نام پژوهشگر: نرگس نظرنژاد
راضیه فلاحی نرگس نظرنژاد
پژوهش حاضر تلاشی است در پاسخ به این پرسش که زندگی انسان چگونه معنادار می گردد. رساله ی حاضر پاسخ این پرسش را از دیدگاه علامه جعفری و هیک مورد ارزیابی و مقایسه قرار داده است. علامه و هیک هر دو دین را عامل معنا دار شدن زندگی بشر معرفی می نمایند. لیکن چگونگی این معنا دار شدن از طریق دین در نظریات آنان متفاوت است. علامه «حیات معقول» را به عنوان زندگی دینی مطرح می کند که بر پایه ی آموزه های اعتقادی- عملی دین اسلام پایه گذاری شده است وانسان را به سوی «هدف اعلای حیات» هدایت می کند. با توجه به نگرش غایت انگارانه ی علامه به هدف، هدف زندگی از دیدگاه وی قابل کشف است. از نظر هیک آنچه باعث معنادار شدن زندگی انسان می شود نگاه دینی انسان به جهان است و تفسیر خوش بینانه ی نگاه دینی از ماهیت، سرانجام و خالق جهان باعث تغییر نگرش انسان مومن به طبیعت و اتفاقات می گردد. از نظر هیک همه ی ادیان می توانند چنین تفسیری را برای انسان ایجاد کنند. با توجه به تعریف هیک از معنای عملی، معنای زندگی از دیدگاه وی قابل جعل است.
بنفشه فاضلی نرگس نظرنژاد
پژوهش حاضر، به دنبال پاسخ به این پرسش است که انسانشناسی قرآنی چه تأثیری بر اخلاق پزشکی میگذارد. در این راستا، به بررسی مهمترین مبنای اخلاق پزشکی یعنی انسانشناسی میپردازد. این پژوهش، در نظر دارد نشان دهد که تعریف ما از انسان و نوع نگاه ما به او، در چگونگی تعامل با او تأثیر میگذارد. اگر نگاه ما به انسان، نگاهی مادی باشد، انسان صرفاً موجودی خواهد بود در کنار سایر موجودات و مرگ و زندگی او، ارزشی یکسان خواهند داشت؛ اما اگر انسان را به جز جسم مادی، دارای روحی الهی و خدایی بدانیم، آنگاه، روح و جسم او، هر دو از کرامت و شرافت بالاتری برخوردار خواهند شد و زندگی او و تلاش برای حفظ آن، ارزشی فوقالعاده خواهد یافت. این پژوهش، پس از بررسی نگاه فیلسوفان غربی به انسان و مقایسهی آن با دیدگاه قرآن، به این نتیجه رسیده است که انسانشناسی قرآنی، در مقایسه با سایر انواع انسانشناسی، از جامعیت و اتقان بیشتری برخوردار است و شایسته است که پزشکان، با توجه به شناختی که قرآن از انسان ارائه میدهد و او را به عنوان اشرف مخلوقات معرفی میکند، به بررسی اصول نظری اخلاقی پزشکی و چگونگی تعامل با بیمار بپردازند.
قدسیه حبیبی نرگس نظرنژاد
چکیده: زبان دین یکی از موضوعات مهم در حوزه ی فلسفه دین است. از آن جا که این بحث به معناشناسی صفات الهی مربوط می شود، برای مومنان از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا معقول بودن گزاره های ناظر به خداوند، در گرو معناداری آن ها است. ما درپایان نامه حاضر، به بررسی دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون می پردازیم. این دو متفکر با وجود این که به دو فضای فکری متفاوت تعلق دارند و به لحاظ زمانی قرن ها از یکدیگر دور اند، هر دو ضمن اعتقاد به معناداری گزاره های دینی، به رویکرد کارکردگروی ملتزم هستند، یعنی صفات کمالی از قبیل علم، قدرت و...، و صفات فعلی نظیر درک کردن، ساختن و... را بر مبنای کارکرد و عملکردشان معناشناسی می کنند. واژگان کلیدی: زبان دین، صفات الهی، کارکردگروی، قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون.
سیده منصوره کاظمینی نرگس نظرنژاد
یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین، میحث منشأ اعتقاد به خدا است. درباره منشأاعتقاد به خدا دیدگاه های گوناگونی وجود دارد که مهمترین این دیدگاه ها، دیدگاهی است که منشآ اعتقاد به خدا را "فطری" می داند. در این پژوهش تلاش کرده ایم "فطری" بودن منشأ اعتقاد به خدا را از دیدگاه پلنتینگاو استاد مطهری -دو متفکر جهان غرب و اسلام- بررسی نماییم. این دو متفکر هر دو منشأ اعتقاد به خدا را غیربرهانی و "فطری" می دانند؛ با این تفاوت که پلنتینگا از فطری بودن منشأ اعتقاد به خدا، عقلانیت این اعتقاد و استاد مطهری حقانیت آن را نتیجه می گیرند.
زهرا لطفعلی نرگس نظرنژاد
چکیده بحث از نسبیت یا اطلاق اصول اخلاقی یکی از مهم ترین مباحث اخلاقی است. از آن جا که موضع گیری در قبال این موضوع در ارائه ی تعریف از اخلاق نیز موثر است و همچنین قول به نسبیت اخلاق معمولاً در تزاحم شدید با آموزه های دینی قرار می گیرد، این مبحث از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رساله ی حاضر به بررسی دیدگاه استاد مرتضی مطهری و لوییس پی. پویمن می پردازد. این دو متفکر نسبیت گرایی اخلاقی را مورد انتقاد قرار می دهند، اما با دو رویکرد متفاوت. استاد مطهری از منظر مطلق گرایی نسبیت اخلاق را نقد می کند و پویمن از منظر عینیت گرایی آن را مورد انتقاد قرار می دهد. کلید واژگان: نسبیت گرایی اخلاقی، مطلق گرایی اخلاقی، عینیت گرایی اخلاقی، مطهری، پویمن
فاطمه ترکاشوند زهره توازیانی
چکیده معرفت شناسی پایه و اساس هر نظام فلسفی یا نظام معرفتی است. یکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی راه های دست یابی به معرفت و شناخت موانع آن می باشد. بحث درباره موانع معرفت جایگاه مهمی در فلسفه به خود اختصاص داده است که اوج آن در مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» در اندیشه فیلسوف بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و هم چنین در اندیشه فلسفی فرانسیس بیکن تجلی یافته است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و معرفت بی واسطه انسان به خدا می داند، و در این راه بر تجربه عرفانی تأکید می ـ کند. از نظر او معرفت نوعی یقین و ثمره نوری است و این معرفت نوری کلید اکثر معارف است. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی، خطاهای ذهنی و باورهای غلط را مانع مهمی در رسیدن به معرفت می داند. او در این زمینه چهار مانع و بت را معرفی می کند. نگارنده در پژوهش حاضر سعی نموده است تا با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب نشان دهد که چگونه دغدغه های مشترک به تلاش در توجه دادن به شناسایی معرفت و موانع آن انجامیده است.
الهام خازنی فروزان راسخی
چکیده رساله حاضر به منظور تبیین دیدگاه دو فیلسوف مر گ-اندیش، یعنی غزالی، متفکر قرن پنجم هجری و یاسپرس، متفکر قرن بیستم میلادی تدوین شده است. غزالی، مرگ اندیشی را نتیجه اندیشیدن به زندگی و محدودیت های آن می داند و معتقد است نوع نگرش افراد به مرگ، تعیین کننده شیوه و سبک زندگی آنان است. او بر این باور است که تنها به واسطه اندیشیدن به مرگ است که می توان به زندگی اخلاق مدار و هدفمند دست یافت و در این میان با توسل به معرفتی که حاصل از شناخت مبدأ و معاد است به کمال رسید. یاسپرس نیز مرگ اندیشی را ثمره تلاش انسان برای کشف رموز هستی و نیل به حقیقت خود می داند و آن را به عنوان یکی از موقعیت های مرزی و اسرار آفرینش در نظر گرفته و معتقد است که تنها با کشف حقیقت مرگ بر اساس ایمان است که می توان به معنای بودن و هستی نایل شد و زندگی اصیل را بنا کرد.
مریم خردمند نرگس نظرنژاد
اگزیستانسیالیسم یکی از مهم ترین مکاتب فلسفی قرن بیستم است. این مکتب، تفکر در باب انسان را محور مباحث خود قرار داده و با ایمانی که نسبت به توانایی انسان دارد در پی آن است تا وظایف او را از کیفیت و نحوه ی وجودش در عالم اتخاذ کند. وجه تمایز و در عین حال تفاخر این مکتب نسبت به سایر مکاتب در آن است که این مکتب به جای حقیقت فی نفسه ، حقیقت انسانی و حقایقی را که در رابطه با انسان معنی دار می شوند، مورد توجه قرار می دهد. لذا آن چه در این مکتب مهم است، انسان و دغدغه های انسان بودن است. از دیگر سوی، کتاب نهج البلاغه مجموعه ای گهربار از سخنان حکمت آمیز و مستدل انسانی کامل و متعالی است که منبعی کامل برای راهنمایی انسان ها، جهت بهره مندی هرچه بیش تر از هستی خود، در تمام دوران هاست. از این رو، این کتاب نه تنها می تواند مرجعی برای بهتر زیستن باشد، بلکه از چنان ظرفیتی برخوردار است که می تواند سوالات فلسفی و چالش های فکری انسان امروز را نیز پاسخ دهد. در حقیقت، نهج البلاغه گنجینه ای از معارف الاهی و انسانی است که به گفته ی استاد شهید مطهری: ’ روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشه های نوتر و روشن تر، مرتبا بر ارزش آن افزوده است‘. با توجه به آن که آموزه ی بنیادین مکتب اگزیستانسیالیسم، انسان و زندگی انسان مدارانه است و این مکتب تأثیرات عمیقی را در طول یک قرن بر فلسفه و اخلاق گذاشته است، لذا این پژوهش در پی آن است تا با به کارگیری تفکرات و مبانی اگزیستانسیالیسم (آزادی و انتخاب- اصل تفرد- موقعیت های مرزی) خوانشی جدید از نهج البلاغه ارائه دهد. شرحی از برخی پژوهشهای انجام شده پژوهش هایی که به طور کلی به اگزیستانسیالیسم پرداخته اند عبارتند از : مقاله ’انسان ، انتخاب، تنهایی ‘ نوشته آقای حسین محمودی که به صورت اجمالی به مبانی اخلاق از منظر فلسفه های اگزیستانسیالیستی و نقد آن ها پرداخته است . اما ایشان درنقد آن مبانی تنها به نظرات جان مک کواری، نویسنده ی کتاب فلسفه های وجودی و مری وارنوک، نویسنده کتاب اگزیستانسیالیسم و اخلاق، اکتفا نموده و از آموزه های اسلامی و نهج البلاغه استفاده ای نکرده اند. این مقاله در ماهنامه خردنامه همشهری، شماره26 به چاپ رسیده است. همچنین پایان نامه ’ فلسفه اصالت وجود از دیدگاه گابریل مارسل‘ است که خانم شهلا اسلامی این پایان نامه را در دانشگاه تربیت مدرس دفاع کرده اند. ایشان با نگاهی عمیق و دقیق به اندیشه ی گابریل مارسل، به شرح مبانی اگزیستانسیالیسم پرداخته اند. پایان نامه دیگری که در این زمینه در دانشگاه تربیت مدرس دفاع شده ’ اختیار در فلسفه اگزیستانسیالیستی‘ است. این پایان نامه به کوشش آقای الیاس رضایی تألیف شده است. ایشان با بررسی مفهوم آزادی و اختیار در پی تبیین دیدگاه اگزیستانسیالست ها در این باره شده اند. پژوهشی که بالاخص به نهج البلاغه و اگزیستانسیالیسم پرداخته است، مقاله ای با عنوان ’رویکرد اگزیستانسیالیستی(وجودی) به نهج البلاغه‘ نوشته ی آقای مصطفی ملکیان است. ایشان در این مقاله به طرح مباحث اگزیستانسیالیستی و معضلات انسان امروز پرداخته و با استناد به آموزه های دینی اسلام و سخنان امام علی علیه السلام در نهج البلاغه درصدد بیان دستورالعمل هایی در جهت بهتر زیستن بودند. این اثر به صورت مجموعه مقالات در مجله دانشگاه تبریز، در تاریخ آذر 1380،شماره1، به چاپ رسیده است. با ملاحظه ی چند پژوهش معرفی شده، پرواضح است که تا کنون پژوهش مستقلی به صورت پایان نامه یا کتاب با نگاه اگزیستانسیالیستی به نهج البلاغه صورت نگرفته است. از این رو انجام این پژوهش ضروری به نظر می رسد. سوال اصلی پژوهش پاسخ نهج البلاغه به سوالات اگزیستانسیالیستی چیست؟ سوالات فرعی پژوهش 1- پاسخ نهج البلاغه در پرسش از آزادی و اختیارچیست؟ 2- دیدگاه نهج البلاغه درباره ی اصل تفرد در اگزیستانسیالیسم چیست؟ 3- موضع گیری نهج البلاغه درباره ی موقعیت های مرزی اگزیستانسیالیسم چیست؟ فرضیات پژوهش 1- نهج البلاغه بر آزادی انسان به عنوان موجودی مختار تأکید می کند و معتقد است انسان در عین مختار بودن موظف به بندگی خداوند است. 2- نهج البلاغه برای هر انسانی تشخص خاص خود را قایل است. 3- از نگاه نهج البلاغه در موقعیت های مرزی است که جوهر هر انسانی شناخته می شود. روش پژوهش؛ پژوهش در این رساله به روش کتابخانه ای است؛ نگارنده با مطالعه منابع، اطلاعات لازم را از آن ها استخراج کرده و سپس از طریق تحلیل داده ها و اطلاعات بر نوشتن این اثر همت گمارده است. الف- منابع منابع اصلی در این پژوهش، کتب و مقالات است. در معرفی و تشریح مبانی در بخش اگزیستانسیالیسم سعی شده است تا جای ممکن از کتب خود اگزیستانسیالیست ها استفاده شود. سپس از شروح و دایره المعارف ها درباره ی آن ها بهره گرفته شده است. در این رساله حداقل از پنج دایره المعارف استفاده شده که اکثرا به زبان لاتین و از سال 2000 به بعد هستند. در انتخاب منابع نیز سعی شده است تا از منبعی استفاده شود که زبان گویاتری داشته و تصویر درست تری از موضوع مد نظر را ارائه داده باشد. لازم است ذکر شود که در این رساله تنها از یک منبع اینترنتی استفاده شده است؛ این منبع دایره المعارف فلسفی دانشگاه استنفورد است که به غیر از این طریق (اینترنت) برای نگارنده قابل دسترسی نبوده است. آخرین تصحیح این منبع در سال 2004 صورت گرفته است. در بخش تحلیل نهج البلاغه، مهم ترین منبع، خود این کتاب ارزنده است و سپس شروح معتبر آن؛ با مطالعه و بررسی شروح نهج البلاغه، نگارنده به این نتیجه رسید که شرح علامه محمد تقی جعفری برای پژوهش در این رساله، مناسب ترین شرح ممکن است. البته علاوه بر بهره گیری از این شرح، از دیگر کتب مرتبط با نهج البلاغه همانند کتاب های استاد شهید مطهری و کتب استاد دلشاد تهرانی نیز بکار گرفته شده است. هم چنین نگارنده در این بخش، از مقالات پژوهشی متعددی نیز استفاده کرده است. معیار برگزیدن این مقالات، محتوای مقاله و اعتبار نویسنده ی آن بوده است. ب- چگونگی تحلیل داده ها در تحلیل مبانی اگزیستانسیالیسم، ابتدا سعی شده تا آرا و نظرات از کتب خود اگزیستانسیالیست ها استخراج شود و سپس با استفاده از شروح معتبر همانند فلسفه وجودی جان مک کواری و دایره المعارف ها، موضوع بسط و گسترش داده شود. به علاوه اکثر تقسیم بندی های صورت گرفته در رساله نیز مطابق با همان دایره المعارف ها است. بدین ترتیب در هر فصل- به غیر از اولین فصل که درباره ی کلیات است- ابتدا از طریق تبیین دیدگاه اگزیستانسیالیسم در باب موضوع مورد نظر، طرح مسأله می شود و سپس در بخش دوم دیدگاه نهج البلاغه درباره ی آن موضوع بررسی می شود. روش پژوهش در بخش نهج البلاغه، به شیوه ی موضوعی انجام شده است؛ یعنی نخست مبانی و موضوع های مطرح شده در اگزیستانسیالیسم در نظر گرفته شده و به نهج البلاغه عرضه می شوند و بخش هایی از خطبه ها، نامه ها و حکمت هایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با آن موضوع ها در ارتباط هستند، استخراج شده و سپس آن ها از طریق شروح، مورد بررسی قرار گرفتند. از این طریق تمام جوانب موضوع های مطرح شده مطالعه شده و تبیین کلی درباره ی آن ها ارائه می شود. نتیجه گیری هر فصل نیز با در نظر گرفتن کل مباحث مطرح شده در دو بخش پیشین، تبیین می شود. معرفی فصول؛ این رساله در چهار فصل تنظیم شده است؛ فصل اول به کلیات و معرفی اگزیستانسیالیسم می پردازد. این فصل از سه بخش اصلیِ گستره ی تاریخی، تقسیم بندی فیلسوفان در اگزیستانسیالیسم و مبانی این جنبش فکری تشکیل شده است؛ بخش اول درباره ی سیر تاریخی بوجود آمدن این اندیشه است. بدین منظور، نگارنده در این بخش مشهورترین اگزیستانسیالیست ها را از ابتدای شکل گیری رسمی این اندیشه معرفی خواهد کرد. در حین این معرفی آرا و نظراتی از اگزیستانسیالیست ها مطرح خواهد شد که آن ها بدان نظر شناخته می شوند. در حقیقت این بخش در بر دارنده ی اندیشه های متنوع و آرا اگزیستانسیالیسم در طول تاریخ است. سیر قرار گرفتن این فیلسوفان با توجه به تقدم و تأخر تاریخی حضورشان به عنوان اگزیستانسیالیست و ملیت این متفکران خواهد بود. البته به جز ایشان اگزیستانسیالیست های دیگری نیز بودند، اما فیلسوفان معرفی شده در این بخش مهم ترین چهره ها و اندیشمندان این جنبش به حساب می آیند که هم چنان آرا و افکارشان در فلسفه ی امروز مطرح و موثر است. بخش دوم این فصل به تقسیم بندی اگزیستانسیالیست ها اختصاص خواهد یافت. این قسمت از آن جهت حائز اهمیت است که تا به حال در هیچ یک ازمنابع پژوهشی به این صورت منسجم بدان پرداخته نشده است، از این رو نگارنده تبیین مفصلی از چگونگی تقسیم بندی و زمینه ی این دسته بندی را ضروری می داند. در هر دسته، عناوینی از فیلسوفان پیرو آن ذکرخواهد شد و به نقاط مشترک ایشان و در حقیقت خصلت های آن دسته اشاره خواهد شد. بخش سوم از این فصل به مبانی اگزیستانسیالیسم می پردازد. در حقیقت این رساله به تبیین وتشریح پنج مبنای اصلی خواهد پرداخت، البته تعداد مبانی و گاه نوع تقسیم بندی آن ها از نظر اندیشمندان و منتقدین متغیر است، اما از آن جا که هدف نگارنده از عنوان کردن مبانی اگزیستانسیالیسم تبیین آماری و کمی آن نبوده، بلکه در پی حصول معرفتی در باب اگزیستانسیالیسم و خطوط اصلی اندیشه در این جنبش است، لذا با توجه به ظرفیت –کمی و کیفی- رساله تنها به ذکر پنج مبنا بسنده می کند. البته در این فصل، تنها دو مبنا به تفصیل ارائه می شود و سه مبنای دیگر در فصول آتی به عنوان مسأله ی اصلی هر فصل تبیین خواهد شد و سپس رویکرد نهج البلاغه به هر یک از آن ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. فصل دوم؛ عنوان این فصل ’بررسی دیدگاه های اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه در باب آزادی و انتخاب‘ است. در حقیقت کار اصلی این رساله از این فصل آغاز می شود. همان طوری که عنوان این فصل به گویاترین نحو ممکن، محتوای این فصل را معرفی می کند. این فصل به مقایسه دیدگاه های اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه در باب آزادی و انتخاب می پردازد. بدین منظور نگارنده به سیاق پژوهش های مقایسه ای ابتدا این موضوع را در اگزیستانسیالیسم تشریح و تبیین می کند، سپس نگاه نهج البلاغه را در باب این موضوع مورد بررسی قرار خواهد داد. در قسمت مربوط به نهج البلاغه، بخش هایی از خطبه ها، نامه ها و حکمت هایی ارائه می شوند که مرتبط با موضوع است و سپس نگرش نهج البلاغه با استفاده از شروح، توضیح داده می شود. در انتهای این فصل نتیجه گیری ارائه داده خواهد شد. فصل سوم؛ این فصل به ’بررسی دیدگاه های اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه در باب تفرد‘ می پردازد. برای رسیدن به این هدف، نگارنده نخست به تعریف و تشریح اصل تفرد در اندیشه ی اگزیستانسیالیسم خواهد پرداخت و سپس این موضوع را در نهج البلاغه مورد تحلیل قرار خواهد داد. در انتها، با توجه به مطالب ارائه شده، موضوع جمع بندی می شود. فصل چهارم؛ عنوان این فصل’ بررسی دیدگاه اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه در باب موقعیت های مرزی‘ است. این فصل نیز ابتدا به توضیح موقعیت های مرزی از نظر اگزیستانسیالیسم خواهد پرداخت، اما در این بخش، علاوه بر ایضاح مفهومی این مبنا چند نمونه از موقعیت های مرزی نیز توضیح داده می شوند. در بخش دوم نیز نگرش نهج البلاغه در باب این موضوع از طریق تبیین بخش هایی از خطبه ها، نامه ها یا حکمت های مرتبط با آن، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همانند دو فصل گذشته در پایان نیز نمای کلی بحث در قالب نتیجه گیری ارائه خواهد شد. در پایان رساله نیز بخشی به عنوان نتایج و پیشنهادات قرار داده خواهد شد و در این بخش، نتایج کلی این پژوهش و پیشنهاداتی به جهت انجام پژوهش های دیگری در این زمینه عنوان می شود. پس از تبیین نتایج و پیشنهادات، فهرستی از کلمات لاتین بکار رفته در رساله نیز ارائه می شود.
شهیده عربی نرگس نظرنژاد
چکیده عدالت، موضوعی است که دارای اهمیت به سزایی در میان تمامی اصول دنیا است؛ و دنیا، تنها با رعایت و تحقق آن، سامان می پذیرد و اصلاح می شود؛ و برای آن، تعاریف و اقسام گوناگونی، ذکر کرده اند؛ تعاریفی که با توجه به حوزه ای که در آن، مطرح شده، با یکدیگر، متفاوت هستند. در این میان، به علت اینکه موضوع مورد بحث ما، مقایسه بین نظریه عدالت فارابی و رالز، است، و حوزه نظریه عدالت این دو فیلسوف، فلسفه سیاسی، و هدف آن ها، تحقق عدالت، در میان افراد یک جامعه است؛ اما هر یک به طریق و شیوه خود، این پژوهش، بیشترین توجه را به عدالت سیاسی و اجتماعی از نظر این دو فیلسوف، مبذول داشته است. واژگان کلیدی: عدالت، فارابی، رالز، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی.
نوشین نظیری خامنه فروزان راسخی
هرچند نخستین واقعیتی که آدمی با آن روبه رو می شود، "خود" اوست و چیزی نزدیکتر از "خود" آدمی به او نیست، اما به همان میزان که این واقعیت به او نزدیک است به همان میزان هم مغفول واقع می شود و گاهی برای برخی افراد تا آخر عمر، بررسی نشده باقی می ماند و فراموش می شود؛ درحالیکه "خودشناسی" به یکی از ارزشمندترین موضوعاتی می پردازد که بررسی آن می تواند، حیات هر انسانی را در جهت مثبت آن دگرگون سازد. با مراجعه به تاریخ فلسفه می توان به این امر پی برد که هر یک از فیلسوفان به نحوی به "خودشناسی" پرداخته اند. اما دو فیلسوفی که به نحو چند جانبه و دقیق، این امر را بررسی کرده اند، افلوطین و شیخ اشراق هستند. تحقیق حاضر به بررسی دیدگاههای این دو فیلسوف در رابطه با "خودشناسی" می پردازد و مواضع اختلاف و اشتراک آنها را بررسی می کند. تحقیق حاضر نشان می دهد که این دو متفکر علاوه بر بهره گیری از عناصر فلسفی، مولّفه های عرفانی را نیز به کاربرده اند و به بحث "خودشناسی" از دو جنبه ی نظری و عملی پرداخته اند، حتی می توان گفت که پرداختن به جنبه ی عملی موضوع مورد بحث در آثار این دو فیلسوف، برجسته تر است؛ درصورتی که فیلسوفان دیگر بیشتر، جنبه ی نظری آن را مطرح کرده اند. همچنین این تحقیق درصدد برجسته کردن موضوع"خودشناسی" نیز هست تا به میزان بیشتر و به نحو جدی تر و چند جانبه، مورد توجه واقع شود. در این پژوهش از نفس با عنوان خود واقعی و از بدن با عنوان خود ظاهری، یاد شده است. واژگان کلیدی: افلوطین، شیخ اشراق، خودشناسی، خود واقعی، خود ظاهری
زهرا ایزی نرگس نظرنژاد
این پژوهش با محوریت موضوع موانع معرفت از دیدگاه فیلسوف مسلمان علامه طباطبایی(ره) به بررسی و تبیین نظر ایشان درباره معرفت و عوامل بازدارنده آن می پردازد. در نظر علامه، معرفت نسبت به اسماء و صفات الهی، معرفت حقیقی و مایه سعادت و کمال آدمی است. در نظام معرفت شناختی علامه، حقیقت علم، امری وجودی و افاضه ای از عالم بالا بر قلب (نفس) انسان است و انسان به میزان استعداد و آمادگی اش می تواند با عقل فعال متحد گردد و صورت های عقلی را از آن کسب کند. جستجو در آثار علامه نشان می دهد موانعی چون انحراف از حکم عقل، طبیعت گرایی صرف، جهل به سیر انفسی، عدم اعتدال قوای نفسانی، تصرفات شیطان و دنیاطلبی از جمله موانع شناختی و غیر شناختی معرفت است که باعث عدم دریافت قابلیت لازم جهت کسب معرفت حقیقی می شود. به کارگیری منطق، معرفت نفس، طهارت قلب و تقوی از جمله سفارش های علامه برای تحصیل یقین است.
کلثوم محمودی بردزردی اعلی تورانی
چکیده یکی از مسائل مهم و قابل توجه در حوزه ی مسائل کلامی، مسئله ی اخلاق است. بیش تر فلاسفه ی غرب و شرق به این موضوع پرداخته اند.در پژوهش حاضر، دیدگاه دو فیلسوف صاحب نظر در این زمینه، نیچه و علامه طباطبایی را مورد بررسی قرار داده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که دیدگاه نیچه در باره ی اخلاق، یک دیدگاه انتقادی و حاکی از مخالفت وی با دیدگاه ها و ارزش های اخلاقی رایج است. نیچه خواهان آن است تا اخلاقی نو در تضاد با ارزش های بر آمده از مفاهیمی چون خدا، دین، نوع دوستی و... ارائه دهد؛ در حالی که علامه طباطبایی، اصول اخلاقی را پیرامون اخلاق فضیلت محور و اخلاق مبتنی بر محور خدا باوری و دین، ارائه می دهد. واژگان کلیدی:
فریده نوری نرگس نظرنژاد
رساله حاضر، بر آن است تا با نگاهی به آثار شهید مطهری، اندیشه اخلاقی وی را در برخی از حوزه های اخلاق کاربردی، استخراج و سامان دهی کند. اخلاق سیاست، اخلاق تکنولوژی و اخلاق علم آموزی از جمله این حوزه ها هستند. اخلاق کاربردی، نیاز به پایه و مبنایی دارد که پشتوانه ای برای آن باشد، انسان شناسی و خداشناسی، دو مقوله ای هستند که به عنوان مبانی اخلاق کاربردی شناخته می شوند، در این میان انسان شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و این مقوله نه فقط به دلیل آن است که انسان موضوع اخلاق است، بلکه تجزیه و تحلیل قوا و نیروهای انسانی نیز کلید تمامی حوزه های گوناگون تعلیم و تربیت، سیاست، تکنولوژی و.... است. در اخلاق سیاست، نظام سیاسی باید بیانگر قلمرو دین باشد و یکی از تجلیات آن مسئولیت پذیری انسان است و مسئولیت منهای دین و خدا معنا ندارد، و از عناصر اخلاق سیاست، حضور و استمرار عدالت در تمامی زمینه ها، رعایت حقوق مردم، آزادی و کرامت انسانی است. اخلاق تکنولوژی نیز مانند دیگر شاخه های اخلاق کاربردی باید منعکس کننده تعهد اخلاقی افراد و نهادهای تخصصی آن باشد و تکنولوژی باید در جهت توسعه و تکامل و بر هم نزدن ارزش ها سوق داده شود. در اخلاق علم آموزی، هدف اساسی، الهی شدن آدمی است و برای رسیدن به این هدف، باید استعدادهای عالی انسان به شیوه صحیح رشد کند و به فعلیت برسد زیرا تعلیم و تربیت، مهم ترین جنبه زندگی بشر است و هر نوع انحراف در آن باعث انحراف در همه امور زندگی می شود.
سارا مرادی نرگس نظرنژاد
چکیده در این رساله سعی شده است، تا به بررسی یکی از دغدغه های اصلی بشر امروز، یعنی پاسخ به این پرسش که « آیا زندگی معناداراست؟ » پرداخته شود. مسأله معنای زندگی از دیرباز محل بحث و بررسی اندیشمندان بسیاری بوده است، اما در جهان معاصر با توجه به افزایش روزافزون اندیشه پوچ گرایی و تفکر نیهیلیستی، لزوم پرداختن به این بحث از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در این خصوص دیدگاه استاد مطهری و دو تن از متفکران، متعلق به سنت الحادی غرب، آلبر کامو و توماس نیگل، مورد بررسی قرار گرفته است. کامو و نیگل بر این عقیده اند که زندگی انسان فاقد هر گونه معنای محصل و دست یافتنی است و انسان برای معنادار شدن زندگی، چاره ای جز جعل معنا از درون خویش ندارد. در مقابل استاد مطهری، معتقد است که انسان با حرکت در مسیر قرب الهی می تواند به کشف معنای زندگی خویش نائل آید. آن چه در نهایت از این مباحث حاصل شده است، این است که دیدگاه کامو و نیگل به نوعی موید پوچی زندگی انسان است و در عمل کمکی به رهایی انسان معاصر از منجلاب پوچی و بی معنایی نخواهد کرد. اما بر اساس نگرش شهید مطهری ساحت زندگی انسان بری از هر گونه پوچی و سر شار از امید و هدفمندی است. واژگان کلیدی: معنای زندگی، پوچی، هدف زندگی، استاد مطهری، آلبر کامو، توماس نیگل.
زهرا چراغی نرگس نظرنژاد
پژوهش حاضر در صدد است تا به تبیین دیدگاه های استاد مطهری در حوزه مباحث انسان شناسی بپردازد. در این خصوص، آرای انسان شناختی استاد، درچهار محور از محورهای عمده انسان شناسی، انتخاب شده است: ابعاد وجودی انسان؛ کمال انسان؛ اختیار؛ خلود نفس. استاد مطهری معتقد است که انسان موجودی است مرکب از جسم و روح. ایشان بر این باور است که انسان طالب کمال است و همواره به سوی کمال گام برمی دارد و کمال انسان در این است که ابعاد وجودی او به صورت تک بعدی رشد نکنند، بلکه به حالت متعادل در آیند. به طور کلی کمال انسان از دیدگاه استاد مطهری رسیدن به خداست . در دیدگاه استاد مطهری، انسان موجود مختاری است و با آزادی نسبی ای که دارد می تواند درسرنوشت خویش موثر باشد. هم چنین به اعتقاد ایشان، حقیقت وجود انسان روح است و روح انسان باقی است و با فناء بدن فانی نمی شود.
زهرا ارجمندفر مهناز امیرخانی
این پژوهش تحت عنوان "بازیابی مولفه های منطقی در آموزش فلسفه به کودکان" در جهت بررسی متون آموزشی فلسفه کودکان و استخراج مولفه های منطقی از آن ها انجام شده است. لذا مولفه های منطق ارسطویی در این پژوهش به مولفه های تصوری و تصدیقی تقسیم شده است. مولفه های تصوری از مباحث تعریف و تقسیم و مولفه های تصدیقی از مباحث استدلال و صناعات خمس تشکیل شده است. از جمله نتایج بدست آمده این پژوهش عبارت است از: وجود حداکثری استدلال های قیاس اقترانی حملی و قیاس استثنایی در داستان های آموزشی فلسفه کودک به دلیل بداهت و یادگیری راحت تر آن ها توسط کودکان، وجود حدّاقلی استدلال های استقرائی و صنعت جدل در داستان های آموزشی فلسفه برای کودکان (فبک) به علت دور بودن از ذهن کودکان.
آسیه ولیپوری گودرزی نرگس نظرنژاد
. ما در تحقیق حاضرکوشیده ایم تا با روشن سازی مفاهیم و مولفه های شبهه و بیان ارتباط بین آن ها به بررسی نظر استاد در این زمینه بپردازیم. استاد در تحلیل ارتباط علم پیشین الهی و اختیار آدمی به این که متعلق علم الهی نظام سببی مسببی است، اشاره می کند استاد اختیار را گاهی به علم، اراده، قدرت فاعل و گاهی به انجام دادن فعل بر طبق خواست فاعل بدون هیچ اجباری تفسیر کرده اند قضا و قدر الهی از نظر استاد چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی مسببی جهان از علم و اراده ی الهی نیست، به اعتقاد استاد افعال بشری سرنوشت غیر حتمی دارد؛ زیرا به انواع اختیارها بستگی دارد. به عقیده ایشان، علم پیشین الهی نه تنها با اختیار بشری ناسازگار نیست بلکه اعتقاد به علم پیشین الهی تقویت کننده اختیار بشر است.
زهرا شاهب نرگس نظرنژاد
براهین جهان شناختی براهینی هستند که در آن ها با تأمل در جهان آفرینش و با تکیه بر نیاز موجودات متحرک و ممکن، به یک موجود کامل استناد می شود. یکی از اقسام این دسته از براهین، برهان جهان شناختی کلام است که در میان متکلمان اسلامی به برهان حدوث معروف است؛ و در آن از طریق حدوث زمانی عالم به اثبات وجود خالق پرداخته می شود. این برهان از براهین سنتی است که علی رغم نقدهایی که به آن شده است، در روزگار ما بازسازی شده است. رساله حاضر تقریر سنتی این برهان توسط غزالی را با تقریر بازسازی شده آن توسط کریگ مقایسه می کند و بیان می دارد که غزالی با این برهان در صدد اثبات وجود خداست در حالی که کریگ، معتقد است یافته های علمی احتمال وجود خدا را تقویت می کنند.
فیروزه گودرزی فروزان راسخی
پژوهش حاضر درصدد است تا با بیان آراء ابن سینا و سید حیدر آملی در رابطه با شناخت و وصال خدا از طریق شناخت نفس بپردازد. ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی فقط به تحلیل عقلی بسنده می کند و سید حیدر آملی نیز به عنوان شخصی عارف پیشه درصدد بیان آراء عرفانی در این زمینه است. با بررسی بیشتر مشخص می شود که گویا ابن سینا کم کم به روش عرفانی نزدیک شده و به روش اشراقیون توجه کرده است. در این پژوهش ابتدا به چگونگی شناخت از دیدگاه این دو شخصیت برجسته پرداخته شده و سپس شناخت خدا و شناخت نفس و ابعاد گوناگون این شناخت و امکان و مطلوبیت آن را بیان کرده ایم. در ادامه به وصال و چگونگی رسیدن به آن از دیدگاه این دو شخصیت مهم فلسفی و عرفانی نیز پرداخته ایم و سرانجام دیدگاه های آن دو را در این مورد مقایسه کرده ایم.
معصومه مصیبی مهناز امیرخانی
این پژوهش درحوزه برنامهی آموزشی نوینی که به تازگی در میان جامعه علمی کشور شروع به رشد و نمو کرده است، یعنی فلسفه برای کودکان، متکفل تبیین و تطبیق صناعات خمس با نحوه آموزش فلسفه به کودکان گردیده است. این برنامه نوین آموزشی با وجود گسترش سریع و اقبال عمومی مجامع علمی با چالشها و نقاط مبهمی روبرو است، که از جمله این چالشها کمبود پژوهشهای بنیادی و علمی در حیطه منطق است. این پژوهش با توجه به همین امر در ابتدا سعی در تبیین صناعات خمس به عنوان اصل و بنیاد منطق قدیم دارد و سپس با بررسی این صناعات در بین متون متفکرین و پیشگامان برنامه فلسفه برای کودکان تلاش میکند تا با استخراج این صناعات و نشان دادن جایگاه منطق در اندیشه متفکرین و پیشگامان برنامه فلسفه برای کودکان گامی در جهت هموار ساختن مسیر بومیسازی این برنامه بردارد.
زینب قره داغی نرگس نظرنژاد
پرسش از سرشت انسان و جایگاه او در هستی و روابطش با سایر اجزای هستی، یکی از مهم-ترین و کلیدی ترین پرسش های بشر است. از آن جایی که زندگی انسان معاصر به دلیل عدم دریافت پاسخ مناسب این پرسش دچار فقدان معنای وجودی شده، پرداختن به آن ضروری می نماید. در این پژوهش به دنبال پاسخ دو تن از متفکران معاصر، گابریل مارسل و علامه جعفری در باب جایگاه انسان در ارتباط با خویشتن، دیگران، جهان هستی و خداوند هستیم. علامه جعفری اصل بنیادین حیات دینی را زندگی در حیات معقول دانسته و با طرح ابعاد مختلف آن، پاسخ پرسش های انسان درباره موجودیت و جایگاه و روابطش را داده است. مارسل با رویکردی نزدیک به رویکرد دینی، زیربنای آگاهی انسان را مبتنی بر ارتباط او با جهان و دیگران دانسته و بر همین اساس، تجارب انسانی ای که در نهایت منجر به ارتباط او با خداوند می شود، تبیین کرده است.
فریده حکیمی فروزان راسخی
رساله حاضر برای بررسی آراء و عقاید دو فیلسوف انسان شناس،یعنی باباافضل کاشانی متفکر قرن هفتم هجری و سورن کی یرکگور متکلم عارف پیشه قرن نوزدهم میلادی تدوین گردیده است.فلسفه باباافضل اساساً خودشناسی است.چنان که او معتقد است که خودشناسی واقعیتی جاودانه است که همان آگاهی است و شناختن آن همان شدن آن است.او بر این باور است که انسان از راه علم به کلیّات به هستی واقعی می رسد و بر عالم مسلّط می شود و عالم را جزو خود می کند چرا که همه چیز در عالم مسخّرِ انسان است. هرچند که او عقل را روشنگر راه آدمی می خواند ولیکن کمال را در زندگی عقلانی و روحانی می داند چرا که زندگی حسی و جسمانی که انسان ها و حیوانات در آن مشترکند،هیچ است.او در نهایت اشاره می کند که آدمی با خود شناسی به خداشناسی که غایت و سعادت آدمی در آن است، می رسد.باباافضل در روش استدلالی خویش به حکمت مشاء نظر دارد ولی در فلسفه خود به تلفیق فلسفه و عرفان قائل است و روش عقلانی محض را نمی پذیرد.کی یرکگور نیز دغدغه و فلسفه زندگیش انسان و انسانیت است.او معتقد است که فرد خود به تنهایی یک حقیقت است و آدمی همواره در حال شدن(تکامل)است.او بر این باور بود که اندیشه و زندگانی انسان اصیل یکی است و آن همان شعار سقراط یعنی خودت را بشناس است که آدمی با گزینش هایی که بر اساس سه مرحله زندگی خود(جمال پرستی،اخلاقی،دینی) می کند هرچه بیش تر در این مسیر قدم بر میدارد تا در نهایت به شناخت گوهر وجود یعنی خداوند نائل آید.کی یرکگور پایه گذار فلسفه ای است که با انسان آغاز می گردد و در نهایت نیز به انسان ختم می گردد.او در روش فکری خویش بیش تر تحت تأثیر سقراط و افلاطون قرار دارد.کی یرکگور همچنین اهمیت عقل را جز اینکه موجب تمایز انسان از حیوان می گردد چیز دیگری نمی داند و معتقد است که آدمی از طریق عقل خویش به نهایت سعادت نائل نخواهد آمد بلکه آنچه شخص را در این راه به پیش می خواند،ایمان است.
معصومه خلیلی مقدم نرگس نظرنژاد
سینما یکی از مهم ترین ابزارها برای انتقال اندیشه های فلسفی است که کمپانی هالیوود به خوبی این رسالت را درک کرده است و برای ترویج فرهنگ و ایدئولوژی غرب، مضامین عمیق فلسفی را در تار و پود صحنه های اکشن و جلوهای ویژه- آشکارا یا پنهان- جای می دهد. فیلم سه گانه ماتریکس، یکی از مهم ترین فیلم ها در تاریخ سینمای هالیوود است که با درون مایه ای فلسفی، به خوبی آراء فلسفی مادی گرا را - به مدد اسطوره و جلوه های ویژه- به مخاطب ارائه می دهد ولی او را با طیف وسیعی از سوالات رها می سازد و در پاسخ گویی هیچ کمکی به مخاطب نمی کند بلکه ذهن او را آن چنان درگیر فیلم می سازد تا خود پاسخ ها را به فراخور حال بیابد. از آن جا که ممکن است مخاطب تحت تأثیر این اندیشه های فلسفی، بیراهه را جایگزین راه حقیقی سازد، رساله ی حاضر این اندیشه های فلسفی را مورد بررسی و نقد قرار می دهد. کلید واژگان: ماتریکس، فلسفه، سینما
معصومه نگهداری نرگس نظرنژاد
مفهوم عدالت، یکی از مفاهیمی است که همواره مورد توجه فیلسوفان شرق و غرب بوده است. از جمله فیلسوفانی که به این مسأله پرداخته اند، می توان به دو فیلسوف بزرگ یونانی، افلاطون و ارسطو اشاره کرد و درمیان فیلسوفان مسلمان، می توان از خواجه نصیرالدین طوسی نام برد. پژوهش حاضر، در پی تبیین تأثیر افلاطون و ارسطو بر عدالت خواجه نصیرالدین طوسی است. در راستای این هدف، ما در ابتدا به آراء این سه فیلسوف در زمینه عدالت پرداخته، سپس تأثیر دو فیلسوف یونانی را بر آراء خواجه، مورد بررسی قرار دادیم. نتیجه ای که حاصل شد چنین است، افلاطون از دو روش فرد و جامعه به تعریف عدالت پرداخته است و ارسطو با تعریف انواع عدالت، این مسأله را بررسی کرده است و خواجه نیز اگرچه در بعضی موارد تحت تأثیر این دو فیلسوف بوده و می توان رگه-هایی از آراء این دو را در نظریات خواجه یافت، امـّا خواجه در بسیاری از موارد از تعالیم اسلامی مدد گرفته و عدالت را در چهارچوب شرع قرار داده است.
مریم احسانی فروزان راسخی
حیات اخلاقی انسان متشکل از دانسته ها و بایسته هاست، گاهی انسان علی رغم معرفت به خوبی و بدی برخلاف این معرفت عمل می کند. لذا بررسی علت شکاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی امر بسیار مهمی است. ارسطو و غزالی از جمله کسانی هستند که دغدغه ی این امر را داشتند. ارسطو برخلاف سقراط که معتقد بود معرفت به خوبی و بدی ضرورتاً منجر به عمل می شود، چنین ضرورتی را نمی پذیرد و معتقد است عواملی باعث ایجاد شکاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی می شود که در این میان از ضعف و قصور اخلاقی سخن به میان می آورد و معتقد است جزء غیر عقلانی نفس باعث می شود انسان از دستیابی به سعادت حقیقی-اش که در پی رسیدن به آن است، دور افتد. غزالی نیز در مباحث نفس شناسی از اندیشه های ارسطو مدد می گیرد اما به علت آنکه او متفکری مسلمان و صوفی مسلک بود، علاوه بر تأکید بر عقل، که در نظر ارسطو دیده می شود، تأثیرگذاری شرع و شهود را در عمل اخلاقی نیز یادآور می شود.
زری کاظمی نرگس نظرنژاد
تعیین ارتباط میان ایمان و عقلانیت به عنوان دو فعل انسانی از مباحث مهم فلسفه دین است وهمواره محل چالش مکاتب گوناگون فکری بوده است. مولوی نیز یکی از متفکران وعارفان بزرگی است که درآثار خود به ویژه مثنوی معنوی این مساله را مورد توجه قرار داده است ما در پژوهش حاضر در نظر داریم تا با بررسی جایگاه عقل و ایمان در اندیشه مولانا، نشان دهیم که او عقل را به طور کامل ناکارآمد محسوب نمی کند؛ بلکه محصور ماندن در محدوده عقل را نمی پذیرد.مولوی دینداران را به زیر پا نهادن عقل توصیه نمی کند و ایمان و عقل را به مثابه دو راه برای ادراک انسان در نظر می گیرد.
الهه مزیدی نرگس نظرنژاد
یکی از کاربردهای فلسفه تسلی بخشی آن است که کمتر به آن توجه شده است. پژوهش حاضر به دیدگاه علامه جعفری در باب تسلی بخشی فلسفه با نگاهی دینی می پردازد. به اعتقاد ایشان انسانی می تواند در تعاملات چهارگانه خود، یعنی تعامل با خویشتن، تعامل با خدا، تعامل با دیگران و تعامل با جهان هستی تسلی یابد که در مسیر حیات معقول قرار گیرد و زندگی خود را از انحصار در زندگی طبیعی محض آزاد کند؛ بدین ترتیب به سوی هدف اعلای هستی، یعنی همان شرکت در آهنگ کلی هستیِ وابسته به کمال برین، قرار گیرد. در این جا مقصود از آهنگ کلی هستی همان عبادت کمال برین یا خداوند است. به عبارت دیگر این که انسان درک کند تمام جهان هستی در حال عبادت خداوند است و اگر او نیز به کمک قدرت مالکیت بر خویشتن از خودخواهی که عامل رنج خود و دیگر انسان ها است، رها شود و بداند که در راه رسیدن به هدف اعلا تنها نیست و با آنان رقابت سازنده داشته باشد، می تواند روح خود را تا حدی وسعت دهد که با تمام جهان هستی متحد شود. بدین ترتیب در آهنگ کلی هستی که به سوی کمال برین در حرکت است، متحد می شود و آن گاه همه انسان ها و جهان هستی را در درون خود دارد و دیگر هیچ کدام از آنان نمی توانند موجب رنج و اندوه او شوند. بدین ترتیب او راه مناسب برای مواجهه با مسائلش را می یابد.
زینب حدادی فروزان راسخی
همواره در میان فلاسفه و عرفای اسلامی، دیدگاه های مختلفی در مورد خدا مطرح بوده است. فلاسفه ی قبل از سهروردی با استفاده از دلایل فلسفی صرف، و عرفا با استفاده از شهود باطنی خویش ، به اثبات وجود خداوند می پرداختند. یکی از فیلسوفانی که با استفاده از افکار مختلف فلاسفه و عرفا و ادیان الهی نظامی نوین ابداع کرده سهروردی است. وی فلسفه ی خویش را بر پایه ی افکار مختلف این افراد و تلفیق آن ها، و هم چنین بر پایه ی تجربه های عرفانی خویش ایجاد کرده است. سهروردی فلسفه ی خویش را حکمه الاشراق می نامد، که در آن بر خلاف نظام های فلسفی دیگر از مفاهیمی چون نور و ظلمت استفاده می کند. یکی از مباحث اصلی در فلسفه ی او بحث از خدا یا نورالانوار و افعال و صفات اوست که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد. سهروردی معتقد است که وجود خداوند امری است بدیهی و دلایل اثبات خداوند صرفاً دلایلی می باشند برای آگاهی بیشتر ما. وی در ادامه به ذکر دلایل فلسفی و اشراقی خویش می پردازد. به نظر می رسد که سهروردی در ابداع فلسفه ی خویش از اندیشه ی عرفایی چون حلاج بهره برده باشد. نقطه ی اصلی اندیشه ی حلّاج در مورد شناخت خداوند، این است که او نیز معتقد است که ما انسان ها هرگز نمی توانیم درک و شناختی درخور وجود خداوند از او داشته باشیم، و شناخت ما تنها به اندازه ی مرتبه ای است که ما در آن قرار داریم. وی معتقد است که صفات خداوند تنها اسمائی هستند برای ما انسان ها که بتوانیم خداوند را با آن اسماء مورد خطاب قرار دهیم. سهروردی در بسیاری از نظرات خود درباره ی خدا تابع حلّاج بوده است. لذا این پرسش شایان طرح است که به درستی عقیده ی سهروردی و حلّاج در باره ی خداوند و اسماء و صفات او و هم چنین رابطه ی او با انسان و نظام هستی چیست؟ آیا این دو عارف و فیلسوف تلقی واحدی از خداوند و اسماء و افعال او دارند؟ تمایز و شباهت های اندیشه ی آن دو چیست ؟ هم چنین در این نوشتار به بررسی فرضیه های مطرح شده در طرح پژوهشی می پردازیم، چنان که در فصل دوم به فرضیه ی مربوط به حلاج، در فصل سوم به فرضیه ی مربوط به سهروردی و در فصل چهارم به فرضیه ی سوم یعنی شباهت ها و تفاوت های نظرات آن دو پرداخته خواهد شد.
زهرا صداقت زاده نرگس نظرنژاد
بحث عدل و مباحث پیوسته آن از اهمیت و جایگاه والایی در معارف اسلامی برخوردار بوده است و بیان کننده رابطه حق با جهان و انسان است. استاد مطهری به عنوان یکی از حکیمان متأله در سنت فلسفه اسلامی و وایتهد به عنوان فیلسوف خداباور در ساحت تفکر فلسفه غربی، هر کدام با مبانی و تئوری خاصی به تحقیق و تدقیق ژرف در رابطه عدل الهی با مسأله مهم شرور پرداختند. استاد مطهری با استفاده از مبانی اصالت و خیربودن وجود، عالم بودن، قادر و حکیم بودن خداوند و احسن بودن نظام هستی و راه حل های عدمی بودن شرّ و تفکیک ناپذیری شرور از خیرات در نظام عالم و غلبه خیرات بر شرور و آثار و فواید شرور در مسأله شرّ، مشکل شرور را حل می کند. استاد مطهری با شیوه شیوا و سهلِ همیشگی خویش در این مسأله ژرف کاوی کرده است و از مثال های زنده ای برای تفهیم این بحث باریک استفاده می کند. اگر چه امهات مسائل را از دیگران بویژه ملاصدرا می گیرد، شرح و بسطی که به آن می دهد هوشمندانه و ابتکاری است. همچنین از آثار ابتکاری استاد شهید که سایر حکما و متکلمان از این نکته غافل بوده اند و آن را مطرح نکرده اند در باره نقش و مسئولیت انسان در جهت کاستن کژی ها و پیراستن جهان از بدی ها است که این مورد را می توان به عنوان نقطه اشتراکی در دیدگاه دو فیلسوف بیان کرد. وایتهد بر اساس برخی مبانی الهیاتی و انسان شناسی مسیحی و با استفاده از توصیف جهان ممکن بر اساس اصل پویش و جاری کردن آن در صفات خداوند از جمله قدرت او به توجیه وجود شرور در عالم پرداخته است.
فاطمه غفاری نرگس نظرنژاد
امروزه پیشرفت علوم و فناوری باعث افزایش روابط انسان ها با یکدیگر شده، به طوری که افزایش این روابط سبب بروز معضلات و مشکلات اخلاقی در تعاملات اجتماعی انسان ها گردیده است. به همین دلیل تحقیقات گسترده ای برای رفع و درمان معضلات اخلاقی صورت گرفته که سبب ظهور رشته های جدید در زمینه اخلاق شده است. یکی از مهم ترین این رشته ها اخلاق کاربردی است. با توجه به این که دیگر تنها بیان مفاهیم اخلاقی صِرف، جوابگوی انسان امروزی نیست بررسی کاربرد عملی اخلاق به طور خاص در حیطه های مختلف زندگی انسان ها ضروری به نظر می رسد تا فرد بتواند در شرایط گوناگون، عمل درست را از نادرست تمیز دهد و به آن عمل کند. بررسی و شناخت وظایف اخلاقی در شرایط مختلف بر عهده رشته ای به نام اخلاق کاربردی است. با توجه به مسئولیت مهمی که این رشته بر عهده دارد، نکته قابل توجه این است که اصول و مبانی اخلاق کاربردی باید از منبعی متقن و کامل برخوردار باشد تا با کمک آن بتواند وظایف اخلاقی انسان را در زندگی فردی و اجتماعی مشخص کند. اگر چه اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی درباره اخلاق کاربردی، آثاری از خود به جا گذاشته اند، اما این موضوع از منظر نهج البلاغه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و با توجه به این که از منظر آیات قرآن و روایات، اخلاق در تغییر حقیقت و چگونه شدن و سازندگی انسان تأثیر و نقش بسزائی دارد و انسان که به نحو عام خلیفه خداوند در روی زمین است، باید متصف به صفات و اخلاق و آداب الهی شود تا بتواند در قلمرو این صفات، به وظائف و مسئولیت های خود در شناخت و راه حل معضلات اخلاقی در ساحت های گوناگون، عمل کند. بنا بر این اخلاق کاربردی با استفاده از منبع نورانی روایات اهل بیت خصوصا ًسخنان امیرمومنان علی(7) می¬تواند در رساندن انسان به کمال، سعادت و قرب الهی نقش اساسی داشته باشد.
رضوانه کرامتی فرد نرگس نظرنژاد
شاخه ای از فلسفه اخلاق که به دنبال ارائه باید ها و نباید های کاربردی در مسائل خاص و جزئی زندگی انسان ها است، اخلاق کاربردی نام دارد. پژوهش حاضر در نظر دارد چهار مورد از حوزه های اخلاق کاربردی را از منظر قرآن کریم که حاوی برنامه های جامع اخلاقی برای هدایت انسان هاست، مورد بررسی قرار دهد. قرآن کریم در حوزه اخلاق خانواده بر محبت و ایجاد آرامش در روابط همسران از طریق صداقت، رعایت احترام، عیب پوشی، تغافل وغیره تأکید می کند و نکات اخلاقی را برای تربیت نسلی توحیدی، بیان کرده و به فرزندان در خصوص احسان به پدر و مادر سفارش فراوان کرده است. این کتاب ارزشمند حیاتی، در حوزه اخلاق تعلیم و تعلّم، معلم حقیقی را خداوند می داند و اصول اخلاقی چون، تقدم تهذیب بر تعلیم و تعلّم، عامل بودن به علم، حسن خلق، تربیت در کنار آموزش و اصول کاربردی دیگری که معلم و متعلّم در امر یاددهی و یادگیری باید مدنظر داشته باشند، ارائه می کند. قرآن مبین، دیدگاه توحید محورانه ای را در حوزه اخلاق محیط زیست مطرح کرده و به انسان اجازه دخل و تصرف در جهان هستی را می دهد تا بتواند به خدا شناسی برسد، اما در عین حال باید حافظ مخلوقات باشد. این منبع غنی الهی، انسانی را شایسته مقام اشرف مخلوقات بر روی زمین می داند که، از عدالت در رفتار با سایر اجزاء هستی منحرف نگردد.
زینب تاجیک زهره توازیانی
چکیده مسأله اثبات وجود خدا و صفاتش گرچه همواره مورد عنایت و توجه فیلسوفان مسلمان بوده است و ایشان به قدر مستوفا هم به آن پرداخته اند اما فقط ایشان نبوده اند که به این مساله توجه کرده اند بلکه پاسداران حریم دین نیز بخشی از هم خودرا مصروف این مهم نموده اند. نمونه آن تلاش چهارمین امام معصوم شیعیان زین العابدین(علیه السلام) است که در صحیفه سجادیه خود بخشی از سعی خود را معطوف این مساله نموده است .این توجه نشانگر این است که علی رغم اینکه بعضی با موضع گیری مقابل فلسفه و فیلسوفان میخواهند نشان دهند که فلسفه با تکیه بر عقل و برهان و استدلال در تضاد با دین قرار دارد و با وجود متون دینی فلسفه امری بی فایده است .اما وجود شباهتهای بسیاری که میان تبیین فلسفی فیلسوفان از این مساله وایمه اطهار(سلام الله علیها)است نشان میدهد که این دغدغه ای مشترک است .خصوصا که در بحث اثبات خدا و صفاتش تشابهات فراوانی بین تبیین فلسفی فیلسوفان نامدار ( ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا) و صحیفه سجادیه به چشم می خورد. شاید تنها تفاوت در این است که تبیین فلسفی این مساله با جزئیات و پیچیدگی بیشتری همراه است. نگارنده برای نشان دادن این امرسعی نموده تاباجمع آوری منابع لازم وتحلیل مباحث مربوطه ادعای خود را در دو فصل سامان یافته در رساله حاضر ثابت نماید. در فصل اول مسأله اثبات وجود خدا در فلسفه سه فیلسوف مسلمان و صحیفه سجادیه بررسی و با هم مقایسه می شود و در فصل دوّم صفات خدا در فلسفه این سه فیلسوف و صحیفه سجادیه بررسی و با هم مقایسه شده و به وجوه شباهت وتفاوت آنها نیز اشاره رفته است. واژگان کلیدی: خدا،صفات خدا،صحیفه سجادیه،ابن سینا،شیخ اشراق،ملاصدرا.
مرضیه اشتواد نرگس نظرنژاد
نوشتار پیش¬رو پژوهشی است مقایسه¬ای در باب آزادی که در آن به نقد دیدگاه سارتر از منظر دو تن از متفکران معاصر یعنی علامه جعفری و گابریل مارسل پرداخته¬ایم؛ سارتر معتقد به آزادی مطلق در انسان است و از نظر وی انسان ماهیت خود را در طول زندگی و با انتخاب¬های پیش¬روی خود می¬سازد؛ او نتیجه می¬گیرد انسان معادل انتخاب خود است. سارتر برای انسان جهانی را متصور است که به¬دلیل نداشتن خالق، تعیین اخلاق و ارزش¬ها را به دوش یکایک افراد جامعه می¬نهد؛ این امر منتج به نسبی بودن اخلاق و ارزش¬ها می¬شود. هرچند سارتر برای تک تک انسان¬ها مسئولیت خطیری را در نظر گرفته بود تا مانع از فروپاشی این ارزش¬ها در جامعه شود. در جهان سارتری عشق محکوم به شکست است و دیگران مانع آزادی یک¬دیگر هستند. در نقط? مقابل، فلسف? مارسل قرار دارد که بر پای? ارتباط با دیگر انسان¬هاست. مارسل انسان¬ها را در جهان کارکردی شده¬ای می¬بیند که با مسائل و رازهای بسیاری مواجهند، وی برخلاف سارتر بر این باور است که آزادی از جمله رازهایی است که بشر در راه رسیدن به آن باید از فضاهای بین-الأنفسی چون آمادگی، وفا، ایمان و عشق گذر کند. در فلسف? مارسل برخلاف فلسف? سارتر مفهوم آزادی صرفاً و به¬تنهایی موضوعیت ندارد، بلکه این مطلب که چگونه باید از این آزادی استفاده کرد محور این دیدگاه است. همچنین با توجه به آراء علامه جعفری - عکس نظر سارتر که برای آزادی و اختیار تعاریفی در هم تنیده بیان کرده است- ایشان ضمن تفکیک هر یک از این مفاهیم برای آن¬ها سلسله مراتبی قائل است؛ به¬نحوی که از منظر علامه رهایی، آزادی و اختیار هریک در درج? بالاتری نسبت به دیگری منفک شده است. بنا به نظر علامه جعفری با فرا رفتن از خود طبیعی و رسیدن به خود انسانی-الهی و در حیات معقول می¬توان به اختیار نائل شد.
رقیه طاهری نرگس نظرنژاد
این رساله در حوزه معرفت شناسی است و به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و جان لاک در خصوص تصور و تصدیق می پردازد. در فصل نخست از این پژوهش کلیاتی در خصوص جیستی تصور و تصدیق و تاریخچه آن مطرح می گردد و نظرات اندیشمندان اسلامی و غربی در خصوص تصور و تصدیق بررسی می گردد. در فصل دوم نظرات ملاصدرا به تفصیل بیان می گردد و مراد و منظور وی از تصور و تصدیق و منشا حصول آن ها مشخص می گردد. در فصل سوم نظرات لاک در حوزه معرفت شناسی و چیستی تصور و تصدیق و هم جنین منشا حصول آن بررسی می گردد. در فصل آخر نیز نظرات دو فیلسوف مقایسه می شود و شباهت ها و تفاوت های آرای ایشان روشن می گردد.
سیما صابر نرگس نظرنژاد
ماهیت تجربه دینی و ارزش معرفت شناختی آن از موضوعات مهم معرفت شناسی دینی است که مورد توجه بسیاری از فیلسوفان دین قرار گرفته است. اقبال لاهوری و جان هیک از جمله متفکران معاصری هستند که به این موضوع پرداخته اند. ما در این رساله ابتدا ماهیت تجربه دینی، ارزش معرفت شناختی و ارتباط آن را با باور دینی از دیدگاه این دو متفکر بررسی کرده و در ادامه نقاط اشتراک، افتراق و نقدهای وارد شده بر هر یک را بیان می¬کنیم. اقبال تجربه دینی را نوعی بینش درونی می داند و آن را همانند تجربه حسّی امری کاملاً واقعی تلقی می¬کند. در عین حال او معتقد است که تجربه دینی حقایقی را بر افراد آشکار می¬سازد که تجربه حسّی از درک آن¬ها عاجز است. هیک نیز ماهیت تجربه دینی را از سنخ تجربه حسّی محسوب می¬کند، اما دینی بودن آن را حاصل وساطت مفاهیم دینی، می¬داند. در باب اعتبار تجربه دینی، هردو متفکر، آن¬را برای افراد مدرِک معتبر دانسته¬اند و در خصوص افراد شنونده اقبال برخلاف هیک با ذکر دو معیار عقلی و عملی نشان داده است که تجربه دینی می¬تواند برای این گونه از افراد نیز معتبر باشد. هم¬چنین هردو اندیشمند تجربه دینی را تقویت کننده و موجّه کننده باورهای دینی می-دانند.
فاطمه نوروزی نرگس نظرنژاد
این پژوهش با توجه به موضوع مورد بحث خود در پنج فصل تنظیم شده است: فصل اول به طور کلی به بررسی تعامل فلسفه و سینما پرداخته و نیز بهره ای که هر یک از دیگری ممکن است ببرند، پرداخته شده است. فصل دوم از آن جایی که محتوای فیلم های منتخب اغلب متأثر از اندیشه ها و مضامین اگزیستانسیالیستی است در این فصل به معرفی این مکتب پرداخته شده است. فصل سوم به بیان و بررسی اجمالی اندیشه های فلسفی در فیلم گاو پرداخته شده است. فصل چهارم به بیان اندیشه های فلسفی در فیلم هامون پرداخته شده و در فصل پنجم که فصل نهایی این پژوهش است به بیان اندیشه های فلسفی در فیلم درباره الی پرداخته شده است. د
مریم سلیمانی فر نرگس نظرنژاد
این نوشتار مشتمل بر سه فصل است. در فصل ابتدایی، پس از معرفی طرح پژوهشی و پرداختن به ایضاح مفاهیم کلیدی، پیشینه آموزه تناسخ و تاریخچه اعتقاد به آن در ادیان شرقی، یونان باستان و ادیان ابراهیمی بررسی شده است. در فصل دوم، ابتدا به معرفی ادیان هندو و بودا و آثار مکتوب و پنداشت های آنان و نیز به بررسی آموزه تناسخ و کارما در این ادیان پرداخته و سپس آیین پال توئیچل، اکنکار، را مورد بررسی قرار داده ایم و پس از بیان سرگذشت موسس این آیین و کاوشی در نظریه تناسخ در آراء پیروان اکنکار، اشو و آیین او را معرفی کرده و به کنکاشی در اعتقاد او به تناسخ پرداخته ایم. در انتهای فصل نیز پاه ای از کارکردها و مویداتی را که معتقدین به تناسخ به عنوان ادله اثبات و اعتقاد به تناسخ بر می شمرند، بیان کرده ایم. در آخرین فصل این نوشتار، پس از بررسی برخی نقدهای وارد بر نظریه تناسخ در عرفان های نوپدید اشو و توئیچل، نقدها و براهینی را که در ابطال تناسخ توسط ابن سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ملاصدرا و جان هیک مطرح گشته اند، تبیین نموده ایم.
اسیه بیستونی فروزان راسخی
از آن جا که نوع نگرش متدیّنان، نسبت به پلورالیسم دینی در زندگی آنان تأثیر بسزایی داشته و در تعاملات اجتماعی روزمره و در برخورد با طرفداران ادیان و مذاهب دیگر کاربرد دارد و نیز با توجه به اینکه برداشت های متفاوت از این مساله می تواند درقلمرو اقتصاد، سیاست، فرهنگ ودین تأثیرگذار باشد ، در این پژوهش قصد داریم آثار اعتقاد به پلورالیسم دینی در متدیّنان را مورد بررسی قرار دهیم. لذا با تکیه بر آرای دو تن از متفکران شیعه یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی و دکتر حسین نصر، ابتدا تقریر مشخّصی از پلورالیسم دینی ارائه نموده و سپس آثار اعتقاد به آن را در متدیّنین بررسی می کنیم.
لیلا جعفرزاده نرگس نظرنژاد
در فلسفه معاصر رویکرد های نوینی وجود دارد که باعث شده است تا فلسفه وارد دوران جدیدی گردد و بسیاری از مباحث و موضوعات کهن را تحت الشعاع قرار دهد. رویکرد فلسفه تحلیلی، رویکرد معرفت شناختی و رویکرد کاربردی نسبت به فلسفه از جمله این رویکردها محسوب می شوند. ادعای پژوهش حاضر این است که هر چند رویکردهای پیش گفته جدید به نظر می رسند اما با دقت در آثار قدما، می توان رگه هایی از آنها را یافت. از جمله فیلسوفانی که اهمیت این رویکردها از دید وی مغفول نمانده است، حکیم ابو نصر فارابی است. پژوهش حاضر با هدف ردیابی مباحث مربوط به فلسفه ی تحلیلی، معرفت شناسی و فلسفه کاربردی، آثار مختلف فارابی را مورد بررسی قرار داده و آشکار ساخته است که پیش درآمد بسیاری از این مباحث در آثار فارابی مشهود است.
سمیه عسکری شهناز شایان فر
توحید و بحث از وحدانیت خداوند، یکی از پایه¬ای¬ترین اعتقاداتی است که کلیه¬ی نفوس بشری از جانب پیام آوران الهی(رسولان ظاهری)، بدان دعوت شده¬اند، قرآن، این کتاب آسمانی مبنای تعالیم خود را بر محوریت یگانگی پرودگار نهاده و آن را زیر بنای سایر تعالیم دیگر قرار داده است، ملاصدرا یکی از بزرگترین فلاسفه¬ی مسلمان است که در اثبات وحدانیت خداونداز ادله¬ی عقلی بیشماری بهره جسته است، گروهی بر این عقیده¬اند که صدرالمتالهین در جهت اثبات وحدانیت پرودگار، از براهین عقلی که لازمه¬ی کار یک فیلسوفِ آزاد اندیش است استفاده نکرده بلکه با اتکاء بر آیات قرآنی، تنها در جهت تبیین و تفسیر مفاهیم قرآنی همت گماشته است، بنابراین در اینجا، این سوال مطرح شده که توحید قرآنی با توحید فلسفه¬ی صدرایی چه نسبتی دارد؟ این تحقیق با روش تحلیل محتوا به انجام رسیده است و سعی دارد که نشان دهد نتیجه و دستاورد توحید صدرایی مطابقت کامل با آیات قرآنی دارد و این امر ذره¬ای از عقلانی بودن براهین او نکاسته و او را در شمار متکلمین قرار نمی¬دهد، بدین جهت آیاتی که در آثار او ذکر می¬شود به منزل? ملاکِ درستی یا نادرستی مباحث فلسفی او است، افزون بر کارکرد یاد شده می¬توان موارد زیر را نیز از جمله تاثیرات و کارکردهای آیات توحیدی قرآن بر نظام فلسفی صدرایی در بحث توحید دانست: استنباط مباحث فلسفی از قرآن؛ استنباط مباحث منطقی از قرآن؛ اقامه¬ی برهان عقلی و تایید صحت آن به واسطه¬ی آیات قرآنی؛ الهام¬گیری از آیات قرآنی.
فاطمه احمدی پیش کوهی نرگس نظرنژاد
چکیده ندارد.
فاطمه کارگرابرقویی فروزان راسخی
چکیده ندارد.
بتول احمدی نرگس نظرنژاد
چکیده ندارد.
لیلا شرف تادوانی نرگس نظرنژاد
در جامعه امروز این نیاز و ضرورت وجود دارد که به شیوه¬های مختلفی از دین دفاع گردد؛ یکی از دفاع¬هایی که امروزه مورد قبول بسیاری از مردم است دفاع عمل¬گرایانه از دین می¬باشد، دفاعی که درصدد است تا نشان دهد دین آثار مثبتی در زندگی مردم دارد0 پژوهش حاضر به بررسی پنج نیاز مهم روان¬شناختی می¬پردازد؛ یعنی نیاز به رفع احساس تنهایی، نیاز به غلبه بر ترس از مرگ، نیاز به معناجویی برای زندگی، نیاز به اجرای عدالت و نیاز به امیدی که بتوان درد و رنج حاصل از زندگی را تحمل کرد0 این پژوهش با رجوع به قرآن، آیات دال بر این نیازها همراه با تفاسیرشان را مطرح می¬کند و در نهایت، به نحو پیشین و با رویکرد عمل¬گرایانه این مطلب را نشان می¬دهد که بر اساس موضع قرآن در خصوص نیازهای روان¬شناختی انسان، می¬توان به این نتیجه رسید که دینداران به استناد آثار مثبت باورهای دینی، عقلاً مجازند، آن¬ها را بپذیرند0
هدا پناهی نرگس نظرنژاد
پژوهش حاضر به منظور تبیین دیدگاه دو فیلسوف ایمان گرا، یعنی غزالی فیلسوف قرن پنجم هجری قمری و کیرکگور فیلسوف قرن نوزدهم میلادی و بررسی دیدگاه های آنان و تأثیر آن بر حوزه اعتقادات دینی انجام شده است.غزالی اساس یقین دینی را معرفت بی واسطه انسان به خدا می داند و در این راه بر تجربه عرفانی تأکید می کند. او معتقد است مباحث عقلی در حوزه دین راهی ندارند. غزالی مدعی است با نوری که خداوند در دلش تاباند از شک و تردید نجات یافت و این یقین درونی کلید اکثر معارف است و جای هیچ شکی باقی نمی گذارد. کیرکگور با بهادادن به ایمان بدون استدلال عقلانی، استدلال و تعقل را در حوزه ایمان بی مورد و حتی به ضرر باورهای دینی می داند. به اعتقاد او تلاش برای اثبات باورهای دینی، ناشی از ضعیف بودن ایمان است. او ایمان را جست زدن و خطر کردن معرفی می کند و مدعیات دینی را قابل ارزیابی عقلانی نمی داند. دیدگاه های این دو فیلسوف که بهادادن به ایمان و بی مورد دانستن ارزیابی عقلانی در حوزه اعتقادات دینی است؛ مشکلاتی نظیر سطحی نگری دینی یا دین گریزی را در پی خواهد داشت که به نظر می رسد اگر کارکرد و جایگاه عقل را در بیان نظرات خود مورد توجه قرار می دادند، از بسیاری انتقادها که بر نظراتشان وارد است نجات می یافتند.
نرگس نظرنژاد محمد لگنهاوزن
آیا اعتقاد به خداوند معقول، خردپسند یا عقلا مقبول است؟ آیا فرد برای ان که در اعتقاد ورزیدن به خداوند، معقول یا عقلانی باشد باید قرینه ای در اختیار داشته باشد؟ادعای پلنتینجا این است که اعتقاد به خداوند معقول است و فرد معتقد کاملا به لحاظ معرفتی حق دارد به خداوند اعتقاد ورزید، حتی اگر هیچ برهان مقنع استقرایی یا قیاسی ای را بر وجود خداوند نشناسد و یا حتی اگر در واقع اصلاچنین برهانی وجود نداشته باشد، قلب ادعای پلنتینجا این است که اعتقاد فرد به خداوند می تواند واقعا پایه باشد و این که هیچ کس تا کنون نشان نداده است که اعتقاد ورزیدن به خداوند، به شیوه پایه، غیرعقلانی است.پلنتینجا ادعای قوی تری نیز دارد، وی مدعی است اعتقاد خدا باورانه از تضمین برخوردار است، یعنی این اعتقاد محصول فرایند ادراکی ای است که در وصول به غایت ارائه باورهای صادق درباره خداوند، موفق بوده است؛ زیرا این فرایند ادراکی به درستی و در محیط مناسب خود، کار کرده است.معرفت شناسی پلنتتینجا از چندین جهت مورد حمله قرار گرفته است. پاره ای از منتقدان وی را متهم می کنند که تصویر اغراق آمیز غیرمنصفانه ونادرستی از الهیات عقلی ارائه داده است. برخی دیگر می گویند معرفت شناسی و اصلاح شده نظریه معیارین معرفت را که هر خردمندی باید آن را بپذیرد، رها کرده است. برخی دیگر از منتقدان می گویند، معرفت شناسی اصلاح شده در مواجهه با آرای متعارض پیرامون ادیان دچار مشکل است و ملاکی برای ادواری میان آنان در اختیار ندارد.هدف رساله حاضر شرح و تحلیل معروفترین دعاوی معرفت شناختی پلنتتینجا درباب اعتقاد دینی و نیز ارائه متداولترین نقدهایی است که بر این دعاوی وارد شده است.