نام پژوهشگر: جواد گیوی

نقش پستی و بلندی و پوشش گیاهی در تشکیل و تکامل خاک های آلی در مقایسه با سایر خاک های یک ردیف پستی و بلندی در اطراف شهرکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد 1389
  سمیه دهقانی   جواد گیوی

می توان اثر عامل غالب را با شناخت خاک هایی که تأثیر یک عامل خاکساز را، بیش از چهار عامل دیگر منعکس می کنند، بررسی کرد. ردیف پستی و بلندی باعث ایجاد تفاوت در وضعیت زهکشی خاک ها شده و از طریق تأثیر بر میکرو اقلیم، موجودات زنده و نحوه قرار گرفتن قسمت های مختلف سنگ بستر، در پیدایش و تکامل خاک موثر است. شناسایی روند تغییر کانی ها، دست یابی به چگونگی تشکیل و تکامل خاک را تسهیل می کند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر پستی و بلندی و پوشش گیاهی بر مشخصات و طبقه بندی خاک های آلی در مقایسه با سایر خاک های یک ردیف پستی و بلندی در اطراف شهرکرد بوده است. محدوده مورد مطالعه در امتداد یک ترانسکت قرار دارد که از کوه های شمالی محوطه دانشگاه شهرکرد، واقع در شمال شهرکرد با ارتفاع 2129 متر شروع و به طرف جنوب، به کارخانه قند شهرکرد با ارتفاع 2056 متر ختم می شود. این منطقه، عمدتاً ابرفت های قدیم و جدید را شامل می شود که توسط کوه هایی متشکل از سازندهای آهکی رس دار احاطه شده اند. در امتداد ترانسکت فوق الذکر، از شمال به جنوب، به ترتیب، مخروط افکنه، دشت دامنه ای و اراضی پست قرار دارند. منطقه، دارای اقلیم سرد و نیمه خشک می باشد. گیاه غالب در اراضی پست، مرغ پنجه ای است. شیب هیدرولیک به سمت جنوب می باشد.تعداد 12 پروفیل در امتداد ترانسکت مورد اشاره حفر و تشریح گردید. اندازه گیری های فیریکی و شیمیائی و مطالعات کانی شناسی بر اساس روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام گردید. خاک ها بر اساس سیستم تاکسونومی خاک تا سطح فاز سری و بر اساس سیستم wrb تا سطح دوم طبقه بندی گردیدند. در اراضی مخروط افکنه ها، ته نشینی رسوبات در پای شیب ها، بارندگی کم و زمان از عواملی هستند که عدم تکامل خاک ها را باعث می شوند. بخاطر شیب و فرسایش کمتر و نفوذ آب بیشتر، خاک های دشت های دامنه ای آبرفتی تکامل می یابند. خاک های معدنی اراضی پست، خاک های تکامل یافته ای هستند که تحت تأثیر آب زیرزمینی قرار گرفته اند. در خاک های آلی این اراضی، به خاطر بالا بودن سفره آب زیرزمینی، اکسیژن کمتری برای تجزیه هوازی میکروبی گیاه مرغ پنجه ای با بوته های بزرگ و ریشه های متراکم، وجود داشته و در نتیجه، سرعت تولید مواد آلی از سرعت تجزیه آن بیشتر بوده است. پس از احداث سیستم زهکشی در منطقه مورد مطالعه، اکسیژن مجدداً وارد این خاک ها شده و تجزیه مواد آلی انباشته شده شروع و در حال حاضر ادامه دارد. ارتفاع این خاک ها پس از زهکشی، در اثر عملکرد فرونشست اولیه و ثانویه کاهش یافته است. در سطح خاک های اراضی پست، آبرفتی به ضخامت 15 تا 20 سانتیمتر دیده می شود. در این خاک ها، سفره آب زیرزمینی حاوی بی کربنات و کلسیم که نزدیک سطح زمین قرار داشته، تشکیل افق کلسیک را باعث گردیده است. در همه خاک های مورد مطالعه، میکا، کلرایت، اسمکتایت و احتمالاً کائولینایت وجود دارد. بیشترین مقدار کانی پالیگورسکایت در خاک های معدنی اراضی پست با بیشترین مقدار کربنات و عدم وجود آن در خاک های آلی با کمترین مقدار کربنات به اثبات رسید. پیشنهاد می گردد که خاک های معدنی اراضی پست در سطح گروه بزرگ به جای endoaquepts، به صورت calciendoaquepts و خاک های آلی این اراضی به جای haplosaprists و haplohemists به ترتیب به شکل calcisaprists و calcihemists. طبقه بندی گردند.

بررسی نحوه تشکیل و تکامل خاک های گچی شمال سامان در استان چهارمحال و بختیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد 1389
  زهرا رسایی   جواد گیوی

چکیده خاک های گچی از اهمیت و گسترش زیادی در بعضی از خاک های مناطق خشک و نیمه خشک برخوردار می باشند. مقدار گچ موجود در خاک ها، متأثر از اقلیم، توپوگرافی و سنگ مادر، از خیلی کم تا حدوداً صد درصد متغیر می باشد. با توجه به این که هیچ گونه گزارش خاک شناسی درباره خاک های گچی منطقه مورد مطالعه وجود نداشت، پیگیری چگونگی تشکیل این خاک ها، به عنوان هدف مطالعه حاضر انتخاب گردید. اراضی گچی در شمال شهرستان سامان استان چهارمحال و بختیاری از گسترش زیادی برخوردار است. بارندگی در این اراضی، حدود 325 میلی متر است. 15 پروفیل خاک در امتداد سه ترانسکت غربی- شرقی موازی حفر، مطالعه و نمونه برداری گردید. نمونه های خاک تحت آزمایشات فیزیکی، شیمیایی، مینرالوژیکی و میکروسکوپی قرار گرفتند. رخساره های مارن و سنگ آهک ماسه ای گچ دار میوسن- پلیوسن و توف گچ دار ژوراسیک در منطقه مطالعاتی، رسوبات تبخیری دریاچه های بسته کم عمق اند که سنگ مادر خاک های پای کوهی را تشکیل می دهند. در این خاک ها، با توجه به اینکه تقریباٌ تمام کانی های موجود در سنگ، در خاک هم دیده می شوند، می توان نتیجه گرفت که خاک از سنگ بستر زیر به وجود آمده است. در خاک هائی که از سنگ مادر توف به وجود آمده اند، بخشی از سنگ بستر به خاطر وجود کلریت در آن سبز رنگ بوده و آهن موجود در کلریت و احتمالاٌ بیوتیت، در اثر تخریب، از کانی ها خارج و اکسید شده و به صورت یک ورقه نازک سطح ذرات خاک را پوشش داده و بدین ترتیب، هیوی رنگ این خاک ها7.5yr است. در خاک هائی که از سنگ مادر مارن گچی به وجود آمده اند، این هیو 10yr است. سنگ توف گچ دار ژوراسیک دارای رگه های کلسیت و گچ است. به هنگام تشکیل خاک از این سنگ، گچ این رگه ها در خاک آزاد می شود. مقدار کربنات کلسیم و گچ خاک هائی که از سنگ مادر توف به وجود آمده اند، نسبت به خاک هائی که از سنگ مادر مارن گچی به وجود آمده اند، کمتر است. با توجه به ارتفاع بیشتر خاک های پای کوهی نسبت به خاک های پائین تر دشت آبرفتی دامنه ای و نظر به شیب اصلی این اراضی که شمالی- جنوبی است، گچی که در خاک های پای کوهی آزاد می شود، یا به صورت ذرات معلق و یا به شکل یون های کلسیم و سولفات به طرف قسمت های پائین دست دشت آبرفتی دامنه ای توسط روان آب، حرکت و وارد خاک های آبرفتی آن دشت می شود. در نمونه های خاک، کانی های کلریت و میکا توارثی هستند. کانی های گروه اسمکتیت، هم از تخریب کانی های میکا و کلریت در خاک به وجود آمده و هم از سنگ مادر به ارث رسیده اند. کانی کائولینایت علاوه بر به ارث رسیدن از سنگ مادر، از تخریب کانی های گروه اسمکتیت نیز به وجود آمده است. کانی فیبری پالی گورسکایت در خاک نسبت به سنگ بیشتر دیده می شود. با افزایش مقدار گچ و کلسیت و نسبت mg/ca در خاک، مقدار این کانی نیز افزایش می یابد. در این تحقیق، بررسی ها نشان داد که هر یک از دو سیستم تاکسونومی خاک و wrb، برای طبقه بندی خاک های گچی منطقه مورد مطالعه نقاط ضعفی دارند. این نقاط ضعف مورد اشاره قرار گرفت و به منظور بهتر طبقه بندی نمودن این خاک ها پیشنهاداتی ارائه گردید. واژه های کلیدی: توف گچ دار، مارن گچی، خاک های گچی، مناطق نیمه خشک، کانی های خاک، میکرومورفولوژی خاک، طبقه بندی خاک.

مقایسه روش های تک استوانه ای، بار افتان ساده سازی شده و نفوذسنج مکشی در اندازه گیری پارامترهای نفوذ آب به خاک های درز و ترک دار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1390
  حسین مرادی باصری   شجاع قربانی دشتکی

نفوذ آب به خاک یکی از مهمترین خصوصیات فیزیکی خاک است که در طراحی سیستم های آبیاری و زهکشی و دیگر فرایندهای هیدرولوژیکی حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش مقایسه هدایت آبی اشباع (kfs)، پارامتر عکس طول درشت مویینگی (*?) و ضریب جذب خاک (s) اندازه گیری شده به روش های بار افتان ساده سازی شده (sfh)، بار ثابت چندگانه (mch) و نفوذسنج مکشی (ti) بود. بدین منظور، هدایت آبی اشباع در رطوبت های اولیه خشک و مرطوب در خاک های با درجات مختلف انبساط و انقباض اندازه گیری شد. همچنین در این پژوهش، عملکرد مدل های کوستیاکف، کوستیاکف–لوییس، هورتون، scs و فیلیپ در برآورد نفوذ تجمعی در خاک های ورتی سول و غیرورتی سول با دو کاربری مرتع و گندم در شرایط رطوبتی اولیه مرطوب و خشک ارزیابی گردید. بدین منظور، نفوذ آب به خاک در اراضی انتخابی به روش بار ثابت چندگانه اندازه گیری شد. پارامتر های هر مدل به روش بهینه سازی حداقل مربعات تعیین گردید. به منظور ارزیابی و مقایسه عملکرد مدل های مورد بررسی از آماره های میانگین خطا، میانگین قدر مطلق میانگین خطا، ریشه میانگین مربعات خطا، انحراف معیار ریشه میانگین مربعات خطا، شاخص کارآیی مدل و شاخص ویلموت استفاده گردید. نتایج نشان داد که در حالت رطوبت اولیه خشک خاک به دلیل جریان ترجیحی حاصل از باز بودن درز و ترک ها اندازه گیری هدایت آبی اشباع با استفاده از روش sfh و روش mch امکان پذیر نبود، در حالی که نفوذسنج مکشی با جلوگیری از جریان ترجیحی، امکان اندازه گیری این پارامتر را در فراهم کرد. در رطوبت اولیه مرطوب، مقادیر اندازه گیری شده هدایت آبی اشباع به روش sfh و روش mch بزرگتر از مقادیر اندازه گیری شده آن به روش نفوذسنج مکشی بود. از دیگر سو همبستگی بین هدایت آبی اشباع اندازه گیری شده با استفاده از هر سه روش مثبت و معنی دار بود. به طوری که بیشترین همبستگی بین روش بار ثابت چندگانه و روش بار افتان ساده سازی شده (97/0=r) و کمترین همبستگی بین روش بار افتان ساده سازی شده و روش نفوذسنج مکشی (73/0=r) بدست آمد. نتایج حاصل از تحلیل آماری بدست آمده با استفاده از آزمون t نشان داد در رطوبت اولیه مرطوب بین مقادیر هدایت آبی اشباع بدست آمده از سه روش اندازه گیری، درسطح احتمال 5 درصد اختلاف معنی داری وجود نداشت. همچنین بین سه روش در اندازهگیری عکس طول درشت مویینگی و ضریب جذب خاک در سطح احتمال 5 درصد اختلاف معنیدار وجود نداشت. با توجه به مزایای روش بار افتان ساده سازی شده و نفوذسنج مکشی می توان آن ها را به عنوان روشی مناسب در اندازه گیری پارامترهای نفوذ آب به خاک های سنگین بافت توصیه کرد. در رطوبت اولیه خشک، مدل کوستیاکف- لوییز در خاک های غیر ورتی سول با کاربری مرتع دارای بیشترین دقت در برآورد نفوذ تجمعی بود. همچنین، مدل های فیلیپ و کوستیاکف دارای بیشترین خطای برآورد بودند. نتایج نشان داد، در رطوبت اولیه مرطوب خاک، مدل هورتون در مقایسه با سایر مدل های مورد بررسی در کاربری های گندم و مرتع بیشترین دقت را در برآورد نفوذ تجمعی داشت. همچنین مدل های فیلیپ و scs دارای بیشترین خطای برآورد بودند. در مجموع، مدل های کوستیاکف–لوییز و کوستیاکف مدل هایی بیش برآوردگر و مدل های هورتون، scs و فیلیپ کم برآوردگر بودند. در شرایط رطوبت اولیه مرطوب، مدل هورتون در هر دو کاربری بهترین عملکرد (0783/0rmse=) را در بیان فرایند نفوذ آب به خاک های ورتی سول و غیر ورتی سول داشت. با این حال، در شرایط رطوبتی اولیه خشک، مدل کوستیاکف- لوییز (0596/0rmse=) بیشترین کارآیی را در بیان نفوذ آب به خاک های غیر ورتی سول نشان داد.

ارزیابی کیفی، کمی و اقتصادی تناسب اراضی منطقه شهرکرد برای ذرت علوفه ای با استفاده از برنامه ales و پیش بینی تولید آن توسط مدل های فائو و واگنینگن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1390
  سپیده اعتدالی دهکردی   جواد گیوی

نیاز به استفاده بهینه از اراضی کشاورزی، به دلیل افزایش بسیار زیاد جمعیت و کمبود آب در مناطق خشک و نیمه خشک، در حال حاضر، بیش از پیش احساس می گردد. در این راستا، ارزیابی کیفی تناسب اراضی و تخمین پتانسیل تولید آنها، گام مهمی در فرآیند برنامه ریزی استفاده بهینه از اراضی به حساب می آید. صرفه اقتصادی نیز یکی از عوامل مهمی است که کشاورزان را ترغیب می کند تا نسبت به کشت یک محصول اقدام کنند. بنابر این علاوه بر ارزیابی کیفی و کمی، می توان بر اساس مقدار سود خالص یا ناخالص در واحد سطح، از نظر اقتصادی نیز تناسب اراضی را مورد ارزیابی قرار داد. این تحقیق به منظور انجام ارزیابی کیفی، کمی و اقتصادی تناسب اراضی منطقه شهرکرد برای ذرت علوفه ای، مقایسه دو مدل فائو و واگنینگن در تعیین پتانسیل تولید و تعیین سطح مدیریت انجام گرفت. برای نیل بدین مقصود، با انطباق خصوصیات اراضی با نیازهای رویشی گیاه مورد نظر، از طریق روش های محدودیت ساده و پارامتریک و با استفاده از نرم افزار ales، کلاس تناسب واحدهای اراضی برای ذرت علوفه ای تعیین گردید. برای ساختن مدل در نرم افزار ales، روش محدودیت ساده به کار رفت. یک بانک اطلاعاتی دربرگیرنده واحدهای خاک، خصوصیات خاک و نیازهای رویشی ذرت علوفه ای در محیط نرم افزار ایجاد و سپس اطلاعات مربوط به خصوصیات اراضی با نیازهای رویشی ذرت علوفه ای انطباق داده شد. پتانسیل حرارتی- تابشی تولید ذرت علوفه ای آبی به کمک دو مدل فائو و واگنینگن برآورد شد.سپس پتانسیل تولید اراضی با ضرب کردن شاخص خاک در پتانسیل حرارتی- تابشی تولید، محاسبه گردید. شاخص خاک که نشان دهنده اثر مشخصات محدود کننده آن در کاهش تولید است، از دو فرمول استوری و ریشه دوم بدست آمد. در نهایت، از طریق روش های نرخ بازده داخلی، سود ناخالص، ارزش فعلی خالص و نسبت منفعت به هزینه، با استفاده از نرم افزار ales، کلاس تناسب اقتصادی واحدهای اراضی برای ذرت علوفه ای تعیین گردید. برای ساختن مدل در نرم افزار ales، یک بانک اطلاعاتی در بر گیرنده واحدهای خاک، خصوصیات خاک، نیازهای رویشی ذرت علوفه ای، عملکرد، نرخ بازده وام بانکی، هزینه های ثابت و متغیر و قیمت فروش هر واحد ذرت علوفه ای در محیط نرم افزار ایجاد و سپس کلاس تناسب اقتصادی تعیین شد. نتایج نشان داد که وقتی از نرم افزار ales استفاده می شود و زمانی که در روش پارامتریک، فرمول ریشه دوم به کار می رود، اغلب واحدهای اراضی برای کشت آبی ذرت علوفه ای، در زیر کلاس تناسب کیفی (s2c) قرار می گیرند. زمانی که فرمول استوری مورد استفاده قرار می گیرد، اغلب واحدهای اراضی به علت ضرب درجات تناسب و نه به خاطر محدودیت هر یک از مشخصات اراضی، دارای تناسب بحرانی (s3c) می شوند. بیشترین محدودیت را برای کشت آبی ذرت علوفه ای در منطقه مورد مطالعه، متوسط درجه حرارت حداقل سیکل رشد و نسبت تعداد ساعات آفتابی به طول روز در مرحله رشد رویشی ایجاد می کنند و در بعضی واحدهای اراضی، ph خاک نیز عامل محدود کننده تولید به حساب می آید. پتانسیل حرارتی- تابشی ذرت علوفه ای آبی که از طریق مدل فائو بدست می آید بیشتر از مقدار پتانسیلی است که با استفاده از مدل واگنینگن محاسبه می گردد. سطح مدیریت در اغلب واحدهای اراضی بالا است. ارتباط خطی قوی بین پتانسیل تولید اراضی و عملکرد زارعین نشان می دهد که روشهائی که در این تحقیق برای پیش بینی پتانسیل تولید اراضی به کار رفته اند، روشهای قابل قبولی هستند. برای هر دو مدل، استفاده از فرمول استوری برای محاسبه شاخص خاک، ارجحیت دارد. در ارزیابی اقتصادی وقتی روش ارزش فعلی خالص به کار می رود، اغلب واحدهای اراضی، در زیر کلاس تناسب (s2) قرار می گیرند و زمانی که از سه روش دیگر استفاده می گردد، کلاس تناسب اقتصادی تمامی واحدهای اراضی (s1) می گردد. کلاس تناسب اقتصادی به دست آمده بر مبنای روش محاسبه سود ناخالص، بدون استفاده از نرم افزار ales، در 40% واحدهای اراضی، (s2) و در 60% آنها (s1) می باشد. نتایج تعیین کلاس تناسب اقتصادی به کمک نرم افزار ales بر مبنای روش محاسبه ارزش فعلی خالص با طبقه بندی کیفی تناسب اراضی مطابقت بیشتری دارد.

اثر سنگ مادر و پستی و بلندی بر تشکیل و تکامل و طبقه بندی خاک های اطراف روستای هوره در استان چهارمحال و بختیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1390
  مجتبی صبوری   جواد گیوی

از پستی و بلندی به عنوان یکی از عوامل مهم در تشکیل خاک نام برده شده است. خصوصیات و ترکیب شیمیایی ماده مادری نیز نقش مهمی درتعیین مشخصات خاک، به خصوص در مراحل اولیه تشکیل خاک، ایفا می کند. در تحقیق حاضر، اثر پستی و بلندی و سنگ مادر بر تشکیل و تکامل خاک های منطقه ای در شمال شرقی روستای هوره در 50 کیلومتری شمال شهرکرد که در مرز بین واحد تخریبی ژوراسیک میانی و واحد تخریبی- کربناته ژوراسیک فوقانی واقع است، مورد بررسی قرار گرفت. در این منطقه، شکل زمین تپه ماهوری است. متوسط دمای سالیانه 4/13 درجه سانتی گراد و متوسط بارندگی سالیانه 7/324 میلی متر می باشد. محدوده مورد مطالعه توسط دو ترانسکت شرقی_غربی به سه قسمت تقریباٌ مساوی بر روی زمین تقسیم گردید. محل پروفیل ها در امتداد هر ترانسکت طوری انتخاب شد که در هر نوک تپه، در هر پشته شیب و در هر پای شیب یک پروفیل حفر گردد. مجموعاٌ 18 پروفیل در امتداد دو ترانسکت حفر گردید. پروفیل ها حفر، مطالعه و از آنها نمونه برداری دست خورده و دست نخورده خاک و سنگ بعمل آمد. آنالیزهای آزمایشگاهی مورد نیاز و شناسائی کانی ها طبق روش های استاندارد انجام شد. مطالعات میکروسکوپی مقاطع نازک سنگ و خاک، پس از تهیه این مقاطع نیز صورت گرفت. خاک ها طبق کلید تاکسونومی خاک ، تا سطح فاز سری و با استفاده از سامانه طبقه بندی جهانی خاک در سطح دوم طبقه بندی گردیدند. پروفیل های واقع در پای شیب، بیشترین عمق، بیشترین ضخامت افق سطحی، بیشترین تکامل، بیشترین مقدار کربنات کلسیم، بیشترین ph ، بیشترین مقدار رس و کمترین مقدار سنگریزه را دارند. یکی از تفاوت هائی که بین خاک پروفیل 14 و سایر خاک ها وجود دارد اینست که مقدار کربنات کلسیم معادل در این خاک خیلی زیاد تر از سایر خاک ها می باشد. علت این تفاوت به ترکیب سنگ هائی بر می گردد که خاک پروفیل 14 را تحت تأثیر خود قرار می دهند. در لایه های خاک این پروفیل، کانی پالیگورسکایت در ذرات رس و سیلت مشاهده شد. این کانی فقط در خاک دیده شد و در سنگ مشاهده نگردید. این امر نشان می دهد که این کانی توارثی نیست و بخاطر مقدار نسبتاٌ زیاد کاتیون منیزیم در این خاک بوجود آمده است. مقایسه دیفرکتوگرام های ذره رس سنگ های مادر با دیفرکتوگرام های ذره رس افق های مختلف خاک نشان داد که عرض پای پیک ها و میزان شانه بین پیک های 4/1 و 0/1 نانومتر در نمونه های سنگ خیلی کمتر از نمونه های خاک می باشد. در نمونه های سنگ، کانی های ثانویه ورمیکولیت و اسمکتیت وجود ندارند و این کانی ها پدوژنیک می باشند. این امر ثابت می کند که میزان تخریب در خاک بیشتر از تخریب سنگ است و به عبارت دیگر خاک از تخریب سنگ زیرین بوجود آمده است. مقایسه دیفرکتوگرام های ذره رس افق های مختلف خاک با دیفرکتوگرام های ذرات سیلت و شن این افق ها نیز نشان داد که عرض پای پیک ها و میزان شانه بین پیک های 4/1 و 0/1 نانومتر در نمونه های رس بیشتر از نمونه های سیلت و شن می باشد و کانی های مقاوم به تخریب مثل کوآرتز و فلدسپات در ذرات سیلت و شن بیشتر از مقدار این کانی ها در ذرات رس می باشند. این مقایسه نشان می دهد که بخاطر وجود کانی های مقاوم تر در ذرات سیلت و شن، تخریب کمتری در ذرات درشت تر اتفاق می افتد. پیک بعضی از کانی های فیلوسیلیکاتی مثل میکا که در نمونه های جهت دار شده سیلت و رس دیده شد، در نمونه پودری مشاهده نگردید. کلریتی که در خاک وجود دارد، از نوع تخریب نشده است. اگر طبقه بندی خاک بر اساس سامانه طبقه بندی آمریکائی تا سطح فاز سری صورت گیرد، تقریباٌ تمام مشخصات خاک در نام خاک منعکس می گردد. بعضی از این مشخصات در طبقه بندی خاک بر اساس سامانه طبقه بندی جهانی نیز مطرح می شوند، ولی تعداد آنها کمتر است.

بررسی رابطه ی بین خاک و اشکال زمین و تعیین تناسب اراضی جونقان استان چهارمحال و بختیاری برای گندم دیم با استفاده از روش های مختلف و پیش بینی پتانسیل تولید آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1391
  سعید عرب   جواد گیوی

ارزیابی تناسب اراضی فرآیندی است که اثر خصوصیات فیزیکی زمین و عوامل اقتصادی- اجتماعی را بر پتانسیل تولید زمین نشان می دهد. نظریه ی مجموعه های فازی یک نوع پیوستگی بین کلاس های تناسب به وجود می آورد. ارزیابی چند معیاری یک ابزار بسیار قوی جهت تجزیه و تحلیل خصوصیات زمین نما و خاک در یک سامانه ی اطلاعات جغرافیایی به شمار می رود. برای تهیه ی نقشه ی تناسب اراضی، از اطلاعات مستخرج از نقشه ی خاک استفاده می شود. مطالعه ی ریخت زمین به شناسایی بهتر خاک کمک می کند. ظرفیت تولید اراضی با استفاده از مدل های پتانسیل تابشی- گرمایی تولید، پتانسیل تولید دیم پیش بینی شده و پتانسیل تولید زمین محاسبه می شود. ایجاد شاخصی جهت نشان دادن نقش واقع گرای مدیریت زارع در ارزیابی کیفی و کمّی تناسب اراضی ضرورت دارد. بررسی رابطه ی بین شکل زمین و مشخصات خاک، ارزیابی کیفی تناسب اراضی با استفاده از روش های فائو، مدل عضویت فازی و ارزیابی چند معیاری، برآورد پتانسیل تولید با دخالت دادن محدودیت های آب، خاک و مدیریت و ایجاد شاخصی جهت به نمایش گذاشتن اثرات مدیریت زارع در نتایج ارزیابی کیفی و کمّی تناسب اراضی از اهداف این تحقیق بوده است. محدوده ی مورد مطالعه در شرق شهرستان جونقان استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. متوسط سالیانه ی درجه حرارت 4/11 درجه ی سانتی گراد و بارندگی سالانه، 630 میلی متر است. محل 45 نیم رُخ خاک به فاصله ی زمینی 250 متر به صورت شبکه ای روی واحد های ریختی زمین تعیین و 11 نیم رُخ نیز در امتداد سه ترانسکت از نوک تا پنجه ی شیب سه تپّه ی بلند، متوسط و کوتاه، به منظور بررسی رابطه ی بین اشکال اراضی تپّه و نوع خاک آن ها حفر، تشریح و نمونه برداری گردید. اندازه گیری خصوصیات فیزیکی و شیمیایی و کانی شناسی نمونه های خاک طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام شد. رده بندی خاک تا سطح فاز فامیل انجام گردید. در ارزیابی کیفی تناسب اراضی، از روش های فائو، فازی و ارزیابی چند معیاری استفاده شد. بمنظور ارزیابی صحّت و دقّت روش های بکار گرفته شده، رابطه ی رگرسیونی بین عملکرد زارعین و شاخص اراضی بدست آورده شد. پتانسیل تولید تابشی- گرمایی، پتانسیل تولید پیش بینی شده دیم و پتانسیل تولید زمین برآورد شدند. شاخص مدیریت از نسبت عملکرد زارع به پتانسیل تولید برآورد شده زمین بدست آمد. معمولاً در نوک و شانه شیب تپه ها، خاک اِنتی سول، در پشت شیب، اینسپتی سول و در پا و پنجه ی شیب آن ها خاک ورتی سول دیده می شود. 75% خاک های مخروط افکنه اینسپتی سول و بقیه ورتی سول هستند. بیش از 50% خاک های دشت های دامنه ای، ورتی سول و بقیه اینسپتی سول می باشند. رابطه ی مشخصی بین نوع خاک و اشکال زمین در درّه مشاهده نگردید. کانی های گروه اسمکتیت در خاک های ورتی سول افزایش یافت. طبق روش محدودیت ساده فقط 2 درصد اراضی برای کشت گندم دیم نامناسبند و بقیه در کلاس s3 قرار می گیرند. با استفاده از مدل استوری، 77 درصد اراضی نامناسب و بقیه تناسب پایینی دارند. با بکارگیری مدل ریشه ی دوم، 17 درصد اراضی برای کشت گندم دیم نامناسب و 83 درصد آن ها تناسب بحرانی دارند. مهم ترین عامل محدود کننده در منطقه، بارندگی در مرحله ی رسیدن دانه و درجه حرارت سیکل رشد است. نتایج نشان داد که استفاده از مدل ریشه ی دوم نسبت به مدل استوری ارجحیّت دارد. استفاده از متوسط عملکرد چندین ساله ی زارع، متوسط عملکرد چهار طرف هر نیم رُخ خاک و دخالت دادن اثر مدیریت زارع در شاخص زمین، ضریب تعیین رابطه ی رگرسیونی بین عملکرد زارع و شاخص زمین را افزایش می دهند. شاخص مدیریت برای منطقه ی مطالعاتی، بین 93/0 و 86/0 تعیین گردید. با توجه به این شاخص ها، تخمینی از عملکرد زارعین بدست آمد. پتانسیل تابشی- گرمایی تولید، پتانسیل تولید دیم پیش بینی شده، مقدار متوسط پتانسیل تولید زمین و مقدار متوسط عملکرد تخمین زده شده زارعین، به ترتیب 8721، 2412، 1432 و 1276 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. عدم استفاده از مشخصات اقلیمی و بافت و ساختمان خاک باعث گردید تا نتوان از روش های فازی و ارزیابی چند معیاری در ارزیابی تناسب اراضی منطقه مورد مطالعه بَهره جُست.

ذرات رس، سیلت، هوموس، کربنات ها و اکسید های آهن بر جذب عناصر سنگین سرب و کادمیم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1391
  زینب مرادی   جواد گیوی

سرب و کادمیم از جمله فلزات سنگین هستند که به خاطر توانایی بالقوه در آسیب رسانی به سلامت انسان ها و حیوانات در چند دهه اخیر از نظر مسائل زیست محیطی بسیار مورد توجه قرار گرفته و سعی شده از ورود آنها به چرخه محیط زیست تا حد امکان جلوگیری شود. اکسیدها، مواد آلی و میکروارگانیسم ها، کربنات ها، فسفات ها، سولفیدها و نمک های بازی و رس ها از اجزای موثر خاک در جذب عناصر سنگین می باشند. عناصر سنگین بویژه زمانی که پ هاش خاک قلیائی باشد تمایل زیادی به جذب بر روی سیلیکات های لایه ای دارا می باشند. هم دماهای جذب اطلاعات مفیدی را درباره قدرت جذب فلزات در خاک بیان می کنند. مقایسه اثر جاذب های هوموس، رس، سیلت، کربنات ها و اکسید آهن بر جذب عناصر سنگین کادمیم و سرب و تعیین میزان جذب این عناصر و توصیف جذب با مدل های فروندلیچ و لانگمیر از اهداف تحقیق حاضر بوده اند. خاک مورد مطالعه یک خاک آلی احیا شده، با بافت سنگین و دارای افق کلسیک، در اراضی پست جنوب غربی شهرکرد واقع شده است. نوع کانی های ذرات رس، سیلت و شن خاک توسط اشعه ایکس مشخص گردید. ظرفیت تبادل کاتیونی خاک، ذرات شن، سیلت، رس، هوموس و اکسید آهن خاک تعیین گردید. مطالعه جذب سرب و کادمیم برای خاک، کربنات کلسیم، هوموس، اکسید آهن، رس، سیلت و شن انجام شد. مدل های لانگمیر و فروندلیچ بر داده های جذب برازش داده شد و مناسب بودن آن ها در توصیف جذب سرب و کادمیم، بر اساس مقادیر ضریب تعیین (r2)، مورد ارزیابی قرار گرفت. هم دمای فروندلیچ توانمندی بیشتری نسبت به هم دمای لانگمیر در توصیف جذب سرب و کادمیم در خاک مورد مطالعه نشان داد. توصیف جذب کادمیم توسط هم دمای فروندلیچ بهتر از توصیف جذب سرب صورت گرفت. بیشترین مقدار جذب سرب و کادمیم توسط خاک در افق دوم با مقدار کربن آلی، کربنات کلسیم معادل، سیلت و cec حداکثر و کمترین مقدار رس دیده شد. رابطه عکس بین ظرفیت جذب کربنات کلسیم و مقدار آن و وجود چنین رابطه ای بین ظرفیت جذب هوموس و مقدار و cec آن یا بخاطر اینست که این ظرفیت ها بستگی به نوع کربنات کلسیم و نوع هوموس دارند و یا نظر به اینکه برای اندازه گیری این ظرفیت ها، کربنات کلسیم و هوموس از خاک حذف می شوند، اندازه گیری جذب عناصر توسط آن ها با مشکل مواجه می شود. بر خلاف سیلت، مقدار جذب سرب و کادمیم توسط رس، رابطه مستقیم با مقدار و cec این ذره دارد. در خاک مورد مطالعه، جذب سرب و کادمیم توسط کربنات کلسیم و هوموس اغلب بیش از جذب آن ها توسط رس و سیلت بوده است. بر خلاف انتظار، مجموع مقادیر جذب هر یک از عناصر سرب و کادمیم توسط ذرات چهارگانه هوموس، رس، سیلت و کربنات کلسیم اغلب از مقدار جذب هر یک از عناصر مورد اشاره توسط ذرات خاک بیشتر است. این ذرات چهارگانه، سرب را بیشتر از کادمیم جذب کردند. در جذب سرب و کادمیم توسط رس و سیلت، علاوه بر مقدار این ذرات، نوع کانی های تشکیل دهنده آنها و نوع عنصر جذب شونده نیز بر جذب تأثیر گذارند.

تشکیل و تکامل خاک های شور-سدیمی در دشت آلونی- جوانمردی شهرستان لردگان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - پژوهشکده کشاورزی 1392
  مجتبی شاهینی شمس آبادی   جواد گیوی

با توجه به اهمیتی که خاک در ارتباط با تأمین غذای جمعیت رو به رشد جهان ایفا می کند، مطالعه چگونگی تشکیل آن و شناخت کلیه ی خصوصیات آن اعم از مورفولوژیکی، فیزیکی، شیمیایی و مینرالوژیکی ضروریست. بررسی چگونگی تشکیل خاک-های شور و سدیمی در دشت آلونی- جوانمردی شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری و مطالعه ی اثر بارندگی و زهکشی بر اصلاح این خاک ها از اهداف این تحقیق بوده است. قدیمی ترین تشکیلات زمین شناسی منطقه را نمک های سری هرمز تشکیل می دهند. مقدار بارش و میانگین دمای سالانه به ترتیب 647 میلی متر و 5/13 درجه سانتیگراد می باشد. دشت آلونی- جوانمردی یک زمین پست است. خاک های این دشت قبلأ شور و سدیمی بوده اند و به این دلیل زهکشی شده اند. در دو طرف کانال زهکش اصلی، محل 8 پروفیل خاک در امتداد یک ترانسکت شرقی-غربی و محل 5 پروفیل نیز در امتداد یک ترانسکت جنوبی-شمالی تعیین گردید. از مارن های گچی-نمکی، از جریان آب شور کف دره نمک و از 15 حلقه چاه دشت نمونه برداری گردید. پروفیل ها نیز حفر، مطالعه و نمونه برداری های دست خورده و دست نخورده از لایه های آن ها صورت گرفت. آنالیزهای آزمایشگاهی، مطالعات کانی شناسی و میکروپدولوژی و طبقه بندی خاک ها طبق روش های استاندارد انجام گرفت. در اثر برخورد آب زیر زمینی با گنبد نمکی، این آب شور شده و به صورت چشمه آب شور در سطح زمین ظاهر می گردد. آب شور چشمه ها در خط القعر دره نمک به یکدیگر می پیوندند و یک جریان آب شور و گچی را در کف دره بوجود می آورند. جریان مذکور در مرز بین دره نمک و دشت آلونی-جوانمردی به آب زیر زمینی دشت می پیوندد و آب چاه های دشت را شور می کند. نتایج نشان داد که نمک غالب مارن های شور و سدیمی و غیر گچی، سولفات سدیم و نمک غالب مارن های غیر شور و غیر سدیمی ولی گچی، سولفات کلسیم می باشد. در امتداد ترانسکت شرقی-غربی، خاک هائی که در مجاورت زهکش اصلی دشت واقعند، تحت تأثیر آب سطحی قرار داشته و مقدار مواد آلی آن ها چندان زیاد نیست. در نتیجه در آن ها stagnic color pattern دیده می شود. در بعضی از پروفیل ها که از زهکش اصلی دور ترند و مواد آلی بیشتری دارند، gleyic color pattern مشاهده می گردد. در بقیه پروفیل ها، هیو 2.5y و کرومای 2 و کمتر از 2 فقط در افق سطحی مشاهده می شود. در افق های زیر سطحی که آلبیک هستند، هیوی رنگ خاک یک واحد قرمز تر (10yr) و کرومای آن یک تا دو واحد بیشتر از کروما ی رنگ افق سطحی می باشد. تجمع ریز ترین ذرات در مجاورت کانال زهکش از تأثیر آن در کاهش شوری کاسته و به این دلیل، این قسمت از دشت تنها جائی است که در آن خاک شور و قلیا باقی مانده است. خاک های اراضی پست دشت که همه گچی هستند، در حال حاضر، اغلب بخاطر ایجاد سیستم زهکشی و بارندگی سالیانه 650 میلی متر دیگر شور و قلیا نیستند. وجود گچ باعث شده تا خاک های شور و سدیمی به خاک های سدیمی تبدیل نشوند. شوری خاک های شور دشت، متأثر از شوری حاصل از شستشوی مارن های نمکی-گچی می باشد. اگر در سیستم تاکسونومی خاک، خاک ها تا سطح فاز سری طبقه بندی شوند، نسبت به سیستم wrb، اطلاعات بیشتری در مورد مشخصات خاک در اختیار قرار داده می شود. وقوع پدیده stagnic color pattern، در طبقه بندی خاک طبق سامانه wrb با پیشوند stagnic نشان داده شد، ولی این کار در سامانه آمریکائی رده بندی خاک صورت نگرفت.

تشکیل و طبقه بندی خاک های آلوده به بعضی از فلزات سنگین و بررسی این آلودگی در محیط زیست منطقه سپاهان شهر اصفهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  نسترن اسماعیل پورفرد   جواد گیوی

در اثر معدنکاری بخش قابل توجهی از کانی های حاوی فلزات سنگین به صورت غبار در هوا پراکنده می شود و آلودگی هایی را در هوا، آب و خاک های اطراف ایجاد می کند. روان آب هم ممکن است با حرکت از کوه به طرف دشت، فلزات آلاینده را از معدن به خاک انتقال دهد. یکی از روش های کنترل آلودگی، استفاده از کانی های جاذب است. تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر سرب، روی و کادمیم سنگ معدن بر میزان آلودگی خاک، آب، گیاه و غبار، مقایسه اثر کانی های جاذب بر کاهش انتقال این فلزات به بافت های گیاه آفتاب گردان و چگونگی تشکیل و طبقه بندی خاک های آلوده به فلزات سنگین انجام شده است. معدن سرب و روی گوشفیل در 3 کیلومتری جنوب غربی سپاهان شهر اصفهان واقع شده است. پروفیل های خاک به فواصل 500 متر در امتداد سه ترانسکت موازی از ابتدای شهرک سپاهان شهر تا نزدیکی معدن گوشفیل حفر، مطالعه و نمونه برداری از تمام لایه های آن ها صورت گرفت. از سنگ معدن، آب چاه، گیاه و غبار نیز نمونه برداری انجام شد. غلظت کل سرب، روی و کادمیم در نمونه ها اندازه گیری گردید. خصوصیات مورفولوژیکی، فیزیکی، شیمیائی و کانی شناسی خاک مورد مطالعه قرار گرفت. کانی های موجود در سنگ و در بعضی از خاک ها، از جمله کانی های حاوی سرب و روی، توسط دستگاه پراش پرتو ایکس مورد شناسائی قرار گرفتند. جهت شناسایی نوع سنگ و نوع کانی های سولفیدی حاوی فلزات سنگین در نمونه های سنگ و خاک، مقطع نازک این نمونه ها با میکروسکوپ پلاریزان مورد مطالعه قرار گرفت. برای منشایابی خاک ها و غبار آلوده، از آنالیز ایزوتوپ های سرب و روش رسم نمودارهای عنکبوتی استفاده شد. خاک ها، طبق دو سامانه تاکسونومی خاک در سطح فاز سری و wrb در سطح دوم، طبقه بندی و نقاط قوت و ضعف هر سامانه در نشان دادن آلودگی خاکها مورد بحث قرار گرفت. پنج تیمار خاک غیر آلوده، خاک آلوده و خاک های آلوده مخلوط با کانی های بنتونیت، زئولیت و سپیولیت تهیه و مقدار فلزات سنگین در گیاه آفتاب گردان کشت شده در این خاک ها، اندازه گیری شد. در فاصله 2 کیلومتری از معدن گوشفیل، خاک به روی و سرب آلوده است. فلزات روی، کادمیم و سرب به شکل کانی های اسفالریت و گالن در ماسه سنگ دولومیتی و شیل معدن گوشفیل و در خاک دیده می شوند. غلظت سرب و کادمیم در آبهای منطقه بیشتر از حداکثر مقدار مجاز ارائه شده توسط سازمان سلامت جهانی (who) است. در تمامی درختان و در یونجه، غلظت کادمیم و در زیتون، مقدار سرب بیش از حد مجاز خوراکی می باشد. خاک های آلوده دشت آبرفتی دامنه ای در پای کوه های غربی منطقه مورد مطالعه در آبرفت هائی تشکیل شده اند که این آبرفت ها از کوه های غربی، محل معادن سرب و روی، سرچشمه گرفته اند. منشأ گرد و غبار موجود در منطقه نیز معدن گوشفیل و خاک های آلوده اطراف آن است. کانی سپیولیت به علت دارابودن کمترین مقدار cec وابسته به ph و بیشترین مقدار روی، سبب جذب بیشترین مقدار روی و کادمیم توسط گیاه آفتابگردان شد. کانی زئولیت بیشترین جذب را برای فلزات روی و کادمیم در سطح خود نشان داد. کانی بنتونیت موثرترین کانی در کاهش جذب سرب توسط آفتاب گردان تشخیص داده شد. جذب فلزات مورد مطالعه روی سطوح کانی های جاذب و توسط آفتابگردان، به علت نا محلول شدن ترکیبات این فلزات در خاک های مورد مطالعه، قابل توجه نبود. جذب روی بر خلاف سرب و کادمیم، در اندام هوایی گیاه بیشتر از ریشه است. در خاک های آلوده، در بخش رس، کانی های کلریت، میکا و کانی های جاذب پالیگورسکیت و کانی های گروه های ورمیکولیت و اسمکتیت پدوژنیک وجود دارند. در طبقه بندی خاک، بر اساس سامانه تاکسونومی، وجود کانی های گالن و اسفالریت در خاک، در سطح سری مطرح شد. با وجودیکه بعضی از خاک های مورد مطالعه به فلزات سرب و روی آلوده اند، ولی این خاک ها طبق سامانه wrb در گروه خاک technosols قرار نمی گیرند و یا حتی پیشوند technic برای آن ها نمی توان بکار برد. در این سامانه، از پسوند toxic هم نمی توان در طبقه بندی خاک های آلوده مورد مطالعه استفاده کرد، زیرا این پسوند برای گروه های histosols، technosols و gleysols بکار می رود و خاک های آلوده مورد مطالعه جزو این گروه ها نیستند. در این ارتباط، پیشنهاد می شود تا پسوند مذکور حداقل برای بعضی دیگر از گروه های خاک نیز بکار رود.

عکس العمل تنوع کاتابولیکی جامعه میکروبی خاک به آتش سوزی و اثر متقابل آن با شدت چرا در مراتع خشک و نیمه خشک شمال غربی شهرستان شهرکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  معصومه پژمان بنه کهل   پژمان طهماسبی

وقوع آتش سوزی در مراتع یکی از عوامل اصلی تخریب خاک و اکوسیستم به شمار می آید. در نتیجه وقوع آتش سوزی، شاخص های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی کیفیت خاک دستخوش تغییر می شوند. هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیر آتش سوزی و اثر متقابل آن با شدت چرای دام بر تنوع کاتابولیکی میکروبی و تنوع عملکردی خاک در مراتع خشک و نیمه خشک ارجنک، بارده، پردنجان، کرسنک، مرغملک و هرچگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود. بدین منظور مراتعی با شدت چرای سبک و سنگین، که طی سال 1389 دچار آتش سوزی شده بودند، انتخاب گردید. نمونه برداری دو سال پس از آتش سوزی (سال 1391) از دو عمق سطحی (10-0 سانتی متر) و زیرسطحی (20-10 سانتی متر) در مناطق آتش سوزی و بدون آتش سوزی مجاور آنها به عنوان شاهد انجام پذیرفت. برای بررسی تفاوت ویژگی های اندازه گیری شده در مناطق آتش سوزی شده و شاهد از آزمون t جفت در سطح احتمال 10 درصد و روش تجزیه مولفه های اصلی (pca) استفاده شد. نتایج نشان داد که بر اثر آتش سوزی مرتع، ماده آلی خاک بین 21-12 درصد، نیتروژن کل بین 21-17 درصد و کربن بیوماس میکروبی خاک بین 32-18 درصد تنها در لایه سطحی خاک مراتع با چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک مراتع با چرای سنگین در مقایسه با شاهد کاهش معنی دار یافتند. با این وجود، ذخیره کربن آلی هر دو لایه خاک تنها در مراتع با چرای سبک کاهش (27-19 درصد) نشان داد. آتش سوزی باعث کاهش تنفس قارچی بین 61-25 درصد و آمونیفیکاسیون آرژینین بین 34-29 درصد در هر دو لایه خاک و شدت چرا گردید. این در حالی است که آتش سبب افزایش معنی دار تنفس باکتریایی (79-39 درصد) تنها در لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سبک و سنگین شد. همچنین آتش سوزی کاهش معنی دار تنفس ناشی از سوبسترا های مختلف را به همراه داشت، ولی میزان این کاهش اغلب در مراتع تحت چرای سنگین بیشتر از مناطق تحت چرای سبک بود. در این مطالعه آتش سوزی اثری بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک نداشت. نتایج کاهش فعالیت اوره آز (44-23 درصد)، ساکاراز (23 درصد) و کاتالاز (22-13 درصد) را بر اثر آتش سوزی نشان دادند. همچنین آتش سبب کاهش معنی دار فعالیت اسید فسفاتاز (45-31 درصد) و آلکالین فسفاتاز(40-26 درصد) تنها در لایه سطحی خاک تحت چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سنگین گردید. میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک در مناطق آتش سوزی شده کاهش نسبتاً محسوس (4/7-6/4 درصد) نشان داد. نتایج این پژوهش نشان داد که بیوماس میکروبی، آمونیفیکاسیون آرژینین و فعالیت آنزیم ها در بین شاخص های میکروبیولوژیکی مورد بررسی بهتر از سایر ویژگی ها اثر آتش سوزی را پس از گذشت دو سال نشان دادند. اگرچه آتش سوزی تأثیر معنی دار بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک (محاسبه شده بر اساس تنفس ناشی از 23 سوبسترای مختلف) نداشت، اما کاهش میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک پس از وقوع آتش سوزی چشمگیر بود. اغلب، میزان کاهش خصوصیات میکروبیولوژیکی خاک بر اثر آتش سوزی در مراتع تحت چرای سنگین و لایه سطحی خاک بیشتر از مناطق تحت چرای سبک و لایه زیرین خاک بود. بنابراین، اثر آتش سوزی بر شرایط خاک تا اندازه ای به شدت چرا و حتی عمق خاک بستگی دارد.

امکان سنجی و پیش بینی پتانسیل تولید اراضی شمال شهرکرد برای کشت آبی کلزا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  امین حقیقی   جواد گیوی

یکی از راه های افزایش تولید در واحد سطح، شناسائی ظرفیت تولید اراضی و انتخاب کاربری، متناسب با این ظرفیت است. برای نیل بدین مقصود، ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی صورت می گیرد. هدف از این تحقیق، شناسائی و طبقه بندی خاک ها و ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی شمال شهرکرد برای کشت آبی کلزا و تعیین پتانسیل تولید آن اراضی بوده است. منطقه مورد مطالعه به مساحت حدود 25 هکتار در سمت چپ جاده شهرکرد- سامان، در مجاورت شهرک صنعتی قدیم سامان قرار دارد. 19 پروفیل خاک در زمین حفر و تشریح گردید. شاخص سطح برگ، شاخص برداشت، درصد رطوبت دانه کلزا و عملکرد زارع برای هر پروفیل خاک اندازه گیری و اطلاعات اقتصادی جمع آوری گردید. آنالیز های فیزیکی و شیمیائی خاک طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام شد. طبقه بندی خاک طبق کلید تاکسونومی خاک تا سطح فاز سری و با استفاده از سیستم طبقه بندی wrb در سطح دوم صورت گرفت. پس از جمع آوری اطلاعات مورد نیاز در مورد مشخصات فیزیکی اراضی و تعیین نیاز های رویشی کلزا، زیر کلاس تناسب اراضی به دو روش محدودیت ساده و پارامتریک و با استفاده از برنامه آلس تعیین شد. تانسیل تابشی- گرمایی تولید کلزا، پتانسیل تولید اراضی و تولید بحرانی محاسبه و کلاس های تناسب کمی اراضی و سطح مدیریت نیز تعیین گردید. به منظور ارزیابی دقت و صحت روش های بکار رفته، همبستگی بین شاخص زمین و عملکرد زارع و بین پتانسیل تولید اراضی و عملکرد زارع مورد بررسی قرار گرفت. به خاطر تغییرات زیاد خاک و پیوسته بودن مرز بین واحد های نقشه خاک، فاز سری همه خاک های 19 پروفیل با یکدیگر متفاوت بدست آمدند. وجود سنگریزه در خاک، در سطح فامیل، به صورت کلاس اندازه ذرات، سنگریزه بیش از 75% در سطح سری و سنگریزه سطحی و

اثر پدیده رسیدن مواد آلی (ripening) بر پایداری خاک های آلی (histosols) جنوب غربی شهرکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  فرشته دهقانی   فایز رئیسی

چکیده فرآیند paludization مربوط به تجمع و انباشتگی توده های ضخیم مواد آلی در خاک هایی که تحت تأثیر شرایط ماندابی قرار می گیرند، می باشد. به مجموع تغییر و تحول فیزیکی و تجزیه مواد آلی اولیه، فرآیند رسیدن یا ripening می گویند. اهداف این تحقیق اندازه گیری مقدار ذخیره مواد آلی و اجزاء مختلف آن، مطالعه چگونگی توزیع این اجزاء در پروفیل خاک، بررسی اثر زهکشی بر ناپایداری مواد آلی با استفاده از شاخص‏های ناپایداری هوموس شامل نسبت‏های اسید هیومیک (ha) به اسید فولویک (fa)، مجموع مواد آلی محلول در قلیا (ae) به جز هیومین (hum) و نیز نسبت دانسیته نوری در 465 (e4) به 665 (e6) نانومتر و برآورد زمان خروج خاک‏های مورد مطالعه از رده هیستوسول بود. منطقه مورد مطالعه که در جنوب غربی شهرستان شهرکرد واقع است، دارای اقلیم سرد و نیمه خشک می ‏ باشد. قسمتی از خاک‏های تشکیل شده در منطقه، هیستوسول است. پنج پروفیل خاک تا عمق 5/2 متری تشریح و از افق‏های مختلف آن ها نمونه برداری صورت گرفت. میزان تولید زیست توده سرپا، سرعت معدنی شدن کربن خاک و سرعت تجزیه بقایای گیاهی در دو حالت اشباع و غیراشباع در شرایط آزمایشگاهی اندازه گیری شد. تفکیک شیمیایی ماده آلی به اسید فولویک، اسید هیومیک و هیومین انجام و مقدار هریک از این سه جزء و همچنین مقادیر e4 و e6 اندازه گیری شد. نسبت اسیدهیومیک به اسیدفولویک، نسبت فرکشن هیومیکی محلول به فرکشن هیومیکی غیرمحلول در قلیا، نسبت e4 به e6، ذخیره کربن آلی، متوسط زمان ماندگاری کربن آلی خاک و مدت زمان لازم برای تغییر رده هیستوسول های مورد مطالعه محاسبه گردید. قسمت عمده ماده آلی این خاک‏ها به هوموس تبدیل شده است. مقدار این هوموس از سطح به طرف عمق خاک افزایش می‏یابد. در شرایط آزمایشگاه (0c 25) و در حالت غیر اشباع، تلفات کربن 5/4 برابر نسبت به حالت اشباع افزایش نشان می دهد. این خاک‏ها در شرایط آزمایشگاهی، حدود 6 تا 59 سال دیگر از رده هیستوسولز خارج خواهند شد. معدنی شدن کربن، بخاطر افزایش تراکم خاک، به طرف عمق کاهش می‏یابد. پس از زهکشی خاک های مورد مطالعه، پایداری بقایای گیاهی نیز در این خاک ها کاهش داشته است. نظر به اینکه تجزیه اندام هوایی گیاه مرغ بیشتر از ریشه آن صورت می گیرد، نقش ریشه در تشکیل خاک‏ها بیشتر از نقش اندام هوایی این گیاه بوده است. واژه های کلیدی: اجزاء هوموس، پالودیزه شدن (paludization)، رسیدن (ripening)، هیستوسولز

مقایسه روش های استفاده از مشخصات و کیفیت های اراضی در امکان سنجی کشت و پیش بینی پتانسیل تولید چغندرقند در منطقه شهرکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  نجمه حاتمی آلوقره   جواد گیوی

ارزیابی تناسب اراضی به معنای شناسائی ظرفیت تولید اراضی و انتخاب کاربری، متناسب با این ظرفیت است. مهمترین هدف این تحقیق، مقایسه دو روش استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین در امکان سنجی کشت آبی و پیش بینی پتانسیل تولید چغندرقند در اراضی مورد مطالعه بوده است. زمین مورد مطالعه به مساحت حدود 8/0 هکتار در غرب چالشتر، در فاصله 8 کیلومتری شمال غربی شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری، واقع شده است. اقلیم منطقه نیمه خشک سرد می باشد. مجموعاً 8 خاک رخ در امتداد یک ترانسکت موازی با طول زمین حفر و تشریح و تجزیه-های فیزیکی و شیمیائی طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام و طبقه بندی خاک نیز صورت گرفت. تناسب زمین با استفاده از مشخصات و کیفیت های اراضی کلاس بندی شد و پتانسیل تولید زمین برآورد گردید. نیاز آبی تعیین و وضعیت عناصر غذائی نیز مورد بررسی قرار گرفت. با وجود مساحت کم زمین، به خاطر تغییرات پیوسته ای که در مرز خاک ها وجود دارد، براساس روش طبقه بندی خاک آمریکایی، خاک زمین مورد مطالعه به 1 زیرگروه، 1 فامیل ، 4 سری و 4 فاز سری و طبق سیستم wrb، به 1 خاک در سطح دوم، طبقه بندی شد. در همه ی خاک رخ ها، متوسط درجه حرارت کاشت تا جوانه زنی و نفوذپذیری عمقی خاک محدودیت متوسط و مقادیر کربنات کلسیم و ph خاک محدودیت کم ایجاد می کنند. برای محاسبه شاخص زمین از طریق روش های استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین، فرمول استوری مناسب تر است. بکار بردن کیفیت های زمین برای ارزیابی کیفی تناسب و برآورد پتانسیل تولید زمین بر روش استفاده از مشخصات زمین ارجحیت دارد. مقدار پتانسیل تابشی-گرمائی تولید، حدود 88 تن در هکتار بدست آمد. وقتی که از مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم در تخمین پتانسیل تولید زمین استفاده شد، مقدار متوسط این پتانسیل به ترتیب 68 و 72 و زمانی که کیفیت های زمین و فرمول های مورد اشاره بکار رفت، مقدار متوسط این پتانسیل به ترتیب 50 و 57 تن در هکتار برآورد شد. متوسط تولید زارع 41 تن در هکتار اندازه گیری گردید. سطح مدیریت وقتی که مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم بکار رفت، متوسط و زمانی که از کیفیت های زمین و فرمول-های مذکور استفاده شد، به ترتیب بالا و متوسط بدست آمد. با استفاده از کیفیت های زمین، فرقی نمی کند که کدام یک از دو فرمول استوری و ریشه دوم برای برآورد پتانسیل تولید زمین بکار رود، ولی از طریق روش استفاده از مشخصات زمین، فرمول ریشه دوم در این ارتباط مناسب تر است. نیاز آبی چغندرقند، 7335 متر مکعب در هکتار برای تمام سیکل رشد بدست آمد. بعضی از عناصر غذایی که کمبود آن ها در خاک مشاهده شد، در گیاه کمبودی نشان ندادند و برعکس.

مقایسه روش های استفاده از مشخصات و کیفیت های اراضی در امکان سنجی کشت و پیش بینی پتانسیل تولید ذرت علوفه ای در منطقه شهرکرد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  معصومه فاضل   جواد گیوی

برای تعیین الگوی کشت در هر منطقه و اختصاص اراضی به بهترین و سود آورترین نوع کاربری و شناخت ظرفیت تولید اراضی، انجام مطالعات تناسب اراضی امری ضروری به نظر می رسد. مهمترین هدف این تحقیق، مقایسه دو روش استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین در امکان سنجی کشت آبی و پیش بینی پتانسیل تولید ذرت علوفه ای در زمین مورد مطالعه بوده است. این زمین به مساحت حدود 9/0 هکتار در غرب چالشتر، در فاصه 8 کیلومتری شمال غربی شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. اقلیم منطقه نیمه خشک سرد می باشد. مجموعاً 9 خاکرخ، هریک در مرکز یک مربع 32×32 متر حفر و تشریح گردید. آنالیزهای فیزیکی و شیمیایی طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام و طبقه بندی خاک صورت گرفت. تناسب زمین بر اساس روش فائو، با استفاده از مشخصات و کیفیت های آن کلاس بندی و پتانسیل تولید زمین برآورد گردید. نیاز آبی تعیین و وضعیت عناصر غذایی مورد بررسی قرار گرفت. با وجود مساحت کم زمین، به خاطر تغییرات پیوسته ای که در مرز خاک ها وجود دارد، براساس روش طبقه-بندی خاک آمریکایی، خاک زمین مورد مطالعه به 2 زیرگروه، 3 فامیل ، 7 سری و 9 فاز سری و طبق سامانهwrb ، به 8 خاک در سطح دوم، طبقه بندی شد. ساعات آفتابی در مرحله جوانه زدن بذر تا ظهور گل آذین نر،ph و نفوذپذیری عمقی در همه خاک ها و کربنات کلسیم، سنگریزه و وجود سخت کفه شخم (plow pan) در بعضی از خاک ها، محدودیت متوسطی را برای کشت ذرت علوفه ای آبی ایجاد می کنند. مقدار پتانسیل تابشی- گرمایی تولید حدود 105 تن در هکتار بدست آمد. به خاطر محدودیت های خاکی، پتانسیل تولید زمین، تخمین زده شده با استفاده از مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم، به ترتیب 8/49 و 70 و با استفاده از کیفیت های زمین و فرمول-های مورد اشاره به ترتیب 6/40 و 9/54 تن در هکتار برآورد شد. مدیریت ضعیف زارع باعث شده تا عملکرد وی تا حدود 22 تن در هکتار تنزل یابد. در تحقیق حاضر مشخص شد که بکار بردن کیفیت های زمین برای ارزیابی تناسب اراضی بر روش استفاده از مشخصات زمین ارجحیت دارد. شاخص های آماری بکار رفته نشان دادند زمانی که از کیفیت-های زمین استفاده می شود، هم در محاسبه شاخص زمین و هم در برآورد پتانسیل تولید زمین، تفاوتی بین نتایج استفاده از فرمول های استوری و ریشه دوم پیش نمی آید. این در حالی است که اگر مشخصات زمین بکار روند، هم در محاسبه شاخص زمین و هم در برآورد پتانسیل تولید زمین، استفاده از فرمول استوری برای ارزیابی تناسب اراضی مناسب تر می باشد. نیاز آبی ذرت علوفه ای در زمین مورد مطالعه، 5215 متر مکعب در هکتار برای تمام سیکل رشد بدست آمد. بعضی از عناصری که کمبود آن ها در خاک مشاهده شد، در گیاه کمبودی نشان ندادند و بر عکس.

شناسایی و رده بندی خاکها، تعیین تناسب کیفی، کمی و پیش بینی پتانسیل تولید اراضی محوطه دانشگاه شهر کرد با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1386
  فرشته غفاری موفق   جواد گیوی

چکیده ندارد.

شناسایی و رده بندی خاکها و ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی منطقه تالاندشت استان کرمانشاه برای گندم، جو و نخود دیم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان 1378
  مسعود بازگیر   جواد گیوی

در کشور ما، بخاطر رشد روزافزون جمعیت و توسعه شهرها، از امکان گسترش سطح زیر کشت به مرور زمان کاسته می شود و در نتیجه نیاز شدیدی به استفاده بهینه از اراضی موجود احساس می گردد. مطالعات ارزیابی تناسب اراضی با بررسی جنبه های فیزیکی و اجتماعی - اقتصادی اراضی، استفاده بهینه و پایدار از هر زمینی را ممکن می سازد. هدف از این مطالعه شناسایی و رده بندی خاکها و ارزیابی کیفی، کمی و اقتصادی تناسب اراضی دشت تالاندشت کرمانشاه برای محصولات گندم، جو و نخود دیم بوده است . منطقه تالاندشت به مساحت تقریبی 4500 هکتار در جنوب غربی شهرستان کرمانشاه واقع شده است . اقلیم منطقه نیمه خشک سرد، دارای زمستانهای سرد و تابستانهای ملایم است . خاکهای منطقه، آهکی و در آبرفتهای دوران چهارم زمین شنسای تشکیل و تکامل یافته اند. براساس سیستم آمرکایی این خاکها در دو زیر گروه تیپیک کلسی زرپت و ورتیک کلسی زرپت و طبق روش فائو در واحد خاک هاپلیک کلسی سول رده بندی می گردند. مراحل مختلف تحقیق شامل مطالعات صحرائی و آزمایشگاهی خاک ، طبقه بندی آن و ارزیابی کیفی، کمی و اقتصادی اراضی است . در ارزیابی کیفی، مشخصات اقلیمی، پستی و بلندی و خاک منطقه با نیازهای رویشی هر نبات مقایسه و بسته به میزان تطابق آنها، کلاس تناسب کیفی تعیین گردید. این نوع ارزیابی از طریق روش محدودیت و پارامتریک انجام گرفت . مبنای ارزیابی کمی، میزان علکرد در واحد سطح و مبنای ارزیابی اقتصادی، میزان سود ناخالص در واحد سطح در نظر گرفته شد. اراضی مذکور از نظر کیفی، برای کشت گندم، جو و نخود دیم تماما تناسب پایینی دارند. این امر ناشی از کمبود آب در بخشی از مراحل رشد می باشد. با آبیاری تکمیلی محدودیت کمبود آب واحدهای اراضی کاملا رفع می گردد. علاوه بر محدودیتهای اقلیمی، محدودیتهای پستی و بلندی و خاک نیز برای رشد نباتات مورد نظر وجود دارد. نتایج ارزیابی کمی نشان میدهد که کشت گندم و جو در اغلب واحدهای اراضی مناسب تا نسبتا مناسب است . از نظر اقتصادی، نخود بعنوان مناسبترین نبات و در درجه دوم و سوم به ترتیب گندم و جو در منطقه معرفی می گردند.

چگونگی اثر پستی و بلندی و سفره آب زیرزمینی شور و قلیائی بر روی تشکیل خاک در منطقه درودزن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1358
  جواد گیوی

چگونگی تشکیل خاک در یک ردیف عوارضی toposequence که در امتداد رودخانه کر در نزدیکی شهرستان مرودشت در 50 کیلومتری شمال شیراز قرار گرفته است ، مطالعه شد. این ردیف عوارضی که از مواد مادری با کربنات کلسیم زیاد تشکیل شده است ، تحت تاثیر سفره آب شور و قلیائی قرار دارد. هدف از این کار تحقیقی، مطالعه چگونگی تشکیل خاکهائی که تحت تاثیر سفره آب شور و قلیائی قرار میگیرند و طبقه بندی این خاکها طبق آنچه که در usda soil taxonomy آمده است ، بوده است . تشکیل خاکهای مورد مطالعه بستگی به واحدهای فیزیوگرافی موجود دارد. این فیزیوگرافیها عبارتند ا: رسوبات بادبزنی (alluvial fan)، زمینهای پست (lowland)، تراسهای پائینی (lower terraces) و تراس های بالائی (upper terraces) . شش سری مختلف در واحدهای فیزیوگرافی مذکور تعیین شده اند: سری زرگان (typic xerochrept) در فیزیوگرافی رسوبات بادبزنی، سری آهوچر (typic salorthid)، سری آهوچر (اصلاح شده) (aquic natrixeralf) در زمین های پست سری مرودشت (typic natrixeralf) در تراس های پائینی و سریهای تخت جمشید و نقش رستم (calcic haploxeralf) در تراس های بالائی. خاکهای مورد مطالعه در 4 مرحله تشکیل میشوند. این چهار مرحله عبارتند از: شورشدن و قلیائی شدن، شسته شدن نمک اضافی، قلیائی شدن و بالاخره تعویض کاتیونهای سدیم و کلسیم. مرحله شورشدن و قلیائی شد در خاکهای آهوچر انجام میشود که در این مرحله، این خاکها در اثر تبخیر سفره آب شور و قلیائی در فصول خشک تشکیل میشوند. وجود نمک اضافی در این خاکها از پراکندگی ذرات کلوئیدی خاک جلوگیری کرده و در نتیجه ph خاک کمتر از 5ˆ8 باقی می ماند. شستشوی نمک اضافی و قلیائی شدن در سری آهوچر اصلاح شده در اثر شستشوی مصنوعی ودر سری مرودشت در اثر تغییر در فیزیوگرافی بطور طبیعی صورت میگیرد. همینکه غلظت این املاح در این خاکها کاهش مییابد، سدیم قابل تعویض از روی رس وارد محلول خاک شده و افزایش ph و پراکندگی ذرات کلوئیدی خاک را باعث می شود. رس پراکنده شده در اثر بارندگی و یا آبیاری به طرف لایه های زیرین حرکت کرده و در آنجا تجمع می کند. کلسیمی که از حل شدن کربنات کلسیم موجود در محیط، طی سالیان دراز بدست می آید جای سدیم قابل تعویض را در خاکهای قلیائی سری مرودشت میگیرد و خاکهای غیرشور و غیرقلیائی سری های تخت جمشید و نقش رستم را بوجود میاورد. این مرحله همان مرحله چهارم تشکیل خاکهاست که در آن ph و sar نسبت به خاکهای سری مرودشت دارای مقادیر کمتری هستند. مطالعات مینرالوژیکی از طرق بکار بردن اشعه x و میکروسکوپ الکترونی نشان داد که رس ها از نظر نوع در تمام منطقه یکسان بوده و فقط از نظر مقدار در سریهای مختلف متفاوت بوده اند. تنها تغییر و تبدیلی که در مینرالوژی خاکهای مورد مطالعه مشاهده شد یکی تبدیل رس illite و chlorite به رس montmorillonite و دیگر تشکیل رس های palygorskite می باشد. رس های palygorskite بدو طریق ممکن است ایجاد شوند: 1 - تشکیل خودبخودی (neoformation) این رس بر اثر وجود منیزیم و سلیس در آبهای زیرزمینی. 2 - تجزیه رس montmorillonite و تبدیل آن به رس (diagenesis) palygorskite.