نام پژوهشگر: مهدی تاجبخش
سکینه عبدی مهدی تاجبخش
ایران جزو مناطق خشک و نیمه خشک جهان دسته بندی می شود و از جمله مسائل مهم این مناطق، کمبود آب آبیاری، شوری و کمبود مواد آلی خاک می باشد. بنابراین متداول کردن استفاده از کود سبز برای رفع این مشکلات ضروری به نظر می رسد. در همین راستا، پژوهشی در دو بخش آزمایشگاهی و مزرعه ای (سال های 1388 و 1389) در آزمایشگاه بذر و مزرعه تحقیقاتی گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه طراحی و اجرا گردید. برای مطالعه آزمایشگاهی ده گیاه، متعلق به سه خانواده لگومینوزه (شبدر قرمز (trifolium pratense) ، شبدر سفید (t .repens)، شبدر برسیم (t. alexandrinum)، ماشک (vicia sativa)، گاودانه (vicia peregrine) و اسپرس (onobrychis viciaefolia))، گرامینه (ارزن مرواریدی (panicum miliaceum)، یولاف (avena sativa) و سورگوم علوفه ای (sorghum bicolor) و خانواده براسیکاسه (منداب (eruca sativa)) در قالب سه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. القای شرایط شوری و خشکی در محیط آزمایشگاه با استفاده از محلول کلرور سدیم با پتانسیل اسمزی 9/0- مگا پاسکال و پلی اتیلن گلیکول با پتانسیل 5/1- مگا پاسکال انجام شد و صفات درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و کلئوپتیل و وزن تر و خشک گیاهچه اندازه گیری گردید. از میان گیاهان مورد مطالعه، پنج گیاه شبدر سفید، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان گیاهانی با حساسیت کمتر نسبت به تنش شوری و پنج گیاه شبدر سفید، اسپرس، ارزن مرواریدی، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان گیاهانی با حساسیت کمتر نسبت به تنش خشکی انتخاب و وارد مرحله مزرعه ای تحقیق گردید. آزمایش مزرعه ای در قالب سه طرح جداگانه (بدون تنش، تنش شوری و کم آبی) به صورت بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار اجرا شد. نمونه برداری از خاک برای اندازه گیری صفات مورد نظر همزمان، یک، سه و پنج ماه بعد از اختلاط بقایا با خاک انجام گرفت. در حالت بدون تنش گیاهان شبدر سفید، شبدر قرمز، شبدر برسیم، اسپرس، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای، ارزن مرواریدی، یولاف و منداب به عنوان کود سبز مورد بررسی قرار گرفتند. در هر دو سال اجرای تحقیق بیشترین مقدار کربن آلی مربوط به پنج ماه بعد از اختلاط بقایای سورگوم علوفه ای و ارزن مرواریدی به خاک بود. بیشترین مقدار نیتروژن کل خاک در سال 1388، پنج ماه بعد از استفاده از بقایای شبدر سفید به عنوان کود سبز حاصل شد (23/0 درصد)، در حالی که در سال 1389 مربوط به نمونه برداری سوم (34/0 درصد) ماشک بود. کمترین نسبت c/n در سال 1388 در مورد شبدر سفید، یک ماه بعد از اختلاط بقایای آن مشاهده شد. بیشترین مقدار فسفر خاک در سال 1388 به چهارمین نمونه برداری شبدر سفید (mg/kg 00/34) و در سال 1389 مربوط به ماشک بود. مقدار نیتروژن آمونیومی خاک تحت تاثیر نوع کود سبز قرار گرفت و بیشترین مقدار نیتروژن نیتراتی سه و پنج ماه بعد از برگرداندن بقایای ماشک به خاک حاصل شد. با توجه به نتایج حاصل از این بخش از تحقیق گیاهان شبدر سفید و ماشک به دلیل داشتن نسبت c/nپایین، افزایش میزان فسفر، نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی، می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه معرفی گردند. در آزمایش مزرعه ای با تنش شوری گیاهان شبدر سفید، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان کود سبز در شرایط شوری طبیعی حاصل از آب دریاچه ارومیه (شوری خاک در حدود 7/2-2 دسی زیمنس بر متر) کشت شدند که بیشترین میزان وزن تر و خشک اندام های هوایی و ریشه ها و در نهایت عملکرد کل (kg/ha 4/6870) در اثر برگرداندن بقایای سورگوم علوفه ای در خاک مشاهده شد. همچنین بیشترین درصد کربن آلی در مورد سورگوم علوفه ای و در سال های 1388 (85/41 درصد) و 1389 (525/41 درصد) بدون وجود اختلاف معنی دار بین این دو سال مشاهده شد و ماشک در سال اول (275/37 درصد) و دوم (00/37 درصد) بدون اختلاف معنی دار با یکدیگر در مرتبه بعدی قرار گرفت. شبدر سفید در این مورد کمترین درصد کربن آلی را به خود اختصاص داد. در حالی که بیشترین میزان نیتروژن کل سه و پنج ماه بعد از استفاده از شبدر سفید (09/0 و 11/0 درصد) و گاودانه (09/0 و 10/0 درصد) به عنوان کود سبز حاصل شد. در سال دوم تحقیق، بیشترین درصد نیتروژن کل (28/0 درصد) در نمونه برداری چهارم از خاک بعد از افزودن بقایای ماشک حاصل شد. کمترین میزان نسبت c/n، سه و پنج ماه بعد از برگرداندن گیاهان شبدر سفید، ماشک و گاودانه در خاک مشاهده گردید. میزان نیتروژن آمونیومی گاودانه در فاصله پنج ماه بعد از برگرداندن به خاک بیشترین مقدار را داشت، در حالی که بیشترین میزان نیتروژن نیتراتی پنج ماه بعد از برگرداندن بقایای گیاهان گاودانه، ماشک و شبدر سفید به خاک مشاهده گردید. بیشترین مقدار پتاسیم سه ماه بعد از برگرداندن بقایای شبدر سفید و ماشک حاصل شد. با توجه به نتایج حاصل، گیاهان سورگوم علوفه ای، شبدر سفید و ماشک به ترتیب به دلیل عملکرد و بیوماس بالا و افزایش مواد آلی خاک، داشتن c/n پایین و افزایش میزان نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه در شرایط تنش شوری معرفی شوند. در آزمایش مزرعه ای تحت شرایط تنش کم آبی گیاهان شبدر سفید، اسپرس، ارزن مرواریدی، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان کود سبز در نظر گرفته شدند. واحد های آزمایشی در 50 درصد آب ظرفیت زراعی آبیاری شدند. در هر دو سال اجرای تحقیق بیشترین مقدار کربن آلی خاک بر اثر تجزیه بقایای ارزن مرواریدی حاصل شد. نسبت c/n خاک در ماههای اول، سوم و پنجم بعد از اختلاط بقایای گیاهان اسپرس و شبدر سفید با خاک، کاهش معنی داری نشان داد. نیتروژن نیتراتی نیز بیشترین مقدار را بعد از افزودن بقایای اسپرس و شبدر سفید داشت. میزان پتاسیم، سه و پنج ماه بعد از اختلاط بقایای گیاهان کود سبز در خاک بیشترین مقدار را داشته و در بین گیاهان مورد آزمایش مقدار پتاسیم خاک بر اثر استفاده از اسپرس در سال 1388 و اسپرس و سورگوم علوفه ای در سال 1389 بیشترین مقدار را داشته است. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق گیاهان شبدر سفید و اسپرس به دلیل افزایش نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی، می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه معرفی گردد.
لعیا مرادبیگی مهدی تاجبخش
به منظور بررسی تاثیر کودهای آلی بر کیفیت و کمیت نشاء واریته بارلی 21 تولید شده در سیستم کشت خزانه شناور، آزمایشی در ایستگاه مرکز تحقیقات توتون ارومیه در سال 1389انجام گرفت. این طرح به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در 4 تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل کود در 4 سطح (1-کود کبوتر 2-کود مرغی 3-کود مارمارین 4-کود شیمیایی (30-5-15) و بستر کاشت در2 سطح (1-پیت 2- 40% پرلایت با 60%کود دامی) بودند. در این آزمایش برای بررسی صفات مورفولوژیکی از هر کرت 10 نشاء به طور تصادفی مورد بررسی قرار گرفت و به منظور بررسی روند مصرف عناصر غذایی از جمله نیترات، آمونیوم، فسفر و پتاسیم توسط نشاءها، هر 10 روز یک بار از آب حوضچه ها نمونه برداری شد. برای رسیدن به درصد جوانه زنی بالا، بستر پیت به دلیل شوری کمتر بهتر از بستر پرلایت با کود دامی بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که تاثیر کود بر روی قطر نشاء، طول ریشه، وزن خشک نشاء، درصد سدیم، مرحله چهارم نمونه برداری فسفر و هر سه مرحله نمونه برداری ph معنی دار شد. اثر بستر کاشت بر روی درصد جوانه زنی و طول ریشه معنی دار شد. در این تحقیق اثر متقابل کود و بستر کاشت روی طول نشاء، وزن تر نشاء، درصد ماده خشک نشاء، درصد نیتروژن، درصد فسفر، درصد پتاسیم، میزان آهن، میزان روی ، میزان مس، میزان نیترات و آمونیوم و پتاسیم در هر چهار مرحله نمونه برداری، میزان فسفر در هر سه مرحله نمونه برداری، میزان ph در مرحله چهارم نمونه برداری و در صد انتقال نشاء معنی دار شد. بیشترین میزان عناصر غذایی نیترات، آمونیوم، فسفر و پتاسیم (48.82 پی پی ام، 63.8 پی پی ام، 58.39 پی پی ام و 409.67 پی پی ام) در آب حوضچه ها مربوط به مرحله اول نمونه برداری بود، ولی به ترتیب در نمونه برداری های دوم، سوم و چهارم بیشترین کاهش را نشان داد. کلمات کلیدی :توتون بارلی21- خزانه شناور- قطر نشاء، کودهای آلی(ارگانیک)
احد مطلبی علی اصغر پورمیرزا
مخلوط و برگرداندن بقایای گیاهی به خاک به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک از ارکان مهم پایداری اکوسیستم های کشاورزی است این پژوهش با هدف بررسی کنترل علف های هرز مزرعه کلزا (.brassica napus l)، در طول سال های 1388 و 1389 و به صورت چهار آزمایش جداگانه درهر سال در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه اجرا شد. آزمایش های انجام گرفته عبارتند از: 1) کشت مخلوط کلزا – یولاف، کلزا - سورگوم و کلزا - چاودار به همراه کشت خالص کلزا که به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تیمار و هر تیمار با چهار تکرار انجام گرفت. 2) آزمایش کود سبز، که گیاهان یولاف، چاودار و سورگوم به عنوان کود سبز و تیمار شاهد بدون کشت هر نوع گیاه در زراعت کلزا استفاده شد. این آزمایش نیز به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تیمار و هر تیمار با چهار تکرار انجام گرفت. 3) در این آزمایش اثر علف کش های توصیه شده مزارع کلزا به صورت انفرادی و مخلوط مورد بررسی قرار گرفت. تیمارها شامل بوتیزان استار، کلوپیرالید و گالانت در مقادیر توصیه شده، مخلوط های بوتیزان استار با کلوپیرالید، بوتیزان استار با گالانت و کلوپیرالید با گالانت به میزان نصف مقادیر توصیه شده از هر علف کش و تیمار شاهد (بدون مصرف هیچ نوع علف کش) در دو زمان یک روز و یک هفته بعد از کاشت بودند. این آزمایش به صورت فاکتوریل با دو فاکتور و در سه تکرار در کشت های کلزای پاییزه و بهاره انجام گرفت. 4) در آزمایش چهارم تاثیر اختلاط علف کش های ذکر شده با ترکیب غیر علف کش سیتووت بررسی گردید. این آزمایش با طرح بلوک های کامل تصادفی با 11 تیمار (a- کلوپیرالید توصیه شده، b- کلوپیرالید توصیه شده، c- کلوپیرالید توصیه شده با یک در هزار سیتووت، d- بوتیزان استار توصیه شده، e- بوتیزان استار توصیه شده، f- بوتیزان استار توصیه شده با یک در هزار سیتووت، g- کلوپیرالید + بوتیزان استار، h- کلوپیرالید + بوتیزان استار با یک در هزار سیتووت، i- بوتیزان استار + کلوپیرالید، j- بوتیزان استار + کلوپیرالید با یک در هزار سیتووت و k- شاهد) و هر تیمار در چهار تکرار اجرا گردید. زمان سمپاشی در مرحله 8-6 برگی انجام گرفت. عملکرد کلزا و درصد روغن در تمام آزمایش های مذکور اندازه گیری شد. با استفاده از تجزیه مرکب و متا آنالیز داده ها نتایج نشان داد که در آزمایش های 1 و 2، کشت مخلوط و کود سبز، در هر دو سال اجرای پژوهش، بیشترین مقدار عملکرد و درصد روغن در کشت مخلوط با چاودار و یا پس از برگرداندن چاودار به عنوان کود سبز به خاک حاصل شد، در حالی که تفاوت معنی دار آماری بین بقیه تیمارها و تیمار شاهد مشاهده نگردید. در آزمایش3 استفاده از مخلوط علف کش ها، در سال اول مشاهده شد که استفاده از بوتیزان استار در مقادیر توصیه شده یک روز یا یک هفته بعد از کشت کلزا تفاوتی با هم در کنترل علف های هرز نداشتند و در نتیجه در عملکرد تولیدی نیز تفاوتی مشاهده نگردید، در حالی که نسبت به گالانت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده تاثیر بیشتری در کنترل علف های هرز داشت. در سال دوم اجرای این آزمایش، استفاده از گالانت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده به تنهایی و بدون ترکیب با سایر علف کش ها قادر به کنترل علف های هرز مزرعه نبودند، ولی در ترکیب با یکدیگر و با بوتیزان استار نتیجه بهتری مشاهده شد. بیشترین مقدار روغن کلزا در تیمارهای مربوط به کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده یک روز بعد از کشت؛ نصف بوتیزان استار + نصف کلوپیرالید، یک هفته بعد از کشت؛ بوتیزان استار در مقادیر توصیه شده یک روز بعد از کشت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده یک هفته بعد از کشت کلزا حاصل شد که حاکی از موثر بودن علف کش کلوپیرالید در دز توصیه شده در افزایش درصد روغن می باشد که تحت تاثیر زمان مصرف این علف کش نیز قرار نگرفته است. در آزمایش 4، اختلاط علف کش ها و سیتووت معلوم گردید که در سال اول اجرای آزمایش استفاده از ترکیب دوسوم بوتیزان استار+ یک سوم کلوپیرالید به همراه 1 در هزار روغن سیتووت اعمال شده در مزرعه بیشترین میزان کنترل را بر علف های هرز مزرعه کلزا داشته و در نتیجه عملکرد دانه بیشتری از کلزا بدست آمد. تجزیه مرکب داده ها نشان داد که بکار بردن دو سوم دز توصیه شده کلوپیرالید با 1 در هزار سیتووت از نظر کنترل علف های هرز و تولید بذر کلزا با دو سوم بوتیزان استار + یک سوم کلوپیرالید تفاوت معنی دار آماری نداشت. مقایسه میانگین در صد روغن کلزا در تیمارهای مختلف نشان داد که بین آنها از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد. جهت بررسی خوش خوراکی روغن از آزمون پانل استفاده شد و حلوای تهیه شده با روغن کلزای تیمار شده با دو سوم کلوپیرالید به همراه 1 در هزار سیتووت با تیمار شاهد مقایسه گردید و معلوم شد که از لحاظ خوش خوراکی اختلاف معنی دار آماری بین داده ها وجود ندارد. در بررسی اثر تیمار دو سوم کلوپیرالید با 1 در هزار سیتووت روی جوانه زنی و بنیه بذر کلزا معلوم شد که این تیمار با تیمار شاهد از لحاظ درصد جوانه زنی و میانگین طول ساقچه تفاوت معنی دار آماری ندارد.
سمیه سودمند مهدی تاجبخش
به منظور بررسی تأثیر برخی مواد محرک¬رشد روی صفات گیاهی، عملکرد و اجزای عملکرد سویا (رقم ویلیامز) آزمایشی در سال 1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه به صورت بلوک¬های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام گرفت. مواد محرک¬رشد عبارت بودند از: فولامین (1 در هزار)، لیلی (5/1 در هزار)، آرتال (1 در هزار) و شاهد (بدون ماده محرک رشد). محلول¬پاشی طی دو مرحله صورت گرفت که در مرحله اول 60 روز پس از کاشت (مرحله گلدهی) و مرحله دوم در زمان تشکیل دانه بکار برده شدند. 2 روز قبل از هر محلول¬پاشی آبیاری صورت گرفت. کاشت به¬صورت هیرم¬کاری و هر 7 روز یک¬بار انجام می¬گرفت. نتایج نشان داد که مواد محرک¬رشد به¬کار رفته موجب افزایش معنی¬دار ارتفاع ساقه، تعداد گره و قطر ساقه گیاهان تیمار شده نسبت به گیاه شاهد شدند، همچنین تأثیر این مواد بر عملکرد و اجزای عملکرد نشان داد که کاربرد مواد محرک¬رشد موجب افزایش تعداد غلاف و تعداد دانه در گیاه، وزن هزار دانه و عملکرد دانه شدند ولی بر تعداد دانه در غلاف و شاخه فرعی در بوته تأثیری نداشتند. عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت نیز تحت تأثیر این مواد افزایش معنی¬داری داشتند. مواد محرک¬رشد بکار رفته موجب افزایش درصد و عملکرد پروتئین دانه، محتوای رطوبت نسبی برگ و میزان کلروفیل a، b، کارتنوئید و کلروفیل کل نسبت به شاهد شدند، ولی هیچ یک از مواد به¬کار رفته از نظر درصد روغن تفاوت معنی داری با شاهد نداشتند و در عملکرد روغن محرک های رشد آرتال و لیلی تأثیر داشتند. به طور کلی در بین تیمارهای مورد بررسی آرتال بهترین نتیجه را نشان داد. با توجه به نتایج فوق، با افزایش عملکردی حدود 22/30 درصد که در نتیجه این محرک رشد ایجاد شده کاربرد این مواد می تواند ابزار مناسبی برای تولید سویای با عملکرد بالا باشد.
پری طوسی کهل مهدی تاجبخش
به منظور بررسی تأثیر محرک های رشد شیمیایی و آلی و زمان برداشت بر خصوصیات کمی و کیفی سویا رقم ویلیامز، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی با 24 تیمار و 3 تکرار در سال های 92-1390 در موسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) اجرا شد. فاکتور اول، محلول پاشی مواد شامل 1- نانوکلات آهن (دو در هزار)، 2- کادوستیم (5/0 در هزار)، 3- آمینول فورته (دو در هزار)، 4- آب مغناطیسی (20 لیتر در متر مربع)، 5- کمپوست زباله شهری (10 تن در هکتار با نسبت 1/0 در آب اضافه شد)، 6- کود حیوانی (کود گاوی، 10 تن در هکتار با نسبت 1/0 در آب اضافه شد) و 7- کود شیمیایی نیتروژن خالص (پنج در هزار از منبع اوره) به همراه یک تیمار شاهد و فاکتور دوم، سه زمان برداشت 1- هنگامی که رطوبت دانه در غلاف های ساقه اصلی 25-20 درصد بود 2- هنگامی که رطوبت دانه در غلاف های ساقه اصلی 15-14 درصد بود (زرد شدن بیش از 95 درصد غلاف) 3- هنگامی که رطوبت دانه در غلاف های ساقه اصلی 12-10 درصد بود (رسیدگی کامل غلاف ها)، منظور شدند. مقایسه میانگین مرکب اثر متقابل تیمارها نشان داد که محلول-پاشی نانو کلات آهن و زمان برداشت دوم بیشترین عملکرد دانه و پروتئین (به ترتیب 3731 و 1390 کیلوگرم در هکتار)، عملکرد روغن (951 کیلوگرم در هکتار)، عملکرد بیولوژیک (7218 کیلوگرم در هکتار)، فتوسنتز جاری (3145 گرم در متر مربع)، شاخص سطح برگ (12/7)، کارایی فیزیولوژیک (85/38 کیلوگرم بر کیلوگرم)، شاخص برداشت نیتروژن (44/71 درصد) و میزان اسیدهای استئاریک و اولئیک (به ترتیب 73/5 و 70/25 درصد) را داشت. بیشترین میزان فیتین در تیمار آب مغناطیسی (13 درصد) و بیشترین غلظت آنزیم مالون دی آلدهید در تیمار شاهد (7/140 نانو مول بر گرم وزن تر) بدست آمد. میزان فعالیت آنزیم نیترات ردوکتاز با محلول پاشی نانوکلات آهن و کادوستیم در زمان برداشت دوم بیشتر از سایر تیمارها بود. براساس نتایج این آزمایش به نظر می رسد که با توجه به عملکرد روغن و پروتئین و ترکیب اسیدهای چرب (اولئیک و لینولئیک) و بالا بودن ارزش تغذیه ای سویا، محلول پاشی نانوکلات آهن و زمان برداشت دوم باعث افزایش کمی و کیفی محصول و در راستای کاهش آلودگی های محیطی و کشاورزی پایدار می باشند.
مهدی بیات مهدی تاجبخش
به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی، اثر کودهای نانو و اندازه بنه مادری بر خصوصیات زراعی و کیفی زعفران (crocus sativus l.)، آزمایشی بصورت کرت های دوبار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی-دانشگاه ارومیه در سال های 92-1391 به مرحله اجرا درآمد که در آن، کودهای نانو در چهار سطح (آهن، فسفر، پتاسیم و شاهد) به عنوان کرت های اصلی، اکوتیپ های زعفران در شش سطح (مشهد، تربت حیدریه، تربت جام، بیرجند، قاین و گناباد) به عنوان کرت های فرعی و اندازه بنه مادری در چهار سطح (6، 8، 10 و 12 گرم) به عنوان کرت های فرعی فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس مرکب نشان داد که اثر سال، کودهای نانو، اکوتیپهای زعفران، وزن بنه مادری و ترکیب تیماری آنها بر روی کلیه صفات مورد مطالعه کاملا معنیداری میباشد. نتایج مقایسه میانگین اثر کودهای نانو نیز نشان داد که مصرف کودهای نانو (بهترتیب آهن، فسفر و پتاسیم) نسبت به شاهد (عدم مصرف کود) عملکرد و اجزای عملکرد زعفران را بهطور معنیداری بهبود دادند. از طرفی اکوتیپهای تربتحیدریه و مشهد بهعنوان مناسبترین اکوتیپهای زعفران در شرایط آب و هوایی ارومیه شناخته شدند. نتایج حاصل از مقایسه میانگین وزن بنه مادری نشان داد که با افزایش وزن بنه مادری از 6 گرم به 12 گرم، کلیه صفات مورد مطالعه بهصورت تصاعدی افزایش یافتند و در مجموع مشخص شد که بنههای زیر 8 گرم از لحاظ کیفیت مناسب نیستند. لذا جهت احداث مزرعه جدید زعفران توصیه نمی شوند. نتایج ضرایب همبستگی بین صفات نشان داد که عملکرد زعفران با تمامی صفات بهجز شاخص برداشت ارتباط مثبت و معنیداری دارد. همچنین روابط خطی بین صفات کیفی زعفران (سافرانال، کروسین و پیکروکروسین) مثبت و معنیداری گزارش گردید. نتایج تجزیه علیت، صفات تعداد گل، وزن خشک کلاله و خامه، وزن تر برگ و وزن خشک گل را به عنوان موثرترین صفات در بهبود عملکرد زعفران معرفی نمود. نتایج تجزیه های ژنتیکی نشان داد که 27 آغازگر از نشانگر ssr و 28 آغازگر از نشانگر ipbs به ترتیب 49 و 179 چندشکلی را در بین اکوتیپ های زعفران شناسایی نمودند. لذا میتوان بیان نمود که نشانگر ipbs در مقایسه با نشانگر ssr، کارایی بالاتری در تعیین تنوع ژنتیکی زعفران دارد. با تخمین تعداد باند چندشکلی اختصاصی در مجموع هر دو نشانگر مشخص شد که اکوتیپ مشهد (7 باند) و گناباد (صفر باند) بهترتیب بیشترین و کمترین باند اختصاصی را داشتند. نتایج تجزیه کلاستر نشان داد که شش اکوتیپ زعفران در چهار گروه قرار گرفتند و این گروهبندی توسط تجزیه به مولفههای اصلی مورد تایید قرار گرفت. نتایج حاصل از شباهت ژنتیکی بر اساس دو نشانگر نشان داد که اکوتیپهای زعفران مورد مطالعه در مجموع شباهت بالایی با یکدیگر دارند (65 تا 90 درصد). نتایج درخت فیلوژنی نشان دادند که اکوتیپهای بیرجند، مشهد و گناباد از خلوص ژنتیکی بالایی برخوردار هستند. در حالیکه اکوتیپهای تربتحیدریه و تربتجام با یکدیگر اختلاط یافته و خلوص ژنتیکی نداشتند.
یلدا میرزاده مهدی تاجبخش
چکیده ندارد.
سپیده پوراظهری مهدی تاجبخش
چکیده ندارد.
حبیب احمدی مهدی تاجبخش
چکیده ندارد.
شراره جهان نورد مهدی تاجبخش
چکیده ندارد.
فریده فقه نبی مهدی تاجبخش
چکیده ندارد.
رحمت الله قشم مهدی تاجبخش
به منظور مطالعه مزیت عملکرد و درک اثرات متقابل بین گونه ای ذرت و سویا در مخلوط، کشت های خالص این دو گونه و کلیه ترکیبات حاصل از سه تراکم 5/5، 7/5 و 9/5 بوته در مترمربع برای ذرت و 23، 33 و 43 بوته در مترمربع برای سویا در طرح بلوکهای کامل تصادفی با آرایش فاکتوریل در سه تکرار مورد مطالعه قرار گرفت . پس از رسیدن بلال ذرت به مرحله خمیری نرم در نیمی از هر کرت آزمایش سربرداری ذرت از بالای بلال صورت گرفت . بدین ترتیب نتایج نهایی به صورت یک طرح اسپلیت پلات (کرتهای خرد شده) که در آن سربرداری ذرت به عنوان کرت اصلی در نظر گرفته شده بود آنالیز گردید. صرف نظر از تراکم سویا افزایش تراکم ذرت تا 9/5 بوته در مترمربع باعث افزایش عملکرد دانه ذرت در مخلوط شده، عملکرد دانه و بیولوژیک سویا در مخلوطی که تراکم ذرت در آن متوسط (7/5 بوته در مترمربع) و تراکم سویا در آن پایین (23 بوته در مترمربع) بود بیشترین مقدار را داشت . انجام سربرداری در ذرت موجب افزایش تعداد دانه در ردیف بلال و افزایش وزن پانصد دانه ذرت و نیز افزایش وزن پانصد دانه سویا گردید ولی برای سایر اجزای عملکرد ذرت و سویا تاثیر معنی داری نداشت . استفاده از مدلهای نمایی عکس عملکرد نشان داد که عملکرد اقتصادی (دانه) و عملکرد بیولوژیک در ذرت تحت تاثیر رقابت درون گونه ای می باشد در حالی که عملکرد اقتصادی و بیولوژیک سویا تحت تاثیر رقابت بین گونه ای قرار می گیرد، به عبار دیگر در کشت های مخلوط ذرت گونه غالب می باشد. مدلهای نمایی عکس عملکرد در حالتی که ذرت سربرداری نشده بود، نشان دادند که اثر هر بوته ذرت بر عکس عملکرد اقتصادی و بیولوژیک تک بوته سویا به ترتیب معادل اثر 11 و 13 بوته سویا می باشد و در حالتی که ذرت سربرداری گردیده بود، اثر هر بوته ذرت برعکس عملکرد اقتصادی و بیولوژیک تک بوته سویا به ترتیب معادل اثر 9/37 و 9/14 بوته سویا بود که نشان دهنده کاهش قدرت رقابت ذرت پس از سربرداری بوده و شاخص های رقابت نیز آن را تایید کردند. به طور کلی سربرداری ذرت باعث افزایش ler شد، به طوری که بالاترین ler در تیمار سربرداری شده معادل 1/215 و در تیمار بدون سربرداری 1/078 به دست آمد.