نام پژوهشگر: محمد جواد سلیمانی

: کنترل بیماری شانکر ساقه گوجه فرنگی?ناشی از cinerea botrytisدرگلخانه با استفاده از گونه های تریکودرما و سالیسیلیک اسید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  آزاده عیوضی   محمد جواد سلیمانی

.بیماری شانکر ساقه گوجه فرنگی ناشی از botrytis cinerea یکی از بیماری های مخرب این محصول در گلخانه ها است. تا کنون رقمی که نسبت به این بیماری مقاومت مطلوبی نشان دهد گزارش نشده است و قارچکش های موجود نیز به طور کامل در کنترل این بیماری موثر نبوده اند. سالیسیلیک اسید یکی از مواد شیمیایی است که از یک سو به عنوان الیسیتور باعث القای مقاومت سیستمیک در گیاه می شود و از سوی دیگر خطرات زیست محیطی سموم شیمیایی فعلی را ندارد. تاثیرات بیوکنترلی گونه های تریکودرما نیز روی بسیاری از عوامل بیماری زای قارچی به اثبات رسیده است. بر همین اساس در این تحقیق اثر سالیسیلیک اسید در القاء مقاومت میزبانی در گیاه گوجه فرنگی با غلظت های 400،200،100 میکرومولار وهمچنین اثر بیوکنترلی 10 گونه تریکودرما شاملtrichoderma viride ، t. viridescens ،t. atroviride، t. arundinaceum، t. harzianum، t. asprellum، t. orientalis،t. koningii ، t. ceramicum و t. koningiopsis به طور تلفیقی روی عامل بیماری مورد مطالعه قرار گرفت. از میان 10 گونه تریکودرمای مورد آزمایش گونه هایt. koningii ، t. arundinaceum، t. atroviride، t. viridescens و t. harzianum در آزمایشات کشت متقابل، بررسی متابولیت های خارج سلولی، بررسی مواد فرار خارج سلولی بیش ترین تاثیر بیوکنترلی را روی بیمارگر داشتند. به منظور بررسی اثر جدایه های آنتاگونیست در شرایط گلخانه و همچنین القاء مقاومت سیستمیک در گیاه، بوته های گوجه فرنگی توسط سوسپانسیون اسپور هر یک از گونه های تریکودرما و سالیسیلیک اسید با غلظت های 400،200،100 میکرومولار به صورت تنها و تلفیقی تیمارشدند. نتایج به دست آمده نشان داد گونه های t. harzianum ،t. arundinaceum و t. viridescens سبب کاهش معنی دار شدت بیماری نسبت به شاهد آلوده شدند. همچنین سالیسیلیک اسید با غلظت 200 و400 میکرومولار به طور معنی داری شدت بیماری را کاهش داد. در آزمایشات تلفیقی نیز سالیسیلیک اسید با غلظت 400 میکرومولار همراه با گونه های t. viride، t. arundinaceum، t. viridescens و t. harzianum شدت بیماری را از 63/75 در شاهد آلوده به ترتیب به 75/3، 15/5، 91/5، 91/6 کاهش دادند. سپس فعالیت آنزیم های کیتیناز، بتا1،4گلوکاناز و مقدار ترکیبات فنلی کل موجود در برگ های گوجه فرنگی به عنوان مواردی از شاخص های مقاومت درتیمارهای سالیسیلیک اسید (200 میکرومولار) + t. viride، t. arundinaceum و سالیسیلیک اسید با غلظت 400 میکرومولار در4 زمان مختلف (48،24،0 و96 ساعت پس از تلقیح عامل بیماری) مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس نتایج بدست آمده تیمار سالیسیلیک اسید(200 میکرومولار) + t. viride + b. cinerea بیشترین میزان فعالیت آنزیم های کیتیناز و بتا4،1گلوکاناز و همچنین بیشترین مقدار ترکیبات فنلی را در برگ های گوجه فرنگی نشان داد. حداکثر فعالیت این آنزیم ها و مقدار ترکیبات فنلی در این تیمار مربوط به زمان 96 ساعت پس از تلقیح بود. ابن نتایج نشان می دهد که استراتژی کاربرد تلفیقی عوامل بیوکنترل و الیسیتور هورمونی می تواند نقش مهمی در افزایش مقاومت گیاه گوجه فرنگی در برابر بیماری شانکر ساقه گوجه فرنگی ناشی از b. cinerea ایفا کند.

کنترل بیولوژیک باکتری ralstonia solanacearum عامل پژمردگی سیب زمینی توسط باکتری های آنتاگونیست در استان همدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  نازنین یگانه راد   محمد جواد سلیمانی

سیب زمینی با تولید حدود ?00 میلیون تن در سال، چهارمین محصول مهم غذایی در جهان است. این گیاه در معرض بیماری های قارچی، باکتریایی، ویروسی و مایکوپلاسمایی زیادی است که به آن خسارت وارد می کنند. بیماری پژمردگی باکتریایی سیب زمینی ناشی از ralstonia solanacearum یکی از مهمترین بیماری های این محصول است که از مناطق مختلف ایران گزارش شده است. بر اساس گزارش های موجود این بیماری در ایران توسط نژاد 3 ( بیووار 2) باکتری ایجاد می شود. عامل بیماری با غده های آلوده بذری انتقال یافته و پس از استقرار در خاک، گیاهان سالم را در سال های بعد آلوده می کند. در این پژوهش،در بهار و تابستان 1387، نمونه های سیب زمینی آلوده به بیماری پژمردگی از مزارع مختلف استان همدان گردآوری شدند. مجموعاً 28 استرین باکتری r. solanacearum پس از کشت روی محیط pda و محیط اختصاصی تری فنیل تترازولیوم کلراید ttc به دست آمد. برای شناسایی سریع و اختصاصی r. solanacearum از سه آغازگر اختصاصی استفاده شد. تکثیر dna استخراج شده با استفاده از این سه آغازگر و ایجاد باندهای مورد نظر صحت شناسایی r. solanacearum را نشان داد. از بین این استرین ها 15 استرین بر اساس بیماری زایی روی سیب زمینی رقم آگریا انتحاب شدند. یکی از استرین ها با بیماری زایی بالا جهت انجام آزمایشات کنترل بیولوژیک در شرایط گلخانه انتخاب شد. به منظور کنترل بیولوژیکی باکتری مذکور تعداد 150 استرین باکتری از خاک ناحیه ریزوسفر سیب زمینی با استفاده از روش های آزمایشگاهی رقیق سازی و کشت روی محیط غذایی na و king b جداسازی شدند. اثر آنتاگونیستی این استرین ها بر اساس توانایی آنها در جلوگیری از رشد پاتوژن با استفاده از آزمون کشت سه نقطه ای و بخار کلروفرم و تشکیل هاله بازدارنده در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. از بین این استرین ها 40 استرین دارای خاصیت بازدارندگی بودند. از بین استرین های مورد بررسی هفت استرین به عنوان نماینده انتخاب و ویژگی های فنوتیپی آن ها تعیین شد. بر این اساس استرینny32, ny31, ny30به عنوان bacillus subtilis و استرین ny33به عنوانbacillus megaterium و استرین ny20 به عنوان pseudomonas fluorescens استرین ny21به عنوان psudomonas putida و استرینny10 به عنوان rhizobium sp. تشخیص داده شدند. استرین های ny32, ny31, ny30 و ny33در شرایط آزمایشگاهی به ترتیب با میانگین قطر هاله بازدارنده 36/8، 31/8، 23/8 و 21/8 میلی متر دارای بیشترین تاثیر بودند. استرین های ny20 ny21, و ny10 به ترتیب با میانگین قطر هاله بازدارنده 57/7 49/7 و 46/7 میلی متر دارای اثر بازدارندگی کمتری بودند. بررسی های گلخانه ای روی سیب زمینی رقم آگریا در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. پس از گذشت سه ماه فاکتورهای طول ساقه و ریشه، وزن تر، وزن خشک و شدت بیماری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد تیمارهای مورد بررسی در سطح 1% دارای تفاوت معنی دار بودند. استرین ny30 در روش آغشته سازی غده با کاهش شدت بیماری به میزان 78/65 درصد و در روش آغشته سازی خاک، با کاهش شدت بیماری به میزان 35/61 درصد بیشترین تاثیر را در افزایش وزن تر و خشک ریشه و اندام های هوایی نشان داد. در هر دو روش استرین ny10 کمترین اثر را روی وزن تر و خشک ریشه و اندام های هوایی نشان داد. به منظور مقایسه الگوی پروتئینی استرین های باکتری بیمارگر و استرین های باکتری آنتاگونیست پروتئین آن ها استخراج و در ژل اکریل آمید 12% الکتروفورز شد. در الگوی پروتئینی استرین های باکتری بیماری زا و استرین های آنتاگونیست تنوع مشاهده شد.

بررسی امکان کنترل غیر شیمیایی قارچ عامل بیماری پوسیدگی فوزاریومی ریشه پیاز در منطقه خمین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1389
  مهسا مشیدی   محمد جواد سلیمانی

جهت شناسایی عوامل ریشه سرخی و پوسیدگی پیاز در استان مرکزی از اوایل تابستان تا اواسط مهر ماه 1388 از مزارع پیاز با علائم زوال در قسمت هوایی و تغییر رنگ ریشه به صورتی-ارغوانی نمونه برداری های متعدد انجام گرفت. در مناطقی که این نمونه برداری ها انجام شد میزان آلودگی از حدود 04/80 تا 01/55 بود .که در این جداسازی قارچ های fusarium oxysporum و pyrenocheata terrestris جداسازی و تشخیص داده شدند. به منظور کنترل بیولوژیکی بیماری های قارچی خاکزاد گیاهان،میکروارگانیسم های ریزوسفر به عنوان اولین خط دفاعی ریشه علیه این عوامل بیماری زا گزینه های مطلوبی به شمار می روند. در این پژوهش 380 جدایه باکتریایی که از قسمت ریزوسفر پیاز در منطقه خمین استان مرکزی در سال 1389 جداسازی گردید و با روش کشت متقابل خاصیت آنتاگونیستی آنها در مقابل قارچ های fusarium oxysporum و pyrenocheata terrestris مورد بررسی قرار گرفت.میزان تاثیر جدایه های باکتریایی در کاهش یا کنترل پوسیدگی ریشه و طوقه پیاز در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه مطالعه شد. در بررسی گلخانه ای از روش آغشته سازی خاک استفاده شد و برای مقایسه از قارچکش بنومیل استفاده گردید. قارچکش بنومیل هیچگونه تاثیر منفی در تکثیر جدایه های باکتری های آنتاگونیست نداشت. مطابق آزمایشات انجام گرفته برای شناسایی باکتری ها 5 جدایه مربوط به جنسspp. bacillus و 41 جدایه مربوط به جنسspp. pseudomonas بود.از میان 15 جدایه باکتریایی که در شرایط گلخانه روی قارچ fusarium oxysporum آزمایش شده بود جدایه های 19mm- و mm-b بیشترین تاثیر را درکاهش شدت بیماری به ترتیب با 35/1 و 53/2 درصد داشتند که در مقایسه با قارچکش بنومیل با 05/3 درصد کاهش در شدت بیماری دارای بیشترین کاهش شدت بیماری بودند. در بررسی جدایه های باکتری در شرایط گلخانه روی pyrenocheata terrestris جدایه19mm- ،252mm- و mm-f به ترتیب با05/1 ،57/1 و 87/1 درصد بیشترین کاهش در شدت بیماری در مقایسه با قارچکش بنومیل با 98/2 درصد شدت آلودگی در یک گروه قرار گرفتند. در آزمایشات ترکیبات فرار همه جدایه ها ی باکتری های آنتاگونیست توانستند قارچ pyrenocheata terrestris را کنترل کنند و در مورد قارچ fusarium oxysporum به جز جدایه252mm- باقی جدایه ها قادر به جلوگیری از رشد میسیلیومی قارچ فوق بودند. ترشحات مایع برون یاخته ای کلیه جدایه ها از رشد میسلیومی هر دو قارچ ممانعت به عمل آوردند . در آزمایشات جداگانه تاثیر دو نوع کمپوست( کمپوست مواد زائد گیاهی و کمپوست کود مرغی) در کنترل قارچهای های fusarium oxysporum و pyrenocheata terrestris مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که استفاده از آنها هیچگونه تاثیر معنی داری در کنترل بیماری های مذکور نداشته اند و همچنین نقشی در افزایش عملکرد آن نیز نداشته اند.

تاثیر کاربرد کیتوزان و سالیسیلیک اسید بر القاء مقاومت در نخود علیه بیماری های پژمردگی و پوسیدگی فوزاریومی در استان کردستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  ساهره ولادی   محمد جواد سلیمانی

نخود به دلیل دارا بودن پروتئین بالا و اهمیت در تناوب زراعی با غلات، همه ساله در سطح قابل توجهی از مناطق دیم کشت می شود. مطابق گزارشات متعدد، قارچ های عامل پژمردگی فوزاریومی (fusarium oxysporum f. sp. ciceri) و پوسیدگی ریشه (fusarium solani) از عوامل کاهنده عملکرد این محصول هستند. از آنجا که مبارزه شیمیایی علیه این قارچ ها چندان موثر نیست و نژادهای مختلف این گونه ها مقاومت را در ارقام مقاوم می-شکنند، کاربرد موادی با قابلیت تحریک مکانیسم های دفاعی گیاهان که خطرات زیست محیطی نداشته باشند، مطلوب به نظر می رسد. بر همین اساس در تحقیق حاضر امکان القاء مقاومت میزبانی در نخود علیه بیماری های ذکر شده با محلول های 0 و 200 و 400 پی پی ام کیتوزان و سالیسیلیک اسید (sa) به صورت اسپری برگی و (آبیاری خاک با کیتوزان) مورد بررسی قرار گرفت. غلظت های مختلف saتاثیری در کاهش شدت پوسیدگی ریشه ایجاد نکردند اما غلظت 400پی پی ام آن در کاهش جزئی علائم پژمردگی و بهبود پارامتر های رشد (وزن خشک و تر کل و ریشه و طول ریشه) موثر بود. غلظت 200 پی پی ام کیتوزان باعث کاهش نسبی پوسیدگی ریشه و غلظت 400 پی پی ام آن باعث کنترل پژمردگی و بهبود پارامتر های رشد گردیدند. میزان saآزاد داخل بافت گیاهان تیمار شده با sa + fusarium oxysporum f. sp. ciceri با استفاده از روش hplc اندازه گیری شد. نتایج نشان داد در این تیمار sa آزاد داخل بافت تا 168 ساعت پس از تلقیح کاهش یافته و در نتیجه علائم پژمردگی به-تدریج ظاهر گردید. فعالیت آنزیم های کیتیناز و ?-1و4گلوکاناز و مقدار ترکیبات فنولی کل موجود در برگ های نخود به عنوان برخی از شاخص های مقاومت در چهار زمان 168 ،96 ،48 ،0 ساعت پس از تلقیح بررسی شد. غلظت های مختلف saو کیتوزان باعث القاء جزئی این شاخص ها شده اما اثر کنترلی موثری بر بیماری پوسیدگی ریشه نداشتند. بیشترین میزان این شاخص ها در تیمار 400 پی پی ام کیتوزان + fusarium oxysporum f. sp. ciceriو در 168 ساعت پس از تلقیح مشاهده شد. نتایج نشان می دهد کاربرد کیتوزان می تواند نقش مهمی در افزایش مقاومت گیاه نخود در برابر پژمردگی فوزاریومی ناشی از این قارچ ایفا کند.

شناسایی باکتری های گره زای ریشه باقلا دراستان لرستان و بررسی اثر آنتاگونیستی آن ها علیه قارچ fusarium solaniعامل پوسیدگی ریشه باقلا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  نگار سراج زاده   غلام خداکرمیان

باقلا یکی از مهمترین بقولات دانه ای جهان است و شناسایی باکتری های همزیست با ریشه این گیاه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. کنترل بیماری های خاکزاد از جمله پژمردگی فوزاریومی ریشه دشوار و پر هزینه است. بیماری پوسیدگی فوزاریومی ریشه باقلا ناشی از قارچ fusarium solani یکی از بیماری های مهم این گیاه محسوب می شود. شناسایی باکتری های گره زا ریشه باقلا و بررسی اثر آنتاگونیستی آن ها علیه قارچ f. solani از اهداف این تحقیق بود. در بهار 1388 از ریشه باقلا در مزارع استان لرستان نمونه برداری به صورت تصادفی صورت گرفت و از گره های ریشه باقلا 65 استرین باکتری روی محیط کشت yma جداسازی شد که 58 استرین گره زا بودند. الگوی پروتئین های محلول سلولی در ژل پلی-آکریل آمید (sds-page) نشان داد که استرین ها دارای تنوع هستند. نتایج آزمون های فنوتیپی به روش های استاندارد باکتری شناسی نشان داد که باکتری های گره زای ریشه باقلا در استان لرستان دو گروه شاملrhizobium leguminosarum و r. etli هستند. اثر بیوکنترلی استرین های جدا شده علیه قارچ f. solani در شرایط آزمایشگاه به روش کشت متقابل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. استرین nsz3 با میانگین قطر هاله بازدارنده 93/1 میلی-متر بیشترین بازدارندگی و استرین nsz22 با قطر هاله 75/0 میلی متر کمترین بازدارندگی را نشان داد. پنج استرین بر مبنای بررسی های آزمایشگاهی انتخاب و جهت انجام آزمایشات کنترل بیولوژیک در شرایط گلخانه در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شدند. در بررسی های گلخانه ای، پس از یک ماه فاکتورهای رشد شامل طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ساقه و ریشه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تیمارهای مورد بررسی در سطح پنج درصد دارای تفاوت معنی دار بودند. استرین nsz3 در روش آغشته سازی بذر و آغشته سازی خاک(109 cfu/ml) در مقایسه با شاهد سالم، وزن تر بوته را به ترتیب 73 درصد و 59 درصد و در حضور قارچ عامل بیماری در مقایسه با شاهد آلوده به ترتیب 62 درصد و 60 درصد افزایش داد. این استرین موثرترین استرین در شرایط گلخانه بود. از پرایمرهای اختصاصی برای تکثیر ژن کدکننده 16srrna استفاده و محصول pcr ، توالی یابی شد. آنالیز نتایج حاصل از توالی یابی نشان داد که استرین nsz3 همولوژی بالایی(83 درصد) با استرین r. leguminosarum bv. viciae strain bihb 1157 دارد

بررسی امکان القای مقاومت سیستمیک نسبت به بیماری پوسیدگی فوزاریومی ریشه خیار با استفاده از کیتوزان وسیلیکون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  سمیرا صفری اسکندری   محمد جواد سلیمانی

یکی از مهمترین بیماری های خیار ، پوسیدگی ساقه و ریشه خیار با عامل fusarium oxysporum f.sp. cucumerinum - radicis می باشد. در این تحقیق اثرات احتمالی کاربرد کیتوزان وسیلیکون در امکان القای مقاومت میزبان در مقابل این پاتوژن در شرایط آزمایشگاه و گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. در محیط پتری اثر غلظت های مختلف کیتوزان ( 100 ، 200 ،500میلی گرم/لیتر) وسیلیکون(2 ، 4، 6 میلی مولار) بر رشدf. oxysporum f.sp.radicis- cucumerinum آزمایش شد. نتایج نشان داد که همه غلظتهای کیتوزان بطور مستقیم روی رشد قارچ اثر منفی داشتند، همچنین غلظت 6و4 میلی مولار سیلیکون نیز از رشد قارچ عامل بیماری جلوگیری کرد. در آزمایش های گلخانه ای نیز ازغلظت های مشابه مواد مذکوراستفاده شد. دراین آزمایش-ها کیتوزان به دو روش اسپری برگی ومحلول درخاک وسیلیکون نیز به صورت محلول در خاک استفاده شدند. شدت بیماری، وزن تر ریشه، اندامهای هوایی و ارتفاع بوته در بررسی های گلخانه ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این بررسی ها نشان داد که گیاهان خیار تیمار شده با کیتوزان وسیلیکون به عنوان محرک های واکنشهای دفاعی گیاه سبب کاهش شدت بیماری و افزایش برخی فاکتورهای رشدی در مقایسه با گیاهان شاهد آلوده شدند. اهداف دیگر این تحقیق، بررسی تاثیرکیتوزان وسیلیکون روی شاخص های مقاومت القائی شامل آنزیم های کیتیناز، بتا-1و4 گلوکاناز، فنیل آلانین آمونیالیاز، پراکسیداز ومحتوای فنل کل ونیز پرولین دربافت گیاهان تیمار شده بود. ارزیابی محتوای فنل کل و میزان فعالیت آنزیم های فوق درگیاهان تیمار شده با القاء کننده هادر مقایسه با گیاهان شاهد سالم و آلوده افزایش یافته بود. بالاترین مقدار این ترکیبات به ترتیب در روزهای سوم و پنجم بعد از کاربرد القاء کننده ها مشاهده شد. با توجه به نتایج بدست آمده، پیشنهاد می شود که کیتوزان وسیلیکون به عنوان محرک های شیمیایی دفاع گیاه می توانند به عنوان روش مبارزه بی خطر، در برابر پوسیدگی فوزاریومی ریشه خیار استفاده شوند.

شناسایی گونه های [آلترناریا] و جنس های دماتیاسه مشابه در استان همدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  شیما باقرآبادی   محمد جواد سلیمانی

جنسalternaria در سال 1816 توسط nees و با گونه تیپ a. tenuis معرفی و توصیف گردید. گونه¬های آلترناریا و جنس¬های مشابه آنnimbya ، ulocladium، stemphylium و embellisia بیشتر به صورت غیر جنسی دیده می شوند و فرم جنسی آنها کمتر تشکیل می شود. به همین دلیل، تاکسونومی و شناسایی این قارچها بر پایه فرم غیر جنسی آنها پایه ریزی شده است. گونه¬های alternaria و جنس¬های مشابه عمدتا ساپروفیت هستند، با این وجود برخی از گونه¬ها قابلیت بیماری¬زایی کسب کرده و سبب ایجاد بیماری در طیف وسیعی از میزبان¬ها می¬شوند. گونه¬های بیماری¬زای گیاهی این جنس¬ها، سبب بیماری¬های مهمی مثل شانکر ساقه، سوختگی برگ و لکه برگی روی تعداد زیادی از گیاهان مهم زراعی و باغی می¬شوند. در این تحقیق به منظور شناسایی گونه¬های alternaria و جنس¬های مشابه در طی بهار، تابستان و پاییز 1391 و 1392 از مناطق مختلف استان همدان نمونه برداری به عمل آمد. در مجموع 110 جدایه قارچی براساس ویژگی¬های ریخت شناسی، کلید¬های شناسایی و مقالات معتبر منتشر شده در این زمینه مورد شناسایی قرار گرفتند که متعلق به چهار جنس و 19 گونه بودند. از این میان گونه¬های a. rosae،u. multiforme و u. cantlous برای فلور قارچی ایران جدید بودند. برای بررسی صحت شناسایی¬های مورفولوژیکی انجام شده و بررسی روابط فیلوژنتیکی این گروه از قارچ¬ها ژن کد کننده پروتئین گلیسرآلدئیدتری فسفات دهیدروژناز (gpd) تکثیر و توالی یابی شد. درخت فیلوژنتیکی با استفاده از توالی¬های (gpd) جدایه¬های به دست آمده در این تحقیق و جدایه¬های دریافت شده از بانک ژن رسم گردید. براساس تجزیه و تحلیل¬های فیلوژنتیکی این قارچ¬ها در نه گروه alternata، radicina، porri، brassicicola، infectoria، ulocladium 1، ulocladium 2، embellisia 1 و embellisia 2 قرار گرفتند. اغلب گونه¬های ulocladium همراه باa. cheiranthi و e. indefessa در گروه ulocladium 1 قرار گرفتند. از طرف دیگرu. alternaria و u. odeumansii در گروهulocladium 2 قرار گرفتند، گونه¬هایembellisia به جز e. indefessa و e. conoidea در دو گروه مجزا و در نهایت گونه¬هایalternaria در پنج گروه مجزا قرار گرفتند که برخی از گروه¬ها از لحاظ فیلوژنتیکی بیشتر به گروه-هایembellisia وulocladium نزدیک هستند. گونه¬هایstemphylium vesicarium وpleospora trada به عنوان outgroup انتخاب شدند. نتایج بررسی¬های مولکولی در این تحقیق تفکیک این قارچها از یکدیگر در سه جنس جداگانه را تایید نکرد. از آنجا که سیب زمینی یکی از محصولات مهم استان همدان بوده و در میان جدایه¬های به دست آمده در این تحقیق alternaria alternata بیشترین فراوانی را روی این محصول داشت به منظور بررسی تنوع ژنتیکی این جدایه¬ها از نشانگر issr استفاده شد. نتایج بررسی¬های مولکولی نشان داد که جدایه¬های a. alternata جمع آوری شده از نه منطقه استان همدان دارای تنوع ژنتیکی درون گونه¬ای بوده و در دو گروه اصلی قرار گرفتند.