی سلول های بنیادی سرطانی ایفا می کند و نقش واریانت oct4b هنوز مبهم است. oct4b1 جدیدترین واریانت پیرایشی oct4 بوده و بسیار شبیه oct4b می باشد. این واریانت جدید دارای رفتار بیانی مشابهی با واریانت oct4a در سلول های بنیادی و سرطانی رویانی است بطوریکه مانند oct4a، بیانش در هنگام تمایز به حداقل ممکن کاهش می یابد. به منظور افزایش اطلاعات در مورد نقش زیستی و شکل عملکردی این واریانت بیش بیان این واریانت جدید در سلول های کارسینومای رویانی موش (p19) و کارسینومای رویانی انسان (nt2) و سلول زیگوت موش انجام گرفت. نتایج حاصل نشان داد که بیش بیان این واریانت در سلول های p19 و nt2 و تکوین جنین موش تا مرحله بلاستوسیست هیچ گونه تاثیر فنوتیپی نداشته است اما موش های ترانسژنیک تولید شده دارای فنوتیپ غیرطبیعی بودند. سئوالات زیادی در ارتباط با فنوتیپ های مشاهده شده و واریانت جدید وجود دارد که لازم است در آینده مورد مطالعه قرار بگیرند.
عاطفه خوش نویسان سید جواد مولی
در ایران سالیانه ???? مورد جدید سرطان مثانه و ???? مورد مرگ و میر ناشی از آن گزارش میشود. سرطان مثانه سومین سرطان شایع در بین مردان و دهمین سرطان شایع در بین زنان کشورمان است. اقدامات درمانی برای این سرطان در صورت تشخیص زودرس به احتمال زیاد موفقیت آمیز خواهد بود، در حقیقت زمانی که سرطان پیشرفت نکرده و بافت های پیرامون را درگیر نکرده باشد. در سال های اخیر پژوهشگران در پی یافتن مارکر مولکولی مناسبی بوده اند که بیان آن در مراحل مختلف تومورزایی مثانه متفاوت باشد. میکروrnaها (mirna,mir)، از جدیدترین مارکرها هستند که به طور متوسط 22 نوکلئوتید طول دارند. آن ها rnaهای کوچک تک رشته ای و غیرکدگذاری هستند که به طور اختصاصی در سلول ها و بافت ها بیان می شوند. میکروrnaها نقش مهمی در تنظیمات پس از رونویسی ایفا می کنند. به عنوان مثال در تنظیم مسیرهای سلولی مهم شامل تکثیر سلولی، تمایز، آپوپتوز و تومورزایی نقش دارند. mir-886-5p یکی از میکروrnaهایی است که اخیرا کشف شده و با خصوصیت چند توانی سلول های بنیادی مرتبط است. در این پژوهش 70 نمونه پارافینه(ffpe) بیماران مبتلا به سرطان مثانه از آرشیو بخش پاتولوژی بیمارستان شهید لبافی نژاد تهران جمع آوری شد. پس از بررسی پرونده بیماران، خصوصیات پاتولوژیکی هر نمونه توسط متخصص پاتولوژیست تأیید گشته و پس از برش گیری به آزمایشگاه منتقل شد. rnaی کل هرنمونه استخراج و پس از تیمار با dnasei سنتز cdna صورت پدیرفت. سپس سنجش میزان بیان mir-886-5p در نمونه ها بوسیله تکنیک real-time pcr انجام گرفت و داده ها آنالیز شد. نتایج حاکی از افزایش بیان معنی دار mir-886-5p در نمونه های با درجه بدخیمی بالا در مقایسه با نمونه های با بدخیمی پایین است. همچنین افزایش بیان معنی داری از mir-886-5p در نمونه های مهاجم در مقایسه با نمونه های غیرمهاجم دیده می شود (p<0.05). نتایج حاصل از این پژوهش پیشنهاد می کند که mir-886-5p نقشی بالقوه در آغاز و/یا پیشرفت سرطان مثانه ایفا می کند.
مریم شاهعلی کریم نیرنیا
piwil2، متعلق به خانواده piwi/argonate، پروتئینی است که از طریق مسیر سیگنالینگstat3/bcl-xl باعث مهار اپوپتوز و القاء تکثیر می شود و در تنوع وسیعی از فرایندهای سلولی از جمله خودبازسازی سلول های بنیادی زایا دخیل می باشد. بیان اکتوپیک piwil2 که در شرایط فیزیولوژیکی به صورت عمده تنها در بیضه پستانداران قابل مشاهده است، در بسیاری از سرطان ها محرز شده است و در مراحل مختلف سرطان پستان به ویژه در سلول های بنیادی (پیش) سرطانی دارای بیان پایدار می باشد. با این حال، هنوز نقش سببی این پروتئین در ایجاد و پیشرفت سرطان مشخص نشده است. با توجه به اینکه نقش(های) سببی piwil2 در فرایند سرطانزایی مورد بررسی قرار نگرفته است، می توان انتظار داشت که با ایجاد یک مدل مناسب برای این پروتئین، از یک سو، قابلیت piwil2 را به عنوان یک بیومارکر در تشخیص، پیشگیری و درمان به اثبات رساند و از سوی دیگر، نقش سببی این پروتئین را در ایجاد و پیشرفت سرطان پستان مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق، با ایجاد رده های سلولی mef-piwil2 (سلول های فیبروبلاست جنینی موش بیان کننده piwil2) و mmec-piwil2 (سلول های اپی تلیالی بافت پستان موش بیان کننده piwil2)، تاثیر بیان این پروتئین بر تغییر رقتار سلول های مذکور مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی های مولکولی تایید کننده نقش پرولیفراتیو و آنتی اپوپتوتیک این پروتئین و افزایش بیان pcna، stat3، bcl-xl در هر دو رده سلولی مذکور بود؛ همچنین بیان piwil2 در این سلول ها، باعث تغییر الگوی بیان بیومارکرهای بنیادی سرطانی (افزایش بیان cd44 و کاهش بیان cd24) شد. بنابراین، piwil2 در ایجاد سلول های بنیادی سرطانی (شروع سرطان) ایفای نقش می کند. در ضمن، در سلول های مذکور الگوی بیان snail، e-cadherin و vimentin یعنی بیومارکرهای تبدیل سلول های اپی تلیال به مزانشیال و بالعکس (epithelial to mesenchyal transition/mesenchyal to epithelial transition) نیز دچار تغییر شد که این موضوع حاکی از مداخله این پروتئین در مراحل پیشرفت سرطان به سمت وضعیت متاستاتیک می باشد. بعلاوه، سرطانزا بودن سلول های mef-piwil2، در شرایط in vitro و in vivo نیز به اثبات رسید. همچنین، طبق مشاهدات به عمل آمده در این تحقیق مشخص شد که piwil2 در شرایط مناسب قادر به القاء پرتوانی (induced pluripotent stem cells) در رده سلولی mef-piwil2 می شود؛ البته اثبات قطعی این موضوع نیازمند بررسی های بیشتر و دقیق تری است. ذکر این نکته شایان توجه است که احتمالا پروتئین مذکور بسته به نوع سلول، میزان بیان و شرایط محیطی سرنوشت های متفاوتی را برای سلول ها رقم می زند. درکل بر اساس نتایج حاصل از مطالعات مولکولی و نیز آزمون های عملکردی، می توان گفت که piwil2، در ایجاد جمعیت سلول های بنیادی سرطانی و در نتیجه شروع و پیشرفت سرطان به سمت وضعیت متاستاتیک دارای نقش(های) سببی مهمی می باشد.
مریم طهماسبی بیرگانی مجید صادقی زاده
کورکومین ترکیبی ضد سرطان با حلالیت آبی و دسترسی زیستی پائین می باشد. در این پروژه کورکومین در نانو میسل های پلیمری فاقد سمیت سلولی تحت عنوان دندروزوم پوشش دهی شد. داده های میکروسکوپ الکترونی گذاره، آنالیز dls و hplc نانوکورکومین دندروزومی را ساختارهای کروی با قطر 142 نانومتر با پایداری فیزیکی و شمیائی قابل قبول معرفی کرد. همچنین نتایج آنالیز hplc بازدهی ورود کورکومین به این حاملین را بالا و در حدود 87% برآورد کرد. نقش انکوژنی مارکرهای پرتوانی سلول های بنیادی نظیر oct4، sox-2 و nanog در طیف وسیعی از سرطان ها گزارش شده است لذا هدف قرار دادن این ژن ها می تواند راهکاری نوین در جهت مهار رشد سلول های سرطانی باشد. در تحقیق حاضر پتانسیل نانوکورکومین دندروزومی بر مسیرهای پرتوانی دو رده سلولی توموری گلیوبلاستوما و مثانه مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون های mtt، فلوسیتومتری، انکسین و کاسپاز به منظور بررسی چگونگی ااقای مرگ و اپوپتوسیس در سلول ها و واکنش کمی real-time pcr نیز به منظور بررسی بیان ژن های پرتوانی oct4a، oct4b1، sox-2 و nanog در کنار mir-145 به عنوان تنظیم کننده فرادست این ژن ها پس از تیمار داروئی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که نانوکورکومین دندروزومی به صورت وابسته به زمان و غلظت اپوپتوسیس را در هر دو رده سلولی توموری القا می کند. با این حال در سلول های غیرتوموری تاثیر سیتوتوکسیکی مشاهده نشد. نتایج حاصل از real-time pcr نیز حاکی از کاهش معنی دار بیان ژن های پرتوانی پس از تیمار با نانوکورکومین دندروزومی است. تنظیم کننده فرادست mir-145 اگرچه در رده سلولی توموری مثانه پیش و پس از تیمار داروئی فاقد بیان بود اما در رده سلولی توموری گلیوبلاستوما پس از تیمار داروئی به میزان قابل توجهی افزایش یافت که می تواند بیانگر این فرضیه باشد که در این رده توموری کاهش بیان ژن های پرتوانی طی مکانیسمی وابسته به mir-145 حادث می شود.
فهیمه السادات حسینی عقدایی سید جواد مولی
یکی از گیرنده های مهم مسیر نوروتروفین ها،گیرنده ngfr است که در سطح سلولها بویژه سلول های عصبی می تواند بقاء سلول ،تمایز، آپاپتوز، رشد اعصاب، میلین سازی و ... را تحریک کند. بنابر این می توان گفت این ژن یکی از تنظیم کننده ها و کلید های اصلی مسیر نوروتروفین ها می باشد. انتظار می رود mirna ها یکی از عوامل دخالت کننده در تنظیم ژن ngfr باشند. بررسی های بیو انفورماتیکی نشان می دهد که mir-939یکی از mirna هایی است که 3`utr ژن ngfr را هدف قرار داده و 90 درصد اهداف این mirna که توسط نرم افزار ها شناسایی میشود، در مغز بیان دارند.در مطالعه حاضر شواهد متعدد هدفگیری ژن ngfr توسط mir-939 را نشان می دهند؛ اولاً، بیان ژن ngfr در اثر افزایش بیان mir-939 در حدود 35 درصد کاهش پیدا کرده است وثانیاً، در نمونه ترانسفکت شده با mir-939 نسبت به نمونه کنترل تا حدود 56 درصد کاهش بیان لوسیفراز مشاهده شد که موید تاثیر گذاری مستقیم mir-939بر ژن ngfr است. ثالثاً، بررسی تغییرات چرخه سلولی نشان دادکه افزایش بیان mir-939 فقط در سلولهایی منجر به مرگ سلولی شده است(u87)که ژن ngfr را بیان میکنند ولی در سلول هایی که ngfr را بیان نمیکنند (hek293t) ، تغییری در میزان مرگ سلولی مشاهده نشد. بنابراین با توجه به تاثیر محرز mir-939 بر ژن ngfr احتمالاً این mirna به عنوان یک مارکرتشخیصی در بیماری هایی همچون آلزایمر و ضایعات مغزی نخاعی به کار رود که در آن ها افزایش بیان ngfr گزارش شده است،علاوه بر این افزایش سطوح بیانی mir-939 می تواند یک استراتژی بلقوه در درمان باشد.
مسعود رحمتی رضا قراخانلو
پژوهش حاضر با هدف بررسی mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی و حرکتی بافت نخاع رت های نر ویستار دارای نروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی انجام گردید. بدین منظور، 28 سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه هفت تایی: دیابتی تمرین کرده (dt)، دیابتی تمرین نکرده (dc)، سالم تمرین کرده (ht) و سالم تمرین نکرده (hc) قرار گرفتند. جهت القا دیابت، از روش تزریق درون صفاقی محلول stz ( mg/kg45) استفاده گردید. 2هفته پس از تزریق stz، با اثبات نروپاتی دیابت توسط آزمون های آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط (70-60 درصد vo2max) به مدت 6 هفته اجرا گردید. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها تشریح و نرون های حسی و حرکتی l4-l6 بافت نخاع استخراج گردید. بیان mrna kif1b? و کاینزین-1 نیز به روش real time-pcr بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد نروپاتی دیابت منجر به افزایش mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی (به ترتیب 005/0=p و 001/0=p) و حرکتی در گروه dc گردید (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p). به علاوه، تمرین منجر به کاهش معنی دار mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی (به ترتیب 04/0=p و 001/0=p) و حرکتی (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p) و سطوح گلوکز خون در گروه dt در مقایسه با گروه dc گردید (001/0=p). همچنین تمرین استقامتی منجر به افزایش mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حرکتی (به ترتیب 001/0=p و 001/0=p) و mrna کاینزین-1 در نرون های حسی در گروه ht گردید (001/0=p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد یکی از عوامل احتمالی درگیر در اختلال انتقال آکسونی در نروپاتی دیابت، می تواند ناشی از تنظیم افزایشی mrna kif1b? و کاینزین-1 در نرون های حسی و حرکتی رت های دیابتی شده توسط stz باشد و تمرین استقامتی می تواند به عنوان یک راهبرد غیردارویی، این افزایش را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک کند.
رضا معصومی جهاندیزی پرویز عبدالمالکی
چکیده با گسترش صنعت، پزشکی و کارهای تحقیقی، بشر با میدان های مغناطیسی قوی تری مواجه می شود. بنابر این شایسته است که اثر این پدیده فیزیکی بر روی سلامت سلول ها و بافت ها بررسی گردد. علاوه بر این امروزه ایده استفاده از سلول های بنیادی با تمایز هدفمند، در پزشکی و سلول درمانی برای درمان ضایعات نخاعی– عصبی ، نارسایی های بافت قلبی و غیره مطرح می شود. نقش میدان مغناطیسی به عنوان یک پدیده فیزیکی اثرگذار بر روی سلول ها توسط برخی از دانشمندان مطالعه شده است. در این تحقیق سلول های بنیادی مزانشیمی از رت های نر استخراج شدند. سلول ها با محیط القاگر تمایز سلول های عصبی تیمار شدند و در کنار این، تأثیر میدان مغناطیسی ایستای ناشی از مارپیچ کهربایی با شدت هایmt 15 وmt 30 بر روی شکل سلولی، چرخه سلولی و بیان ژن های مختلف در مدت زمان های 2،4 و 6 ساعت بررسی شد. برای مطالعه چرخه سلولی، سلولهای rbmscs با پروپیدیوم آیوداید رنگ آمیزی شده و مقدار مولکولهای dna آنها توسط دستگاه فلوسایتومتری بررسی شد. مولکول های mrna از سلول ها استخراج شده و از روی آن ها مولکول های cdna ساخته شد. مولکول های اخیر در دستگاه pcr کمی تکثیر شده و بیان نسبی ژن ها محاسبه شد. داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماری spss-19 تجزیه و تحلیل شدند. میدان مغناطیسیmt 15 با 6 ساعت میدان دهی، فاز g2/m چرخه سلولی را کاهش داد (01/0>p). میدان دهی با شدتmt30 برای 2 ساعت، موجب کاهش g0/g1 و افزایش s و g2/m شد (01/0>p). 4 ساعت، میدان مغناطیسی ایستا با mt30 تاثیری بر روی فازهای چرخه سلولی نداشت. این شدت از میدان با مدت زمان، 6 ساعت، فاز g0/g1 را کاهش و فاز g2/m را به طور معنی دار افزایش داد (01/0>p). بیان ژن oct4 چه در حالت تیمار با nim و چه بدون تیمار آن در اثر میدان مغناطیسی ایستا کاهش یافت (01/0>p). بیان ژن هایngf, bdnf, trka, trkb map2, و nestin تحت تأثیر میدان مغناطیسی در زمان های مختلف دچار تغییر شد. ngf و bdnf باmt 15 با میدان دهی 2 و 4 ساعت افزایش بیان معنی داری را نشان دادند (01/0>p). بیان این ژنها در اثر 30 میلی تسلا در زمان تابشی 6 ساعت دچار کاهش شد (01/0>p). بیان ژن map2 در اثر 15 میلی تسلا در 2 ساعت کاهش و در 6 ساعت دچار افزایش شد (01/0>p). 30 میلی تسلا با 4 ساعت موجب بیان 87/4 برابری این ژن شد. کاهش بیان ژن نستین در اثر میدان دهی با میدان مغناطیسی؛ 2 ساعت برای mt15 میلی تسلا (05/0>p)، 2 و 4 ساعت برای mt30 معنی دار بود (01/0>p). نتیجه کلی آن است که میدان مغناطیسی بر چرخه سلولی، سلولهای مزانشیمی مغز استخوان رت و خروج این سلول ها از حالت پایه ای و تمایز به سلول های عصبی موثر می باشد. علاوه بر این تأثیر میدان مغناطیسی بر چرخه سلولی و بیان ژنها در سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان به عامل تمایزدهنده، شدت میدان و مدت زمان تابش آن بستگی دارد. کلید واژه: میدان مغناطیسی ایستا، سلولهای بنیادی مغز استخوان، بیان ژن، چرخه سلولی و واکنش زنجیری پلی مرازی
حمید خیاط زاده سید جواد مولی
سرطان مثانه یکی از شایع ترین سرطان ها در دنیا می باشد. در ایران نیز این سرطان سومین سرطان شایع در بین مردان و دهمین سرطان شایع بین زنان می باشد: در نتیجه انجام تحقیقات در مورد این سرطان و یافتن مارکرهایی برای تشخیص زود هنگام سرطان و یا حتی برای درمان آن لازم و ضروری به نظر می رسد. microrna ها (mirna ها ) rna های کوچک غیر کد کننده ای هستند که با خاموش کردن بیان ژن ها در سطح پس از رونویسی نقش بسزایی در اکثر فرآیند های سلولی از جمله تکثیر,تمایز و مرگ سلولی دارند.یکی از mirna هایی که در سال های اخیر در مورد آن تحقیقات زیادی انجام گرفته خانوادهmir-302 می باشد که به صورت انحصاری در سلول های بنیادی جنینی بیان می شود. در مورد نقش mir-302 در سرطان و اثر آن بر روی تومورزایی نتایج متناقضی درسال های اخیر ارائه شده است. گروهی آن را برای تکثیر و افزایش سلول های بنیادی سرطانی ضروری می دانند اما گروهی دیگر آن را یک مهار کننده سرطان دانسته و حتی پیشنهاد می کنند می توان از آن به عنوان داروی ضد سرطان استفاده نمود. در این تحقیق ابتدا سعی شد تا یک روش ساده و اقتصادی برای طراحی پرایمر اختصاصی و تکثیر mirna های مورد بررسی ارائه شود تا دیگر نیاز به استفاده از پرایمر شرکت های خارجی که مستلزم صرف هزینه و وقت زیاد بود نباشد. در ادامه نیز میزان بیان یکی از اعضای خانواده mir-302 در 30 جفت نمونه توموری و حاشیه توموری بررسی شد که نتایج حاکی از کاهش بیان معنی دار آن در نمونه های توموری نسبت به حاشیه توموری بود (p<0.05). نکته دیگر این تحقیق یافتن قطعه ای با شباهت زیاد به توالی mir-302 در اینترون ژن hpse2 بود که تحقیقات اولیه بیوانفورماتیکی روی این توالی نشان دهنده وجود پتانسیل لازم برای تشکیل ساختار ثانویه و توانایی تولید mir جدید را در این ناحیه نشان داد.
مجید مهرآور بهرام محمد سلطانی
از وقتی که dna به عنوان ماده وراثت معرفی شد، حجم عظیمی از تحقیقات مولکولی به dna اختصاص یافته و دیدگاه های مختلفی در مورد تعداد و اهمیت ژن ها موجود در ژنوم ایجاد شده است. دیدگاه-های سابق در مورد ژنوم انسان بیشتر به ژن های کد کننده پروتئین که شامل 1.5 درصد کل ژنوم می باشد اهمیت می داد و 98.5 درصد بقیه ژنوم را جزئ نواحی زاید ژنومی می دانست. با پیشرفت تکنولوژی های توالی یابی و بروز تکنیک های توالی یابی نسل دوم و سوم dna، دیدگاه ها در مورد قسمت غیر کد کننده ژنوم عوض شد و در حال حاضر مشخص شده که بالغ بر 90 درصد ژنوم انسان به rna رونویسی می شود؛ و روز به روز بر اهمیت این rnaهای غیر کد کننده پروتئین که تنها در سطح rna فعالیت خودشان را انجام می دهند افزوده می شود. در این تحقیق ما به مطالعه یک ناحیه فاقد ژن که بین چندین ژن مشخص پروتئین کدینگ در لوکوس 12q23.3 انسان قرار دارد پرداختیم و با استفاده از estهایی که در این ناحیه به ثبت رسیده بود به دنبال یافتن طول کامل ژن مرجع آن estها و معرفی واریانت های مختلف آن پرداختیم. با توجه به اینکه estهای ثبت شده هیچ گونه حفاظت شدگی در طی تکامل موجودات نشان نمی دادند فرض اولیه بر این بود که این ژن مربوط به آن ها منحصر به پریمات ها بوده و در تکوین سیستم عصبی می تواند دخیل باشد. در این مطالعه ما طول کامل این ژن به همراه چهار واریانت از آن را شناسایی کرده و به بررسی بیان آن ها در رده های سلولی مختلف و همچنین در طی تمایز عصبی سلول های بنیادی انسانی پرداختیم. نتایج حاکی از اختصاصی بودن سه واریانت این ژن به سیستم عصبی حکایت داشت و یک واریانت هم تنها در سرطان پروستات مشاهده گردید.
نازیلا نورائی سید جواد مولی
ارتباط بین mirnaها و تومورزایی و نقش آن ها در این فرایند مشخص است. mir-21 انکومیری است که به واسطه ی کنترل بیان تومورساپرسورهایی مثل pten، در روند پیشرفت و بدخیمی سرطان نقش موثری دارد. در این تحقیق به بررسی نقش mir-21 در پیشرفت سرطان مخاطی مری (escc) می پردازیم. بیان mir-21 در نمونه های پارافینه ی تومورهای scc مری به روش q-rt-pcr بررسی شد. الگوی پراکندگی بافتی mir-21 با تکنیک هیبریداسیون درجا مشخص شد و نیز با استفاده از الیگونوکلئوتید مهاری، بیان mir-21 در رده ی سلولی kyse-30 سرطان مری، سرکوب شده و اثر این سرکوب بر میزان آپوپتوز سلولی بررسی شد. همچنین در یک سیستم هم کشت، تاثیر هم جواری فیبروبلاست های نرمال به-عنوان یکی از اجزای ریزمحیط درون تومور، بر میزان بیان mir-21 در رده ی سلولی سرطانی مری و نیز میزان مهاجرت و تهاجم این سلول ها بررسی شد. همچنین میزان ترشح mir-21 در محیط کشت رویی هر یک از سلول ها به صورت جداگانه اندازه گیری شد. mir-21 در نمونه های توموری escc نسبت به ناحیه ی نرمال حاشیه ی آن، افزایش بیان نشان داد (p = 0.0007). تکنیک ish جایگیری زیر سلولی و پراکندگی بافتی mir-21 را در سیتوپلاسم فیبروبلاست های ناحیه ی استرومای تومور مشخص کرد. در همین راستا، تقسیم بندی تومورها به دو دسته ی با استرومای زیاد و استرومای کم، موید افزایش بیان mir-21 در تومورهای با میزان بالای استروما بود (p = 0.04). هنگامی-که رده ی سلولی سرطانی مری در مجاورت فیبروبلاست های نرمال کشت داده شدند، میزان بیان mir-21 در هر دو رده ی سلولی به تناسب مدت زمان تیمار افزایش داشت و این میزان برای سلول های kyse-30 بیشتر بود. تاثیر مشابه در اثر تیمار با محیط رویی این سلول ها نیز حاصل شد. همچنین نشان داده شد که هم رده ی سلولی kyse-30 مری و هم فیبروبلاست های نرمال، به تناسب مدت زمان کشت، در محیط کشت رویی خود، mir-21 ترشح میکنند. هم جواری با فیبروبلاست های نرمال و نیز محط کشت رویی آن ها به طور مجزا، همچنین باعث افزایش تمایل سلول های kyse-30 به مهاجرت و تهاجم از خلال محیط مشابه ماتریکس خارج سلولی شد (p < 0.0001). سرکوب بیان mir-21 در رده ی سلولی kyse-30 مری باعث افزایش میزان آپوپتوز در این سلول ها به میزان 10% گردید. داده های ما نشان دهنده ی بیان انحصاری mir-21 در فیبروبلاست های ناحیه ی استرومایی تومورها است. تایید ترشح mir-21 به محیط کشت اطراف سلول ها می تواند موید نقش این مولکول به عنوان رابط و پیام-رسان در بین سلول های توموری و محیط اطرافشان باشد و به این صورت اهمیت استرومای اطراف تومور و ریزمحیط درون تومور را در پیشرفت و گسترش سرطان، پررنگ می نماید.
میترا خلیلی مجید صادقی زاده
چکیده: مقدمه: برخی از مسیرهای سیگنالینگ که برای رشد و تکوین طبیعی ضروری هستند، در شروع و پیشرفت سرطان دخالت دارند که این نشان دهنده یک ارتباط قوی میان سلولهای جنینی و سلولهای سرطانی می باشد. القاء بیان تعداد معینی از ژنهای اختصاصی برای سلولهای بنیادی جنینی (escs) خصوصاً oct4 و sox2 می تواند باعث شود سلول تمایز یافته به سلول پایه پر توان القاء شده یا سلول ips باز برنامه نویسی گردد. ژنهای oct4 و sox2 به صورت یک مجموعه ای کنترل کننده، ژنهای مهم برای قابلیت سلولهای بنیادی را فعال و ژنهای مورد نیاز برای تمایز را مهار می کنند. از این رو نقش این ژنها در سرطان مورد توجه قرار گرفته است. microrna ها نظیر گروهmir302-367 نیز در تنظیم پروسه خودبازسازی و پرتوانی esc دخالت دارند. بیان گروهmir302-367 محدود به سلولهای esc می باشد. جالب توجه است که فاکتورهای اختصاصی رونویسیoct4 وsox2 جایگاه اتصال روی پروموتر گروهmir302-367 دارند و بیان آن را تنظیم می کنند. mir-145 و p21 اهداف مستقیم بازدارنده تومور p53 هستند. mir-145 با مهار فاکتورهای هسته پرتوانی نظیر oct4،sox2 باعث خاموش کردن خودبازسازی و تمایز سلولهای esc می شود و p21 باعث توقف سیکل سلولی در مرحله g1 و ممانعت از ورود به فاز s می گردد. باز برنامه نویسی می تواند توسط عملکرد ژنهای بازدارنده تومور به ویژه p53 و اهداف پایین دست آن مانند مهار شود. این احتمال وجود دارد که بیان مجدد ژنهای دخیل در بازبرنامه نویسی مثل sox2 و oct4 و کاهش بیان p53 و اهداف پایین دست آن مانند p21 و mir-145 در ایجاد سرطان دخالت داشته باشند. در این مطالعه هدف مقایسه بیان ژنهای اصلی دخیل در مسیر پرتوانی (oct4، sox2، p21، mir-145 و (mir 302b در بافت توموری و غیر توموری معده و همچنین ارزیابی ارتباط میان سطح بیان این ژنها با گرید یا درجه تومور بود. مواد و روشها: تعداد 40 نمونه توموری و غیر توموری انسانی مورد نیاز این تحقیق از تومور بانک وابسته به انستیتو کانسر امام خمینی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران جمع آوری شدند. در این مطالعه بیان کل ژنهای کاندید توسط real time pcr ارزیابی شد. از u6snrna به عنوان کنترل داخلی برای نرمالیزه کردنmicrornas و از gapdh برای سایر ژنها استفاده شد. در نهایت نیز بیان پروتئین oct4 و همچنین sox2 در بافتهای توموری و غیر توموری معده توسط تکنیک ایمونوهیستوشیمی بررسی گردید. نتایج: داده های ما نشان داد که بیان p21 و mir-145در بافتهای توموری معده نسبت به جفت بافت غیر توموری مربوطه کاهش معنی داری نشان دادند. نتایج مشابهی برای بیان sox2 و واریانتهای oct4 بدست آمد، اگرچه این کاهش تنها در مورد تومورهای گرید بالا معنی دار بود. آنالیز منحنی roc جهت ارزیابی قابلیت ژنهای مورد نظر در تشخیص و افتراق صحیح نمونه های توموری از غیر توموری انجام شد. سطح زیر منحنی auc برای تمامی ژنها بجز oct4b بالای 60 درصد و معنی دار بود. sox2 بالاترین درجه افتراق (auc=79%, p= 0.000) را نشان داد. اگرچه ترکیب داده های mir-145 و p21 (auc=71%, p=0.004) و داده های واریانتهای oct4 (auc=75%, p=0.008) قدرت تشخیصی بهتری نسبت به استفاده از هر کدام به تنهایی دارد. هماهنگ با نتایج داده هایreal time pcr ، نتایج ایمونوهیستوشیمی (ihc) نیز بیان sox2 را در بافتهای توموری و غیر توموری معده نشان داد اما در سطح پروتئین هیچ بیان هسته ای برای oct4a مشاهده نگردید. بحث: برخلاف این حقیقت که بیان ژنهای اختصاصی hesc در تومورها افزایش می یابد، داده های ما نشان داد که بیان mir-302b، واریانتهای oct4 و sox2 در تومورهای گرید بالا به طور معنی داری کاهش می یابد. بنابراین اینطور به نظر می رسد که ایزوفرمهای oct4، sox2 و همچنینmir-302b در ممانعت از تکثیر غیر کنترل شده سلول نقش دارند. همینطور احتمالاً غیر فعال شدن بازدارنده های تومور p21 و mir-145جهت شروع و پیشرفت روند تومور زایی ضروری باشد. بر اساس منحنی roc به نظر می رسد که ارزیابی بیان sox2 به تنهایی و mir-145 و p21 با همدیگر جهت تشخیص سرطان معده آگهی دهنده است. کلمات کلیدی: بازبرنامه نویسی، ips، oct4، sox2، mir-145، mir-302b و سرطان معده
رضا معصومی جهاندیزی مهدی غیاثی نژاد
خلاصه به فارسی رامسر یکی از شهرهای ساحلی در شمال ایران می باشد. در مناطقی از این شهر (طالش محله چپرسر آب سیاه) چشمه های آب گرم وجود دارد که حاوی رادیوم 226 ورادن 222 می باشد. مردم ساکن در این نواحی خاص و موجودات و گیاهان به طور دائم در معرض پرتو گیری هستند. اثر پرتو گاما بر روی ساکنین ، حساسیت پرتوی و یا تطابق سلولی به روش in vitro مورد مطالعه قرار گرفت. ویتامین ث به عنوان یک آنتی اکسیدان و جمع کننده رادیکال آزاد، شناخته شده است. این مساله مورد قبول خیلی از محثثین می باشد، که بین مقدار ویتامین ث و مقاومت در برابر پرتو، و همچنین سطح تعمیر آسیبهای ناشی از پرتو ارتباطی وجود دارد به همین خاطر میزان ویتامین ث دفعی از طریق ادرار مورد بررسی قرار گرفت. در این پروژه از یک گروه به عنوان آزمون که ساکنان مناطق با پرتوزایی بالا بودند، استفاده شد. علاوه بر آن دو گروه کنترل نیز حضور داشتند که یکی مربوط به مناطق با پرتوزایی نرمال رامسر و دیگری کسانی بودند که در نواحی عاری از پرتو دهی زیاد(تهران) زندگی می کردند. گروه آزمون و کنترل رامسر به لحاظ نوع تغذیه و ژنتیک و سایر فاکتورهای اجتماعی مشترکاتی باهم دارند. و تفاوت آنها در دریافت مقدار دز پرتو طبیعی می باشد. برای این منظور از سلولهای محیطی تک هسته ای خون داوطلبان، استفاده شد. سلولها بعد از استخراج در 5 دز0 ،3/. ،1، 2 و 4 گری تابش دهی شدند. برای پرتو دهی از چشمه کبالت-60 دارای اکتیویتی 400 کوری استفاده گرید. برای اندازه گیری ضایعات حاصله از پرتو دهی روش الکتروفورز سلول واحد یاcomet assay بکار گرفته شد. در این روش قطعات شکسته شده dna در میدان الکتریکی به طرف قطب آند حرکت می کنند. و رد پای آنها معرف قطعات dna و میزان آسیب وارده به آنها می باشد. مقدار آسیب متناسب با دز دریافتی می باشد.غلظت ویتامین ث در ادرار داوطلبان با استفاده از معرف 2-4 دی نیترو فنیل هیدرازین تعیین شد. نتایج نشان داد که اصولا آسیب در گروه آزمون در همه دز های اعمال شده بیشتر از آسیب ایجاد شده در کنترل رامسر و تهران می باشد(p<0.05). زیر گروه آزمون که میزان دز تشعشعی در محل سکونت آنها کمتر از 2/10 میلی سیورت در سال بود نسبت به زیر گروه دیگر که میزان پرتو دهی در محل سکونت آنها بیشتر از مقدار یاد شده می باشد آسیب کمتر و تعمیر زیادی از خود نشان داد(p<0.05). مقدار ویتامین ث دفعی در ادرار گروه کنترل رامسربیشتر از آزمون بود. نتایج کلی از این تحقیق آن است که افراد ساکن در ناحیه با تشعشع بالا در برابر دز بالاتر پرتو حساس بوده ودچار آسیب بیشتر از حد انتظار می شوند. برخلاف اینها کسانی که دز کمی را دریافت می کنند دارای مقاوت در برابر آسیب ناشی از پرتو بوده و ضایعات وارده را تعمیر می کنند. با مقایسه دو گروه کنترل تهران و رامسر مشاهده می شود که آسیب اولیه (بدون وقفه در انکوباتور) در کنترل رامسر کمتر از تهران می باشد) (p<0.05درصورتی که تعمیر آنها با هم اختلاف معنی دار ندارند. می توان گفت که در کنترل رامسر (دارای ذخیره آنتی اکسیدانی بالا) مقاومت در برابر آسیب ظاهر شده است و در سیستم تعمیر آنها تغییری دیده نمی شود.
محمدرضا احمدیان پور پرویز عبدالمالکی
آپوپتوزیس یا مرگ برنامه ریزی شده سلول، یک فرآیند فیزیولوژیک سلولی است که منجر به نمو فعال و طبیعی و همچنین حفظ هموستازی بافت ها می شود. آپوپتوزیس می تواند تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی و یا داخلی رخ دهد. این تحقیق به منظور یافتن روش مناسبی جهت القای آپوپتوزیس در سلول های t- لنفوبلاست jurkat خون انجام شده است. در این پژوهش اثر میدان مغناطیسی ایستای 6 میلی تسلا و پرتو گاما با دزهای 1/5، 3 و 7/5 گری به تنهایی و به طور هم زمان، بر القای آپوپتوزیس، تغییر چرخه ی سلولی و فسفریلاسیون پروتئین های atm و e2f1 در سلول های jurkat تابش دیده مورد بررسی قرار گرفت. تابش دهی سلول های jurkat فاقد نسخه ی طبیعی ژن p53 توسط میدان مغناطیسی ایستای 6 میلی تسلا و پرتوهای گاما به تنهایی و هم زمان با هم، منجر به آپوپتوزیس گردید که توسط روش لومینومتری و فلوسایتومتری آشکارسازی شد. همچنین تابش میدان مغناطیسی ایستا و پرتوهای گاما به تنهایی و هم زمان باهم، باعث تغییر در چرخه سلولی سلول های jurkat تابش دیده شد که توسط روش فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. روش وسترن بلات نشان داد که مقدار پروتئین های فسفریله شده ی atm و e2f1 در سلول های jurkat تابش دیده افزایش می یابد. بر اساس یافته های روش لومینومتری، 36 ساعت بعد از تابش میدان مغناطیسی 6 میلی تسلا در سلول های تابش دیده فرآیند آپوپتوزیس معنی داری (0/05>p) مشاهده گردید و 48 ساعت بعد از میدان دهی به بیش ترین مقدار خود یعنی 35/5 درصد نسبت به نمونه کنترل رسید. در سلول های پرتودهی شده با دز 1/5 و 3 گری، آپوپتوزیس 18 ساعت پس از تابش پرتو مشاهده شد، در صورتی که در سلول های پرتودهی شده با دز 7/5 گری، فرآیند سریعتر (12 ساعت پس از تابش پرتو) مشاهده گردید. میزان آپوپتوزیس در تمامی سلول های تابش دیده، 48 ساعت پس از پرتودهی به بیش ترین مقدار خود رسید (0/05>p). در سلول های تیمار شده با میدان مغناطیسی و پرتو به طور هم زمان، 12 ساعت پس از پرتودهی، آپوپتوزیس مشاهده شد (0/05>p). پیشنهاد می شود، تابش میدان مغناطیسی ایستای 6 میلی تسلا و پرتو گاما با دزهای ذکر شده، باعث آسیب هایی در مولکول dna شده و این آسیب ها به نوبه ی خود، باعث افزایش پروتئین های فسفریله شده ی atm و e2f1 می شوند. افزایش این پروتئین ها نیز منجر به القای آپوپتوزیس و تغییر در چرخه ی سلولی سلول های jurkat تابش دیده می گردد.
سمانه خرمی احمد زواران حسینی
شواهد فراوانی نشان می دهند که تشکیل تومور، عود و متاستاز آن وابسته به زیر جمعیت کوچکی از سلول های توموری تحت عنوان سلول های بنیادی سرطانی می باشد. با وجود پیشرفت های اولیه در زمینه شناسایی سلول های بنیادیسرطانی مکانیسم ها و مسیرهایی که این سلول هااز طریق آن باعث تومورزایی و پیشرفت سرطانمی شوند هنوز بطور کامل مشخص نشده است . یکی از مکانیسم های احتمالی که سلول های بنیادی سرطانیاز طریق آن تومورزایی را پیش می برند ممکن است قابلیت فرار از پاسخ های ضد توموری موثر، از طریق microrna ها باشد. لذا در این مطالعه پروفایل بیانیmirnaدر سلول های بنیادی و غیر بنیادی سرطانی کولون بررسی و اثرات ایمونومدولاتوری mir-146aبعنوان mirna منتخب، بر پاسخ های ایمنی ارزیابی شد. همچنین اثرات مقاومت دارویی mir-146a بر سلول های توموری مورد بررسی قرار گرفت. سلول های سرطانی مشتق از بافت توموری سه بیمار مبتلا به آدنوکارسینوم کولونورده سلولی ht-29 با استفاده از محیط کشت انتخابی به صورت اسفرویید تکثیر داده شدند. بیان شاخص هایaldh1،cd44 وepcam و ژن های چندقوه زایی در اسفروییدها و سلول هایمادریارزیابی شد. همچنین جهت تعیین توانایی اسفروییدها در القاء تومور، پیوند زنوگرافت در موش های nude انجام گرفت.در ادامه پروفایل بیانی mirna در اسفروییدها و سلول های مادری با روش pcr-array بررسی و mir-146a انتخاب گردید. با افزایش بیانmir-146a توسط سیستم لنتی ویروسی در سلول های توموری، اثر آن بر القاء پاسخ های تکثیری لنفوسیتها، تولید il-10 و tgf-?، القای لنفوسیت هایt تنظیمی و همچنین اثرات مقاومت دارویی mir-146aبرسلول های توموری مورد مطالعه قرار گرفت. یافته ها حاکی از افزایش بیان شاخص هایaldh1، cd44وepcam ، ژن های چندقوه زایی و همچنین توانایی تومورزاییسلول های اسفروییدی در مقایسه با سلول های مادری به میزان قابل ملاحظه ای بود (01/0p<). بر اساس نتایج حاصل از پروفایل بیانی mirna ها، بیان mir-146aدر سلول های توموری افزایش داده شد. افزایش بیان mir-146a در سلول های توموری موجب افزایشالقاء لنفوسیت های t تنظیمی و میزان بیانil-10 و ?tgf-در هم کشتی با سلول هایpbmc گردید (01/0p<) . در حالیکه تفاوتی در تکثیر لنفوسیتی مشاهده نشد (05/0p>) . همچنین افزایش بیان mir-146a در سلول های توموری با افزایش مقاومت سلول های توموری به داروهای 5-فلورواوراسیل و ایرینوتکان گردید(001/0p<).در حالیکه تاثیری بر مقاومت دارویی به اگزالیپلاتین مشاهده نشد (05/0p>). نتایج نشان داد اسفروییدهایمشتق از سلول های توموری کولون غنی از سلول های بنیادی سرطانی می باشند. بطوریکه کولونوسفیرها در محیط کشت، ویژگی های اختصاصی سلول های بنیادی و توانایی ایجاد تومور را نشان می دهند.همچنین به نظر میرسد mir-146aنقش مهمی در مکانیسم های فرار سلول های بنیادی سرطانی کولون از پاسخ های ایمنی ضد توموری ایفا می کنند و می توانند بعنوان هدف درمانی جدید برای درمان سرطان کولون در نظر گرفته شوند.
وحید خیرالهی سید جواد مولی
microrna ها خانواده ای از rna های کوچک غیر کد کننده می باشند، که نقشی حیاتی در تنظیم بسیاری از مسیرهای داخل سلولی دارند. بیان تغییریافته microrna ها در بسیاری از بیماری ها من جمله سرطان اثبات شده است. mir- 218از جمله microrna های دخیل در متاستاز می باشد. از جمله اهداف این microrna ژن survivinمی باشد که در پیشرفت تومور و جلوگیری از آپاپتوزیس نقش اساسی دارد. برای بررسی همبستگی احتمالی بین بیان mir-218و واریانت هایsurvivin در بافت توموری، تومورهای سلول سنگفرشی مری با توجه به میزان شیوع بالا در نواحی شمالی کشور انتخاب شد. پس از طراحی پرایمرهای اختصاصی، میزان بیان ژن های ذکرشده با تکنیک real-time pcr بررسی شد. در این مطالعه افزایش قابل توجهی در بیان تمامی واریانت های این ژن به خصوص survivinو survivin-2alphaدر بافت توموری در مقایسه با بافت غیر توموری مشاهده شد. افزایش واریانت survivin-2b نقش آن را در پیشبرد تومور پیشنهاد می نماید. بیان survivin-2alphaنیز با وجود نقش ویژه ی آنتی آپاپتوتیک گزارش شده برای آن، در سلول افزایش یافته بود. بیان mir-218 و mir-218-1 نیز در طی این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. بر خلاف انتظار اولیه، ما شاهد افزایش معنی دار بیان mir-218 در نمونه های توموری در مقایسه با نمونه های غیر توموری بودیم. این در حالی بود که بیان mir-218-1 که رشته ی مقابل mir-218می باشد در نمونه های توموری تفاوت معنی داری با نمونه های غیر توموری نداشت. بررسی الگوی بیان ژن کد کننده یmir-218، slit2 نیز نتایج جالبی در پی داشت. با افزایش گرید تومور بیان ژن slit2 کاهش شدید داشت. درحالی که بیان mirna های مورد نظر تغییر چندانی نداشتند. بررسی های بیشتر حاکی از الگوی تنظیمی بیان پیشرفته ای برای mir-218 داشت. پتانسیل واریانت های survivin برای عمل کرد به عنوان تومور مارکر مورد بررسی قرار گرفت که نتایج از برتری عمل کرد میزان بیان واریانت اصلی و نسبت واریانت اصلی به واریانت 3b در تشخیص بهتر نمونه های توموری نسبت به نمونه های غیر توموری داشت. در جمع بندی می توان اشاره کرد، که نقش واریانت های survivin در پیشبرد سرطان مری بسیار مهم به نظر می رسد؛ و این واریانت ها دارای پتانسیل عملکرد به عنوان تومور بیومارکر برای سرطان مری را دار هستند. نقش mir-218 در پیشبرد تومور مری نیاز به بررسی های بیشتر دارد.
فاطمه میرزاده ازاد مصطفی قانعی
سرطان ریه اولین عامل مرگ و میر ناشی از سرطان در جهان است که آمار ابتلای آن در ایران نیز رو به افزایش است. یکی از مهمترین دلایل ناکارآمد بودن درمان سرطان ریه عدم وجود روش های حساس و اختصاصی برای تشخیص به موقع وجود تومور، نوع آن و شناسایی ویژگی های مولکولی آن می باشد. microrna ها دسته ای از مهمترین تنطیم کننده های ژنتیکی هستند که تغییر بیانشان با بسیاری از بیماری ها ازجمله سرطان در ارتباط است. مطالعات نشان داده اند که دسته ای از microrna ها که در دوران تکوین جنینی، افزایش بیان می یابند ویژگی های انکوژن ها را دارا بوده و محرک های مسیرهای رشد و تقسیم سلولی هستند، و در مقابل microrna های کاهش بیان یافته مهارکننده های رشد و سرکوب گر تومور می باشند. با توجه به باز بیان برخی از ژن های درگیر در تکوین جنینی طی تومورزایی، به نظر می رسد، بررسی وضعیت بیان microrna های درگیر در تکوین ریه در نمونه های سرطانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد. بر این اساس، mir-134، mir-187 و mir-296 که دارای بیان تغییر یافته ای طی تکوین جنینی ریه نسبت به ریه بالغ بودند انتخاب شدند و تغییر بیان آن ها در نمونه های توموری و نرمال ریه بررسی شد. مواد و روش ها: پس از استخراج rna از نمونه های پارافینه ی توموری و حاشیه ی نرمال تومور ریه، cdna ساخته و real-time qpcr بر روی آن ها انجام شد. برای تایید صحت واکنش pcr، محصولات pcr توالی یابی شدند. در نهایت، تحلیل آماری داده توسط نرم افزار های rest 2009 و graphpad prism 6 انجام شد. یافته ها: داده های qpcr حاکی از آن بود که بیان mir-134 در بافت توموری ریه نسبت به نرمال، افزایش معنی داری داشته است(p value:0.0419). mir-187 نیز در نمونه های توموری در مقایسه با بافت نرمال، کاهش بیان یافته بود(p value:0.0487). mir-296، در تومورهای با درجه تمایز یافتگی g4،به طور میانگین 2/7 برابر افزایش بیان یافته بود(p value ?0.0001) و بیان آن در تومورهایی با درجه ی تمایز یافتگی g1-g3 کاهش معنی داری داشت (p value: 0.0183). نتیجه گیری: این پژوهش، تغییر بیان microrna های دخیل در تکوین ریه را در سرطان، نشان داد. افزایش بیان mir-134، همسو با تغییر بیانش در دوران تکوین و کاهش بیان mir-187 نیز در راستای بیان کاهش یافته ی آن طی تکوین نسبت به ریه ی بالغ می باشد. بنابراین، مطالعه ی این دو microrna به عنوان مارکرهای تشخیصی سرطان ریه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رفتار دوگانه ی mir-296 در تومورهایی با درجه ی تمایز یافتگی متفاوت نشان دهنده ی نقش متفاوت آن در دوره های مختلف تومورزایی است و بیان افزایش یافته ی آن در تومورهای g4 حاکی از نقش آن در مراحل گسترش و پیشرفت سرطان است. بر این اساس می توان mir-296 را به عنوان هدف درمانی جدیدی برای سرطان ریه پیشنهاد داد.
علی خازنی رضا قراخانلو
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بیان mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی بافت نخاع رت های نر ویستار دارای نروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی انجام گردید. بدین منظور، 28 سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه هفت تایی: دیابتی تمرین کرده (dt)، دیابتی تمرین نکرده (dc)، سالم تمرین کرده (ht) و سالم تمرین نکرده (hc) قرار گرفتند. جهت القا دیابت، از روش تزریق درون صفاقی محلول stz ( mg/kg45) استفاده گردید. 2هفته پس از تزریق stz، با اثبات نروپاتی دیابت توسط آزمون های آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط (70-60 درصد vo2max) به مدت 6 هفته اجرا گردید. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها تشریح و نرون های حسی و حرکتی l4-l6 بافت نخاع استخراج گردید. بیان mrna داینئین و داین اکتین نیز به روش real time-pcr بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد نروپاتی دیابت منجر به افزایش mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی در گروه dc گردید (01/0?p). به علاوه، تمرین منجر به کاهش معنی دار mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی و سطوح گلوکز خون در گروه dt در مقایسه با گروه dc گردید(01/0?p). همچنین تمرین استقامتی منجر به افزایش mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حرکتی و mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی در گروه ht گردید (01/0?p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که از لحاظ نظری یکی از عوامل احتمالی درگیر در اختلال انتقال آکسونی در نروپاتی دیابت، می تواند ناشی از تنظیم افزایشی mrna داینئین و داین اکتین در نرون های حسی و حرکتی رت های دیابتی شده توسط stz باشد و تمرین استقامتی می تواند به عنوان حلقه ای از زنجیره ی یک راهبردهای غیر دارویی، این افزایش را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک کند.
رضا صاحبی عبدالوهاب مرادی
rna های غیرکدکننده شامل rna های غیرکدکننده ی بلند (long non-coding rnas) و micrornas در سال های اخیر در سرطان زایی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. رونوشت های lncrnas از طریق دخالت در فرآیند هایی چون تنظیم پرتوانی سلول ها? تنظیم پیرایش های متناوب و سایر فرآیندهای مهم زیستی? در تنظیم پیچیدگی موجودات درگیر می باشند.احتمالا بیان lincrna-ror و واریانت های b21 وa1 با تومورزایی در ارتباط می باشند که این موضوع با توجه به نقش های lincror از جمله مهار آپوپتوز در هنگام استرس سلولی? بیانگر اهمیت آن در سرطان است.
سادات دوکانه ای فرد بهرام محمدسلطانی
با توجه اهمیت و عملکردهای مهم mirnaها، شناسایی mirnaهای جدید و نقش آن ها ما را در درک بهتر فرایندهای داخل سلولی یاری می کند. بنابراین استفاده از روش هایی که قادر باشد ما را سریعتر به این مهم برساند ضروری است. رویکردهای کامپیوتری بر اساس ویژگی های ساختاری، حفظ شدگی در طول تکامل و همچنین میزان انرژی آزاد ساختارهای پیش بینی شده طراحی شده اند. در این رویکردها از چندین نرم افزار و سایت به موازات هم استفاده می شود تا در نهایت به ساختاری دست یابیم که بیشترین امتیاز را برای واقعی بودن پیش ساز mirna داشته باشد. همچنین با توجه به نقش های مهم ژن trkc و ویژگی های مهمی که این ژن دارد، از جمله وجود اینترون های بسیار طویل که دربردارنده توالی های حفاظت شده ای است که دارای ویژگی های شبه ساختارهای mirna هستند، احتمال اینکه این ژن میزبان برخی از mirnaهای مهم در سلول باشد دور از انتظار نیست و بررسی و تأئید این ساختارها ضروری است. پس از کشف این mirnaها، بررسی عملکرد آنها در بافت هایی که trkc در آن بیان می شود ضروری است. همچنین از آنجائیکه ژن trkc دارای عملکردهای متناقضی است که هنوز دید مشخصی برای مکانیسم آن وجود ندارد این احتمال وجود دارد که rnaهای غیرکدکننده ای در این امر دخیل باشند. لذا بررسی رابطه فعالیت این mirnaها با فعالیت های متناقض trkc ضروری است.
عبدالوهاب abdolvahab آرش جاوری
کلاستر mir-302 به عنوان microrna غالب در سلول های بنیادی جنینی شناخته شده است که در هنگام تمایز، بیان این کلاستر کاهش می یابد. محققین نشان داده اند که ترنسفکشن برخی از رده های سلولی سرطانی با وکتور حاوی کلاستر mir-302 به برنامه نویسی مجدد در ? درصد سلول ها و تشکیل سلول های شبه بنیادی جنینی منجر می شود که این سلول ها نسبت به سلول های سرطانی سرعت تقسیم سلولی کمتری دارند.
بهارک بلالایی محمد واسعی
مقدمه: rna های طویل غیر کد کننده یا lncrna ها? دسته ای از رونوشت های اینترژنیک یا اینترونیک ژنوم انسان هستند که تحت مطالعه و بررسی قرار دارند. در حالی که تعداد انگشت شماری از lncrnaها تعیین خصوصیت شده اند? نقش تضمین کننده آن ها در پروسه های سلولی کنترل کننده بیان ژن? نقش محوری این مولکول ها را در هومئوستازی سلول ها? برجسته می سازد.جای تعجب نیست که بیان ناهنجار lncrna های تنظیم کننده در انواع گوناگون سرطان روند افزایشی نشان می دهد? جایی که این مولکول ها قادر به اعمال اثرات انکوژنیک یا بازدارنده تومور هستند.سرطان مری? ششمین سرطان رایج در دنیاست. نوع هیستولوژیکال کارسینومای سلول سنگفرشی ( escc ) یکی از رایج ترین انواع سرطان در جمعیت های شرق آسیا محسوب می شود. سرطان مری ( eac ) به طور معمول با مری بارت ( be ) مطالعه می شود؛ موقعیتی که در آن اپی تلیوم سنگفرشی نواحی انتهایی مری با اپی تلیوم ستونی متاپلاستیک جایگزین می شود. در بررسی ها? تنظیم افزایشی قابل توجهی برای hotair در escc در مقایسه با بافت ژن ancr مستقر بر روی کروموزوم 4 انسانی، در بالا دست لوکوس این ژن به فاصله kb 54.8، ژن usp46 و در پایین دست آن به فاصله kb 28.7، ژن ervmer34-1 قرار گرفته است. لوکوس ancr شامل سه اگزون و مأمن یک microrna موسوم به mir4449 و یک snorna با نام snora26 به ترتیب در اینترون های 1 و 2 است.ژن ancr یک رونوشت bp 855 را تولید می کند. نقصان ancr به طور طبیعی، ژن های مراحل اولیه و پایانی تمایز اپیدرما ل را القاء می کند. نتیجه: ما دریافتیم که بیان lncrna –ancr در بافت های توموری نسبت به بافت های نرمال بالاتر است. همچنین? ancr در نمونه های پارافینه با درجه تمایزی پایین نسبت به نمونه های پارافینه با درجه تمایزی بالا? بیان بالاتری دارد. جمع بندی: به نظر می رسد lncrna ها به عنوان تنظیم کننده های کلیدی اپی ژنتیک? در بافت های توموری و نیز پیشرفت سیگنالینگ سلول های سرطانی نقش داشته باشند. کلمات کلیدی:lncrna ها? سرطان مری? ancr
غلامحسین تمدن سعید آبرون
لنفوم منتشره سلول های بزرگ (dlbl)b، بیشترین شیوع را در بین لنفوم غیر هوجکینی دارد. بدنبال رنگ آمیزی هماتوکسیلین وائوزین، تکنیک ایمونوهیستوشیمی (ihc) اولین روش در طبقه بندی کردن آن است.میکرو rna که توسط پلی مراز ii در هسته رونویسی می شوند پس از طی روند تغییرات از هسته وارد سیتوپلاسم شده و اندازه بالغ آنها حدود 25-18 اسید نوکلوئیک می باشد. فرم بالغ آنها در آنزیم risc قرار گرفته که می تواند به m.rna ژنهای هدف متصل شده و آنها را تخریب و یا از رونویسی آنها ممانعت کند. هدف اصلی ما در این مطالعه تعیین الگوی بیان میکرو rna در لنفوم dlbl و مشخص کردن دسته ای از آنها که احتمالاً نقش بیومارکری در سرم بیماران داشته باشند، می باشد. به این منظورتعداد 24 بلوک پارافینه بیماران به لنفوم dlbl بین سال 203-2011 که با ihcتشخیص آنها تایید شده بود از آرشیو پاتولوژی بیمارستان نمازی شیراز تهیه گردید و پس از برش مجدد بافتی، rna تام آنها با کمک ترایزول استخراج گردید. در مقایسه 12 نمونه غدد لنفاوی فعال شده از افراد فاقد هر گونه بدخیمی بعنوان گروه نرمال نیز شبیه بیماران rna تام استخراج گردد. سپس با کمک کیت اختصاصی برای 726میکرو rna، آنها را نشانه گذاری و با پروب های اختصاصی هر mir هیبرید سازی کرده و سپس اسکن انجام گرفت و توسط نرم افزارimagene®q الگوی بیان میکرو rna مشخص شد. بدنبال تعیین الگوی mirna در بیماران dlbl در مقایسه با نرمال، آن دسته از میکرو rna که بیشترین تغییرات را داشتند را در سرم 10 بیمار dlbl که اخیراً تشخیص داده شده بود، پیگیری شد. به این منظور در زمان تشخیص در وسط درمان و در پایان دوره شیمی درمانی استاندارد از بیماران و افراد سالم نمونه خون تهیه و سرم آنها جدا گردید. پس از جدا سازی rna تام با روش q-rt pcr بیان میکرو rna بررسی شدند. طی ریز آرایه انجام شده بیان 726 میکرو rna آنالیز شد و مشخص گردید که بیشترینافزایش mir-4284-21-5p, 142-3p,16, 451, 29, b, 4301, 146-b, 29-aو بیشترین کاهش را mir- 4484, 143, 125 داشته اند. بیشترین تغییر را mir-4284 و mir-4484 نشان دادند. در سرم بیماران در طی سه مرحله نمونه گیری و بررسیبه روشq-rt pcr با احتمال نقش بیومارکری، نشان داده شد که در طی پاسخ و درمانmir- 4284, 21-5p, 142-3p رو با کاهش وmir- 4484, 143, 125 رو به افزایش دارند. تغییرات بیان میکرو rna با شروع و پیشرفت بدخیمی ها و همچنین dlbl همراهی دارد. دو هدف عمدهاز تغییرات بیان میکرو rna در سلول آپوپتوز و سیکل سلولی است. با توجه به نتایج اولیه از ریز آرایه مشخص گردید که mir-4484,143, 125 و نیز mir- 4284 , 21 – 5p , 142- 3p می توانند به عنوان بیومارکر در سرم باشند. دو mir- 4484در مطالعات قبلی که بر روی dlblانجام گرفته بود گزارش نشده بودند. همچنین این میکرو rna می توانند در آینده به عنوان اهداف درمانی dlblقرار گیرند هر چند به مطالعات بیشتری در این زمینه اختیاج است.
مریم گلابگیر سید جواد مولی
بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری التهابی درگیر کننده سیستم ایمنی و سیستم عصبی مرکزی است که مجموعه ای از ژن ها در ایجاد آن دخیل هستند. در این تحقیق میزان بیان دو ژن mir-9 و mir-106a در بیماران در دو فاز عود و بهبود بیماری نسبت به هم نسبت به افرادسالم بررسی می گردد.
نیاز اولیازاده سید جواد مولی
ژن 2her یکی از اعضای خانواده گیرنده های egf است، که در بسیاری از سرطان های انسانی از جمله پستان دخالت دارد. بیان بیش از حد 2her در حدود %25 موارد سرطان پستان دیده می شود و با فنوتیپ تهاجمی تومور و پیش آگهی ضعیف بیماری رابطه مستقیم دارد. در مطالعه حاضر، پروتئین نوترکیبی از 2her شامل دومین های i و ii (قطعه 1p) در میزبان یوکاریوتی مخمر (p.pastoris) و یک میزبان باکتریایی (e.coli) بیان شد. این پروتئین نوترکیب به وسیله آنتی بادی پلی کلونال ضد 2her تولید شده در این پروژه تخلیص گردید. قطعه 1p شامل دومین های i و ii 2her با استفاده از cdnaی تهیه شده از رده سلولی سرطان پستان )3(skbr تولید شده و درون ناقل pgapz-?-a برای مخمر و ناقل a+-28pet برای باکتری کلون شد. سپس پلازمیدهای نوترکیب به ترتیب به داخل سویه پروتئاز منفی 1168smd مخمر و 21bl باکتری منتقل شدند. بیان پروتئین 1p-2her در هر دو میزبان با استفاده از sds-page و وسترن بلات بررسی شد. پپتیدی از ناحیه 1p طراحی شد و یک آنتی بادی پلی کلونال خرگوشی بر علیه آن تولید گردید. در نهایت پروتئین نوترکیب 1p با استفاده از این آنتی بادی به وسیله ستون "کروماتوگرافی تمایلی" تخلیص شد. پروتئین نوترکیب بیان شده در مخمر، به وسیله هر دو آنتی بادی تولیدی طی پروژه و آنتی بادی تجاری موجود بر علیه 1p طی آزمون وسترن بلات قابل شناسایی بود. پروتئین نوترکیب 1p باکتریایی نیز در وسترن بلات با هر دو آنتی بادی نتایج مشابهی داشت. در نهایت پروتئین نوترکیب باکتریایی با موفقیت به وسیله ستون کروماتوگرافی تهیه شده از آنتی بادی پلی کلونال تولیدی، تخلیص گردید. دگرگونی الگوی تغییرات پس از ترجمه پروتئین ها، مثل الگوی گلیکوزیلاسیون، یکی از ویژگی های مشترک سلول های سرطانی است. هدف گیری چنین تغییراتی ممکن است بتواند قابلیت ایجاد تمایز بین سلول های طبیعی و سرطانی را برای آنتی بادی ها فراهم کند. بیان کردن پروتئین نوترکیب در یک مخمر نسبت به میزبان های دیگر مزایای متعددی دارد، از جمله امکان اعمال تغییرات پس از ترجمه و فولدینگ صحیح تر پروتئین در جهت شبیه تر شدن به پروتئین در سلول های پستانداران، بنابراین به نظر می رسد محصول نوترکیب آن برای تولید آنتی بادی بسیار مناسب تر باشد. آنتی بادی های منوکلونال طراحی شده علیه آنتی ژن های توموری ابزار بسیار کارامدی را در تشخیص و درمان سرطان فراهم آورده اند. از آنجایی که آنتی بادی هایی که در حال حاضر برای درمان سرطان پستان در دسترس است، از کارایی مناسبی برخوردار نیستند و عوارض ناخواسته ای را نیز در سلول های طبیعی سبب می شوند، با استفاده از این پروتئین های نوترکیب به عنوان ایمونوژن و ابزار غربالگری آنتی بادی، ممکن است بتوانیم به آنتی بادی هایی دست یابیم که عملکرد موثرتری داشته و عوارض ناخواسته کمتری را نیز به جا بگذارند. پروتئین ها نوترکیب تولید شده می توانند برای تولید آنتی بادی های منوکلونال مورد استفاده قرار گیرند. امید است با استفاده از این پروتئین ها به آنتی بادی هایی دست یابیم که قادر به القای موثرتر و کم عارضه تر آپوپتوز در سلول های سرطانی پستان باشند.