نام پژوهشگر: محبوبه سعادت
حجت اله برومندی محبوبه سعادت
مطالعه حاظر تلاش نمود چگونگی بیان مکالمات تحسینی توسط گویشوران انگلیسی آمریکایی و فارسی را توصیف نماید. همچنین مکالمات تحسینی در این دو زبان مورد مقایسه قرار گرفت تا شباهت ها و تفاوتهای احتمالی موجود در الگوهای تحسین دو زبان تعیین شود.. به این منظور، 25 فیلم فارسی و 15 متن فیلم آمریکایی که به مسائل خانوادگی و اجتماعی می پرداختند مورد استفاده قرار گرفتند و 180 نمونه مکالمات تحسینی را در هر یک از دو زبان گردآوری شد. پس از ثبت و کدبندی مکالمات تحسینی، بسامد ویژگی های گوناگون آنها مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از آزمون آماری مربع خی استفاده شد تا معنی دار بودن تفاوت بسامد استفاده از تحسین بوسیله گویشوران انگلیسی آمریکایی و فارسی، و نیز تفاوت در انتخاب موضوعات تحسین، انتخاب واژگان توسط گویشوران این دو زبان، پاسخ های تحسین و نیز شباهت ها و تفاوت های جنسیتی موجود در الگوهای تحسین در این دو زبان مورد بررسی قرار گیرد. نتایج این تحقیق نشان داد که گویشوران انگلیسی آمریکایی به ترتیب، عملکرد، شخصیت و ظاهر مخاطب خود را بیشتر مورد تحسبن قرار میدادند اما در زبان فارسی اغلب شخصیت، عملکرد و اشیای متعلق به مخاطب مورد تحسین قرار می گرفت. در مقایسه با فارسی زبانان، گویشوران انگلیسی آمریکایی تمایل بیشتری برای استفاده از تحسین در مکالمات خود داشتند. همچنین زنان در مقایسه با مردان در تحسین های خود در هر دو زبان از تشدید کننده های بیشتری استفاده کردند که نشان می دهد گویشوران زن تمایل به تاکید بر مفهوم مثبت تحسین خود داشتند. همچنین مشاهده شد برخلاف گویشوران انگلیسی آمریکایی که تمایلی به استفاده از تشبیه در تحسین نداشتند، فارسی زبانان به ویژه مردان تمایل بیشتری به مقایسه مخاطب خود با چیزی که دارای معنی مثبت است نشان دادند و به این ترتیب احساس مثبت خود در مورد مخاطب را بیشتر مورد تاکید قرار دادند. علاوه بر این، فارسی زبانان معمولا هنگامی که مورد تحسین قرار می گرفتند از پاسخ دادن خودداری می کردند و یا تمایل به مخالفت با تحسین داشتند در حالی که گویشوران انگلیسی آمریکایی هنگامی که مورد تحسین قرار می گرفتند بیشتر از پاسخ های موافق استفاده می کردند.
وحید حشمتی محبوبه سعادت
بررسی عملکرد گروهی از زبان آموزان ایرانی در چهار شیوه ارائه فعالیت های شنیداری: تاثیر دو سبک مختلف یادگیری به کوشش وحید حشمتی هدف از انجام این تحقیق بررسی این مطلب بوده است که آیا عملکرد شنیداری زبان آموزانی که زبان انگلیسی را به عنوان زبان خارجی فرا می گیرند در اثر تغییر در شیوه ی ارائه فعالیت های شنیداری و ارائه ی فیلم در یک گروه و فراهم سازی حمایت گر های شنیداری در دو گروه دیگر تغییر می یابد. منظور از فراهم سازی حمایت گر های شنیداری در اینجا دادن فرصتی برای مطالعه یک متن مرتبط با متن شنیداری و یا مرور اجمالی پرسشهای مربوط به متن شنیداری پیش از شنیدن متن به زبان آموزان می باشد. یک گروه که هیچ حمایت گر شنیداری دریافت نکرد و مطالب شنیداری را به همان شیوه ی سنتی دریافت کرد نیز نقش گروه گواه را ایفا نمود. به علاوه، دو بعد از سبک های یادگیری زبان آموزان یعنی دیداری- شنیداری محوریت و جزئی نگر- کلی نگر محوریت نیز مد نظر قرار گرفت تا هر گونه رابطه احتمالی بین این جنبه ها و شیوه ی ارائه مطالب شنیداری از یک طرف و عملکرد شنیداری زبان آموزان از طرف دیگر بررسی شود. برای انجام این پژوهش اطلاعات لازم از گروهی از زبان آموزان پسر و دختر در کلاسهای دست نخورده ی سطح متوسط کانون زبان ایران و با استفاده از پرسشنامه ی سبک های یادگیری (ils) (فلدر وسولومان،1997) و یک آزمون شنیداری جمع آوری گردید. نتایج نشان داد که شیوه ی ارائه به طور معنا داری عملکرد شنیداری زبان اموزان مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار داد. شرکت کنندگان گروهی که متن مرتبط را خواندند در مقایسه با گروهی که متن شنیداری را به صورت فیلم دریافت کردند عملکرد بهتری داشتند و نیز مرور پرسشهای آزمون در گروه مرور اجمالی پرسشها به اندازه خواندن متن مرتبط مفید واقع شد. مقایسه بین عملکردگروه فیلم و گروه مرور اجمالی پرسشها حاکی از آن بود که اعضای گروه مرور اجمالی پرسشها به طور معنا داری عملکرد بهتری نسبت به اعضای گروه فیلم داشتند. همچنین از دو بعد سبک های یادگیری مورد بررسی تنها جزئی نگر- کلی نگر محوریت تفاوت معنا داری را همراه با تغییر در شیوه ی ارائه مطالب شنیداری در عملکرد شرکت کنندگان ایجاد کرد بدین ترتیب که جزئی نگر- کلی نگرهای متعادل از خواندن متن مرتبط نسبت به تماشای فیلم بهره بیشتری بردند. به علاوه این افراد در گروه مرور اجمالی پرسشها نسبت به هم کفوان خود در گروه فیلم به طور معنا داری عملکرد بهتری داشتند. جزئی نگرها نیز از مرور پرسشها بیشترین بهره را بردند در حالی که کلی نگرها از خواندن متن مرتبط بیشترین و از مرور پرسشها کمترین بهره را بردند.
سمیه بختیاری محبوبه سعادت
هدف از پژوهش حاضر، بررسی بازنمایی جنسیت در عکسهای مجموعه کتابهای اینترچینج (ویرایش سوم) بوده است. به این منظور چهار عکس از هر جلد این مجموعه (مجموعا ً شانزده عکس) به صورت تصادفی انتخاب شد و از نظر سه معنای بازنمودی، تعاملی و ترکیبی که در نشانه شناسی اجتماعی کرس و ون لیوون (2006) مطرح شده اند مورد بررسی قرار گرفت. برای یافتن اینکه آیا مقوله های تبلیغات جنسیتی گافمن (1979) در این عکسها مشهود می باشد، نتایج را با این مقوله ها مقایسه نمودیم. تحلیل کمی داده ها حاکی از برابری مرد و زن بود به جز در (1) ساختار تجزیه ای- ادراکی که بیشتر برای به تصویر کشیدن مردها استفاده شده است و (2) ساختار پیشنهادی- درخواستی که در آن، زنها بیش از اینکه در ساختار درخواستی ظاهر شوند به صورت پیشنهادی به تصویر کشیده شده اند. از طرف دیگر، تحلیل کیفی داده ها نشان داد که زنها و مردها در بعضی موارد به صورت کلیشه ای به تصویر کشیده شده اند: (1) زنان در نقش مصرف کننده، در مقایسه با مردان در همین نقش، به عنوان بخشی از فرهنگ بیننده ترسیم شده اند (2 عکس)، (2) زنان و مردان به وسیله ی قاب بندی از هم جدا شده اند (8 عکس)، (3) زنان به گونه ای به تصویر کشیده شده اند که گویی به محیط خانه تعلق دارند (1عکس)، (4) گرفتن گواهینامه رانندگی و شرکت در اعتصاب به عنوان نمادی برای مردان نمایش داده شده است (2 عکس)، (5) شرکت کردن مردان در اعتصاب، در مقایسه با شرکت کردن زنان، به عنوان بخشی از فرهنگ بیننده نشان داده شده اند، (6) خجالتی بودن به صورت نمادی برای زنان نشان داده شده است (1 عکس) و (7) مردان در نقش آشپز، در مقایسه با زنان در همان نقش، به گونه ای ترسیم شده اند که گویی به دنیای بیننده تعلق ندارند (1 عکس). مقایسه ی نتایج با مقوله های گافمن نشان داد که سه مقوله ی رتبه بندی کاری، ویژگی زنانه و فرار از مدرک تا حد کمی در این عکس ها مشهود می باشند. علی رغم نتایج به دست آمده، از آنجا که هدف اصلی این تحقیق، بررسی بکارگیری مدل نشانه شناسی اجتماعی کرس و ون لیوون (2006) برای تحلیل چند عکس کتابهای اینترچینج (ویرایش سوم) بوده است، نتایج تنها با رعایت احتیاط قابل تعمیم به تمام محتوای کتابهای مورد بررسی می باشد.
طاهره کاربر سعید مهرپور
this study was carried out to investigate the effects of integrative vs. instrumental motivation, learning strategy use and gender on iranian efl learners. to this end, 120 efl learners both male and female majoring in english language and literature at shiraz university participated in the study. in order to conduct this study three instruments were used: oxford quick placement test, motivation questionnaire and language learning strategy inventory. after data collection, the participants were divided into two groups of integratively and instrumentally motivated learners based on their scores on the motivation questionnaire. furthermore, regarding the participants’ scores on learning strategy inventory, they were divided into three groups of high, mid and low strategy users. through a multiple regression analysis, it was found that language proficiency could be predicted by integrative motivation and learning strategy use, while gender did not account for language proficiency. furthermore, based on the results of a one- way anova and two indepndent t-tests, it was found that integratively motivated learners and high strategy users were more proficient than instrumentally motivated learners and low strategy users.
فائزه صفری علیرضا احمدی
بر خلاف علاقه روزافزون و نیاز به یک آزمون کوتاه کاربردی در حوزه ی آزمون زبان، تا کنون تقریبا هیچ مطالعه ای در جهت کوتاه کردن طول آزمون های زبان به طور سیستماتیک و کاربردی انجام نشده است. در پاسخ به این نیاز، این تحقیق به بررسی ویژگی های یک آزمون تطبیقی آفلاین (oat) در مقایسه با یک آزمون بلند و رایج زبان پرداخته است، در شرایطی که oat به منظور ارزیابی دانش واژگان زبان آموزان انگلیسی مورد استفاده قرار می گیرد. از مجموع 98 سوال واژگان که از بخش های زبان تخصصی آزمون سراسری ورودی دانشگاه های ایران جمع آوری شده بودند، 60 سوال برای آزمون متداول سنتی (ct) انتخاب شدند. برای ساختِ آزمون oat، در ابتدا یک بانک سوال با بررسی مقدار پارامترهای irt سوالات طراحی شد. داده های سنجش پارامترهای irt شامل پاسخ های 258،774 داوطلب بخش های آزمون زبان تخصصی ای بود که سوالات از آنها جمع آوری شده بودند. با استفاده از مدل سه پارامتری، سنجش پارامترهای سوالات در برنامه bilog اجرا شد که بر اساس آن، 43 سوال که دارای بالاترین قدرت تمییز و کمترین میزان حدس در پاسخگویی بودند از سطوح مختلف توانایی برای بانک سوالات انتخاب شدند. سپس، 30 نوع مختلف از آزمون oat از میان سوالات موجود در بانک ساخته شد که هر کدام از این آزمون ها شامل 12 سوال با کیفیت بالا بود که به طور یکسان در سطوح مختلف توانایی پراکنده شده بودند. با استفاده از پاسخ های 253 زبان آموز انگلیسی که به هر دو آزمون پاسخ دادند، ویژگی های اندازه گیری نمرات oat با ویژگی های مربوط به نمرات ct از نظرِ دقت نمره، همبستگی میان نمراتِ oat و ct، و ثبات نتایج دسته بندی مقایسه شدند. نتایج نشان داد که اگرچه به طور کلی oat همان سطح دقت اندازه گیری در آزمونِ متداول سنتی را بدست نیاورد، همچنان به سطحی مطلوب در دقت اندازه گیری رسید در حالیکه توانست اثرات منفی یک تست طولانی را کاهش دهد. نتایج همچنین نشان دادند که تطابق بسیار خوبی میان نمرات آزمونِ های oat و ct و میان نتایج دسته بندی دو آزمون وجود دارد. در مجموع، نتایج تحقیق حاکی از آن بود که oat این توانایی را دارد که به عنوان یک جایگزین مناسب به جای یک آزمون طولانی تر واژگان مورد استفاده قرار گیرد، مخصوصا وقتی که شرایط، استفاده از یک آزمون کوتاه را ایجاب می کند.
ساناز اکبرزاده محمد رحیمی
با تغییر رویکرد نسبت به مهارت نوشتاری ، از رویکرد فراورده محور به رویکرد فرایند محور، زبان آموزان می بایست پیش نویس های متعددی بنویسند که هر کدام نیازمند بازبینی و بازخورد از سوی معلمان است. با ظهور رویکرد فرایندی نوشتار، بازخورد معلمان نسبت به نگارش زبان آموزا ن به موضوع جالبی برای تحقیق تبدیل شد. اگر چه تعداد قابل توجهی مطالعه در زمینه بازخورد نوشتاری معلمان انجام شده است، این مبحث همچنان موضوعی بحث برانگیز است. مطالعات انجام شده موضوعات گوناگونی ازقبیل نکات مورد توجه معلمان برای ارائه بازخورد نوشتاری، روش های ارائه بازخورد نوشتاری، تاثیر ارائه بازخورد نوشتاری معلمان بر نگارش زبان آموزان، و واکنش زبان آموزان به بازخورد نوشتاری معلمان را بررسی نموده اند. با این وجود، با مطالعه پیشینه تحقیق مشخص شد تحقیقات محدودی در زمینه تفاوت های میان بازخورد نوشتاری معلمان انگلیسی زبان و غیرانگلیسی زبان انجام شده است. افزون بر این، هیچ مطالعه ای تاثیر زبان مادری معلمان را بر نوع و روش بازخورد به زبان آموزان مورد بررسی قرار نداده است. به علاوه، اگر چه مطالعات بسیار اندکی در زمینه تاثیر تجربه معلمان بر نحوه ارزیابی آنان انجام شده است، هیچ تحقیقی تاثیراحتمالی تجربه تدریس معلمان بر بازخورد نوشتاری آنان را بررسی نکرده است. در کنار ارائه بازخورد نوشتاری موثر به زبان آموزان، ارزیابی نگارش آنان نیز کاری دشوار برای معلمان است. اما، مطالعات اندکی تاثیر زبان مادری و تجربه تدریس را بر ارزیابی معلمان بررسی نموده است. هدف این تحقیق بررسی تفاوت میان نوع بازخورد نوشتاری (محتوا یا صورت) و روش بازخورد نوشتاری (مستقیم یا غیر مستقیم) معلمان انگلیسی زبان و غیرانگلیسی زبان است. این تحقیق همچنین به بررسی ارزیابی معلمان انگلیسی زبان و غیر انگلیسی زبان از نگارش دانشجویان ایرانی زبان انگلیسی پرداخته است. معلمان با تجربه و بی تجربه نیز در زمینه بازخورد نوشتاری و ارزیابی نگارش مقایسه شده اند. از 21 معلم غیر انگلیسی زبان به همراه 19 معلم انگلیسی زبان با دو تا هفت سال تجربه تدریس خواسته شد تا سه انشای جدلی که توسط دانشجویان سطح متوسط در دانشگاه شیراز نوشته شده بود را ارزیابی کرده و باز خورد نوشتاری بر آنها ارائه کنند. معلمان سپس پرسشنامه ای را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با استفاده از تست های آماری تحلیل واریانس دو سویه و تحلیل واریانس چند سویه و دو تی تست جفت های جور تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که زبان مادری نه تنها بر ارزیابی معلمان بلکه بر نوع و روش بازخورد نوشتاری آنان نیز تاثیر میگذارد. به علاوه تجربه تدریس، نوع و روش بازخورد نوشتاری را تحت تاثیر قرار میدهد، اما تاثیری بر نمره دهی آنان ندارد. همچنین، این تحقیق روشن ساخت که معلمان انگلیسی زبان در ارزیابی آسان گیرتر از معلمان غیر انگلیسی زبان هستند. تحقیق همچنین نشان داد که معلمان انگلیسی زبان بیشتر از بازخورد غیر مستقیم استفاده می کنند در حالی که معلمان انگلیسی زبان با تجربه بیشتر از بازخورد نوشتاری غیر مستقیم استفاده می کنند. این بدین معناست که هر چه تجربه معلمان انگلیسی زبان بیشتر باشد از بازخورد نوشتاری مستقیم بیشتر استفاده می کنند. نتایج این تحقیق همچنین نشان داد که هر چه معلمان (چه انگلیسی زبان چه غیرانگلیسی زبان) تجربه بیشتری داشته باشند، تمایل بیشتری به ارائه بازخورد نوشتاری مستقیم بر صورت نگارش دارند. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق، پیشنهادات برای تحقیقات آتی و راهکار های آموزشی مورد بحث قرار گرفتند.
محمد حامد هومان فرد محمد رحیمی
تحقیق حاضر به بررسی جوانب متعددی از بازخورد برخط ارائه شده توسط معلم و گروه همسان می پردازد. تاثیر انواع بازخورد بر توانایی نگارش زبان آموزان، نوع بازخورد ارائه شده توسط زبان آموزان، دقت بازخورد ارائه شده توسط زبان آموزان، الگوهای به کارگیری بازخورد فراهم شده توسط زبان آموزان، نگرش زبان آموزان نسبت به بازخورد ارائه شده توسط گروه همسان، و بررسی رابطه بین توانایی های میان فردی و درون فردی ، نگرش زبان آموزان نسبت به بازخورد ارائه شده توسط گروه همسان و میزان پیشرفت زبان آموزان در مطالعه حاضر مورد بررسی قرار گرفتند. دانشجویان سه کلاس که در رشته های زبان و ادبیات انگلیسی و آموزش زبان انگلیسی تحصیل میکردند در این مطالعه شرکت نمودند. به زبان آموزان یکی از کلاس ها بازخورد برخط توسط معلم داده شد. در دو کلاس دیگر بازخورد توسط گروه همسان ارائه شد، که در یک کلاس به صورت سنتی و در کلاس دیگر به صورت برخط بود. اطلاعات مورد نیاز برای انجام تحقیق حاضر توسط سه پرسشنامه، مصاحبه و جمع آوری متون نوشته شده توسط زبان آموزان نوشته شده بدست آمد. بررسی اطلاعات جمع آوری نشان داد که زبان آموزانی که بازخورد بر خط دریافت کردند در امتحان پایانی عملکرد بهتری در نگارش نسبت به گروهی که بازخورد سنتی دریافت کردند داشتند. نتایج همچنین نشان دادند که دانشجویانی که در گروه بازخورد برخط توسط گروه همسان بودند در مقایسه با گروه بازخورد سنتی تعداد بیشتری بازخورد مرتبط با معنا ارائه دادند. یافته های تحقیق نشان دادند که زبان آموزانی که در گروه بازخورد برخط بودند در ارائه بازخورد صحیح موفق تر از گروه بازخورد سنتی بودند. نتایج نشان دادند که زبان آموزانی که در گروه بازخورد برخط بودند تعداد بیشتری بازخورد مرتبط با معنا را در نوشته های خود اعمال کردند. نتایج پرسشنامه ها و مصاحبه ها نشان دادند که زبان آموزان از بازخورد برخط استقبال کردند و در فعالیت های مربوط به آن با علاقه شرکت کردند. یافته ها همچنین نشان دادند که رابطه مستقیمی بین نگرش زبان آموزان به بازخورد بر خط، توانایی های میان فردی و درون فردی و میزان پیشرفت زبان آموزان وجود دارد.
ابوذر رجب پور سپیده علوی
هدف این مطالعه شناسایی و مقدار دهی اصطلاحات یافت شده در سه کتاب انگلیسی پیشرفته کانون زبان ایران بر اساس سه پیکره زبانی متفاوت می باشد. به علاوه، این مطالعه در صدد مقایسه فراوانی این اصطلاحات در این سه پیکره زبانی بوده و به دنبال یافتن الگو و یا چگونگی انتخاب اصطلاحات توسط ناشران این کتب می باشد. در قدم اول هرسه کتاب انگلیسی پیشرفته کانون زبان ایران برای یافتن اصطلاحات چند کلمه ای مورد جستجو قرار گرفتند. سپس موارد مطابق با شروط اصطلاح بودن (fernando, 1996 ) برای جستجو در پیکره ها انتخاب گردیدند. با در دست داشتن تعداد اصطلاحات هر کتاب، با استفاده از برنامه spss 2 تست chi-square اجرا شد. هدف این تستها یافتن ارتباطی معنادار بین کتابها از لحاظ تعداد اصطلاحاتشان بود. در مرحله بعد، محقق فراوانی هر اصطلاح را به صورت بر-خط در سه پیکره زبانی bnc، micase و brown مورد جستجو قرارداد. این فراونی های برای یافتن ارتباطی معناداردر بین سه پیکره زبانی مقایسه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که کتابها هم از لحاظ تعداد اصطلاح و هم از لحاظ نوع اصطلاحات با هم متفاوت بودند. نتایج همچنین بیانگر این موضوع بود که اصطلاحات یافت در در کتابهای انگلیسی پیشرفته کانون زبان ایران در پیکره های زبانی رایج نیستند. تعداد زیادی از این اصطلاحات دارای فراوانی های متفاوتی در پیکره های زبانی بودند.
سیده هدی شجاعی ناصر رشیدی
هدف اصلی از این تحقیق تجربی همانند سازی و تکرار آزمایش ناکاهارا (2005) بر روی فراگیری کلمات چند معنایی در شرایط انگلیسی به عنوان زبان خارجی (efl) در ایران است. تا مشخص گردد که آیا رویکرد معنای زیرساختی راهبردی کارآمد برای آموزش کلمات چند معنایی به دانش آموزان با سطح مهارت پایین می باشد یا خیر. برای دستیابی به این مقصود، 40 کلمه ی چند معنایی توسط معلم (محقق) با استفاده از دو رویکرد متفاوت به 46 دانش آموز آموخته شد که همگی دختران سال اول دبیرستان با محدوده ی سنی 14 تا 15 سال بودند که در دو کلاس مجزا در یک دبیرستان درس می خواندند. بطور کلی نتایج حاصل از t-test ها نشانگر این بود که کاربرد رویکرد معنای زیرساختی برای فراگیران ایرانی سودمندتر از همتای سنتی آن یا به عبارت دیگر همان رویکرد گزینش معنایی است. این نتایج همچنین سهم چشمگیری در حوزه ی آموزش انگلیسی به عنوان زبان خارجی (efl) دارد. به خصوص در محیط هایی مانند ایران که کمبود رویکردی اصولی برای ارائه و آموزش کلمات چند معنایی احساس می شود و هم معلم و هم فراگیر مشکلات عمده ای با این نوع کلمات دارند.
سارا جعفری سعید مهوپور
نام خانوادگی:جعفری نام : سارا رشته وگرایش:آموزش زبان انگلیسی مقطع تحصیلی:کارشناسی ارشد تاریخ دفاع:8/9/1391 استادراهنما: دکتر سعید مهرپور ارزیابی کتابهای انگلیسی با اهداف ویژهمورد استفاده دردانشگاه های ایران بر اساس طبقه بندی اصلاح شده بلوم: مقایسه کتابهای رشته های مهندسی، علوم انسانی و پزشکی تحقیق حاضر سه کتاب انگلیسی تخصصی را که به دانشجویان ایرانی رشته های مهندسی، علوم انسانی،و پزشکی در مقطع کارشناسی تدریس می شود، از لحاظ تکرار سطوح شناختی طبقه بندی اصلاح شده ی بلوم تجزیه و تحلیل کرده است. هدف از مطالعه حاضر پیدا کردن سطح شناختی غالب در این کتاب ها بوده است. برای این منظور، یک نمودار کدگذاری طبق تعاریف شش سطح شناختی در طبقه بندی اصلاح شده وافعال مربوط به این شش سطح ساخته شد. سپس تمام تمرین های این کتب بر اساس این شش سطح شناختی کدگذاری شدند. پس از آن، فراوانی و درصد فراوانی این سطوح در هر کتاب محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان دادند که تنها مهارتهای شناختی سطوح پایین تر مورد توجه قرار گرفته اند. این در حالی است که، مهارتهای شناختی سطوح بالاتر اصلا در این کتابها وجود ندارند. در میان سه مهارت شناختی سطوح پایین تر طبقه بندی اصلاح شده بلوم ، سطح "درک کردن" پربسامدترین مهارت بود، در حالی که سطوح "به کار بردن" و "به خاطر آوردن" به ترتیب دومن و سومین مهارت غالب بودند. توزیع سطوح شناختی در هر کدام از این کتاب ها به صورت معناداری با هم متفاوت بود. این مطلب بیانگر این است که سطوح شناختی به صورت تصادفی و نامساوی در کتاب ها به کار برده شده اند و الگوی خاصی در توزیع آنها وجود ندارد. همچنین این سه کتاب از لحاظ سطوح شناختی به طور معناداری با هم متفاوت هستند. به عبارت دیگر، سطوح شناختی از الگویی خاص دراین کتاب ها پیروی نمی کنند. بر اساس یافته های این تحقیق، می توان نتیجه گرفت که کتاب های انگلیسی تخصصی انتشارات سمت مهارت های شناختی سطوح پایین تر را در دانشجویان پرورشمی دهند.
الهام آل محمد سپیده علوی شوشتری
باوجود اهمیت آموزش و تمرین سلاست در فراگیری زبان و با وجود تاکیدی که پژوهشگران بر گنجاندن آن در دوره های زبان آموزی دارند، این مسئله در آموزش و تمرین مهارت های خواندن و نوشتن نادیده گرفته شده است. به دلیل کمبود پژوهش معتبر در زمینه سلاست در خواندن و نوشتن، بخصوص در یک برنامه تلفیقی خواندن و نوشتن در ایران، در این تحقیق، فعالیت های زماندار شامل فعالیت های زماندار خواندن و آزادنویسی، بعنوان راههای اصلی پیشرفت سلاست با بکدیگر تلفیق شدند. محقق تاثیر آموزش تلفیقی این فعالیت ها را بر روی مهارت های خواندن و نوشتن، بخصوص سلاست در خواندن و نوشتن گروهی زبان آموز پسر در یک موسسه خصوصی آموزش زبان در فسا، ایران (گروه آزمایش=21و گروه کنترل=21)، که دانش دریافتی رایجترین 2000 کلمه انگلیسی را داشتند، مورد بررسی قرار داد. همچنین تغییرات دقت در خواندن و نوشتن بررسی گردیدند. از آنجا که تا کنون هیچ پژوهشی در مورد رابطه ی سلاست در خواندن با سلاست در نوشتن و رابطه ی دقت در خواندن با سلاست در نوشتن انجام نشده بود، سعی گردید تا در این زمینه هم روشنگری شود. جهت پرداختن به مباحث ذکر شده آزمون t با گروههای مستقل و وابسته و آزمون همبستگی اجرا گردید. نتایج حاصل از بررسی داده ها پیشرفت چشمگیر سلاست در خواندن و نوشتن و همچنین دقت در خواندن و نوشتن گروه آزمایش را نشان داد. در مورد رابطه ی سلاست در خواندن با سلاست در نوشتن و رابطه ی دقت در خواندن با سلاست در نوشتن، نتایج حاکی از رابطه ای مثبت و قوی بین این متغیرها بودند.
صبا محمودی علیرضا احمدی
به منظور تأیید اثربخشی راهکارهای یادگیری زبان در بافت مدارس راهنمایی ایران، این پژوهش طراحی شد تا الگوهای استفاده از راهکارهای یادگیری، تأثیر آموزش این راهکارها بر استفاده از آنها و رابطه بین استفاده دانش آموزان از این راهکارها و پیشرفت انگلیسی آنها را بررسی کند. برای دست یافتن به این هدف، 57 دانش آموز راهنمایی در دو کلاس یک مدرسه، بطور تصادفی به عنوان گروههای کنترل و آزمایش تعیین شدند. گروه آزمایش آموزش داده شد تا ازچندین راهکارکه برای سطح آنها سودمند تلقی میشد استفاده کند. پرسشنامه راهکارهای یادگیری زبان کودکان گانینگ (1997، برگرفته از آکسفورد، 1990) قبل و بعد از آموزش راهکارها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که راهکارهای عاطفی بیشتر از بقیه راهکارها مورد استفاده زبان آموزان بودند و بعد از آن به ترتیب راهکارهای فراشناختی، جبرانی، حافظه و اجتماعی قرار داشتند. کمترین استفاده نیز مربوط به راهکارهای شناختی بود. تفاوت بین گروههای کنترل و آزمایش از نظر استفاده از راهکارها معنی دار بود. نتایج همچنین ارتباط مثبت معنی دار بین استفاده از راهکارها توسط دانش آموزان و پیشرفت را نشان می داد. در پایان، دلایل لزوم ادغام آموزش راهکارهای یادگیری زبان در درس زبان زبان آموزان مبتدی ارائه شده است.
شبنم ترنگان محبوبه سعادت
خود باوری به عنوان یکی از خصوصیات زبان آموزان، نقش مهمی در موفقیت آنها در یاد گیری زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی دارد. بسیاری از محققان خود باوری را به عنوان موثرترین عامل در پیش بینی موفقیت در یادگیری زبان به طور کلی می دانند. اما به علت وابسته بودن خود باوری به کار و حوزه ای که در آن تجلی پیدا می کند، مشخص نیست آیا در حقیقت خود باوری می تواند به عنوان موثرترین عامل در پیش بینی موفقیت در یادگیری مهارت های مختلف زبان یعنی شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن نیز در نظر گرفته شود. بعلاوه، مرور پیشینه تحقیق در این زمینه مشخص می کند که خود باوری با دو سازه دیگر یعنی اضطراب در زبان خارجی و راهکار های یادگیری زبان بسیار مرتبط است. همچنین این دو سازه به نوبه خود نقش مهمی در پیش بینی موفقیت زبان آموزان در یادگیری زبان دارند. هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه میان خودباوری در درک شنیداری، اضطراب در درک شنیداری زبان خارجی، استفاده از راهکار های درک شنیداری و مهارت درک شنیداری زبان آموزان ایرانی بود. بدین منظور، یکصد و چهل و پنج زبان آموز ایرانی در سال اول دانشگاه پرسش نامه های خودباوری در درک شنیداری، اضطراب در درک شنیداری زبان خارجی و استفاده از راهکار های درک شنیداری را تکمیل کردند. علاوه بر این، شرکت کنندگان به بخش شنیداری آزمون آیلتس نیز پاسخ دادند. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها تفاوت قابل ملاحظه ای را میان زبان آموزان ایرانی که دارای خودباوری بالایی در درک شنیداری بودند نسبت به کسانی که از خودباوری کمتری در درک شنیداری برخوردار بودند در استفاده از تمام دسته های راهکار های درک شنیداری به جز دسته های جبرانی و حافظه نشان داد. افزون بر این، تجزیه و تحلیل داده ها رابطه منفی معنی داری را میان خودباوری در درک شنیداری و اضطراب در درک شنیداری زبان خارجی نشان داد. درپایان، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هنگامی که دو سازه مرتبط به خود باوری (یعنی اضطراب در زبان خارجی و راهکارهای یادگیری زبان) در تحلیل رگرسیون ثابت نگه داشته شوند، خود باوری در درک شنیداری موثر ترین عامل در پیش بینی موفقیت زبان آموزان ایرانی در مهارت شنیداری آنها می باشد.
فاطمه ملکی محبوبه سعادت
بازخورد بازریزی (بازگویی شکل صحیح خطا) به عنوان نوعی از بازخورد تصحیحی که به منظور اصلاح خطاهای زبانی ارائه می شود توجه بسیاری را در حیطه فراگیری زبان دوم و زبان خارجی به خود جلب کرده است. بر اساس تحقیقات پیشین اگر چه بازخورد بازریزی پربسامدترین نوح بازخورد است، به طور کلی کمترین میزان بازتولید را ازسوی زبان آموزان در پی دارد. تحقیقات اندکی تاثیر انواع خصوصیات بازخورد بازریزی در محیط های آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی، به ویژه در ایران، را مورد بررسی قرار داده اند. با بهره گیری از مدل طبقه بندی بازخورد بازریزی شین (????)، پژوهش حاضر به بررسی توزیع انواع ویژگی های بازخورد بازریزی ارائه شده توسط معلمان ایرانی در پاسخ به خطاهای زبانی زبان آموزان ایرانی در سطوح مختلف بسندگی زبان انگلیسی، یعنی ابتدایی، متوسط، و پیشرفته پرداخته است. این پژوهش همچنین تاثیرسطح بسندگی بر انواع ویژگی های بازخورد بازریزی را مورد بررسی قرار داده است. رابطه بین میزان بازتولید/ بازتولید اصلاح شده زبان آموزان و ویژگی های بازخورد بازریزی در هر سطح نیزمورد کاوش قرار گرفته است. داده های لازم از کلاس های موسسه زبان نوید در شیراز جمع آوری گردید. در کل ?/31 ساعت از تعاملات بین معلم و زبان آموزان در کلاس درس ضبط و ثبت و سپس بر اساس مدل شین (????) کد گذاری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بازخورد بازریزی بیشتر در پاسخ به خطاهای زبانی فراگیران سطوح پایین تر بسندگی ارائه گردید، اگرچه فراگیران سطوح پیشرفته میزان بازتولید بیشتری داشتند. براساس یافته های بدست آمده، انواع پربسامدتر هر نوع بازخورد بازریزی در هر سه سطح نیز مشخص شد. علاوه بر این معلوم گردید که سطح بسندگی تنها در ارائه برخی از ویژگی های زبانی از سوی معلمان موثر می باشد. همچنین نتایج نشانگر رابطه معنی داربین بعضی از ویژگی های بازخورد بازریزی و بازتولید/باز تولید اصلاح شده زبان آموزان می باشد.
امید ملاحی محبوبه سعادت
لارسن-فریمن (2003) بازخورد را ارزیابی ارزشی از عملکرد زبانی فراگیران تعریف می کند. این امر که آیا فراهم ساختن بازخورد و اصلاح عملکرد فراگیران هم زمان با سنجش آنان باشد یا نه ارزیابی پویا را از ارزیابی غیرپویا متمایز می سازد (پونر و لنتالف، 2005). درواقع، ارزیابی پویا سعی بر یکپارچه کردن آزمون و آموزش دارد و با استفاده از شماری روشهای مداخله ای تلاش می نماید با به دست آوردن بینش نسبت به توانایی کنونی فراگیران، آنها را در دستیابی به قابلیتهای بالقوه یادگیریشان کمک کند. در طرف مقابل، ارزیابی غیرپویا با هدف دستیابی به ارزیابی خالص و پایا از تواناییهای فراگیران صورت می پذیرد (پونر، 2008). پژوهش حاضر با هدف بررسی آزمایشی و مقایسه ی تاثیر بازخورد ارایه شده در چارچوب ارزیابی پویای گروهی و ارزیابی تکوینی (به عنوان نمایندگان این دو رویکرد متفاوت ارزیابی) بر بهبود عملکرد 34 فراگیر ایرانی (با سطح متوسط بسندگی) در مهارت نگارش به زبان انگلیسی و بررسی توانایی آنها در انتقال دانش ومهارتهای کسب شده در فعالیتهای جدید وپیچیده تر طراحی شد. برای نیل به این هدف، از روش ترکیبی (کمی-کیفی) در اجرا، جمع آوری وارزیابی داده ها استفاده شد. در گروه ارزیابی پویای گروهی، از یک مدل ارزیابی پویای کلاسی بهره بردند که شامل سه مرحله آشناسازی، اجرا و بازبینی بود و فراگیران گروه ارزیابی تکوینی به طور دقیق و نظام مند به توالی، آموزش، ارزیابی و بازخورد را دریافت نمودند. داده های مورد نیاز از نوشته های فراگیران، عملکرد آنها در سه آزمون نگارش غیرپویا، پاسخهای آنان به سوالات یک پرسش نامه و نیز داده های ضبط و ثبت شده از یک جلسه مداخله ای در گروه ارزیابی پویا گردآوری شد. نتایج ارزیابی های کمی وکیفی، برتری گروه ارزیابی پویا را در ارتقای مهارت نگارش نشان داد، اما دو گروه در انتقال دانش ومهارتهای کسب شده به تکلیف های نگارشی جدید وپیچیده تر عملکرد نسبتا یکسانی نشان دادند که این امر را می توان به نائل آمدن هر دو گروه به سطح رضایت بخشی از درونی سازی دانش کسب شده وخوداتکایی نسبت داد. علاوه براین، ارزیابی الگوهای عملکرد مداخله ای استاد و اقدامات متقابل فراگیران که از بررسی جلسه مداخله ای گروه ارزیابی پویا به دست آمد اطلاعاتی پیرامون رشد مهارت نگارش فراگیران فراهم آورد. پاسخ های فراگیران به سوالات پرسش نامه همچنین نشان داد که تقریبا همه ی آنان شیوه های ارایه بازخورد را که موجب ارتقای مهارت نگارش آنها شده بود تجربه ای کاملا مثبت دانستند. بر این اساس، چنین نتیجه گیری شد که بازخورد نظام مند ارایه شده در چارچوب هر دو رویکرد ارزیابی به طور موفقیت آمیزی قادر به گسترش توانایی نگارش فراگیران می باشد.
سارا شهاب ناصر رشیدی
هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار خاص درون گفتمانی و دستوری بویژه نحوه انتخاب افعال دستوری و استعاره دستوری (اسم شد گی) و ساختار آغازین متن کتب مقدماتی رشته های جامعه شنا سی و زبانشناسی بمنظور تعیین نقش این کتب در فرهنگ پذیری دانشجویان در رشته های تحصیلی خود بود. علاوه براین زبان کتب مورد نظر نیز بررسی گردید. به همین جهت, چهار کتاب مقدماتی معروف از رشته های جامعه شنا سی و زبا نشنا سی داده ها را تشکیل دادند. بعلاوه, در هر رشته یک کتاب فارسی و یک کتاب انگلیسی بررسی شدند. چارچوب پیشنهادی لاو,(1991, 1993) و لاو (ذکر شده در هیوینگز (2006, برای بررسی کتب درسی مقدماتی, اساس این پژوهش را تشکیل داد. بطور دقیق تر, این مطالعه از طبقه بندی افعال دستوری مک دونالد (1992)برای بررسی افعال دستوری و از چارچوب نظری زبانشناسی کاربردی سیستمیک برای بررسی استعاره دستوری (اسم شد گی) و ساختار آغازین متن بهره برده است. پژوهشگر در ابتدا به بررسی ویژگی های ساختاری متن پرداخته, سپس ساختار کلی بخش ها و ساخت درون گفتمانی متون را مورد بررسی قرار داده است. درآخر کتاب های مقدماتی دو رشته بمنظور بررسی وجوه مشترک و متفاوت بررسی میشوند تا بتوان تعیین کرد زبان و رشته ای که کتب یادشده به آن تعلق دارند تا چه حد در فرهنگ پذیری دانشجویان در رشته های خود موثرند. یافته های تحقیق نشان داد که در مقایسه با کتب مقدماتی فارسی افعال دستوری به نسبت بیشتری در کتب مقدماتی انگلیسی بکار رفته اند. اسم شد گی در تمامی کتب درسی به نسبت زیادی مورد استفاده قرارگرفته است. علاوه براین درحالی که ساختار آغازین غیر مشخص در کتب مقدماتی فارسی زیاد بکار رفته ساختار آغازین مشخص و بارز در کتب مقدماتی انگلیسی بیشتر استفاده شده است. درحالی که ساختار فصل های کتب انگلیسی مقدماتی به گونه ای طراحی شده که از نظریات یا داده ها شروع میشوند و معمولا در آخر نظریات ارائه شده را به چالش میکشند ساختار فصل های کتب مقدماتی فارسی به گونه ای طراحی شده که داده ها یا تئوری ها را بدون توجه به شرکت دادن دانشجویان در بحث ارائه مینمایند. علاوه براین یافته ها نشان دادند که ساختار دستوری متن, ساختار درون گفتمانی را انعکاس و تقویت میکند که در مقابل این ساختار نحوه چینش ساختار فصل ها را انعکاس میدهد. به عبارت دیگر, ساختار دستوری و ساخت درون گفتمانی به همراه ساختار کلی فصل های متون بررسی شده, مدل خاص فرهنگ پذیری رشته ای دانشجویان یک رشته را میسازند. از نظر پیامدهای آموزشی, پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که این نوع روش تحلیل کتب مقدماتی, میتواند دانش دانشجویان و معلمان را در زمینه فرهنگ پذیری رشته ای افزایش میدهد.
بابک امامی محبوبه سعادت
پژوهش حاضر عقاید مدرسان ایرانی را در مورد اهمیت اشتباهات نوشتاری زبان آموزان پیش از تصحیح و پس از تصحیح انشاهای زبان آموزان مورد بررسی قرار داده است. 30 مدرس و استاد زبان انگلیسی زن و مرد با سطوح مختلف تحصیلات کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا که درس نگارش زبان انگلیسی را در موسسات مختلف آموزش زبان شیراز و یا دانشگاهها (اعم از دانشگاه شیراز و دانشگاه آزاد شیراز) تدریس کرده بودند و یا در زمینه تصحیح نگارش زبان انگلیسی تجربه داشتند در این تحقیق شرکت نمودند. مطالب و ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل 3 متن انشای زبان آموزان و یک پرسشنامه بود. 3 متن انشا را محقق به همراه 3 تن از استادان دانشگاه شیراز به نحوی انتخاب نمودند که نمونه ای از نگارش زبان آموزان در 3 سطح ابتدایی، متوسط و پیشرفته و در بردارنده ی اشتباهات رایج زبان آموزان ایرانی در هر سطح از مهارت باشند. به علاوه، یک پرسشنامه 16 سوالی بر اساس دسته بندی های ذکر شده در مقیاس نمره گزاری جیکوبز و همکاران (1981) به منظور گردآوری داده های مربوط به عقاید نمره گزاران درباره اهمیت انواع مختلف اشتباه (مکانیک نگارش، ساختاری، واژگان، سازماندهی و محتوا) پیش از تصحیح و پس از تصحیح متن ها آماده و مورد استفاده قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که در میان انواع مختلف اشتباهات، تمرکز اصلی تقریبا همه نمره گزاران پیش از تصحیح و پس از تصحیح متن ها بر روی اشتباهات مربوط به محتوا بوده است. علاوه بر این، مشخص شد که پس از تصحیح متن ها، نمره گزاران اهمیت قابل توجهی برای اشتباهات مربوط به همه دسته ها به جز اشتباهات مکانیک نگارش قایل بوده اند. کلید واژه ها: نگارش، تصحیح اشتباهات، بازخورد، عقاید مدرسان
زهرا علی مراد محمد رحیمی
بررسی نقش گفتمان در شکل گیری یا کاهش انگیزش فراگیران زبان خارجی موضوع تحقیق نسبتاً جدیدی است. از این رو، تحقیقات کمی در این زمینه وجود دارد. به منظور پر کردن این خلاء ، مطالعه کنونی به بررسی فرآیند گفتمان مدار شکل گیری یا کاهش انگیزش دانشجویان ایرانی زبان انگلیسی پرداخت. نخست، این مطالعه به صورت آزمایشی با 7 نفر (? دانشجوی پسر و 5 دختر) از دانشجویان سال دوم دوره ی کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز انجام شد. هدف از اجرای این مرحله ی آزمایشی، شناسایی و رفع مشکلات پیش بینی نشده احتمالی بود. بعد از شناسایی و رفع مشکلات تا حد امکان، مرحله ی اصلی این مطالعه شروع شد. در مرحله ی اصلی، فرآیند گفتمان مدار شکل گیری یا کاهش انگیزش ?6 نفر (? پسر و ?7 دختر) دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه شیراز بررسی شد. از مصاحبه، نوشتن خاطرات روزانه و رایانامه برای جمع آوری داده های مورد نیاز استفاده شد. مطالعه کنونی با استفاده از چارچوب تحلیل انتقادی فرکلاف (????) آشکار ساخت که مرزهای بین شکل گیری انگیزش و کاهش آن نامشخص هستند؛ بدین معنا که نمی توانیم دقیقاً مشخص کنیم چه زمانی از انگیزش کاسته شده و کاهش آن آغاز می گردد. به علاوه، نتایج به این موضوع اشاره داشت که در این موقعیت خاص و برای این افراد خاص، می توان به درستی واژه ی "سرمایه گذاری انگیزشی" را جایگزین کاهش انگیزش کرد. همچنین، نتایج آشکار ساخت که انگیزش و سرمایه گذاری انگیزشی تک بعدی و ثابت نیستند بلکه پیچیده، چند بعدی و متغیر هستند که در طی یک فرآیند گفتمان مدار تعامل دایمی بین فرد و موقعیت اجتماعی وی ساخته می شوند. همچنین، نتایج نشان داد که فرآیند گفتمان مدار شکل گیری انگیزش/ سرمایه گذاری انگیزشی دربرگیرنده ی تعامل همزمان چندین لایه از روابط بین فردی فراگیران، خود راهنمای آینده ی آنها (خود ایده آل و خود شایسته ی آنها)، و عواملی موجود در محیط های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پیرامون افراد می باشد.
ایت شمس الدینی محبوبه سعادت
پژوهش حاضر به بررسی عوامل انگیزه زدا در یادگیری زبان انگلیسی در میان دانشجویان ایرانی رشته های غیر زبان انگلیسی پرداخت. دراین تحقیق همچنین تلاش شد رابطه ی میان جهت گیری های انگیزشی (انگیزه ی درونی/انگیزه ی بیرونی) و بسندگی زبانی دانشجویان با عوامل انگیزه زدا مورد بررسی قرار گیرد. شرکت کنندگان در این تحقیق شامل یک نمونه ی در دسترس 157 نفری (91 مرد و 66 زن) از دانشجویان ایرانی می شد که در دانشگاه های شیراز و آزاد کازرون مشغول تحصیل بودند. جمع آوری اطلاعات مورد نیاز به وسیله ی پرسشنامه ی عوامل انگیزه زدا، پرسشنامه ی جهت گیری های انگیزشی، و آزمون بسندگی انجام شد و سپس داده ها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج تحلیل عاملی، چهار عامل انگیزه زدا را نشان داد: مواد و محتوای آموزشی، کمبود امکانات مدرسه/دانشگاه، کمبود علاقه و نیز ویژگی های شخصیتی و شیوه ی تدریس معلمان. بر اساس آمار توصیفی مربوط به میانگین پرسش های بارگیری شده بر روی هر یک از این عوامل، عوامل انگیزه زدا برای فراگیران ایرانی زبان انگلیسی به ترتیب اهمیت شامل 1) کمبود امکانات آموزشی، 2) خصوصیات شخصیتی و شیوه ی تدریس معلمان، 3) مواد و محتوای آموزشی، و 4) کمبود علاقه بودند. بعلاوه، نتایج چند آزمون تی نشان داد که بین دو گروه دانشجویان با انگیزه ی درونی و دانشجویان با انگیزه ی بیرونی در مورد دو عامل کمبود امکانات مدرسه/دانشگاه وکمبود علاقه تفاوت معناداری وجود داشت. در حقیقت، دانشجویان با انگیزه ی بیرونی درمقایسه با دانشجویان با انگیزه ی درونی این دو را عوامل انگیزه زدای قویتری می دانستند. نتایج چند تحلیل واریانس نیز نشان داد که بین سه گروه دانشجویان با سطح بسندگی بالا، متوسط، و پایین تنها تفاوت معنادار در عوامل انگیزه زدا مربوط به عامل ویژگی های شخصیتی و شیوه ی تدریس معلمان بود. در واقع، دانشجویان با سطح بسندگی بالا در مقایسه با دانشجویان با سطح بسندگی متوسط و پایین خصوصیات شخصیتی و شیوه ی تدریس معلمان را عامل انگیزه زدای ضعیفتری می دانستند.
مریم آذریان محبوبه سعادت
چکیده کاربرد مقیاس های تحلیلی و کلی نگر در ارزشیابی مهارت مقاله نویسی فراگیران ایرانی زبان انگلیسی به کوشش مریم آذریان هدف از انجام این پژوهش بررسی کاربرد مقیاس های تحلیلی و کلی نگر در ارزشیابی مهارت مقاله نویسی فراگیران (پسر و دختر) ایرانی زبان انگلیسی بوده است. شرکت کنندگان در تحقیق 66 زبان آموز در دسترس سال چهارم زبان انگلیسی در دو کلاس بودند که به طور تصادفی در معرض یکی از روش های نمره گذاری قرار گرفتند. داده های لازم از تکالیف شرکت کنندگان در طول 7 جلسه از کلاس های درس مقاله نویسی آن ها گردآوری شد. در یکی از کلاس ها تکالیف به صورت تحلیلی مورد ارزشیابی قرارگرفت و در دیگری به صورت کلی نگر نمره داده شد. سپس داده ها به لحاظ کمی مورد بررسی قرار گرفت بدین ترتیب که ابتدا همبستگی بین عناصر گوناگون در روش تحلیلی (محتوا، سازمان دهی، دستور زبان، واژگان و مکانیسم نگارش) بررسی شد و سپس نقش این عناصر در نمره ترکیبی کلی مورد بررسی قرار گرفت تا از این طریق قوی ترین پیش بینی کننده نمره کلی پیدا شود. به علاوه، این پژوهش به بررسی این پرسش ها پرداخت که آیا تفاوتی بین میانگین نمرات نگارش و نیز نمرات پیشرفت توانایی نگارش دو گروه پسران و دختران در اثر استفاده از دو روش نمره گذاری تحلیلی و کلی نگر وجود داشته است. نتایج تحلیل های همبستگی نشان داد که در میان عناصر تشکیل دهنده مقیاس تحلیلی، محتوا بیشتر با سازمان دهی و دستور زبان بیشتر با واژگان و مکانیسم نگارش همبستگی داشت اما همبستگی قابل توجهی بین عناصر دیگر وجود نداشت. نتایج رگرسیون چند گانه ای که براساس نمرات آخرین تکلیف (پس آزمون) اجرا شد هم چنین نشان داد که دستور زبان قوی ترین پیش بینی کننده نمره کلی بود. نتایج تحلیل واریانس های دو سویه ای که براساس نمرات استاندارد پیش آزمون و پس آزمون و نمرات پیشرفت شرکت کنندگان دو گروه اجرا شد نشان داد که تفاوت معنی داری که در نتیجه استفاده از دو روش نمره گذاری تحلیلی و کلی نگر باشد میان میانگین نمرات پسران و دختران و نیز نمرات پیشرفت آنان وجود نداشته است.
زینب بخشی سعید مهرپور
ارزیابی کتاب های درسی آموزش زبان انگلیسی دوره متوسطه اول و دوم در نظام آموزشی افغانستان از آنجا که کتاب های درسی مورد استفاده در هر نظام آموزشی می تواند تاثیر به سزایی بر کیفیت آموزش داشته باشند، هدف از تحقیق حاضر ارزیابی کتاب های درسی آموزش زبان انگلیسی در نظام آموزشی افغانستان از کلاس ششم تا دوازدهم دوره متوسطه اول و دوم بر اساس چارچوب لیتل جان (1998) بوده است. روش تحقیق مطالعه حاضر از نوع توصیفی است. داده های مورد نظر در دو مرحله و از طریق دو روش جمع آوری شده است. در مرحله اول به 30 نفر از معلمان مجرب زن و مرد زبان انگلیسی که به صورت هدفمند انتخاب شده اند پرسشنامه لیتل جان (1998) جهت گردآوری داده های لازم در مورد ارزیابی کلی آن ها از کتاب های فوق الذکر داده شده است. در مرحله دوم پژوهشگر حاضر با انتخاب دو درس از هر کتاب به صورت تصادفی به ارزیابی دقیق و جزئی این کتاب های درسی بر اساس همان چارچوب پرداخته است. برای اطمینان از پایایی ارزیابی ها، داده های گرد آوری شده ازپرسشنامه ها با استفاده ازروش کرانباخ آلفا مورد بررسی قرار گرفته اند. سپس داده های جمع آوری شده به دو روش فوق، با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که مولفین کتاب های درسی ارزیابی شده برای افزایش مهارت های ارتباطی عمومی دانش آموزان (متعلمین) به منظور برقراری ارتباط در شرایط واقعی زندگی و بیان احساساتشان تلاش قابل توجهی کرده اند. کتاب های درسی ارزیابی شده در هدایت معلمان برای مدیریت کلاس های (صنف های) یادگیری و دخالت دادن دانش آموزان در فعالیت ها و تصمیم گیری های کلاس درسی موفقیت آمیز بوده اند. از همه مهم تر، این کتاب های درسی به طور عمده بر انجام فعالیت های کلاسی و تبادل نظر به صورت گروهی تاکید کرده ودانش آموزان را به استفاده از زبان انگلیسی تشویق نموده اند. وازه های کلیدی: ارزیابی کتابهای درسی – چهارچوب لیتل جان( 1998) – آموزش – زبان انگلیسی – افغانستان
حمید رنجبر سعید مهرپور
مبحث تلفظ مدت ها ست که بنابر دلایل متعدّدی فراموش شده است. اجزای فرا بخشی تلفظ، خصوصا تکیه ی کلمات، می تواند تاثیر مهمی بر عملکرد زبان آموزان و معلم داشته باشد. با این وجود، تا کنون هیچ مطالعه ای به منظور بررسی دقت تعیین تکیه کلمات انگلیسی چند بخشی معلمان ایرانی صورت نگرفته است. مطالعه حاضر برای مشخص ساختن میزان دقت معلمان ایرانی در تلفظ کلمات انگلیسی بر حسب تعیین تکیه کلمات چند بخشی انگلیسی انجام شد، و تلاش شد تا مشخص شود که آیا روش تدریس معلمان، جنسیت، مدرک دانشگاهی، سن، و تجربه تدریس آنها رابطه ای با دقت آن ها در تلفظ صحیح کلمات دارد. به این منظور، شصت معلم انگلیسی با سنین و تجربه ی تدریس مختلف در دو موسسه آموزش زبان واقع در شیراز، که از دو روش گوناگون آموزش زبان ارتباطی (سی ال تی) و روش آموزش گفتاری-شنیداری (اِی ال ام) استفاده می کردند در این مطالعه شرکت نمودند. شرکت کنندگان 30 معلم زن و 30 معلم مرد بودند که بر اساس روش دسترسی آسان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار استفاده شد. ابزار اول فهرستی از33 کلمه ی انگلیسی مشکل ساز با تعداد هجا های مختلف بود و دومین ابزار آزمونی بود که بر اساس همان فهرست در متنی منسجم تهیه شده بود. از شرکت کنندگان خواسته شد دو آزمون را انجام دهند: ابتدا از آن ها خواسته شد تا کلمات را در انزوا بخوانند و سپس کلمات را در متن بخوانند. ابتدا آمار توصیفی داده های جمع آوری شده مشخص شد و سپس از آزمون مربع خی گرفته برای پاسخ دادن به سوالات تحقیق استفاده شد.. نتایج تحقیق نشان داد که در مجموع معلمان ایرانی دقت تلفظ نسبتا قابل قبولی با توجه به اینکه تکیه کلمات د ر هر دوگروه از کلمات(کلمات در انزوا و کلمات در متن ) متفاوت بود. بعلاوه، دقت آن ها در مورد کلمات با تعداد بخش های متفاوت بود. تحلیل داده ها نشان داد که جنسیت نقشی قابل ملاحظه را در تکیه کلمات به شکل مناسب ایفا می کند، اما در مورد مدرک تحصیلی معلمان تفاوت قابل محاظه ای یافت نشد. با وجود این که شرکت کنندگان با سن بیشتر در بیان تکیه کلمات دقیق تر بودند، تجربه ی تدریس تاثیر قابل ملاحظه ای بردقت تلفظ شان نداشت. در پایان، مشخص شد عملکرد تلفظ معلمانی که بر اساس اصول روش ای ال ام تدریس کردند به میزان قابل ملاحظه ای بهتر از معلمانی که از روش تدریس سی ال تی بهره می بردند بود
عبدالرسول قنبری رحمان صحراگرد
چگونگی نمود طبقه بندی بازنگری شده بلوم در مجموعه کتابهای تاپ ناچ به کوشش عبدالرسول قنبری پژوهش حاضر تمرینهای موجود در مجموعه کتابهای تاپ ناچ را بر اساس ااگوی طبقه بندی بازنگری شده بلوم (2001) بررسی کرده است. از هشت کتاب موجود سه درس برای تحلیل بصورت تصادفی انتخاب شدند. بر اساس مدل رزمجو و کا ظم پور فرد (2012) تمرینهای درسها کد گذاری شدند. سپس فراوانی و درصد داده ها بر اساس مدل بازنگری شده بلوم مشخص شد. جهت مشخص کردن تفاوت بین سطوح دانش از چند مجذور خی(chi-square) استفاده شد و نتایج نشان داد که توزیع اهداف یادگیری در مجموعه کتابهای تاپ ناچ برابر و همسان نیستند و مهارتهای فکری سطح پایین در مقایسه با مهارتهای فکری سطح بالا متداولتر هستند. این نتایج همچنین نشان داد که در مجموعه کتابهای تاپ ناچ هیچ گونه توجهی به دانش فرا شناختی نشده است. در میان مهارتهای رده پایین فکری، مهارتهای " درک کردن" ، " به کار بردن" و " به یاد آوردن" به ترتیب گستره بیشتری را در بر می گرفتند. در میان مهارتهای رده بالای فکری ، " خلق کردن" غالبترین مهارت بود و مهارتهای " تحلیل کردن" و " ارزیابی کردن" به ترتیب در جایگاههای بعدی قرار میگرفتند. واژگان کلیدی: بررسی کتب ، طبقه بندی بازنگری شده بلوم، اهداف یادگیری
مرضیه سوزنده فر محبوبه سعادت
برای اولین بار، با استفاده از روش تحقیق تلفیقی، مطالعه ی حاضر به بررسی کارآیی آموزش سواد چندگانه در ارتقا توانایی دانشجویان ایرانی زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی در یافتن ایدئولوژی های نئولیبرالیسم در فضای مجازی پرداخت. نتایج دو بخش کمی و کیفی مطالعه، کارآیی آموزش سواد چندگانه در ارتقا ی توانایی دانشجویان ایرانی زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی را در یافتن ایدئولوژی های نئولیبرالیسم در فضای مجازی نشان داد. همچنین بر اساس یافته ها مدلی ارایه شد که در آن منابع مختلف مورد استفاده ی دانشجویان برای تعبیر انتقادی متون چند رسانه ای دارای ایدئولوژی های نئولیبرالیسم نشان داده شده است. بر اساس این مدل چارچوبی جهت تحلیل چندرسانه ای انتقادی پیشنهاد شد که بر اساس آن می بایست در محیط کلاس از تمام منابع موجود در مدل استفاده شود
مهران محمدی مقدم علیرضا احمدی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات آنی و آتی ارزیابی پویای تعاملی بر گسترش دانش دستور زبان یک زبان آموز خارجی طراحی شده است. این پژوهش به تحلیل موردی یک فراگیر ایرانی زبان انگلیسی در خصوص گسترش دانش دستور زبان وی می پردازد. هدف ارزیابی پویا یکپارچه کردن آموزش و ارزیابی است و با بهره گیری از روش های مداخله ای سعی بر آن دارد تا فراگیران را در دستیابی به قابلیتهای بالقوه شان یاری دهد. برای نیل به هدف پژوهش از روش کیفی در اجرا، جمع آوری و ارزیابی داده ها استفاده شد، اگرچه در مواردی تحلیل کمی نیز بکار گرفته شده است. برای جمع آوری داده ها از 2 مجموعه آزمون تعیین سطح آکسفورد استفاده شد.
محمد جعفری رحمان صحراگرد
چکیده ندارد.
محمدعلی فارسی دوست محبوبه سعادت
چکیده ندارد.
عطاالله سنچولی محبوبه سعادت
چکیده ندارد.
زهره واحدی محبوبه سعادت
چکیده ندارد.
ابوالفضل شاه علی محبوبه سعادت
چکیده ندارد.