نام پژوهشگر: فاطمه کلاهچیان
پروین سیدالماسی فاطمه کلاهچیان
« مناظره » ، به عنوان یکی از زیبا ترین گونه های ادبی و از فنونی که می توان به یاری آن آرا و عقاید را ترویج کرد، از دیرباز مورد توجه و علاقه ی شاعران و نویسندگان بوده است. سیر مناظره سرایی و مناظره نویسی در ایران و ادبیات سایر ملل، گواه بر این مطلب است. مفاخره و برتری جویی ، جدل و منازعه در مورد ویژگی های جسمی و فواید خویش، از رایج ترین مضامین در این گونه ادبی است. به تدریج با رواج عقاید کلامی و فلسفی- عرفانی و تعلیمی،مناظره نیز از حالت صرفاً جدلی و مفاخراتی خارج شد و انواعی چون مناظره ی حکمی- عرفانی و تعلیمی به خود گرفت. در دیوان پروین اعتصامی، شاعر عصر مشروطه و سلسله رضا خانی، که آموزگار اخلاقی و مصلحی اجتماعی است بسامد چشمگیری از این فن دیده می شود. گویی پروین برای ترویج فرهنگ انسان دوستی و خرد پروری، در عصری که جور استبداد، فقر و تبعیض حرف نا حق خود را به کرسی می نشاند. به این گونه ی ادبی، سخت علاقمند گردیده است و عالی ترین اصول اخلاقی را به یاری آن در ذهن مخاطب ملکه می سازد. از طرفی نوآوری ها و هنر نمایی هاییکه در این عرصه از خود نشان داده است منجر گردیده که پروین از حیث مناظره سرایی بر رفیع ترین قلل ادب فارسی قرار گیرد. پژوهش حاضر کوششی است در بررس ساختار و تحلیل محتوای مناظرات پروین و بررسی علل و عوامل سرایش مناظرات او و نیز تبیین جنبه ی تمثیلی و نمادین آن ها و ریشه یابی عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تأثیر گذار در این ژانر .
سیده نادیا حیدری نیا فاطمه کلاهچیان
چکیده در این پژوهش، نگارنده کوشیده است، به بررسی و تحلیل چگونگی و گونه های بهره مندی مولانا از عناصر طبیعت در غزلیاتش بپردازد و کیفیت نگرش به طبیعت و اجزاء آن را از منظر این عارف بلند پایه بکاود. به منظور تحقق این امر - تحت فصولی جداگانه - به بحث در رابطه با روند زندگی، شعر و عرفان مولانا، سیر کلی حضور طبیعت و نمودهای متفاوت آن در شعر شاعران و توضیح درباره ی تصویر و انواع آن پرداختیم. دسته بندی و بررسی و تحلیل انواع تصاویر مرتبط با طبیعت، مهم ترین هدف این پایان نامه است. مخاطب در جریان تحقق این مقصود، علاوه بر اینکه در جریان نمودهای گوناگون عناصر طبیعت در غزل مولوی قرار می گیرد، با شیوه های تصویری متنوعی نیز که شاعر برای استفاده از این عناصر به کار می گیرد آشنا می شود و در می یابد که کاربرد طبیعت در غزل مولوی، نه به منظور توصیف محض طبیعت؛ بلکه وسیله ای است برای تجسم عواطف شخصی و مفاهیم عارفانه ای که در ذهن دارد. واژگان کلیدی: مولوی، غزلیات، طبیعت، تصویر، مفاهیم عارفانه.
دنیا حیدری قهرمان شیری
در ادبیات معاصر ایران تنها چند نویسنده هستند که آثارشان می تواند، در پهنه ی ادبیات جهان جلوه داشته باشد. هوشنگ گلشیری یکی از این نویسندگان انگشت شمار است که آثار او به بسیاری از زبان ها ترجمه شده است. وی را پس از صادق هدایت، تأثیرگذارترین داستان نویس ایرانی دانسته اند. گلشیری پایه گذار بسیاری از تکنیک های نو در داستان نویسی مدرن بود. او توانست در داستان هایش با ارائه ی تکنیک های مختلف چه از نظر داستانی و چه از نظر زبانی، سبکی متفاوت و بدیعی را به داستان نویسی معاصر ایران ارائه دهد. هدف این رساله، معرفی تکنیک های خاص این نویسنده است که در زمانه ی تکرار و تقلید توانست با نوآوری های خود در پیشبرد داستان نویسی معاصر ایران سهمی بسزا داشته باشد. تکنیک های بارز این نویسنده بی-شمارند، از جمله، ایجاد خلاقیت در گفت و گوی درونـی و جـریان سیـال ذهن، استفـاده از فرم تـو در تو و داستـان در داستـان، احیای برخی از قالب های قدیمی در حوزه ی روایت شناسی، توجه به قصه های قدیمی و تلفیق روایت قدیم با عناصر مدرن و جدید، توجه به اسطوره های تاریخی و نوشتن داستان های شبه تاریخی، زبان خاص که ابزار او برای ساختن فضای داستان و تأثیر بر خواننده است و به کمک آن هویت مستقلی برای هر یک از شخصیت هایش خلق می کند، استفاده از نثر قدیمی و کلاسیک متناسب با فضای تاریخی و اساطیری، نزدیک کردن واقعیت داستانی به واقعیت زندگی و داستانی کردن انسان معاصر با همه ی مسائل و بحران های وجودی و اجتماعی و بالاخره، خلق واقعیت داستانی از نگاه و زبان راویان متفاوتی که واقعیت داستانی را از منظرهای متفاوت خود وصف و روایت می کنند.
زهرا جمشیدی فاطمه کلاهچیان
هوشنگ گلشیری یکی از بزرگترین داستان نویسان مدرن ایران است که به راستی می توان پس از صادق هدایت ، او را از تأثیرگذارترین داستان نویسان معاصر دانست. از او آثاری متعدّد برجای مانده است که از آن میان می توان به کتاب های شازده احتجاب ، کریستین وکید ، آینه های دردار و دست تاریک،دست روشن اشاره کرد. این چهار کتاب، جزو مهم ترین آثار گلشیری و از نمونه های شاخص داستان نویسی معاصرند که به شیوه ای ساختارشکنانه و مدرن نوشته شده اند . نویسنده برای تحقّق تکنیک های ناب داستان نویسی خود و پیشبرد طرح و جریان این داستان ها، از عناصر متنوّع ارتباط و رفتارغیرکلامی در سطحی بسیار گسترده و به صورتی بارز و تعیین کننده استفاده کرده است. این رساله سعی دارد با دیدگاهی میان رشته ای (ادبیات داستانی ، نشانه شناسی، روانشناسی و جامعه شناسی)، نمودهای گوناگون ارتباطات غیرکلامی و دلایل آن ها را در چهارکتاب مذکور مورد تحلیل قرار دهد و بررسی کند که گلشیری تا چه اندازه و با چه کیفیتی به نقش این عناصر در پیشبرد داستان ها توجّه کرده است. رفتارهای غیر کلامی، به صورت های مختلفی با عناصر داستان مرتبطند ؛ مثلاً ارتباطات آوایی در ایجاد لحن ، مصنوعات و محیط در صحنه پردازی ، رفتارها، اشارات و ایماها در شخصیت پردازی و شکل گیری تعلیق نقش دارند. دراین چهارداستان، عناصر مصنوعات و محیط بیش از سایر مقوله ها بسامد دارند و رفتارهای چهره، حرکات اندام و پیرازبان ها نیز در جایگاه های بعدی قرار می گیرند. رفتارهای مذکور، به خصوص در شخصیت پردازی، فضاسازی و پردازش صحنه های داستان ، نقش محوری دارند.
لیلا آقامجیدی
جهان بینی هر فرد ، مجموعه ای از اندیشه های او در برابر هستی و مفاهیم بنیادین مانند عشق ، آزادی ، مرگ ، آرامش ، برابری ، سرانجام کار و ... می باشد که سرچشمه ی رفتارها و سخنان خودآگاه و ناخودآگاه فرد می شود . با ترکیب واژه ی جهان بینی با شاعرانه بودن و ساختن واژه ای نو ، درمی یابیم که با افزوده شدن این واژه ، راه این اصطلاح تازه ،از تعریف و کارکرد همه ی انواع جهان بینی ها و جهان بینی به معنای خاص و اصطلاحی جدامی شود و مفهوم ویژه ای می یابد . در این گونه از جهان بینی که تاکنون به آن پرداخته نشده است ، جهان بینی با ابزارهایی که در شعر هستند مانند تخیل و عاطفه ، درمی آمیزد و بیشتر ، رنگ عاطفی به خودمی گیرد تا عقلانی و حکم های صادرشونده از این ایدئولوژی ، بیشتر عاطفی هستند . شاعر ، از دریچه ی عوامل موجود در شعر یعنی تخیل و عاطفه ، به دنیا و پدیده های خوشایند و ناخوشایند آن می نگرد و خوب بودن یا ناخوب بودن این پدیده ها از همین دریچه ی ادبی _ عاطفی ، آشکارمی گردد . درحقیقت ، نگرش شاعر ، در لابه لای مجموعه ای از عناصر ادبی و هنری ، عرضه می گردد . مخاطب نیز به میزان آگاهی اش در پیوند با این مجموعه ، در جریان جهان بینی شاعر ، قرارمی گیرد . موضوع پژوهش ، پیشینه ی چندانی ندارد و اگر هم هست به این دقت نیست بیشتر ، عناصر ادبی مورد استفاده ی شاعر موردتوجه بوده و اگر هم عناصر اندیشه ای شاعری مورد توجه قرارگرفته ، بسیار محدود بوده و هم چنین ، در پیوند با عناصر هنری بررسی نگردیده بلکه جداگانه بررسی شده است . هدف این پژوهش ، دستیابی به چگونگی جهان بینی شاعرانه و اجزاء آن در شعر دو بانوی شاعر معاصر ، « سیمین بهبهانی » و «فروغ فرّخ زاد » است . پژوهش گر ، با بررسی سطوح مختلف شعر دوشاعر که دربرگیرنده ی زبان ، اندیشه و ویژگی های ادبی است ، تحلیلی از نگرش هر شاعر به پدیده های گوناگون هستی و زندگی به دست می دهد . در طی این ریزبینی و بررسی ، این نتیجه به دست آمد که دوشاعر ، با این که در بسیاری جاها مانند هم می اندیشند و اندیشه هایشان به یکدیگر نزدیک است ، سبک و شیوه و روش ویژه ی خود را دارند و می تواند به عنوان سبک فردی و سبکی پیروآفرین و دوره ای ، مورد بررسی قرارگیرد . ناگفته نماند که سبک فردی ، هنگامی که مورد پیروی دیگران باشد ، منجر به سبکی بزرگ تر به نام سبک دوره ای می شود . پس از بررسی ها و ایزتندیشی ها ی هنری و ادبی بر روی شعر این دو بانو ، دستاورد اصلی پژوهش ، به دست آمد که ویژگی های اندیشه ای شاعران است . از میان ویژگی های بسیاری که از لابه لای شعرها بیرون کشیده شد ، برخی از آن ها برجسته تر و آشکارتر و از نظر شاعر ، به دلیل تکرار زیاد ، ارزشمندتر بودند . مهم ترین ویژگی های جهان بینی شعر فرّخ زاد ، افزون بر بیزاری از دورویی و دروغ و نیرنگ ، آرزوی جامعه ای است که در آن بانوان ، آزادی راستین داشته باشند و حق و حقوق اجتماعی ، فردی و انسانی شان ، همتای مردان باشد . وی همواره به برچیده شدن نظام کهنه و نیرومند مردسالاری ، می اندیشد . از برجسته ترین نکات شعر بهبهانی ، افزون بر آرزوهای فرّخ زاد که مورد تایید بهبهانی بودند ، حسّ میهن پرستی نیرومند و پررنگ ، آرزوی آشتی و آرامش و گسترده شدن آن در جهان ، برابری عقیدتی و نژادی و بیزاری از جنگ و خونریزی است . یادآوری این نکته لازم است که همواره نامه ها ، دست نوشته ها و دیگر آثار شاعران در یافتن اندیشه هایشان کمک کننده بوده ، بیشتر آثارشان مورد مطالعه و دقت قرارگرفت .
مهدیه میرزایی فاطمه کلاهچیان
یکی از عواطفی که می تواند نقشی مهم در تعیین نحوه ی نگرش انسان به جهان پیرامون ایفا کند، عاطفه ی حسرت است. از آن جا که غزل، محملی مناسب برای ابراز بسیاری از عواطف درونی است، تجلّی این عاطفه در قالب غزل، نسبت به دیگر شیوه های سخنسرایی، بیشتر و بارزتر است. در میان غزلسرایان معاصر، حسین منزوی و هوشنگ ابتهاج جایگاهی ویژه دارند. منزوی از سرآمدان غزل نو محسوب می شود و ابتهاج از بزرگان غزل نیمه سنّتی. این دو شاعر در جای جای غزلیاتشان از عواطف گوناگون خویش سخن ها رانده اند؛ احساساتی که در بسیاری موارد، قرین حسرت ها و دریغ ها بوده اند. بر این اساس، هدف این رساله، تحلیل عاطفه ی حسرت در محتوا و فرم غزل این دو شاعر معاصر است. در این پژوهش، نخست به واکاوی محتوایی علل و زمینه های انگیزش عاطفه ی حسرت؛ نیز گونه ها و پیامد های مختلف آن در غزل دو شاعر پرداخته شده است. سپس، نحوه ی نمود این عاطفه در ساختار و فرم غزل ها بررسی شده است که در این بخش، اساس کار بر محوری ترین و پربسامدترین شگردهای فرمی است که این شاعران برای بروز عواطف حسرتمندانه ی خود از آنها سود جسته اند. عاطفه ی حسرت در ساحت غزل این دو شاعر، نقشی فراگیر، جهت دهنده و تعیین کننده دارد. به طورکلّی، می توان حسرت های این دو شاعر را به دو دسته ی شخصی و اجتماعی تقسیم کرد. در غزل منزوی، حسرت های شخصی و بویژه حسرت های عاشقانه نمود بیشتری دارند؛ حال آنکه در غزل ابتهاج، بیشتر با تجلّی حسرت های اجتماعی ـ سیاسی روبروییم. بارزترین شگردهای فرمی که منزوی در هنگام بیان حسرتبار، از آنها بهره می گیرد عبارتند از: موسیقی کناری و بیرونی، تشبیه، نماد، تلمیح، اسطوره، اغراق، کنایه و از رنگ ها نیز، رنگ سیاه و سرخ. موثّرترین و برجسته ترین ابزارهای ابتهاج نیز در این زمینه عبارتند از: موسیقی درونی و کناری، تشبیه، نماد، اغراق، تشخیص، کنایه و از رنگ ها نیز، رنگ سیاه و زرد.
سمیرا عزیزی مرزاله وحید مبارک
موثرترین شیوه در آموزش تعالیم اخلاقی، در حوزه ی زبان و ادبیات، استفاده از بیان تمثیلی است. تمثیل، وسیله ای برای تصویرگری است و این تصویرگری در زبان، جز با ابزارهایی که آن هارا «صورخیال» می نامند میسّر نیست، از این رو در مرزبان نامه ی سعدالدین وراوینی که اثری تمثیلی است و در حوزه ی ادبیات تعلیمی قرار می گیرد، غالب حکایات و داستان ها که به شکل فابل (تمثیل حیوانی) روایت می شوند، بر مبنای به تصویرکشیدن مفاهیم و ارزش-های اخلاقی استوارند؛ به گونه ای که برای انتقال تعالیم و آموزه های اخلاقی، همه ی عناصر و اجزاء سازنده ی متن، از جمله شیوه ی روایت حکایات، در کسوتی از تصاویر خیالی پوشانده می شوند. لذا در این پژوهش، «صورخیال» و «روایت»، به عنوان دو مشخّصه ی بارز در اثر تمثیلی مرزبان نامه، از جنبه های مختلف به ویژه از لحاظ ساختاری بررسی می شود و در نهایت ارتباط و مناسباتی که میان آن دو با یکدیگر وجود دارد و کاربرد صورخیال در نقل و روایت حکایات و انتخاب آگاهانه ی تصاویرخیالی متناسب با نوع روایت در این اثر نشان داده می شود.
ایوب حسینی فاطمه کلاهچیان
رمان کلیدر ، نوشته ی محمود دولت آبادی، اثری سیاسی اجتماعی با بن مایه ای تاریخی است که آئینه ی تمام نمای مسائل و مناسبات اجتماعی در جامعه ی ایران، در سالهای وقوع حوادث داستان؛ یعنی سال های پس از شهریور 20 تا بهمن 1327 است. رویکرد دولت آبادی برای گریز از تاریخ نویسی و نیز بیان بی پرده و روزنامه وار مشکلات و مسائل سیاسی اجتماعی که ماندگاری اثر را تهدید می کنند، بیان هنری و غیرمستقیم مسائل است. در این رمان به مسائلی اجتماعی ؛ نظیر مهاجرت و غربت، مدرنیسم وارداتی، روشنفکری و حزب توده، فقر، نقش و قدرت ارباب ها در حکومت، ظلم و فساد حکومت، نقش مذهب در جامعه، تضادّ طبقاتی، رابطه ی حاکمیت و مردم، روابط قومی و ایلی، رابطه ی فرد و جامعه و مسخ شدگی انسان در جامعه ی درگیر استبداد، گرفتاری جامعه ی استبداد زده در دور تسلسل ظلم و رخوت، نقش نهاد خانواده، باورهای عامیانه، اعتیاد و بیکاری، امنیت، قهرمان محوری، تقدیر گرائی و فرهنگ مرد سالار، از طریق شگردهایی هنری- ادبی نظیر استفاده از شخصیّت ها و مکان های تعمیم پذیر و نماد گونه، توصیف موقعیّت ها، دیالوگ نویسی، توصیف تیپ و چهره ی آدم ها، بهره گیری از نماد هایی نظیر آب، باد و آتش، توجّه به حالات شخصیت ها، تشبیه، کنایه، پیشگوئی و تکرار، نحوه ی مرگ آدم ها، تکرار غلبه ی شب و سیاهی بر فضای داستان، نام گذاری آدم ها، وجود پررنگ انسان های ناقص و خانواده های از هم گسیخته در قصّه و ... پرداخته شده است. این پژوهش که به نوعی در مقوله ی اجتماعیّات در ادبیات و شاید گاهی جامعه شناسی ادبیات می گنجد، به شناسایی و بررسی این مناسبات و بازتاب ها در متن اثر می پردازد و در نهایت در پی کشف نکات مکتوم در دل اثری سترگ چون کلیدر است. نکاتی که نه تنها ما را با جامعه ی سال های نه چندان دور ایران آشناتر می کند و به تقویت فهم اجتماعی امروزی ما یاری می رساند، بلکه در جهت بهره گیری از الگوهای بیان هنری نیز راهگشا و هدایتگر است.
لیلا پناهی بلشتی فاطمه کلاهچیان
بر این اساس و با توجّه به همین اهمیّت، این پایان نامه به تحلیل روانشناسانه هفت شخصیّت برجسته بخش پهلوانی شاهنامه می پردازد که مهم ترین بخش آن نیز هست. این شخصیّت ها عبارتند از: رستم، افراسیاب، کاووس، سهراب، سیاوش، کیخسرو و اسفندیار. بررسی های انجام شده نشان می دهند، فردوسی با استفاده از هر دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم، یعنی با بهره گرفتن از توصیف، گفت وگو، اظهار نظر شخصی، معرّفی توسّط خود شخصیّت و یا از طریق دیگر قهرمانان مرتبط با داستان، شخصیّت ها را به خواننده می شناساند. کردار و رفتار هر شخصیّت نیز از دیگر راه های رسیدن به ویژگی-های اوست. از نظر روانشناسی و بر مبنای نظریه آیزنک، سیاوش درون گرای پایدارِ بلغمی مزاج است با غلبه فراخود، رستم و اسفندیار برون گرا هستند با رفت وآمد در میان پایداری و ناپایداری. آنها صفراوی و دموی مزاجند با غلبه فراخود در شخصیّت رستم و نهاد در ساختار شخصیّتی اسفندیار. افراسیاب، کاووس و سهراب، برون گرای ناپایدارِ صفراوی مزاجند با غلبه نهاد و کیخسرو نیز به عنوان یک شخصیّت متعادل معرّفی می شود. تأثیر وراثت و محیط در شخصیّت های رستم، افراسیاب، سهراب، سیاوش و اسفندیار به نحوی بارز و تعیین کننده نمود دارد. گوهر وسرشت ناخوب اثر محیط و وراثت را برای مدّت ها در شخصیّت کاووس خنثی یا کم اثر نگاه می دارد. کیخسرو نیز تنها شخصیّتی است که نه از وراثت و نه از محیط تأثیری نمی پذیرد.
سهیلا حقیقی سوسن جبری
تحلیل شخصیّت زن آرمانی در داستان های غنایی، موضوع این پایان نامه است. از آن جا که در داستان های غنایی و عاشقانه محوریّت داستان بر شخصیّت زنان قراردارد، در صورت شناخت این-زنان می توان زن آرمانی و ویژگی های اندیشه و عقاید آن را توصیف کرد. هدف از نگارش این پایان نامه، توصیف ویژگی ها و خصوصیات رفتاری و اخلاقی زنان در این منظومه ها بوده است و همین طور به منظور شناخت بیشتری از این شخصیّت ها و طرز تفکّر سرایندگان آن ها نگاشته شده است. آگاهی از شناخت ارزش های انسانی برمبنای داستان های عاشقانه در ادبیّات کلاسیک، از دیگر خصایص این پایان نامه است؛ چرا که از این طریق می-توان اهمیّت و کاربرد نتایج پایان نامه، مبنی بر شناخت بیشتر آثار غنایی و ارزش های انسانی و همچنین درکی بیشتر و سازنده-تر از محتوای متون کلاسیک را در ک کرد. با توجّه به منظومه-های موردبحث در این پایان نامه، شخصیّت زنانی که در این منظومه ها ایفای نقش کرده اند، با ذکر شاهد مثال از منظومه-ها، مورد بررسی و تا حدودی تحلیل روان شناختی قرار گرفته-است که در این پژوهش از نظریات و الگوهایی که برخی از روان شناسان در حیط? روان شناسیِ شخصیّت داشته اند و در راستای تدوین و اهداف پایان نام? حاضر کاربرد داشته ؛ استفاده شده-است که اسامی این صاحب نظران به ترتیب حروف الفبا از این قرار است: آلفرد آدلر، هانس آیرنک، اریک فروم، زیگموند فروید، ریموند کتل، پُل کاستا، مک کری، آبرهام مزلو، کارن هورنای و کارل گوستاو یونگ. با توجه به نتایجی که از این تحلیل ها به دست آمده است معلوم می شود که هر کدام از این زنان دارای چه خصوصیات و ویژگی هایی هستند. زنانی که مورد تحلیل قرار گرفته اند و از شخصیّت های اصلی این منظومه ها هستند؛ عذرا، گلشاه، ویس، شیرین و لیلی می باشند. یافته ها حاکی از این هستند که عذرا در تیپ درون گرای احساسی یونگ قرار می گیرد و جزو صفات عمقی کتل است و در گروه روان رنجورخویی آیزنک. البتّه این گونه دیدگاه نسبت به اشخاص شرمگین و خجالتی، مربوط به دنیای قرن بیستم غرب می باشد چراکه از دیدگاه جوامع شرقی و بخصوص اسلامی؛ شرم و حیا و خجالتی بودن برای انسان بویژه زنان، ارزشی مهّم و والا تلقی می شود و چنین شخصی مقیّد به اصول اخلاقی است. گلشاه در گروه روان رنجورخویی از تیپ های آیزنک قرار می-گیرد به دلیل شرمگین بودن و احساس خجالت و شرمی که دارد و چون شخصی عاطفی و حساس هست در تیپ درون گرای احساسی یونگ قرار می گیرد. در ویس نشانه هایی از ویژگی تیپ شخصیّت گیرند? اریک فروم وجود دارد که این تیپ شبیه تیپ شخصیّت جذب دهانی فروید و همچنین تیپ شخصیّت مطیع که از تقسیم بندی های هورنای است و مطابق با تیپ دوری جوی آدلر است (عدم تلاش برای روبروشدن با مشکلات زندگی و اجتناب از احتمال شکست). این افراد جزء افراد کم هیجان خواه به حساب می آیند که دارای خصوصیاتی همچون سراسیمه بودن؛ نگران بودن؛ ناراحت بودن؛ تنیده بودن؛ عصبی بودن و ترسوبودن هستند. شیرین هم در ردّ? برون گرای احساسی یونگ است و در گروه روان رنجورخویی آیزنک؛ در تیپ مفیدبه حال جامع? آلفرد آدلر قرار می گیرد و این زن نمون? کامل برون گرای آیزنک است (معاشرتی؛ سرزنده؛ جسور؛ فعال؛ هیجان خواه؛ آسوده خاطر؛ سلطه جو؛ مخاطره جو) و همچنین این زن در جایی که از خودش تعریف می کند نارسیست و خودشیفته می شود. لیلی هم که آخرین شخصیّت مورد تحلیل است، در گروه افراد درون گرای احساسی یونگ است و همچنین در گروه روان رنجورخویی آیزنک و درون گرای احساسی یونگ قرارمی گیرد. با تحلیلی که از شخصیّت های ایفاگر نقش در منظومه های مورد بحث در رسال? حاضر انجام گرفت، می توان به این نتیجه رسید که در بین زنان مورد تحلیل، شیرین در منظوم? خسرو و شیرین نمون? بارز یک زن آرمانی و ایده آل است چراکه این زن دارای تمامی خصوصیات و ویژگی هایی که براساس نُرم جامعه و خانواده و همچنین مذهب و آیینش شناخته شده است؛ می باشد .او یک زنِ به تمام معنا، پاک، آرمانی، ایده آل، کمال یافته، با اصل و نسب، مقیّد به اصول اخلاقی، پاکدامن، مأخوذ به حیا و عاطفی و حساس است
فرشته حیدری فاطمه کلاهچیان
طبیعت و پدیده هایش همواره الهام بخش شاعران بوده اند و آنان از دیرباز تاکنون، دربیان اندیشه ها وذهنیات خود از عناصر متعدّد طبیعی بهره جسته اند.زیبایی، تنوّع و فراوانی پدیده های طبیعت در اطراف شاعران و از جمله شاعران سرزمین ما، به اضافه قابلیت کم نظیر اجزاء ریز و درشت طبیعت برای ملموس و محسوس ساختن عواطف وافکار، استفاده از عناصر را در شعر سنتّی و معاصر ما پرشمار و تعین کننده ساخته است، به گونه ای که بسیاری از مهم ترین و کلیدی ترین مفاهیم و موضوعات انواع شعر فارسی؛ از حماسی و غنایی گرفته تا عرفانی و تعلیمی، به وسیله پدیده های گوناگون طبیعت بیان والقاء شده اند. براین اساس و با توجّه به همین اهمیّت، هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسهانواع و چگونگی کارکرد طبیعت و عناصر آن در شعر سنتّی و معاصر فارسی، براساس غزل سعدی و اشعار فریدون مشیری، به عنوان دو نماینده نامدار شعر غنایی کهن و معاصر است. برای تحقّق این مقصود، بارزترین انواع جلوه های مستقیم یا تصویری طبیعت، به علاوه مهم-ترین کارکرد های معنایی آن ها در شعر هر دو شاعر تحلیل شده است و سپس به مهم ترین وجوه اشتراک و افتراق این دو گونه شعر از منظر موضوع پرداخته شده است تا بدین ترتیب، خواننده با مهم ترین شاخصه های شعر معاصر و سنتّی غنایی، از نظر بهره مندی از پدیده های طبیعت آشنا شود.سعدی و مشیری، هردو، به استفاده از عناصر طبیعت توجهّی ویژه دارند؛ امّا بسامد و تنوّع تجلّی این عناصر در شعر مشیری بیشتر است. گل ها و گیاهان، آسمان و اجرام آسمانی، حیوانات، آب و وابسته ها و خاک و عناصر مربوط به آن، بارزترین پدیده های طبیعی در غزل سعدیند. مشیری نیز دقیقاً به همین پدیده ها توجّه دارد؛ با این تفاوت که به آب و خاک و عناصر وابسته بدان ها بیشتر از حیوانات نظر دارد. هر دوی این شاعران، بیشتر از شگردهای بلاغی و تصویری برای بهره گیری از طبیعت تمایل دارند و کمتر، طبیعترا به خاطر خود طبیعت به خدمت گرفته اند. به این ترتیب، در غزل سعدی و شعر مشیری، طبیعت معمولاً وسیه ای برای تجسّم و ملموس ساختن ذهنیات و عواطف است که مهم ترین آن ها نیز احساسات مرتبط با عشق هستند. بارزترین شگرد ادبی – بلاغی سعدی برای کاربرد طبیعت تشبیه، استعاره مصرّحه و کنایه است؛ حال آن که مشیری بیشتر از نماد، استعاره مکنیّه یا تشخیص بهره می گیرد. او در کنار عشق، به مفاهیم سیاسی – اجتماعی از طریق کاربرد طبیعت نیز عنایتی خاص دارد. واژه های کلیدی: تصویر، سعدی، شعر معاصر، طبیعت، غزل سنتّی، فریدون مشیری
خاطره سلیمانی غلامرضا سالمیان
هنجارگریزی از دیرباز با عناوین و عبارات متفاوتی مانند هنجارگریزی معنایی، نحوی، آوایی، زمانی، واژگانی، سبکی، نوشتاری و گویشی مورد بررسی قرار گرفته است. هنجارگریزی با گریز از قواعد و هنجارهای زبان معیار به برجسته سازی زبان می¬انجامد و یکی از عوامل تأثیرگذار بر ادبی شدن متن است. در حقیقت اثر ادبی نتیج? کشمکش میان هنجار و گریز از هنجار است که در جهت برجسته¬سازی زبان آن اثر به کار می¬رود. هدف از این پژوهش یافتن شاخص¬های هنجارگریزی در اشعار محمّدعلی بهمنی با تعیین بسامد هر یک و رسم نموداراست، همچنین دست یافتن به میزان نوآوری¬های بهمنی و تحلیل اشعار این شاعر به عنوان نمونه¬ای از شاعران معاصر به جهت میزان تأثیرپذیری از عوامل برجسته¬سازی است. نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: از میان هنجارگریزی های به کار رفته در اشعار بهمنی هنجارگریزی معنایی بیشترین بسامد و هنجارگریزی گویشی کم¬ترین بسامد را به خود اختصاص داده¬اند. این امر نشان¬دهند? این است که بهمنی به معنا در حوز? زیبایی¬شناسی و برجست¬سازی اهمیّت بیشتری داده و گویش محلّی خود را کم¬تر مورد استفاده قرار داده است؛ بهمنی از شعرای کلاسیک¬گرای عصر حاضر به حساب می¬آید و همین امر باعث شده که به غزل و همچنین به عناصری از قبیل تشبیه و استعاره در این غالب شعری توجّه بیشتری نشان دهد؛ هنجارگریزی واژگانی، نوآوری بهمنی را در ساخت واژه به تصویر می کشد؛ ساخت واژگان جدید را می¬توان به عنوان ویژگی سبکی این شاعر معاصر در نظر گرفت؛ بهمنی در شکل ظاهری غزل نیز تغییراتی را ایجاد کرده است و از طریق نوشتن ابیات غزل با حفظ وزن و قافیه به به صورت شعر نو نیمایی سعی در نوآوری در شیو? نوشتاری داشته است؛ بهمنی به عنوان یکی از شاعران معاصر ادبیّات فارسی به شدّت تحت تأثیر عناصر هنجارگریزی و عوامل برجسته¬سازی در اشعار خود بوده است و این عوامل به ادبیّت و زیبایی هرچه تمام¬تر اشعار او کمک شایان ذکری کرده و موجب غنی¬شدن زبان شعر این شاعر معاصر شده است.
فاطمه نظری فر فاطمه کلاهچیان
یکی از موثّرترین ابزارهای آفرینش هنری- ادبی، رنگ است. با آنکه حضور این عنصر در گذشته ادبیات فارسی، گوناگونیِ امروزه را دارا نبود؛ امّا همواره نقشی مهم و تعیین کننده، در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازی های ادبی؛ بویژه در حوز? شعر داشته است. بررسی میزان و نحوه کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی است راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشه های شاعران و نیز، پی بردن به ظرائف فرمی و بلاغی سخن آنان. بر این اساس و با توجّه به همین اهمیّت، این پایان نامه به بررسی جلوه های معنایی و بلاغی عنصر رنگ در غزل سه شاعر بزرگ کلاسیک؛ یعنی سنایی، عطّار و مولوی پرداخته است.
نازنین پورحیدربیگی فاطمه کلاهچیان
یکی از ابزارهای ادبی که به شاعر امکان می دهد، کارکرد تخیّل را در ایجاد خصیص? زیبایی و تأثیر کلام به عرص? ظهور برساند، تلمیح است. تلمیح به عنوان یکی از شگردهای بلاغی که هم در حوز? موسیقی معنوی و هم جزو مجموع? تصویر قابل بررسی است، همواره نقشی مهم و موثّر در القای عواطف و آفرینش تصاویر ادبی؛ بخصوص در حوز? شعر داشته است. ویژگی قابل توجّه تلمیح آن است که به عنوان یک شیو? فرمی برای تبیین ذهنیّات، می تواند اَشکال بلاغی دیگری را نیز در بطن خود جای دهد و بدین ترتیب، هم جنب? مخیّل سخن را قوّت بخشد و هم بُعد القایی آن را غنی سازد.
مهسا منصوریان فاطمه کلاهچیان
امید و یأس، از جمله عواطفی هستند که می توانند نقشی بارز در تعیین نحو? نگرش انسان به جهان اطراف ایفا کنند. از آنجا که غزل، یکی از مناسب ترین قالب ها برای ابراز بسیاری از عواطف درونی است، تجلّی احساس امید و یأس نیز در این قالب ، نسبت به بسیاری دیگر از شیوه های سخنسرایی، بیشتر و بارزتر است. در میان غزلسرایان معاصر، هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی جایگاهی ویژه دارند. امید و ناامیدی، از کلیدی ترین و تعیین-کننده ترین عواطف غزل این دو شاعرند. بر این اساس، هدف این پایان نامه، تحلیل امید و یأس در محتوا و فرم غزل این دو شاعر شاخص معاصر است. در این پژوهش، به واکاوی محتوایی علل و زمینه های پیدایش و تجلّی عواطف امید و یأس ؛ نیز گونه های مختلف آن ها در غزل دو شاعر پرداخته شده است.
فریبا عزتی فاطمه کلاهچیان
بررسی زوایای گوناگون این نوع ادبی اهتمام فراوانی را می طلبد. کلیدر یکی از رمان های برجسته ی معاصر است که از انواع رمان های ناحیه ای و اقلیمی است. دولت آبادی در این رمان، سیمای مردم خطّه ی خراسان و درد و رنج آنان را به نمایش گذاشته است. هدف این رساله بررسی عناصر داستانی در رمان فوق و نیز مشخص نمودن شیوه ی استفاده ی نویسنده از این عناصر می باشد. نویسنده تحت تأثیر ویژگی های اقلیمی و بومی به خلق شخصیت های رمان پرداخته و با کنش و رفتار آن ها حوادث رمان را پی ریزی کرده است. صحنه پردازی مناسب در این رمان سبب شده که تصاویر رنگارنگی از زندگی روستایی، شهری و ایلی نمایش داده شود. درون مایه ی رمان که بیانگر ظلم حکومت و کارگزاران آن، به مردم، خصوصاً روستاییان است، در خلال گفت و گوهای داستان به زیبایی بیان شده است. در مجموع می توان گفت، پردازش هنرمندانه ی این عناصر نقش به سزایی در جذابیّت رمان و هنر داستان پردازی نویسنده داشته است.